سنجرغفاری
واقعیت بر این است که حاصل زنده گی ما افغانها همه رنج و مصیب ، خامی و ناکامی چیز بیش نمیباشد . وقتی به مدار پختگی و آسوده گی میرسیم که ما در میان حلقه زنده گان نبوده ،در صف مردگان بی عیب و علت به قهرمان داستان زنده گی خویش مبدل میگردیم . عجیب است !!!!!! نمیدانیم از کدام نقطه کاستی های خویش صحبت را آغاز بنمایم . صدها نوع بدبینی عیله همدیگر را در یک شبانه روز استحصال مینمایم ، هزاران نوع اتهام را به آدرس همدیگر بشکل غیر موجه و خلاف همه اداب و اخلاق انسانی می بندیم ، آنقدر خودرا حق به جانب و کامل تشخیص مینمایم که گویا غیر از ما هیچ انسان کامل دیگری در ماحول ما وجود ندارد. حواس پینجگانه ما متوجه دیگران است . در یک کلام باید گفته شود که آهینه تمام نمای خود را همه شکسته ایم . برای خویش دنیای را میخواهیم که همه دانشمندان و هوشمندان جهان مطیع اعمال ما باشند .
برمیگردیم بسوی حقا یق روشن که همه مردم ما منجمله اطفال و نوجوانان به مرض کینه و تعصب علیه همدیگرشان روحیه گرفته مبتلا این مرض اند . عوامل گوناگون باعث گردید تا اساسات زنده گی خانواده افغانی ما تا حدودی متآثر گردیده است . ادامه جنگ هم عامل شده میتواند ، مگر اصل اعتماد و باور همگانی را وابسته به ادامه جنگ محاسبه ننمایم . اقتصاد و اخلاق اجتماعی ما در گرو جنگجویان صادر شده و مفکوره های بیگانه گره خورده باعث از میان برداشته شدن اطمینان و اعتماد علیه همدیگر ما را بوجود آورده است . واقعیت در این است که همه اگاهی از قوانین حیات زیست همگانی را نمیدانیم و عیب در این است که از قانونی زیستن در همه امورات زنده گی خویش فرار نموده همیشه خود را حق به جانب محاسبه داریم تصور مینمایم که باید مفکوره خویش را بالای دیگران به هرشکلی که میشود به قبولانیم و یک خطوه از موضیع اتخاذ شده عقب نشینی را قبول نمی نمایم و اگر ملامت شدیم عقده و کینه می گیریم و همان میشود که بطرف انتقام رفته هزاران عیب و علت را به آدرس دوست و یا هموطن ما که بر ما انتقاد نموده است سرازیر مینمایم خلاصه انرژی فکری و استعداد ما بیشتر درجهت منفی گرائی علیه همدیگر آنقدر انکشاف نموده است که کمپیوتر هم در محاسبه خویش در مقابل این عملکرد های ما عاجز است . امروز را با فردا و گذشته را باامروز اگر دقیق شویم فورمولی را میتوان استحصال نمود که از دیروز نیاموخته بسوی خرابی ها ی فردا از امروز اماده گی میگیریم و سه نسل را قربانی این اعمال و تفکرات منفی مینمایم . اول خودرا که بیشتر از چهل الی شصت سال عمرداریم ، ثانیآ نو جوانان و جوانان خویش را که نسل آینده و بدیل ما در آینده هستند . اگر مریضی ما در وجود شان عمیق گردد به یقین که نسل سومی متولد شده نیز با مصیبت های موجوده دست و گریبان خواهند بود .از جانب دیگر لشکر عظیمی از یتیمان و بیوه ها را همراه با هزاران مصیب دیگری کشوری بردوش دو نسل دیگر با ادامه تراژیدی موجوده امروزی تحمیل و به میراث میگذاریم . پس در مقابل ما امروز دو سوال و یک تصمیم قرار دارد .
اول – خاتمه بخشیدن به همه یی این نا باوری ها و تراژیدی ملی .
دوم - نجات خانه مشترک ما ( افغانستان واحد ) از دهان اژدهار ها و تظمین حیات سیاسی ، جغرافیائی ، آزادی ، استقلالیت و سعادت نسل های آینده ( فرزندان همه ما ) ؟ انتخاب معقول را در یک تصمیم مشترک و همگانی میتوانیم در یافت . قبول و پذیرش بدون قید و شرط همدیگر در چوکات این فورمول ( همدست ، همتاسه و هما شویم ) تا از دود و آتش نفاق ، کینه و عداوت برعلیه همدیگر خویش با دوری اختیار نمودن از نام و القاب بیگانه پرستی ها و خود رنجی ها بیرون بیایم آمده با علمیت و عقلانیت ، قلبای خویش را عاری از همه ناباوری ها بر علیه همدیگر ثیقل نموده قوت و قدرت ذهنی و فکری ما دراستقامت مثبت اندیشی با همدیگرصرف گردد. این است علمیت و قدرت ، در آخرین کلام این است رهبر و تیوری نجات بخش و مبارزه بزرگ در راه ایجاد یک حرکت معقول انسانی و اسلامی ، یک مبارز ، یک عالم ور هبرسیاسی ، قومی ، تنظیمی ، جهادی ، حزبی که سنگ خدمت و اسلامیت را بر سینه میزند . جستجوی راه خوبتر و معقولتر در جهت خاتمه بخشیدن به تراژیدی ملی فرض ، و بزرگترین عبادت امروزی ما محسوب میگردد. باید به عاشقان پاک آرامش ملی خویش مبدل شویم نه برای ایجاد مصیبت های جدید و گسترش کدورت ها و ناباوری ها .
در خرابات مغان منزل نمی باید گرفت چون گرفتی کین کس در دل نمی باید گرفت صورت نه بست در دل ما کینه کسی آهینه هر چه دید فراموش میکند .
سنجر غفاری
سپتامبر 2011 مسکو