انجنیـر خلیـل الله روفی
خلیـل الله روًوفـی
تکبیرآیه های یاًس
درخونبهای نسل سـپیدار سربلنـد
درسوگ لاله زاردشت شقایق
آنجا که درحصارهای مقـدس
اسطوره های سرمـــد آزادی،
با قامتی بلنـد
ایستاده اند و درقیامت شبخون
شـبخون نسل ظلمت وتکفیـــر
شب زنده دارمـانده اند
گاهــی شکسته میشوند
گاهی به چوبه های دار
درجلجتای دهشت شب بسته میشوند
باید چه کارکرد ؟
آیا هنوزهـم
هرروزبرجنازهً یاران ارجمنـد
تکبیرآیه های یاًس را، تکرارباید کرد ؟
واین خونبهای مقـدس را، بی هیچ ارزشی
مظلومانه تسلیت باید گفت
ودیگر هـیچ ؟
آنجا که دست کم هنوز، گرهمتی مـدد کند
گردستها زذلت فرمان بنده گی
دیگر رها شود، خلقی بپا شود
زین تنگنای ظلمت شـبهای وهـمنــــــاک
امیــد رسـتن است
امید یک تولد دیگر
درراستای حادثه هــا نقــش بسـتن است
آری کـــه درازای این تهاجــــم سـنگین
وقـتیکه حکـم فاجعـه سالارعصرمـــــا
برمنبرفقـاهــت وتذویر
با دشنهً حقارت وتکفیر،
درجغرافیای خودسر وبی یاور واسیر
اعلام میشود
قانــــون را ببیـن که چه بازیچه میشود !
داعیه یی عدالت و آزادی
یک حرف مفت برسرهـرکوچه میشود.
وجمعی نظاره چی دیگـــــر
درمحتوای بنده گان سیاست
گـــــم گشته گان راه اصالت
آنجا که درمدارکاذب قدرت
به حــــراج رفته اند
وجدانهای خویش را
درچار راه عام به لیــلام میکشـند،
باید چه کارکرد ؟
خامـوش وبیصدا
باید نشـست واینهمه ننگ زمانه را
بی هیچ یک بدیل تماشـــا کــــرد ؟
یا درقیام یک تولـد عصیانگر دگـــر
مــــردانه دربسیـط خیــــابان ریخت
مردانه ازگذرگهً توفان عبورباید کرد
تا نقـش ماندگارشـدن را
همـگام با رسالت تاریخ
ازخود بجا گذاشت ؟
فرانکفورت آلمان جنوری 2012