خوشه چين
انقلابم ازجنس گٌل سرخ
انقلابـم من، میسازم دگرگون ، منـم انقلا ب و انقـــــــلاب
گوینــدم تغیروتکــــامل دهنـــده، نجات مردم، ازمنجــلاب
کهنه گیاه رابرکنم اززمین،دهمش پاش،تخم ازجنس نوین
دربستـرگـِل،تاکـه درخت رویـــــد وسبــزه سرزند وگلاب
دفتر،قریه، کوچه وپس کوچه، گــذروحمـــام،جاهای کثیــف
میشوند درودیوار،پاک،ازکلــۀ چــرک ودل سیاه وفاضـلاب
کشورمـان سرزمین عیاران است چه حاجــت به بیــان است
پیشرونده ها و پس رونده ها به نوبت قبضه دردهن وقلاب
«خوشه چین»بگوکه قرن ا ست بیست یـــک، نه قرن دوازده
دوران خری،خرخری وخرفروشی نیست بیرون شوبگوبـــه جَلاب
گاووگوسفند با دیدن برگ سبز((دالر))یکی بع میزند دیگری بان،خربا دیدن آب جوهنگ میزند.
طفلکان قدونیم قد،دیوانه را،دیدو کوچه گرد وایله گرد را ودرختان پرمیوه را به سنگ میزند.
چرادیوانه را؟بخاطریکه همرنگ جامعه نیست.((قهرمان خوابیده))
چرا کوچه گرد را؟بخاطریکه،درمیدان جنگ(( خوید))ازحریم خانۀ صاحب کشیده شد،پناه گاهی برایش باقی نماند.یک زمان،ظالم وستم گروگزنده وخورنده فاسد بوده است.
چرا درختان پرمیوه را؟طفلکان«نسل نوین» نیازبه تربیت درمکتب عیاران دارند،اینها بایدارزش درختان پرمیوه ((خردمندان با وجدان، صادق و با ایمان، دانشمندان))را بدانند تا نسلی را که می خواهیم نوین باشند. مراحل آموزشی را طی مراحل نمایند.
اودولت مداروسیاست مدار بی مروت،بخوان که میدهد به تواندیشه،تبدیلش بکن به درک ناخود آگاهت،درک ازحقایق برای توعزت وشرف میدهد برای همیشه.حاکمیت تحت ادارۀ بیگانه،زدن تیشه است به ریشه.
آهنگی است که عیار بهاران به استقبال رویش گل سرخ، می سراید دردشت سبز. میسراید با این مضمون که این باراز آستین خود،نفسی می دمم،همراه میشوم با قطرات ریزش باران. که گلهای سرخ خود گویند روئیده ایم دردشتهای کلان، ازشرق تابه غرب، درشمال تابه جنوب،ازدشتهای سیستان تابه سطح مرتفع پامیربه گونۀ لعل بدخشان،میان دشت های سبز،دره و وادی کوه های سر به فلک،نوازشمان میدهد((نسیم))عیاربهار،حیاتمان بخشیده است آب روان،آب روان که از قطرات باران به سوی هم میلان کرده اند،ازهمسویی وهمگرایی سیلان کرده اند،ازجمع سیلان خودرا آب روان کرده اند.آب گفت که:من آب تو میباشم تو به ارزش پی نمی بری،بی هوده میروم دامان دشمنت را سیراب میسازم.
عیار انقلابی گفت که علویت کاری مان همانا سیاست گذاریها با لای منابع آبی کشوراست.
مـــــــن آب روان ام،آب روانم من، ازملت افغــانـــــــم من
مرابنوشید
بیــهوده ســــــرگردانـــــــم،بـــه ســـوی ایـــــــــرانم من
مرا نفروشید
افتیــده وپیــــچیـــده ورونــــــده، بــــه پاکستــــــــانم من
چرا خموشید؟
زادۀ پامیربــــدخشانم،چراسبزنـــدۀ غیـــــرآستــــانـــــم من؟
چرامدهوشید؟
عزت وشرف،مجموع«هــــــرآت» تاجـــک وپتـانـــــــم من
با هم بجوشید
صدا زدکشــورخـــاک تودۀ افغان،احتیاج وپریشـانــــم من
چرا بی هوشید؟
بی آبم و افتیده وغلطیده،زدست چند«خائــن» فرنـــدانم من
بخروشید
ازین ببعد کس نگوید جز«عیار» پاسبـــــان خـاک افغانــم من
جامۀ آزادی« شرف »بپوشید
آبمآب شما،مرادوربدهید، میان دره ها و وادیها،درهردنداب ونَوربدهید،هنگام آب خیزیهای حمل وماه ثوربدهید،به توفالیزمیدهم، درهر رهرودهلیز میدهم،حاصل سردرختی وزمین خیز میدهم،به تو برق میدهم مقام بلند بالا درجهان شرق میدهم.ذریعۀ برق،آگاهی ازفضای کیهانی، رازهای نهانی،میان ذره،دره،تاریکی وپنهانی میدهم.جاده را هموار به سوی عشق و محبت ولطف انسانی میدهم.بدین حساب گل سرخ است که میگوید،مهرمانی ام میدهد آفتاب درخشان،من گل سرخم یکی نیم، دونیم، ازشماربیشمارم،طولاًوعرضاً،پهلو به پهلو، پشت سرهم همقطارم،محبت را ازآفتاب گرفتم، تازه گی را ازآب گرفتم قلم بدست شرح حقیقت را درصفحۀ کتاب نوشتم همه بخوانند گل دارد که به ثمر نشیند وسربه سجده ماند به اطاعت
انسان که موج آذانش را عیار بهار بگوش سرخیل گل سرخ به استقبال((رستاخیز))«ملی» خلق ستم کش داده باشد.
انقلابم ازجنس گل سرخ:تکانه میدهم ملت افغان را برای آگاهی جهت حصول آزادی.
همین که میگویند لعنت به کاربد شیطان لعین بیجا نمیگویند.
بیگانه نیم ازجنس برگ سبز: جرنگانه دهم مزدوران خودرا برای اطاعت از بردگی.غولگ چرمی بدست باشۀ اسیرشده ((مجاهد،القاعده وطالب)) درپهلوی خیابان((جنگل)) برای ترسانیدن پرنده ها،خود ذریعۀ غولک پرندگک های بی دفاع را شکار نمایم.
انقلابم از جنس گل سرخ: خوشه چین گفت که درایام بهاران،باشه را شکارمیکردیم،نوکهای بالهایش را بسته می کردیم ،درکنارخیابان جنگل، غولک بدست به شکار قرچه میرفتیم، برای اینکه قرچه ها((اهل فرهنگ،آزادیخواهان)) بترسند، باشه((مجاهد،طالب،القاعده)) را رها میکردیم قرچه ها سکوت وآرام می نشستند.وما ذریعۀ غولک آنهارا شکار می کردیم
انقلابم ازجنس گل سرخ: برایتان میگویم که سالها قبل ،آب استاده دربند نغلوشکایت گراز انسان نا سپاس شده بود به این عنوان من چه جرمی کرده ام که سزاوارسنگ توگشته ام. وآب نصیحت کنان برای بنی آدم ازخصلت وکرکترخود بیان داشت ونوع فعالیت خودرا درشش صفحه تشریح کرد. بخوانید درگزینۀ مقالات((خرمن خوشه ها)).
این باربازهم آب دست ازشکایت برنمیدارد،بعدازتوضیحات شکایت،نصیحت مینمایدکه من آب شماهستم.بروید محبت را از آفتاب بگیرید،رفاقت وصداقت را من درعمل به شماپیاده مینمایم وثبوت مینمایم که شماهمسایه های دوست نما((دشمن)) پاکستان،ایران دارید. بند نغلو برای شما برق تولید میکرد وازطریق برق شما هزاران نوع رازهای نا یافته را پیدا می کردید. قرار شنیدگی وزیردفاع ملی دولت اسلامی افغا نستان آقای عبد الرحیم وردک هنگام تخریب این بند آبی زخم برداشته بود کسیکه درزمان تجلیل از سالگرد پیروزی مجاهدین به فیرپطاقی ازچمن حضوری فرارکرد درجریان گریز شعار میداد که نعرۀ تکبیر،نعرۀ تکبیر،نعرۀ تکبیر.
کانال وادی ننگرهار،فارم های،هده وغازی آباد، به ولایت ننگرهار منظرۀ زیبا بخشیده بود ،حاصل زیتون و نارنج قلم مهم صادرات کشوررا تشکیل میداد.تعداد کثیر هموطنان ننگرهاری ما مصروف کار می بودند.وضعیت بیان شده اتموسفیری بود برای معرفی شهر جلال آباد به حیث یکی از شهرهای انکشاف یافته درهمسایه گی پاکستان، بلا شک که منظرۀ جلال آباد حساسیت پاکستان را تحریک کرده است وتخریب آنرا بدستان مجاهدین محترم هموطن خودما بهترین پیروزی خود به شمار آورده است.
تخریب پروژه بزرگ بند سلما وتداوم بی توجوهی دولت موجود افغا نستان حکایت ازان دارد که گفته شود دست های دراز دولت آخوندی را کماکان برای بی ثباتی اوضاع افغا نستان بی تأثیر نمی پندارم.سعی برآن وجودارد که ادامه یابد.
عیاران این جنبش برخاسته ازحوادث صادر شدۀ فرا مرزی افغانستان، تفاوت بین دوستی وهمزیستی مسالمت آمیز بین کشورهای همجوار واجیر ساختن را به خوبی میدانند واسرار میدارند که دوستیها به حیث دوهمسایۀ نیک با حقوق باهم برابر بربنیاد موقف انسان شناسی ضامن حل معضلات کنونی شده میتواند. اغماض درین باره درآینده های نه چندان دور خطرش متوجه ایران همزبان وهمفرهنگ دارای تاریخ مشترک هفت هزار سالۀ تاریخی خواهد بود. البته که ملتهای هردوکشوربه نازکی مسئله پی میبرند.دولت های را که بعداًبوجود می آورند. به رفع ابهامات ومشکلات اقدام می ورزند.
همینگونه آب دریای کنرقابل بحث ودقت است. دولت موجود افغا نستان((سنا))به این نکته پی ببرند که این تنها دریاهای سمت غرب کشور ما نیستند که آب را به بیگانه ها می برند بلکه دریای کنرانتقال دهندۀ بزرگترین آب کشوربه پاکستان است. دریای آمو هم هزارو یک نوع افسانه دارد که باید فهمیده شود واز بی تفاتی بیرون شویم.
به امید آن روزی که کشور بی آب ما دارای آب شود. زمینش سبز ودرختان پربارش سرخرو.