الا ای باد
الا ای باد عصیانگر ، زروی روز روشنگر
بیا این پرده شب رابه همت پاره کن ، بردر
زطوفانت شود گیتی به سان پنبه ی نداف
که زیر و روکنی یکدم تواین دنیای دون پرور
زامواجت هراس افگن به قلب شیخ بی انصاف
شود امواج طوفانزا بجان مرد افسونگر
نه غربی را بود دینی ، نه شرقی را بود آیین
به فکر و حیله میخوانند خدا را صاحب کوثر
ازین ملای بی فرهنگ نیابی رمز انسانی
هزار افسانه میگوید بگوشم در سر منبر
جهانم تیره و تار است ، رهم تاریک بی فرجام
خدا را ناخدا نادان و کشتی سخت بی لنگر
زآخند نفاق افگن ، زقاضی شرار انگیز
ازین دیوان آدم روفتد در خرمنم اخگر
توای امریک بازاری ، نداری ذره انصافی
دوچشم خود چرا دوزی به گنج سینه ی خاور
نه بلبل نه پروانه زند بالی درین گلشن
اگر پیدا شود مرغی ، فتد در دام استمگر
شعر از
داکتر عزیز فاریابی