تحليل از : دوکتور جلال بايانی
نوامبر
۲۰۱۱
ــ ســــويدن
«««{ افغانســتان خواهان صلح و امن ، همسايگان تــشـــنه خــون }»»»
از زمانی که موضوع انعقاد پیمان استراتژیک از سوی مقامات افغانستان و ا مریکا
مطرح شد، اظهار نظرهای متفاوتی از سوی مقامات، شخصیتها و صاحبنظران افغان در
اینباره مطرح شد در پی اتخاذ تصمیم خروج نیروهای نظامی ناتو از افغانستان تا
سال 2014 روندی که جایگزینی برای تأمین صلح و امنیت در افغانستان مطرح شد،
امضای پیمان استراتژیک میان 2 کشور افغانستان و ا مریکا بود .انتشار این خبر با
انعکاس متفاتی از سوی جامعه افغانستان، کشورهای منطقه و همسایگان این کشور
بخصوص ايران روبرو شد و برخی نیروها و نهادهای داخلی از جمله تعداد ی انگشت
شمار از اعضای پارلمان افغانستان که با زور و زر ايران راه در خانه ملت افغان
پيدا نمودند و نیز کشورهای همسایه افغانستان امضای این پیمان را به ضرر این
کشور تلقی کردند .
در همین حال برخی گروهها و دولتمردان افغان و مردم درد ديده از مداخلات ايران
و پاکستان ديده اند و نيز شخص "حامد کرزی" رئیس جمهور افغانستان امضای این
معاهده را راهی برای صیانت ، آرامش و ترقی افغانستان در برابر تجاوزات و
مداخلات همسایگان بخصوص ايران و پاکستان، سرکوب مخالفان داخلی و تأمین امنیت به
سود افغانستان ارزیابی کردند و به دفاع از آن برخاستند .در همین راستا و برای
آن که خلاء مخالفت عده محدود از اعضای ولسی جرگه« پارلمان» افغانستان با این
موضوع بر طرف شود و دسايس انها ب آب شود، دولت افغانستان اقدام به تشکیل لویه
جرگه سنتی کرد تا شاید از این طریق بتواند راهی که مشروعیت سیاسی ، ملی و
عنعنوی دارد را برای امضای این پیمان بدست آورد .
با این وجود کلیت امضای چنین پیمانی میتواند مبنای نقد و بررسی قرار گیرد چنان
که اکثريت موافقان و اندک مخالفان این پیمان با تکیه بر اصل امضای آن بی تفاوت
ننشسته و از مجاری گوناگون به ابراز نظر خود در این باره پرداخته و پیامدهای آن
را برای افغانستان به تحلیل گذاشتهاند .
این نوشتار با استمداد از اظهار نظرهای هر دو طیف یعنی مخالفان اکثريت و
موافقان اندک با یک نگاه کلی و تحلیلی به جنبههای مثبت و منفی امضای این پیمان
از منظر منافع و مصالح کلان و بلندمدت مردم و جامعه افغانستان نگریسته و شفافیت
هر چه بیشتر این موضوع در فهم عامه مردم افغانستان را در چشمانداز خویش قرار
داده است .
دیدگاه موافقان
اکثريت پیمان استراتژیک امريکا و افغانستان .
موافقان امضای پیمان استراتژیک به دلایلی تمسک میجویند که به طور عمده به
تأمین افغانستان در بلند مدت و توسعه این کشور در مرزهای مختلف سیاسی، اقتصادی،
فرهنگی و اجتماعی، نظامی ، انکشافی و تامين امنيت سراسر ی کشور و کوتا ساختن
دست جنگ سالار ، تفنگ سالار ، پاتک سالار ، مافيای ترياک و چرس در پرتو استقرار
امنیت بر میگردد.
مهمترین دلایل موافقان در رابطه با انعقاد این پیمان را میتوان به صورت زیر
بیان کرد :
1-
در بعد داخلی نیروهای نظامی و پلیس افغانستان به تنهایی قادر به تأمین امنیت در
افغانستان نبوده و در مدت زمان اندک در برابر نیروهای مخل امنیت و مخالفان دولت
زمینگیر خواهند شد و حوادث سالهای 1992 الی 2001.تکرار و کشور بار ديگر به
حمام خون مبدل نگردد . به همین دلیل افغانستان باید در کنار یک شریک مطمئن و
نیرومند قرار گیرد تا از این طریق بتواند بر مشکلات امنیتی فایق آید و
کاستیهای ارتش و نیروهای نظامی خود را جبران کند
.2-
استقلال و صیانت از مرزها و تمامیت ارضی افغانستان خارج از توان و ظرفیت نیروی
نظامی این کشور خارج است و امضای پیمان استراتژیک سبب میشود همسایگان
افغانستان بخصوص ايران چشم طمع خود را از خاک این کشور بردارند و در امور این
کشور مداخله نکنند .
3-
با توجه به اين که بعد از سال 1992 آسیبهایی که به پایههای اقتصادی
افغانستان وارد شده است و همین باعث از کارافتادن منابع داخلی شده است، دولت
افغانستان قادر نیست هزینههای روزمره نیروهای نظامی خود همچون پرداخت معاشات
ماهوار و سایر نیازهای جاری ارتش را تأمین کند .
به همین دلیل میتوان نتیجه گرفت که کارهای مهمتری چون ساختن قرارگاههای مورد
نیاز، خرید امکانات و تسلیحات پیشرفته نظامی و تجهیز و ارتقاء توان دفاعی این
نیروها برای رقابت با کشورهای همسایه امضای معاهده با امریکا را موجب میشود و
بخش قابل توجهی از هزینههای ارتش افغانستان از سوی دولت ا مریکا تأمین گردد .
4-
افغانستان به دلایل گوناگون تا مدت زمانی طولانی نیازمند حمایت خارجی است و
امضای پیمان استراتژیک گرچه از یک سو زمینه حضور تعداد معین و معدودی از
نظامیان و مستشاران نظامی خارجی را فراهم میکند اما از سویی دیگر تمامی
فعالیتهای آنان اعم از نظامی و غیر نظامی در چارچوب خاص خود قانونمند میشود و
ازهر نوع رفتار خودسرانه جلوگیری به عمل میآید.
5-
انعقاد پیمان راهبردی میان ا مریکا و افغانستان باعث افزایش پرستیژ افغانستان
در برابر همسایگانی میشود که همواره از ناتوانی و ضعف نظامی افغانستان سوء
استفاده کرده و منافع و امنیت این کشور را فدای منافع و مصالح خود کردهاند که
ايران و پاکستان دايمأ اين نقش شيطانی را در قبال افغانستان بازی کردند .به
همین خاطر رهآورد روانی و تأثیرات مثبتی که امضای این پیمان درجهت تعدیل روابط
و تعامل افغانستان با کشورهای دیگر خواهد داشت، نباید از دید و نظر مردم و
آگاهان پنهان بماند6-
قوای مسلح افغانستان افزون بر این که فاقد تجربه کافی است وهمه غارت گرديده است
به دلیل ضعف پایههای سیاسی اجتماعی حاکمیت، انگیزه و اراده لازم را برای
ماندن در ارتش و دستگاه نظامی و جنگیدن با مخالفان حکومت و دفاع از این کشور در
برابر تجاوزات خارجی ندارد .
این کاستی تا حد زیادی با احساس داشتن یک حامی و پشتیبان قدرتمند جهانی چون ا
مریکا برطرف خواهد شد و انگیزه روحی لازم را برای ماندن و اعتماد به آینده روشن
در ارتش و نیروهای نظامی افغان و روحيه پدیدار مردم افغانستان خواهد کرد
.7ـ
افغانستان طی 35 سال اخير بيشتر ، آشکارا با تجاوزات ، مداخلات ، دسايس کشور
های ددمنش خود متضرر گرديده و توسط مزدوران رنگارنگ داخلی خود اين کشور را
درپرتگاه تجزيه ، سقوط نزديک ساختند ،و هم اکنون اين مزدوران فروخته شده ددمنش
منتظر ترک نيروهای خارجی خصوصأ امريکا بوده تا اين کشور تجزيه و يا تحت نام
خراسان بزرگ الحاق نموده و جنگ داخلی تشديد نمايند.
(
دیدگاه مخالفان پیمان راهبردی آمریکا و افغانستان)(!!)
مخالفان پیمان استراتژیک با رد نظر موافقان امضای این معاهده را نه تنها موجب
تقویت و تأمین صلح در افغانستان بلکه عاملی برای افزایش بی ثباتی و ناامنی در
داخل و افزایش تنش در روابط افغانستان با همسایگان بخصوص ايران طماع ميدانند و
پیامدهای منفی و ناگوار متعددی برای امروز و فردای مردم و نظام سیاسی این کشور
ميتراشند .
این گروه پیامدهای داخلی و خارجی امضای این پیمان را چنین بر میشمارند.
الف- پیآمدهای داخلی :
1-
ملت افغانستان همواره در تاریخ خود نقش آفرین بوده و نه تنها تاریخ خود بلکه
تاریخ منطقه و گاه سرنوشت دنیا را تغییر داده و رقم زده است < شعار ميان خالی
که گويا مجاهدين افغان باعث فروپاشی شوری ، اروپا شرق ، ديوار برلين ، ديوار
چين ، سونامی بحر هند و سواحل چاپان و ويرانی وتخريب کابل شدند>، نمونههای
مقاومت در برابر امپراطوری انگلیس و <جهاد > در برابر ارتش سرخ شوروی و بعد از
سال1992 دوست نزديک شوروی يکه فرآیند آن در هر 2 مورد فروپاشی امپراطوریهای
یادشده بود، از نمونههای شفاف و روشن اثبات این مدعا خيالی است .این در حالی
است که امضای پیمان استراتژیک به مفهوم تحت حمایت قرار گرفتن افغانستان در
بخشهای سیاسی و نظامی بوده و استقلال افغانستان را زیر سئوال میبرد و غیرت و
عزت مردم مسلمان افغانستان را خدشهدار میکند
(!!)
2-
پذیرش این پیمان از طرف افغانستان در شرایط کنونی مایه سلب اعتماد مردم
افغانستان از رهبران سیاسی و دولتمردان بر سر اقتدار میشود و در آینده همواره
دیوار بلندی از بیاعتمادی بین مردم و رهبران سیاسی بنا میشود .با این وجود
اینطور به نظر میرسد که این رهبران در مسائل داخلی و خارجی نه در فضای آزاد و
منطبق با منافع و مصالح افغانستان بلکه در چارچوب مفاد این معاهده و ناظر به
منافع طرف دیگر پیمان تصمیم خواهند گرفت.
3-
در این پیمان توان و اقتدار 2 طرف معاهده نامتوازن است که در نتیجه و در دراز
مدت طرف مقتدر میتواند تمامی خواستهها و منافع خود را حتی اگر هم به ضرر طرف
مقابل باشد به طرف ضعیف بقبولاند.
4-
حضور دهها هزار نیروی نظامی کشورهای عضو ناتو و دولت ا مریکا در افغانستان با
هدف آوردن امنیت و صلح در این کشور با بیش از یک دهه حضور شاهدی روشن و
انکارناپذیر بر این واقعیت است که صلح و امنیت در یک کشور روندی وارداتی و برون
جغرافیایی نیست بلکه فرآیندی درونی و ملی است.
اگر غیر از این بود افغانستان کنونی از بحران و نا امنی عبور میکرد و مردم این
کشور شاهد گسترش ناامنی، انجام ترورهای منظم و حساب شده رهبران سیاسی مخالف با
تروریسم، بیکاری، افزایش بیاعتمادی، فاصله میان دولت و مردم افغانستان و نیز
افزایش موادمخدر و قاچاق آن در سطح منطقه و دنیا نبودند .
5-
امضای پیمان راهبردی مستلزم احداث پایگاههای نظامی از سوی دولت ا مریکا و
استقرار تجهیزات و تسلیحات پیشرفته در بخشهای مختلف از خاک افغانستان و بر
اساس تشخیص مقامات نظامی امریکا است.
اگر این تجهیزات در اختیار نیروهای افغان قرار گیرد و هزینههای که صرف اسقرار
نظامیان و مستشاران ا مریکایی میشود صرف بالا بردن سطح آموزش نیروهای قوای
مسلح و پلیس افغانستان شود، افزون بر این که توان دفاعی و امنیتی نیروهای افغان
افزایش مییابد، کمترین مخاطره و تنش داخلی و خارجی برای افغانستان را نیز به
همراه خواهد داشت.
6-
امضای پیمان استراتژیک نوعی پیام تحقیر و عدم کفایت نیروهای نظامی افغانستان را
به همراه دارد.
ب- پیآمدهای خارجی نظر مخالفان :نمونههای بسیاری در تاریخ و دوران معاصر وجود
دارد که نشان میدهد نوع نگاه و تعامل یک کشور با همسایگانش تأثیری انکارناپذیر
و گسترده بر توسعه سیاسی، اقتصادی و امنیتی آن دارد و 3 دهه تاریخ معاصر
افغانستان شاهدی بر این مدعی است.
گذشته از این واقعیت بسیار مهم، اصل اعتمادسازی و حسن همجواری با ايران و
پاکستان در روابط کشورها با افغانستان امروز از شرایط ویژهای بر خوردار است و
دلایل مختلفی چون نداشتن زیربناهای اقتصادی، نیاز به انرژیهای گوناگون نفت ،
گاز و برق، محاط بودن به خشکی، نیاز به استفاده از خطوط ترانزیتی کشورهای
همسایه، حضور میلیونها تبعه افغانستان در کشورهای همسایه، این کشور را بیشتر
به مناسبات و تعامل دوستانه و مبتنی بر اعتماد با همسایگان خویش گردانده است و
ايران مصمم است که سه مليون مهاجر افغان را ازخاک خود اخراج کند.
این در حالی است که بیتردید امضای معاهده ا مریکا و افغانستان به روابط این
کشور با همسایگان آن بخصوص ايران و پاکستان که بيش از پنچ مليون مهاجرافغان را
پذيرفت و نگهداشت و زمينه رهايس و پايش انها را آماده ساختند لطمه میزند و این
کشور را در سراشیب نزاع و چالش با همسایگان آن قرار میدهد به خصوص با کشورهای
همسایه ايران که مناسبات خصمانهای با مریکا دارند و امريکا را دشمن خود
ميدانند. نتیجه گیری
بر اساس آن چه از نظر گذشت میتوان نتیجه گرفت که امضای پیمان راهبردی میان
افغانستان و امریکا به سود مردم و جامعه افغانستان بوده و به ضرر ايران و
پاکستان .
مخالفين اين پيمان اضافه ميدارند
: ا مريکا بايد تجهیزات و میلیاردها دلار هزینهای که صرف اسقرار نظامیان و
مستشاران ا مریکایی برای بالا بردن سطح آموزش نیروهای قوای سه گانه مسلح اردو
،پليس وامنيت
ملی و نهادهای امنیتی ديگر افغانستان میشود، در اختیار نیروهای
مجاهدين افغان
قرار گیرد، علاوه بر این که باعث افزایش توان دفاعی و امنیتی نیروهای افغان و
خودکفایی میشود، افغانستان را از وابستگی خارج میکند که این راه کمترین
مخاطره و تنش داخلی و خارجی را برای افغانستان به بار خواهد آورد
·
نگرانی پاکستان
تحلیلگران می گویند که تلاش پاکستان این است تا ایالات متحده امریکا، مشکل
افغانستان را مانند زمان بعد از هجوم شوروی به افغانستان، از دید اسلام آباد حل
کند. امضای یک پیمان استراتژیک میان کابل و واشنگتن، به این مفهوم است که
واشنگتن با کابل طرف است. با توجه به رقابت دیرینه دهلی جدید و اسلام آباد،
افغانستانی که دوست هند و شریک استراتژیک ایالات متحده امریکا باشد، برای
پاکستان پذیرفتنی نخواهد بود
نگرانی ایران
ایران تنها و يگانه کشوری دشمن است که به صراحت تمام مخالفت خود با امضای پیمان
استراتژیک میان کابل و واشنگتن را ابراز داشته است. افراد ، گروپها ، عناصر
سوال برانگير ، وکيل های پارلمان ، رسانه سايت مزدور که گفته می شود از ایران
حمایت می شوند، در افغانستان تبلیغاتی را علیه این پیمان استراتژیک راه اندازی
کرده اند. پاکستان به صراحت لهجه در این رابطه مخالفت نکرده است.
سیف الدین سیحون می گوید ایران با ایالات متحده امریکا مشکلات استراتژیک،
ایدیولوژیک و هسته ای دارد. بر همین اساس، ایران که بر سر مساله هسته ای خود با
غرب درگیر است و حتا از حمله نظامی بر ایران صحبت می شود، حضور نظامی امریکایی
ها در مرز شرقی اش را پذیرفتی نمی داند.
فرزانه روستایی، کارشناس مسایل ایران و روابط بین الملل، می گوید: «ایرانی ها
از شکل گیری هرگونه پیمان استراتژیک کشورهای همسایه با امریکا نگران خواهند
بود. منتها، نگرانی ایرانی ها از پیمان استراتژیک افغانستان با امریکا یک کمی
بیشتر از دیگر همسایگان است ». در گذشته افغانستان و پاکستان با برگزاری جرگه
مشترک، نتوانستد بر بی اعتمادی ها فایق آیند. به باور خانم روستایی، زبان و
تاریخ مشترک میان افغانستان و ایران و حضور شمار قابل توجه افغان ها در ایران،
افغانستان را از دیگر کشورهای منطقه برای ایران متمایز می سازد و به همین دلیل،
نگرانی ای که ایران در مورد پیمان استراتژیک کابل – واشنگتن دارد، در مورد دیگر
کشورهای منطقه ندارد.
اما اگر این پیمان به امضا برسد، ایرانی که منتقد سرسخت حضور کنونی نیروهای بین
المللی در افغانستان است دست به چه اقدام هایی خواهد زد؟ ایران به جز مخالفت
های صوری، هیچ کاری کرده نمی تواند وهيچ غلطی . زیرا افغانستان به عنوان یک
کشور مستقل این صلاحیت را دارد که در مورد روابط استراتژیک اش تصمیم بگیرد.