نورالدین همسنگر
ای عیدبیا
ای عیدبیا حال پریشانی مابین
اشفته زغم بی سروسامانی مابین
سرتابه قدم ناله دردیم وگدازیم
شب تابه سحرگریه پنهانی مابین
افتاده زپادامن این جنگل وحشی
ازتاب نفس مانده گرانجانی مابین
اتش زده چون مرغ قفس بال وپر خویش
درسینه سوزان دل زندانی ما بین
باگشت زمان حاحب تد بیر نگشتیم
درجنگ ونزاع غیرت افغانی "!" مابین
ملک ووطن ازماوبدست دیگران است
ماتن به قضاداده ونادانی مابین
عشرتکده هرکس وناکس شده میهن
برهردربیگانه پریشانی مابین
باریده زبس سنگ حقارت به سرما
داغی زجفامانده به پیشانی مابین
ای عیدبیاشوری درین خانه برانگیز
دل خون شده زین غربت وحیرانی ما بین
شادی که بدادی به کسان نیز بماده
درگوشه این غمکده ویرانی ما بین
نقبی بزن ازکام سیاهی به سحرگه
اگنده زشب کلبه ظلمانی مابین
هالند جولای ۲۰۱۱ ۰
نورالدین همسنگر