ناگفته هاي ازنيکپي
( نوشته ، سيد دربند کي )
نيکپي ساحه ي وسيعي که درطول، ازپل کنده سنگ الي علاقداري تاله برفک وازعرض، ازدره کيان تا قله هاي بلند کوه هندوکوش امتداد يافته ويکي ازدره هاي زيبا ، سرسبز، پرنفوس واما مانند اکثرمناطق هزاره نشين کشور- غريب ، بي بضاعت وعقب نگهداشتنه شده کشورمحسوب ميگردد .زماني تحت سيطره زمامداري نادرشاه وظاهرشاه تمام داروندارش رابه يغمابردند وکوچکترين توجه نيزصورت نگرفت . جالب است دره يي با اين عظمت وبزرگي نه مکتب ومدرسه يي ، نه خدمات صحي وکلينک درماني ، نه شهروبازاري ، نه يک انچ سرک کانکريت وقير، نه يک گروپ روشنايي برق ونه کتاب وکتابداري دارد. اين دره طي نزديک به دوقرن دراسارت حاکمان مذهبي که کمتراززمامداري شاهي درظلم وستم وتاريک گري وتاريک انديشي کوتاهي نکرده اند، معصومانه وغريبانه جان داده اند . ( ستم سيدها برهزاره ها طي قرون متمادي ظالمانه وجبارانه ادامه داشته وطي اين مدتها هزاره ها بهاي سنگيني پرداخته اند. ) درين مدت آ نچه که ازچنگ ودندان جبارانه خانواده شاهي باقي ميماند وطوفان گونه درحلقوم سران مذهبي فروميرفت ونابود ميگرديد.
دره يي نيکپي ازمناطق ذيل تشکيل يافته :
درپيوست هندوکوش « دره اسکار»– قريه ميرها، باغ بالا ، تودک ، سربيد ، ناور، تلختان، پي کوتل اسکار، کتو، گلدره ، چهاردار( چهادره ) تلخيان ، پيتوجوي ، بيگ شهر.
درامتداد تاله وبرفک - چهارباغ ، سيآب ، رباط ، دره کيان ، لختوغي ،لربابه جي ، کزتوغي ، علم علي ، سياقول پايان ،کلان گذر، سياقول بالا، قريزغن، ( معدن مشهورومعروف طلا ي فريزغن درين قريه واقع گرديده که بيش ازيک دهه سيد منصورنادري بااستخراج وکندنکاري نيمه عصري ازطلايي منطقه درزراندازي وجمع آوري ثروت بادآورده استفاده هاي فراواني برده است. ) سه پسته ، شترجنگل ، چقورک ده ، لوبيه ، وادو، تورموش ...
متاسفانه سرشماري دقيقي وجودندارد باآنهم تخمين زده ميشود که درحدود سه تاپنجصد هزارنفوس درمناطق فوق الذکرسکونت دارند که همه اسماعيليه وپيروان کريم آقاخان چهل ونهمين امام حاظروالموجد اين مذهب است وتلاشهاي يک دهه جناب آقاخان جسته وگريخته مکاتيب وخدمات صحي راه اندازي ومورد استفاده قرارگرفته وطي همين مدت مردم درامورداخلي ومسايل مذهبي خويش تاحدودي مستقلانه عمل نموده اند. اما دخالتهاي ماجراجويانه ومستبدانه سيد منصورنادري ، سيد حسام الدين حقبين که عملآ درمنطقه حضورفزيکي دارد وبه همکاري جنگ سالاران وتفنگداران که درحرم قدرت لميده اند دست ازماجراجويي ومداخله برنداشته وازوجود دلالان محلي درامورشخصي وفاميلي مردم مداخله مينمايند وتابارديگرمردم رادردامان خيانت وجنايت حاکمان محلي ومذهبي بي اندازند .
بي مناسبت نخواهد بودتامروري سرزده اي داشته باشيم درمسايل روشنگري وروشن انديشي اين مناطق . طوريکه قبلآ تذکرداديم درمناطق فوق الذکرکه مشهورومعروف به دره نيکپي است ازمکاتيب رسمي ودولتي اثري ديده نميشد ومدرسه هاي خصوصي ومحلي بامخالفت سرسخت سيدهاي کيان واقع وکسانيکه بشکل ازاشکال درين مسيرقد مهاي برميداشت مورد غضب ، دسيسه وتوطئه آنان قرارگرفته ودمارازروزگارش بيرون ميکردند.
باآنهم تعدادي محدودي دراواخيرقرن هجده واوايل قرن نوزده کارهاي مثمري انجام دادند .
اين اشخاص عبارت بودند از:
- حق نظرايسول ( به يقين پستي چون امرزون فعلي) ( اسکاري)
- وکيل محمد يعقوب حان ( اسکاري)
- ميرغلام حسين خان ( ميراختياردارعام وتام درساحه نزديک به يک ولايت ( اسکاري)
- کرنيل محمد حسين خان ( اسکاري)
- وکيل عبدالرسول خان - وکيل زمان امان الله خان غازي ( اسکاري)
- وکيل محمد ايوب خان ( اسکاري)
- وکيل محمد يحيي خان ( اسکاري)
- ارباب محمد ديدارخان (گزتوغي )
- ارباب عزيزاحمد خان (شترجنگلي)
اما همين اشخاص وافرادي معروف درحاکميت مذهبي سيدهاي کيان کارهاي زيادي را انجام داده اند .
خدماتي شايان وباارزشي که درسرنوشت مردم تاثيربه سزايي داشته است کارکردهاي استاد یزرگوار، شخصيت متين وحوصله مند ، محترم استاد عين الدين خان که د لسوزي فراموش ناشدني دررستاخيزو بيداري جوانان نقش محوري داشتند واکثريت مطلقي روشنفکران ومتخصصين عرصه دانش وفرهنگ افتخارشاگردي اين آموزگاربزرگواررادارند واولين شخصي بودکه درنيمه هاي قرن نوزده نخستين مکتب دهاتي رادرآغازدره اسکارتاسيس وخود مصروف تدريس گرديد.
سرود ورازدلي دوجوان نيکپي
بيا پيتو که رازي دل بگويم
بيا از شهيد و قاتل بگويم
غم ها و دردي نا گفته نيکپي
به هزار و دوصد دليل بگويم
اول آغاز کنيم و از شهيدان
بگويم قصه ي مردم
حيران
بناليم تا خدا رحمش بيايد
ديگر اشکي نريزد ازيتمان
يکي بيوه بودوحيران مي ناليد
ديگشي ازپي يک نان مي ناليد
به گزتوغي و اسکار و سربيد
همه ازغمي شهيدان مي ناليد
ديدي مرد خدا سوي عدم رفت
همان غمخوارمردم شاه قدم رفت
دعاي مرد و زن نثار راه يشي
ثناخوانده سوي باغي حرم رفت
صفاي شاه قدم رنگين کمان بود
دلش مانند صخره ها کلان بود
نه تاجيک بود نه پشتون وهزاره
نه او در گروي قوم وزبان بود
+++++++++++++++++++
چي معصومانه شاه قدم شهيد شد
سر منصورو جعفر روزعيد شد
ديگر مردم نديد خنده و خوشي
ضرري نيکپي ها نفع سيد شد
+++++++++++++++++++
ديده د نيايي مو ليل و نهاره
گهي نازنازموکونه گاهي قاره
ديگرازغمي شاه قدم نناليد
زيارتشيره توغ کنيد مزاره
+++++++++++++++++++++++
جواني نيکپي هايکجا شده يار
اميدي روشني پيدا شده يار
گذشت دوران ظلم وقتلي مردم
نگهباني همه مولا شده يار
+++++++++++++++++++++++
سيد منصورچطوربخيله ديده
همه موگويه که قاتله ديده
سيد جعفر وهارون وسعادت
تمامشي بدتر ازجاهله ديده
+++++++++++++++++++++++++++++
ديده نيکپي چقه سنگي صبوره
دعا گوئيم سيد منصور بومره
به زوري علي و توفيقي امام
همه ي ظالم هاره گرگ مخوره
++++++++++++++++++++++++++++++++++
تمام نيکپي ها سرخ وسفيده
غم ورنج هاي زياده کشيده
سراي شهزاده در وکالت
سيدمنصوردوتن رايه خريده
++++++++++++++++++++++++++++++
بيا نيکپي بوري غوغاشده يار
د کابل شوروواه ويلا شده يار
سراي شهزاده را د يدي تو
سيدمنصورچطوررسواشده يار
+++++++++++++++++++++++++
مني مرد ما پرس وسوال شد
هزاربد نامي وغال ومغال شد
سيد ها را ديدي درانتخابات
زکابل رفت دردهلي اسهال شد
+++++++++++++++++++++++
سرکوهي سياه گرد وغباره
خيالمه بادشده باران موباره
به سيدمنصوروحقبين وجعفر
خبري مرگ مفاجا ره مياره
++++++++++++++++++++
سيدمنصورچقه رنگريزه ديده
موره روزهاي بدمگريزه ديده
دروغ موگويه وفتنه موکونه
غلا مي هند و انگريزه ديده
++++++++++++++++++
ديده دره نيکپي خيلي راه است
همه کوه وکمرسنگي سياه است
تمام نيکپي ها از دل مي ناليد
سيد منصورو جعفرپرگناه است
++++++++++++++++++++++
چرا کرزي بخيل و چشم چراني
هميشه سفسطه دروغ ميخواني
به روزهاي مهم وخاصي کشور
تو چند تا قاتله قت خو ميشاني
+++++++++++++++++++++
چپني رنگ برنگ پوشيدي کرزي
گمانم چرس وبنگ نوشيدي کرزي
قلنج بگيره و دل درد شوي تو
به نفع قاتلين کوشيدي کرزي
++++++++++++++++++++++++++++++
به کاري مملکت نکوشي کرزي
به هرجاموگويند بيهوشي کرزي
سيد منصوراگر در ارگ بيايه
الهي رخت غم بپوشي کرزي
++++++++++++++++++++++
ديده درمه گپهاي خوش موگويي
زخيانت وخورد ونوش موگويي
سيدمنصوره خوب رسواموکوني
غم دلهاي موره روش موگويي
+++++++++++++++++++++
سيد منصورچطورجاهله دلبر
نه تنها جاهله ، قاتله دلبر
خيانت و جنايت کرده بسيار
جفايش قصه يي آغيله دلبر
+++++++++++++++++++++++++++
قيام از شيبرو کا لو نموشه
به خم چمي تي دالو نموشه
حقيقت را اگر نيکپي نگويد
بجاسوس هاي دوپالونموشه
++++++++++++++++++++++++
چطور کشوري بي پرسانه ديده
علي موجي چوچه شيطانه ديده
قتي خوجه موگويه ومي خنده
گمان مو ياري پاکستانه ديده
++++++++++++++++++++++
علي موجي عجب خاهينه دلبر
موره با دشمنها ميشنه دلبر
اگرچي خيز موکونه تا وبالا
دراصلي آدمي بي دينه دلبر
+++++++++++++++++++++
علي موجي اگر امروز پيشه
پي پيدا پناه و قوم و خويشه
بلند ميخنده چرم ونرم موگويه
به باتين گرگي درلباسي ميشه
++++++++++++++++++++++
علي موجي بخيررسواشوه يار
خيانت هايشي برملا شوه يار
چلوصافي او را ازآب بکشيم
د سرشي غضب مولا شوه يار
++++++++++++++++++++++++
ديده جوگشتوني آغيل موخوبه
همو مردمي گردو کيل موخوبه
نميتا نيم که يک تصميم بگريم
هموقوماي دل بي دل موخوبه
++++++++++++++++++++++++
بيا ديده ازي آغيل بوريم مو
چکرزده لب ساحل بوريم مو
اول بوريم و اتحاد بوکونيم
پس ازآن برسرقاتل بوريم مو
++++++++++++++++++++++++
الا ديده غم هاي دله روفتي
تواتحادي قوماي موره گفتي
دل و دلخانه ره تازه کدي تو
سخن گفتي ومثلي گل شگفتي
+++++++++++++++++++++++++++++
ميايم پس درين پيتو ميشنيم
تمامي زنگي دلها را ميچنيم
برويار زنده وصحبت باقي
بخير روزهاي آينده ميبنيم.
بااحترام زياد. گوينده ونويسنده/ سيد دربند کي .