دستګیر نایل
پاسخ سنت،به سکولاریسم در افغانستان
جناب یاسین رسولی، نویسنده ء کتاب ( پاسخ سنت به سکولاریسم در افغانستان ) از نویسنده گان نسل جوان افغا نستان است.که با قلم توانا و دید گاه های ژرف اند یشا نه به نوشتن کتاب پرداخته.است.این کتاب خواندنی وارزشمند، در ده فصل،و272 صحیفه چهار جدول وپیشگفتاری ازخود نویسنده با کوشش محمد ابراهیم شریعتی توسط نشریه عرفان به زیور چاپ آراسته شده است.
جناب یاسین رسولی، پژوهشگر و دیپلومات( مستشار سفارت افغانستان در لندن ) از سال 2008 تا کنون است.پیش از این، ریاست مرکز مطا لعات استراتژِیک وزارت امور خارجه از ( 2007 _2008 ) را بعهده داشت. وی، ماستری علوم سیا سی از دانشگاه تهران را دارد.فعا لیت های علمی و پژوهشی رسولی ، شامل نشر ده ها مقاله ء علمی در روز نامه ها و ویب سایت ها است.در ضمن، مدیر مسوول فصلنامه ء مطا لعات استرا تژیک و شرکت کننده در کنفرانس های بین المللی هم بوده است جناب رسولی، طرحهای تحلیلی دیگری نیز در مسایل سیا ست و روابط خارجی در افغانستان روی دست دارد.
در فصل اول این کتاب ،معنا و مفاهیم سکولاریسم، مدرنیته، نو سازی،سنت، بنیاد گرایی اسلامی ،گفتمان و در فصل دوم، تعریف سکولا ریسم از دید گاه های متفاوت تبیین، و تفسیر شده است.در معنی پیشینه ء تاریخی سکولار که چه زمانی این اصطلاح، کار برد یافته، میخوانیم:«.اصطلاح سکولار، برای نخستین بار پس از جنگ سی ساله وبه هنگام امضای پیمان صلح « وستفالیا» (1648 م ) و آغاز تکوین حکومت های نوین به کار رفت. بسیاری از تاریخ نگاران، همین زمان را سر آغاز پیدایش پدیده ئ سکولاریسم در غرب، میدانند.واژه ء سکولار در فارسی به معنی دنیا گرایی،دنیوی کردن،ودنیوی شدن وعرفی شدن ترجمه شده است.»( ص 16 همین کتاب )
نویسنده ء کتاب، با طرح این پرسش ها که :« آیا سکولاریسم که از دل عقلانیت مدرن برامده است، با دین اسلام نا ساز گار است؟ آیا امکان ادامه ی قرایت مدرن ( سکولار ) از دین اسلام وجود دارد؟ شرایط حضور امر مقدسی در جهان « عرفی » چگونه است؟ تلاش روشنفکران دینی ، در زمینه ی سازش دین با سکو لا ریسم را توضیح داده و با شرح وبسط کلان، وارد بحث شده است.وی،از دوکتور عبدالکریم سروش، متفکر و دانشمند معاصر و روشنفکر دینی طراز اول جهان اسلام نقل قول میکند که دوکتور سروش، به چهار معنا از سکولاریسم اشارت دارد:« سکولاریسم، در ابتدا ، معنای ساده ای داشت.وبه مفهوم ترک زهد بود.دنیاگرایی، به معنای کنار نهادن زهد وشیوهء زاهدانه بود؛ ...نهضت اومانیزم، پاسخی به این زهد راهبانه بود؛ مثال ان در فرهنگ اسلامی ،شیوه ئ حافظ است در برابر زهد سختگیرانه ی غزالی در این معنا، غزالی را باید فردی انتی سکولار و حافظ را هم فردی سکولار دانست.سکو لاریسم در معنای دوم آن، به مفهوم نفی دخالت روحا نیت در امور کشور است ...... سومین معنای سکولاریسم، معنای سیاسی آنست.که به مفهوم جدا کردن دین، از حکومت است...... مثلن: مردم مسلمان وارد پارلمان شوند وبه احکام دین، صورت قانونی بخشند.در معنای چهارم، سکو لاریسم فلسفی یا علمی است؛ منظور اینست که شما، جهان را بر وفق مفاهیم دینی، تبیین نکنید وپای خدا را در تبیین های تان به میان نکشید....» ( همان کتاب صفحه 33 )
دوکتور سروش، در سخنرانی ای که در باره سکولاریسم در لندن داشت، انواع دیگر سکولاریسم را هم عنوان کرد مانند « سکولاریسم صوفیانه ،(مانند صوفیان سختگیر ) سکو لاریسم معیشتی،( حافظ و خیام ) سکو لاریسم نیت،( که نیت انسان از کار ها چیست؟ ) سکولاریسم اجتماعی ( که مردم با کسب دانش و تکنولوژی دین گریز میشوند و سنت ها وپایه های دین در باورهای مردم ضعیف میگردد) در سکولاریسم فلسفی،شناخت طبیعت وجهان، بدون انکه پای دین و اخلاق و سنت ها در میان باشد، یا منبع الهی داشته باشد معرفت و شناخت اشیاء صورت میگیرد.بقول مولانا، فلسفه، علم سبب شناسی است. زمانیکه آدمی سبب ها را فهمید، از مسبب الاسباب بی نیاز میشود.لذا برخی از متو لیان دین می گویند که مطا لعه ء فلسفه ، آدمی را به گمراهی میکشا ند.از همین منظر است که اسلام در مقابل سکولا ریسم فلسفی مقاومت میکند؛ تا خودش را حفظ کند.مسا له ایکه سکولا ریسم فلسفی به ان توجه دارد، مساله ء اخلاق است...» ( از متن سخنرانی دوکتور سرش در لندن )
« متفکران اسلام، پس از برخورد با موج اندیشه های نو سکولار تمدن غرب، تلاش های نظری گسترده ای برای عصری سازی دین و در اوردن دین از انفعال و رکود انجام دادند.که در سه رویکرد « احیاء گرانه» ، اصلاح گرانه» و« نو سازانه » قابل شناسایی است نویسنده دراین مورد از کتاب( قبض وبسط تیوریک شریعت ) دوکتور عبدالکریم سروش نقل می کند که می نویسد:«. اهتمام گذ شتگان ، بیرون کشیدن دین، از دست دین فرو شان ودین نا شناسان بود.اما اهتمام امروزیان، به سلا مت عبور دادن دین، از معبر پر حا دثه ئ زمان و معنی و مناسبت بخشیدن به آن، در سراچه ء تطاول روزگار است.تسلیم مطلق به تغییر وتجدد شدن ثبا تی و لذا دین باقی نمی گذارد.و بر ثبات ، پا فشردن وبا دیگر گونی ها هم آواز نشدن و در انها با دیده ئ انکار نگریستن، زنده گی دین را در این روزگار، نا ممکن میسازد و آشتی دادن آن دو، فریضه ء مرد افگن دین شنا سان امروز است...» ( ص 73 همین کتاب)
جنبش های مشروطه خواهی در افغانستان، واکنشی آرام وتوفنده ای بود که موجی از نا رضایتی از نظام های استبدادی ومطلق العنانی شاهان را بر می انگیزد.وبا سر کوب خونین شاهان مستبد وسنت گرایان دینی، رو برو میشوند.: « مشروطه خواهی، حاصل موج برآمده از منطقه هم بود.فرامین مشروطیت ، از طرف سلطان عبد الحمید دوم، در ( 1980 ) ومظفرالدین شاه قاجار در ( 1907 ) صادر شده بود.وبطور کلی، در دو دههء اول قرن بیستم، مشروطه خواهی، کل منطقه را در نوردید...» ( ص 141 )
جناب رسولی، دهه ء دموکراسی سلطنت محمد ظاهر شاه را آغاز رویارویی جریان های سکولار ومذهبیون در افغانستان می داند.که در آن، زمینه های رشد دمو کراسی فراهم میگردد.شاهی مطلقه به شاهی مشروطه گذار میکند وخانواده های سلطنتی، از بدنه ء حکومت، جدا میگردند.ظهور و رشد سکولاریسم چپ، در همین دوره به اوج خود میرسد.ودر پاسخ به آن، جنبش های اسلامگرایی، عرض اندام مینمایند.که در نتیجه، پایه های حکومت های دموکراتیک، فرو می پاشند نویسندهء کتاب، نوسازی در افغانستان و جاگزینی اندیشه های سکولار در نظام های حکومتی را به سه مرحله :« خیزش عمومی مردم علیه حکومت شاه امان الله (1919 _ 1929 ) رییس جمهور محمد داوود خان(1975) و نور محمد تره کی (1978) تقسیم می کند.که توسط مردم، به نام اسلام، عمل کرده بودند.که می توان این خیزش های عمومی را، پاسخ سنت به پروژه های نوسازی سکولار در افغانستان دانست...»( ص 13 )
هر چند که پاسخدهی سنت به نوسازی، عامل درونی ودینی داشت اما دست خارجی ها وقدرت های منطقه نیز در ایجاد بحران وخیزش های مردم وتحریک احساسات دینی وقومی ، تاثیر بسزا داشت.تا حکومت های نوساز و دمو کراتیک را سر نگون سازند.وپروژه های ملی واقدامات میهن پرستانه را به ناکامی بکشانند.خیزش عمومی علیه حکومت شاه امان الله وسقوط حاکمیت حزب دموکراتیک خلق،پیش از انکه پاسخ سنت ودین علیه نوسازی ها و تحولات جدید باشد، تقابل شرق وغرب، اشغال افغا نستان توسط ارتش سرخ، مداخلات همسا یگان و تضاد های ایدیولوژیکی جهان سرمایه و سوسیا لیسم نیز بود.
در فصل چهارم کتاب، بحث مشروحی به بنیاد گرایی اسلامی شده است.و اسلام را به « اسلام سنتی»، « اسلام مدرن» واسلام بنیاد گرا» تقسیم میکند:« انگیزهء ظهور اسلام بنیاد گرا و واکنش پر اضطراب این گروه در برابر واکنش ( عرفی) شدن جوامع اسلامی و وزیدن باد سریع وموج نیرومند اسلام گرایی از یکسو واستقبال گسترده از فرایند دموکراسی شدن را در خاور میانه میداند...» ومی افزاید: « در دهه ء هشتاد ونود، بنیاد گرایی اسلامی، وارد خاور میانهء شیعی میشود.که درآن،حدود 150 ملیون مسلمان شیعه زنده گی میکنند.قرایت شیعهء سیاسی انقلای ( 1979 )، واکنشی اید یو لوژیک به سکولاریسم تحمیلی شاهان پهلوی بود.بعد از انقلاب اسلامی تز صدور انقلاب، شیعیان را در سایر کشور ها نیز به حرکت در آورد...» ( ص 107 )
عصر مجاهدین، دوران سقوط سکولاریسم در گودال فراموشی بود.و آنچه طی یک قرن از نو سازی بدست امده بود، به خاک برابر شد:« مجاهدین در کابل،« دولت اسلامی » را اعلان کردند.پارلمان منحل گردید، دانشگاه ها را بستند،زنان راپشت سراپرده بردند واز رادیو وتلویزیون وکارهای دولتی بیرون راندند....درعصر مجا هدین ،عملا افغانستان پارچه پارچه شده و به کنترول دولت های محلی خود مختار قوماندان های جهادی در امدند...» ( ص 224 ) نویسنده کتاب، طالبان را « الگویی از یک جنبش بنیاد گرایی جدید » میداند.که سخت ترین مقاومت دینی در برابر سکولاریسم را نشان دادند..ملا عمر رهبر جنبش، در سخنان خود با علما در قند هار در 4/4 / 1996 گفت:« ما میخواهیم دین خدا را در سر زمین او پیاده کنیم.و برای کلمه الله ، خدمت نماییم.واحکام شرعی وحدود خداوند را اجراء کنیم...» ( ص 231 )
شدید ترین دشمنی و واکنش طالبان در برابر زنان، فرهنگ وزبان و اقوام غیر پشتون بود.:« به واقع طالبان اخرین فریاد مقاومت جامعهء سنتی افغانستان در برابر ظهور گسترش و رواج دگر گونی به معنای عام آن بشمار می رود...»( ص 241 ) در این کتاب، شرح مبسوطی در بارهء آیین مسیحیت، مذاهب مسیحی، نقش کلیسا، و نو سازی در غرب و دیدگاه های فلاسفه و روشنفکران اروپایی منجمله هابس،لاک، اسپینوزا،روسو، کانت، هگل و مارکس که طی قرون 16 و19 پی افگنده شده بود، داده شده است.یاد اوری همه مباحث این کتاب،از حوصله این نوشته بیرون است.این کتاب را باید خواند واز مباحث سودمند ان بهره برد.
خوشتر ان باشد که سر دلبران گفته اید در حدیث دیگران (مولوی )