غلا م محمد زارع
تجزیه افغا نستان فاجعه افرین است
تغیر نقشه جغرافیا یی دنیا که نشان انگشت استعمار کهن را دارد ، با ذوق وسلیقه استعمار نو ومنافع امنیتی و اقتصادی ان چندان سازگار نبوده ، تغیرات ودگرگونی های را در پی داشته است .
سقوط کشور های سوسیالیستی اروپایی شرقی , جدایی چک ها و سلواک ها , تجزیه جمهوری فدرال یوگوسلویا به چندین کشور خورد وبزرگ وپیامد های بعدی ان که جان هزار ها انسان بی گناه را گرفته ، تعصبات ملی گرایانه را دامن زد , اتش تعصبات مذهبی را شعله ور ساخت , دشمنی و بی اعتمادی بین همسایه های دیروزی را چنان حاد گردانید که دیگر سالهاست نیرو های کشور های اروپایی میان این همسایه ها حایل شده ولی هنوز هم خون های زیاد میریزد , عزت و وقار انسان های زیاد پامال و اشک های بی پایانی بخاطر مرگ فرزندان , اقارب و نزدیکان جاری است .
فروپاشی اتحاد شوروی وبوجود آ مدن جمهوری های آزاد از بدنه آن در پهلوی برتری ها ونقاط مثبت , در مواردی چنان غم انگیز و دردناک بود که باعث جنگ ها و کشمکش های خونین گردید (جنگ جمهوری های آذربایجان وارمنستان بر سر ناحیه نگورنی قره باغ ) رویارویی گرجستان و روسیه بر سر مناطق سرحدی به اصطلاح آزاد . این جدایی ها و پارچه ساختن ها مردمانی را که به صورت طبیعی ویا هم مصنوعی در طی حدود بیشتر از شصت سال با هم جوش خورده بودند , چنان به گردن هم انداخت که اکنون که بیشتر از دو دهه از آن میگذرد, هنوز هم این زخم ها التیام کامل نیافته هر آن گاهی موجب ریختن خون های انسان های بی گناه می شود .
اکنون بر میگردیم به افغانستان . سفیر اسبق ایالات متحده امریکا در هند باری دُر فشانی کرده لطف نموده مشوره فرمودند تا افغانستان تجزیه شود . بیبینید نماینده گان کشور های استعمارگر تا چی حد برای به اصطلاح ساده ساختن پرابلم ها ومشکلات موجود بر سر راه پیشروی نیرو ها و کشور های شان چه ابلهانه و بدون توجه به اینکه نظریات شان چه درد ها ورنج های را بر سر کشور های اشغال شده می آورد و چه خون های را جاری می سازد پیشنهاد میکنند, نظر میدهند و خود را کد خدای خانه دیگران میسازند .
امریکایی ها و ثایر کشور های غربی که توقعات نا مشروع از تجزیه کشور ما در سر دارند از تجزیه یوگوسلویا و ریختن خون انسان های بی شمار نیاموختند و شاید هم چنین می خواستن . اکنون " قرعه فال بنام افغانستان بیچاره زدند " .
موسسات مربوط ایالات متحده امریکا به این عقیده اند که کنترول واداره کشور های خورد و کوچک اسان تر و ساده تر است نسبت به کشور های بزرگ و دارای توان اقتصادی و نظامی بیشتر وقوی تر . شاید با اتکا به این نظریه افراد و موسسات ذیدخل امریکایی وانگلیسی را عقیده بر این شده باشد , که با ریسمان که چندین کشور خورد وبزرگ بالکان را از چاه بیرون آورده اند , مناطق تجزیه شدهء افغا نستان را از درخت پایین بکشند . بدون اینکه تحلیل وتجزیه کرده باشند که "کشیدن از چاه با پایین آوردن از درخت " دو عملیه متفاوت است که نه تنها باعث شکستن استخوان های طرف گردیده بلکه احتمال مرگ و بربادی همشگی نیز میرود .
افغانستان کشوریست که شهروندان ان در طی چند سده بر خلاف ادعای افراد وگروه های سکتاریست وتفرقه جو , چنان با هم گره خورده وجوشیده اند , که جدایی , تجزیه( چه به شکل دایمی و یا موقتی ) و از هم دوری شان نه تنها امکان پذیر نیست بلکه غیر ممکن هم است . از سوی دیگر تجریه افغانستان هیچ یک از درد ها و مشکلات فعلی را نه تنها مداوا نمیکند بلکه بر عدیده پرابلم های فعلی خرمن از مشکلات را اضافه می نماید .
اگر هدف از زمینه سازی افراد وموسسات مریکایی وغربی از تجریه افغانستان حل پرابلم تروریسم و اخلال گری القاعده وباند ها وگروه های تندرو اسلامی باشد , در این صورت " این راه به ترکستان میرود " زیرا القاعده وگروه های تندرو اسلامی دست پرورده ای سازمان های جاسوسی امریکا , انگلیس , پاکستان , ... در جای دیگر تجهیز تسلیح و تعلیم داده شده به افغانستان فرستاده میشوند . عملیات تروریستی گروپ های تندرو اسلامی در کشور های اروپایی نشاندهنده و اثبات کننده ای این مدعا است .
پاکستان از سالهای بسیار پیش ( قبل از صدارت سردار محمد داود و بعد از آن ) مرکز پرورش تروریست های اسلامی بر ضد حکومت های وقت بوده ,که سر کوب تروریست ها در دره پنجشیر ,کنر و . . . در زمان حکومت سردار محمدداود و فرار مجدد شان به پاکستان سابت کننده ی این واقعیت است . این عمل بعد از پیروزی هفت ثور 1357 و در نتیجه نا بخردی های رهبری حزب دیموکراتیک خلق ,توطیه ودسایس کشور های سرمایداری اروپای غربی به رهبری ایالات متحده امریکا تشدید یافته و با تجاوز اتحاد شوروی به افغانستان چنان حاد شد ,که دیگر پاکستان به یکی از لانه های مصوون تروریست های اسلام گرا بدل و تخته خیز ومحل بر گشت مطمین عناصر بنیاد گرا وتندرو اسلامی و تروریست های بین المللی گردیده بود .
با اینکه این موضوع از نطر جهانیان پنهان نیست , که لانه تروریستان و بنیادگرایان اسلامی پاکستان است پس تجزیه افغانستان کدام درد جامعه جهانی و یا امریکا را دوا میکند . معلوم می شود که نظریه تجزیه افغانستان یک دسیسه دیگر ارتجاع منطقه امپریالیزم بین المللی واستعمار نو بوده به حل پرابلم های منطقه و افغانستان نه تنها ارتباط ندارد بلکه آنرا تشدید نیز میکند .
دسایس استعمار کهن برای جدایی مردمان دو طرف خط بدنام دیورند , تقسیم کشمیر, تجزیه وتقسیم مردم زحمتکش بلوچ و معضله پنجده همه زخم های ناسوری اند و با گذشت سال های متمادی هنوز هم خون ده میباشند .
بریدن یک قسمت دیگر این پیکر خون چکان , که در طی سه ده جنگ , جهاد و جنایت گروپ ها واحزاب افراطی اسلامی , قربانی های بیشمار داده است , خود ظلم بی پایان و جنایت دیگریست بر ضد این ملت مظلوم وبی بضاعت.
این قلم معتقد است ,که ملت ها , اقوام ,قبایل و مردمان باشنده این مرز و بوم ,که دسایس استعمار نو وکهنه و بخصوص تجارب سه دهه آخیر را آموخته وبا پوست ,گوشت واستخوان خود احساس کرده اند نمی گذارند خانه اجداد و گذ شتگان شان دست خوش تجزیه و تقسیم گردیده و تو طیه استعمار و ارتجاع پیروز شود .
12.09.2010