طنز سياسی)

 

برادر صالح ، رفيق اتمر و خان خانان ، کرزی !


 


کمباور کابلی

سبيل شوی کرزی ، سبيل شوه کلاهت کرزی ! ای چه کاری بود که کردی ! رفيق اتمر و برادر صالح ره چرا ماقوف کدی! برادر صالح، چقه زياد خدمت کده بود ، زير دست قهرمان ملی صاحب، کلان شده بود ؛ چه دبدبه ای داشت ، چه دنگ و فنگی داشت ؛  روز ها ، که سر کارش ميرفت ؛ از شش درک تا سرک دارالامان ، بند و مسدود ميشد. يک روز ماه رمضان پای پياده از شش درک رفته بودم ، پل باغ عمومی ، برای داش نان پزی منزل ،چند ليتر تيل خاک ، بخرم ؛ همينکه به مقصد رسيدم، ناگهان راه ها بند شد. گفتند، امرالله خان ، از خانه اش برآمده، به طرف اداره ميرود! شب شد و نماز خفتن شد ؛ راه ها باز نشد که نشد !خدا روز بد نتت ، تا نصف شب دهان به روزه مانديم و نيت کديم برای روزه ی روز بعد!

همی سال پيش که مجاهدين برای فتح کابل و پيروزی شان بر کفار، گويا رسم گذشت و جشن ، گرفته بودند ، چند راکت به محل جشن آمد، کرزی صاحب و وزير دفاع صاحب و رفيق اتمر صاحب و برادر صالح صاحب ، سراسيمه گريختند و رفتند خانه، دو تا اعلاميه دادند و « دشمنان فغانستان » را محکوم کردند!، اما هيچ کس ، فردای حادثه، استعفا نداد ! اوه ، خدايم ؛ ای دفعه کرزی چرا ، برادر صالح را پس کد !

سبيل شوه کلاه قره کلی ات کرزی! برادر صالح ، بسيار عادت های خوب داشت ! چرا ماقوف شد! از عادت های خوبش يکی ای بود که پس از هر انفجار در کابل، دريشی لوکس می پوشيد، چند خبر نگار خارجی را جمع ميکرد، با صدای رسا ، آی ، اس آی ، ره محکوم ميکرد !  ميگفت، جلوپنجاه تا ، شصت تا انفجار و انتحار ديگررا گرفته، اگه نه ، باز کابل سر جايش نبود!

خدا خوارت کنه کرزی ! رفيق اتمر با پای آسيب رسيده و بينی بريده، ده کدام وزارتخانه ديگر ، کار کده ميتانه! خدام بتانه يا نتانه !

کرزی ! می فامی، اگر صالح صاحب ، هيچ کار ياد نداشت، دريشی پوشيدن و پز دادن را که ياد داشت ؛ خاک ده سر بيمويت که لباس رسمی دولتی را در حد لباس يک « چاپ انداز» تنزل دادی وشمائل دفاتر دولتی و مراکز تحصيلات عالی ره شبيه کوچه منده ای و ما رکيت خربوزه کدی!

راستی کرزی ، خان خانان، بيادر جان، حلقه های ائتلاف شمال قديم و دار ودسته همی جريان سياسی جديد ، نامش ده سر زبانم بود ، شايد ،« دار و انتظار» ، ادعا ميکنند که گويا برادر صالح ، ضد پاکستان بود و اينک با نبود صالح صاحب ، افغانستان توسط پاکستان ، بلعيده خات شد ، تو چه ميگی ؟

گژدم ده شکم بی خاصيتت کرزی، آينده ملک و ملت ره ، تباه نکده باشی!

شنيدم برای وزارت معارف ، پشت يک وزير طالب ميگردی، البته برای جلوگيری از آتش زدن مکتب و مدرسه ، ايده ای عالی است ؛ اما مثل اينکه  يادت رفته سر کرده های طالب صاحبا ن ، فزيک و هندسه و کيميا را، علوم شيطانی ميدانند ، فکراين تضاد و تناقض ها را هم کرده ای !

 خلاصه ، کرزی کاکا! همه آفاق پر از فتنه و شر می بينم ..

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت