و اکنون .. چه باید کرد ؟
کنفرانس مصنوعی دوم بن بربستر دموکراسی وآزادی بیان مافیائی !!
محمدامین فروتن
قسمت سوم وآخر :
درقسمت های اول و دوم این مبحث آنچه که ریشه های اصلی مشکلات و دشواری های بحران و فاجعه درافغانستان بشمار می آمد بصورت مختصر اشاره نمودیم و گفتیم که برخلاف اظهارات جلالتمآب کرزی که حین باز گشائی اجلاس مسمی شده به « لویه جرگه عنعنوی » در محضر دوهزار و چند صد تن از « رجال نخبه و رجاله ها ی وارسته » اظهار فرمودند واقیعت ها ی بسیاری در جامعه افغانستان بسی دردناک و غم انگیز به چشم می خورند . و هرچه داستان این «لویه جرگه عنعنوی » را دنبال کنیم و در این راه به پیش برویم به تدریج عوارض و ضعف های بیشتری در برابر مان ظاهر خواهند شد ، بیاید اکنون که تصادفأ در آستانه برگزاریی کنفرانس مشابهی به نام کنفرانس دوم « بن » قرار داریم واین کنفرانس هم پس از مقدمات زیادی که با برگزاریی چندین کنفرانس و گردهم آئی تاریخی و غیر تاریخی !!مانند کنفرانس « استانبول ترکیه » و دیگر « حجره نشینی ها » و« پُس ، پُسک ها» اینک براه اُفتید و با حضور یک قافله بلند رتبه ای ازآ کا برین وفیلیسوف های !!وطن ما تحت قیادت جلالتمآب کرزی درجامه رئیس جمهورافغانستان !! بالاخیره در شهرتاریخی « بن » آلمان عنقریب آغاز بکار میکند ؛ پس خوب است که با یک امیدواری مالامال از خوشباوری و صداقت به این گردهم آئی نیز سری بزنیم .
آنچه که باید لزومأ به عنوان نخستین انگیزه تدویر چنین گردهم آئی ها و کنفرانس های خورد وبزرگ بویژه کنفرانسِ بنام « دوم بن» که پس از یک دهه سفر مردم افغانستان و به قول جلالتمآب کرزی «سفر ده سال اخیر ما سفری بود پر بار و پر برکت، افغانستان از هیچ و از تنهایی و از انزوا و از بدبختی و از بیچاره گی و از هیچ نداشتن به کشوری رسیده که میلیون ها فرزند و بچه اش درس میخوانند. هزارها تن دیگر به پوهنتون های کشور میروند، .... هزاران فرزند دیگر ما در خارج درس میخوانند. صحت عامه ما، شفاخانه های ما، ... » تشکیل شده است نقد وبررسی آن همه وظائفی باشد که ازنخستین روزهای تأسیس کنفرانس اول « بن » بصورت مرحله ای از سوی زمامداران افغان تبارافغانستان به اجرأ در آورده اند . واقیعت این است که ماهیت وانگیزه این کنفرانس مهم تاریخی و هر اجلاس دیگری باید منجر به اعلام یک آغاز جدید واساسی در تاریخ معاصر ملت افغانستان گردد و همچنان اصلاحات بنیادین سیاسی و اقتصادی در جامعه را به ارمغان آورد . از سوی دیگر آن همه وظائف ومسؤلیت های که لزومأ اجرأ و انجام آن یک مقطع خاص تاریخی وزمانی را لازم دارند باید عمیقأ با توجه به امکانات و ظرفیت های موجود مورد بررسی قرار گیرد که چگونه و با چه دلیل وعلتی نتوانیستیم آن همه وظائف مهم و خطیری را در یک مقطع لازم تاریخی به اجرأ درآوریم .؟! وباید اشتراک کننده گان چنین نشست ها بویژه کنفرانس تاریخی دوم بن که نسبت ماهیت سیاسی و تاریخی از خانواده و جنس کنفرانس اول بن محسوب میگردد یکبار دیگر نیازهای برآورده ناشده در جامعه افغانی را با عینک ده سال گذشته مرور کنند ! و ببینند که مردم و کشور ما در آن زمان در چه مرحله ای از تاریخ قرار داشتیم ؟ و با توجه و ملاحظه به آن مؤقیعت تاریخی کدامین وظائفی را باید انجام میدادیم که متأ سفانه انجام نداده ایم ! و بروی واقیعت های موجود سیاسی و اقتصادی بصورت واقعبینانه و « بدون شعار های مرده باد و زنده باد » باید عوامل تأخیر دراجرای وظائف خاصی در تاریخ کشور ما را نشاندهی کرده و با عزم و ارادهء تازه و تحؤل طلب سیاسی و مبارزه با عوامل بازدارنده ، مسیر حرکت مانرا به مثابه نقشه راه معقول و منطقی تنظیم نمائیم . اینجاست که باید استراتیژیی اصلی گردهم آئی « بن » نیز استخراج موازین از پیشرفت های موجود و رسوخ دادن آنها در اذهان مردم ، نو سازی و متحول ساختن اندیشه ها و مغز های روبه رکود و بالاخره ایجاد و کانا لیزه ساختن منطق « خود آگاهی » بوده باشد . باید با احترام کامل به « همه کاره های هیچکاره ! » اعلام کنم و بدانند که اگربدون توجه به آنچه که فوقأ اشاره گردید هر قدری زور می زنند و زر می پاشند نه تأثیری می گذارند و نه خود بجائی میرسند ، زیرا علتش اولأ نداشتن دکتورین و نسخه مجرب سیاسی و اقتصادی است که توده های ستمدیده جامعه افغان را به مثابه یک ملت قدرتمند رهبری و رهنمائی کنند و ثانیأ فقدان تشکیلات مناسب با اندیشه تحؤل طلب است که به مقتضای شرائط و اوضاع عمومی فرهنگی و سیاسی جامعه افغانی تدوین یافته باشد و برای بدست آوردن آن باید شعور سیاسی و فرهنگی انسان که در قلمرو تاریخی و جغرافیاوی افغانستان زیسته است بطور کامل مجهز شود .
هیچ کنفرانس ، و هیچ گردهم ائی را نه میتوان کنفرانس و گردهم آئی با هدفی دانیست که بجای عاملین و بیشه ها ،عوامل و ریشه ها را نشانه نگرفته باشند ، کنفرانس دوم بن نیز باید با پیروی از این اصل زرین ریشه ها را نشان دهد و نشان دهد که چگونه نهال آرزوهای یک ملت و یک تمدن در زمین بیگانه و نا آشنا می خشکد و جان میدهند ؟
کنفرانس موسوم به دوم بن هم بایدعوامل جلوگیری ازبه درخت مبدل شدن نهال « دموکراسی و جامعه مدنی » را عمیقأ مورد تحقیق کارشناسانه و عالمانه قرار دهند . همچنان تمامی کسان و اهل خبره ای که در کنفرانس بن دوم حضوردارند باید حاضرباشند تا چراغ های ذهن وعقل توده ها ی از مردم را برای مشاهده عینی پوسیده گی بسیج کنند ، هوشدار دهند ، بکوبند و درهمان کوبیدن ها ، سنگ بنای ساختن وخلاقیت نسل بالنده معاصردرجغرافیای افغانستان را بگذارند.
شرکت کننده گان کنفرانس دوم بن باید عوارض وناملائمات پیوند نامشروع ، کاریکاتوری و مضحک « مدرنیته با سنت منجمد ودست نا خورده » در جامعه افغانی را با دلسوزی و اطمینان برملا سازد و باید اعلام کند که مفرادات ، موازین و ساختار تجربه شده و شکست خورده نظام « سرمایه داری لبرال و مافیائی » با سنت هاو ارزشهای تاریخی مردم ما کوچکترین و اندکترین سنخیتی ندارند . باید با احترام کامل یاد آوری کرد که منظورم از سنت ها و سنت سازی ، سنت پرستی نیست ،البته در نوشتارهای گوناگون ام بحد کافی با « سنت زدگی » مخالفت ورزیده ام تا نشان دهم که تا چه حد ازسنت پرستی دروغین ، کاذب و شرک آلود بیزارم . شرکت کننده گان بویژه مهمانان افغانی تبار کنفرانس دوم بن باید با همه وابسته گی منفعت جویانه با نظام معیوب مافیائی سرمایه داری که از یک دهه بد ینسو گلون انسان افغان درجامعه ما را می فشارد اعلام کند که تحکیم و نهادینه سازیی فرهنگ در جامعه سنتی و تاریخی افغانستان « کوکا کولا » نیست که از بازار تهیه کرد و به بهای بلند ی در بازار عرضه نمود ، زیرا فرهنگ سیلان و مبرزی از اندیشه هااست که نباید دربرابرآن دراعتقادات و باورهای مان دیوارچینی درست کرد و از گسترش آن جلوگیری کرد باید پذیرفت که انساج مغز ما همچون رشته های شحم زده ء بی بذری است که سالها خشک مانده است ، روی همین ملحوظ مردم ما احتیاج به بذر اندیشه ها و آبی دارند که این بذر را بجائی برساند. باید بذر تحمل اندیشه ها را نیز تجربه و تمرین کرد و نباید ازهجوم صدا های تازه که در آغاز نا مفهوم به نظر می آیند و سپس ابعاد قابل فهم خود را باز می یابند ، وحشت کرد . باید چنانچه در کنفرانس اول بن واقع شد از دیگر شدن ، حتی یکسره دیگر شدن نه هراسید ....هر چند باور داریم و تمامی قوانین فلسفه تاریخ وعلوم جامعه شناسی معاصر حکم میکند که وقتی برای مردم یک جامعه و یک ملت دربرهه ونقطه ای از زمان فرصت فراهم آید تا از آن فرصت ناب و گوهرمانندی برای آبستن هسته های زخم خورده و مجروح ملت سازی و احیای فرهنگ معنوی در جامعه استفاده بعمل آرند مگر بنا بر هر دلیل و عارضه ای استفاده از آن لحظه ها را به زمان دیگری واگذار کنند با اقداماتی که در آئنده به آن متوصل می شوند وبخواهند از آن فرصت ها استفاده کنند نه میتوان در راه باز سازی فرهنگی بویژه مسأ له ملت سازی به نتائیج مطلوبی دست یافت ، باید با دقت کامل با این فرآیند تکامل توجه داشت .
اما آنچه که به عنوان تنها خواست مردم ستم دیده افغانستان در سینه های اکثریتی از اشتراک کننده گان باید به جوش آید همانا مسأ له « مشروعیت » سیاسی و ملی تمامی روند ده ساله حیات مردم افغانستان است که بادریغ وتأسف پس از تدویرنخستین کنفرانس بن بسیار زود از جامعه افغانستان رخت بست و نا پدید شد . و جای آنرا روابط مافیائی ، مناسبات اقتصادی و مبشرین قلابی دموکراسی و حقوق بشر احراز کرد . !
مضافأ اینکه آنچه از نخستین روزهای تأسیس اداره موقت ، انتقالی و سپس منتخب و شبه دموکراتیک درافغانستان می بینیم حضوروحاکمیت « نرم افزاریی » استبداد تاریخی بر مردم ما است که گلوی انسان ستمدیده جامعه ما را گرفته و آنرا به اقتضای شرائط هرزمان و در هر قوم و قبیله ای با بی رحمی و شقاوت می فشارد . اما به یقین کامل باید گفت ونه باید فراموش کرد که هزارویک پاسخ !! نیز در برابر این پرسش که چه باید کرد؟ وجود دارد که درفرصت های گوناگون و درصورت ضرورت به آن خواهیم پرداخت . در غیر آن بدون اندکترین تردیدی انتقاد ما از هر شخص حقوقی و حکمی نه« انتقاد » بلکه « انتقام » تلقی می گردد و اکیدأ باور دارم که هرگز چنین مباد !
یارزنده صحبت باقی
چهارم نومبر سال ۲۰۱۱ هجری شمسی
++++++++++++++++++++++
حکایت هزارویک عیب در سخنان جلالتمآب کرزی !
و استراتیژیی فال بینی با رقم ۳۹ !قسمت دوم :
در نخستین قسمت این نوشتار بصورت مختصر به تجربیات و عوارضی اشاره شد که چگونه بروز روشن و با شعبده بازی های « مافیائی » در کسوت « دولت منتخب مردم افغانستان !! » و با برپائی خیمه شب بازی های بنام « لویه جرگه عنعنوی » ارزشهای تاریخی و انسانی مردم ما را در بازار مکاره ء سیاست واستراتیژی های معاصردرمعرض معامله وفروش قرار دادند ؟ وچگونه اکثریتی از نیروهای چیز فهم جامعه ما و همه « رجال و ارجُل !! » میهن ما را با ترزیق زهرشیرین امتیازات و وعده های سر خرمن !! بیهوشی ی مصنوعی دادند و قتی با خود آمدند همه اهالی خیمه گاه یا همان « تالار » تازه اعمار شده لویه جرگه عنعنوی فاژه میکشیدند و با چشمان خسته و خوآب آلود شان « فضائل و فیوضات پیمان استراتیژیک با کشور های بزرگ !!» را در کنج ، کنجی از تالار لویه جرگه زمزمه میکردند ! بلی ، برخی از همین چهره ها و اشخاص کریم زده با آن همه مخالفت های که با« پیمان با امریکا وغرب» بیان میکردند و« انعقاد قرارداد نظامی واستراتیژیک » را معادل با « میهن فروشی » میدانیستند یک شبه هم آهنگی با زمانه !! را ساز کردند . و از مدافعین سرسخت انعقاد پیمان نظامی با ایالات متحده امریکا گشتند . ! بلی همین اشخاص و رجال چیزفهم مملکت که در اوج این فضا وچنین اوضاع جامعه به هذیان گوئی های ستا ئیش آمیز رو می آورند ، با محو و یا تقلیل اندکترین آثار وعوارض زهر شرین « امتیازات » بلادرنگ هیاهو برپا میدارند و بصورت مصنوعی شعار مرگ بر این و آن بلند میکنند . شگفت انگیزترین و در عین حال مروج ترین نوع واکنش این متملقان و ثنا خوانان آنگاه به مشاهده میرسد که چنانچه شیوه ء رائیج است شعار مرگ بر این و آن ویا هم تیورئی معروف نقد برای نقد را با وسائل و امکانات شبه مدنی حاکم بر جامعه از تربیون های تشکیلاتی مانند « جبهه سیاسی ، حزب و سازمان عدالت خواه ..و » به گوش قدرت های حاکم می رسانند.! با دریغ وتأسف باید گفت که این حالت رقت بارو دردناکی که درجامعه ما به ملاحظه میرسد شجرة النسب و ریشه های آن را میتوان با اندک توجه و دقت درطول وعرض تاریخ استبداد زده سرزمین افغانستان مشاهده کرد و دریافت .اتفاقأ نمونه های نزد یکتروبسیار « خودی تری» هم هست دوسه هفته پیش بود که مطبوعات افغانی از تشکیل یک حزب جدیدی خبردادند خبرگزاری ها اعلام کردند که برخی از مقام ها و سیاست مدارن پیشین کشور افغانستان حزب جدیدی را بنام «حق وعدالت !» تأسیس کرده اند . در این میان تنها خبری که اکثر اصحاب مطبوعات را شگفت زده کردند ، خبری بود که در برنامه حزب « حق و عدالت » از جمله ستون فقرات انگیزه ء تأسیس این تشکیلات جدید عنوان شده بود ، پایان دادن به فساد و بی عدالتی در افغانستان بود ، آقای حنیف اتمر وزیر سابق داخله ، حمیدالله فاروقی وزیر پیشین ترانسپورت ، سیما سمر رئیسه کمیسیون رسمی حقوق بشر افغانستان ، جلیل شمس سابق وزیر اقتصاد و رئیس عمومی شرکت دافغانستان برشنا ،کبیر رنجبر عضو پیشین پارلمان و رئیس حزب دموکرات افغانستان ، داؤد مرا دیان سابق استاد دانشگاه اسکاتلند و رئیس مرکز تحقیقات استراتیژیک وزارت خارجه افغانستان ، معین مرستیال سابق استاد پوهنتون یا دانشگاه کابل و معاون وزارت تعلیم و تربیه افغانستان در حکومت مؤقت و انتقالی ، انجنیر احسان ضیأ سابق وزیر انکشاف دهات ، عبدالهادی خالد سابق معین امنیتی وزارت داخله ، رحمن اوغلی سابق عضو پارلمان افغانستان، خانم آزیتا رفعت ازجمله اعضای هیأت رهبری این حزب جدید التأسیس اند . چنانچه قبلأ از چنین روشنفکران بویژه در این آشفته بازار سخن گفتیم که تا هوا ی « دموکراسی مافیائی » بهاری شد از خواب زمستانی عافیت گویان برخاستند و حزب و سازمانی و جبهه ای را تشکیل دادند . بی هیچ سوابقی و بی هیچ وجه مشترک فکری ای با سرعت تمام راه چندین دهه درعمر یک ملت را با سرعت چشمک زدن پیمودند و کاررا یکسره تمام کردند و ازهمه مهمتر و شگفت آور تراینکه به زعم شان « بُز » کشته شده را به دائره « حلال » و یا هم « هِلال » که تابلوی « اپوزسیون رسمی » یا شرکت سهامی مافیائی بر آن آویزان است رسانده اند . !!
البته آن دسته « شبه روشنفکران »و مراجع قدرت هم فراموش نشوند که وقتی می بینند بسیاری ازوظائف ورسالتهای انسانی مانند خدمت به مردم، توجه به عدالت اجتماعی و اقتصادی وده ها مطلب دیگری که ازد یربد ینسوازسر«سُفره»یا دسترخوان سیاست معاصربرچیده شده اند وشرکت تجاری سهامی که بنام « دولت منتخب مردم »و همچنان روی دیگر این نهاد که از سوی حاکمان و صاحبان اصلی شرکت ها و کارتل های بزرگ صنعتی « اپوزسیون !» نامیده میشود برای رسیدن به این مقام مشارکت درتقسیم ثروتهای به باد آورده واشباع کننده غرائزقدرت وثروت بلا درنگ دراوج ظهور فاجعه در مشورت با نهاد های استخبارتی وامنیتی جهانی که جان و مال مردم افغانستان را به غنیمت و اسارت گرفته اند با هزینه ساختن مقدارناچیزی از جیب خرچ های شان وبا ترتیب یک فهرست طویلی از نخبه گان چاپلوس و شبه روشنفکران متملق و قلدران جبون صفت که از بیماریی « شهرت طلبی و شهوت و ثروت » رنج میبرند تشکیلات وسیع وبزرگی را در قلم می آورند و بدین ترتیب به عنوان نهادی مانند « جبهه ، اتحاد ، ائتلاف ،» که میتوانند آئنده این مقام تقسیم ثروت ها یا « باشی گری »۱ زندان میهنی را بنام « ریأ "ست " » جمهوری اسلامی افغانستان تصاحب کنند .!! قد علم کردند .
لِبرالها و« شبه چپ وشُبه مارکسیست وسوسیا لیست که د یکتا توری طبقه کارگررا شعارمیدادند ! » هم که حاجت به تکرارندارند زیرا ته مانده های این جماعت نیز مانند دیگرهمکاران شان که ازمذهب وایمان نان می خورند و آنرا به معامله می گذارند وبه فروش میرسانند نمک هرنوع سالادی از دموکراسی قلابی و آزادی بیان اند .!!
آنچه را که در یک جمع بندیی سریع و دقیق می خواهم به عرض برسانم این است که وجه مشترک همه این دسته ها اعم ازمذهبی!، چپ!، راست !، دموکرات!و با هر نام و نشانی که ظاهر میشوند و هم رنگ جماعت می گردند پُرکردن کیسه های است که با تأسف ودریغ فراوان مانند گودالهای آتشینی ازجهنم هیچگاه پُرنه میشوند. بنأ نباید در چنین شرائط تاروتاریکی از جامعه ما که همه کس اندیشه وایمان را در نبرد مال اندوزی و غارتگری به حیث نرّدَبان مورد استفاده قرار می دهند توقع داشت که چرا برخی از همین روشنفکران قلابی مافیائی و چهره های شاخص مذهبی که به مثابه پُل ارتباط میان مافیای غارتگر« سرمایه داری » جهانی و ستمدیده گان جامعه افغانی اند بر چهار راه منافع شخصی شان تابلوهای چندین گروه و دسته را آویزان کرده اند ؟ البته این نوع موضع گیریها نه در انحصار یک طائفه خاص ومعتقدان به یک باور ویژه ای است و نه هم جرأثیم این بیماریی مهلک تنها در تنه های معتقدان بر یک اندیشه مذهبی و یا هم ضد مذهب به مشاهده میرسد ؛ بلکه درد این بیماری ساری ومزمن بیشتر درجائی به عفونت کشیده و خطر مرگ را در پی آورده که پیوندهای مذهبی ، فرهنگی و سیاسی اعم از چپ و راست در جامعه با مافیایی حاکم بنام « دولت جمهوری اسلامی افغانستان » گِره خورده است . اینجاست که همه کتله های شبه مذهبی ، چپ گرأ و چپ نما و فوق چپ و دموکرات و سوسیال دموکرات وفوق دموکرات !!.خلاصه هرنوع تقسیم بندی ها وتشکیلاتی که هست ، فرصت یافته اند تا در شرکت سهامی «پول شوئی !!» مافیائی معاصرگماشته شوند ! اکنون که به انگیزه وهدف اصلی ایجاد شبکه مافیائی بنام " دولت جمهوری اسلامی افغانستان " و همچنان نهادی بنام " اپوزسیون اصلی و رسمی " مختصرأ پی بردیم بد نخواهد بود که راه مان را از همان جائیکه آغازیده بودیم دوباره ادامه دهیم و سخنان نغز جلالتمآب کرزی را در مراسم بازگشائی محفلی که بنام « لویه جرگه عنعنوی » در شهر تاریخی کابل برپا ساخته بودند تحلیل و تجزیه کنیم . چنانچه قبلأ اشاره نمودیم جلالتمآب کرزی که برای احرازمقام رهبری و هدایت خلافت اسلامی!! درجامه « بابای افغانستان نوین !!» یاهمان« قائد اعظم » پاکستانی محمد علی جناح که ازسوی استعمار انگلیس بر نیم قاره هند نازل گشته بود و تا هنوزهم آثارزعامت وی برپیکره مجروح وخونین تاریخ منطقه بویژه کشور پاکستان به مشاهده میرسد ، آمادگی می گیرد در سخنرانی تاریخی ای خود که در « لویه جرگه عنعنوی » ایراد فرمود اظهار داشت :
سفر ده سال اخیر ما سفری بود پر بار و پر برکت، افغانستان از هیچ و از تنهایی و از انزوا و از بدبختی و از بیچاره گی و از هیچ نداشتن به کشوری رسیده که میلیون ها فرزند و بچه اش درس میخوانند. هزارها تن دیگر به پوهنتون های کشور میروند، هزاران فرزند دیگر ما در خارج درس میخوانند. صحت عامه ما، شفاخانه های ما، کلینیک های ما بارها بارها بهتر شده، بلکه صد ها بار بهتر شده، ثروت مملکت ما زیاد شده، پول مملکت ما زیاد شده، « در سفر کوتاهی که با هلیکوپتر از دفتر به اینجا داشتم، شهر کابل را از هوا دیدم که یک عالم فرق کرده، چهره اش تغییر کرده، شهرهای دیگر افغانستان همچنین، سرک ما، آب ما، برق ما، ذخیره اسعاری افغانستان از 180 میلیون دالر در سال 2002 به حساب سال خارجی ها میگویم که در ذهن من است امسال به شش میلیارد دالر رسیده یعنی شش هزار میلیون دالر ذخیره داریم ...»..................
اندر حکایت است که وقتی چنگیز خان فوت کرد پسرش اوکتای خان در مقا ئیسه با چنگیز و مغولان آنزمان ژست و ادای یک رفتار انسانی و صلح آمیزی را درمی آورد او میل داشت بگوید « خاقان ما چنگیز خان ، خانه سلطنتی ما را با زحمات بسیار ساخت، اکنون وقت آن فرا رسیده است که به مردم « صلح » و« آسائیش» داده شود وبارسنگین ایشان سبکترگردد »
بایدتوجه داشت که چگونه دروجود جلالتمآب حامد کرزی روح زمامداران عصرقدیم و معاصری چون اوکتای خان ومحمد علی جناح حلو ل کرده است ؟ با این تفاؤت بسیار زیاد که اولی از خونریزی های زیاد پدرش مشروعیت گرفته بود و دیگری تنها از سوی استعمار انگلیس و از آنسوی آبها « نه مانند امروزی که کشور های زیادی با استراتیژی ها و منافع گوناگون یک اداره مافیائی را بزعامت جلالتمآب کرزی بوجود آورده اند » آنگاه به صحنه آورده شد و پرتاب گردید که در گام نخست سرزمین هندوستان با سُم آسبها و سربازان انگلیسی روح ملت بزرگ هند را تسخیر کرد و سپس محمد علی جناح را در لباس فرهنگ و مذهب مسخ شده ای پیچاند وبه عنوان پیشقراؤل اهداف استعماری خویش مورد استفاده قرار گرفت .از سوی دیگر هرچند آنچه که در افغانستان می گذرد با محتوای سخنان جلالتمآب کرزی در تناقض اند ، اما باید گفت که اقلأ کسانی که در سالون معیین شده برای گردهم آئی بنام « لویه جرگه عنعنوی » آورده شده بودند پس انجام ازمائیشات گروه خون آنها که ثابت شد در برابرجراثیم « معنویت ! ، ایمان! وازهمه مهمتراحساس نسبت به انسان » از مقاؤمت برخورداراند یکی ازدست آوردهای بزرگ این گردهم آئی بویژه سخنرانی جلالتمآب کرزی شمرده می شود . !! نخست همه این ها در یک زمان کوتاه به اندازه مسافرت ده ساله ، شستشوی مغزی گردیده و عقلانیت و خِرد آنها را به بازی گرفته شده است و جلالتمآب کرزی در ژست « خلیفه مسلمین!» و بر براق استخاره در جمع مردان وپیرمردانی که در قرن بیست ویکم نگاه های شان منجمد باقی مانده است وزمامدار ویا هم هرآنکسی را که " درراستای وظائف مهم وخطیر ملی " و با مسؤلیت های " باشی " در جامه وکسوت « اولولامر مسلمین !!» می دانند حضور پیداکرد و طی یک خطبه غرأ از منبر « خلافت » از نعمت های الهی و دست آورد ها وفیوضات یک دهه دوران پر برکت « دموکراسی مبارکه » سخن گفت و حتی ذخائر بدست آمده را با ارقام غیر قابل باور و بدون یک آمارگیریی علمی به هزاران میلیارد محاسبه فرمود !! ؛ تا از این آدم های که اکثریت شان ازبازارمکاره سیاسی که درکوچه ها و خیابان های آن هر کسی با هر شغلی قیمت و بهای دارد به عنوان« نخبه گان ورجال برجسته قوم » با همان نگاه « ضل الهی !!» به تاریخ و انسان توسط راه بلدان مافیائی و وعده های بسیار ناچیزمادی به این محفل بزرگ آورده شده بودند یکصدا و دربیهوشی امتیازات هر آنچه را که « اولو الامر » مناسب حال ملت تشخیص فرمایند آن فرمائیشات « نغز » را صد در صد مورد تائید قرار دهند و دیدیم که همان فرمائیشات داهیانه اولولامر یا همان «خلیفة المسلمین !! » کرزی را طی یک طومار یا « قطعنامه ای » به مثابه سخنان وو جیزه گونه ای به تصویب رساندند و مانند بسیاری وثیقه ها در تاریخ خونین مردم افغانستان به ثبت رسید .
استراتیژیی فال بینی با رقم ۳۹ !
یکی از نتائیج مهم گردهم آئی خانواده گی و عاشورائی که بنام « لویه جرگه عنعنوی » از سوی حاکمان وارگ نشینان تدویر گردیده بود و همه مردم آنرا بصورت زنده مشاهده میکردند و همزمان با آن و قتی دیدند که با چه افتضاح و رسوائی تاریخی کشیده شد بلا انتظار به گریه و ناله افتادند .زیرا دیدیم که وقتی مجلس بزرگان و نخبه گان ! آورده شده غرض بحث و گفتگو بر موضوعات شامل در اجندای لویه جرگه عنعنوی به کمیسون های چهل گانه تقسیم شدند فلاسفه و دانشمندان ۳۹ مین کمیته آن مجلس مبارکه !! دریافتند وبا بصیرت ویژه مافیائی کشف کردند که رقم ۳۹ به روی محاسبات ا بجدی یک رقم ملال آوری است و درنزد حکمای برجسته وفال بینان معروف مافیا ئی شُگون دارد ! بنأ فرمان دادند که اصولأ و شرعأ عدد ۳۹ باید حرام اعلام گردد و ما یعنی اعضای محترم و جلیل القدر کمیته مبارکه ۳۹ را به اثر توطئه های دشمنان دین و میهن در عالم نا آگاهی کمیته ۳۹ می خواندند پس ازهمین لحظه باید اعضای کمیته چهل و یکم به حساب آورند و بدین نام در تاریخ افغانستان به ثبت رسند !!
ادامه دارد
یار زنده صحبت باقی
۱ : باشی کلیمه ترکی است که به معنای سردار است و در فرهنگ باستانی افغان ها به سردسته ها و امیران قافله بکار رفته است
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
یکبار دیگر کوتاه و گویا ......!
هزارویک عیب درآفاضات جلالتمآب رئیس جمهور!
و« یک کلیمه حرف حساب »
در سخنرانی تأسیسی محفل خانوادگی ای که بنام لویه جرگه عنعنوی تدویر شده بود پس از هفت ماه آمادگی ها ، قیل وقال ها و تکمیل حلقه ء دیگری از کلکسیون کمیسیون با زی ها که محض برای سهم گیری در غنائم مادی و کمک های به باد آورده جامعه جهانی به کشور ویران شده افغانستان کمیسیونی بنام کمیسیون تدارک « لویه جرگه عنعنوی » برهبریی یکی از کهن سال ترین و در عین حال ساده اندیش ترین مرشد و پدر خوانده معنوی جلالتمآب حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان که به حضرت مجددی شهرت دارد تشکیل شده بود امروز چهار شنبه ۲۵ عقرب سال ۱۳۹۰ هجری شمسی درتالاری( خیمه گاهی) که با شتاب بی نظیری در جوار پوهنتون " دانشگاه " پولیتخنیک اعمار گردیده بود و اکنون در امتداد هفت ماه بازسازی و به مثابه یک سا ختمان مجلل و مجهز با تجهیزات لوکس ساختمانی برپا شده بود ضمن بیان تحلیل و شمارش یک دهه دست آورد های خود چنین گفت :
سفر ده سال اخیر ما سفری بود پر بار و پر برکت، افغانستان از هیچ و از تنهایی و از انزوا و از بدبختی و از بیچاره گی و از هیچ نداشتن به کشوری رسیده که میلیون ها فرزند و بچه اش درس میخوانند. هزارها تن دیگر به پوهنتون های کشور میروند، هزاران فرزند دیگر ما در خارج درس میخوانند. صحت عامه ما، شفاخانه های ما، کلینیک های ما بارها بارها بهتر شده، بلکه صد ها بار بهتر شده، ثروت مملکت ما زیاد شده، پول مملکت ما زیاد شده، « در سفر کوتاهی که با هلیکوپتر از دفتر به اینجا داشتم، شهر کابل را از هوا دیدم که یک عالم فرق کرده، چهره اش تغییر کرده، شهرهای دیگر افغانستان همچنین، سرک ما، آب ما، برق ما، ذخیره اسعاری افغانستان از 180 میلیون دالر در سال 2002 به حساب سال خارجی ها میگویم که در ذهن من است.».
وقتی هر معادله و هر نسخه ای و حتی تشکیل و تأسیس هر نهادی در وجدان عمومی جامعه و مردم مشخص نباشد که چه رابطه ای و چه نسخه ای میتواند برای التیام زخم های کهن و خونین جامعه و مردم مفید و مثمر باشد ؟ دور از انتظار نیست که کسانی بویژه زمامدارانی دریک جامعه عقب نگاهداشته شده مانند افغانستان با ارائیه و سرازیر ساختن آمار جعلی و با طی کردن تقریبأ سه کیلومتر راه که توسط یک فروند چرخ بال می پیمایند و ارائیه یک آمار مصنوعی که از قبل برای شان دیکته شده باشد گروهی از نخبه گان را بفریبند . و در راستای هزاران دروغ و کذب به قول معروف از « کاه » کوه بسازد .
حکایت می کنند شخصی ازیک حمالی که تازه از یک روستا به شهر غرض حمالی آمده بود پرسید که آقای حمال ! میتوانی این صندوق را به خانه ام در طبقه پنجم خانه این ساختمان انتقال دهی ؟ حمال در جواب گفت که چرا نه مگر چقدر مزد می دهی ؟ آن شخص که سخت زرنگ و دغل بازبود گفت که هیچ ! حمال ضندوق را بلند کرد وبدوش کشید و بالاخیره به خانه دغل باز که در طبقه پنجم مؤقیعت داشت رساند و حمال که تقاضای مزد را کرد شخص زرنگ برایش گفت که کدام مُزد ؟ من خو گفتم که هیچ ! حمال گفت که همان هیچ را بده خو بده ! وقتی دغل باز دید که حمال از کسانی است که تاهنوزبوی چنین فریب کاری ها و دغل بازی های بازار به مشام اش نرسیده در پاسخ به حمال بیچاره گفت که آن قالین را کنار بزن و بگو که در زیر آن چیست و آنرا بردار ! شخص دغل باز از حمال پرسید که در زیر آن چیست ؟ حمال در پاسخ گفت که هیچ ! شخص دغل باز و فریبکاربدون اندکترین تأملی گفت که من گفته بودم هیچ ! اکنون آن هیچ ! را بردار و برو اما مواظب باشی که ولخرجی نکنی !
اکنون آن حکایت شخص شیاد و زرنگ دربرا برحمال روستائی شبیه به حکایت سخنرانی موکب همایونی جلالتمآب حامد کرزی است که با لاخره از قصرمبارکه ارگ شریف با براق اجاره ای یعنی همان چرخبال یا هلیکوپتر مبارک زمین نشینان اجلال نزول فرمود ویکباردیگربا فرمائیشات گُهربارخودزمین وآسمان شهررا لاف باران ساخت.! حقیقت مطلب این است که تکراراین کشفیات با این آفاضات طنزگونه داستان مشروعیت نظام مافیائی ی را زیرسوال میبرند که حضرت جلالتمآب کرزی به عنوان مقتدرترین مهره مسند شخص اول مملکت را اشغال فرموده است .! زیرا از اظهارات جلالتمآب کرزی که خود را رئیس جمهور منتخب مردم افغانستان می خوانند این واقیعت کاملأ برملا میگردد که جناب شان نیز فرصتی یا به عبارتی اجازه نیافته است که از دیوار های بلند و آهنین زندان مخملین « قصر گلخانه » بیرون آیند و سری به ویرانه های شهرکابل بزنند ؛ اکنون که از فرمائیشات و سخنان گُهر بار حضرت حامد کرزی یادآوری کردیم ، حالأ بگذریم از سخنان صحیح و ناصحیح جلالتمآب کرزی ، و بگذریم از اینکه چگونه خود بر ابطال مشروعیت سیاسی و حقوقی اداره مافیائی اش صحه ماند ؛ مگر بد نه خواهد بود تا ببینیم که رؤس سخنرانی آن جناب چه بوده و وی کدامین وظائفی را با الهام از دستورات قدرت های بزرگ جهانی بر شانه های یاران دیرین خود که در مجمعی بنام « لویه جرگه عنعنوی » گِرد هم آورده شده اند گذاشت ؟ . چنانچه خود جناب کرزی به مثابه کسی که نیاز دیده بود تا در این باره از یاران راستین خود طالب مشورت شوند و در همین راستا نیز طی یک خطبه غرای خود دو مسأ له مهم و به قول جلالتمآب حامد کرزی که حیاتی و « اِسټراتیژیک » تلقی شده است به مثابه خطوط اساسی برای« لویه جرگه عنعنوی» یا مجمع بزرگ سنتی بیان و ترسیم کرد اما اکنون باید دید که آن دو موضوع که به قول جلالتمآب ارزش حیاتی دارند کدام است ؟
۱ : مسأله پیمان « استراتیژیک با ایالات متحده امریکا »
۲ : صلح با مخالفان رژیم اعم ازمخالفان مسلح وغیرمسلح نظام جمهوری شبه اسلامی !! ومافیائی جلالتمآب کرزی یعنی همانهای که هم برمیخ میزنند وهم برنعل !! و با سیاست های شترمرغی خویش بدون آنکه برای حل بحران درجامعه طرح و تئوریی را ارائیه کنند به نرخ روز شعار میدهند .!! و با شعار های که از درد معده تولید میشوند ژست مخالفین مسلح و غیر مسلح را در می آورند .
از مسخره ترین شرائطی که برای تصویب پیمانی به اصطلاح « استرتیژیک » با امریکا به مثابه شرائط حیاتی برای مردم ما گذشته شده است همانا شرائطی است که اداره ای بنام افغانستان با گذ شت ده سال تمام با همه هیاهوی که گاه گاهی بنام دولت مشروع ، منتخب و دارای استقلال از آن به مصرف می رسانند شرط جلوگیری از عملیات شبانه نیروهای خارجی ، تلاشی و بازرسی منازل و خانه های مردم بی گناه افغانستان ، زندانی ساختن مردم افغانستان و انتقال آن به زندان های مخفی خارجی ها بویژه زندان های ایالات متحده امریکا ، کشتار مردم بی دفاع افغانستان بنام تروریست ها و مرتبط با شبکه های تروریستی و .... برای انعقاد پیمان به اصطلاح « استراتیژیک » با امریکا و سپس با فرانسه ، انگلیس ، و دیگر قدرت های کوچک وبزرگ حاضر گذشته شده است . !! هرگاه ماهیت این همه شرائط و شروطی را که به مثابه خطوط سرخ از سوی اداره ای بنام افغانستان عنوان شده است نگریسته شود ، پرده از یک حقیقت تلخ و درد ناکی که تمامی زمامداران مافیائی جامعه ما از آن نان می خوردند بیرون می اُفتد و آن این است که با دریغ وتأ سف حاکمان پوشالی و پُفکی در جامعه ما در امتداد دهه سال گذشته به مردم نجیب افغانستان دروغ گفته اند که یک شرکت تجاری سهامی را به غلط بنام دولت مستقل ، آزاد و منتخب مردم افغانستان می نامیدند ، زیرا ارائیه شرائط بسیار کوچک با این همه تشریفات و مصارف گزاف که تقریبأ هشت ماه تمام برای انعقاد آن بلند رتبه ترین گروهی از بروکرات های« گلخانه ای و نازی آبادی !!» مشغول شده بودند ، خود گواه این حقیقت است که به قول معروف« زیرکاسه نیم کاسه بوده » است .
و بدون تردید آن نیم کاسه مزمن ساختن ویروس استخاره ای بوده که با تغییر قانون اساسی افغانستان بویژه فصل دوازدهم مواد مندرج صلاحیت ها و امتیازات بابای ملت که در ماده یکصد و پنجاه وهشتم چنین بیان شده اند : لقب باباى ملت و امتیازاتی که توسط لویه جرگه اضطرارى سال یکهزارو سیصدو هشتادو یک هجرى شمسی به اعلیحضرت محمد ظاهرشاه ، پادشاه سابق افغانستان ،اعطا شده است ، با رعایت احکام این قانون اساسی مادام الحیات براى ایشان محفوظ میباشد " با کمی تغییروباحلول روح مفادات آن دروجود مبارکهء جلالتمآب کرزی با مشروعیت گرفتن از مهمانان محفل خانواده گی یعنی « لویه جرگه عنعنوی » صورت می پذیرفت ، مگر با دریغ و تأسف !! که با دلائل خاص و از « جنس استخاره ء مجعول »سخن به درازا کشید و این هدف مهم !!حاصل نگردید و اجرای این پروژه به یک فرصت دیگری شاید به آخرین سال ریأ " ست " جمهوری مافیائی جلالتمآب کرزی موکول شد. مگر همین« استراتیژیی » که دو کلیمه حرفی بیش نبود از سوی جلالتمآب کرزی و دیگر حواریون پروژه استخاره مجعول ایضأ با شدت تکذیب و گفته شد که این هم ازتوطئه های دشمنان دین وافغانستان است که گویا برای یک هدف دیگری این « لویه جرگه » را با هزینه ها ی فراوان روی آورد ه ایم ؟ زیرا بدون آنکه راجع به این« یک کلیمه حرف حساب » در« دل غافل!!» ما چیزی خطورکرده باشد دشمنان تابلودارافغانستان عزیزآنرا « سربازار! »ساختند . ....
20/نومبر / 2011