لالا
به کی صدا زده میشود؟.به آدرس برادربزرگ،کمی دورتر ازان به آدرس مرد محلی که
هوشیار کاردان متکی به خود می بود،دلسوزومهربان می بود.درروزهای دشوارقلب
مهربان ودست خیر داشت.همۀ این صفات به اوارزش معنوی می بخشید. این نام با معنی
را مردم برایش انتخاب می کردند. یعنی که لا لا برادربزرگ محل محیط منطقه
شهروکشورمی بود.
ما داشتیم ازین گونه اشخاص با ناموس((عیاران،کاکه ها ،جوان مردان)) چون
امیرحبیب الله کلکانی که ازلالا یی که مردم برایش داده بودند به امیری رسید.
حرف ما امروز از لا لای قرن بیست ویک است که میگوییم که حرف لا لا را بشنو.
حرف لا لا بشنـــــوکــه خواروابتــــــرنشـــــوی بشنــــو
بشنو که احتیاج انســان بـــــــد گـُـهرنشـــــوی،بشنـــو
به دنبال علم بدوازچشم کورنباش،پوینده ورهیـــاب باش
شنوندۀ خوب که شدی،گویندۀ بدنباش وکـرنشوی،بشنـــو
بشنو پند حافظ بشنو،گفت خیام که اخلاق سعدی را بدرو
روزموعد می رسد آن روز که ازعـرق ترنشوی بشنو
حرف لا لا بشنـــــوکــه خواروابتــــــرنشـــــوی بشنــــو
بشنو که احتیاج انســان بـــــــد گـُـهرنشـــــوی،بشنـــو
لای لای عیارچه میگوید:
این چه روزیست که درحول وطن می بیـــــــــــــــــــــــنم
هرطرف تیشه بدستان را ریشه شکن میبینـــــــــــــــــــم
همه کس دست به دعا توبۀ خیرازخدا می طلبنـــــــــــــد
دلیلش این که روزرا بد تر،ازبد بد ترمی بینـــــــــــــــــم
بزوگوسفند را کلاً درحال چرش بر دالرسبــــــــــــــــــــز
نکته دانان را پریشان وخون جــــگر میبینـــــــــــــــــــم
خلق مظلوم همه مرده وزخمی درشهرودهـــــــــــــــــــات
طوقکان را بردگی همه برگردن رهبر می بینـــــــــــــــــم
ماران کج وپلیچ همه درجنگ،فریب دغل با ملــــــــــــــت
نوکران را خط و خال همه بدخواه علم هنر میبینـــــــــــم
هیچ رحمی نه پشتون به تاجک ویا برعکس نکـــــــــرد
هیچ شفقت نه ازبک به هزاره وترکمن وبرعکـس دیدم
دشمنی را بین شیعه وسونی «قم وجامع اظهر»می بینم
حرف عیاربشنوکه عمردرگذراست خیر براین می بینـــم
اتحاد کنید که
"زآب خورد ماهی خورد خیزد"
"نهنگ آن به که در دریا ستیزد
ا ز ا ختلاف وتفرقه انگلیس امریکا سود می برند
این همه پند است که لا لا گوید. درآن دُروگوهرمیبینم
گوش ندادن به پند «لا لای عیار» نتیجه چنین شد که میخوانیم.لا لا میگوید که خود
شناسی،خداشناسی«آگاهی» وطن شناسی،ناموس پرستی«آزادی».
درتبصره های سیاسی که گوش میدهم همه کس دهن جوال را رها کرده از قاعدۀ جوال
میگیرند.
تمامی کوزه وکنری شکسته را درفرق حزب دموکراتیک خلق افغا نستان میزنند.
دزدی ورهزنی چورو چپاول را درفرق تنظیم های جهادی می کوبند.ایکاش همینطورنمی
بودند.ورنه پدرکسی جرأت نمی کرد که این حرفهارا بگوید.
8 صبح :
گرچه خصلت و سرشت و پیامدهای همه کودتاها در تاریخ، حتا آن کودتاهایی که با
حسننیت بهراه افتادهاند را میتوان شبیه به هم دید اما در این میان کودتای
هفتم ثور 1357 بازیگران بیشرم و دروغگو و مردمفریبش با ریاکاری و تزویر
شیطانی، آن را انقلاب نام نهاده بودند و پشت سر آنبلی بهتر است که جز نیاتها و
مقاصد اقتدارگرایانهی عدهای لومپنمنش نهفته نبود و اغراض الحاقطلبانه و
جهانخوارانهی امپریالیزم نظامیگر شوروی قرار نداشت. حقیقت این است که مشتی
شیاد سیهکار و تشنهی قدرت در رهبری و تعدادی ناآگاه بیخبر در صفوف،
فاجعهای را کارگردانی کردند که موجب ایجاد اختلال در روند تکامل تاریخ
افغانستان شد و عواقب شوم و منفی آن تاهنوز دامنگیر مردم و کشور ما است.
ترهکی رهبر حزب و شارلاتان شیاد جنرالزادهی شناخته شدهای که ببرک کارمل نام
داشت، با اعلام اینکه چون فاجعهی هفت ثور در روز روشن رخ داده است میتوان آن
را انقلاب نام نهاد و دیگر افراد حزب که رادیوی حزب تودهی ایران تنها منبع
آموزش ایدیولوژیکشان بود و چند اعلامیهی حزبی نیز پشتوانهی استراتیژیکشان
را میساخت، با همان تعریف ترهکی به استقبال کودتایی رفتند که حتا برخی از
رهبرانشان از وقوع آن خبر نداشتند و صبح روز بعد باخبر شده و به رفقای!شان
پیوستند. شاخص عمدهی دورهای که با کودتای ثور آغاز شد جعل و دروغ و فریب بود
که توسط سادیست وحشی و توطیهگر بیرحم عقدهمندی بهنام حفیظالله امین که فقط
به اعتبار آشنایی با نظامیان حزب، قوماندان اعلی کودتا لقب گرفته بود و با تکیه
بر همین نظامیان قدرت و سلطهی بیچون و چرایش را حتا بر رهبران حزب قایم کرده
بود، فرماندهی میشد. در واقع کودتای ثور بنیانگذار بدعتها و سنتها و
آموزههای شرمآور و ننگینی شد که با از بین رفتن حزب و دولت خلقی هم از بین
نرفت و حتا
توسط جانشینان آنها ادامه یافت. حزب خلق عنوان پیشگام طبقهی کارگر برخود
گذاشته بود در حالیکه هیچ یک از رهبران آن نه سابقهی کارگری داشتند و نه
اخلاق و سلوک کارگری یا دهقانی، از همین سبب از قتلعام کارگران و دهقانان و
سایر اقشار فقیر و نادار ابایی نداشتند. در جناح مقابل نیز کسانی از انقلاب و
جهاد اسلامی سخن میگفتند که نه از تقوا و خلوص پیامبر گرامی اسلام و نه از صفا
و صداقت خلفای اسلام در رفتار و اخلاقشان، نشانهای وجود نداشت. پیامبر اکرم
چیزی برای خودش نیندوخت و ابوبکر و عمر و علی نیز همچنین، اما غارت و چپاول و
سرقت و تجاوز توسط کسانی که منسوب به آن شخصیتها بودند، چنان نبود که به سادگی
از آنها چشم پوشید. جنگ بر سر تصاحب و تملک و غصب قدرت و ریاست، به حدی رسید
که جنایات و خیانات جلادان سرخپوش و سیاهدل آن دوران را کمرنگ سازد نه اینکه
به فراموشی ببرد. این شاید یکسره تصادفی هم نباشد که هشت ثور یک روز پس از هفت
ثور، تکرار میشود.
کنون میرسیم بردهن جوال.
داودخان کورنمک خیانت کرد که کودتا کرد
دست طمعه درازبه حمایۀ خود چپه صدا کرد
چپی که به جز ازچاقو سلاح را ندیده بود
با این رویۀ خود افغا نستان را فدا کــــرد
ملا ها ازوضعیت پیش آمده دفاع کـــــردند
خطبه را بنامش خواندند مقتدیان اقتدا کرد
همراه من همصدا شوید که ازاول خطا کرد
پشت نمیداد دیوانگی خــودراثبــــوت کـــرده
حمله نمیکردبه حق ملت بیچاره جــفا کــرد
بی تجربه بود
مار بی وده
را وار خطا کرد
تیر حریف به هدف خورد
امریکا ازین ماجرا واوا،وا وا کرد
خیبرشهید شکار آی اس آی شد
کشاندن روس پا به پــای شــــد
درشهر کابل غلغله بر پا گردید که
ای خیبر شهیدهرطرف های های شد
باران اشک از دیده ها جاری گردید
درودیوارتر گردید ند ونم ولای کرد
گویند که مرده برخیز زنده بگیر
خودرا تقدیم به تقدیرو قضا کرد
انتقاد
هشت صبح را بی مورد نمی پندارم،اما افزود مینمایم که اظهارات عقده مندانه
درشرایط موجود بیان شکست نظامی است((تحت اشغال)) که ازان جانب به رسمیت شناخته
شده است.وضع موجود چنان بیان میدارد که حرف را ازین قست آغاز
نماییم.
نیمچه
جوانی برای بابۀ خود قصه داشت از یک قریه عبور کردم دیدم که دونفرپهلوان با
چوته های ((سرخ
وسبز))
چنان مصروف زور ازمایی بودند که با لآخره کار تا به آنجا رسید که چوته ها ی
هردو طرف پاره گردیدند.سطرعورت شدند همه تماشا چیان به طرفشان می خندیدند.
روزنامۀ هشت صبحبهتر بود که می نوشت کاروان زما ن با قدم های هفت،هشت هفت،هشت،هفت،هشت
به اثبات رسانید که درزمین لاغرهرنوع کشت حاصل لاغرمیدهد.درافغانستان عقب
مانده،خلقی وپرچمی لاغر،اخوان لاغر وشعلۀ لاغر به جز از حرکات لاغر که آنهم
تطبیق اهداف مغرضانۀ ((اتحاد شوروی سابق،امریکای مغرور درحال شکست امروزی،
وجنبش عصرحجر((القاعده)) وماوستهای چینایی کدام کاری را از پیش برده نتوانسته
بودند.اما داشتیم جریانان سیاسی((ساما وسازا وحلقات خورد وریز)) که به خود
ارادیت ملی اعتقاد داشتند. بدبختانه که ازچهارطرف ضربه دیده بودند.
اتحاد
کنید که
"زآب خورد ماهی خورد خیزد"
"نهنگ آن به که در دریا ستیزد
ا ز ا ختلاف وتفرقه انگلیس امریکا سود می برند
این همه پند است که لا لا گوید. درآن دُروگوهرمیبینم