به استقبال از دعوت و تقاضای بنده ؛
برای سهیم شدن منوران وطنخواه ؛ مترقی و صاحب آرمان افغانی به چاپ کتاب « گوهر
اصیل آدمی » ؛ تا لحظات نگارش این سطور ؛ کمک های پولی برای چاپ بیشتر از 2000
جلد از کتاب ؛ تحقق یافته است ؛ دعوت مذکور را میتوانید منجمله در لینک زیر
ملاحظه بفرمائید:
شاید به دلیل فقر اطلاعات باشد ؛
ولی به هر حال ؛ من موردی مشابه و مماثل را تا کنون سراغ ندارم که این چنین پر
شور و شعف و با وقف و فداکاری ؛ برای چاپ و تکثیر یک کتاب ؛ سهمگیری ی دسته
جمعی و گسترده انجام گرفته باشد .
البته موارد کتب مقدس ؛ چیز دیگریست
و تازه ؛ آنهم تا زمانی که کتابی ؛ تقدس یافته است ؛ فواصل دراز و پر نشیب و
فراز عدیده و متکثر و متنوعی را به ناگزیر عقب گذاشته است ؛ بدینجهت مقایسهء
مورد « گوهر اصیل آدمی » با کتاب های مقدس ؛ قیاس های « مع الفارق » اند و در
نتیجه اساساً مطرح بحث نیستند و بوده نمیتوانند !
شاید هم تصادفی نباشد که همین دو
روز پیش ؛ عزیزی با بنده از طریق "یاهو مسینجر" چت داشت و در حالتی که احساسات
بالایش غالب بود ؛ نوشت که کتاب گوهر اصیل آدمی «مقدس» است و نباید با چنین و
چنان ... ؛ آلایش یابد !
من با اصل فرمایشات آن عزیز مشکل
ندارم ولی با اینکه کتاب « گوهر اصیل آدمی » (( مقدس)) است ؛ نمی توانم توافق
داشته باشم ؛ اگرچند که منظور و فحوای مراد و هدف ایشان ؛ ایرادی ندارد ؛ ولی
صرف کلمه (( مقدس )) ـ میان گیومه! -؛
اینجا مطرح میباشد و به این مفهوم ؛ کتاب گوهر اصیل آدمی نه تنها (( مقدس ))
نیست و هرگز و ابداً هم نباید (( مقدس )) ساخته شود ؛ بلکه اساساً دوران کتاب
های مقدس باید در تاریخ بشریت خاتمه یافته باشد ؛ و وای اگر خاتمه نیافته باشد
!
(( کتاب مقدس)) یعنی چیز بوسیدنی و
پرستیدنی و سخت محترم ... چیزی که ابداً مهم نیست ؛ معنا و پیام آن چیست ؛ از
چه بحث میکند و چه مدعیات و پیام ها و استنتاجات و احکامی دارد و آیا اینها با
حقایق و واقعیات دیروز و امروز و فردا ربطی و انطباقی را دارا استند یا چطور ؟
؛ و حتی «کتاب مقدس» یعنی چیزی که اصلاً مهم نیست «کتاب» باشد یا نباشد ! فقط
یعنی یک «بسته» ؛ یک هیکل و یک نماد عقیدتی !
یکی از خواهران نازنین من قصه میکرد
؛ که زمانی مجبور شد ؛ (( کتب مقدس )) را بیاورد تا مراسم تبرک و تیمنی با آن
صورت گیرد . هرچه جستجو کرد ؛ خود کتاب مقدس را در منزل نیافت ؛ لذا چاره را در
آن دید که دسترخوان نان را که ساعاتی پیش از داش برآمده بود ؛ لای دستمالی دیگر
بپیچاند و حاضر صحنه بدارد .
تمامی مراسم با خوشی و رضائیت انجام
گرفت و حاضران هر آنچه را از خود کتاب مقدس منظور داشتند ؛ از همین دسترخوان هم
حاصل کردند !!!
از سرنوشت تورات اولیه نزد شبانان
بنی اسرائیلی در سه – چهار هزار سال پیش همه اطلاع دارید که چگونه «کتاب» را به
«تابوت عهد» مبدل ساخته بودند و برای تکیه و توکل و اکتساب برکات از آن ؛ این
تابوت را با تجلیل و اکرام بیحد پیشاپیش قافله های شبانی و تجارتی خود حمل
میکردند .
ولی تازه ترین مورد مقدس در مقدس
شدن کتاب ؛ مانند موارد کرور در کرور دیگر نماد ها و نمونه های فرهنگی ی و نیز
برجسته ترین مورد ؛ اینک در هندوستان نزد اهالی محترم سکهه وجود دارد .
اکثراً از معبد بسیار بزرگ طلایی ی
«امرتسار» شنیده اید . بدیل های نسبتاً کوچک و کوچکتر آن در سراسر این سرزمین
وجود دارد ؛ و یکی از باشکوهترین آنها گوردوارای « بنگلا صاحب » میباشد که در
عصری ترین بخش دهلی جدید ( راجیو چوک ) برپاست ؛ میگویند فقط 8 برابر از معبد
امرتسار خورد تر است ولی با اینهم شکوه و جلال خیره کننده ای دارد ؛ سه گنبد و
اکثریت در های و پنجره های آن طلایی و یا زرکوب است ؛ حدود و مقادیر طلای درون
معبد را میتوانید در تصویر زیر حدس بزنید :
درینجا بدواً خیال میکنید باید ضریح
یا مرقدی باشد که چنین با تکه های مجلل و گرانبها پوشانیده شده است . تصور شما
خطاست !
اینجا ؛ جایگاه کتاب مقدس مذهب
سکهه میباشد که فقط 4 قرن سابقه دارد و دیگر نام و هویت آن هم (( کتاب)) نیست ؛
بلکه (( خدا )) ست . این خدا؛ آنسو تر با همین جلال و جمال ؛ تخت خوابی هم دارد
؛ شبانه استراحت میفرماید و صبحانه طی مراسم خداوندگاری ؛ بر میخیزد ؛ رونمایی
میگردد و اینجا تشریف فرما میگردد !
دلایل اینکه بشر کتاب و چیز های
اساساً آموختنی و یاد گرفتنی و اندیشیدنی ... را با مقدس ساختن به این درجات
اسرار آمیز و غامض و رمزی میرساند ؛ یکی دوتا نیست ولی به نظر میرسد یکی از
عمده ترین آنها بخصوص در روزگار ما ؛ دشواری ی «یاد گیری» و «آموختن» و
«اندیشیدن» و با حقیقت عریان روبه روی شدن می باشد .
برای افراد توده ؛ «یاد گیری» و
«آموختن» و «اندیشیدن» ... آسان و اغلب میسر نیست و در مقابل انجام چنین اعمال
و مناسک در شبانه روز و یا گاه به گاه چندان درد سر ندارد و نیز به دهان دیگران
دیدن و از خرمن «یاد داشته» ها و «آموخته» ها و اندیشیده گی های کسان معلوم
الحال ؛ بهره بردن و به آن قانع و تسلیم بودن ؛ خیلی خیلی «ارزانتر!» است :
اینک افراد و اقشار و طبقات صاحب
امتیاز ؛ اگر از این فرصت ؛ برای خود و تحکیم و تثبیت و جاودانه کردن مقامات
خویش بهره نگیرند ؛ احمق خواهند بود !
لذا وای بدان روزی که کتاب گوهر
اصیل آدمی بدین مقام عروج (یا نزول) نماید !؟
***
ازین ها که بگذریم شاید کسانی
ناشناس و بی اطلاع تصور نمایند که در این دعوت و پیامد آن ؛ مهم «دعوت کننده»
بوده و الا مخصوصاً در جمع افغان ها به کتاب پرداختن و برای کتاب مایه و سرمایه
گذاشتن ؛ باور کردنی نیست ! (چنین کلمات به واقع نیز شنیده شد!)
البته معاذیر این عزیزان ؛ قابل
اعتناست ولی آنان که با بنده حد اقل معرفتی دارند ؛ میدانند که من نه تنها
اتوریته و مقامی - حتی قابل پیشبینی – ندارم که انگیزهء متفاوت برای اینهمه
بذل و وقف شده باشد ؛ بلکه بدبختانه شخصاً دارای وجاهت و جاذبه و کاریزمایی هم
نیستم که خیلی از افراد بشری به ساده گی از آن برخوردار اند و در چنین موارد
میتوانند حتی مخاطب را سحر کنند و نه تنها مبالغی پول که خیلی چیز های دیگر را
از او حصول بدارند !
پس اینهمه مستقیماً بر می گردد به
خود کتاب گوهر اصیل آدمی و به رمز وارهء « گوهر اصیل آدمی »!
هرگاه تفاوت سنی ی نسل ها را یک دهه
فرض نمائیم ؛ من و نسل من ؛ چندین نسل پیش از ما و پس از ما ؛ در حضیض یک
انحطاط فرهنگی و معنوی به دنیا آمده ایم که به علل متعدد و مختلف بر افغانستان
و منطقهء ما و حتی سراسر مشرق زمین استیلا یافته بود و هنوز استیلا دارد . به
سبب چنین واقعیتی بوده و هست که نه تنها ساینس و تکنولوِژی بلکه همه گونه
اندیشه های فرا شرقی ؛ برای مان جذابیت و فریبنده گی و اغوا کننده گی داشته است
و هنوز هم جذابیت و فریبنده گی و اغوا کننده گی را داراست .
دو سه نسل پیش و پس از من ؛ بخصوص
جذب ایده ها و «ایسم» هایی گردیدیم که صرف نظر از صحت و سقم و علمی و غیر علمی
بودن شان ؛ منوط و مربوط به هستی ی اجتماعی و اوضاع اقتصادی و تولیدی و سوابق
فرهنگی و دینی و اساطیری در اروپا و امریکا و کانادا... بودند و واقعیت انحطاط
فرهنگی و معنوی و اخلاقی و عقبمانده گی های خفتبار اقتصادی و معیشتی ...در
اطراف خود مان ؛ سبب میشد ؛ که کمتر متوجه بیز ها و خیزشگاه های این ایده ها و
ایسم ها ( و در نتیجه تبعات حتی فاجعه انگیز آنها!) بگردیم .
موجود بشری همینکه پوستهء « حیوانیت
» را دریده و «بشر» میشود ؛ مشخصات فراوانی پیدا میکند . البته همه انها لزوماً
متعالی و مثبت نیستند ولی در هر حال در مفهوم معین کلمه « غیر حیوانی» اند . از
این جمله یکی هم که در بسا حالات سخت عمده و انگیزنده میشود ؛ « آرمان و
قهرمان» است . مشکل است بر موجودی به درستی عنوان بشر قایل شد که آرمانی به سر
و الگویی قهرمانی در مدنظر نداشته باشد . ( که بدیهی است این مورد در گذشته ها
و در « در گذشته مانده گی ها» بیشتر و یا کاملاً صبغه مذهبی و عرفانی ... داشته
است !)
ولی انحطاط فرهنگی و معنوی ی یاد
شده ؛ آرمان ها و عناصر قهرمانی ایرا که نیاکان ما دارا بودند و حتی به طور غیر
قابل مقایسه با سایر مردمان دارا بودند؛ به نابودی و فراموشی سوق داده و به جای
آنها اوهام و هوس های حقیر و الگو های سخیف را تحمیل و حاکم گردانیده بود و این
چیز ها در برابر جاذبه های آرمانی و قهرمانی فوران کرده از مغرب زمین در قرن
های 18 و 19 و 20 نمی توانست برابری نماید و موجب اقناع و ارضای روان های روشن
و سیال و فعال نسل های بالندهء ما گردد .
به نظر می آید ارمانی که با
رمزوارهء « گوهر اصیل آدمی » تصویر و پردازش گردیده ؛ نه اینکه برای ما جذابیت
و شور انگیزی دارد ؛ بلکه میتواند آرمانهای متعالی بشری در هرکجا و در سراسر
تاریخ را همزمان و به طرز خودمانی و تلطیف شده با خویش تجلی و تعالی ببخشاید .
فرهنگ پارینهء هزاران سالهء نیاکان
ما در واقع پیرامون همین رمز واره ؛ بالیده و به فراز هایی نایل گردیده
بوده است ؛ که سخت شگفت انگیز و شور آفرین است .
بنابر اسباب و دلایل روانشناسانه ؛
آرمان ها و عناصر قهرمانی ی درهم تنیده با این رمز واره ؛ با تاریکترین و
ناشناخته لایه های ماتحت الضمیر مردمان ما مأنوس و مألوف میباشد و این است که
کسانی ـ به اقرار خود شان ـ ناخود آگاه ؛ با آنها احساس همذاتی و همزادی
مینمایند . حتی بیحد جالب است که دوستانی به این کمپاین جذب شده و از خود مایه
گذاشته اند که هنوز برگی هم از کتاب گوهر اصیل آدمی را نخوانده اند . صرف
جاذبهء همین عنوان مألوف و آشنا ؛ و مختصر توضیحات یا افواهاتی که در مورد
شنیده اند ؛ برایشان کافی بوده است !
البته نباید موجب سوء تفاهم شود که
کتاب گوهر اصیل آدمی ؛ به مقصد جایگزینی بر سایر آثار آرمانی ی شرقی و غربی
پدید نگردیده و هدف مشخص آن جز مدد به «یادگیری» جهانشناسی و گشودن سهلترین و
بهترین راه ها بدین سو نبوده است .
اما منحیث اثری که امکانات فرهنگ ها
و اساطیر و هنر های متعدد با بینشی ساینتفیک – رومانتیک در آن به کار گرفته شده
؛ بازده های فراتر ی نیز به همراه می آورد . تصور میکنم مهمترین و محوری ترین
آنها هم باز همان اعلای شأن و مقام و معنا و معنویت گوهر آدمی میباشد .
چیزی که در عین جهانی بودن ؛ برای
ما شرقی ترین و خودمانی ترین است!
مکثی بر معنا و محتوای « گوهر اصیل
آدمی »:
خوشبختانه در عصری که ما زیستیم و
می زییم ؛ واحد اولیهء حیات که به حق میتواند «گوهر» حیات هم نامیده شود ؛ به
طریق علمی و ساینتفیک کشف گردید و شناخته شد که عبارت است از مولیکیول بزرگ و
زنجیره ای با نام کیمیاوی ی« دای اوکسی نوکلوئیک اسید –DNA
».
این
کشف و شناخت به حدی محقق و بی چون و چراست که در حال حاضر با اخذ و معاینه و
مقایسه و کشت ...DNAهزاران عملیهء علمی و
اجتماعی و اقتصادی و جامعه شناسانه و روانشناسانه و باستانشناسانه ... انجام
میگیرد و از همه متبارز تر با عملیهء « شبیه سازی» توسط DNA
؛ جانورانی تا حد گوسفند به وجود آورده شده اند که حتی در کشور های همجوار ما
چون ایران و هند هم این آزمایش ها به عمل آمده است .
DNA
در عین اینکه یک مولیکول پیچیده و بزرگ ( و معهذا ذره بینی!) است ؛ در کاملترین
مفهوم «اعجاز» ؛ دارای طرح و نقشهء مهندسی ی حیات میباشد ؛ و DNA
مربوط به جانور مشخص ؛ نقشهء ژنتیکی و اطلاعات حیاتی ی همان موجود حیهء مشخص را
دارا ست .
از تکثر قانونمند DNA
در محیط مناسب الزامی ؛ بالاخره واحد های بیولوژیک «کروموزم» ها به وجود می آید
که برای خویش محیط معینی به نام سلول یا حجره را ایجاد مینمایند . با تکثر و
اختصاصی شدن های سلولی است که موجودات حیهء چند و چندین سلولی و بالاخره چندین
تریلیون سلولی ساختار های هیستولوژیک و مورفولوژیک... مطابق به هندسهء ژنتیکی ی
خویش را کسب مینمایند که یکی از آنها بشر است .
نام علمی تر طرح مهندسی ی ژنتیکی ؛
«ژنوم» یا اطلس ژنتیکی است ؛ خوشبختانه دانشمندان در عصر ما ؛ موفق شدند ؛
جزئیات اطلس ژنتیکی نوع خویش یعنی بشر را به طور اغلب شناسایی و کود برداری
نمایند .
ورود به این جزئیات البته که برای
ما و شما میسر نیست ؛ چرا که دانش های بسیار ظریف و صلاحیت الزامی در گسترهء
ژنتیک را نداریم .
ولی میخواهیم بدانیم آیا «گوهر
آدمی» همان DNA
یا بستهء بیولوژیک کروموزومی ( محتویات 46 کرموزوم در سلول بشری ) است ؟
در اندیشه های نیاکان ما از جمله در
انچه پیرامون « گوهر آدمی » ٰ «آدمی» و «انسان» پردازش یافته ؛ پاسخ این پرسش ؛
«هان! یا بلی!» نیست و حتی « نه!» میباشد . اینجا به لحاظ علمی ما صلاحیت اصرار
بر این را نداریم که نیاکان ما حتماً درست اندیشیده بودند و یا لزوماً
میتوانستند درست بیاندیشند .
ما فقط میتوانیم و باید در اندیشه
ها و آثار تفکر و تعقل آنان بازاندیشی کنیم و آنها را با دانش های پایه
ای منجمله بیولوژیک و اجتماعی و تاریخی و فرهنگی و اساطیری و باستانشناسی و
کیهانشناسی ... محک بزنیم .
به دنبال چنین یک باز اندیشی و
بازنگری است که در می یابیم نه تنها در افکار نیاکان ما سهم بزرگ از حقیقت علمی
وجود دارد ؛ بلکه این حقانیت ها تصادفی و جسته گریخته هم نیست بلکه به طرز حیرت
انگیزی دارای بافت سیستماتیک و مستمر و مؤکد نیز هست !
بر اساس بافت سیستماتیک این اندیشه
ها که منجمله در گنجینهء شعری و منظوم هزار ساله فارسی دری وجود دارد ؛ در
اینکه واحد های دارای هندسهء ژنتیکی چون DNA
و کروموزوم و سلول ؛ گوهر حیات ، گوهر موجود حیه و منجمله گوهر بشر بیولوژیک
باشد ؛ البته که اشارات رسا و ترمینولوِیک امروزین وجود ندارد ؛ ولی چیز هایی
با ژرفترین مفاهیم هست که به طرز قانع کننده میرساند ؛ راست اندیشی و درست
اندیشی نزد خیلی از گذشته گان ما غبطه بر انگیز و در مقیاس خیلی از مردمان حتی
در حال حاضر شگفتی آور است ! فقط یک نمونه :
گاو و خر از
آگهی ؛ انسان
نخواهد گشت لیک آدمی ؛ گر اندکی غفلت
کند ؛ خر میشود !
در اطلس ژنتیکیی بشر ؛ موارد
فراوانی هست که نشان میدهد ؛ این موجود تفاوت های جهشی ی عظیمی با سایر جانوران
- حتی جانوران بسیار نزدیک و خویشاوند با خود - یافته است و به طور یک کل ؛ بشر
آن موجود حیه است که از اتوماتیسم غریزی
فراجهیده و قادر به شناخت جهان و قوانین هستی و اندیشیدن و انتخاب کردن
...گردیده است !
ولی برای اینکه واقعاً «بشر بودن»
یا «بشر شدن» محقق شود ؛ تنها اطلاعات ژنتیکی و استعداد های فطری کافی نیست .
بشر بودن به طریق اجتماع و تاریخ و فرهنگ
متحقق میگردد !
لذا واحد های دارای هندسهء ژنتیکی
چون DNA
و کروموزوم و سلول ؛ در گوهر آدمی ؛ حیثیت ماده ی اولیه و حتی حکم اندکی فراتر
از همان شن یا سنگریزه را دارد که صدف در اطراف آن تا آنجا می تند که در شاهوار
حاصل می آید .
صدف برای گوهر آدمی –
بدون اینکه مقام نظام آفرینشی ی بیولوژیک را نادیده گرفته یا کم بها داده
باشیم!- اجتماع ؛ تاریخ و فرهنگ است
که در واقع هم –
یک واحد اند و نه سه واحد !
لذا اصالت گوهر آدمی ؛ به صحت و
بالنده گی و توانایی و خلاقیت و تندرستی ی « صدف » منوط است و مربوط ! اینک
میدانیم که تازه داریم وارد مبحث واقعی میگردیم ! و این بحث هم ذاتاً تاریخی
–
جهانی است و نه لوکال و منطقوی و قومی و قبیلوی و عشیروی و فردی و دلبخواه و..
و...
من ؛ شور و استقبال کمنظیر و شاید
هم بی نظیر در نوع خود از کمپاین مساعدت به چاپ «گوهر اصیل آدمی» را در همین جا
می بینیم تا دیدگاه اهل نظر و هنر و خود عزیزان گوهر شناس چه باشد !؟
به هرحال ؛ خود واقعیت گویا تر و
رساتر از هر تعبیر و تفسیری است و واقعیت مساعدت های عزیزان تاکنون حسب آتی
میباشد :
ذوات مدد کننده به چاپ کتاب «گوهر اصیل آدمی»:
-
محترم عزیز جرئت؛
مؤسس و گردانندهء ویب سایت بزرگ آریایی و اشاعه دهندهء پیشقدم کتاب « گوهر اصیل
آدمی» در انترنیت
/
سویدن 500
دالر (امریکایی)
-
محترمه خانم جمیله جهش
/
کانادا 200
دالر
-
محترم دکتور سید احمد جهش
/
کانادا 500
دالر
-
محترم همایون غازیزاده
/
واشنگتن 200
دالر
-
محترم سلیمان کبیر نوری/
دنمارک 200
دالر
-
محترمه نجیبه آرش
/ کالیفرنیا
100
دالر
-
محترم صبور کمال الدین
/
ویرجینیا 500
دالر
-
محترم عبدالمتین شهاب فرزند مرحوم حاجی غوث الدین بزاز/
ماسکو 2000
دالر
-
محترمه جمیله نیروبخش
/ کالیفرنیا 500
دالر
-
محترم محمد یعقوب فیضمند
/
دنمارک 250
دالر
-
محترم دکتور خلیل وداد / هاگ - هالیند 100 دالر
-
محترم صابر الم
/
دنمارک 50 دالر
-
محترم نسیم صدیقی
/
دنمارک 50
دالر
-
محترم تمیم ابوی / دنمارک 50 دالر
-
محترم سرور نیماد / هامبورگ آلمان 100 دالر
-
محترم احمد ضیا نظامی / مونشن آلمان 100 دالر
-
محترم محمد عمر نو روز / دنمارک 200 دالر
-
محترم محمد ظریف تره کی (لالاظریف) / دنمارک 50 دالر
-
محترم دکتورشمس سینا
/
دنمارک 1000
دالر
مساعدت های دوستان دیگر ادامه دارد و حتی آخرین اطلاعات می رساند که عزیزی برای
همآهنگ ساختن یک تعداد کمک های معین ؛ رنج سفری را نیز برخود هموار نموده است (
محترم عزیز همدرد)؛ که در گزارش های بعدی به آنها - چنانکه شائیسته است - خواهم
پرداخت و بر علاوه اندیشه هایی وجود دارد که این حرکت ها به فاز دیگری ارتقا
بخشیده شود . موضوع سر فرصت با دوستان و عزیزان به بحث و مشورت گذاشته خواهد شد
.
آدرس تماس منجمله برای ارتباط یافتن با دوستان همکار و همنظر در نزدیک محل زیست
تان :