جناب آقای جرئت،
خواهشمندم لطف فرمایید و این نوشته را که پاسخ به ادعای شما در همین سایت است، به نشر برسانید.
پاسخ به جناب جرئت
پیش از همه می خواهم تعجب و تأثر خود را از اتهام ناروایی که بر من وارد می سازید، ابراز کنم.
من گردانندۀ هیچ سایت یا بلاگی نیستم، صرفا عضو هیأت تحریر بامداد استم. انتساب وبلاگ داور به من نمیتواند حرفی جز «مفت و رایگان» باشد، همانطوری که شما ادعای آن دست در پشت سایت خود را، کاملا برحق، حرفی مفت و رایگان خواندید.
در ماه جولای 2011، پیامی برای شما فرستادم و بر این که من یک بار مستقیما در سایت زیر ادارۀ شما و یک بار نیز در وبلاگ دشنام پراگن«سنگ محک» که در سایت تان پیوند داده بودید، تروریست و بد تر ازان خوانده شده بودم، اعتراض کردم و از شما خواستم که نام مرا از سایت خود بردارید. گفتم که من نیز می توانم و هرکسی می تواند، صفحه یی را باز کند و از پشت نام مستعار، کسانی را نشانی کند یا شخص شما را نشانی کند و به چنین تعرضات پوچ بپردازد. این پیام من در تقبیح دشنام پراگنی مستعاری بود نه در تأیید آن و کلمۀ «تهدید» تفسیری است که شما بر آن علاوه کردید.
ازان جایی که ما، خارج ازین پیام، هیچگونه آشنایی دیگری با هم نداشته ایم که مرا وادارد در مورد تصامیمی که می گیرم به شما «اطلاع» بدهم، آیا جدی و منصفانه است که شما ازین پیام که در حقیقت ضد وبلاگ بازی دشنام پراگن و اتهام بند بود، نتیجه بگیرید که گویا من از «آغاز نشراتی چنین وبلاگی» برای شما «اطلاع! داده بودم»؟
فکر نمی کنم در طی سه سال گذشته، کسی بیش تر از من بر بیهوده گی کارزار های دشنامدهی و پنهانی تأکید کرده باشد و قسما خود را برای سلامت بحث دموکراتیک در بین افغان های مهاجر، گوشت دم توپ ساخته باشد. شما می توانید در سایت بامداد به چندین نوشتۀ من مراجعه کنید و از موضع من درین رابطه آگاهی یابید.من اخلاقا و به صد دلیل دیگر، در چنین اقداماتی سهیم نیستم و نخواهم بود. امیدوارم شما نیز در تقبیح این وبلاگ سازی هایی که عملا به جدل و بحث دموکراتیک و متضاد در میان هموطنان ما صدمه می زند، با من همراه باشید. من باور دارم که این سایت سازی های عقده گشایانه هیچ انتظار سیاسی مفیدی را نمی توانند براورده سازند. من شما را نه حریف سیاسی و نه حریف شخصی خود می دانم که از بی عزتی تان یا نفع ببرم یا لذت ببرم.
هنگامی که من آن پیام را برای شما فرستادم، سایت شما یکی از بی مایه ترین این وبلاگ ها را مسکن داده بود. همزمان، شمابا وجودی که عضو حزب ما نیستید، لطف کردید و تصدیق نامه یی به نشر سپردید که نامۀ 25 می را که آغازگر درهم شکستن وحدت حزبی ما بود، فلان کسان برای شما نفرستاده اند. امروز، شما بی انصافانه تصدیق نامۀ جدیدی در مجرم بودن من صادر میکنید و درست چند ساعت بعد، همان هایی که برای شان تصدیق نامۀ برائت نوشتید، همان دهل و همان نغاره را به راه می اندازند که هله آریایی حقیقت را فاش کرد. من این رفتار را درک نمیکنم و ازان متأثر استم.
یک سؤال آخری: انصافا جناب جرئت، برای یک لحظه تصورکنید که اگر من تصمیم می گرفتم که وبلاگی دست و پا کنم، از امتیازات نام مستعار نیز برخوردار می بودم و نیت می کردم که چیزی علیه شما بنویسم، آیا در چنین شرایطی می رفتم و مقاله یی می نوشتم که هشتاد فیصد آن به توصیف از صفات شما و سایت تان اختصاص یابد و در فرجام این گل افشانی، به شما از ناحیۀ نفوذ عوامل کسانی در سایت تان هشدار می دادم که سال های نوری با شما فاصله دارند؟ همۀ این زحمات برای گفتن همین حرفی که شما آن راحرف مفت میخوانید و من نیز میخوانم؟
آیا ممکن است که من به چنین سَبک، چنین نثری بنویسم؟ هر دستی را در هر جایی میتوان فرض کرد اما دست ایشان را در عقب سایت شما؟ من با شما موافقم که این ادعایی رایگان است. این را نیز اضافه می کنم که من معمولا حرف های رایگان نمی نویسم.
امیدوارم گرداننده گان داور بر من خرده نگیرند. این نوشته علیه آن ها نیست. اما من دوستانه و رفیقانه میگویم که آنها هم در شکل و هم در محتوای نشراتی خود هنوز احتیاط و وسواس لازم را ندارند و می توانند با کمی کوشش، وبلاگ خود را به محل بحث سالم و شفاف حزبی ها مبدل سازند.
امیدوارم این چند سطر شما را متوجه اشتباه در نتیجه گیری تان ساخته باشد. پذیرفتن این اشتباه، شما را کوچک ترنخواهد ساخت، بزرگ تر خواهد ساخت.
فهیم ادا
یادداشت: اگر تشخیص میدهید که انتشار پیام جولای 2011 میتواند به وضاحت در حرف های ما کمک کند، من موافقم که آن را نیز پیوست به این نوشته به نشر برسانید. بیش از هفت ماه ازان تاریخ می گذرد و من برای نسخه برداری باید سی کیلومتر دور تر بروم و چهار ساعت را مصرف کنم.