غلا م محمد   زارع       

 

شورایی سراسری صلح گامی در  جهت تامین صلح ؟

 

برای تامین صلح در کشور ما فرصت ها وامکانات زیادی را ازدست داده ومتاسفانه شانس های طلایی را به هدر دادیم . خروج قوت های شوروی و رویکار آمدن حکومت داکتور نجیب الله ، اعلان مشی آشتی ملی ، عقب نشینی دولت در یک تعداد جبهات به منظور نشان دادن حسن نیت در برابر گروپ های مسلح مخالف ، اعلان ساحات جنگ زده به مناطق صلح ، تشدید مذاکرات صلح تحت سرپرستی نماینده سر منشی ملل متحد با جوانب ذیدخل در ،درگیری های افغانستان ، مذاکرات نماینده گان دولت با گروپ های میانه رو مجاهد در اروپا بر سر تشکیل حکومتی با پایه های وسیع اجتماعی ، معاهدات و پروتوکول های متعدد با قوماندانان داخلی وگروپ های جداگانه مجاهدین مسلح و انصراف دوکتور نجیب الله از پست ریاست جمهوری غرض به موفقیت رساندن تلاش های ملل متحد برای ختم خون ریزی وبرادرکشی وبوجود آمدن یک حکومت با پایه وسیع اجتماعی و . . . فرصت ها وامکانا ت تکرار نشدنی بودند ، که ما افغان ها به دلیل وابستگی گروپ های تندرو مجاهد به بیگانه و تحریکات کشور های همسایه ، نبود ویا کمبود روحیه وطن پرستی ، خود بزرگ بینی ، جاه طلبی ،سطح پایین اگاهی سیاسی و عدم تحمل دیگراندیشان ، نتوانستیم از آن ها استفاده معقول به نفع مردم و وطن نمایم .

سقوط حکومت حزب وطن ، جنگ های تنظیمی دهه نود ، ویرانی کامل شهر کابل ، کشتار های دسته جمعی ، بی عزتی به ناموس ،عزت وحیسیت ووقار مردم ، بریدن سینه زنان و بی عفتی به آنان در پیش چشم شوهران ، برادران و فرزندان شان ، نشان دادن رقص مرده ، تاراج هست وبود مردم بنام غنیمت ، چور و چپاول دارایی های عامه ، موزیم ها و ارشیف ملی ، تقسیم کابل و افغانستان به مناطق نفوذ گروپ ها وتنظیم های جهادی ، انحلال قصدی اردو ،پولیس ونیروهای امنیت دولتی ، فروپاشی کامل سیستم تعلیم و تربیه ، صحت عامه و دستگاه دولتی ، ترویج فرهنگ بی بندوباری ، بی تفاوتی ،خودسری ، بی قانونی ، زورگویی ، بی احترامی به بزرگ سالان ، بی عزتی به زنان و دختران ، بی پروایی در برابر اطفال ونوجوانان ، فرستادن زنان ( این نیم پیکر جامعه ) کارمند وکارگر در موسسات دولتی پشت حصار منازل شان و تشدید تضاد های ملی ، مذهبی وزبانی ،اینها و ده ها وصدها بدبختی و مصیبت دیگر ، که زنده یاد دوکتور نجیب الله ، بار ها در بیانیه های خود با شناخت عمیقی که از رهبران جهادی و گروپ های تنظیمی داشت ، پیش گویی کرده بود . این ها اند نتایج بی توجهی به امکانات برقراری صلح و آشتی و از دست دادن فرصت های طلایی که میتوانست کشور ما را از این بلا ها ، بدبختی ها  و مصیبت ها در امان داشته و از ویرانی کابل زیبا و کشتار هفتادوپنج هزار شهروند بی گناه کابل جلوگیری کند . مگر افسوس که چنین نشد .

و اما یازدهم سپتمبر 2001 یک بار دیگر افغانستان را در سر خط اخبار و تصمیم گیری های دول معظم دنیا قرار داد  . افغانستان بعد از سقوط حکومت حزب وطن ورویکار آمدن تنظیم های جهادی به فراموشی سپرده شده و به میدان تاخت وتاز و زور گویی سازمان های جاسوسی کشور های همسایه در وجود تنظیم های جهادی تبدیل شده بود . همسایه های آزمند که هیچگاهی آرزومندی  وجود یک افغانستان قوی و نیرومند را در پهلوی خود نداشتند از سوختاندن تدریجی کشور ما بدست شهروندان خودش لذت برده ، پای کوبی ها بر پا کردند .امریکا که چشم امید به منابع زیر زمینی کشور های اسیایی میانه دوخته و آرزوی تمدید پایپ لین نفت و گاز طبیعی   ترکمنستان از طریق افغانستان به بحر هند را در سر داشت واز انکشاف سر سام آور اقتصاد چین ، نفوذ مجدد روسیه در جمهوری های اسیایی میانه شوروی سابق تشویش داشته و نیاز به بازار های جدید فروش اموال وامتعه تولیدی کمپنی های غربی داشت ، به کمک پاکستان و پول سعودی ها دست بکار شده و تنظیم طالبان را از جمع مجاهدین تندرو، تنظیم های مختلف جهادی ایجاد و با دادن قران بدستان ناپاک این بد طینت ها ایشان را به افغانستان گسیل داشت .

     بمباردمان مواضع طلبه ها بعداز یازدهم سپتمبر 2001 در مناطق مختلف کشور توسط قوای هوای امریکا و سرازیر شدن ملیون ها دالر امریکایی در شیریان های تقریبا خشکیده اتحاد شمال ، نفس تازه به بدن پوسیده و رو به زوال این اتحاد دمید و بار دیگر آنهای را که از ترس طلبه ها در غار های کوه پایه های پنجشیر و پناه گاه های تخار فراری شده بودند ، روی صحنه آورد ، که تا امروز از شر شان خلاصی نداریم . بزرگترین اشتباه امریکا نه در بمباردمان و سر کوب طلبه های وحشی ، گروپ های تروریستی و القاعده ، بلکه در تقویه و تجهیز گروپ های رو به زوال مجاهد و اتحاد شمال و به قدرت رسانیدن مجدد شان بود . اشتباه دیگر امریکا ،در باز گذاشتن دست   سیاست بازان اتحاد شمال در تقسیم کرسی های دولتی بدون در نظر داشت  فهم ودانش ، لیاقت وشایستگی بود . قتل عام طلبه های تسلیم شده بدست پلنگی پوشان بز دل و فراری جنبش شمال ، کم بها دادن به طلبه های سرکوب شده و ثایر گروپ های تروریستی و القاعده و عدم تعقیب و سرکوب کامل این باند گروپ ها ، مشغولیت امریکا در عراق ، عدم صداقت و بازی دوگانه پاکستان در مبارزه بر ضد تروریسم و القاعده ، تحریک و تجهیز مجدد گروپ های تروریستی با پول شیخ های ثروتمند کشور های خلیج و . . . ، طلبه ها دوباره سر بلند کرده و مقاومت شان در برابر قوت های خارجی و نیرو های دولتی باعث گردید که ریس جمهور کرزی از مدت هفت سال به این طرف با  استفاده از امکانات مختلف در صدد آشتی با آنها گردیده و قسما حاضر است نورم های دموکراتیک قانون اساسی را تعدیل نموده حقوق وآزادی های زنان را فدای سر طلبه ها کرده و ثایر حقوق و آزادی های مندرج اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل را زیر پا گذارد .

اکنون امریکا و متحدان غربی اش با دولت افغانستان هم صدا شده صلح و آشتی با طلبه ها را  به صورت جدی در سر خط وظایف خود قرار داده اند . هر چند با گذشت نوه سال فرصت های زیاد به هدر رفته ، ولی آشتی با مخالفین و تامین آرامش و صلح در کشور ، آرزوی  است ، که نه تنها شهروندان عادی کشور ما به آن  مانند آب و هوا نیاز دارند ، بلکه برای کشور های غربی که زیر بیرق سازمان ملل ، سربازان خود را برای مبارزه با تروریسم به افغانستان فرستاده اند ، بسیار با اهمیت و حیاتی است . قوت های خارجی در طی این  سال ها به صورت مخفی ویا علنی زدوبند های با گروپ های مخالف دولت بر قرار کرده و در موارد از کمک ها و همکاری های متقابل همدیگر مستفید هم شده اند . ضرب المثل مشهور  که "دست ، دست را می شوید " در اینجا صدق می کند .

ناتو در عملیات نظامی خود در افغانستان بدلایل گوناگون نا موفق بوده و در موارد زیاد اشتباهات ، خلاف رفتاری ها ، کج روی ها ، بی تفاوتی ها و خود بینی های قوت های متجاوز شوروی به افغانستان را تکرار کرده و باعث به هدر رفتن منابع بزرگ مالی و تلفات بزرگ انسانی گردیده است . تلفات بزرگ انسانی و به هدر رفتن منابع مالی و موفقیت های خیلی کوچک و قابل صرفنظر در مبارزه با تروریسم باعث نارضایتی ها در میان رای دهنده گان غربی گردیده و هر روز به تعداد مخالفین جنگ افغانستان افزوده می شود .

خستگی افغانهای عادی از سه دهه جنگ وعدم اعتماد به دولت ومسوولان رشوه ستان ومعامله گر دولتی و بی باوری به قوت های خارجی (بیگانه) ؛ تقلب گسترده در انتخابات ریاست جمهوری ، عدم اجرای انتخابات در مناطق نا امن که مشروعیت انتخابات را زیر سوال برده و اعتبار سازمان ملل و کشور های غربی را لطمه دار می سازد ؛ کمبود شفافیت در انتخابات پارلمانی ، نبود کنترول دقیق در محلات رای دهی بدلیل بد امنی و باطل شدن رای های انداخته شده در صندوق ها در بسیاری محلات و ولایات و نفوذ و اعمال نفوذ جنگ سالاران و قدرت مندان مسلح محلی در پروسه انتخابات ؛ بی امنیتی در بسیاری ولایات و محلات که از لحاظ ستراتیژیک با ارزش میباشند و دور ماندن مردمان این ولایات و محلات از شرکت در قدرت دولتی و ندیدن نماینده گان شایسته خود در ساختار دولتی ؛ ناکامی ناتو در خشکاندن سر چشمه های تامین مالی مخالفین دولت ؛ کوتاه آمدن ناتو در جلوگیری از تجهیز و تسلیح تروریست ها ، القاعده و طالبان در آنسوی سرحد ؛ عدم موفقیت دولت افغانستان و موسسات مربوط ملل متحد و ناتو در جلوگیری از کشت و قاچاق مواد مخدر و کم ارزش دادن به کشت بدیل با درآمد معادل ؛ شکست ویا تمثیل نا کامی  ناتو در مبارزه با القاعده و طالبان ؛ کشتار روز افزون سربازان ناتو در جنگ های رو در رو ، انفجارات و حملات انتحاری ، حتی در نقاط و محلات امن کشور ؛ مخارج گزاف جنگ بر شانه های مالیه دهان غربی در حالی سنگینی میکند ، که خود در نتیجه بحران اقتصادی سال های آخیر از لحاظ اقتصادی در مظیقه قرار داشته و از خدمات اجتماعی ، که قبلا دریافت میکردند ، محروم ویا قسما محروم گردیده اند ؛ این ها و عوامل دیگر سبب شده اند که کشور های عضو ناتو زیر فشار اذهان عامه کشور های خود راه بیرون رفت از پرابلم جنگ افغانستان را پیدا کرده و برای خود به اصطلاح " بینی خمیری " دست وپا کنند .  

    صلح وآشتی با انعده از مخالفین دولت ، که راه اعتدال را در پیش گرفته ، قانون اساسی را احترام نموده ، مندرجات اعلامیه حقوق بشر سازمان ملل متحد را محترم شمرده ، به برابری حقوق زنان و مردان حرمت قایل بوده ، دست آورد های دموکراتیک چند سال اخیر را ارج گذاشته ، از رفتن اطفال ( دختر و پسر ) به مکتب جلوگیری نکرده ، موانع در قسمت اشتغال زنان و دختران دربخش های اقتصاد ملی بوجود نیاورده کاریست بجا ، معقول و  پذیرفتنی.

در بر گردان گزارش دیده بان حقوق بشر، مندرج صفحه انترنتی افغانستان در بی بی سی آمده است که " این احتمال وجود دارد که دولت حامد کرزی حقوق زنان افغانستان را به عنوان بخشی از تفاهم صلح با طالبان نادیده بگیرد

روی همین تشویش وطنپرستان ، روشنفکران ، جامعه مدنی و انسان های متعهد کشور و بخصوص زنان باید هوشیار باشند ،که دولت حقوق وآزادی های بدست آمده شان  طی نو سال آخیر را به حراج نگذارد . زنان چیز فهم نباید اخراج و فرستادن شانرا از موسسات دولتی به پشت دیوار های خانه های شان را در زمان حکومت برهان الدین ربانی و بعدا شیشه های رنگ الود شده را حین زمامداری طالبان فراموش کنند . نظریات و عقاید افراطی ربانی همانست که بود و طلبه های افراطی هم " روی خود را بالا تر از او نشسته اند " . 

تشکیل جرگه مشورتی صلح ، که با خوست ها و توقعات قبل از وقت اشتراک کننده گان آن مبنی بر رهایی زندانیان طالبان کشیدن نام های رهبران طالبان از فهرست تحریم های سازمان ملل متحد همرا بود ، پیشنهاد تاسیس شورای سراسری صلح را نمود ، که این شورا در این اواخر تشکیل وچند بار هم جلسه نموده و آقای ربانی رهبر جمیعت اسلامی افغانستان را که زمانی بخاطر حفظ چوکی و ابروی خود ، طالبان را " فرشته های صلح " نامید ، به رهبری خود بر گزید . مگر طالبان به چرب زبانی های آقای ربانی در ان زمان وقعی نگذاشته ، او و ارکان به اصطلاح دولت اش را تا ولسوالی خواجه بهاوالدین دواندن و امروز هم توقعات و خواسته های قلبی مردم مبنی بر تامین صلح و آرامش با این انتخاب نا میمون محال به نظر میرسد . کم باور هستم که شورای سراسری صلح با ترکیب نا متجانس و معیوبش بتواند به این آرزومندی مردم راه حل منطقی و قناعت بخش پیدا کند . زیرا اکثریت اعضای شورای سراسری صلح را همان رهبران بد نام جهادی و جنگ سالاران تشکیل می دهد که سال ها با طلبه ها در جنگ و منازعه بوده و هیچ کدام از یک دیگر خاطره خوش ندارند . تطبیق پلان صلح و آشتی توسط افراد و اشخاص کهنه و تاریخ تیر شده که بار ها دراین امر ناکام بوده اند ، کاریست غیر عملی وقسما نا ممکن .

 17 .10 .2010

 

بالا
 
بازگشت