عزیز آریانفر
اسناد تازه افشا شده بایگانی های روسیه در باره افغانستان
سند شماره 1
نامه راسکلنیکف عنوانی [گیورگی واسیلیویچ-گ.] چچیرین
[کمیسار خلق در امور خارجی شوروی-گ.]
گیورگی واسیلیویچ عزیز!
پس از سه ماه سفر، [سر انجام-گ.] به تاریخ 16جولای به شهر کابل رسیدم. در ظاهر، با تمام شکوه و جلال خاورزمین به پیشواز من شتافتند. مگر، وضعیت راستین امر به هیچ رو الهام بخش و آرامش بخش نبود. مبارزه بر سر نفوذ ما در برابر نفوذ بریتانیا با این تهدید رو به رو بود که به سود ما پایان نیابد.
این واقعیت که قرار داد روسیه و افغانستان که به تاریخ 28 فبروری از سوی ما به تصویب رسیده بود و از سوی جانب دیگر هنوز به تصویب نرسیده بود، می توانست به گونه بیمارگونه یی بر شکست همه سیاست ما در افغانستان دلالت نماید.
دودلی های دولت افغانستان موضوع را با شک و تردیدهایی رو به رو گردانیده بود. چنین عدم قاطعیت و بی تصمیمی یی، دست کم، از سوی گردانندگان سیاست خارجی افغانستان، از آن رو هم بیشتر شایان توجه بود که کل قرارداد از سر تا پایان آن از سوی ما آگاهانه یک اقدام یکجانبه می باشد، که برای افغان ها به دلیل کمک های معین نظامی و فنی، تنها سود می آورد و تقریبا هیچ تعهدی را به [دوش افغانستان] نمی گذارد.
افغان ها خود پیوسته این امر را در سنجش داشتند. بی صبرانه چشم به راه تصویب آن بودند و از طریق سوریتس و سفیر افغانستان در مسکو از ما شتابدهی تصویب آن را می خواستند. و درست در هنگامی که از سوی ما همه تشریفات بایسته انجام شده و قرار داد از سوی کمیته مرکزی اجرایی سراسری روسیه تقریبا بدون کم و کاست تصویب گردیده بود، افغان ها که جانب پیوسته بسیار ذینفع در این کار بودند، آغاز به سردرگم شدن نمودند و به عقب نشینی دست یازیدند. قرارداد، که از جنوری1920 تدوین می گردید و از بوته آزمون ها در کابل و مسکو می گذشت، ناگهان در آخرین لحظه آویزان و پا در هوا مانده بود.
عامل اصلی پایین آمدن وزن سیاسی ما، که نزدیک بود ما را با تهدید تازه بر هم خوردن قرارداد رو به رو گرادند- افزایش نگهانی و شدید نفوذ بریتانیا بود. سیاست هوشمندانه، زیرکانه و محیلانه دابس که به گونه ظریفانه یی با روانشناسی افغان ها هماهنگ گردانیده شده بود، به آن انجامید که محمود طرزی- وزیر امور خارجه که تا کنون بی تردید به بیزاری از انگلیسی ها و بریتانیایی ستیزی بنام بوده و در دو سال گذشته با حسن نیت هوادار دوستی با روسیه شوروی بود، دیگر آشکارا آغاز به رفتن زیر تاثیر نفوذ دابس و گرفتار دامی می گردید که دابس بر سر راه و پیشاروی او گسترانده بود.
رشته اصلی یی که هیات بریتانیا با آن بازی می نمود، مقایسه اهمیت بریتانیا برای افغانستان از یک سو و روسیه شوروی از سوی دیگر بود- با نمایاندن روسیه شوروی چونان یک کشور برباد رفته و ورشکسته که قادر به انجام تعهدات خود و ارائه کمک به افغانستان نیست.
به نوبه خود، بریتانیایی ها در سپردن وعده ارزانی کمک های واقعی گسترده [به افغان ها-گ.] از هیچ دست و دل بازی صرفه نمی کردند. آن ها به ابتکار خود پیشنهاد می کردند بی درنگ به افغان ها 20000 میل تفنگ و چهار میلیون روپیه کمک مالی سالانه بدهند و دیگر وعده های چرب و گرم که به پیمانه گسترده اشتهار می کردند.
انگلیسی ها برای به کرسی نشاندن آوندها و استدلال های خود، نمی شرمیدند دست به ارعاب و ترساندن افغان ها هم با تهدیدهای ظریف و هم نمایش های نظامی در مرزها بیازند. بریتانیایی ها هرگونه تلاش ها را به خرج می دادند تا به افغان ها تهدید واقعی از سوی انگلستان و این را که ارتش بزرگی در هند در سه گذرگاه کابل دارند و افسانه حمله روسیه شوروی به افغانستان را القاء نمایند.
در این حال، دیپلمات های بریتانیایی دیدگاه های خود در زمینه داشتن اهمیت های متفاوت افغانستان برای روسیه شوروی و بریتانیا پنهان نمی نمودند. چون سیاست خارجی افغانستان بر وضعیت داخلی در هند تاثیر می افگند. آن ها این مساله را- مساله زندگی یا مرگ می پندارند.
در این میان، به پندار نمایندگان بریتانیا در کابل؛ روسیه در خاور، به ویژه در افغانستان، منافع غیر مستقیم کمرنگی دارد، که از آن در ازای دریافت امتیازات بایسته به سود منافع حیاتی روسیه در باختر، به راحتی دست خواهد کشید.
با این حال، بریتانیایی ها بی پرده به احتمال سازش کامل میان انگلیس و روسیه شوروی در امور خاور اشاره می کردند و خیانت بلشویک های روسی را به افغانستان همانند خیانت استولیتف به شیرعلی خان در سال 1878 چونان نتیجه چنین سازشی برجسته می ساختند که برای بار دوم افغانستانی را که گرفتار سیاست روسوفیلی (روسی گرایی) گردیده است، به دست سرنوشت خود میان چکش و سندان یا به سخن دیگر به دست انگلیس رها خواهند کرد.
پس آیا بهتر نیست که به نزدیکی با بریتانیا به عنوان یک طرف مساوی متعاهد شتافت تا این که در موقف یک طرف شکست خورده، با دست های بسته به چنگ آن افتاد- چنین بود نتیجه گیری نهایی منطقی دیپلماسی خاوری و دسیسه های هوشمندانه انگلیسی.
بندهای دیگری، که هنری دابس با بازی با آن ها آشوب افگند و هنگامه برپا کرد، اصول مذهبی و پادشاهی بودند. بدیهی است، که بر پایه طرح ریخته شده از پیش، هیات نمایندگی بریتانیا در گفتگوها با افغان ها، با زهرپاشی و شوکران ریزی، ذهنیت های آن ها را در برابر بلشویک ها به عنوان نابودکنندگان دین، دشمنان همه مذاهب وکلیساها و به عنوان مخالفان اصولی اشکال پادشاهی حکومت در هر کشوری، مسموم و مغشوش ساختند.
افزون بر این، دشمنان ما با دمیدن به آتش سوء ظن ذاتی افغان ها، آغاز به سیاهنمایی پیش گرفتن گرایش سیاست های امپریالیستی قدیمی روسیه تزاری از سوی ما نمودند.
سر انجام، گزارش عبدالهادی خان[داوی-گ.]، که درست در همین هنگام از بخارا باز گشته بود، به زیان ما انجامید. تز اصلی گزارش او این است که بخارا به هیچ رو استقلال ندارد. به عنوان آوند، او آمدن ارتش سرخ روسیه شوروی به خاک بخارا را می آورد.
گذشته از این، هادی خان [داوی-گ.] که یک مذهبی متعصب و باورمند است، با سیاهنمایی ویژه یی وضع گویا بس دشوار باشندگان مسلمان ترکستان را که از هرگونه استقلال محروم اند و از سوی دولت شوروی در تنگنا هستند؛ پرداز نموده و به تصویر کشیده است.
با این هم، با وجود «خارشی» که ناگزیر هنگام رو به رو شدن این پان اسلامیست ارتدکس متعصب با یک ساختار بیخی بیگانه و ناآشنا و ناپذیرا برای او پدید آمده بود، او به عنوان یک سیاستمدار هوشیار، از خاطرات بخارا و ترکستان خود چنین نتیجه گیری و برداشت کرد که به هر پیمانه هم که از دید افغانستان نظام مدیریت داخلی جمهوری شوروی در رابطه با مسلمانان خراب نباشد و به هر پیمانه که سیاست خارجی آن در بخارا با روح اسلام بیگانه نباشد؛ با آن هم برهم زدن مناسبات با روسیه مطلقا مجاز نیست. زیرا روابط با روسیه مهم ترین وزنه متقابل باز دارنده با نفوذ بریتانیا است که برای افغانستان کشنده و فاجعه بارمی باشد.
همراه با این، به محض این که سر هنری دابس در پی راه اندازی فتنه های مصرانه روسی ستیزانه خود، به دادن پیشنهادهای عملی آغاز نمود و به گونه دقیق آن چه را که باید افغان ها در پاسخ به وعده های سخاوتمندانه دولت او می پرداختند، مطرح ساخت؛ بازی باریک و نازک او با ناکامی رو به رو گردید.
در برابر دست درازی آشکار و سوء قصد انگلیسی ها بر استقلال افغانستان، یخ های ناباوری به استیلای روسی آب گردید و ترس از روسیه به جایگاه دوم رانده شد. در پیش نویس ارائه شده قرار داد افغان و انگلیس از سوی بریتانیایی ها، آشکارا و بی پرده از پیمان دفاعی در ازای پاداش معینی که در باره پهنا و دامنه آن در بالا گفتیم، سخن می گفتند.
بریتانیایی ها خواستار بندهای زیر گردیده بودند:
1. کنترل بر مناسبات خارجی افغانستان
2. در نتیجه، اخراج نماینده مختار روسیه شوروی از کابل
3. عبور بدون مانع عوامل بریتانیا از راه خاک افغانستان برای انجام پویایی های ضد انقلابی در برابر حکومت شوروی در آسیای میانه. به سخن دیگر، احیای کامل...[استیلای-گ.] حاکم در دوره حبیب الله و نابودی استقلال سیاسی کشور.
چنین پشت پا زدن بر حقوق ملی مردمی که درست همین چندی پیش به بهای جنگی خونبار استقلال کشور خود را فراچنگ آورده اند، خشم و خروش شدید ملی گرایان افغانستان را بر انگیخته و دست کم در این اوضاع هر گونه امکان اتحاد دفاعی با انگلستان را ناممکن گردانیده است.
دولت افغانستان، که از پیشنهادهای بریتانیا تکان خورده بود، دوباره، در برابر مساله تصویب قرار داد روسی، که متاسفانه تصویب آن در مسکو به تاخیر افتاده بود، قرار گرفت.
با گذشت زمان، چهارچوبی که در آن قرار داد امضاء شده بود، به پیمانه چشمگیری دگرگون گردید و ما ناگزیر شدیم تکمله ها و یادداشت های متممه توضیحی یی بر برخی از پاراگراف های متن تدوین شده اولیه قرارداد بیفزاییم.
دو روز پیش از برگزاری مجلس به تاریخ اول اگست، امیر به گونه بیخی غیرمنتظره مرا با سوریتس و جمال پاشا خصوصی به پغمان دعوت کرد. این بار دهی که با پرده پوشی و رازداری شگفتی برانگیزی پیچانیده شده بود، تا ناوقت شب به درازا کشید و روز بعد در جوی از این هم محرمانه تری ادامه یافت.
امیر با نوید دادن برگزاری نشست مجلس بزرگ برای تصویب قرارداد ما، به تاریخ چهارشنبه سوم اگوست، بر لزوم برداشتن چند مانع از پیش رو تاکید ورزید.
تضمین های تحریری یی که لازم بودند، به بندهای زیر محدود می شدند:
1. انصراف موقت از گشایش کنسولگری ها در قندهار و غزنی [که در قرار داد نخستین آمده بود و-گ.] پیوست نامه رفیق سوریتس[گسیل گردیده است-گ.].
2. خود داری فعلی از گشایش کنسولگری ها در نزدیکی مرزهای هند در دیگر بندهای قرارداد تغییری وارد نمی آورد.
3. آن ماده قرار داد که در باره ترانزیت از طریق خاک روسیه است و در آن به «هر گونه کالاها» اشاره شده است، باید به گونه یی تفسیر شود که شامل کالاهای نظامی خریداری شده از سوی دولت افغانستان در خارج از کشور و یا از دولت روسیه گردد.
4. امضای قرار داد بازرگانی به سود منافع هر دو کشور، با توجه به مشکلات تجاری در افغانستان.
5. رایگان بودن کمک های ارائه شده بر اساس قرارداد.
6. خود داری از تبلیغات در برابر دولت افغانستان چه در خاک این کشور و چه در خاک روسیه بر اساس رفتار متقابل.
چون، هدف اصلی ما امضای قرار داد دوستی به هر بهایی که شده، برای مبارزه با نفوذ انگلستان بود؛ در هماهنگی با رفیق سوریتس، تصمیم گرفتیم به عقب نشینی هایی دست بزنیم و همه این تعهدات را با اعتماد به این که دولت ما با آن ها موافق است، از طرف خود امضا نماییم.
پیشنهاد افغان ها مبنی بر دادن تضمین به نمایندگی از دولت ما، از سوی من به دلیل نداشتن صلاحیت بایسته در زمینه رد گردید. با این حال، راه گریز برای موردی که هرگاه شما با چیزی موافق نباشید، باز گذاشته شده است.
افزون بر آن، اساسا، در سند ویرایش ها و پیرایش هایی آورده شد که در باره تفاهم کامل موجود بود (رو نوشت های این اسناد را در ویرایش نهایی آن رفیق سوریتس به شما نشان خواهد داد). چنانی که پسانتر روشن گردید، این عقب نشینی ها نقش بزرگ و مثبتی بر جا گذاشتند و تصویب مجلس را برای قرار داد ما تامین کردند.
نخستین نشست مجلس به تاریخ سوم ماه اگست برگزار گردید. بسیاری از اشتراک کنندگان آن، از اعضای موجود در کابل شورای قانونگذاری که هنوز رسما اعلام نگردیده است-کسانی که از سوی شورای قانونگذاری بر اساس قوانین در باره اصلاحات فراخوانده شده بودند؛ اند
در کنار آن ها، در ترکیب شورا، اعضای شورای موجود، درباریان سرشناس- سرداران، بازرگانان هندوی بومی و سر انجام، هیات نمایندگی قبایل مرزی، عمدتا از مسعودها و وزیری ها حضور داشتند. شمار کل حاضران به300 نفر می رسید.
امیر با افتتاح نشست نخست، اعلام نمود که نمایندگان مردم خود را به مجلس فوق العاده فرا خوانده است و آرزومند است با دیدگاه های آن ها پیرامون سیاست خارجی کشورآشنا شود و از آنان خواست تا آزادانه سخن بگویند و در ابراز اندیشه های شان نشرمند. در این حال از همه خواسته شد تا به قرآن سوگند بخورند که در باره نشست مجلس هیچ چیزی به کسی نگویند.
امان الله خان در سخنرانی خود نمایندگان را با چگونگی پیشنهادهای اخیر انگلیسی ها آشنا ساخت و ارقام کمک های وعده داده شده در ازای بستن پیمان دفاعی را اعلام داشت. در این حال پنهان نکرد که دادن پاسخ رد از سوی افغان ها می تواند پیامدهای جدی یی را در مرز با هند با خود به همراه داشته باشد.
اما او خود که مقصد سلطنت خود را تحکیم استقلال کشور قرار داده است، ترجیح می دهد کشور خود را در معرض صحنه های وحشتناکی از یک جنگ دیگر ببیند، تا این که کنترل بیگانه را بر روابط خارجی کشور خود بپذیرد و به وابستگی پیشین از بریتانیا باز گردد.
سپس، امیر به تجزیه و تحلیل مختصر سیاست همیشگی امپریالیسم بریتانیا پرداخت و با توضیح مثال های ترکیه، ایران و مصر به این نتیجه رسید که انگلستان بی تردید به دنبال برده ساختن مردمان مسلمان و محروم کردن آن ها از آزادی و استقلال است. شرایط دیگری را روسیه پیشنهاد می نماید که آماده است کمک بی آلایشانه یی را به ما ارائه نماید. این دیگر به فیصله مجلس بستگی دارد که پیمان دفاعی با انگلستان را بپذیرد یا رد کند.
به پنداشت امان الله، هر افغان باید همه چیز خود را برای آزادی میهن خود که انگلیسی ها به آن سوء قصد دارند، قربانی کند.
گروه انگلوفیل (گروه هوادار گرایش های انگلیسی) از سوی شیر احمد-رییس پیشین شورای قانونگذاری نمایندگی می شد. در سخنرانی او تهدید نظامی واقعی در صورت برهم زدن با بریتانیا و بیهودگی امید بستن به به دست آوردن کدامین کمک در صورت بروز جنگ از روسیه رویاروی هم گذاشته شد- خوب حالا که افغانستان نمی تواند بجنگد و خود داری از پذیرفتن خواست های بریتانیا هم منجر به جنگ خواهد شد، راه دیگری جز از لزوم پیروی و قبول همه شرایط گذاشته شده از سوی سر هنری دابس نمی ماند.
سخنان شیر احمد با واکنش شدید نادر خان- وزیر حربیه رو به رو شد. او نشاندهی کرد که بریتانیا کنون به دلیل پیامدهای جنگ جهانی دوم جهانی و افزایش نا آرامی ها در هند، ناتوان تر از آن است که درگیر یک جنگ نو با افغانستان گردد. افغانستان با بستن پیمان دفاعی با بریتانیا، نه تنها استقلال خود را از دست می دهد، بلکه به منافع اسلام نیز خیانت می کند و دستیابی به امر حقی را بار دیگر به تاخیر می افگند. تنها راهی را که او می بیند، رد پیشنهادهای بریتانیا و همزمان با آن تصویب قرار داد با روسیه است.
عبدالهادی خان [داوی-گ.] از دیدگاه تا حدودی متفاوت تری دفاع کرد. او در بخش نخست سخنرانی پرشور و پر هنگامه خود، با سیاهنمایی وضع داخلی باشندگان مسلمان آسیای میانه در حکومت شوروی را پرداز کرد. او با خشونت آگنده از تعصب، تأکید کرد که بلشویسم نه تنها رشته ها و بافت های پایه اقتصادی و شیوه زندگانی اجتماعی جامعه بومی را از میان می برد، بل که به خود دین اسلام...دست درازی و تاخت و تاز می کند. مانع نیایش های عمومی گردیده و با هزینه دولتی تبلیغات آته ایستی (بیخدایی) را پیش می برد.
وضعیتی به همین اندازه دشوار در بخارا، که خلاف خواست خود ناگزیر گردیده است یگان های فزونشمار ارتش سرخ را بپذیرد و در روابط بین المللی خود استقلال ندارد، فرمانفرما است. با این هم، این گناهان روسیه شوروی را باید تنها به سیاست آن در داخل فدراسیون شوروی مربوط دانست. روشن است دولتی که همه چیز را سر از نو می سازد، نمی تواند با خویشتنداری کافی با خصوصیات اتباع مسلمان خود برخورد نماید.
بحث دیگری است، هنگامی که روسیه شوروی با مردم آسیا که همین اکنون در اتحادیه های نیرومند دولتی متحد شده اند، وارد تعامل بین المللی می گردد. سیاست خارجی روسیه شوروی با روح آزمندی و اشغالگری بیگانه است و به اسلام دلسوز است و به عنوان ایده قادر به متحد ساختن کشورهای خاور در مبارزه با امپریالیسم است.
پارس تنها در سیمای همسایه شمالی خود تکیه گاهی را در رهایی از بند زنجیرهای انگلیس می بیند. ترکیه قهرمان هرگاه پشتیبانی های مادی و معنوی مسکو نمی بود، مدت ها پیش در نبرد نابرابر از میان می رفت. افغانستان باید همپا با کشورهای پیشرفته هم آیین و همکیش خود برود و با رد اتحاد با انگلستان بکوشد با روسیه شوروی نزدیک شود.
نشست نخست مجلس با اظهارات نمایشی نمایندگان تاجران بومی هند که خواستار امضای هر چه سریعتر قرارداد با بریتانیا بودند و بر این تاکید داشتند که در غیر آن، وضعیت ناگزیر به کاهش بیشتر حجم معاملات و در نتیجه، سود تاجران خواهد گردید؛ پایان یافت.
مبارزه سرسختانه یی که گروه های بالایی را در دربار کابل به دو گرایش متضاد تقسیم کرده است، مقارن با این زمان به بالاترین درجه شدت رسیده است. پیوستن محمود طرزی به اردوگاه انگلوفیل ها بی تردید نفوذ آن ها را تقویت بخشیده، شانس تصویب قرار داد ما را کاهش داد. این بار، مساله گزینش از سوی خود دیپلماسی بریتانیا مطرح گردید و بی پروایی بی آزرمانه سر هنری دابس به افغان ها یک فایده دیگر رساند- آن ها یک بار دیگر متقاعد شدند که بازی در دو جبهه را نمی شود تا بی پایان به درازا کشاند.
تا کنون هیچگاهی برخورد منافع روسیه شوروی و انگلستان به چنین شدتی نرسیده بود- آونگ[1]«پر تب و تاب» سیاست افغانی پس از دو سال «چمیدن» و نوسان در میان فضای تنگ میان پیشنهادهای مشخص نهایی دو طرف رقیب، درنگ کرد و از «تپش» باز ایستاد. از همین رو هم، شدت کشاکش ها در درون دولت افزایش یافته است.
ب
نا به اطلاعات رسیده به ما، بریتانیایی ها پرشورانه به آتش این کشاکش ها هیمه می انداختند و به گونه گسترده یی با دادن هدایا و رشوه ها به آن می دمیدند. با این هم، در مجلس، گروه هوادار انگلیسی ها بسیار کمرنگ تمثیل گردیده بود.
در روند نشست دوم، امیر به گونه گسترده از توضیحاتی که ما در باره قرار داد داده بودیم، چونان دستاویزی برای برای قانع کردن مجلس در بی آلایشی کامل دولت شوروی و آمادگی آن برای ارائه کمک راستین به افغانستان بهره گرفت. روشن است که کسان از پیش گماشته شده با طرح پرسش ها و دیدگاه ها به امان الله خان امکان دادند به اطمینان دهی رسمی نماینده شما تکیه کند.
برای نمونه، امیر در پاسخ به این پرسش که آیا انگلستان می تواند بدون توسل به جنگ، افغانستان را ناگزیر به پذیرفتن پیمان از راه محاصره اقتصادی نماید، نامه ابراز آمادگی روسیه شوروی را مبنی بر امضای قرار داد تجاری با افغانستان، به رغم دشوار بودن وضعیت اقتصادی آن، نشان داد.
همین گونه یادداشت ما در باره عدم مداخله در زندگی داخلی امارت، خود داری از پخش تبلیغات کمونیستی و نامه در باره جانبداری من از بیانیه رفیق سوریتس در مورد کنسولگری های ما در امتداد مرز با هند، باز خوانده شد که کاراترین تاثیر را بر جا گذاشت.
در پایان، امیر هم پیشنهادهای بریتانیا و هم متن قرار داد ما را باز خواند و موضوع را به رای دهی گذاشت. مجلس با اکثریت آرا- 270 رای در برابر 7 رای، تصویب نمود تا شرایط انگلیسی ها رد گردد.
در میان کسانی که رای منفی داده بودند، در پهلوی شیر احمد، سرداران یوسف خان و آصف خان- عموهای نادر خان و دو نماینده از بازرگانان بومی هندی، بودند که تاکید داشتند که برهم زدن با انگلستان و گسل در تجارت افغانستان و هند، منجر به ورشکستگی کشور می شود.
بایسته است همچنین در سنجش داشته باشیم که نشست در پیوند با سخنرانی خود امیر در مسایل سیاست خارجی برگزار گردیده بود و او با قاطعیت به پیمانه بایسته روشن در زمینه سخن گفته بود.[2]
خود بافت و چیدمان مجلس که به عمد برای یک مناسبت خاص برگزیده شده بود، نیز زمینه تنگی را برای کنکاش های داغ باز می گذاشت. سر انجام، آخرین پروژه آلترناتیو انگلیسی ها، که خواستار بازگشت به نظم زمان حبیب الله خان بود، عناصر همنوا با آن را در موضع عملی ناسودمندی در برابر امیر- مدافع استقلال، حافظ حقوق به دست آمده از سوی افغانستان در جنگ گذشته، قرار می داد.
همه این ها، انگلوفیل ها را وادار می گردانید بیخی از سخن گفتن آشکار به سود بستن پیمان دفاعی [با انگلیس] خود داری ورزند و تنها به پیامدهای منفی گسست با آن [کشور-گ.] اشاره نمایند.
نخستین سخنران نشست دوم مجلس، که به تاریخ پنجم اگوست برگزار گردید، غلام حیدر خان- وزیر تجارت و صنایع بود. او بر شرایط تحقیر آمیز طرح بستن پیمان با انگلستان سخت تاخت و پیشنهاد کرد تا این طرح را بی چون و چرا و بدون بحث و گفتگو رد کرد که نتیجه منطقی پیشنهاد او تصویب بی درنگ قرار داد روسیه و افغانستان بود.
شیر احمد خان تقریبا کلمه به کلمه گفته های سخنرانی نخست خود را با ترسانیدن [نمایندگان –گ.] از ناگزیر بودن یک جنگ دیگر و بی باوری به وعده های روس ها باز گفت.
تصمیم مجلس سرنوشت قرار داد ما را از پیش تعیین کرد و به تاریخ 14 اگست مراسم مبادله اسناد تصویب شده برگزار گردید.
با درودهای کمونیستی
راسکلنیکف
25/08/1921
کابل
بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 159، پرونده ویژه 2، کارتن 49، برگ های 51-63.
پیوست شماره 3
گزارش نماینده مختار فئودر راسکلنیکف
26/11/1921
گیورگی واسیلیویچ نهایت گرامی،
شما نباید از آن شگفتی زده شوید که من در این گزارش، در برخی از جاها ناگزیر به چنان نکاتی اشاره کرده ام، که برای شما ممکن است مانند چیزهای کوچکی بنمایند. اما سیاست در کابل چنان پدرسالارانه است، زندگی اجتماعی در کل چنان کمرنگ است که حتا کوچکترین پدیدارها بس ارزشمند، نمادین و نشانگر جلوه می کنند.
جشن استقلال:
جشن سالگرد استقلال افغانستان باید در ماه اگست برگزار می شد، مگر به علت وبا (کلرا)، ناگزیر به تعویق افتاد و به تاریخ 7 نوامبر برگزار شد که این گونه با جشن انقلاب اکتبر مصادف گردید.
چهار روز آزگار انواع و اقسام بازی ها و سرگرمی های گوناگون و رنگارنگ، از رزمایش ها (تمرینات نظامی) و رژه (رسم گذشت) گرفته تا «تماشا» های خنده آور و شادی آفرینی چون فیل سواری به ر اه افتاده بود.
در جشن همه سفیران اشتراک ورزیده بودند و من بار نخست با دابس آشنا شدم. ما هر دو می کوشیدیم قواعد و نزاکت های آداب معاشرت و برخورد رسمی را رعایت کنیم، مگر از گفتگو با یکدیگر اجتناب می ورزیدیم و تنها به سخنان بسیار کوتاه بسنده می کردیم و سپس هم به کرسی های خود که در دو سوی تریبون امیر گذاشته شده بودند، نشستیم.
دابس در جشن کت (کرتی) خاکستری ساده پوشیده بود. روشن است برای آن که بی پروایی و کم بها دادن خود را در قبال روز استقلال از انگلیس، به نمایش بگذارد. در حالی که کارمندان ما برای بخشیدن شکوه و رنگینی بیشتر به مراسم، همه لباس های سیاه پوشیده بودند.
در روز دوم جشن، هنگامی که امیر نخست به من و سپس به دابس پدرود گفت، او شتابزده از جا برخاست و پیش از امیر جشنگاه را ترک گفت. هرگاه افغان ها به دلیل این که با نزاکت های معاشرت کمتر آشنا هستند، به کت و شلوار او توجه نکردند، گستاخی آشکار او که برای آداب خاورزمین تکان دهنده بود، بی چون و چرا نمایان بود و تاثیر ناخوشایندی بر جا گذاشت.
جالب ترین نمایش جشن، ترانه های گروه قبایل مرزی بود که به ابتکار امیر سازماندهی شده بود. برای این «تماشا» سرایندگان را برادر نادر خان- وزیر حربیه خاص از خوست آورده بود. این گونه، با این کار به گونه آگاهانه دیمانستراسیون سیاسی به نمایش گذاشته شده بود.
همه ترانه های مرز نشینان مستقل از آغاز تا انجام سرشار و آگنده از استقلال از انگلستان و بریتانیایی ها بود. آوندهای روشنی مانع از آن شدند تا من از طریق رادیو بی پرده به گونه کامل همه رنگارنگی محتوای این سرود ها را گزارش بدهم.
آن ها در حضور همه مردم کابل، ترانه های پیروزی بر انگلیس ها در خوست را می سرودند و شکست آن ها را در آینده ها پیش بینی می کردند:
«انگریزیان[3]
کاشانه های ما را ویران می کنند و بر باد می دهند.
انگریزیانی که بسیار زر دارند.
و هر چند هم سخاورزانه
زر ها را به هر سو می پاشند،
با این هم، نمی توانند بر ما پیروز گردند.
به سانی که گاوها
سبزه های چمن ها را پاک می دروند،
ما هم انگلیسی ها را از چهره زمین پاک می کنیم و می درویم.
چه نکوست و جای شادمانی
که میان بیخدایان
بلشویک ها سر برآورده اند
که دست به دست با اسلام
به پیش می روند
انگریزیان در پی برانگیختن مسلمانان در برابر هندوها اند،
اما امیر
این راز را نیک می داند
..و از همین رو
به مصاف انگلیس می رود.»
همه این سرودها و ترانه ها و فریادکشیدن ها، با کف زدن ها و سر و صداهای بلند؛ آدم را از کوره در می برد. امیر، می شود گفت بیش از هر کس شادی می کرد و می چاوید و فریاد بر می آورد. بسیاری از تماشاگران با پوزخند و نیشخند به سوی دابس می نگریستند. مگر او با زهر خند، به روی خود نمی آورد و چنین وانمود می کرد که این آهنگ ها ربطی به او ندارند و حتا کمی کف هم می زد. با این که با چهره یی گرفته و ناخوشنود، در حالی که می کوشید از خود شکیبایی و بردباری نشان بدهد، تا پایان «تماشا» از جا تکان نخورد.
در پایان جشن، هنگامی که با اعضای سفارت به خانه باز می گردیدیم، مرزنشینان قبیله یی به پیشواز ما شتافتند و با سر دادن فریادهای شادیانه و چاویدن ها، دنبال خودرو های ما آغاز به دویدن نمودند.
رزمایش ها (مانورها) برای نخستین بار در تاریخ افغانستان در مقیاس اروپایی سازماندهی شده بود. برداشت های دارای بار نظامی در پیوست پیشکش گردیده است.[4] در این جا من تنها خواسته ام به جنبه سیاسی این رزمایش ها درنگ نمایم. روشن است که مانورها می بایستی توانمندی پدافندی کابل در برابر ارتش هند را به نمایش بگذارند. سپاهیان سرخپوش- پاسداران کابل، با دست یازیدن به پاتک، سفید پوشانی را که از سوی مرزهای هند بر آنان تاخته اند؛ در هم می کوبند و بر آنان چیره می شوند. روشن است دابس که آرزومند لذت بردن از چنین «تماشا» هایی نیست، در رزمایش ها حضور به هم نرسانید.
بایسته می دانم یک نکته بسیار مهم را یاد آوری کنم. درست در روز نخست جشن، کالیتنی (Kaletny)- سیمابردار و سینماگر ما به کابل رسید. امیر با کنار گذاشتن سوء ظن های خصمانه سنتی همیشگی افغانی، این بار اجازه داد تا هر چیزی را که دلش می خواهد فیلم برداری نماید. کالیتنی با بهره گیری از این فرصت بی نظیر، به کوری چشم انگلیسی های حسود، پرده های جالبی، از جمله رزمایش و رژه ارتش افغانستان، و همچنین ترانه ها سرودخوانی ها پایکوبی های قبایل مرزی جنگی را سیمابرداری کرد. این نخستین باری بود که از افغانستان برای عکسبرداری سینماتوگرافیک استفاده می شد.
در جشن، همسران کارکنان و کارمندان نمایندگی های دیپلماتیک دعوت شده بودند. برای افغانستان این نخستین گام بزرگ به جلو بود: بسنده است بگویم که این نخستین باری بود که امیر در «انجمن» بانوان فرنگی (اروپایی) حضور به هم می رسانید. او با بانوان ما- به ویژه با لاریسا میخایلونا[5] نسبت به بانوان انگلیسی بیشتر مهربانی نشان می داد که زیاد برای آن ها خوشایند نبود.
هنگام مسابقه فیل دوانی، امیر به من پیشنهاد کرد تا با او شرط ببندیم. روشن بود نمی توانستم رد کنم. چون امتناع کردن نامناسب بود. وقتی او دوباره از من خواهش کرد تا با او شرط ببندم، این بار گفتم که اکنون نوبت سر هنری است. در این جا امیر با آواز بلند پاسخ داد: «نمی خواهم با او بازی کنم». اما وقتی دابس به ابتکار خود از او خواست تا شرط بندی کند، امیر گفت: «شرط بندی ما با شما پایان یافته است.» دابس که در این نیشخند، اشاره امیر را به گفتگوهای انگلیس و افغانستان می دید، آزرده شد و رنجید.
نکته دیگر شایان یادآوری این که امیر پیشین بخارا نیز به عنوان مهمان در «تماشا» حضور به هم رسانده بود. امان الله خان و حواریون برجسته اش به گونه نمایشی با او برخورد سردی داشتند و به رغم خوشامدها و خم و چم هایش، همه از او دوری می گزیدند و هیچ کس با او گرم نمی گرفت و گپ نمی زد.
پیرامون کنسولگری ها در مرزهای هند:
در این پیوند، بار دیگر توجه افغان ها به قرارداد ما افزایش یافته است. به طور خاص، به ویژه به بند مربوط به کنسولگری ها در مرزهای هند.
امیر از من در مورد پاسخ دولت روسیه پرسید. با تکیه به پیام رمزی تاریخی 09/05 سال روان شما که بر پایه آن شما مجاز شمرده بودید که تحت شرایط خاصی می توان از کنار گذاشتن بی درنگ گشایش کنسولگری ها در قندهار و غزنی صرف نظر نمود، این موضوع را به آگاهی امیر رساندم.
با توجه به این که زمان را برای بحث در باره بررسی گشایش کنسولگری های افغانستان در خاک روسیه نامناسب می پنداشتم، با سکوت از کنار آن گذاشتم. روشن است هنگامی که افغان ها مساله عملی گشایش کنسولگری ها را مطرح سازند، به آن ها اجازه نخواهیم داد کنسولگری های خود را بیش تر از تعدادی که شما در پیام رمزی تان بر شمرده بودید، بگشایند.
برخی ناهمنگری ها در باره کلمه «اکنون»، که در نسخه پیش نویس من گنجانده شده بود، بروز کرده است. امیر از من بسیار خواهش کرد تا با پذیرش این کلمه در واقع، از بازتاب آن در قرار داد بگذریم، چون تاثیر ناگواری بر مجلس برجا خواهد گذاشت.
چون موقعیت حساس کنونی، مستلزم احتیاط خاصی است تا کسی را بیهوده و ناروا بر آشفته و بر افروخته نسازیم و افغان ها را از خود نرنجانیم؛ بر آن شدم تا بی درنگ در این بحث نقطه پایانی بگذاریم و این کلمه را بستریم.
در عمل، ما از گشایش این کنسولگری ها برای همیشه چشم نمی پوشیم و بر پایه قرار داد به گونه فرمالیته از حق گشایش این کنسولگری ها برخوردار هستیم تا در هر زمانی که آن را مناسب تشخیص بدهیم، بر باز کردن کنسولگری ها در قندهار و غزنی پافشاری نماییم.
امیر معتمدانه به من وعده سپرد و موافقت نمود تا آن را به گونه تحریری تایید نماید که با دگرگون شدن اوضاع و فراهم شدن زمینه، نه تنها در قندهار و غزنی، بل که حتا در خوست، جلال آباد و داکا؟ نیز کنسولگری هایی به ما بدهد. وی در این حال همچنین سخن های بسیاری در باره لزوم به خرج دادن مساعی باهمی برای پهن ساختن تبلیغات انقلابی در هند، که باید از یکسو دارای بار کمونیستی و از سوی دیگر بار پان اسلامیستی باشد.
در پایان، او برای من آن چه را که در باردهی های اخیر چند بار به رفیق سوریتس باز گفته بود، تکرار کرد: اگر ما به او تضمین رسانایی همه کالاهای مورد نیاز افغانستان را از ر وسیه بدهیم، بستن قرار داد با انگلیس زاید خواهد بود.
در پاسخ به این گفته های او پیشنهاد کردم تا با ما قرار داد تجاری ببندند، که در چهارچوب آن ما می توانیم تضمین نماییم که عرضه کالا به افغانستان را، در صورت بسته شدن مرز با هند تامین می نماییم.
این جا او بسیار سر زنده شد و از من خواست هر چه زود تر پیش نویس قرار داد تجاری را برایش ارائه بدارم.
وضع من تا جایی با این دلیل پیچیده شده است که هنوز نظر شما در باره پیش نویسی که از سوی رفیق ایوانف تدوین گردیده است، برایم روشن نیست
دلچسپی به رخدادهای بخارای خاوری:
دولت افغانستان پس از دریافت اطلاعات در باره شورش ها در بخارای خاوری، مصرانه آغاز به پیشنهاد کمک [نظامی–گ.] به یوسف زاده برای بازگرداندن نظم و آرامش نمود. البته، یک بار دیگر آوندهای مبتذل در باره نکوهش حضور ارتش سرخ در بخارا و ستایش از سپاهیان مسلمان افغانستان، که به بخارای پیرو اسلام بیشتر نزدیک و «همزاد» اند، تکرار گردیدند.
یوسف زاده نیرنگباز، روشن است نیک می دانست که زیر پرده پیشنهاد «دوستانه» [افغان ها-گ.] «صدور قاچاقی» اشغال نظامی پنهان است، به گفته خودش، قاطعانه از پذیرفتن «کمک» پیشنهاد شده خود داری کرد و با مردود دانستن سرزنش [افغان ها-گ.] از حضور ارتش روسی در بخارا گفت که نیروهای روسیه، بر پایه پیمان نظامی ما در بخارا حضور دارند.
با در نظر گرفتن دلچسپی بیمارگونه یی که افغان ها پیوسته در قبال رویدادهای بخارا نشان می دهند، منتفی نیست که آن ها به بهانه ارائه دوستانه ترین کمک ها، تلاش های دیوانه واری را برای تحمیل حمایت خود از دولت بخارای شوروی، با قرار دادن آن ها در برابر عمل انجام شده با گسیل سپاهیان افغانی به قلمرو بخارا به خرج بدهند.
روشن است مبنایی در دست نداریم که افغان ها بدون گرایش جدی به سوی انگلوفیلیسم معین، کنون مایل به تیره ساختن روابط خود با روسیه و بخارا باشند، اما با توجه به گرایش های آشکارای امپریالیستی افغانستان و سر در گمی شدید سیاست پر نوسان آن، باید همه چیز را پیش بین بود و برای همه چیز هم آماده.
وضع جامعه هندی در کابل:
جدا از برخی از نشانه های امیدبخش، جامعه انقلابیون هندی در کابل هنوز هم وضعیت را تیره و تار ارزیابی می کنند. این روانشناسی شک و تردید نومید کننده، به پیمانه چشمگیری به دلیل شکنندگی و ناپایداری وضع آن ها و آوازه های پخش شده مبنی بر این که پس از تصویب قرار داد با بریتانیا، در برابر هندی ها در کابل اختناق آغاز خواهد گردید.
این در حالی است که در تایید این آوازه های سر بازار، وزیر کشور (داخله)- دوست جمال پاشا، کارزاری را در برابر رفقای هندی ما به راه انداخته است. این کار شاید نه بدون نفوذ عبدالطیف- هندی خودفروخته و آبروباخته رخ داده باشد که در خدمت پلیس افغان است و هنگامه خشونتباری را در برابر دیگر هندی ها به راه انداخته است.
در این میان، عبدالطیف چونان نماینده رسمی «انجمن انقلابی» عبدالرب شمرده می شود. بایسته است تا هر چه زودتر صلاحیت های او را همچون نماینده این انجمن گرفت. در پیوند با خطری که رفقای هندی را در صورت تصویب قرار داد انگلیس و افغان تهدید می کند، کنون به ابتکار سازمان تازه ایجاد شده در کابل به نام «خدمتگاران هند» رایزنی هایی به راه افتاده تا به پارس رخت بربندند.
نمایندگان قبایل، که برای گرفتن کمک نزد دولت افغانستان می آیند، با عدم دریافت پاسخ، به حدی می رسند که در اوج نومیدی، دست به فروش تفنگ های خود می یازند. در متن این پدیده ها، هندی ها و مرزنشینان حال خوار و زاری دارند.
هرگاه هندی ها مورد آزار و اذیت قرار بگیرند، تاثیر گذار ترین گروه آن ها به رهبری [مولوی-گ.] عبیداالله [سندی-گ.] عزم مهاجرت به روسیه دارد. برای ما بسیار مهم است از پیش دیدگاه شما را در قبال مناسب بودن آمدن دوستان هندی به روسیه، اگرگاه آن ها به ما برای دریافت ویزا مراجعه نمایند، جویا شویم.
نتیجه گیری:
سیاست افغانستان در کل، بسیار ساده، بی پیرایه و قالبی است که پیوسته میان ما و انگلیس در نوسان است. در این حال، ما به روشنی از همه کاستی های آن آگاهی داریم. بهبود روابط با انگلیس به ناگه نشان خواهد داد که یا تصویب قرار داد تا ماه های جون-جولای به تعویق خواهد افتاد، یا ایستگاه رادیویی ما در سپتامبر بسته خواهد شد.
به همین منوال، با بهبودیابی روابط با ما، بریتانیایی ها در همان دم واکنش تندی را در سیمای سخنرانی هایی از پیش تهیه شده در جشنی باشکوه و بزرگ با ترانه سرایی ها و سرودخوانی های ضد بریتانیایی قبایل مرزی احساس خواهند کرد.
به هر رو، به تازگی، رشته کاملی از حقایق ملموس مانند برپایی «تماشا»، دادن خیرات های بزرگ برای گرسنگان و لحن چاپلوسانه مکاتبات رسمی افغانستان به ما نشان می دهد که بهبود اوضاع را به سود ما نشان می دهند.
این را که تیرگی روابط با انگلیسی ها تا کجا خواهد کشید و آیا به دنبال آن، منحنی سیاست افغانستان جهش نوی به سوی نامطلوب برای ما خواهد داشت یا نه- نمی توان پیش بینی کرد. به طور کل، یافتن احاطه کامل بر رویدادها و با دقت به عمق معنای سیاسی این تغییر رفتارها رفتن، به دلیل پنهانکاری یی که کنون گفتگوها با انگلستان پیچانده شده است، بسیار دشوار است [...] حتا بیشتر وزیران نیز از رازهای پس پرده گفتگوها آگاهی ندارند.
با نبود کامل زندگی اجتماعی در کابل، وضعیت خبرچینان و ماموران اطلاعاتی ما، بسیار دشوار است. بنا بر این، برداشت ها را ناگزیر باید در چهارچوب تنگ گفتگوهای رسمی نمود و بیشتر بر پایه گمانه زنی ها استوار گردانید.
البته، چنین وضعیتی تنها موقتی است. هر گونه نتیجه گفتگوهای به درازا کشیده با انگلیسی ها، چونان آذرخشی آسمان تیره و تار وضعیت را روشن خواهد گرانید. با این هم، کنون می توان گمان برد که، در ظاهر، روابط با بریتانیا با برخی از پیچیدگی ها برخورده است.
بسیار مهم است که تصویب قرار داد امضا شده از سوی دابس در لندن با موانع برخورده است. افزون بر این، اثر بی تردیدی را همزمان رخدادهای اخیر در هند، به ویژه تصویب تاکتیک مقاومت منفی پیشنهاد شده از سوی گاندی در کنگرس برجا گذاشته است.
پاگیری انکار ناپذیر جنبش انقلابی در هند، که به رغم سرکوبگری های دولتی موج گرفته است، افغانستان را وادار می گرداند در باره صلابت قدرت بریتانیا بیندیشد. در پرتو انقلاب به پختگی و به بلوغ رسیده هند، افغانستان می ترسد روسیه شوروی را از خود برنجاند و براند، چون با از دست دادن حمایت آن، (حال چه رسد به دشمنی آن)، خود را در آینده میان دو آتش سوزنده خواهد یافت، که می تواند امارت افغانستان را با شعله های آتش، خاکستر بگرداند. بنا بر این، دولت افغانستان کنون به دنبال بیمه کردن نظام خود با نزدیک شدن به روسیه شوروی است، که باید به موازات تحول رخدادها در هند آبستن انقلاب تقویت یابد.
در کل، با وجود نظارت مشکوک و مظنون پیگیرانه دولت افغانستان بر وضعیت بخارای خاوری، با وجود دیدگاه های دوستان هندی ما، کنون وضعیت اجازه می دهد تا برداشت های بیشتر خوش بینانه تری داشت.
سیاست فاقد انسجام و کج و معوج افغانستان، لحظه بسیار جالبی را از سر می گذراند. آن ها بار بسیاری را در پله های ترازوی نوسانی خود گذاشته اند. هر چند هم که ترازوی آن ها در حال حاضر بسیار ضعیف است، با آن هم از وزنه های ما سنگین تر است.
به هر رو، بایسته است تا وضعیت را از نزدیک بررسی کنیم تا به گونه پویا بتوانیم بر آن تاثیر بگذاریم.
با درودهای کمونیستی
راسکلنیکف
بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند 495، پرونده ویژه 154، کارتن 98، برگ های 42-49
گزارش[6] در باره کار هندی طی نیم سال از یکم دسامبر [1921] تا یکم می 1922 سفارت شوروی در افغانستان[7] فئدور راسکلنیکف[8]
خیلی ها محرم
در وضع ناخوشایند کنونی برای ما در افغانستان در مورد کار هندی، در معنای وسیع این کلمه، حرفی برای گفتن نداریم. در روابط ما با حکومت افغانستان سردی معینی به ویژه در پیوند با مساله بخارا،[9] رخ داده است و همزمان با آن نزدیکی با بریتانیایی ها که با امضای قرار داد انگلیس و افغانستان در نوامبر سال گذشته تثبیت گردیده است، آغاز شده است.
این همه ها، افغان ها را به بیداری و هوشیاری بیشتر و بی اعتمادی نسبت به ما بر می انگیزند. نزدیک دروازه نمایندگی همیشه نگهبانان و پاسبانان افغانی ایستاده اند، که به طور طبیعی بازدید کنندگان را اذیت می کنند و از بازدید بسیاری از کسانی که می خواهند به سفارت بیایند، جلوگیری می کنند. چرا که پس از آمدن، بازدید کنندگان را مورد پیگرد قرار می دهند.
امیر دستور پنهانی یی صادر کرده است که بر طبق آن هیچ روسی حق ندارد در خیابان بدون محافظ امنیتی افغان ظاهر شود. تنها با پرداخت رشوه به «مهماندار» (اجنت ویژه رسمی معرفی شده از سوی دولت به نمایندگی) می توانیم از شر این محافظان رهایی یابیم.
امیر خود به گونه جدی چگونگی اجرای دستور خود را پی می گیرد. او چندی پیش، با دیدن یکی از کارمندان ما در خیابان بدون محافظ او را باز ایستاند و علت نبودن نگهبان را همراه او پرسید. کارمند ما هم با لحن سردی پاسخ گفت که نگهبان از او عقب مانده است.
بسنده بگوییم که تنها همین واقعیت ما را از امکان کار قانونی در باره هند محروم می گرداند و وادار می گرداند تا یکسره به کارهای زیر زمینی و پنهانی رو بیاوریم. چیزی که تعهدات توافقی ما را با انگلیس[10]و نمایندگی بریتانیا در کابل بدتر می سازد.
در جو ویژه کابل- جایی که هر اروپایی انگشت نما است و همه چشم ها به سوی او، جایی که اروپایی ها نمی توانند حتا یک گام هم بیرون از نظارت، بردارند، پرداختن به کار محرمانه امر بسیار دشواری است. دشواری این کار بیشتر با آن پیچیده می شود که نه تنها ما، بل که هندی ها و پتان هایی که با تماس دارند، تنها می توانند با ما به گونه غیرقانونی و پنهانی تماس برپا نمایند.
چنین بر می آید که «روزهای تیره و سیاه»- هنگامی که هندی ها و پتان ها را زیر سایه تهدید زندان (که در افغانستان تقریبا برابر با رفتن پای چوبه دار است) از گرفتن هر نوع تماس با ما بر حذر می دارند، فرا می رسند. از همین رو، ما با بسیاری از هندی های برجسته، تنها از طریق میانجی ها ارتباط می گیریم. کسی از هندی ها یا پتان ها به سفارت نمی آیدند. من روابط شخصی مستقیم با هیچ کسی از آن ها را ندارم. همه کارها از طریق کارکنانی، که دیرهنگام شب به بیرون شهر برای دیدارهای پنهانی در جاهای از پیش قرار گذاشته شده می روند، پیش برده می شود.
هندی ها در کابل نیز از امکان داشتن ارتباط رسمی با هند محروم اند. این ارتباط ها پنهان پیش برده می شود و حکومت افغانستان بر سر راه آن ها انواع موانع می تراشد. همه این کارها به پیمانه بزرگی مانع از پیشبرد کار هندی ما می گردند و نمی گذارند تا دامنه آن را به گونه بایسته پهن نماییم.
محمد علی:
[11]در واقع، ما تنها یک رابطه دائم، اما بی چون و چرا قابل اطمینان داریم که رفیق محمد علی است. «کارنامه» او در گزارش های پیشین در کار هند داده شده است. ارزش این رابطه نه آن قدر در سودی که او برای کار هندی می آورد، بل در اطلاعاتی است که از مجرای سرویس مخفی اش در افغانستان به ما می دهد. محمد علی، که نماینده حزب کمونیست هند در کابل است، با هند تماس بس ضعیفی دارد.
متا سنگ[12]- رجل برجسته سینگ، که در هند پنهانی می زیست و بهار سال 1921 به کابل آمد، در این شهر از سوی محمد علی به راه کمونیسم کشانده شد و از این جا با دستور او برای پی ریزی حزب کمونیست سیک به پنجاب فرستاده شد. مگر، با گذشت نزدیک به یک سال که از تاریخ بازگشت او سپری شده است، دستاوردهای مشخص کار او هنوز روشن نیست. به جز از چند... مقاله و سخنرانی نسبتا تند او در مطبوعات بومی، که در آن سینگ پی ریزی حزب کمونیست را نوید داده و خواستار مبارزه [در برابر انگلیس-گ.] گردیده است. او هیچ گزارشی نفرستاده است.با این هم، غلام حسین[13] که چندی پیش به کابل آمده و نزد محمد علی زندگی می کند از زبان متا سینگ می گوید که سینگ هسته حزب کمونیست را ریخته است و در آینده نزدیک به ما گزارش کار خود را خواهد فرستاد. غلام حسین، که هنوز جوان است، چند سال پیش دانشکده اقتصاد دانشگاه لاهور را به پایان رساند و پس از آن استاد اقتصاد در کالج سیاسی تاسیس شده از سوی کنگره به نام کالج تیلاک (Tilak)[14] در لاهور گردید.
حسین خود را سوسیالیست می خواند. او ابراز آمادگی کرده است با ما همکاری کند و خواهش نموده است نشستی را برای دریافت دستور در زمینه پویایی های آینده خود در هند، بیشتر در پیوند با اتحادیه های کارگری با ما داشته باشد. تا کنون با او از طریق محمد علی تماس داشته ایم.
در دسامبر1921، محمد علی فراخوان نوشته شده از سوی من عنوانی اجلاس کنگره ملی سراسری هند در احمد آباد فرستاد. افزون بر آن، او چند مقاله مختلف را به ارگان های کنگره هند فرستاده است.
همه مقاله ها از صافی سانسور مقدماتی ما گذشته است. در ماه مارچ همان سال، سینگ از طریق یک میانجی تصادفی به محمد علی پیام فرستاد که همسر داکتر کیچلی(Kiechle
)[15]- رجل برجسته دستگیر شده جنبش خلافت،[16]به نمایندگی شوهرش از ما درخواست دریافت کمک مالی کرده است. ما هم برای او از طریق واسطه600 پوند کاغذی فرستادیم. طرفه این که محمد علی همیشه فروتن و کم ابتکار که همواره از رهنمود های ما پیروی می کرد، ناگهان پس از آمدن محمد شفیق صادق[17]به کابل، آغاز به تبارز دادن ابتکاری بیگانه با رفتار او، با میلان معین خودسرانه و تکروانه نمود. شفیق به سال 1922 تقریبا همزمان با محمد علی به روسیه رسید و به سازمان روی[18]و سپس به حزب نامنهاد «کمونیست هند» پیوست.او نماینده هند در کنگره دوم کمینترن بود. او در جنوری 1922 از راه اروپا به افغانستان و هند آمد.
شفیق، بی تردید از محمد علی از دیدگاه تکاپو، داشتن ابتکار و اعتماد به نفس و همچنین از نگاه مطالعه برتر بود. راستش، قدرت برداشت و فصاحت خوبی نداشت و با آن که از دیدگاه فکری و از دیدگاه آگاهی در مارکسیسم تقریبا با او در یک تراز و یا حتا پایین تر از او قرار داشت، از او با گزافه گویی های بی پایه و دویدن کودکانه به دنبال شکوه و جلال متفاوت بود.
محمد علی که در گذشته بدون هماهنگی قبلی با ما هیچ برگی را از فراخوان گرفته تا مقاله، اعلامیه و نامه ها و...به هند نمی فرستاد، ناگهانی در اوایل ماه مارچ مجموعه کاملی از نامه ها، مقالات و فراخوان هایی را که با شفیق بدون آگاهی قبلی ما به هند فرستاده بودند، نشان داد.
همه این اسناد بیسوادی کامل سیاسی نویسنده ها و در عین حال تمایل برای خودنمایی مختص شرقی ها را آشکار گردانید: همه آن ها با امضاهای شفیق و علی به عنوان دبیران حزب کمونیست هند مزین بودند. اما اشتباه اصلی هر دو ما دوست جوان هند ما برخورد سطحی رادیکال و رویکرد اولترا کمونیسیتی آن ها در قبال جنبش انقلابی هند در نبود درک اساسی از مارکسیسم و ظرفیت برای تجزیه و تحلیل جدی مناسبات طبقاتی و اقتصادی است.
همه آشنایی آن ها با مارکسیسم محدود به رساله های معروف و شماره های مجلات «کمینترن» می گردد. این دو زیر تاثیر شخص روی به کمونیسم گراییده اند. شفیق خود نوشته است که جهان بینی کمونیستی خود را مدیون روی است.
با این حال، هر دو، به خصوص محمد علی کمونیست های بی آلایشی می نمایند. اما درک سطحی از کمونیسم آن ها را به سوی «چپ روی»می کشاند....
مولانا عبید الله[19] [سندی-گ.] :
محمد علی و شفیق نزد عبید الله (عضو پیشین دولت موقت هند) که در این جا بسیاری از احترام بالایی برخوردار و عملا حامی همه انقلابیون جوان هند است، زندگی می کنند. آن ها می توانند در این جا تنها به خاطر تضمینی که عبید الله به دولت افغانستان داده است که دوستان جوان ما در این کشور، دست به پویایی های کمونیستی یا ضد دولتی نمی یازند، می توانند کار کنند.
عبید الله، که در آغاز جنگ جهانی اول به افغانستان مهاجرت نموده است، نسبت به ما بسیار حسن نیت دارد. او از دیدگاه مالی کاملا وابسته به محمد علی، یعنی ما (شوروی ها) است. در مساله هند او در پلاتفرم جناح چپ کنگره ایستاده است. مگر، در مسایل تاکتیکی، در پلاتفرم نامنهاد «قبیله یی» ایستاده است. یعنی می پندارد که قبایل مستقل پتان در مرز میان افغانستان و هند بود و باش دارند، اهرم اصلی خارجی برای تسریع و تسهیل انقلاب هند اند.
جمال پاشا[20]در سال های بود و باش خود در کابل، با شیوه های گوناگون می کوشید انحصار کار هند را در دست خود داشته باشد. شایان یاد آوری است که او نامه هایی به سرشناس ترین رجال کنگره و خلافت در هند با پیشنهاد ارائه کمک از افغانستان با سنجش به وجوه ما فرستاده است. با این همه، از سرنوشت این نامه ها ما هیچ چیزی نمی دانیم. دست کم هنوز پاسخی به این نامه ها دریافت نشده است. جمال در کار هندی خود را سخت بی اعتبار ساخته است. گلوله ها، هفت تیرها و تفنگ هایی که ما به او برای رساندن به قبایل مرزی داده بودیم، .... او همه را به وزیر کشور داده است. همین گونه او 15 هزار روبل با پشتوانه طلایی را که به وی برای ساختن درمانگاه هندی در کابل داده بودیم، همین گونه بر باد داده است.
در باره سرنوشت این چیزها، ما هیچ چیزی نمی دانیم. جمال پاشا پیش از رفتنش کمیته عالی یی را برای کار در هند در سیمای ضیاء بای– افسر ترکی (به عنوان جانشین خود)، عبید الله و محمد علی(که از این کار سر باز زد و با کس دیگری جایگزین شد)، ایجاد کرد. کمیته از همان آغاز مرده پا به گیتی نهاده بود و در ماه های نخست پویایی خود پس از رفتن پاشا از پا افتاد. ترک ها کنون کوچکترین رابطه یی با کار هندی ما ندارند.
ظفر حسن[آیبک-گ.] :
عضو کمیته کنگره کابل، با محمد علی در نزد عبیدالله زندگی می کند. او در وزارت حربیه افغانستان کار می کند. ارتباط مستقیمی با ما ندارد. اما نسبت به ما حسن نیت دارد. او اطلاعاتی را که در باره افغانستان به دست می آورد، به آگاهی محمد علی می رساند.
.....
راسکلنیکف
کابل
5 می 1922
برگرفته از کتاب: رازهای سر به مهر تاریخ دیپلماسی افغانستان
وب لاگ کانون مطالعات و پژوهش های افغانستان
tel: 00496966076955
[1] . پندول یا رقاصه ساعت-گ.
[2] . از همین رو هم کمتر کسی جرئت داشت، مخالف اظهارات امیر نظر بدهد-گ.
[3] . انگلیسی ها-گ.
[4] . در سند دست داشته این پیوست شاید بنا به محرمیت آورده نشده است.-گ.
[5] . بانو راسکلنیکوا- همسر راسکلنیکف سفیر شوروی-گ.
[6] . در اصل این گزارش در پانزده صفحه تدوین گردیده است که ما تنها فشرده آن را در این جا آورده ایم.-گ.
[7] . برگرفته از: بایگانی دولتی تاریخ اجتماعی- سیاسی فدراسیون روسیه، فوند 544، پرونده ویژه 3، کارتن 105، برگ های 128-147
[8] . فئودر فئودر راسکلنیکف، (1892-1939) – سفیر شوروی در کابل از 16/7/1921 تا 6/2/1924
[9] . به سال 1922 میان روسیه شوروی و افغانستان رقابت شدیدی بر سر نفوذ در جمهوری به ظاهر آزاد بخارای شوروی روان بود. در همین بستر، زیر فشار مسکو [عبدالهادی داوی-گ.]- فرستاده افغانستان در بخارا از آن جا رانده شد. امان الله به نوبه خود در پی برون راندن یگان های ارتش سرخ از بخارا بود و پنهانی از باسماچیان پشتیبانی می کرد.
[10] . سخن بر سر شرایط قرار داد تجاری شوروی و انگلیس تاریخی 16 مارچ 1921 است که نه تنها در بر دارنده بندهای اقتصادی، بل نیز تضمین های متقابل مبنی بر «خود داری از هر گونه اقدامات خصمانه و پیشبرد و راه اندازی تبیلغات در برابر جانب دیگر «در بیرون از حدود خود» بود.
[11]. محمد علی (خوشی محمد عبدالسلام) (1894 -1937)- کمونیست هندی. او در سال های 1915- 1919 در کابل می زیست که در آن جا به پویایی های ضد بریتانیایی می پرداخت و با «دولت موقت هند» به رهبری برکت الله ارتباط داشت.
او در توطئه «نامه های زرین» دست داشت. در سال های1920- 1922 رزدنت کمینترن در کابل بود. از افغانستان به دستور امیر امان الله خان اخراج شد. تا 1928 در آلمان و فرانسه به کار های زیر زمینی پرداخت. در 1928-کارمند اپارات کمینترن بود. به سال 1937 مورد اختناق قرار گرفت و به تاریخ 21/04/ 1992 اعاده حیثیت گردید.
[12]. مُتا سینگ- یکی از مهره های پرتکاپوی سیک از گروه زیرزمینی چپ رادیکال بود که خیزش مسلحانه را در پنجاب تدارک می دید و در آن جا نخستین یاخته کمونیستی را در هند ایجاد کرد. او در سال 1922 از سوی مقامات بریتانیایی دستگیر شد.
[13]. زندگی نامه او در دست نیست.
[14] . تیلاک بال گانگادهر(1856-1920)- رهبر جنبش رهایی بخش ملی هند-پیشوای شاخه رادیکال کنگره ملی.
[15] . سخن از داکتر سیف الله کیچلو (1885-1963) – یکی از رهبران جنبش رهایی بخش ملی در پنجاب است. تا 1947 او بارها از سوی حکومت انگلیس بازداشت شده بود و سر هم ده سال را در زندان گذراند.
[16]. این جنبش در دفاع از سلطان ترک که خلیفه همه مسلمانان سنی شمرده می شد، در هند به راه افتاده بود که پس از پیروزی انقلاب کمالی در ترکیه و از میان رفتن خلافت در 1924 نیز رنگ باخت و فرو کش کرد.
[17]. محمد شفیق صادق- دبیر حزب کمونیست هند ایجاد شده از سوی روی در تاشکنت.
[18] . روی مانابندرا (Manabendra) نات/ با نام های مستعار مارتین، روبرتو آلن، ویلیاگارسیا (Villagarcía) و رابرت آلن روی، رابرتس، مانوئل مندز / (1892-1954) انقلابی هندی؛ در سال های جنگ جهانی دوم در جستجوی جنگ افزارهای لازم برای قیام ضد انگلیسی در هند از باتاویا (Batavia)، مالایا، هنگ کنگ، فیلیپین، کوریا و جاپان بازدید کرد و تماس هایی با نمایندگان آلمان در این کشورها برای به دست آوردن کمک های مالی برپا نمود.
در سال 1916 به امریکا آمد- جایی که او را پس از ورود امریکا به جنگ در کنار دولت های آنتانت (متحدان) دستگیر کردند، مگر به قید وثیقه آزاد شد. در سال 1917 از امریکا به مکزیک گریخت، جایی که «انجمن دوستان هند» را تاسیس کرد و با گروه های بومی مارکسیستی نزدیک گردید.
او با در اختیار داشتن پول هنگفت دریافتی از آلمانی ها، بنیادگذار روزنامه های «ال سوسیالیستا» و «ال ارلادو دو مکسیکو»- نشریه های حزب سوسیالیست مکسیکو گردید. در دسامبر 1918 او دبیر کل حزب منطقه یی سوسیالیست مکسیکو انتخاب گردید. زیر تاثیر م. م. بورودین- نخستین کنسول شوروی در مکزیک به پشتیبانی از انقلاب اکتبر پرداخت.
روی به سال1920 به دستور حزب کمونیست مکزیک همراه با ای. ترنت به عنوان نماینده برای اشتراک در کنگره دوم بین الملل کمونیستی (کمینترن) به شوروی گسیل گردید. در مسکو با لنین دیدار کرد که به پیشنهاد او تزهایی را در مسائل ملی و مستعمراتی تدوین نمود که در کنگره دوم کمینترن بررسی گردید.
او عضو کمیسیون کنگره دوم در مسایل ملی و مستعمراتی بود. روی به عنوان نماینده مکزیک (با نام روبرتو آلن) و نماینده هند (با نام مهاندرا نات روی) در کار کنگره اشتراک داشت. از سال1921 عضو کمیته اجرایی انترناسیونال کمونیستی به نمایندگی از هند بود.
او همچنین عضو نمایندگی کنگره های سوم- ششم کمینترن بود (مگر در کنگره ششم «به دلیل بیماری» شرکت نداشت). روی در کنگره چهاردهم حزب سراسری کمونیست روسیه (شاخه بلشویکی) اشتراک ورزیده بود. در سال های 1920-1921 نماینده کمیته اجرایی کمینترن در تاشکنت برای کار با کشورهای خاور بود.
در تاشکنت بار دیگر حزب کمونیست هند را بنیادگذاری کرد. در سال 1923، به رهنمود کمینترن در آماده سازی انقلاب در آلمان اشتراک ورزید. از سال 1924 عضو هیات رییسه کمیته اجرایی کمینترن به نمایندگی از هند بود.
در سال های1926-1927- عضو دبیرخانه خاور دور کمیته اجرایی کمینترن گردید. در 1927 - نماینده کمینترن در چین و عضو انجمنlendersekretariata بود. در سال 1929 به اتهام «هواداری از تروتسکی» از کمینترن اخراج گردید. در واقع، دلیل اخراج وی نپذیرفتن پیشنهاد وی از سوی رهبری کمینترن در باره پویایی های بعدی کمینترن در هند بود.
روی به سال1930 به هند باز گشت و در سال های 1931 - 1936 زندانی بود. پس از آزادی، یکی از اعضای کنگره ملی هند شد. در سال1940 به خاطر فراخوانش مبنی بر پشتیبانی از انگلیس در جنگ جهانی دوم از کنگره ملی هند بیرون رانده شد. در سپتامبر1940حزب رادیکال – دموکراتی را تاسیس کرد و دبیر کل آن شد. در سال 1948 از زندگی سیاسی کناره گیری کرد و در سال 1954 کشته شد.
[19] . سندی، مولانا عبید الله، (1872- 1944) - خدا شناس مسلمان و رجل جنبش رهایی بخش ملی هند بریتانیایی، از 1915-1922 در افغانستان در مهاجرت به سر می برد. او وزیر حربیه دولت موقت هند در کابل بود. تا 1922 نمایندگی کابل کنگره ملی هند را رهبری می کرد. به نادر خان نزدیک بود. در سال 1922 ناگزیر به ترک کابل و رفتن به شوروی گردید. زمان درازی در ترکیه زندگی می کرد (در سال های1926 - 1939) . او در سال 1939 به میهن خود برگشت.
[20] . جمال احمد پاشا (1861/1872 -1922) - یکی از رهبران ترک های جوان در سال های جنگ جهانی اول، وزیر نیروی دریایی و فرمانده ارتش چهارم ترکی در سوریه بود. او سرکوب جنبش آزادیبخش عرب در فلسطین، لبنان و سوریه را رهبری می کرد. جمال در سال 1915یکی از سازماندهندگان کشتار عام ارامنه در امپراتوری عثمانی بود. در سال 1918 به آلمان گریخت. در سال1919 از سوی فرماندهی نیروهای اشغالگر انگلیسی در ترکیه غیابی به اعدام محکوم گردید. او در سال های1920- 1922 جاسوس نفوذی شوروی در کابل بود. جمال همچنین در این سال ها بازرس نظامی ارشد ارتش افغانستان بود. او کار بسیاری برای اصلاح نظام دولتی افغانستان و ارتش آن انجام داد. جمال در سال 1922 از سوی داشناک [ارمنی-گ.] در تفلیس کشته شد.