صبورالله سـیاه سـنگ
شب سه شنبه هفدهم اکتوبر 2000، تلویزیون اسلام آباد/ پاکستان به دنبال تازه ترین گزارش از زندان بندر کراچی، جایی که محمد نواز شریف، نخست وزیر پیشین پاکستان، هفته دوم سال دوم حبس ابدش را سپری میکند، خبر پیدا شدن پیکره مومیایی از کویته را به نشر رساند.
بسیاری از بینندگان با ناباوری از همدیگر پرسیدند: این نیمه دوم گزارش است؛ آغازش کجاست؟
با هراسی که مبادا این افسانه پایان تاریکتر از آغاز ناپیدایش داشته باشد، به گردآوری نشریه های دسترس پرداختم و رفتم به دیدار دوستانی که میدانستم در همچو موارد کنجکاوتر از من اند.
چهارم اکتوبر 2000: بیوه محمد اسماعیل بلوچ به پولیس کراچی گفت: آنها اسماعیل شوهرم را کشتند و کست ویدیو را با خود بردند. شوهرم نمیخواست این کست را به هر کس نشان دهد.
سیزدهم اکتوبر 2000: به پولیس گزارش داده شد که حاجی علی اکبر کستی دارد و آن را پنهانی و تنها به قاچاقبران نشان میدهد. این فلم پیکره مومیایی با قامت 140 سانتیمتر (در تابوت چوبی به درازای 196 و پهنای 65 سانتییمتر) را به نمایش میگذارد.
شانزدهم اکتوبر 2000: حاجی اکبر و مهمانانش هنگام تماشای همان فلم دستگیر شدند. حاجی زیر شکنجه گفت: پیکره مومیایی در خانه ولی محمد ریکی، سردار سرشناس قبیله بلوچ، در ستلایت تاون (کویته/ بلوچستان) است.
هفدهم اکتوبر 2000: سردار ولی محمد ریکی و دستیارانش دستگیر شدند. پولیس از زیرزمینی خانه، تابوتی را بیرون آورد. ولی محمد گفت: این پیکره از یک خانه ویرانه در پای کوهی از شهر خاران بلوچستان (نزدیک مرز ایران)، پس از زمین لرزه پیدا شده و یابنده آن حاجی شریف شاه باغی ایرانی است. همو این یافته را به خانه ام امانت گذاشت و رفت. روزی بر آن شدم تا امانت حاجی باغی را به فروش رسانم. ماه پیش خریداری از ایالات متحده به من یکصد هزار دالر پیشنهاد کرد، ولی من بهای آن را یک ملیون دالر گفتم.
هژدهم اکتوبر 2000: پیکره مومیایی از کویته به موزیم کراچی برده شد.
نزدهم اکتوبر 2000: سلیم الحق (گرداننده دستگاه باستانشناسی کراچی) گفت: باید عکسهایی از این پیکره به پروفیسور احمد حسن دانی به پایتخت فرستاده شوند.
بیستم اکتوبر 2000: پروفیسور دانی، استاد باستانشناسی دانشگاه قاید اعظم اسلام آباد، پس از تماشای عکسها گفت: چه دریافت شگفتی! این یافته از آنچه در باره اش میگویند، گرانبهاتر است. و به سوی کراچی پرواز کرد.
بیست و دوم اکتوبر 2000: پروفیسور دانی گفت: مومیای مردگان ریشه در مصر باستان دارد. پیداشدن چنین چیزی بیرون از سرزمین مصر پدیده چشمگیری است. چون و چند این شگفتی باید با خواندن نبشته های روی سینه و تابوت این پیکره روشن شود. نامبرده افزود: کفن قهوه یی بوریا بافت از پوست درخت خرما، تازه مینماید، ولی پیکره مومیایی تاریخ کهنی دارد.
بیست و پنجم اکتوبر 2000: دکتور اسما ابراهیمی، گرداننده موزیم کراچی، که به چندین زبان کهن آشنایی دارد، گفت: دست یافتن به این مومیا دستاورد بیمانند در تاریخ فرهنگی پاکستان است. پژوهشها شاهدخت هژده ساله 2600 سال پیش را مینمایاند. نوشته های میخی و نشانه های فارسی روی پیکر نشان میدهند که نام این دوشیزه "خورالگیان" یا "تندلگیان" از خانواده زردشتی "خمام النشیان" است. شاهدخت جوانمرگ شاید یکی از سه شهر کوره دم، ده دختر یا همدان (ایران) دزدیده شده باشد. تاج زرین پیکره دارای نشان هفت شاخه درخت سرو، نماد رسمی پایتخت فارس (همدان) است. جواهرپاره های آویخته بر سر و روی، کمربند، بازوبند و روپوشهای زر همه یادگارهای خانواده شاهی اند. نقشهایی از اهورامزدا بر روی تابوت چوبین پیوند آن به باورهای زردشتی را بیشتر روشن میسازد. پژوهشهای پزشکی روی پوست پیکره نیز تلاش مومیاگران کارآزموده را به نمایش میگذارد.
لابراتوارهای آغاخان در کراچی نوشته اند: با دریافت این نکته که چهار مهره پشت در کمرگاه و چند دندان پیشروی این پیکره شکسته اند، میتوان گفت که او باید از بلندایی به زمین افتاده و جان داده باشد.
بیست و ششم اکتوبر 2000: هنگامی که شاهدخت مومیایی به نمایش گذاشته میشد، کسی نمیدانست که به زودی پای دو کشور دیگر نیز به این یافته کشیده خواهد شد.
بیست و هفتم اکتوبر 2000: محمد مرتضایی، دستیار کانون پژوهشهای باستانشناسی تهران، به گزارشگر “ایرنا” در اسلام آباد گفت: ایران میخواهد گروهی از کارشناسان را به کراچی بفرستد تا پهلوهای تاریک این پیکره را روشن سازند؛ زیرا از گفته ها و تصویرها بر می آید که این مومیا ایرانی و مال ایران است. اگر چنین باشد، قانونهایی را در پیش خواهیم گرفت تا در پرتو آن، این امانت واپس به کشور اصلی (ایران) برگرانده شود.
محمد زایری امیرانی، جنرال قونسل جمهوری اسلامی ایران در کراچی، به گزارشگر "ایرنا" گفت: نشانه های زردشتی روی کفن و تابوت آشکارا نمایانگر اهورامزدا است. پیکره مومیایی را بدون شک از ایران آورده اند.
فایق توحیدی، گرداننده دفتر دارایی فرهنگی ایران، به گزارشگر روزنامه "دی نیوز" اسلام آباد گفت: اینکه شاهدخت مومیایی مال ایران است، چون و چرا ندارد. گزارش بازداشت باند دزدانی که در قاچاق آن دست داشتند، در چند روزنامه دیروز (26 اکتوبر 2000) تهران آمده است.
مولوی قدرت الله جمال، وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان، به آژانس فرانسپرس گفت: شبکه یی که در دزدیدن پیکره مومیایی از ولایت نیمروز و قاچاق آن به کویته دست داشتند، بازداشت شده اند. چه سند و گواهی ازین بالاتر؟ پیکرهها باید به افغانستان بازگردانده شوند.
دکتور شیرزمان، پژوهشگر آثار باستانی افغانستان، به گزارشگر برنامه پشتوی بی بی سی گفت: پیش از فبروری 1989، گروه باستانشناسان روسیه به رهنمایی Alex Katouvich و همکاری باستانشناسان افغانستان به کاوش جایگاههای باستانی در افغانستان میپرداختند. آنها یافته هایی از شش گور برکنده شده را به موزیم کابل سپردند. پس از برآمدن ارتش یورشگر شوروی افغانستان دستخوش هرج و مرج و آشفته سامانیهای پیاپی سیاسی گردید و پیکره های مومیایی با سایر داشته های موزیم در بازارهای پشاور به فروش گذاشته شدند.
دکتور زمان افزود: چندی پیش با شاه نظر بینوا، گرداننده موزیم پشاور، در همین زمینه سخن گفتم و عکسهایی از پیکرههای مومیایی را نشانش دادم. بینوا به همانندی عکسها و پیکر تازه به نمایش گذاشته اشاره کرد و گفتههای مرا پذیرفت.
شیرزمان از دو پیکر مومیایی دیگر که در 1992 از افغانستان پیدا شده بودند، نیز یاد کرد و گفت که آنها چگونه به چنگ جنگندگان افغان افتادند و در فرجام راه شان را به بازارهای سیاه پاکستان باز کردند. نامبرده افزود: پیکره ها از نگاه پولی بسیار گران بودند و از همینرو تا اگست 2000 در زیرزمینیها مانده بودند.
بیست و نهم اکتوبر 2000: عبدالستار، وزیر خارجه پاکستان، دلچسپی ویژه به شاهدخت مومیایی نشان میدهد. او در کراچی به گزارشگران گفت: پژوهش در راه ریشه یابی پیکره جاریست. بیایید از سیاسی ساختن آن بپرهیزیم!
پنجم نوامبر 2000: پروفیسور احمد حسن دانی گفت: گمان میرود که این لاشه از مصر آورده شده باشد. اگرچه این کشور هنوز آوایی بلند نکرده است، ولی اگر ثبوت شود که پیکره مال مصر یا ایران است، و آنها از مجرای قانونی اداره آموزش، آگاهی و فرهنگ سازمان ملل (یونسکو) خواهان به دست آوردن آن باشند، پاکستان ناگزیر خواهد بود به چنین خواستی تن دردهد.
چهاردهم نوامبر 2000: سرنوشت پیکره مومیایی در کشاکش پلیسها، آخوندها، سیاستمداران، گزارشگران و پژوهشگران چندین کشور آسیب پذیرتر از دوران آرامشش در سردخانه زیرزمینی ولی محمد ریکی است؛ زیرا بخشهایی از مومیای شانه، چهره و انگشتانش در گرمای روشنی انداز کمره های فلمبرداری آغاز کرده اند به آب شدن.
گردانندگان پیکره را واپس به شیشه خانه نایتروجنی موزیم بردند و بر آن شدند تا نمایش را در سرمای هفده تا بیست دسمبر راه اندازند.
پانزدهم نوامبر 2000: (The News Network International) نوشت: پروفیسور Lourinzo Costantini، استاد دانشگاه ناپل و باستانشناس و پژوهشگر ایتالیایی گفت که پیکره مومیایی موزیم کراچی، شاهدخت ایرانی است که در سال 559 پیش از میلاد چشم از جهان پوشیده است. نوشته میخی بر لایه طلای روی سینه شاهدخت دیگر جایی برای شک و پرسش نمیگذارد. این پیکره مال ایران است و به تاریخ کهن همین کشور پیوند دارد. آنجا نوشته است: "منم رودومینا، خواهر کوروش بزرگ - شاه ایران"
آرایه ها و یادگارهای دیگر از جواهر سر و روی رودومینا و سلیقه آرایش، نمادهای روشنی از همان روزگار ایران باستان است.
پروفیسور Costantini که از 1972 تا 1978 در حوزه جنوبشرق ایران به پژوهش پرداخته و رشته هایی نیز با اداره باستانشاسی کراچی دارد، افزود: تا دو هفته پیش آگاهیهای لازم در پیرامون این پیکره از موزیم کراچی به من نرسیده بود. از همین رو نمیخواستم با گزارشگران ایران و پاکستان سخن گویم.
سوم دسمبر 2000: دکتور اسما ابراهیمی، باستانشناس “هفت زبانه” که دیگر از خورالگیان و تندلگیان دخت خمام النشیان) سخنی به لب نمی آورد، اینک در سایه پروفیسور Lourinzo Costantini گام برمیدارد و میگوید: نام شاهدخت در سه جا آمده و هر بار با دگرگونیهای نوشتاری در چند حرف یا چند نقطه. بر لایه طلای روی سینه شاهدخت آمده است: "منم رودومینا، رودومینای آرمیده در پناه و بخشایش اهورامزدا، دخت خشایارشا، شاه بزرگ" و در کناره سنگی تابوت میخوانیم: "منم رودومینا، پناه یافته و آمرزیده در بارگاه اهورامزدا"
پانزدهم دسمبر 2000: شیخ خورشید حسن، گرداننده پیشین کانون باستانشناسی پاکستان، به گزارشگر “دی نیوز” اسلام آباد گفت: ریشه یابی (روزگارسنجی) پیکره مومیایی با همه تلاشها ناشناخته مانده است. نقش اهورامزدا و آتشگاهها چند جا روی تابوت میتوانند اشاره هایی باشند به سلسله هخامنشی تا ساسانی؛ ولی نوشته خطوط میخی نقشهای پیشگفته و پیشبینیهای نخستین را پرسش انگیزتر میسازند. نقشینه های هخامنشی بیشتر نمایانگر مهره های بالدار و سایر نمادهای اهورامزدا اند. آتشگاهها تنها در سکه های ساسانی نقش میشدند. از آنجا که نوشته ها در سکه های ساسانی میخی نبودند، ریشه پیکره مومیایی بار دیگر به تیرگی میرود. چوبین بودن تابوت پرسش تازه را به میان می آورد: آیا چوب میتواند دوهزار و چند صد سال تاب بیاورد؟
میدانیم که مرده ها در پارس کهن مومیایی نمیشدند. افگندن چند لایه طلا بر چهره پیکره نیز ناهمانندیهای با شیوه مصری مومیاگری دارد؛ زیرا در مصر تنها یک لایه آهن نازک تنپوش سرتاسر لاشه میبود.
نامبرده افزود: از ارزشهای نهفته زردشتی شهر خاران بلوچستان نیز نباید چشم پوشید. من در 1968 پژوهشها و دریافتهایی در پیرامون "راچیل" و "گاواشیک"، دو آرامگاه کهن زردشتی در خاک خاران، را به کانون باستانشناسی ایتالیا گزارش داده بودم.
هفدهم دسمبر 2000: روزی که باید شاهدخت مومیایی به تماشا گذاشته میشد، چند روزنامه پاکستانی نوشتند: دکتور احمد نبی، باستانشناس و تاریخنگار پاکستان که در ایتالیا، بریتانیا و آسترالیا آموزش دیده است، میگوید: آنچه تا کنون به نام شاهدخت مومیایی گفته شده، از سر شتابزدگی و ساده انگاری بوده است. در پاکستان هر کس میخواهد با هزار جلوه چهره نمایاند و سخنان بیسر و ته پخش کند! نام و نشان این پیکره که هیچ، هنوز زن یا مرد بودنش روشن نیست.
روزنامهها در پایان افزودند: بر بنیاد سخنان تازه دکتور احمد نبی خان، دیگر نیازی به نمایش پیکره مومیایی نیست.
شام هفدهم دسمبر 2000، پیرمرد پاکستانی در کنار دروازه بسته موزیم کراچی به من (سیاه سنگ) گفت: در کشوری که نخست وزیر متهم به خیانتهای ملی بتواند سالهای حبس ابدش را خریداری کند و در پوشش “تبعید” پناهنده سیاسی شود، پرده افگندن بر رویدادهای فرهنگی، بازی کوچکی است.
[][]
اسلام آباد، پاکستان، 25 دسمبر 2000
1) کوروش بزرگ (590 تا 529 پیش از میلاد) نخستین امپراتور هخامنشی فارس، یکی از چند نام بلند در تاریخ جهان است. وی بیشتر برای فرمانش که به زبان نو بابلی (میخی) در 540 پیش از میلاد روی استوانه گلی نوشته شده، جاودان مانده است. فرمان کوروش بزرگ که کهنترین سند دادگستری و پاسداری حقوق بشر به شمار میرود، در 1789 از بابل به دست آمد و اینک در موزیم بریتانیا نگهداری میشود.
2) با آنچه در پیرامون رودومینا شنیده میشود، گویا مرگ پیشرس وی در 559 پیش از میلاد، درست هنگامی رخ میدهد که کوروش بر اورنگ شاهی مینشیند. سنجش ساده از روی یادداشتهای Lourinzo Costantini نشان میدهد که رودومینا (577 – 559 پیش از میلاد) از نگاه تاریخی نمیتواند دختر یا خواهر خشایارشا (465 – 519 پیش از میلاد) باشد.
3) در پیرامون پیکره مومیایی دهها گزارش بیهوده نیز در رسانههای پاکستان پخش گردیدند. بازار چند هفته نوامبر 2000، با این یاوه خنده آور پروفیسور فضل محمد جمالی، تاریخنگار، پژوهشگر و باستانشناس پرآوازه پاکستان، گرم بود: پیکره مومیایی یافت شده از شهر خاران “ملکه سبا” است!
4) تماشاچیان نخستین نمایش موزیم کراچی میگویند: دستهای شاهدخت مومیایی حالت عادی افتاده در دو کنار پیکره را ندارند. او مانند این است که دستداشته یی را بلند گرفته باشد. در میان آوازه های شهر کراچی، شنیدم که یادگار دستداشته (اینک ناپدید) شاهدخت گرانبهاتر و گویاتر از سایر لایههای طلایی این پیکره بوده است. البته یادگار گمشده در فلم ویدیویی به روشنی پیداست.
5) پاکستان که از آغاز تا کنون شاهدخت مومیایی را در نقش “دارایی یک ملیون دالری” خویش میبیند و از پافشاری روی این نکته نمیکاهد که پیکره از خاک پاکستان به دست آمده و دیگران نمیتوانند رویای دستیابی به آن را در سر بپرورانند، ولی محمد ریکی را به گناه دست داشتن در فروش “سرمایه ملی مملکت” به ده سال زندان محکوم ساخت.
6) رویکردها:
- Pakistan Television (October 17, 2000)
- BBC World Service - Pashtu (October 27, 2000)
- News Network International (November 15, 2000)
- The Nation (Karachi, October 17 – December 25, 2000)
- The News (Islamabad, October 17 – December 25, 2000)
- The Frontier Post (Peshawar, October 17 – December 25, 2000)