خواجه محمد نعیم قادری
سال نو و اندیشه های کهنه
نوشته: خواجه محمد نعیم قادری
بهار از راه رسید، شگوفه ها برفراز شاخساران جلوه گر، چمن سرسبز و گل ها شگوفان شد، پرندگان عشق و سرمستی را از سرگرفتند و بالآخره طبیعت زندگی نوی را با چهره نو و مواهب نو آغازکرد. تمام جنبدگان روی این پهنۀ خاکی به شکلی از اشکال ازین رستاخیز طبیعت متآثر شده و از حیوانات تا نباتات همه چیز چهره بدل کرده و می کنند. و درین سال نو و فصل ن با رویش و زایش جدید زندگی نو را می آغازند، آری بهار فصل رَستن ها و رُستن هاست، رَستن از کهنگی و فرسودگی، و رُستن با فکر و اندیشۀ نو، رَستن از جمودی و خمودی و رُستن از برای کار و برنامه های نو برای ساختن یک جهان و زندگی نو است.
نه می دانم چرا در کشور ما از رَستن ها و رُستن ها خبری نیست، و از رویش و زایش اثری نیست، با گذشت روزگار و کهنه شدن تقویم ها و نو شدن سال ها، متأسفانه کدام تغییری در زندگی ما پدید نه می آید، بلکه با گذشت هر روز و هر ماه و هر فصل و هر سال بر میزان بدبختی مان اضافه می شود. شاید جمود عقلی و فکری ما باعث آن شده تا از گردش روزگار و تغییرات اقلیم و طبیعیت هیچ متأثر نه شویم. ور نه کیست که ازین رویش طبیعت الهام نه گیرد و نگاه جدیدی به کارها و برنامه های زندگی خود نه اندازد. و به اصطلاح در سال نو به خانه تکانی و تجدید نظر در کار ها وبرنامه ها نپردازد.
متأسفانه تا جای که دیده می شود در کشور ظلمت زده ما نه بهار رنگ وبوی و لطافت واقعی خود را دارد و نه خزان با سرور برگ ریزان آن شور و مستی خود را دارد. در هر موسم درین کشورماتمزده غم می بارد، و سرود مردم ما همه اش کشتن و بستن، ترور و تریاک، انتحار و انفجارست. از خامی عقل و جمود فکری مسئولین امور این جغرافیای شوم همه چیز ما در محدوده جنگ و تباهی و بربادی می چرخد، سهم ما از سازندگی و بالندگی چیزی نیست . و خلاصه مطلب با چنین اوضاع و احوال ما هر سال نو را با اندیشه های کهنه و فرسوده و برنامه های آزموده آغاز و با کهنگی و کهنه گرایی به فرجام می رسانیم.
باری دوستی از خامی و خرابی جاده ها و خیابان های شهر و آلودگی محیط زیست شکایت ها کرد، من در جوابش گفتم که: شما معلول را نه بینید، بلکه علت را بنگرید، خرابی و خامی کوچه ها و خیابان های شهر ما نتیجۀ خامی عقل نمایانگر بی مبالاتی مسئولین امور ماست، هر زمان که عقل ما به قوام و پختگی رسید، راه ها و جاده های شهر و کشور ما نیز پخته می شود، و از شر گرد و دود و غبار نجات پیدا می کنیم. و آلودگی محیط زیست ما نیز نتیجه آلودگی و گندیدگی اندیشه های مسئولین امور ماست، که حتی از گردش روزگار و تغییر فصل ها نیز متأثر و منقلب نه می شود . با این توضیح که آن قدر دل و دماغ این ها مکدر و تاریک است که حتی فصل بهار که جهان را دگرگون می کند، اما در این ها تأثیری ندارد.
به قولی معروف: " از کوزه همان بیرون تراود که در اوست" تنها اندیشه های زیبا می تواند زیبایی و صفایی بیافریند، با تأسف که در مخیله مسئولین ما از زیبای و زیبا اندیشی خبری نیست، از کنار هر مسایل مهم و حیاتی بی مآبا می گذرند، از کارهای اثر گزار و طرح و برنامه سازنده و ارزنده خبری نیست، و به نحوی دچار روزمرگی اند، پس در می یابیم که به قول حضرت مولانا : زیبه اندیشان به زیبایی رسند. آنانی که صاحب و مالک کشورهای آباد و شهر های زیبا اند، نخست مسئولین آن دیار صاحب اندیشه های زیبا اند، و به زیبایی می اندیشند، و در گام دوم از عقل و فراست کامل و پخته برخوردارند، مثل مسئولین ما خام کاری ها نه می کنند، که هر طرح آبداری بالآخره آبگین می شود آن هم در نتیجۀ سنجش های غلط، عدم احساس مسئولیت، و نبود وجدان کاری.
خلاصه نه باید سال نو را با اندیشه های کهنه بیاغازیم و بلکه با الهام از طبیعت باید سال نو را با اندیشه های نو بیاغازیم و با تجدید نظر در کار ها و برنامه های خود در هر سطحی که باشد باید هم به استقبال سال نو رفت و هم به مصاف زندگی. اگر مسئولین امور ما خود را همگام با روزگار نسازند، و کشور ما دچار بی سرنوشتی و بی برنامگی باشد، ما هم چنان از قافلۀ زندگی عقب می مانیم، این غفلت و رخوت وعقب ماندگی تاریخی ما تنها با کار و برنامه های سازنده و ارزنده مقتضای روزگار جبران پذیر است. لذا سال نو با اندیشه های کهنه چندان با هم سازگار نیست. و جز هدر دادن نیرو، وقت و سرمایه ارمغانی برای ما ندارد. زیرا از قدیم گفته اند که : آزموده را آزمودن خطاست. اندیشه ها و برنامه های که جز بدبختی و سیه روزی برای ملت بار نیاورده ارزش تکرار و کاربرد مجدد را ندارد.
والسلام
***