اسد میوند مُرد؟
نوشتهء دکتور فرید طهماس
در خانه نشسته بودم؛ زنگ تلیفون به صدا درآمد. گوشی را گرفتم ، یکی از دوستان من با صدایی غم انگیز این جمله را به من گفت: " خبر شدی اسد میوند مُرد" ؛ بیدرنگ گفتم، اسد میوند؟
گفت آن ، اسد میوند ؛ چند روز پیش در یک حادثهء دلخراش ترافیکی در شهر ماسکو به کوما رفت و از همان حالت در یکی از شفاخانه های ماسکو، به جاودانه گان پیوست!
پس از شنیدن آن خبر غم انگیز تا همین لحظه که این مطلب را مینویسم، خودم میدانم و خدایم که جلو اشکهایم را نمیتوانم بگیرم؛ فکرمیکنم که برادرم را از دست داده ام .
اسد میوند را چی گونه میشاختم؟
اسد میوند عضو هیأت تحریر ماهنامهء "ساحل" بود ؛ ( ساحل ، نام نشریه جامعهء افغانی و مرکزتجارتی افغانها درهوتل سیواستوپول ماسکو بود که در نیمه دوم سال 2010 میلادی به نشرات آغاز کرد و پس از نشر چارشماره ، در پایان همان سال بنا به علل نامعلوم ، از نشرات باز مانده شد.)
اسد میوند یکی از مستعد ترین همکاران من در آن جریده محسوب میشد ؛ او وظیفه و مسوولیت تهیه مطالب بخش زبان پشتوی جریده را به دوش داشت . در چار شمارهء که " ساحل " به نشر رسید ، نوشته های زیادی از وی درآن به چشم میخورد.
اسد میوند از جوانانی بود که استعداد سرشار او مرا نیز گرویده اش ساخته بود. اسد از نظر زمانی اگرچه مدت کمی در ماسکو کار و زنده گی کرد، اما زبان روسی را در همین مدت طوری فراگرفته بود که گویی در یکی از پوهنتونهای روسیه به درجه عالی درس خوانده باشد؛ در حالی که اسد، تحصیلات خود را در افغانستان به پایان رسانده بود.
اسد میوند حتی اشعار پوشکین شاعرشهیر روس را نیز از روسی به پشتو ترجمه میکرد؛ به نظر من ترجمه اشعارپوشکین آنقدر ساده و آسان هم نیست ؛ لیکن اسد، این استعداد را داشت که به ترجمه شعر روسی بپردازد؛ چانچه یکی از ترجمه هایش در باره پوشکین ، درشمارهء سوم " ساحل" به نشر سپرده شد.
اسد میوند به گفته آقای فاروق فردا ، " شاعر ذواللسانین " بود . او اگرچه ادیب وشاعر زبان پشتو بود اما به زبان دری نیز به بسیار راحتی می نوشت و صحبت میکرد.
اسد میوند، نه تنها در نوشتن مطالب خود توجه مینمود، بلکه نوشته های دیگرهمکاران زبان پشتو را نیز با حوصله مندی زیاد تصحیح میکرد و آنها را برای جریده "ساحل " قابل چاپ و نشر میساخت.
از خصوصیتهای وی:
به نظرمن اسد میوند قبل از همه یک انسان بزرگ بود؛ از اوضاع کنونی در کشور و وضع فلاکتبار فعلی اکثریت مهاجران افغانی در روسیه ، خصوصاً در ماسکو، که خودش نیز یکتن از آنان بود، رنج میبرد؛ هیچ گونه تعصب ملی و زبانی نداشت و از کسانی به شدت نفرت داشت که،به نام دفاع از مهاجران افغانی ، به جمع آوری پول مصروف اند و تحت تأثیر حرص پول و سرمایه ، شخصیت خود را از دست داده میروند؛ و نیز از کسانی متنفر بود که به خصوص به مسایل زبانی در افغانستان دامن میزنند .
میوند آرزو داشت تا افغانستان را یک مملکت آزاد، آباد، پیشرفته و متحد ببیند.
اسد میوند را در همان مدت چند ماهی که باهم یکجا کارمیکردیم، جوانی یافتم بسیار آگاه ، مؤدب، متواضع، بردبار، زحمتکش و با احساس.
هرصبح به ادارهء " ساحل" میآمد و در بارهء مطالب شمارهء جدید جریده با من ابراز نظر میکرد؛ گرچه ژورنالیزم رشتهء اصلی تحصیلاتش نبود، اما مطالبی که برای چارشمارهء " ساحل" تهیه کرد، به نظرمن با تیوری روزنامه نگاری مطابقت داشت.
من فکر میکنم ، اسد میوند بدون تردید یکی از جوانان فرهیخته و با استعداد کشورما بود؛ او شمعی بود که روشن شد و دریغا که زود و بسیار زود خاموش گردید ؛ بهشت برین جایش باد!!
فرید طهماس
(سابق مدیر مسوول ماهنامهء " ساحل" )