خوشه چين

 

 

دهل امپریالیزم

تبصره: غذارا ته دیگی اش

مقالۀ هذا اخیرجمله گی اش

دهل امپریالیــــــزم به صـــــــدا درآمــــــد

به تباهی مردم شرق شاه وگدا درآمـــــــــد

شنیده شد که اسامه بن لادن کشته شد

آهنگ خروس وصبح وشفـــق است

باش که فردا چـــه درطبــــــق است

عامل سعــــودی تمــــرد از بـــــادار

انجـــــامش چنین یک سبــــق است

  دامن قصاب           

   قیوم بشیر

  شبی  در بستر  آواره گی  من  خواب می دیدم

                  به خیل مرغکان ، یک مرغک بیتاب می دیدم

  بگفتم  از  برای   چه   پریشانی   بلند  پرواز؟

                بگفتا: آشیانم  شد  خراب  ،  آن  ناب  می دیدم

  بگفتم :  قصه   از  کاشانۀ  ویران  خود  بنما

                    بگریه داد بمن پاسخ که ایکاش خواب می دیدم

  عزیزانم  شدند  پرپر  میان   لاله  زار  یکشب

                      من آن طفلان معصوم  را  گل  نایاب می دیدم

  تجسس کردم و جویا  شدم  من  ماجرا از وی

                       بگفتا: خون انسان  را  به  جوی  آب می دیدم

  صدای تیر زهر جانب به گوشم می رسید آندم

                       بهر سو کشته ای  در  نور آن مهتاب می دیدم

  من آن ظلمی که خود دیدم به این گفتن نمیگنجد

                        چنان من شاخ و برگی در هوا پرتاب می دیدم

  سحرگاهان  که  رفتم  جانب   میدان  جانبازی

                      گلان را بر سر دار، من به پیچ و تاب می دیدم

  گریستم ، ناله کردم  ،  داد خواستم  از خدواندم

                      که ناگه دشمنان را غرقه  در  گرداب  می دیدم

              (بشیرا) خون ناحق بر زمین هرگز  نمی خسپد

              ازین  رو  لکه  ها  بر  دامن  قصاب  می دیدم

بینظیر بوتو

درجوانی چه زیبا دخترکـــــی بود

درپخته سالی خوب سخنورکی بود

درطالب سازی دست با لا را داشت

دشمن انسان وفادارنوکرکـــی بود

بعدش هرکسی آمد ازهمان قماش

همــــان خرکی همان درکــــی بود

بوتو

  بی نظیربوتوهم نفسکی داشت

اوازخودهم یک شوهرکی  داشت

هــــــــرکسی کــــــه اورا کشـــــت

 برای خـــــود تخمــــکی کاشـــت

هنگام درو،ازکشتۀ خویش دیدیم

دیدیم که چه حاصلکی برداشت

انتقام

انتقام انتقام انتقام

 میشود گرفته درهرزمان ازهرمقام

اگردرپاکستان بـــاشد و یا به شــام

خلق افغان رنج  فراوان کشیده است

به یاری خدای لا مکان وقایم مقـــام

مگردرین عصرمیرود که امپریالیزم افراط گرایی«اسلام سیاسی» را به زانو در آورد.

تاخود به خاطر آرام درچمن سبزمنابع اقتصادی به چرش آید

اما انجامش را به محاسبه نگرفته است که دشمن دشمن، دوست هم میشوند. توده های بی دفاع که درافغا نستان از نا فهمی وعدم درک از حوادث وجریانات ملی وبین المللی عاجزبوده اند. وبه حیث دشمنان بخاطر منافع بیگانگان باهم دردشمنی  بین هم افتاده بودند کنون میدانند که دشمن اصلی شان جهان سرمایه بوده ومیباشد وخواهد بود.

سرانجام میگویند که

آب اگر صد پاره گرد بازباهم آشنا است

بازهم تکرارمینمایند که ما مسلمان بوده ایم،مسلمان میباشیم ومسلمان خواهیم بود،سیاست های که خواستند مارا ازنو مسلمان معرفی نمایند،به تباهی ملت مسلمان انجامید.به اقوام تقسیم مان کرد،به مذاهب تقسیم مان کرد،به قبایل  تقسیم مان کرد به شمال وجنوب تقسیم مان کرد،ما را مجبور کردند که به سرزمین هموطنان مان حمله ببریم مال ودارایی شان را به یغما ببریم،ده ها نوع کارهای غیر مجاز را بالای ما عملی نمودند.

ما میخواهیم که باهم ملت شویم.

بنیاد گراییها دیگردورانش به پایان رسیده است.اگردژشکست نا پذیرسرخ((پیکنگ وماسکاو)) دراواخرقرن بیست واوایل قرن بیست ویک ضرورت خودرا پایان یافت به مانند یخهای زمستان درمقابل آفتاب بهارذوب گردیدند.ازدیدبنیان گذاران کمربندسبز دیگرموجودیت بنیاد گرایی اسلامی درمقابل((کمونیزم))درقرن بیست ویک مفهومی ندارد. بیش ازین درسطح جهان درد سربوده،داردکه به طرف تباهی گویا مدافعین حقوق بشر«امریکا» وشرکای اقتصادی اش گام بردارد.  

به چشم های من نگاه کن: من حرکت پیش روندۀ کاروان ترقی وتحول هستم شمارا ازعقب میبینم من به سرعت موج نوری به گوشها میرسم وبه سرعت نوردرفیس بوکها خودرا نشان میدهم ومیبینم که شمارا سنگ پرستان درعصر حجر تنزل داده اند ذریعۀ سنگها میکشند.سنگهای که پدران تان را کشته بودند.من آنقدربه پیش حرکت کرده و به پیش رفته ام که دارد حرف محاسبۀ آن به  طرف عقب به سال نوری مبدل شود.ولی صد افسوس که مغزهای بعضاً بازیگران اصلی تان قابلیت نفوذ پذیری اندیشه های انسانی را ندارد.                                                              بدین خاطراست که انگلیسها گفته اند ما به کشوری نیازداریم هوشیاران خاین داشته باشد ومردم بیخبر ازدنیا.  

دهل امپریالیزم به صدا درآمد اما صدایش موج ضربتی دارد

  صدای اولش آسمان خراشها را در امریکا چپه کرد

صدای دومش طالب را درافغا نستان چپه کرد

صدای سومش اسامه را درپاکستان چپه کرد.

آهنگ این دهل چنان است که به گوش جهانیان رخنه می کند،دلها را شاد ساخته است که یک عده مردم را درامریکا درمیدان  کشانیده به پای کوبی ورقص پرداخته اند.عدۀ دیگررا درپاکستان وافغانستان ناراحت ساخته است.

خدا مخلوق خودرا به ارادۀ خود خلق میکند هرزمان که خواست قبض روحش میکند.

اقصاد وسیاست:به حیث دوپدیدۀزیربنایی وروبنایی،یارومدد گارهمدیگراند،اقتصاد ریشه میزند،سیاست قد می کشد، تئوری ایجاد مینماید وسایل وذرایع می آفریند برای تقویت ریشه منابع را جستجو مینماید،اقصادیاریشه برای زیبایی اندام و قدوقامت روبنا جوهرمیبخشد.والی اخیر!  اکثراوقات اینگونه درختها درمحیط بیگانه به امراض جنگلی  گرفتار می آیند که ازریشه خشک میشوند. 

 اسامه بن لادن درعرصۀ سیاست جهانی ساخت ایالات متحدۀ امریکا بودو یکی از شرکای مهم اقتصادی ایالات متحدۀ امریکا به حساب می آمد، دارای منافع مشترک بودند.پلان های مافیایی را سازمان دهندگان حلقات مافیایی بیمن المللی درک می کنند که چگونه حریف شریک اقصادی خودرا درکدام محل با چه وسایلی برای پنهان ساختن پلانها بعدی ازمیان می بردارند.

پروژه بود((زیربنا وروبنا))برای تطبیق هدف((قطعۀ کشف)) برای حمله واشغال افغا نستان.بد بختانه که ازین حمله واشغال چیزی بدست نیاورد.چنانچه که مهاجمان قرنها هم دراین سرزمین به فروپاشی خود صحه گذاشتند.غافل ازینکه دیگر منزل سفرتهاجمی امریکا به سوی هدف به پایان رسید.زیرا که درمسیرهدف درگیراهداف دیگران واقع گردیده است ودریک جنگ مبهم ونامعلوم،اقتصادی وسیاسی(( چین،روسیه،هند)) پیچ خورده است،خارهای کاشتۀ شدۀ دست خودش را،پاکستان، ایران وسعودی درپاها لمس مینماید. ازین خاطردیگرچالی برای اجرای عملیات درسطح جهانی برایش باقی نماند.امپریالیزم یاغی وسرکش کنون درگیرطوفانهای سحرایی افریقا وبرف کوچهای موسومی کوههای سربفلک دره ووا دیهای پیچ درپیچ آسیا گردیده است.این درگیرهیها درکشورعزیزمان همانا درک توده ها بی دفاع است که می گویند دشمن انجام کارش را به محاسبه نگرفته بود که دشمن دشمن دوست هم میشوند. توده های بی دفاع که ازنا فهمی وعدم درک از جریانات ملی وبین المللی عاجزبوده اند. وبه حیث دشمنان بخاطر منافع بیگانگان باهم در دشمنی افتاده بودند کنون میدانند که دشمن اصلی شان جهان سرمایه داری دررأس ایالات متحدۀ مغرور ومتکبر ظالم وخدا نا ترس بوده ومیباشد وخواهد بود.

سرانجام میگویند که

آب اگر صد پاره گرد بازهم باهم آشنا است

میرویم که ملت واحد شویم، چنانچه که طفلی هنگام گرسنگی درمقابل مادرپرخاش میکند حق خودرا ازمادرخود می طلبد،ما با همدیاران خود وهوطنان خود برای ملت شدن پرخاش مینماییم میگوییم که این حق ما است که همه باهم ملت واحد باشیم.

آماده شوید

خلق افغان وقت آن است که استاده شــــــوید

زن ومرد حق برابر نرومــــــا د ه شــــــوید

ازقریه برای وازده گذرکن به شهربـــرس

دریک صف طولانی گوشه وکنارجاده شوید

بگویید که ما میخواهیم ملت واحـــــدباشیم

یک صدا ویک آوازبه بیان شعارآماده شوید

 وطن پرستان محترم پیک((آحاد ملت)) وحدت خواهی((عیاران)) زنجیرهای دروازه های تان را تکان میدهد. صرف نظر ازینکه که دیروزکی بودی،چه کردی، راست بودی وچپ بودی، میگویند که توزادۀ این وطنی ،هیچ کسی وطن پرستی را انسان دوستی را قباله نگرفته است. پس تویی که دستی را که من به سوی تودراز مینمایم آنرا برادروار،رفیقانه ، شفیقانه وخواهروارفشارمیدهی،ازجا برمیخیزی،مسئولیت پذیرمیشوی به مانند قطرات باران درهمسویی وهمگرایی، جوی وجویچه، نهر، دریاچه ودریای خروشان را میسازیم زمین خشک لا مزروع را به سرزمین حاصل خیز وشاداب مبدل مینماییم.

من به حال خود وتومیگریم بیایید که به نا توانیهای خود مان اقرارکنیم، پهلوبه پهلو به کمیت خود افزود وبسیار کنیم، دستم به سویت درازاست هموطن((حزب،سازمان،گروه،حلقه،شخصیت مستقل)) ازروی وجدان وشرافت بگو،لاجواب نمان فشارمیدهی ویا به طرفم به مانند گذشته ریش خند میزنی.

AS_khoshachin@hotmail.com

T-0626875530

 

 


بالا
 
بازگشت