عبدالمجید حمیدی
آرزوی ملت ، امسال، ديگر سال و همه سال !
از
کمباور کابلی
خليلی را رها کردن به آمو
محقق را به پشت کوه راندن
تراشيدن سراپا ريش سياف
ورا بالای خر سر چپه شاندن
قسيم فتنه را عريان و گريان
به مابين قفس تنها تپا ندن
دهان محسنی را گچ گرفتن
ورا تا چوک ارغندی دواندن
به سرگين روی دوستم زرد کردن
خلايق را زشر او رهاندن
چو اشتر پای حکمتيار بستن
ورا تا دادگاه با سر کشاندن
گلابزوی و تنی را تا قيامت
به روی آتش منقل نشاندن
يکايک خواسته های ملت ماست
صدای مردم باغيرت ماست
با عرض ادب گله مندی دوستانه از محترم کمباور کابلی.
عبدالمجید حمیدی از هالند ۰۳-۰۲-۲۰۱۲
آرزوی ملّت، امسال ، دیگر سال و همه سال!
خلیلی گر به ا مو غرق گردد
کثافت بار گردد آ ب دریا
ز خوی زشت آین شیا د رسوا
گریزند ماهیان هم رو به صحرا
محقق گر رود در پشت کوهی
طیورو وحش از آ نجا بکوچد
بخشکد ریشه اشجا ر یکسر
همه خرسان نمایند رخ به دریا
اگر از ریش سیاف پارچه بافند
وزان پالان بدوزند برّ الاغی
آبا ورزند خران هم آن متاع را
شمارند پشم آنرا ا ز هیولا
قسیم گر در قفس محبوس گردد
شود توهین برّ هر چه ز وحش است
چو عالی است مقام وحش او را
رهایی را کجا دارد تقلا
گچ بیضأ دهان محسنی را
هدر باشد برای آن سیه چا
بریزند قیر گون از خاک تیره
به ارغند ی و یا در باغ بالا
ز خجلت سرخ گردد زرد سرگین
گرش برّ وجه ای دوستم بمالند
بروی او مناسب تا چه باشد
برای خلق عالم شد معما
شکستن پای حکمتیار بهتر
اگر بندی چو اشتر او کند وا
ز شرّش دادگاه بیداد دارد
به مرگش پیر و برنا را تمنا
گلابزوی و تنی آین جفت شیطان
اگر برّ منقل آتش نشانی
چو بوی گند شان گردد پریشان
شود مسموم پنهان و هویدا
چه بهتر گر نمائی جمله شان جمع
به باغ وحشی در یک کنج صحرا
که تا عبرت بگیرد نسل آدم
رود ابنای عالم برّ تماشا