دکتر حمیدالله مفید
نوشتاری از دکتر حمیدالله مفید
واژ (واج) همزه(ء) Hamza و جایگاه آن در زبان نوشتاری فارسی- دری
در سایت یا تارنمایی بامداد چشمم به به مقاله یی زیر عنوان( بحران لیبرالیسیمی که شوری در لیبرال ها بر انگیخت) نوشته :Larent cordonnier برگردان به فارسی- دری منوچهر مرزبان
بر خورد ، من کاری به ژرفای اندیشه و آموزندگی نویسنده ندارم ، اما آنچه که مرا سخت به دریغ واداشت برگردانی(ترجمه) آن است ، شاید برگردان(مترجم) ، توانایی کافی در زبان نویسنده داشته باشد ، مگر آنچه که ندارد دسترسی کافی به دستور زبان نوشتاری فارسی – دری است به گونه نمونه: نویسنده در کاربرد واژ (همزه) از سخاوتی بی باکانه استفاده برده است : در رویه نخست سطر اول : بیائید به جای بیایید ، اندیشه هائی به جای اندیشه هایی در سطر دوم فائق بجای فایق
( باز چرا فایق در دری پیروز ، کامیاب ، کامگار وغیره داریم) ارائه بجای ارایه ، دارائی به جای دارایی در سطر های پسین: اروپائیان به جای اروپاییان ، ژوئیه بجای ژویه ، قرضه هائی، بجای قرضه هایی ، تأمین بجای تامین ، جرإت بجای جرات ، قهقرائی بجای قهقرایی ، پیشگوئی بجای پیشگویی ، نهائی به جای نهایی ، بازتابهائی به جای بازتابهایی ،کشور هائی بجای کشور هایی، آنهائی بجای آنهایی ، سناریوئی بجای سناریویی مصوبه هائی بجای مصوبه هایی وشناسائی بجای شناسایی . نگاشته شده است این برگردان مرا وادار ساخت تا به واژ(۱) همزهHamza وکاربرد آن در زبان فارسی-دری رویکرد نماییم وآن را به کاوش بگیرم .
در برخی از دستور زبانها ی زبان فارسی – دری همزه را جز واژ های(حروف) (واکvoice) صایتها یا واولها Vowelبه شمار آورده اند مگر با دید ژرف وبا ارایه نمونه ها می توان به این باور رسید که واژ (ء) همزهHamza وابسته به همخوانهای سایشی consonant(contoid) بوده که جایگاه پیدایش آن میان( پس کامی و نرمکامی ) است، با ادای آن آواز باید در جایگاه میان پس کامی و نرمکامی برای کوتاه زمانی بندش یابد و سپس رها گردد ، که در فرایند آواز همزه پدیدار می گردد. مانند : لوء لوءloh loh ، روئیتRohyat رائیت Rahyat و دیگران.
هنگامی که خط یا دبیره فارسی دری از زبان عربی گرفته شد ، همزه نیز با دیگر واژ ها وارد زبان ما گردید وپیش از واک(ی) ya جابجا ساخته شد ودر الفبای زبان دری جایگاه سی و دوم را گرفت.
به گفتاورد استاد فرخاری که در کتاب دستور سخن دیدگاه جناب واحدی نویسنده کتاب دستور زبان فارسی را بازتاب ساخته است ، همزه در زبان دری تنها در آغاز واژه می آید که آنهم همگون (واژ) الف Alef نگاشته می شود ، مانند : ابر Aber اسب Asb و انگورAngur از دیدگاه این قلم آن چنان که پیدا است واژ (الف) در زبان دری به واکهای آواز دار یا واول ها مربوط می باشد نه به خانواده کانسوننتها Consonant در دستور زبانهای پیشین نیز واژ الف را به حروف علت وابسته دانسته اند : چنان در این بیت : حرف علت صرف گویند واو الف ویا را + هر که را دردی رسد نا چار گوید وای را. نا گفته پیدا است که واژ الف در واژگانهای بالایی همزه نی بلکه الف است. درزبان دری کنونی واژ (الف) از هشت آوا چون«آ،أ،إ، اُ ،او،ای،آو» بهره مند است از این رو نباید نام همزه به آن داده شود، در فارسی اوستایی واژی همتای (همزه) پدیدار بود که از میان رفته است . از این رو هیچگاهی در زبان دری همزه در آغاز واژگانها نمی آید و همزه در واژه های آغاز به شک(الف) نوشته نمی شودچون انسان ، ابر،ارمان وغیره مگر در زبان تازی( عربی) چگونگی ادای واژ همزه دگر گونه است که به شناسایی آن پرداخته می شود:
جایگاه همزه در زبان تازی( عربی): در زبان تازی (عربی) واژ (الف) دارنده دو اوا است، یکی آوای کشیده چون قال ودگر آوایی میان جایگاه پیشکامی ونرم کامی چون: مبدأ که دومی را همزه می گویند.
در نزد تازیان همزه دوگونه است : پیوسته و گسسته . همزه پیوسته یا همزه وصل آنست که هرگاه در آغاز سخن ویا فراز(جمله) باشد بر زبان می آید واگر در میان سخن ویا فراز باشد بر زبان نمی آید چون: أجلس یا رجل اجلس.
همزه گسسته یا قطع آنست که در همه جا خوانده می شود .
تازیان برآن رای اند که واژ الف نمودار آوای(اVowelواول) و واژ همزه نمودار اوای همخوانها consonant است . از این رو همزه نخست را به گونه الف وهمزه میانه را در پیوند با واژ های پیش از آن به گون های زیرین می نویسند:بئس ، بقاءی سوءال ، فوأد ، شیء فئه ،لئامه مروَه وغیره .
با پیشکشی شناسایی واژ همزه اینک پی می گیریم گونه ی نوشتاری آن را در زبان تازی و شکل نوشتاری واژ های همزه دار را در زبان فارسی - دری :
۱- واژه های تازی که در زبان دری کاربرد دارند ودارای آ وای همزه اند و اگر همزه آن برگرفته شود چم یا معنای آن دگر گون می گردد بهتر است با همان گونه ی تازی آن نوشته شود ، مگر چه بهتر که این واژه ها بکار نروند و بجای آنها همسویی دری آنها به کار رود به این گونه :
مانند : درست نا درست برگردان دری آن
لوءلوء لولو مروارید
روئیت رویت پدیداری هرگاه روئیت بدون همزه یعنی (رویت) نوشته شود ( روی تو) معنی می دهد. از این رو بهتر است تا روئیت نوشته شود.
۲- واژه های فارسی که در زبان تازی رفته اند وسپس در پایان ویا میان آنها همزه جا گرفته ا ست ، بهتر است بدون همزه نوشته شوند؛ مانند: شیء که از زبان دری به تازی رفته واصل آن شی بوده است ، بهتر است شی نوشته شود.واژه تکافوء که اصل آن در دری تکاپو بوده است ، اگر به دری نوشته می شود باید تکافو ویا بهتر است تکاپو نوشته شود. بوریاء که اصل آن بوریا بوده بهتر است بدون همزه نوشته شود.
۳- در آن دسته واژه های عربی که بروزن ( فاعل) ، (فواعل) ویا( فعائل ) اند و در زبان دری کاربرد دارند بجای همزه ( ی) نوشته می شود :
مانند:
نوشتار واژه در زبان تازی نوشتار واژه در زبان دری برگردان آن به دری
قائل قایل به گفتار آوردن
سائل سایل پرسنده
مائل مایل گرویده
جائز جایز روا
نائل نایل رسیدن
بروزن فواعل
فواید فواید هوده ها
جوائز جوایز پاداش ها
بر وزن فعائل
قبائل قبایل تیره ها
دلائل دلایل رونمود ها
اوائل اوایل آغازین
۴- هرگاه حرکت یا جنبش حرف یا واژ ماقبل یا پیشتر همزه فتحه باشد در زبان عربی همزه بر کرسی جایگاه یا آلف نوشته می شود . در زبان دری چون با یای معروف نوشته می شود بهتر است با (ی معروف) نوشته شود مانند:
اصل واژه در زبان تازی نوشتار آن در زبان دری برگردان به دری
تأثیر تاثیر جای پا
تألیف تالیف نگارش گر
تأویل تاویل سپردن
تأریخ تاریخ گهنامه رویدادنامه
واو معروف
مأمور مامور کارمند
۵- هرگاه حرکت ما قبل یا پیشتر بر کرسی یا جایگاه (واو) جا گیرد در زبان تازی همزه نوشته می شود مگر در زبان فارسی-دری همزه نوشته نمی شود: مانند :
اصل واژه در زبان تازی شکل نوشتاری در زبان دری برگردان به دری
رءووف رووف مهربان
داءوود داوود داوود
روءوس رووس جان اندیشه
۶- همزه ی مکسور ما قبل متحرک بر کرسی یا جایگاه (ی) نوشته می شود مانند:
اصل واژه در زبان تازی شکل نوشتاری آن در زبان دری برگردان به دری
رئیس مجله ریس مجله سر دبیر
لئیم لییم پست
۷- همزه مفتوح پیش از (ی) ساکن در زبان عربی بر جایگاه (واژ الف) نوشته می شود. مانند:
اصل واژه در تازی شکل نوشتاری آن در دری برگردان به دری
مسأله مساله پرسشآری
۸- همزه مفتوح ماقبل یای ساکن بر کرسی (ی) می نشیند : مانند :
شکل نگارش در زبان تازی گونه نگارش در زبان دری برگردان به دری
هیئت هیات نماینده
خطیئت خطیت نادرستکاری
۹- همزه مکسور پیش از ساکن در زبان عربی بر جایگاه (ی) نگاشته می شود.مانند:
گونه ی نوشتاری در تازی گونه نوشتاری در دری برگردان به دری
اسئله اسیله پرسشها
افئده افیده دلها
۱۰- همزه ماقبل مضموم و مابعد الف مکسور در زبان تازی بر جایگاه (و) نوشته می شود مانند:
شکل نوشتاری در تازی شکل نوشتاری در دری برگردان به دری
سوءال سوال پرسش
فوءاد فواد دل
۱۲- واژه های اجراآت عربی در دری اجراات واژه های جرأت به جرات، ارائه به شکل ارایه نوشته شوند . بهتر است.
۱۴- واژه های که در اصل تازی همزه ندارند در زبان دری نیز باید بدون همزه نوشته شوند مانند:
موظف ، موفق، موقت ، موجز ، مصون وغیره نباید مؤظف ،مؤفق ،مؤقت ،مؤجز، ومصئون نوشته شوند، که گناهی نا بخشودنی است .
تفاوت میان همزه وکسره اضافه: نخست ببینیم اضافه چیست؟ هرگاه اسم یا ضمیری به اسم دیگری افزود شود تا معنای آن اسم را پوره وکامل کند آن اسم یا ضمیر را مضاف الیه می خوانند در این حالت کلمه ی اصلی مضاف خوانده می شود .مضاف الیه عبارتی تازیست و معنایش « اضافه شده ی به آن» یا «نسبت یافته به آن» است، آن را متمم نیز خوانند . مضاف الیه بیشتر دنبال مضاف می آید و در این حال پس از واژه نخست یعنی (مضاف) نشانه (کسره ) یا (ی) می آید ، این کسره در زبان نگارشی به صورت های زیرین نشان داده می شود :
یک: اگر واژه نخستین ( موصوف یا مضاف ) به همخوان t consonan ویا شبیه واول پایان پذیرد نشانه یی ندارد ، تنها در خوانش با فشار پایینی بالای واژ نهایی کسره گونه می خوانند مانند : شیر ژیان ، باغ عمومی ، موتر شوارلیت ، پای کته و غیره
دوم: هرگاه واژه نخستین به دیفتونگ های (آوAu و Ou او ) پایان پذیرد پس از آن واژ ( یYa) می نویسند مانند: لبلبوی سرخ ، لیموی زرد ، منتوی مزاری ، دریای آمو ، خدای بزرگ وغیره.
سوم: اگر واژه های نخستین به (ه) غیر ملفوظ پایان پذیرد پس از واژ(ه) نشانه اضافه (ی) می نویسند. بادریغ در تمام دستور زبانهای دری – فارسی در همین بخش چنین نوشته اند: « بالای (ه) غیر ملفوظ واژ(ء) که در واقع سر (ی) است می گذارند. مانند: کوتهء سنگی، کارتهء چهار ، کوچهء سکه بچه ها و غیره » . پرسشی پدیدار می گردد: که این (سر «ی») چیست ؟ ما که در الفبای زبان دری چیزی به نام سر (ی) نداریم ، این سر از کجا شد ؟ از دیدگاه این قلم بهتر است در این حالت سر نی بلکه خود واژ(ی) گذاشته شود یعنی بجای « کوتهء سنگی» بنویسیم : « کوته ی سنگی» به جای «پیسهء حلال» بنویسیم« پیسه ی حلال» وغیره
به زبان گفتاری مراجعه می کنیم . در زبان گفتاری اگر اسم مضاف ، منسوب ویا موصوف قرار گیرد ، بجای کسره واژ( ی) را به کار می برند به گونه نمونه : در زبان نوشتاری می نویسند : از کجا آمده بود ؟ در پاسخ می نویسد: از اتحادیهء نویسندگان و اگر از کسی در زبان گفتاری پرسیده شود از کجا آمدی؟ پاسخ می دهد: از اتحادی نویسندگان. همین تغییر دفتونگ ( یه یYae ) به واژ (یY) در زبان گفتاری بهتر است در زبان نوشتاری نیز کاربرد یابد . یعنی بجای دفتنگ (یهء) که در جایگاه کسره ای اضافت نوشته می شود پس از (های غیر ملفوظ) واژ(ی) جدا از واژ(ه) نگاشته شود. که هم از شر سر (ی) که بی موجب به همزه(ء) چهره بدل کرده است رهایی یابیم وهم واژ های زبان را از دستبرد سر ویا زیر (ی) بی معنی رهایی دهیم .
استفاده از (یی) به جای (ء) در پایان واژه های نکره :
نخست نکره چیست؟ نکره واژه تازیست (بر وزن فعل)که در دری (ناشناخته)معنی می دهد از این رو نکره یا غیر شناسا واژه یی است که نزد شنونده مجهول یا نا شناخته باشد، نشانه تنکیر در زبان دری ( یای مجهول است ) که در پایان اسم معرفه افزود می شود : مانند کتابی خریدم . که معلوم نیست منظور از کتاب کدام نوع کتاب ویا کدام کتاب است .این (ی) را در زبان دری یای وحدت نیز گویند . چون بر یکی می پردازد. مانند : مردی ، کتابی ، خانه یی وغیره .
در اغلب دستور زبانها نیز بجای (ی) نکره یا وحدت بالای واژه های که به (ه) غیر ملفوظ پایان پذیرفته باشند ، واژ (ء) می گذارند وآن را کسره می خوانند ؛ مانند : تختهء ، خوانندهء گوینده ء وغیره
اگر با کمی ژرف به تلفظ یا خوانش این واژه ها بپردازیم در می یابیم که پس از (ه) غیر ملفوظ فشار زیادی بالایی (ی) وحدت یا نکره نیاز داریم ، از این رو باید همانگونه که واژه را ادا می کنیم نیز بنویسیم به گونه ی نمونه: تختهء در آب روان است . در این فراز یا جمله به صراحت متوجه می شویم که نادرستی در نگارش وخوانش پدیدار است . اگر بنویسیم : تخته یی در آب روان است . هم منظور ما درست ادا می شود وهم نوشته یی ما معنی می یابد . این واژ (ی) که میان (ی) وحدت ونکره و(ه) غیر ملفوظ جا گرفته است .یای دستوری و قابل تلفظ است . به همین گونه همین واژ (ی) را در پایان واژه های که به واژ (الف) نیز پایان یافته اند می افزاییم وبه این شکل می نویسیم : گدا می شود گدایی ، نوا می شود نوایی ، اشنا می شود آشنایی وغیره .وهمچنان واژه های که به واژ (و) پایان پذیرفته باشند می نویسیم : از سبو می شود سبو یی ، جنگجو می شود جنگجویی .
و همچنان در پایان واژه های که به (یا) نسبتی پایان پذیرفته باشد نیز باید ( دفتنگ) «یی» را افزود کنیم؛ چون : کابلی ، کابلی یی ، حاجی می شود حاجی یی ، کندزی می شود کندزی یی وغیره .
پایان بخش نخست( از سیمینار گپسرای خانه اندیشه وفرهنگ) مورخ ۱۴نومبر ۲۰۱۱
_______
(۱) واژه( واژ)یا( واج) یا( واک) در زبان تخاری کوشانی آواز را واک می گفتند چنان که در ترجمه متنی چنین آمده است :(او را اواک کنید) یعنی او را صدا کنید.
برای نگارش این نوشتار از کتابهای زیرین سود جسته ام:
دستور زبان فارسی – دری دکتر اسدالله حبیب ناشر هدایت حبیب سال نشر ۱۳۸۸ بلغاریا
دستور زبان فارسی دکتر پرویز ناتل خانلری چاپ حیدری سال تهران۱۳۷۷
دستور زبان فارسی ُ تالیف واحدی
دستور سخن مولف : احمد یاسین فرخاری چاپ نخست سال ۱۳۶۹