دکتورامان الله زیوری
سردی مرگباردرخیمه های کابل
روزنامۀ نیویارک تایمزدرشمارۀ 13 فبروری خودمقالۀ را زیرعنوان بالا به چاپ رسانیده که خواندن آن هردل درد مندرادرد مند تر میسازد. نگارندۀ مقاله ازمرگ 24 کودکی خبرمیدهد که دراثرسردی وحشتناک بویژه طوفان های برف، بروزهای 15 و22 جنوری امسال درکابل بوقوع پیوسته است.
به قول نگارندۀ نیویارک تایمز، حیات الله حیدری باشندۀ یک اردوگاه پناهندگان درچهارراهی قمبر، هنگامیکه ساعت پنج روز 15 جنوری برای ادای نماز صبح ازخواب برمیخیزد، میرویس پسریک ونیم ساله اش را، که تازه به کمک ستون های داخل خیمه راه رفتن رایاد گرفته بود، مانند یک پارچه چوب سختی می یابد که رنگش مانند برگ یخ زده تاریک شده بود.
نغمه ونازیه دختر های دوگانگی موسی جان، که فقط سه ماه ازعمر شان گذشته بود، درهمین روز جان های خودرا ازدست دادند.
اسماعیل پسریکماهۀ جمعه گل که به گفتۀ وی درطول عمرکوتاهش هیچ وقت گرم نیامده بود، با مرگ سوزندۀ خود، پدرومادرش راداغدار ساخت.
فوزیه دخترسه سالۀ محمد اسماعیل درطوفان اول بروز 15 جنوری وجانان پسرپنج ساله اش درطوفان دوم بروز22 جنوری ازشدت سرما جان سپردند. اسماعیل وخانمش حالابا دوطفل دیگر، اولی شیرخوارودومی تیلا دخترهفت سالۀ شان زندگی دارند که هردو ازشام تابام بخاطرسردی ورطوبت گریه میکنند. تیلا هرروزبرسرقبربرادرش، که نشان سنگی هم ندارد، رفته وگریه میکند. جسداین طفل درنزدیکی خیمه شان، که اکنون به گورستان مهاجرین تبدیل شده ،در سینۀ خاک جا گرفته است.
همین اکنون که این سطور نگاشته میشود، وزارت بهداشت افغانستان از طریق بی بی سی تأئید کرده که در جریان یک ماه گذشته 40 کودک دراثرسرمای شدید درمناطق کوهستانی جان باخته اند وسازمانهای امدادرسانی هشدارداده اند که اگرتدابیر لازم روی دست گرفته نشود، کودکان بیشتری تلف خواهند شد.
پس تنها باشندکان این اردوگاها نیستند که درمعرض خطرسرماقراردارند، بلکه خانواده های فقیردرمناطق سردوکوهستانی وصعب العبورهم ازشدت سرما میلرزندومیمیرند. اخیرأ منابع دولتی تأئید کرده اند که شش نفردرولایت دای کندی، هنگامیکه یک بیماررا به درمانگاه نقل میدادند، دراثرسرمای شدید جان دادند.
بسیاراندوهناک است که اینچنین مرگ ها درافغانستان امروز، دگر دل هارا نمیلرزاند وبازتابی ندارد. مرگ، کشتن وکشته شدن بالاترازیک پدیدۀ طبیعی روزچیز دیگری نیست. هرروزپنج نفروده نفرقربانی جنگ وبمب کنارجاده میشوند. داستان های جنایت وخشونت فقط خبرسازرسانه هاست وبعداز چندروزی مانند دیگرقصه های جنگ فراموش میگردند. داستان های سحرگل ها وخودسوزی های زنان بخاطرجفای مردان ظالم وریاکار، واقعاتیست که صرف تیراژرسانه هارا بلند میبرد ویا هم لحظۀ خوانندگان وبینندگان راسرگرم میسازد.
ولی سوگمندانه کسی ویانهادی وجود ندارد که این حادثات راپیگیری نموده وبه بازماندگان قربانیان اطمینان دهد که در پی احقاق حق شان میباشد.
روزانه، در حالیکه رسانه های درون وبرون مرزی با نشروپخش داستان های تکراری راجع به معامله گری های طالب وامریکا، بازی های دشمنانۀ وحیله گرانۀ پاکستان ودولت های همسایه، میزگردها وگمانه زنیهای کارشناسان شوقی حوصلۀ خوانندگان وبینندگان را تا سرحد انزجار به تنگ آورده اند، صدهاهزارانسان این سرزمین درفقروبینوائی به دنیا میآیند، درهمان حالت نمو میکنند ودرهمان غربت وبیچارگی می میرند. نه دولت های چپ وراست دردهه های گذشته ونه دیموکراسی نوپای وجامعۀ جهانی دریک دهۀ اخیرتوانستند برای این اکثریت خاموش لب نانی وسرپناهی تهیه بدارند تا فرزندان دلبند شان ،چون میرویس وفوزیه وجانان ، ازگرسنگی وسردی دربرابرچشمان گریان ودلهای سوختۀ شان جان های بی گناه خودراازدست ندهند.
اگرمرگ ناشی ازبمب کنارجاده قابل جلوگیری نیست ، اگرکشته شدن صد ها غیرنظامی دراثررزم جوئی های طالب وناتوبگفتۀ خود آنها قابل جلوگیری نیست ، اگرترور زورمندان وقدرتمندانی که خود قربانی آشوبگری ها ومظالم خود گردیده وبه این ترتیب مرگ شان قابل جلوگیری نیست ، باید اذعان داشت که مرگ بینوایان بویژه آن 24 طفل بیگناهی که دراردو گاهای کابل و40 کودک دیگر درمناطق کوهستانی جان های خودرا بخاطرسردی وگرسنگی از دست دادند، قابل جلوگیری بود وقابل جلوگیری است، زیرا سردی زمستان ووقوع طوفان های برف موضوعات غیر مترقبه نبوده وقابل پیش بینی میباشند. مرگ 24 طفل یاد شده دردو کمپ خیلی بزرگ یعنی درچهارراهی قمبر (8طفل) وکمپ نساجی بگرامی (14 طفل) در حالی صورت گرفت که خانوادۀ های آنها از شش هفت سال به اینطرف از مناطق جنگ به مرکز پناه آورده ودرین خیمه ها در نفس کابل مسکن گزیدند. به قول نیویارک تایمز 35000 نفر درین خیمه ها زندگی میکنند که در آنها نه برق ونه امکانات تسخین وجوددارد. همه میدانند که نبود این دوازیکطرف ووجود رطوبت وسردی درداخل خیمه ازطرف دیگر برای باشندگان آن مرگبار است. اگردلسوزی وجود میداشت در ظرف شش هفت سال گذشته تدابیر دفاعی زیادی میتوانست براه افتد.
ولی چون این بینوایان درمعادلات سیاسی چپ وراست ودیالوگ های منفعت جویانۀ کارگزاران منطقه وجهان اثرگزارنیستند، به اصطلاح وطنی کسی درقصۀ آنها نیست وبرای جلوگیری ازمرگ شان جز اظهارهمدردی های گاه وناگاه (ازطرف رئیس واراکین دولت) تدابیر درمانگر اتخاذ نشده است. اگر همکاری های ده سالۀ جامعۀ جهانی متشکل ازدو هزار گروپ امدادی، 3.5 بلیون دالرکمک های بشری، 58 بلیون دالرکمکهای انکشافی براه درست به مصرف میرسید ، شاید امروزفوزیه وجانان ومیرویس وهزاران انسان دیگر که ازمرگ روزانۀ شان کسی باخبر نیست، زنده میبودند ومادران وپدران شان در فراق آنها نمی سوختند.
در پرتو چنین شرایطی آیا بجا نخواهد بود که برخی ازقلم بدستان ودست اندرکاران به عوض اظهارنظرهای تکراری وبیحاصل در بارۀ مسائل سیاسی افغانستان که به درد خور نبوده وحتا مردم دگر به خواندن آنها علاقه مند نیستند، بحیث فریادرس (OMBUDSMAN) اکثریت خاموش تبارز کرده وتا وقتی به مجادلۀ پیگیرخود ادامه دهند که وجدان مجریان امور بیدار شده و برای درد این قشرمحروم وناتوان دوائی آماده سازند.
شاید این یک چالش درازمدت باشد ولی درشرائط کنونی رسالت اصلی روشنفکران برای دفاع ازحق آنهائی خواهد بود که خود ازدفاع آن ناتوان میباشند. اگر دوستان وقلم بدستان در رابطه به این پیشنهاداظهار نظرهائی بکنند، آن خود قدم اول درراه روان شدن بسوی هدف خواهد بود.
دکتور امان الله زیوری
وین ، اتریش