گلایه از ســـیمرغ
صبورالله سـیاه سـنگ
در گذشته های دور همینکه پر کوچکی از بالهای سیمرغ را در آتش می انداختند، آن پرنده سترگ افسانوی در هر گوشه زمین یا آسمان میبود، بیدرنگ پیدا میشد و میگفت: "بوی بوی آدمیزاد! چه کسی مرا یاد کرده است؟"
انگار گردش روزگار وارونه شده، زیرا "ســیمرغ" پاراگرافهایی از نوشته مرا در آتش انداخته است. از کندی پروازی که من دارم درست دو هفته به درازا کشید تا آگاه شوم و هفته دیگر نیز سپری شد تا دلم را به دل شیر ببندم و بگویم: "برگ برگ سیمرغ! چه کسی مرا یاد کرده است؟"
میدانم در سده بیست و یک که آدمها مانند سده پیش زنده در کوره آتش افگنده میشوند، با کم یا زیاد شدن دو سه، هفت هشت، یا گیریم ده دوازده پاراگراف نوشته من، آسمان به زمین نخواهد افتاد، ولی نمیدانم آن "سـیمرغ" سترگ نخست چرا نوشته مرا شایسته بازتاب در برگهای خویش یافته و سپس اینجا و آنجا – و هر جای دیگری که خوشش نیامده – سراپا بیست پاراگراف را بدون آنکه خودم را در جریان گذارد، سانسور کرده است.
عنوان نبشته چنین است "دیدار با رامشگر گیتار نگار". "سیمرغ" عنوان را "اندکی – آری اندکی" دستکاری کرده و آن را با حروف درشت "پاسداران پاکباز فرهنگ" ساخته است.
دست اندرکاران "سیمرغ" بیشتر از آدمهایی چون من، بایدها و نبایدهای رسانه ها را میدانند، و این را هم که یکسره دگرگون ساختن عنوان و پاره پاره سانسور کردن بیست پاراگراف نه تنها نبشته را آسیب میرساند، بلکه آبروی نویسنده اش را نیز.
هر کسی پس از خواندن "پاسداران پاکباز فرهنگ" خواهد پرسید: پاسداران؟ کدام پاسداران؟ اینجا سخن تنها از استاد وحید قاسمی است. آیا نویسنده یک تن را "پاسداران" میخواند؟ باید چنین پرسیده شود، زیرا پاراگرافی که در آن نامهای "پاسداران پاکباز فرهنگ" آمده بودند، باز هم از سوی "سیمرغ" سانسور شده است. آنچه زیر عنوان "تازه" به نمایش گذاشته، کلکسیونی از سطرهای پراکنده و ناهمخوان بیش نیست.
اینهمه گفتم و نگفتم که گلایه ام از "سیمرغ" در کجاست؟ بایستی گردانندگان گرامی "سیمرغ" یک مهربانی بزرگوارانه دیگر نیز میفرمودند و در راستای بریدن بریدنهای دنباله دار، نام "صبورالله سیاه سنگ" را هم از پیشانی آن نبشته برمیداشتند تا خوانندگان خسته در پایان آن سطرهای پراکنده و ناهمخوان هرگز نمیدانستند که به چه کسی نفرین بفرستند
سیمرغ گرامی!
نبشته "دیدار با رامشگر گیتار نگار"، چه پیش از سانسور و چه پس از سانسور فدای سرت! خواهش است با نوشته های دیگران چنین مکن، زیرا آبروی خودت نیز آسیب خواهد دید.
[][]
ریجاینا/ کانادا
سی و یکم دسمبر 2011