دوکتور جلال بايانی
 

 

تحليل : دوکتور جلال بايانی


آيــنـــــده خـــــطرناک افـغــانـســــــــــــتان

 

همه به یاد داریم که بوش دوم ميگفت" جنگ افغانستان قرار است یک «جنگ خوب» باشد". برخلاف فاجعهٔ عراق، که بیشتر آنانی که پیشتر برایش هورا می‌کشیدند اکنون از آن رو برمی‌گردانند، افغانستان را موردی متفاوت می‌دانستند. مقام‌های نظامی انگلیسی ممکن است به خاطر خفت ،خاری، ذلت و شرمساری که در بصره عراق متحمل شدند در محافل خصوصی چهره درهم بکشند ولی هم‌اینان با شوق و مصرانه خواهند گفت که در هلمند و «به درخواست دولت منتخب افغانستان» درگیر یک جنگ خوب بودند(خوب خوب)(!!). گوردون براون، صدراعظم قبلی انگلستان، این جرأت را پیدا کرد که به مجلس بگوید «ما در حال پیروزی در نبرد افغانستان هستیم.» و « ذخاير هنگفت را در موسی قلعه » پيداکرديم ؟؟؟
اما در پی یک سلسله گزارش‌ مبنی بر آن که افغانستان به سرعت به یک کشور شکست خورده و یک فاجعهٔ بشری تبدیل می‌شود، در پی تشدید حملهٔ طالبان به نیروهای مسلح دولت کرزی وبه نظامیان غربی و با توجه به چنددستگی بخاطر تقسيم منافع در میان کشورهای عضو ناتو ظاهرأ سر گسیل نیرو، ادعای پیروزی در جنگ هرچه بیشتر ميانخالی و بی‌پایه می‌نماید. دیوید ساترفیلد، مأمور هماهنگ‌کنندهٔ امریکا در عراق، حتی تا آنجا پیش رفت که گفت به نظر می‌رسد عراق بطرف «جنگ خوب» آمریکا تبديل می‌شود و افغانستان دارد «بد» می‌شود. امروز، پس از چندین سال، و ادامهٔ ستیزی که تا همین حالا بیشتر از جنگ جهانی دوم به درازا کشیده شده است، موضع آقای پَدی اَشداون که در لحظهٔ آخر مأموریت به عنوان فرستادهٔ ویژهٔ سازمان ملل متحد در کابل را نپذیرفت (در حالی که پیشتر چندین سال در بوسنی همین نقش را به عهده داشت)، آشکارا خیلی نزدیک‌تر از آقای براون به واقعیت بود وقتی گفت که «ما حتمآ در افغانستان شکست می‌خوریم.»
کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجهٔ جورچ دبليو بوش در لندن به نمایندگان کشورهای عضو ناتو دربارهٔ بحران تازهٔ افغانستان صحبت ميکرد گفته بود " در پی تهدیدهای کانادا به وجود آمده است. کانادا تهدید کرده است که در صورتی که دولت‌های دیگر عضو ناتو نیروهای تقویتی به خونین‌ترین مناطق جنوبی افغانستان نفرستند، نیروی نظامی‌
۲۵۰۰ نفره‌اش را از قندهار بیرون خواهد برد". اما پس از آن که هم آلمان و هم فرانسه به تقاضای ا مریکا برای تمدید حضورشان جواب رد دادند - آن هم پس از طعنه زدن‌های رابرت گیتس وزیر دفاع وقت ا مریکا که این دو کشور قادر به مبارزه با و شورشیان طالب نیستند - هیچ دورنمای امیدبخشی به‌جز حرف‌های تکراری قشنگ و خالدار از جانب سران رژيم کابل ، واشنتن و لندن دیده نمی‌شود. در بیشتر کشورهای عضو ناتو مخالفت مردمی با جنگ افغانستان تشديدگرديد وهم اکنون شدیدتر هم می‌شود. برای نمونه، در بریتانیا به رغم تلاش زیادی که برای تقویت حمایت از نیروهای نظامی می‌شود، از جمله با به راه انداختن رژه‌های نظامی و انتشار گزارش‌های پرشور از خطوط مقدم جبهه در رسانه‌ها، ۶۲٪ از مردم خواهان بازگشت تمام ۷۸۰۰ نظامی در عرض یک سال آینده هستند.
بی‌اعتمادی و بدبینی مردم نسبت به هم‌دستی انگلستان در اشغال یک کشور مسلمان، برای نخستین بار، در «جنگ علیه ترور» امریکا، در پی نکوهش علنی حامد کرزی رئیس جمهور افعانستان تشدید شد. در گذشته کرزی نقش نظامی انگلستان را در جنوب افغانستان را که به گفتهٔ او منجر به بازگشت طالبان و تقويه انها شده بود، به شدت مورد انتقاد قرار داد بود که این امر موجب خشم مقام‌های انگلیسی شد. اما کرزی اينکه یک حاکم مستقل است یا نیست ديگر بخدا معلوم است . این مورد، در کنار مورد دیگری که او شاکی شده بودند که انگلیسی‌ها او را وادار به خلع والی هلمند کرده بودند، که پیامدهای فاجعه‌باری هم داشت، به روشنی نشان می‌دهد که این ادعا که نظامیان غربی برای حمایت از دولت در افغانستان حضور دارند، کاملاً بی‌پایه وبی اساس است انها تنها هداف اقتصادی ، استراتيژيک کشور خود را داشتند .
هر چه باشد کرزی را ا مریکایی‌ها پس از سرنگونی دولت طالبان در سال
۲۰۰۱ از کار گارسونی و رستوران داری بر سر کار آوردندو بر سر مل بدون سر حاکم ساختند، که سه سال پس از آن در یک انتخابات ساختگی برنامه‌ریزی شده توسط امریکا در قدرت تثبیت شدو سران سوال برانگيز اتحاد شمال را کنارش آماده باش ساختند. در حالی که حتیٰ کسی که او را دست‌نشاندهٔ امریکا-انگلیس می‌دانند و عمالش را جنايتکار - که هیچ‌کس خط و حرفش را فراسوی کابل نمی‌خواند – کارش به جایی رسیده است که در ملأ عام اعتراض می‌کند که حامیان غربی‌اش بیشتر ضرر می‌زنند تا سود برسانند، همین امر خودش نه فقط مسخره بودن این نظر را نشان می‌دهد که افغانستان کشوری است مستقل بلکه اشغال شده، بلکه گویای آن است که کرزی متوجه است که نیروهای اشغال‌گر برای همیشه آنجا نخواهند ماند، و او باید توجه جدی‌تری به نیروهای محلی داشته باشد که برای همیشه آنجا خواهند بود و تمام اعتراضات ملأ عام را [ دموکراسی امريکايی ][ !!] تبليغ ميکنند.
در مورد پافشاری وزیر دفاع بریتانیا و دیگرانی که معتقدند این «تعهدی است که ممکن است ده‌ها سال به درازا بکشد»، باید گفت تردیدی نیست که مقاومت مسلحانه در برابر اشغال خارجی در حال گسترش و تشدید است. آمار خود نیروهای ناتو گویای آن است که سال گذشته شمار حمله به نظامیان غربی و افغان تقریباً یک سوم افزایش یافت، و بالغ بر
۹۰۰۰ مورد «عمل عمده» شد. در حالی که ناتو مدعی است که ۷۰ ٪ از این حمله‌ها در جنوب و در مناطق تجمع و فعالیت طالبان رخ داده است، اندیشگاه مستقل موسوم به شورای سنلیس (یک مرکز پژوهشی بین‌المللی که در کابل، لندن، پاریس و بروکسل دفتر دارد و مسائل افغانستان را مورد مطالعه و بررسی قرار می‌دهد) اخیراً تخمین زد که در حال حاضر طالبان در ۵۴ ٪ خاک افغانستان حضور دائمی دارد که از جمله پلانهای اشد محرم امريکا و انگليس بود که أ در زير پای حامد کرزی خار کشت کرده بودند و قطر افشا گرديد و دير کار از کار گذشته است ، وبايد با افسوس اظهار داشت که «به نظر می‌آید اکنون مسئله این نیست که اگر طالبان به کابل بازگردد، بلکه این که چه زمانی باز می‌گردد.» در همین احوال، حمله‌های هوایی نیروهای ائتلاف نظامی به سرکردگی ا مریکا در سال گذشته 2011 به مرز ۱۲۴۸ ــمورد رسید، که ۲۰ برابر رقم کمتر از دو سال پیش بود. در سال گذشته شمار غیرنظامیان کشته شده توسط نیروهای ناتو بیشتر از کشته شدگان توسط طالبان بود و میزان بمب‌گذاری‌های انتحاری به تعداد بی‌سابقهٔ مورد در سال افزایش یافت. شدت این کارزار مسلحانه نشان دهندهٔ گسترش چشمگیر پایگاه طالبان است، چرا که بیش از پیش به مأوا و مأمن ناسیونالیسم دوباره سر بلند کردهٔ پشتون‌ها در دو سوی مرز پاکستان – افغانستان، جهادگران، و نیروهای دیگری تبدیل شده است که خود را ملزم به مبارزه با اشغال خارجی می‌دانند. البته هدف‌های اولیهٔ تجاوز به افغانستان به سرکردگی امریکا عبارت بود از دستگیری ملا عمر رهبران طالبان و اسامه بن لادن، و نیز نابود کردن القاعده. هیچ‌کدام به سوا از قتل پلان شده و مرموز اساه بن لادن از این هدف‌ها حاصل نشده‌است. رهبران طالبان آشکار هم‌چنان آزاد هستند، القاعده از پایگاه‌هایش در افغانستان به داخل پاکستان، عراق و جاهای دیگر گسترش یافته است، و افغانستان پایتخت هرویین دنیا شده است. برای اکثریت افغان‌ها اشغال چیزی نبوده است جز تعویض دین‌سالاران تاریک‌اندیش با جنگ‌سالاران بی‌رحم و فاسد، که ناامنی و زجر بی‌حد و حصری را به همراه داشته است. حتیٰ دستاوردهای محدود روزهای اول پس از سرنگونی طالبان برای زنان و دختران در برخی از نواحی شهرنشین، که تازه آن هم متأسفانه همراه بود با موج گسترده‌ای از تجاوز و اعمال خشونت‌بار دیگر علیه زنان، اکنون در حال از دست رفتن هستند. معنا و مفهوم «آزادسازی» را زیر اشغال خارجی می‌توان با معیار حکم مرگی سنجید شمرد ، چرا که از روی اینترنت گزارشی را در مورد حقوق زنان دانلود کردند ک مو در بدن انسان راست ميشود.
جنگ در افغانستان که سال گذشته جان بیشتر از
۶۵۰۰ نفر را گرفت، پیروز شدنی نیست. این جنگ نه صلح و پیشرفت به ارمغان آورده است نه آزادی، و هیچ دورنمایی هم برای چنین چیزی دیده نمی‌شود. به جای ریشه‌کن کردن شبکه‌های تروریستی، این جنگ موجب گسترش و افزایش این شبکه‌ها شده است. امکان واقعی صلح در افغانستان تنها برای امريکا انگليس در صورت خروج نیروهای خارجی به عنوان بخشی و جزئی از یک توافق سیاسی محقق خواهد شد که طالبان وکشورهای همسایه، مانند ایران و پاکستان، جزو طرف‌های آينده آن باشند نه نظام کنونی دستگاه فاسد ونابکار حامد کرزی. اما به نظر می‌رسد که قدرت‌های غربی بخصوص امريکا و انگليس که اعتبارشان به شدت خدشه‌دار شده است، درس‌های دوران استعمار را فرانگرفته‌اند و دوباره و دوباره آزموده را می‌آزمایند.
=================

 

 


بالا
 
بازگشت