چراغ علی روشندل – از کابل                                      

  

                                                                                                                                       

نقدی بی غش، بر چرند و پرند های پارسی ستیزی!

« مرا سر نهان گر شود زیر سنگ          از آن به که نامم برآید به ننگ »

 فردوسی بزرگ                         

 

با نویدی سخن را می آغازیم: اینکه سال پار آقای پروفیسور اظهر دهلوی پیشنهادی، دایر به رسمیت شناخته شدن زبان پارسی در جامعه بین المللی را ارائه نمودند این مامول خواه پذیرفته شود و یا نشود حرف جداست اما این خود نشان از عشق و علاقه و مفاهیم ارجمند و والایی این زبان است که جدا از مرز و بوم پارسی گویان، بین سایر مردمان از وجاهت و عنایات فزاوان و درخورشان برخوردار است.

وطنداران گرامی!

به همه معلوم است که در این اواخر تحریم ها و تهدید های بزرگ و مهلکی علیه ایران از جانب محافل استکباری و صهیونستی راه اندازی شده و نیز در این میان شکی وجود ندارد که استعمار در صدد آرایش و پالایش نیرو های جاندار و بی جان خود در منطقه جغرافیایی ما شده است، از این رو کلیه پایدو های محلی عمله و فعله و خدمه های نو و کهنه خود را به سان جنگ افزار های مدهش در استقامت های مختلف بسیج و بکار گماشته پروژه قطر و عملیه احیا طالب نیز یک ضلع از این برنامه ها است حتی حوزه دین داری ما نیز مصئون از آن نمانده تحت لوای همین استعمارگران تمام حشرات موذی دیگر از جنس وهابی و سلفی هم سر کشیده حتی منابر مساجد ما را با حیله و زورگویی اشغال نموده اند.

در پیوند و همسویی چنین جو حاکم مقاله ای آقای سید مسعود فارانی در ملعبه خیرخواهی تحت عنوان ( در باره سطحی نگری، سطحی انگاری، سطحی نگاری مرتبط بزبان) در هفته گذشته در سایت وزین آریایی نشر شده که به هیچ  وجهه یک امر خیر اندیشانه و تصادفی تلقی نمی گردد بر حال روح و جان اصلی این مقاله برای تخذیر افکار، تحریک عوام، گمراهی،  انحراف و اشاعه فرقه بازی ها، نفاق افگنی بین پشتو و پارسی و عقده گشایی، نفرت و کینه بی پایان برضد پارسی و هوشدار ها، پند و نصایح، اتهام بستنها و دشنام ها و بلاخره بچه ترسانک ها بازتاب یافته است چنانچه از آن لایطالات چند پراگراف محدود را به مثابه ( مشت نمومه خروار) این جا می آوریم دیگر چرند و پرند های شان اصلاٌ در خور اعتنا نمی باشد:

( ......... خاطر نشان شود که زبان های دیگر غیر از زبان فارسی آلوده نیستند ........... برای شما عرض شود که اگر واژه های دیگر مانند عربی، سانسکریت، ترکی، هندی، پشتو، بلوچی، ارمنی، کردی، روسی و زبان های اروپایی و غیره از زبان فارسی دور انداخته شوند پس برای پاکیزه کردن زبان فارسی نه تنها لباسش را بیرون خواهد کرد بلکه گوشت و پوست و استخوانش را هم به دور خواهد ریخت آنگاه در این زبان چند حرف ربط و چند واژه بی ریشه و بی پدر و بی مادر و بی آهنگی مانند « پزشک و آخشیج » چیزی دیگری نخواهد ماند، این زبان با همین « آلودگی ها » زبان شده است و پاکیزه گی اش مرگ محتوم آن است. )

 در مسیر همین سطحی انگاری خود ایشان بعضی ایراد ها آنقدر بی مایه، پست و ساده انگارانه است که رد آنها برای هر کس که کمی با اصول زبان و ادبیات آشنایی دارند کار دشواری نیست مناسب خواهد بود که همه  در این جا آن (تفو، تفو) را تکرار در تکرار نمایم یا  به یک مصراع از شعر حافظ استدلال و پاسخ کوتاه به این سید باید داد که ( فکر خود و راٌی خود در عالم رندی نیست ).

من چراغ علی روشندل در پنج سال گذشته مضامین متعددی را از طریق سایت ها به نشر سپرده ام اما بنابر معاذیرو گرفتاریهای کاری و مشکلات اقتصادی نتوانستم به همکاری قلمی ام دوام بدهم ولی این مقاله ای پراز کینه و دشمنی علیه زبان فارسی، انگیزه ای شد تا باز قلم بردارم امیدوارم عکس این جانب را که در آرشیف نزد شان موجود است در بالای این نبشته ام قرار دهید تا کسی فکر نکند که با هویت غیر از خود به سان هویت جعلی گم شده گان تاریخ وارد مبحث شده ام.

من که از لحاظ نژادی به ملیت بزرگ و زحمتکش هزاره تعلق دارم اما هزار و یک ریشه و تعلق فرهنگی با زبان پارسی دری دارم که با آن تکلم می نمایم این دارایی معنوی منحصر به تاجکان نبوده بلکه منحیث زبان واحد بین القومی تمام باشندگان قریب به %90 که با آن مکلمه دارند می باشد و در حد یک فرهنگ شناخته شده و یک میراث عظیم و بسیار ارزشمند و مایه سر بلندی و یک جویبار پرفیض از گنجینه عظیم مواریث فرهنگی و در واقع همه چیزی ماست در واقع زبان پارسی رمز هویت تمام پارسی گویان این حوزه بزرگ تمدنی به شمار می رود می دانم که دشمنان با شکل گیری این حوزه بزرگ تمدنی از مدت هاست که وحشت دارند حیله ها و ترفند های را به کار میبرند و درزیرچلتار و آستین خویش دها برچسپ و مهر های کهنه و فرسوده از نوع خلفای اموی و عباسی که زمانی به کفر و ارتداد مقاومت گران را محکوم می کردند دارند و حالا با همان شگرد دیرینه  و حیله های نو در بین خلق های همتبار، همزبان و مسلمان این حوزه به نفع صهیونزم و انگریز ها خط جدایی میکشند و مزورانه کوشش میکنند تا به حیث خادمین سراپا قرص استعمار و دریافت مزد و مزایا مردمان را از تعلق و پیوند اصیل شان باز بدارند از این رو همه پارسی گویان و به ویژه اهل فکر و اندیشه را زیر عنوان مضحکه ( تهاجم فرهنگی، تعلق ایرانی، اعمال ایرانی و  واژه های ایرانی و و و و ) تهدید، محکوم و یچه ترسانک می دارند. این القای فکری و تلقینات به حدی گسترده است که حتی یک تعداد پارسی گویان خام اندیش را مذبذب و دلهره ساخته و با امتناع اندیشه بی موجب از بر چسپ های توطعه گرانه این ها می هراسند و بعضی ها طوطی وار تابیعت نیز                 میدارند.  

آن های که از تاریخ و جغرافیا بی خبر اند و یا اینکه عالماٌ و عامداٌ خود را به در بی خبری زده اند این است که روزگاری طولانی در تمام قلمرو آسیا، امپراتوری ایران پهن بود، خطه باستانی ما جز آن قلمرو بوده و اکثر وقایع تاریخی در آن شکل گیری نموده بناٌ سزاوار آن بود تا آن نام و نشان و افتخارات به سرزمین کنونی ما سجل می گردید چنانچه در سال 1937 میلادی زمانیکه حکومت پارس با اگاهی و خرد و بهینه اندیشی، به جامعه ملل پیشنهاد نام گذاری پارس را با تغیر و تعویض به ایران ارائه داشت، مقام ملل در آن وقت این مسله را مربوط و منوط به پذیرش و تایید جانب حکومت افعانستان نمود، از آنجایکه حکام شوونیست، تمامیت خواه، جاهل و متعصب در اریکه قدرت قرار داشت لذا از این افتخارات تاریخی به آسانی گذشتند و نخواستند تا نام بی افتخار قبیلوی شان که خیلی نا مانوس به یک سرزمین مرکب از اقوام متعدد، است عوض شود. این خود داستان درازیست که مبحث دیگری می طلبد.

این آقای محترم که به عمد کلمه اکرامی و اعزازی ( سید ) را آگاهانه از پیشوند نام خود حذف کرده تا توجیه مناسب در موقف دفاع از زبان پشتو را کمائی کرده باشد و یا اغلباٌ گمان می رود که جناب ایشان با کسب آگاهی از جنایات، ایلغارها، نسل کشی ها، قتل های عام، کتاب و کتاب سوزی های سرداران خلفای اموی و عباسی، این قتیبه ها و غیره ، آن القاب را دور ریخته باشند تا از وابستگی و خون شریکی با آن ها حساس کمی و شرمندگی نکرده باشد، تذکر داده شود که سید و سادات بی آزار و خیر خواه هنوز هم در وطن ما بنام ( آغا صاحب) از احترام برخوردارند. و قرن هاست که در وطن مان با بومیان این سرزمین زندگی با همی و برادرانه دارند گفته شود که حساب مردم از حساب سرکرده های عرب و همان معرکه گیران و میر غضب های خونخوار که دمار از روزگار مردم کشیدن  جداست. آن فساد پیشه گان جهل و جور و خدام ظلمه ها و سوادگران دین به دنیا فروش که در پوشش دین مقدس اسلام به قصد برآوردن مطامع خود حینکه پا به این سر زمین گذاشتند در مقاطع مختلف تاریخ با مقاومت شدید مواجهه شدند و نیز بی کیفر و گوشمالی نماندند. به قول (التون دانیل)  در حدود یکصدسال از 126 تا 27 هجری یعنی 842-743 میلادی ما شاهد 143 قیام و شورش اجتماعی سیاسی و مذهبی در نواحی مختلف خراسان، آذربایجان، فارس علیه حاکمیت اعراب بوده ایم چنین هوشیاری و مقاومت در تاریخ ملت ها اگر بی نظیر نباشد بی تردید کم نظیر است.

البته همچو عناد و واکنش تند علیه این زبان و فرهنگ عبارت از سوزش همان درد و داغ فراموش نا شدنی اسلاف شان است که بازمانده گان شان انتقام آن را اکنون از شقیقه می گیرند و چشم بسته به این حریم مقدس می تازند.

بی ربط نخواهد بود که اگر از منظر دیگر به این مسله نگریسته شود که معرکه گیران و نفاق افگنان اصلی بین اقوام این سرزمین یک مشت از تبهکاران وابسته به نوه و چوچه های باز مانده از ایل ها و خلفای اموی است که بسان شیخ نشین های مزدور، به نفع انگلیس ها و صهیونزم خدمت می نمایند این ها به حیث یک پروژه فعال شده اند. هر گاه مسله از دید تاریخی مورد بازبینی قرار گیرد به خوبی در میآبیم که حتی حکومات پشتون ها از نقش دو رویی و نفاق افگنانه این ها ناراض بودند چنانچه امیر عبدالرحمن خان از تحمیل حضرت شوربازار شاکی بود که دراین وقت انگلیس ها از امیر تقاضای ورود نقیب را که تحصیلات خود را در رشته پولیسی در اسکاتلند به پایان رسانده بود نمود در حالیکه خود امیر عبدالرحمن خان دست نشانده انگلیس ها بود از پذیریش نقیب اعتذار آورد و وانمود کرد که بنابر وضع نا مساعد امنیتی آمدن جناب عالی را مناسب نمیبینم. البته بعد از اینکه امیر وفات می نماید و پسرش حبیب الله خان جلوس می نماید. انگلیس ها مجدداٌ تقاضای ورود نقیب را می نماید، در این وقت امیر بنابر شرایط ناگزیر شد تا اجازه ورود را بدهد همین بود که نقیب با یک ساز و برگ بزرگ سوار بر سر پیل از مرز کویته داخل کشور شد و انگلیس ها برای کسب اعتبار و منزلت بخشیدن او در موقف یک روحانی شش هزار چرسی و بنگی را در برابر پول ناچیز در رکاب اش گماشت. که این خود یک داستان غم انگیزی دیگری بر درد های مردم ماست.  به این بسنده میکنم بر سر اصل مطلب می آیم.

این زبان در سراسر جهان از خود مدافعین و سرسپرده های صادق دارد تجاوز به حریم این زبان به سان دوسیه گاو دزدی در کنر، یا ماجرای لشمک ها در کابل، دزدی با یونوفورم نظامی و اعمال فساد در سفارت اوکرائین نیست که سربسته حفظ شود و از پیگیری و شناسایی مرتکبین آن اغماض بعمل اید. اهانت بزرگ این آقا قابل فرو گذشت نبوده این حق مسلم محفوظ بوده و جداٌ در وقت و جایش، مورد پیگرد دانسته می شود.

هوشدار به آن هایست که در آغوش باز و برعطوفت این زبان و فرهنگ تربیه و پرورش می یابند، فربه می شوند، صاحب نام و نان می شوند و باز هم به وسیله ای این زبان شیرین و گوارا علیه خود آن زبان یاوه سرایی می کنند و به تفتین و ناسزاگویی می پردازند(دریا به خیال خویش موج دارد، خس پندارد که این کشاکش از اوست)

مبارزه علیه ظلم و بی عدالتی رسالت دینی مردم ماست اما مایه های اصلی رزم واستواری را هم میهننان ما از برکت همین زبان و فرهنگ گرفته اند که به گونه های مختلف تجلی یافته از آن جمله میتوان از نهضت و جنبش سربداران خراسان، مجامع عیاران و جوانمردان خراسان، کاکه های کابلی و غیره سرکش ها و سربلند ها نام باید برد، آثار چاپ شده ادبی پیرامون این جنبش ها خارج از حوصله این نبشته است ولی باز هم بطور مختصر باید از آثار که مستقیماٌ با موضوع مورد بحث ما ارتباط داشته و از نگاه محتوا کاملاٌ در بردارنده بخش های در باره آئین مبارزه، بیداری، مقاومت و سلحشوری علیه اعراب و هر متجاوز دیگر است نام میبرم: داستان سمک عیار، داستان مزدکیان، شهنامه فردوسی بزرگ، گشتاسب نامه، امیر ارسلان رومی، مثنوی المعنوی، مولانای بلخی، چهار درویش،  ابومسلم نامه ، اسکندر نامه، صاحبقران نامه، رساله ملامتیان و صوفیان و جوانمردان، فتوت نامه منظوم عطار، فتوت نامه ناصر سیواسی، مجموعه شعری ناصر خسرو بلخی قبادیانی، فتوت نامه سلطان واعظ کاشفی، تاریخ نامه سیستان، قابوس نامه، سیاست نامه، زین الاخبار گردیزی، برزونامه، شهریار نامه، بیژن نامه، جواهرالااسمار یا طوطی نامه، داستان نجمای شیرازی، نجمای خاکی، لطایف الطوایف، بدایع الوقایع، گلستان سعدی، دیوان حافظ، خاوران نامه، حمله حیدری، گل و نوروز، خواجوی کرمانی، هفت اورنگ جامی، منطق الطیر عطار، قصه ها و فضایل بلخ، رساله مزارات هرات، و همچنان آئین های جوانمردی و جانبازی ها در فرهنگ دهخدا، فرهنگ معین، غیاث الغات، فرهنگ آموزگار، خیام، برهان قاطع، اندراج و فرهنگ نفیسی توضیح شده.

شهنامه فردوسی خراسانی این شاعر فرزانه نامش در دنیای شعر و ادب جاوید وجاویدان است، فردوسی در شهنامه اش به گیتی نشان داد که چه سان مردان و جوانمردان در سرزمین او زندگی کرده اند، چه راهی رفته اند و با چه نیروی در کارزار زندگی، دشواری های خود و دیگران را یکسو افگنده اند و سرانجام دارای چه ویژه گیهای انسان منشانه، رزم آورانه و جوانمردانه بوده اند، آن های که در سنین بالاتر از چهل سال دارند شهنامه خوانی های شب های زمستانی را ممکن به یاد داشته باشند. از برکت شهنامه خوانی ها روحیه رزمی مردم ما زنده نگهداشته شده که در یک وجهه کلی، ادعا نمایم و گزافه نخواهد بود که پیروزی جنگ و مقاومت مردم ما در طرد انگلیس ها، روس ها و اخیراٌ لشکر های استعماری در پوشش طالب و چلی مدیون همین فرهنگ والای مردمان این مرز و بوم بوده است (اگر چه دیگران آن را پس به پر کاهی فروخته اند).

بگویم و با هوشدار باید بگویم که برای غیر پارسی زبانان باز هم زبان پارسی به عنوان یک زبان و در مقام یک فرهنگ عالی پدیده بسیار بزرگ و پرشکوه است زیرا زبان پارسی دارای خصوصیات بسیار با اهمیتی است:

نخست: از گسترش واژه گان برخوردار است.

 دوم: از ظرفیت ترکیب پذیری برخوردار می باشد که این به معنی وجود یک چشمه زائننده ابدی د رخود زبان است من روی این خصیصه مجدداٌ تکیه خواهم کرد.

سوم: برخوردار از زیبای موسیقایی است. یعنی زبان به هنجار ها و گوشنوازی است، و جز زبان های هاجوج و ماجوجی خشن و سخت و ناهنجار نیست از این گذشته مجموعه زبان به خاطر خصوصیات، واژه گانی و ترکیبی و دیگر خصوصیاتی که داراست ظرفیت بسیار بالای برای حمل همه گونه معانی را دارد هیچ بخشی از گسترده معارف بشری نیست که در این زبان نتواند حمل شود و این زبان از حمل و ارائه و بیان آن عاجز باشد ما در بعضی از زبان های  دیگر میبینیم که برخی از معانی، در آن زبان ها قابل بیان نیست.

اقبال لاهوری در جای گرایش خود به زبان پارسی را به همین معنا ذکر می کند با اینکه  او در جوانی خود شعر را به زبان اردو شروع کرده و نیز زبان مادریش اردو است در عین حال بیشترین شعر او پارسی است، شخص خودش توضیح داده که عالیترین مفاهیمی که  خالق و آفریننده آن است به زبان پارسی می باشد، او در جای این طور ذکر می کند که علت گرایش به زبان پارسی این است که می بیند زبان خود او نمی تواند حامل این همه معانی ظریف، دقیق، عالی و گسترده باشد بنابر این مجبور است که به ربان پارسی روکند این زبان را از طریق شعر مولوی، حافظ فرا میگرد و به قرار گفته خودش همین زبان شعر فلسفه و معارف بلند و فوق العاده بود که سخن و شعر او را برجسته و پر جاذبه ساخت،  بنابراین خصوصیات برای کسی که متکلم به این زبان نیست و زبان پارسی، زبان او محسوب نمی شود به آن زبان گرایش و مباهات می نماید.

زبان پارسی بحیث یگانه زبان بین القومی نه تنها در وطن ما پذیرفته شده، بلکه تنوع نژاد ها و مذاهب و اقلیم ها در گسترده جغرافیایی پارسی زبانان قرن هاست که حلقه واسطی یافته که بین آن ها وحدت، انسجام و یک پارچه گی ایجاد کند این حلقه یک حوزه بزرگ تمدنی به حساب می آید که انشاالله دوباره شکل گیری می نماید و به قول مولوی روزگار وصل شدن فرا رسیده مردمان پارسی گوی این حوزه تمدنی جدا و مبرا از نژاد و مذهب و هر تعلق دیگر، با عشق فراوان بر خط های تحمیلی استعماری خط بطلان کشیده و در یک اتحاد خاموش و اعلام ناشده پیروز میشوند، اما آقای سید مسعود فارانی از عقب عینک های کبود، جهان را کبودی میبیند وتوصیه دارند تا همان خط استعماری را خلقها لحاظ و رعایت نمایند و می خواهد حق خود ارادیت، حق گزینش را مردمان هم تبار، هم زبان و همدل در پای خوکان ذبح نمایند که محال است و جنون!                 

پایه های معنوی این زبان بدان اندازه تنومند است که قادر است به راحتی در عرصه فرهنگ جهانی پایگاهی بلند بیابد، چنانچه شعر( بنی آدم اعضای یک دیگرند ) سالیان قبل آذین قصر ملل جهان گردید، اکنون یونسکو بر سخن پرگهر، انسان دوستانه و ناب بایزید بسطامی صاحب که پیشنهاد گردیده بحث دارند تا سر لوح اخلاقی دیگری برای جهانیان باشد.

این زبان و فرهنگ روزگاری در قلمرو خود از شرق تا غرب از چین تا اندلس مردم را محسور خویش نموده بود، کتیبه ها و دست نبشته های فراوانی پارسی اکنون در سراسر این کشور ها پراگنده است، آثار و اشعار پارسی بر سر در و دیوار های بسیاری از بنا های میراث فرهنگی کشور ها نشان از حضور و عظمت معنوی آن در این جا ها ست که در ادوار مختلف تاریخ صیانت از کیان معنوی زبان را بعهده داشته است زمانه امروز به بیماری فقر معنوی دچار شده و اگر این چشمه زائنده بر مردم عصر ما بیشتر مکشوف شود بی یقین از آن بهره ها خواهند گرفت، این پایداری و اثر شگفت محصول نشات گرفتن زبان پارسی است.

علاوه براین ها زبان پارسی یک وسیله انحصاری برای دست یافتن به مفاهیم والا و حکمت عظیم و بی نظیری است که در میراث فرهنگی این زبان، در شعر و نثر موجود است. دست یافتن به کتاب ادبیات و حکمت و اخلاق و علم منحصراٌ آموختن زبان پارسی است چون بسیاری از این مفاهیم به خصوص مفاهیم عرفانی و معانی و اخلاقی، ادبی و ذوقی قابل ترجمه نیست و یا با ترجمه، بطور کل قابل ارائه نمی باشد اگر کسی با شعر پارسی خوب آشنا باشد این نکته را تصدیق می کند که بعضی از واژه های زبان پارسی، به زبان های که ما آشنا هستیم قابل ترجمه نیست و شاید به کمتر زبان قابل ترجمه باشد بنابراین زبان پارسی به دلایل که ذکر شد نه فقط برای پارسی زبان ها بلکه برای همه کسانی که علاقمند به معارف والای بشری هستند یک ذخیره با ارزش و چیزی مهم و قابل پیگیری و فراگیری است.

همان طوری که عرض کردم زبان پارسی برای ما پارسی زبان ها مایه افتخار است و میراث عظیم فرهنگی ما می باشد، دلایل گوناگونی بر این موضوع مرتبت است از جمله به این جهت زبان پارسی، بدون آن که هیچ زوری و زری دنبال آن باشد از روی طبع  روان و تلطیف بدون اجبار آن را مردم می آموزند و هیچ گاه حکام شرایط و ظوابط هم مانند ( پشتو تولنه ) یا ترفیع، مقرری، سبکدوشی مامور ویا ضرب و شتم در مدرسه و مکتب را برای آن وضع نکرده بلکه به قرار روایت اسناد انکار ناپذیر این زبان در طول تاریخ با توطعه و دسایس رو برو شده اما بنابر ریشه های گشن بیخ زبان پارسی آن عمقی را دارد که از گزند باد و باران و حشره های کوچک و مردار بی پرواست.

اکنون این زبان، فراگیر از مرز های خود در قلمرو های بیرون از قلمرو اصلی خود در دانشگاه های جهانی دانشجویان و علاقمندانی برای آموزش زبان تربیه میکند مانند کشور های: ایتالیا، اندونیزیا، اردون، امریکا، ارمنستان، اوکرائین، افریقای جنوبی، ازبکستان، انگلستان، بلغارستان، بنگلادیش، بوسنی، بلژیک، پاکستان، ترکمنستان، ترکیه، تونس، جمهوری چک، سلواک، روسیه، جاپان، سوریه، سویس، فرانسه، قزاقستان، قرغزستان، لبنان، پولند، مالیزیا، مراکش، مصر، مجارستان، هندوستان، هلند، فنلند، آلمان، کویت، چین، بلاروس، اطریش، ناروی، دنمارک، کانادا، آزربایجان، ملداویا، رومانیا، کیوبا، نیکاراگوا، برازیل و  یونان، توضیح نام و آدرس دانشگاه ها با اسم استادان آن، از حوصله این مقاله بیرون است که در آینده یک به یک با آن خواهیم پرداخت.

اما و صد امای دیگر اینکه زبان پارسی در کشور ما که خواستگاه اصلی آن است، وضع خوار و خیلی مظلومی دارد، همواره با تعصب و تنگنا آفرینی روبرو بوده و برای آموزش این زبان، صرف در تشکیل دانشکده زبان و ادبیات محدود به دیپارتمنت زبان پارسی شده مانند دیپارتمنت زبان انگلیسی و و .

اما قابل توضیح میدانم که در هندوستان، ربع اول قرن بیست این زبان در سطح دانشگاهی تاسیس و درخشید و تاسیس آن بر طبق گذارش از کمیسیون دانشگاه کلکته در سال 1917م. انجام گرفت بر علاوه آن در دانشکده ها و کالج ها دهلی و پنجاب، برای تحصیلات فوق لیسانس به دانشگاهی اله آباد مراجعه می کردند اما در سال 1922 در دهلی نو پایتخت کشور هند بطور قانونی دانشگاه زبان پارسی تاسیس و رئیس جمهور هند به ریاست افتخاری این دانشگاه انتصاب گردید همچنان در سال 1959 دولت هند به منظور ترویج وگسترش آموزش در میان عموم مردم و خاصه کارمندان اداری کلاس های شبانه دایر کرد در میان این کالج های شبانه یکی هم دهلی کالج بود که در آن به غیر از درس های دیگر پارسی نیز به عنوان یک مضمون عمومی تدریس می شد، و سپس از سال 1990 کلاس های اختصاصی پارسی نیز در این کالج دایر گردید برای تحصیل زبان پارسی در مقطع فوق لیسانس کالجی به نام ( کامپ کالج) وابسته به دانشگاه پنجاب در دهلی وجود داشت. از همان سال در دانشگاه های دهلی کلاس های شبانه در رشته پارسی فوق لیسانس دایر گردیده که اکنون نیز موجود است. در حال حاضر در ذاکر حسین کالج ( روزانه و شبانه) سنت استفنس کالج و در کلاس های شبانه بخش پارسی دانشگاه دهلی ريال پارسی تدریس می شود بطور که تدریس در مقطع لیسانس در کالج و تدریس در مقطع فوق لیسانس به عهده دیپارتمنت می باشد. توضیح مضامین ساعات درسی، گنجایی ندارد صرف به آن اکتفا می نمایم که نخستین رساله دوری دکتوری در دانشگاه دهلی از شادروان آقای دکتر نورالحسین انصاری است که بنا بر گفته استاد محترم جناب آقای بگوت سروب بعد از رساله دکتر اسحاق استاد پیشین بخش پارسی دانشگاه کلکته که عنوانش «شعر پارسی معاصر» بود، بهترین رساله دوری دکتری به شمار می رود ( سال دفاع 1962).

دومین رساله دکتری را شمیم احمد قریشی، سومین آن را محمد حسن، چهارمین آن را جارج مکلود جمز انگلیسی، پنجمین آقای داوار کانات، ششمین ترندر نات شرما و به همین ترتیب 27 نفر تا سال 1991 به دریافت دیپلوم دکتری نایل آمدند.

در همین سلسه تزهای پیش دکتری را 26 نفر دانشجویان تا سال های 1991 اکمال نمودند. «ویژه نامه فرهنگ پارسی در هند».

از این گذشته تعجب در این جاست که در هند به قرار شرح بالا با این گسترده گی و در سطح عالی زبان پارسی تدریس و مورد احترام و عنایت قراردارد ولی در کشور ما و زاد گاه اش آنقدر نحیف ، و در وضیعت پریشانی قرار داده شده که فارغ تحصیل مکاتب آن اگر کوشش و اهتمام نه کند بی سواد اطلاق میشود . کاش تحریف گران حقیقت و ستیزه جویان به آن همه جور و اهانت ها بسنده میکردند اذیت وآزار دیگری را  روا  نه میداشتند، چرا پارسی گویان کشور ما در دفاع از این زبان پر از حکمت بی تفاوت اند و سکوت اختیار نموده اند.(هر عیبی که هست در خود ماست)

اگر پهلون پیری را بیبینید که در روزگار جوانی پیروزی ها دیده و نامش در سراسر جهان پچیده و اکنون سال خورده و در کشور ما ناتوان شده و بازیچه دست کودکان کوچه و بازار گشته، چنانکه هر یک به بهانه، دستگیری آزار اش می دهند و به سنگ و کلخ اش می زنند آیا جوانمردی شما را بر آن نمی دارد که به دفاع از او بر خیزید و از چنگ طفلان شریر یا نادان نجات اش دهید؟

خیلی تعجب آور و جالب توجه است که آقای سید مسعود فارانی بعد از سیر و سیاحت زیاد گشته و گشته و اندر تکاپو فرو رفته به زعم خود ابداعی نموده به یک گنجینه نهفته بزرگ فرهنگی دیگر نظیر ( پته خزانه) دست پیدا کرده و آن را ضمن تبخر شادمانه چنین بیان داشته ( .... بازار قصه خوانی بزرگترین مرکز پخش کتب فارسی در منطقه شامل افغانستان، ایران و آسیای میانه ( قبل از ایجاد شوروی) بود بهترین آثار و بزرگترین فرهنگ های که در تمام هند قبل از تجزیه خاق می شدند در بازار قصه خوانی پشاور امروزه پیشکش می شد که هنوز فرهنگ نویسان ایرانی از مادر زاده نشده بودند، بطور مثال:

 فخر قواس: (اولین فرهنگي كه در هند نوشته ونشر شد تأليف "مبارك شاه غزنوي" مشهور به فخر قواس ( متوفي ۷۱۶ هـ .ق. میباشد)

الفضائل في منافع الافاضل ( بعد از فخرقواس، توسط "محمد بن قوام" که از بلخ بود ومشهور به بلخي  اواخر قرن هشتم درهند نشر شد)

اداه الفضلاء ("محمد دهلوي" معروف به "دهاردال" در ۸۲۲ هـ .ق در هند نشر شد.)

شرف نامه (در اوايل قرن نهم "ابراهيم قوام فاروقي"در ولايت بهار هند فرهنگش را به نام مرشد خود "شرف الدين احمد منيري" در هند تألیف ونشر کرد)

مفتاح الفضلاء ("محمد بن داود بن محمود" به سال ۸۷۳ هـ.. ق. درهند نشر شد.)

تحفةالسعاده ("محمود بن شيخ ضياء" در زمان اسكندر بن بهلول شاه، كتاب   را به سال ۹۱۶ هـ . ق در هند نشر کرد.)

مجمع اللغات ر اخیرقرن نهم توسط "ابو‌الفضل" وزير جلال الدين اكبر شاه تأليف شد  به سال ۹۹۴ هـ . ق در هند نشر شد.)

مدار الافاضل (در اوايل قرن يازدهم به قلم "الله داد فيضي بن اسد العلماء علي شير سر هندي"  به رشته نگارش در آمد وبه سال 1001 هـ .ق  در هند نشر شد)

غیاث اللغات (تأليف "محمد غياث الدين بن جلال الدين رامپوري" در ۱۲۴۲ هـ .ق درهند نشر شد)

ارمغان آصفي ( بنام"شاه آصف ششم"، پادشاه دكن به سال ۱۲۹۰ هـ .ق در هند نشر شد)

انندراج (درقرن چهاردهم توسط "محمد پادشاه" متخلص به"شاد" منشي مهاراجه « آنندراج » راجه ولايت و‌يجي‌نگر تأليف و منتشر شده (پايان تأليف 1306 هـ . ق.)

نقش بديع  (تأليف "وجاهت حسين عندليب شاداني رامپوري" در سال ۱۳۴۲ هـ .ق. در لاهور به چاپ رسيده.)

فرهنگ جهانگیری ("جمال الدين حسين فخر الدين حسن" در سال ۱۰۳۲ به پادشاه هند جهانگير بن اكبر شاه عرضه داشت.)

چهار عنصر دانش  (در زمان سلطنت جهانگير (۱۰۱۴-۱۰۳۷) توسط "امان الله" ملقب به "خانه زاد خان فيروز جنگ" تأليف ودرهند نشر شد.)

برهان قاطع  (در سال ۱۰۶۲ هـ. به دست "محمدحسین بن خلف تبریزی" – متخلص به "برهان"- در حیدرآباد هندوستان نوشته ونشر شد.)

فرهنگ رشيدي (دو سال پس از تأليف فرهنگ برهان يعني در۱۰۶۴ هـ . ق. "عبد الرشيد عبد الغفور حسيني مدني" از مردم تته (سند) نوشته ودر هند نشر شد.)

سراج اللغات و چراغ هدايت (در قرن دوازدهم   به قلم "سراج الدين علي خان اكبر آبادي" متخلص به  "آرزو" در هند تأليف و منتشر شد.)

هفت قلزم  (از مولوی "قبول محمد" منشی نهول کشور۱۳۰۸ هـ ق  چاپ مطبعۀ لکهنو هند)

آصف اللغات  (تأليف"نواب عزيز جنگ بهادر" (متوفي ۱۳۴۳ هـ .ق.) در ۱۷ جلد تا حرف جيم منتشر شده و مؤلف را مرګ مجال نداد تا این فرهنګ را تکمیل کند.)

فرهنگ نظام  ( یا نظام دکن تأليف "سيد محمد علي داعي الاسلام در پنج جلد و در حيدر آباد دكن (۱۳۴۶ ۱۳۵۸ هـ .ق.) به طبع رسيده)

تاج المصادر بیهقی ("ابوجعفر احمدبن علی معروف به بوجعفرک" حدود ۴۷۰ ش کتاب را نوشته است  اولین چاپ در بمبیی هند صورت گرفت.)

 

در این جا در نهایت دشمنی خود را با این زبان و فرهنگ پنهان نداشه ممکن ارواح خلفای اعراب در او هبوط نموده باشد فقط پاسخ کوتاه میطلبد به مصداق مصراع حافظ شیرین کلام ( که شمع مرده کجا و شعاع آفتاب کجا) و یا اینکه سربسته به همچو یاوه سرایی ها با تکراری همان (تفو) پاسخ ارائه داشت.

با آنهم از هزار و یک جنایت که علیه این زبان و فرهنگ طی تهاجمات و لشکر کشی بیگانگان اعمال شده می گذریم صرف در ارتباط به بحث دو وقایع ننگین و ضد بشری را می آوریم که یکی از این وقایع در زمان لشکرکشی خلفای عرب به وقوع پیوسته و آن این که حمام های هرات برای یک هفته با کتاب سوزی های متون پارسی گرم ساخته شده و استالین در زمان لشکر کشی خود به بخارا و سمرقند طی 16 روز در کوره های آجر پزی، روزمره بین ده هزار تا شانزده هزار جلد کتاب گرانبهای زبان پارسی را سوختانده است.به صورت عموم بلشویکها رسم الخط پارسی را در سال 1929 به لاتین ودر سال 1940 به سریلیک تبدیل کرد.

 

در جای دیگراین آقا که دیگران را دعوت به مراجعه تاریخ نموده مگر خودش این را در نیافته وآگاه نیست که در هندوستان قریب به یکهزار سال زبان رسمی مردم پارسی بوده است. باز هم رونق بازار قصه خوانی ادله ایست بر شگوفایی زبان پارسی در کل شبه قاره هند، ممکن این رمز و راز را این آقا درک کرده باشد که در بازار قصه خوانی شبه قاره هند آن زمان رساله و کتاب های مذکور که چاپ و نشر شده  زبان رسمی شبه قاره هند پارسی بوده است، برعلاوه همین مزایایی که داشت با حضور و شیطنت های انگلیسی، تحریف و مسخ کتب و آثار مقدس نیز آغاز شده چنانچه چاپ و نشر قران شریف ما مسلمانان نیز مصون از آن نمانده که به این اسفها باید گفت نه افتخار کرد.

به قول از سراج الاخبار که در بازار قصه خوانی قران شریف را گربدرسنگ هندو نیز نشر و به کشور ما می فرستاد، چنانچه به قول همین جریده روزی پسری قران شریف را به صدای بلند و با اغلاط قرائت می کرد، پدرش که در نزدیکی او قرار داشت و قران شریف را می دانست پسر را متوجه آن اغلاط نمود اما پسر به درست خواندن خود اصرار می ورزید تا اینکه پدرش از نزدیک متن را مشاهده کرد و جهت رفع شک قران کریم دیگری را که در خانه داشت آورد و آن را به مقایسه گرفت، دید که واقعاٌ غلط  چاپ شده است. به عقب پشتی قران کریم ملاحظه کرد که چنین تحریر گردیده: چاپ و نشر دکان کربدرسنگ هندو آدرس قصه خوانی پشاور! این را می  گذاریم به اینکه سراج الاخبار به مردم چه پیام داشت زیرا به این مبحث ربط نمی گیرد. 

   با ورود زبان پارسی در هند تحول عظیمی درآن کشور پدید آمد شیرینی و شیوایی ربان پارسی موجب گشت که پس از ورود خود به سرزمین هند سیر تکامل سریعی را طی کند و رفته رفته در ادبیات و فرهنگ هند نفوذ نماید زبان پارسی همچو زبان فرانسوی در اروپا به عنوان زبان علمی و فرهنگی بخش عظیمی از آسیایی جنوبی، غربی و مرکزی محسوب می شد و در دوره تسلط حکمرانان متعددی زبان درباری و رسمی در هند بود وجود هزار ها نسخه خطی پارسی در کتاب خانه های هند و ده ها شاعر و نویسند برجسته هندی اعم از مسلمان و غیر مسلمان که آثار آنها به زبان پارسی ارائه شده بهترین گواه بر تاثیر عمیق زبان پارسی در فرهنگ و تمدن هند می باشد. حتی اشرف خان هجری پسری خوشحالخان ختک با زبان پارسی شعر سروده و دیوان شعری دارد.وی اظهار داشته که به من با این زبان هیجان دست میدهد تا شعر بسرایم.

مهتما گاندی، جواهرلعل نهرو و مولانا ابو الکلام آزاد و بسیاری از شخصیت های برجسته تاریخ معاصر هند نیز همگی بر اهمیت زبان پارسی واقف بودند و به نقل از خود شان مدتی از عمر خود را در جهت یادگیری این زبان مصرف نموده.

آقای سید مسعود فارانی در جای از چندین زبان کشورها نامبرده که گویا پارسی از آنها ترکیب یافته و بنابر دلایل ناموجه به آلوده گی این زبان انگشت گذاشته است.

تا به حالی من ندیدم کسی را که با این اندازه از زبان شناسی و تاریخ زبان با این ادعای بلند بالا ناآگاه و عاجز باشد و اگر از موضع خیره سری پرداخته  به قول ناصر خسرو قبادیانی ( بیرون کن زسر باد حیره سری را ) به هر حال باید گفت که در عربی چیزی به نام تعریب وجود دارد که لغات را از زبان های بیگانه میآورند و آن را با هنجار ها و اوزان زبان عربی نزدیک می کنند، اگر نگویم که صد در صد منطبق میکنند طوریکه، وقتی عربی زبانان ، آن را نگاه می کنند احساس می نمایند که گویا این لغت، عربی است این یک کار معمول و معقول است. زبان ، نمی تواند از خارج خود چیزی را نگیرد زبان زنده این است که میتواند از بیرون محدوده خود، جذب کند این، علامه زنده بودن زبان است این معانی هم که در مورد تلفظ به لغات عربی، در زبان پارسی وجود دارد، همچو این شخص نا آگاه  آن را از عیوب زبان پارسی می شمارند، در صورت که این از محسنات زبان پارسی است به عنوان جمله معترضه عرض می کنم که زبان عربی به هر جا که رفت تقریباٌ به جبر زبان رسمی شد مانند: مصر، بحرین و بسی کشور های دیگر، اما در این حوزه بزرگ تمدنی به برکت ریشه گشن بیخ خود بر زبان عربی غلبه کرد آن چه را که لازم داشت از زبان عربی گرفت.

بی تردید که در بین زبان ها داد و ستد وجود دارد که این هم غنامندی زبان را نشان می دهد به قرار اطلاع که جناب ناظمی صاحب محقق زبان پارسی، توانسته در حدود دو هزار کلمه پارسی را در قران شریف که ریشه پارسی دارد باز یابد و شناسایی نماید.

امروز ما لغات عربی را به معنی های خود مان، نه به معنا های عربی – در زبان پارسی بکار می بریم. آن معنا ها، جز زبان ماست بنابراین، شک وجود ندارد که کلمه های از زبان عربی یا از زبان های دیگر وارد زبان پارسی شده اما ما کلمه های را از او گرفتیم و هنجار پارسی به او دادیم، ادامه به این مبحث یک برنامه مفصل تدریسی و توضیحی بوده که دامنه بحث را به سوی دیگر میکشاند به همین اکتفا باید کرد.

اما هیچ گاه از مظلومیت و آزاریکه به گونه های مختلف علیه زبان پارسی و این فرهنگ به کار گرفته شده چشم پوشی نمی توانیم بلاخره یک یا چند تهاجم از بیگانه ها نبوده بلکه بار بار به آثار گرانبهای زبان پارسی دیوانه وار به سان هجوم زاغ و زغن تازیدند و به محو و نابودی آن پرداختتند ، چنانچه درهر تهاجم  کتابخانه های بزرگ در کابل، بلخ، سمرقند، هرات، غزنی، بخارا، نیشاپور به آتش کشیده شده  و رجال بزرگ و آزاده فرهنگی متواری ساخته شده اند هویت های اقوام بومی سرزمین ما مسخ شده، من در تعریف ملیت مخصوصاٌ بر واژه شخصیت تاکید میکنم تا جوهر معنوی و فرهنگی مفهوم ملیت را نشان بدهد خوب این هوشیاری تاریخی کی و کجا خود اش را نشان خواهد داد، وقتیکه یک دشمن خارجی به شخصیت شما ( به شخصیت تاریخی شما ) یعنی به هویت شما به میهن، زبان، فرهنگ، تاریخ و آئین های ملی تجاوز کند و باز هم سکوت مرگبار اختیار شود و یا قدرت اظهار و جرت معرفی هویت اصلی خویش را نداشته باشیم  میبینیم توسط کسانی که داغ خفت ومزدوری آشکار در جبین دارند  نام های تاریخی این بلاد باستانی یکی پس از دیگری عمدآ گشتانده میشود و یا رجال نستوه و فرزانه و قهرمانان و ناجی آزادی و سربلندی کشور ما در شوره زار تنوره یک تعصب شوونیستی و آدم خوار سوختانده ، مسخ و به عنوان دزد، رهزن و جنگ سالار خطاب، و برعکس دزدان اصلی، میرغضبان تاریخ و رهزنان صحرا، آدم کشان و وطن فروشان و جواسیس به القاب غازی، بابا، نیکه وووو تحمیل میگردد و باز هم برما واجب گردانیده می شود تا این جفا های گزنده نامردی و نامردمیها را با معصومیت و چشم بسته و خاموشانه مورد پذیرش قراردهیم در غیر آن هر نوع اعتراض و حق طلبی نا روا، تلقی می گردد و گویا که (وحدت ملی) نقص میگردد، آیا این بزرگترین جفا و ظلم مضاعف نیست که در حق سایر اقوام اعمال می گردد؟

به دفاع از این زبان و فرهنگ حوزه تمدنی بزرگ سخن ها زیاد است و همه رسالت داریم که باید و باید با جسارت تمام تا انجا بگویم وگفته شود که بی خبری، بینوایی، جوع و جهل وجور، منتفی گردد.  

با عرض حرمت           

 

رویکرد ها:

1. ویژه نامه فرهنگ فارسی در هند.

2. بازتاب آیین عیاری و جوانمردی. ( مولف: دکتور غلام حیدر «یقین») 

 

 


بالا
 
بازگشت