صالحه وهاب واصل
مرواريد گمشده
نخستين مجموعهى سروده هاى
خانم صالحه وهاب واصل «واهب»
مرواريد گمشده
عنوان گزينه يى
از سروده هاى خانم واهب
محترمه «صالحه وهاب واصل»است
كه اخيراً در شهر ليموژ کشورفرانسه توسط
انتشارات باميان به همت محترم عارف عزیز به تیراژ
پنجصد نسخه به چاپ رسیده است. اين كتاب كه حاوى بيشتر از
یکصدو پنجاه پارچه از اشعارايشان در قالبهاى غزل وشعر آزاد مى باشد؛
پوش وآرتدیزاین صفحات وتک بیت های زیبا با دیزاین های آرتستیک ورنگ
های فوق العاده مرغوب وچشمگیرتوسط خطاط ونقاش چیره دست وشناخته شده ی
کشور محترم عبد التواب وهاب دیزاین گردیده است.سراينده ى اين مجموعه خانم
وهاب واصل يكى از سخنوران مستعد معاصر كشورست كه به
سرعت چشمگيرى در ميان جامعه ى ادبى برونمرزى ما
جا بازنموده؛ خود را به عنوان خانمى تثبيت نمود
كه توانايى پيشرفت در عرصه ى
شعر و شاعرى را دارا
مى باشد.
تا سه سال پیش خانم واهب دلتنگیهایش را بهنظم میکشید؛ برخی از آنها را ثبت دفترچهاش مینمود؛ ولی اوراق زیادی که چنین سرودههای او را بهذهنِ کاغذین خویش سپرده بودند؛ یا نزد دوستانش باقی میماند و یا اینکه راه باطلهدانیها را در پیش میگرفت؛ ولی هنگامیکه یکی از سرودههایش برای نخستین بار از طریق سایت کابل ناتهـ بهنشر رسیده، مورد استقبال ادبدوستان قرار گرفت، همکاری او با مطبوعات برونمرزی و پایگاههای شبکهی تارنمای جهانی بهگونهی گسترهتری استمرار یافت؛ شعرش در مسیر تکامل بهراه افتاد و خودش نیز تا موقعیت گردانندهگی و سردبیری مجله ی فصلنامهی بانو وموقف مدیریت مالی در کمیسیون سرتا سری زنان هالند؛ به شکل «افتخاری» پیشرفت.
هرچند خانم واهب تا مقطع فوق لیسانس در رشتهی تجارت و مارکیتنگ تحصیل کرده؛ ولی مجبوریت ارتزاق و کم بودن امکانات در رشته ی خودش؛ واردارش نموده تا در کشور هالند، رشتهی نرسنگ را فراگیرد و درین ساحه مشغول بهکارِ شاقهی شباروزی گردد؛ اما عشقی که از عهد کودکی بهشعر و ادب در نهادش دارد؛ و میراث معنویی که از پدرِ ادیب، شعرخوان و شعردوست برای او و خواهر موزونطبعش خانم سامیه واصل هدیه شده، ذهن آنان را چنان با شعر پیوند داده که هیچ زمانی نتوانستهاند خوانش آفریدههای بدیعی سخنوران متقدم و معاصر را فراموش کنند. درین میان خانم واهب بهعلت شنیدن اسامی بیدل و حافظ و خاقانی و امثالِ شان در ایام کودکی بیشتر به مطالعهی ادبیات کلاسیک منهمکست و از همین جهتست که سایهی سنگین ادب متقدم بر سرودههایش وضاحت تمام داشته، حتی در تلاشهایش برای گرایش به ادبیات جدید نیز از جهت ساختار شعر و هم از جهت زبان خالی از تأثیر قابل توجه ادبیات گذشتهی ما نیست.
سرودههای خانم واهب از سه سال به این طرف پیوسته در حال انکشاف بوده، پیش از همه سرودن اشعار مردانه را که بهسان مخفی بدخشی، محجوبهی هروی، عایشهی درانی و رابعهی بلخی در قید قلم میآوردند، ترک گفته، میکوشند تا احساسات ظریف زنانه را در آفریدههای ادبی خویش بازتاب دهند.
سعی این سخنور گرامی برای یافتن راه و روش تازه و سبک آفرینی نیز با موفقیت بهپیش میرود و گاهی سبب آن میشود که تفاوت در طرزِ سخنش آنچنان زیاد باشد که خواننده را بهتردید وا دارد که سراینده هردو سبک او باشد؛
مجموعهی مروارید گمشده که حاوی تجربههای نخستین خانم واهبست؛ با چنین هوایی که گفته آمد، گردآمدهاست؛ و خوشحالم که ایندم این مجموعهیی زیبای سروده های یکدست، دلنشین و ناب ایشان را نزد خویش دارم که نتیجه ی گذاشتن گامهای استوارانهی وی میباشد، پخته گی و برازنده گی سخن خانم صالحه وهاب واصل «واهب» پخته تر و ثابت تر باد و استعداد درخشان شان شگوفان.
داکتر اسدالله شعور
تورنتو 21 عقرب 1389ش/12 نوامبر 2010م
و اينهم چند پارچه ى گزيده شده از مجموعه ى مرواريد گمشده:
چقدر شوم به خود گم كه شوم ز خويش پيدا
چقدر دو ديده بندم كه شوم زديده بينا
منم آن سلول بيرنگِ جهان رنگ هستى
چقدر روم ز رنگم كه به رنگ گردم احيا
مه روشن سما گشته حجاب شمس هستى
چقدر حجاب بايد كه نهان كنم هويدا
به نظر نميرسم من ز بلنديى خودى ها
چقدر ز چشم افتم كه شوم به چشم پيدا
«واهب» رخ روشنم چه مستور غبار شيشه
چقدر غبار بايد كه شوم زلال آرا
هالند 29 اگست 2009م
ژرفاى عشق
كاخِ دلم به عشق تو تعمير ميشود
هر خواب من به نام تو تعبير ميشود
بر صفحه صفحهى دل من نقش ميشوى
با رنگ عشق نام تو تحرير ميشود
در هر نظر به ديدهى من جلوه مى كنى
ژرفاى جان ز نور تو تنوير ميشود
در معبد خيال من اندر حريمِ جان
اسرار و راز و عشقِ تو تفسير ميشود
مرغ دلم به هر طرفى بال و پر كشد
آخر به دام صيد تو در گير ميشود
گر جلوه هاى عشق تو با خامه يى ز مهر
روى ورق نويسم اساطير ميشود
هر نام بر زبان دلم غير نام تو
در باورم وسيلهی تكفير ميشود
مدهوش گشته ميروم از خويشتن؛ در آن
خلوتگهى كه روى تو تصوير ميشود
من بنده ام به عشق تو اى صاحب كمال
ما را هماى بخت تو تقدير ميشود
از هر زبان كه نام تو مى آيدم به گوش
فرياد هم ز عشق تو تكبير ميشود
«واهب» كه پُر ز حيرت اسرار عشق تست
بنشسته پشت در گهى تو پير ميشود
شكست عقل
براى ديدنت در چشم من رسم نظر بشكست
صدا فرياد شد اندر سكوت و در اثر بشكست
ترا تا ميرسم در هر قدم آيينه مى بينم
كه از نورت شهاب شمس در گرد قمر بشكست
چه سان نا باورى ها در تن شب كرده پنهانت
كنون از باورم شب پيش پاى سايه سر بشكست
شدم از واژه خالى تا ترا در خويشتن ديدم
كه چشم حيرت آمد گفتنى را با بصر بشكست
هماى جلو ه ى تو مى كشاند تا به افلاكم
رسيدن تا به تو؛ هم قامت من، هم كمر بشكست
نگين ديد ه ى بيرنگِ باز عشق را نازم
كه مرغ تيز چنگالِ هوس را بال و پر بشكست
چكيد از چشم ابر عقل گوهر دانه ى از عشق
صفاى شيشه سنگ خاره را زير و زبر بشكست
ز عشق ماهرويان جهان افسرده شد «واهب»
تنش از عشق رويت جان گرفت و خود به بر بشكست
مرواريد گمشده
سرگشته و سرگران و منگم بى تو
بى روحم و سردم و چو سنگم بى تو
آواى خوشت اگر بگوشم نرسد
خاكسترى در كنار گنگم بى تو