رژيم اسلامی ، پايتخت خرافه پراکنی ، خونريزی و خيانت به خلق !
خمينی ، زندانی توهم و تشنه به خون !
از کمباور کابلی
ای آن که خمينی ات امام است
راه تو به سوی ديو و دام است
چون کودک نی سوار بی باک
درچشم تو نيزه، نردبام است!
زنگی نشود ، سپيد در آب
سعی تو همی خيال خام است
شامی که خزيده ای تو شوم است
صبحی که گزيده ای تو شام است !
هرکاشف زهر ، بو علی ، نيست
هر باديه سر مکش که جام است !
هر سنگ سياه، سيستان نيست!
هر سايه، گمان مبر که سام است !
کشتار خمينی ، دهه يی شصت
شايع به زبان خاص و عام است
آن شهر بلور خاوران ، بين
گوياکه کتاب ننگ و نام است !
سرکوبگر مبارزان کيست
آن ضد بشر ، فقيه (!) کدام است :
رسوای جهانيان ، خمينی
چون تشت فتاده ای زبام است !
شياد کجا و مسند عدل
د جال چرا ، ترا امام است !
شب را به سپيده نسبتی نيست
بنياد دروغ ، کم دوام است !
دريا که گمان بری تو خشکی است
شاهی که شنيده ای ، غلام است !
دريوزه گری مکن سخن را
کار تو بلاهتی تمام است
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
آرزوی ملت ، امسال، ديگر سال و همه سال !
از کمباور کابلی
خليلی را رها کردن به آمو
محقق را به پشت کوه راندن
تراشيدن سراپا ريش سياف
ورا بالای خر سر چپه شاندن
قسيم فتنه را عريان و گريان
به مابين قفس تنها تپا ندن
دهان محسنی را گچ گرفتن
ورا تا چوک ارغندی دواندن
به سرگين روی دوستم زرد کردن
خلايق را زشر او رهاندن
چو اشتر پای حکمتيار بستن
ورا تا دادگاه با سر کشاندن
گلابزوی و تنی را تا قيامت
به روی آتش منقل نشاندن
يکايک خواسته های ملت ماست
صدای مردم باغيرت ماست
لويه جرگه ی امروز ، روسياهی فرداست !
کمباور کابلی
لويه جرگه ی امروز ،
روسياهی فرداست
آ ش خانه ی ما نيست ،
دستپخت امريکاست !
اين اسارت محض است، ا ين
دسيسه ای رسوا ست !
لويه جرگه بی معناست،
لويه جرگه ، بی معناست !
***
گربه از برای حق ، موش
بينوا نگرفت
بوش از ره شوخی ، قلب
آسيا نگرفت
کهنه پير استعمار، مفت ،
ليبيا ، نگرفت
هر طرف که می بينی جنگ
نفت و واويلاست !
لويه جرگه بی معناست ،
لويه جرگه بی معناست
***
جنگ سرحدی ، نا گه جامه ی
عمل پوشد؟
ديگ فتنه ی پنجاب خود
سرانه ميجوشد ؟
نوکری که بی ا رباب ، آ ب
هم نمی نوشد !
اين پلان بومی نيست؛ نقشه
های ا وباما ست !
لويه جرگه بی معناست،
لويه جرگه بی معناست!
***
در فضای تار و ترس ، يکه
تازی آسان است
ا سب آ ز امريکا هر طرف
به جولان است
قبله اميد او ، شاه شجاع
دوران است !
سال برده گی ا ينک ، از
بهار آن پيداست !
لويه جرگه بی معناست ،
لويه جرگه بی معناست !
***
جرگه های پارينه ، بهر
دفع شر بوده
يا زعامتی مقبول پشت اين
نظر بوده
گاه پرثمر بوده، گاه کم
اثر بوده !
جرگه ی بزرگان نيست ؛ اين
ريای بی پرواست!