خوشه چين
پادشاه دزدک
تاریخ دوکانداراست به کسی نسیه نمی دهد پول خودرا نقد می طلبد
درپرده صــــد هـــــزارسیـه کاریســت
ایـــــن تنـــد سیـــرگنـــبد خضـــرا را
پیوند او مجــــوی که گــــم کرد است
نوشیــــروان وهــــرمـــز و دارا را
«اعتصامی»
حادثه ها قهرمان های تاریخی می آفرینند
کودتای هفت ثورالی سقوط کودتای هشت ثور شخصیت حقیقی شهید داکترنجیب الله را به حیث قهرمان صلح درتاریخ پنج هزارسالۀ کشورثبت کرد.
قاتلش را به چه نام باید شناخت؟
این موقف خداداد را برای شهید داکتر نجیب الله افتخارتاریخی مردم افغا نستان میدانیم
مگر بهره برداری سیاسی را ازنام ومقامش خیانت تاریخی میشماریم
بهترآن ان است که تعقیب خط انتخابی اش را درقالب(( جبهۀ وطن پرستان)) سعادت ملت به حساب آوریم.
من خوشه چین: می نویسم که اگرکسی ازحرفهای حقیقی ما امروزخفه میشود.بداند که دیروزبه آرزدگی ماهم کسی اعتنایی نکرده بود.ازجمله اعضای کمیته مرکزی درقطار اول رهبری نبوده ام که در تصمیم گیریهای مهم حزبی ودولتی چپه کردن و بیجا ساختن مهره ها نقش بازی نمایم فرمانی را که ازبیرون صادرمیگردید عملی کنم.اگرموقفی داشته ام آن هم،گویا که به عقیدۀ اجاره داران به حاکمیت رسانیده شده توسط ارتش سرخ «آمدگی» بوده ام.به اساس پروتوکول سازمانی میان دوجریان سیاسی بوده است.اگرگرفته ام به اثرتوجه وتصمیم جمعی رفقای آن وقت خودم بوده است به دست بوسی کسی نرفته ام،ازکسی گدایی نکرده ام،اگر آمده بودم صادقانه آمده بودم. درگیرودارحوادث وخباثت های سیاسی که وطن را برباد داد موقف ما اصولی بوده،نه جانب شما ل را گرفته بودیم نه به طرف جنوب رغبتی داشتیم موضع ما رعایت ازاصول ومقررات انسانی واخلاقی بوده است، کنون درکل ازهمان موقف دفاع مینماییم. فعلاً هم بعضاً این همان رفقای دست اول ((پادشاه دزدکان)) اند که به عوض اتحادها وسازندگی برای بیرون رفت ازبحران کنونی کشوربنیاد هستی وطن را غربال میزنند.
بلی!شهید داکتر نجیب الله،ازحزب دموکراتیک خلق افغانستان((حزب وطن))
کوزۀ ساخت،ذریعۀ همین کوزه،آبی راازبحروجدان وشرافت وعقلانیت انسانی،
با جمع یاران خود آورد،درمیان کورۀ دودوآتش آب پاشید.تا باشد دیگر این خلق بلا کشیده
وتوده های ملیونی کشور درآتش سیاست گذاری های نفت شناور ومسیرحرکت ازشمال به سوی آب های گرم نسوزد.
زندگی فاجعه آفرینی نیست،زندگی تحقیروتوبیخ انسان نیست، زنده گی عشق است معامله نیست،درکجا؟دروطن آزاد. زنده گی تنها امید نیست، زندگی شناخت انسانیت است. زندگی بیان ومعرفت اخلاق انسانی است،زندگی بیان حقایق وتوضح واقعییات است. زندگی کاراست مبارزه است وپیکاراست،جدوجهد است وتلاش،زنده گی توزیع وتوضح عشق است ومحبت به انسان،زنده گی راباید که زیبایی بخشید،سرانجام زندگی را،آزادی،آگاهی،خرد ورزی زیبا میسازد.
این جویبارخرد که میبینی
ازجــــا کنده صخره صمارا
«پروین اعتصامی»
انسان را تنها هیکل تراشیدۀ منظم زیبا معرفی نمی کند.بلکه،استعداد،صحتمندی وفعالیت((صداقت،وجدان،پاک دامنی،عفت کلام،غیبت نکردن،دشنام ندادن به آدرس دیگران.....))انسان را زیبا معرفی میدارد.
خوشه چین شله، پی گیر،جبهه طلب په نج برای اینکه هدفت را پیاده بسازی وبه قناعت خانوادۀ جنبش وطن پرستان پرداخته بتوانی:
حقیت را گرچه که رنگش سرخ مزه اش تلخ است بگو
عنصرش اگر ازقندهار، پروان و بدخشان، بلخ است بگو
لطف کردی برای من گفتی که حقیقت را بگووبنویس.
این دشت،خـوابگــاه شهیــدانســــت
فـــرصــت شمــاروقـــت تمــــاشا را
«پروین اعتصامی»
ای آنکه راستی بمن آموزی
خود در ره کج از چه نهی پا را
خون یتیم در کشی و خواهی
باغ بهشت وسایهٔ طوبی را
«عتصامی»
وضعیت موجود((ننگین وشرم آور)) بدیل می خواهد
فراخوان
کمیسیون تدارک وتدویرمجمع عالی حزب وطن
به اعضای سابق شورای مرکزی وهیئت نظار شورای حزب وطن منتخب کنگرۀ سرطان 1369
تذکر اسمای 206 نفر اعضای اصلی شورای مرکزی واعضای علی البدل وهیئت نظار خوشبینی وحسن نظرتنظیم کنندگان را بازتاب میدهد.
ای آنکه عزم جنگ یلان داری
اول بسنج قــــوت اعضــــا را
«اعتصامی»
بلی! جوانی ارزشمند ترین هدیۀ خداوندی است که تنها استفادۀ آن یک بار برای انسان میسراست وبس.این جمله را همیش سالمندان زمزمه می کنند. ((جوانی کجایی یادت بخیر))
حزب جوان دموکراتیک خلق افغانستان((حزب وطن))به حیث تکانه یک امید بود. آن زمان فصل جوشش وسازندگی وایجاد تغیرات درتمامی عرصه ها بود وامیدی بود که برای اصلاح وبهبود جامعۀ افغانی طبق برنامۀ علماً تنظیم شده درحرکت افتیده بود باید که ازمسیرانتخاب شده تغیرجهت داده نمیشد.
ناخواسته ذریعۀ کودتا ی هفت ثور 1357 بحیث حزب حاکم مبدل نمی گشت.
آموزگارخلـــق شــــدیم اما
نشناختیم خود الف و با را
بت ساختیم در دل و خندیدیم
بر کیش بد، برهمن و بودا را
«اعتصامی»
این حزب دردوران جوانی،جوانی کردن برایش سخت افتاد. اعضا ندانسته بودند که دورۀ جوانی دورۀ سازند گی،درآمیزی باهم، الفت گیری والفت آموزی ازیکدیگر بوده،دورۀ تحرک وقدرت و دورۀ انگیزه های بلند رویش وپویش،ایجاد گری وثمردهی باغ جوانی بود. باید جوانانیکه درآ ن دوره،دراندیشۀ شان دانایی وآگاهی ریشه دوانده بود،فرصت را غنیمت می شمردند وبرایش ارزش قایل می شدند،تحفۀ را برای آینده خود ازعلم وفلسفۀ قابل قبول برای سالهای بعدی جامعۀ مستعد به تکامل به مرحلۀ از رشد خود میرسید. ازحوادث که امروزکشوربلا کشیدۀما درآن غرق است ذریعۀ همین حزب نجات پیدا می کرد. بد بختانه که گرد وغبار منمی ها وخودخواهی های چندی از انگشت شمارنا عاقبت اندیشان برای ما جزافسوس چیزدیگری نبخشید.
دورۀ جوانی حزب به مانند شمع راهگشای بود درمسیرتعین راه رسیدن به زندگی بهتر.
دورۀ جوانی بهترین دوره است برای خودسازی،تثبیت هویت وشخصیت ومعرفی کرامت انسانی واخلاق نیکو.
منم که شهرۀ شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیــــالوده ام به بـــد دیــدن
وفا کنیم وملامت کشیم وخـــوش باشیم
که درطریقت ما کا فریست رنجیــــدن
«حافظ»
سیاست بدون شرافت راه سقوت را درپیش می گیرد.
«گاند»
همه خصوصیات،تغیرات،کودتاها یکی ازپی دیگر،جنبشها ونا آرامیها را ازکوتای 26 سرطان تا به سقوت حاکمیت حزب وطن شاهد آنیم.درین تغیرات وتحولات اندیشۀ انسانی وجود داشت مگرنقش انسانهای با وجدان وشرافت مند درآزادی عمل بی تأثیربود.
سیاست درافغا نستان مثل امروزازمنبع بیرونی رهبری میگردید. درتعین مهره ها حزب نقش نداشت این ماسکاو بود که درهرمرحله نگین انگشتری را برسرحلقه جا گزین می ساخت وحلقه مجبوربود که وزن سنگین نگین را بردوش بکشد. اعضای حلقه به اجباراً وادار میگردیدند که ازپذیرش شانه خالی نکنند.درتعین مهره تکان دادن سرها مروج بود اگرکلۀ به حساب نفی چرخ میزد ازگردن بریده می شد.
چنانچه که داوودخان وحفیظ الله امین
چرا این کار می شد؟
بخاطریکه حزب نتوانسته بود دردورۀ جوانی خودرا بسازد،کنگرۀ دائرنماید برکمبودیهای خود غلبه کند،ازجریان دموکراتیک به مرحلۀ حزب دموکراتیک خلق((دموکراسی ملی& دموکراسی خلقی))ارتقا نمایدهویت خودرا تثبیت کند وشخصیت حقوقی خودرا به حیث گرداننده سیاسی، رسماًدرسطح ملی وبین المللی بشناساند. بی خبری ازمحاکمۀ وضعیت انسان را به رضایت تسلیم میدهد. اگررضایت به اقدام کودتا علیه داود خان درمیان نبود وحدت میخانیکی خلق& پرچم بتاریخ 12 سنبلۀ 1356 قطعاً صورت نمی گرفت.
بدبختانه که به گونۀ مرموز وپوشیده دررأس حاکمیت کشانیده شد.درزمان حا کمیتش ازجانب انگشت شماردورپیش رهبری مرحلۀ اول کودتای هفت ثور ومرحلۀ دوم تجاوزقشون سرخ جنایات صورت گرفت((پولیگون))نام تاریخی یافت،کرامت انسانی پامال شد.ازجانب یک اقلیت صاحب صلاحیت بداخلاقی سیاسی به اوج خودرسید. وکنون هما ن بد اخلاقان سیاسی اند که مانع وحدت جنبش خانوادۀ وطن پرستان میشوند.
این دشت،خوابگاه شهیدان است فرصت شمار وقت تمـــــاشارا
درمرحلۀ دوم یعنی کودتای((سرخ)) بعد ازتجاوزلشکر سرخ قصاوت ودشمنی علیه حریفان،جای خویش را به بد اخلاقی سیاسی و دسیسه سازی تبدیل نمود.
کنج قفس چو نیک بیندیشی
چون گلشن است مرغ شکیبارا
ادبیات قروت خوروپای گرد شنیده می شد ازین پیشرفته ترپای خردردهن سگ.ادبیات که نباید مورد استعمال یک فرد انقلابی باشد.
ازینکه درفوق گفته شد سیاست ها درافغانستان ازبیرون رهبری میگردید.طبق رهبریت ومدیریت درهرمرحلۀ از تغیرات درکرملن،تغیرات درافغانستان برمبنای همان سناریوپیش میرفت که دراتحاد شوروی سابق منافع خودرا دنبال میکردند.
عقلانیت درآن زمان به ارزش محاسبه صحه گذاشت که به گفتۀ ادامۀ جنگ سرد برای بقای بشریت درکرۀ خاکی نقطۀ پایان می گذارد جنگ سرد را درکنترول خود درآورد.با اعلان پری استرویکه((بازسازی))جهان ازحال جنگ رویا روی تغیر موضع داده ظاهراً جهان در موقف رقابت مشروع قرارگرفت.
محیط مدرسه ومکتب،درمجموع محیط تعلیم وتربیه درهرزمان برای خود نابغۀ علم می آفریند، محیط هنر طبق ضرورت ونیاززمان نابغۀ خودرا ازمیان مردم انتخاب مینماید، تجاوز کشورهای بیگانه درکشور دیگری ازمیان مردم همان کشور برای خود دزدان چراغ بدست را نشانی می کنند.هکذا درشرایط دفاع ازمیهن وناموس وطن نابغه های چشم به جهان می گشایند.تغیرات جو سیاسی درسطح جهانی وقرارگرفتن گرباچف دررأس اهرم قدرت سیاسی زمینه را طوری آماده ساخت که ذهنیت ها را درداخل افغا نستان طوری آماده بگرداند که قوای شوروی افغا نستان را ترک بگویند.درضمن متوجه ازین کار هم بودند که بدیلی را برای ادارۀ امورکشورداری دریافت وانتخاب نمایند. بلی داکتر نجیب الله مهرۀ دریافت شده وانتخابی رهبری ماسکاو ورهبری کابل شد و بعد چه کرد؟
شهید داکتر نجیب الله:انسان جسور،دلاور،سخن گوی چیره دست وتوانمند،دارای بینش وسیع وقوۀ ممیزۀ دقیق وشناخت همه جانبه ازجامعه بود،سازمانده فعال درچگونگی تنظیم روابط ملی وبین المللی دست با لارا داشت، به بحیث بازیگرحامل اصلی منافع ملی، منافع کشورهای همسایه وکشورهای، دور ونزدیک این ستارۀ سرخ،سیات مداربی بدیل عرض اندام کرد.
بلی!شهید داکترنجیب الله،ازحزب دموکراتیک خلق افغانستان((حزب وطن)) کوزۀ ساخت،ذریعۀ همین کوزه،آبی را ازبحرو جدان وشرافت وعقلانیت انسانی،با جمع یاران خود آورد، درمیان کورۀ دودوآتش آب پاشید.تا باشد دیگر این خلق بلا کشیده وتوده های ملیونی کشور درآتش سیاست گذاری های نفت شناور ومسیرحرکت ازشمال به سوی آب های گرم نسوزد.
فضای مه آلود، دود آلود گردوغبارکشوررا به فضای نیلگون مبدل ساخت که خورشید معرفت سینه ها را ازکدورت،پاک نماید جای کدورتهارا عشق ومحبت به انسان ها تحویل گیرد.با این اندیشه وعمل انسانی نسلها ی آیندۀ کشورشهید داکترنجیب الله را الگو قرارداده میگویند که شهیدداکترنجیب الله ((افغانستان)) آزادمستقل غیروابسته.
تحت زعامت شهید داکترنجیب الله ((حزب وطن)) به ظاهرحزب بود مگرعملاً درنقش«جبهه» فعالیت داشت.چراکه دردرون حزب احزاب تازه وارد((گروه کار،سفزا،جازا وسپکجا، سپزا+فرکشنهای،زرغونستها، خلقیهای معتدل ومیانه رو،خیبریها، طرفداران کارمل وطرفداران محمود بریالی،هرکدام با حفظ دیدگاه های مربوط به خود درفعالیت بودند.)) وازارمانهای سیاست مصالحۀ ملی دفاع میکردند.نه اینکه تنها حزب وطن نقش جبهه را داشت.بلکه احزاب دیگری چپ ((،سازا، کجا،عدالت دهقانها،حلقۀ مربوط به زمان گل دهاتی وحلقۀ مربوط به حمد الله گران ، وراست های میانه ودراخیراًپروتوکل همکاری سیاسی بین حزب وطن وجنبش اسلامی جوانان وطن خواه)) درچوکات جبهۀ ملی پدروطن حمایۀ بی چون چرای حزب وطن را با خودداشتند.
حزب وطن به حیث جبهه،جبهۀ مستقل ملی با داشتن کادرها ومتخصصین کارآگاه در امور اداری ودفتری،اقتصاد دانها وسیاست شناسان با وجدان ووطن دوست با ناموس،قوت های سه گانۀ تعلیم دیده وازموده شده درمیدان عمل بعد از عودت قطعات اتحادشوروی سابق،دررأس آن،داکترنجیب الله به حیث سر قوماندان اعلی قوای مسلح، توانا،دارای تیم کاری،متبحر، به نظرپاکستانیها، ایرانیها،امریکاییها، انگلیسها وعربها خوش نیافتاد،قدرت بسیج وتوانائی سازماندهی ومورال دهی داکترنجیب الله را هم درسطح ملی وهم درسطح جهانی درچهارراهی آریانا مشاهده کردند.سالهای دفاع مستقلانه((حماسۀ ننگرهار))شکست اتلانتیک شمالی«ناتو»ثبت تاریخ شده است.این که بعدها شهید داکتر نجیب الله چگونه دردام توطئه ملی وبین الملی می افتد.((دزد را بگو دزدی کن صاحب خانه را بگوکه بیدارباش)).
همه کودتا های افغا نستان حکایت یکسان دارند.شخصیتهای ردیف اول وقت درگردانندگی این سناریوها وحکایت ها نقش داشتند اما ازشرم زمانه حقیقت را برنمی تابانند.
اگرقرارباشد که درفکر احیای دوبارۀ حزب وطن قدم درپیش گذاریم. نباید فراموش کرد که اکثریت مطلق ازین 206 نفردرحکم شیخ فانی قرارگرفته اند.روزه بالای شان روا نیست.به پذیرش مقدرات الهی منزل را به پایان رسانیده اند.
زمانی شخصی درخانۀ دوست خود مهمان بود،صاحب خانه برای مهمان خود پلوپخته بود،هنگام صرف طعام،یگان دانه سنگ بود که به همراه دندان درجنگ بود صاحب خانه گفت به گمانم برنج یگان دانه سنگ دارد. مهمان درجواب گفت که نه خیرسنگ یگان دانه برنج دارد.
ازخوردن همچون پلوی که دندانهارا شکستانده است صرف نظرشود.
احزاب قاعدتاً وا صولاً ازمواضع اپوزیسیون مسیرتکاملی خودرا روی خط اندیشوی شان می پیمایند.مگرحزب وطن ازوجود حزب دموکراتیک خلق افغا نستان((حزبی که به بیراهه کشانیده شد)) دیوارازتهداب کج آمد،ازموقف قدرت تغیرنام یافت.
چطور میتوان این 206 نفررا که ازجیب سرکار برای شان معاش داده می شد.نتوانستند به دورارمان رفیقانه به زندگی سیاسی ادامه دهند،بار دیگردرمیدان خشک وخالی زیرنام حزب وطن جمع کرد ازیک طرف.ازطرف دیگر ازوجود حزب مرده احزاب دیگری که امروز بنام جزائر میشناسیم عرض اندام کرده اند. هریک تشکیلات مربوط به خودرا دارند.هیأت اجرائیه وکمیته مرکزی مربوط خودرا دارند.در شرایط موجود بهتر وخوبتر نسبت به 206 نفر اعضای نامبرده تحلیل گران جوان ونظریه پردازان تازه نفس وسخن وران بهتری را در عرصه سیاست گذاریها تقدیم جامعه مینمایند.
بهتر است که درفکر جمع کردن احزاب،دریک تشکیلات سیاسی واحد جبهۀ وطن پرستان باشیم،ازین بیش انرژی خودرا به راه های بیهوده نباید مصرف کرد. هموطنان عزیزیکه خواهان اعادۀ حیثیت سیاسی خویش میباشند وازین را میخواهند صاحب وطنی شوند باید که به بیانیۀ خوشه چین که به نمایندگی ازعیاران درجلسۀ مشترک کمیسیون تفاهم ووحدت احزاب ذیلاً قرائت گردیده بود دقیقاً متوجه شده دورخواست همگانی ملی متحدانه برای ریخت میکانیزم جبهه دست به کارشوند. ترتیب وتنظ میکانیزم ازصلاحیت چهار پنج نفر دوکتورین سیاسی ونظامی واقتصای است فضل مرحمت خدا که به قلت دوکتورین مواجه نمیباشیم.اگر پای وجدان انسانی درمیان آید،ابرهای تیره از پیش روی آفتاب دورمیشوند.
بیانیۀ خوشه چین!
درجلسۀ مشترک کمیسیون تفاهم ووحدت احزاب وسازمانها ی سیاسی وشخصیتهای مستقل برای تدویرمجمع عالی درهوتل آرزو.
سلام به همه هموطنان عزیزحاضر درمجلس!
دوستان حرفهای بسیارخوبی دربارۀ وطن گفتند.
وطن دراشغا ل بیگانگان است.سرتاسرآن خون آلود میباشد.بدون توقــــف فجایع خونین درآن ادامه دارد.اختلافات قومی،زبانی ومذهبی شدید روبـــــــــه افزایش است. دولت وحامیان خارجی اش این اختلافات را به سود دوام حاکمیت وحضوردائمی خود میدانند.
دولت دست نشانده تقلب کار،نامشروع بوده پایۀ مردمی ندارد.ارکان با لایی دولت ونهادهای اداری همه فاسد ووابسته به خارج هستند وتعداد ازآنهـــــا در تولید وترافیک مواد مخدرشریک ویاهمکاراند.اکثرمردم بیکاراند فقرکشنـــــده بی داد میکند، دریک سخن زنده گی مردم بسیارفقیرانه وغیرانسانی است.امنیت وجود ندارد.دولت ظرفیت فکری وتوانایی اصلاح بهبود او ضاع را کاملاً ندارد.قانون اساسی موجود برای قدرت مندان وسیلۀ استفادۀ خوب وبرای مردم ابزارفشاروسرکوب است.رئیس جمهوردرقانون مرکزقدرت قبول شده هرآنچه که دلش خواست اجرا می کند ونخواست ولواگرقانون حکم کند اجرا نمیکند. صلاحیت پارلمان درقانون محدود است.دیده شد که رئیس جمهوربه تصمیم پارلمان دربارۀ صلب اعتماد ویاعدم ابرازرای اعتماد وزراهیچ ارزش قایل نشد. ادعای دموکراسی لاف بیش نیست جدایی قوای سه گانۀ دولت درقانون اسا ســــی درنظـر گرفته نشده است.رئیس جمهوررئیس حکومت است. دربرابرش دستگاه قضایی وپارلمان استقلال عمل قانونی ندارد.بنابرین رئیس جمهور ودولت برای مردم ووطن عامل بد بختی بوده نظام آن دیکتاتوری است وبرای خارجیها چنین دولت ضعیف وناکاره ابزاراستفادۀ خوب میباشد.روشنفکران که دعوای رسالت انقلابی،عدالت اجتماعی،برابری حقوق اقوام وانسان را داشتند اکثراً ازکشورخارج شده اند واقلاً درکشورمی باشند. باتأسف بیشتردرصدگروه سیاسی متشکل ازهم جدا برضد یک دیگررقابت دارند.ازبدنۀ آنها افراد واشخاص با دولت همکاری فعال دارند.درتلاش اند که راه همکاری های کلان را با دولت ازخارج بازکنند.برای روشن فکرانی که دیروزارتجاع وامپریبالیزم میگفتند وازانقـــــــلاب وخوشبختی مردم لاف می زدند چنین موضع گیریهای سازش کارانه خجالت آوراست.همین دیروزشاهد بودیم که برخی اشخاص در ریاست جمهوری خودرا کاندید کردند با لاف های بسیارکلان ناکام ماندند وهم چنان دیدیم که تعدادی ازان رفقا درپارلمان خودرا کاندید نمودند. کسانی کامیاب وتعدادی هم ناکام ماندند. این روشها همه سازشکارانه وآرایشگرانه است وبس.اگرقبول داریم که کشورما اشغال شده است هرگونه همسوئی وهمکاری با رژیم درحقیقت قبول مشروعیت رژیم فاسد وبی کفایت است وبرپروسۀ اشغال پردۀ نهان کشیدن است.چنین طرزکاروظیفه ومکلفیت روشن فکران متعهد درخوشبختی انسان نیست.
راه علاج –
راه علاج این است که روشن فکران اختلافات گذشته ووابستگیهای گروهی را کناربگذارند.ازتعصبا ت وجاه طلبی وهمکاری بادولت صادقانه صرف نظرکنند. درپروگرام یگانه درچهارچوب جبهۀ متحد ملی فراگیرمتحد شوند.شعار اصلی پایان اشغال بدست آوردن استقلال وآزادی وطن،وحدت ملی، برادری وبرابری انسان،دموکراسی درنظام پارلمانی واقعاً منتخب مردم بر اساس قانون اساسی که از ارادۀ مردم بوجود آمده باشد بخواهند. درغیرآن این چنین گردهم آئیها وگروه بازیها،جنگ وجدل زبان هیچ دردی را دوا نمی کند ومفادآن به دولت مرتجع واشغال گران حامی آن میرسد.مردم وطن جفا میکشند وقربانی میدهند وما روشن فکران تماشا بین خواهیم بود.
ديدگاهها ی عیاران
درتاريخ صد سال
اخير کشور ما از اخوان اول شروع الی اکنون همواره پيکارنوآوری وتجدد غلبه برعقب
ماندگی وقرون اوستائی درجریان بوده.با وجود کسب موفقيت هايى زود گذردراين
عرصه،هنوزمعضل ديرپاى جامعه يعنى توسعه نيافتگى وسنتگرايى((پیری ومریدی))
پابرجاست.عقب ماندگى وسنتگرايى زمينه سازاستبداد سياسى وفلاکت مردم است.ما ضمن
ارجگزارى به سنتهايى که به مثابه عوامل مثبت درانکشاف پیشرفت وتوسعه جامعه عمل
میکنند،معتقديم پيکاربراى دموکراسى وعدالت اجتماعى درپيوند تنگاتنگ با مبارزه
براى نوسازى فرهنگى و اجتماعى واقتصادى قراردارد.
بحران محیط
زیست
بحران زيست محيطى يکى ازمهمترين مسائل درمقياس ملى وبين المللى است.
درنتيجه رشد انفجارگونه جمعيت، رشد کنترل نشده درشهرها ی وصنعتی وبهره بردارى
غارتگرانه توليد سرمايه دارى ازمنابع طبيعى،شرايط حيات درکره زمين مورد مخاطره
جدى قرارگرفته است. درکشوما نيزبه خاطر رشد انفجارگونه جمعيت بابت جنگهای
طولانی وسياستهاى مخرب جمهورى اسلامى افغانستان، ودولتهای حامی اش مسئله محيط
زيست به يک معضله جدى تبديل شده است. اقتصاد بازارِناب به خاطرمنافع فردى
وخودخواهانه، قادربه حل معضل محيط زيست نيست.بايد تخريب محيط زيست متوقف شودوکل
روش توليد ومصرف به طور بنيادين دگرگون گردد وتکنولوژى جديد سازگارباطبيعت مورد
استفاده قرارگيرد. بايد ازانتقال فعاليتها وفرآورده هاى مضربراى محيط زيست به
کشورهاى درحال رشد جلوگيرى شودواستعمار زيست محيطى پايان پذيرد.
زنان
درکشورما به خاطر فرهنگ مردسالارى که جمهورى اسلامى افغانستان پاسداروتشديد کننده آن است،زنان تحت ستم شديدى قراردارند وانسانهاى درجه دوم به حساب می آيند. مردسالارى دراساس مبتنى برستم برزنان وپايمال نمودن حقوق انسانى آنها وتضمين کننده قدرت مردان برزنان است.به نظرما بايد تمام قوانين ومقررات ضد زن ملغى گردد و ساختارهاى مرد سالارانه درعرصه هاى گوناگون زندگى اجتماعى دگرگون شود وزن به منزلت،موقعيت وحقوق يکسان بامرد دست يابد. تأمين برابری حقوق زن ومرديکى ازپايه هاى دموکراسى وجامعه مدنى؛ درزمره ارکان اصلى حقوق بشر است. تأمين دموکراسى بدون تأمين حقوق زنان مفهومى ندارد. زنان براى تأمين برابرى حقوق اجتماعى وانسانى با مردان نيازمند تشکل مستقل زنان میباشند.
مليتها
افغانستان کشورى است که درآن مليتهاى مختلف زندگى میکنند.ما معتقد به برابرى
وهمزيستى آزادانه وداوطلبانه مليتها درچارچوب يک کشورواحد وخواهان اختيارات
سياسى، فرهنگى و اجتماعى وسيع براى مناطق مختلف کشوروبويژه مناطق سکونت
اقليتهاى ملى میبا شیم.اشکال غيرمتمرکزاداره جامعه نظام پارلمانی را ضامن تأمين
حقوق اقليتهاى ملى میدانیم. ما عليه برترىطلبى قومى،ملى و نژادى مبارزه
میکنيم و براى تأمين حقوق اقليتهاى ملى میکوشيم.
جنبشها
جنبش عیاران حمايت خود را ازايجاد وگسترش جنبشهاى ترقيخواهانه درهمه عرصه هاى
زندگى اجتماعى اعلام میکند. ما معتقديم رشد روز افزون جنبشهاى فمينيستى،زيست
محيطى و جوانان و ساير جنبشهاى اجتماعى درخدمت ودرجهت رشد فرهنگ دموکراسى
وتعميق موازين حقوق بشردرجهان است.
منافع ملى ومناسبات بين المللى
جنبش عیاران مدافع پيگيرمنافع ملى واستقلال کشوردرچارچوب مناسبات برابروبرادرانه
با ديگرکشورهاى جهان است. مناسبات کشورهاى شمال با کشورهاى جنوب
نابرابر،غارتگرانه وسلطه طلبانه است. اين مناسبات به تحکيم عقب ماندگی جنوب و
تداوم حيات رژيمهاى مستبد وتشديد فقر منجر میشود.جنبش عیاران خواستار دگرگونى
در اين مناسبات و برقرارى نظم واقعاً نوين برپايه برابرحقوقى کامل همه
کشورهاست.
همبستگى بين المللى
ما مدافع همبستگى بين المللى دردفاع ازصلح،محيط زيست،مبارزه عليه نظام اقتصادى غيرعادلانه جهان کنونى وسلطه طلبى کشورهاى پيشرفته سرمايه دارى وتلاش عمومى براى تحقق دموکراسى وعدالت اجتماعى هستيم وازمبارزات آزادي خواهی وعدالت خواهی مردم سايرکشورها حمايت میکنيم.
نیات جنبش عیاران
مامعتقد به جنبش همگانی سراسری ملی هستيم و بر پذيرش ايد یه هاى نو وتحول پذيرى جنبش تاکيد داريم. ما حق فعاليت گرايشهاى فکرى برمبناى ديدگاهها و آماجهاى عام وآزادى بيان اعضا دردرون وبيرون ازتشکيلات را به رسميت میشناسيم و وجود تنوع فکرى ووحدت عمل درجنبش را يک امرضرورى تلقى میکنيم.ما میکوشيم نيروهاى جنبش اطراف خواست همگانی ملی متحدانه عمل نمایند. ما برهمزيستى گرايشهاى فکرى وسياسى مختلف دراشکال گوناگون ازجمله درتشکل قانونى فراکسيون به جاى طرد وانشعاب تکيه مینماييم.