صالحه رشيدی

 

به من میگویند بنویس

به من میگویند بنویس !!!    از محرومیت‌ها ، از نابسامانی ها ، از یآس ها ، از حرمان ها ، از امال و آرزو ها ، از یک زندگی خوب که برایمان بصورت خواب و خیال در آمده ! از آنچه که بر ما میگذرد و از آنچه که با آن برو برو هستیم از دورغ و ریا و رنگ بازی‌ها ، از درد ها ، از رنجها ، از پریشانها ، از سختی‌ها ، انتحار ها ، کشتار ها ، بی ثباتی ها درون وطن و از چیزهایکه نمی‌توان کتمان کرد و در بوته اجمال و فراموشی سپرد .

از کارما ، از زندگی ما ، از وجود هستی ما ، از پدیده‌های قلب و روح ما از طرز تفکرما ، از همه و همه این‌ها که یک موضوع کلی و بحث اساسی و یک امر حیاتی می‌باشد و از آنچه که با سر نوشت صد ها هزار تن زن و نسل جوان کشور ارتباط و بستگی دارد ، سکوت در مقابل این صحنه‌های تاثر آور و خاموشی در برابر ندای وجدان و وظایف انسانی یک جرم غیر قابل بخشش و گناهی عظیم می‌باشد .

نمیدانم زماداران امور چرا به جهان تمدن و دنیای بشری نمی‌خواهند نگاه کنند ؟ شاید به ترقی شگرف و روز افزون جهان هستی بی‌اعتنا اند ؟ شاید اختراعات و ابداعات قرن اتم تا این قرن تخنیک و تکنالوژی را نمی بینند !! و شاید نمی‌خواهند موجب و موجد آنرامعرفی کنند که چه کسی بوجود آوردن جهان نوین و رخشان می‌باشد ! و این‌ها در این عصر طلایی تاریکی های زمان را با خود حمل می‌کنند ! اگر یک کمی دقت کنند در اعماق اندیشه این صدا را خواهند شنید ، کمی با تآمل اندیشه نمایند ، ، با اندیشه سالم برای منافع مردم برزمید ، آن وقت این ندا از عالم غیب به ایشان خواهد رسید که هنوز هم دیر نشده وطن را از چنگال هیولای وحشی بنام پیمان های بخصوص ناتو نجات دهید . و این صدای از ضمیر و وجدان هر کدام شان بلند خواهد شد که وطن ، وطن و مردم را نجات بدهید و به بازی‌های پشت پرده خاتمه بدهید وطن از ماست باید بسازیم دیگران برای ما ترحم ندارند و به بربادی مان اشک نمی ریزند . .

این راست است همه میگویند و می‌نویسند و با اینکه خیلی‌ها از مردم مطالبی نوشته‌اند و به اصطلاح قلم های زیادی از حقوق مردم و وطن دفاع کرده‌اند اما باز هم حق مطلب ادا نگردیده باید آنچه را که این‌ها ازمحیط این سر زمین و از وجود مردمان می‌کشند بدون پرده پوشی گفت و نوشت ! بلی از طبقه محروم و فقیر جامعه باید نوشت که از ولایات شان در کابینه نفر ندارد و عضو باند حلقه های مشخص مافیایی نیستندو در چورو چپاول سهم نداشتند . بلی از مردمی نوشت که حیات و ممات مردم و ترقی انحطاط اجتماع ، پیشرفت و اضمحلال یک ملت و کشور را در دست آنهاست و آن‌ها هستند که جسم وروح مردم و نسل جوان کشور رابا دستان شان خفه میسازد و برای تآمین امنیت و حالات بهتر تربیه و آموزش نمی کوشند با دادن شعار ها و بیانیه های پر طمطراق در سدد نابودی اندیشه‌های وطن خواهانه و داد خواهانه اند ارزش انسان را در نازل ترین سطح قرار داده‌اند با تلفات روز افزون جمعی از انسان از بین می‌روند . باید از آن‌ها سخن گفت ناراحتی‌های اجتماعی و روحی آن‌ها را بیان گرفت درد های دل آن‌ها را بیرون ریخت ، از درد های زنان از دردی که چون خوره جسم و روح شان را از بین می‌برد از شمع وجود شان که اندک اندک آب می‌شود از موی سر سیاه و براقش که در کمترین مدت به سپیدی برف در میاید از نور چشمانش که از اشک ریختن به ضعف میگراید و آنچه را که بعضی‌ها نگفته اند و ننوشته اند و شاید هم مکتوم و پوشیده مانده است پرده بر داریم که نمی‌توانیم پرده بر داشت ، مردم میگویند زن کار میکند ، خون دل میخورد ، در عوض صفحه قلب را صاف و روشن میسازد ، زمین اجتماع را آبیاری میکند تا نهالی های را باور سازد با همه این‌ها باید گفت او محروم است ، مآیوس است ، ناامید است ، پریشان است ، خوش نیست ، خندان نیست ، شبحی از ابهام ، تردید ، تشویش ، بی باوری ،ضعف و ناتوانی بر چهره اش سایه افگنده و ملال غم بر لوح خاطرش سنگینی میکند . امنیت زندگی و معاش تآمین کننده ندارد ، راحتی خیال ندارد ، آسوده گی فکر که لازمه زندگی اوست از وی دور است و باآلاخره آنچه را که او باید از آن دور باشد با آن نزدیک و دمساز است با این حال او وظیفه بی قید و شرط و خطیر و پر مسوولیت مادری خود را در مقابل این همه سختی‌ها حفظ کند و با ایمان پاک و اراده ی قوی و عزم راسخ دامن همت و خدمت را بدون پاداش بکمر بسته و راه هدفی را که خدا و اجتماع به او محول نموده دلیرانه تعقیب نماید

 

 


بالا
 
بازگشت