چند پیشنهاد سر گشاده به مرا جع ذیصلاح

به قلم: میر محمد شاه " تهذیب"

 

 

 

چند پیشنهاد ذیل را به مقامات محترم مر بوط تقدیم میدارم:

شورای محترم وزیران در جلسهء روز دو شنبه مورخ 4 اسد 1389 تصمیم گرفت که نشرات تلویزیون "امروز" روی آن چه که ملحوظات "وحدت ملی" خوانده شد، بصورت فوری قطع شده و به داد ستانی کل کشور وظیفه سپرده شد، که موضوع را بررسی نماید. اینکه تلویزیون" امروز" چه چیزهائی را نشر کرده بوده، که بدین ترتیب با عجله و بدون طی مراحل قانونی برای قطع نشراتش تصمیم گرفته شد، تا  نشرات آن بر رسی شود؛ من از آن اطلاع دقیقی ندارم. اینکه شورای محترم وزیران در برابر مسئلهء وحدت ملی این قدر حساس وعاجل تصمیم میگیرند، باید برای شان تبریک گفت. روی همین ملحوظ تحکیم وحدت ملی است، که من نیز عرایض ذیل را تقدیم میدارم:

1.   چندی قبل تلویزیون ملی خبری داشت که "در اثر پیشنهاد وزارت اطلاعات و فرهنگ و منظوری مقام محترم ریاست جمهوری اسلامی افغانستان آقای" زرین انځور" بحیث رئیس عمومی رادیو- تلویزیون ملی افغانستان مقرر شده اند؟!". من با آقای زرین انځور معرفت قبلی و یا حضوری ندارم و نیز نمیدانم که نامبرده از کدام ولایت افغانستان برخاسته اند. ولی، در تحت رژِیم طالبان بود، که کتابی تحت عنوان" دوهمه سقاوی" به بازار آمد، ومشخصات آن چنین است:

کتاب پیژندنه:

نوم : دوهمه سقاوی

لیکوال: سمسور افغان

خپرندوی: دافغانستان دکلتوری ودی تولنه- جرمنی

د خپرولو لر: (1)

کمپوز: ایشیا یافت ، پیشور- پشتونخوا،

کمپوزر: حفیظ الله

 شمیر: 500 توکه

 دچاپ وخت: 1377ل، 1998 ع ،

و بعد کتاب چنین اهدآ شده است:

 

             دالی

·       اعلیحضرت غازی محمد نادر خان او

                               ملی اتل محمد گل خان مومند ته

                                                  چی لومری سقاوی یی راوپرحوله،

·       دهیواد هغو معصومو تنکیو

        او گلالیو زامنو ته،

              چی دویمه سقاوی یی رنگه کره او

                     دخپلو وینو او سرونو په قربانی یی

                                              هیواد له تجزیی حخه

                                                                وژغوره

 

  در نظر ندارم که با آوردن نقل قول هائی از متون کتاب فضای شکنند فعلی را باز هم شکننده تر نمایم . کتاب قبلآ به زبان دری ترجمه شده و در بازار دستیاب میگردد. بخصوص آنعده از هموطنان ما، که با تار نماهای بین المللی سرو کاردارند، به مراتب بیشتر از من به محتوای کتاب بلدیت دارند. در یک کلام کتاب مزبور، مانیفست حکومت طالبان بود، و آنان در تمام دوران حکمروائی شان "طابق نعل با النعل"، از محتویات همین کتاب کار میگرفتند و میگیرند.

بازهم مطابق همین تار نماهای بین المللی، آقای زرین انځور باید رئیس همان "انجمن انکشاف فرهنگی افغانستان- مقیم جرمنی" باشند، که کتاب " دوهمه سقاوی" را تدوین، چاپ و منتشر کرده اند. به احتمال بسیار قوی این " انجمن؟" با حلقات " نیو نازیست جرمنی" ارتباط دارند، و مصارف فعالیت های شان از همین منبع تمویل میگردد.  

من خوب به یاد دارم که آقای زرین انځور درزمستان سال پار، با همراهی یک عده افراد دیگر به کابل بودند و بصورت دسته جمعی بر "گور مرحوم داوود خان" گل گذاری کردند، اگرچه کار معنی داری است، ولی باز هم مر بوط شخص خود شان وگروپ شان میباشد.

ولی تا جائیکه به گل دیگری به آب دادهء جناب انځور،" سقاوی دوم"، مربوط میشود، تمام اقوام غیر پشتون افغانستان آنرا به هویت فرهنگی و ملی شان، توهینی تلقی می نمایند؛ که اگراز نشرات "تلویزیون امروز" بد تر نباشد، بهتر نیست. بازهم بخاطر جلوگیری ازهرگونه سوء تفاهم ملی/قومی از توضیحات مزید خود داری می نمایم. فقط همین قدر می گویم که " تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل".  

حال، اگر آقای زرین انځور به راستی رئیس همان مرکز فرهنگی افغنستان باشند، که از آلمان غربی فعالیت می کند و با حلقات "نیو نازیست" مرتبط، و در اولین قدم فعالیت فرهنگی شان، کتاب "دوهمه سقاوی" را چاپ و نشرکردند؛ وای به حال "وحدت ملی" درافغانستان، که جناب انځور منحیث رئیس عمومی رادیو-تلویزیون آن ایفای وظیفه نمایند. اکنون با کمال تآسف آقای انځور با تقرر شان بحیث رئیس عمومی رادیو تلویزیون ملی، این کلان ترین و معتبر ترین آرشیف ملی فرهنگی در کشور و زبان گویای همه مردمان و اقوام این مرزو بوم، آیا در برابرآن همه توهین و تحقیری که با تدوین، چاپ و نشر" دوهمه سقاوی" در برابر مردمان غیر پشتون افغانستان مرتکب شده اند، چه جوابی دارند؟

 کجا کاری کند عاقل، که بار آرد پشیمانی!

( اگر پشیمانی ای در کار باشد؟) آیا ایشان حاضر اند، که ازآن عمل غیر ملی شان( در صورتیکه در تدوین، چاپ و نشر کتاب مذکور نقشی داشته بودند) معذرت بخواهند؟ و نویسنده و یا نویسندگان آن کتاب منفور را معرفی بدارند؟ در غیرآن باید منتظر بود که آقای زرین انځور چند سقاوی دوم دیگر، و از چه قماشی را با استفاده از قدرت دولتی جدید شان تدوین، چاپ و نشر خواهند، کرد؟ در صورت بی تفاوتی درقبال تقرر آقای انځور آیا، غیر پشتون تبارهای افغانستانی می توانند، بالای مسئولین محترم دولت اسلامی اعتماد و اعتبار نمایند؟ و هزاران اما و اگرِ دیگر. ما در زمینه منتظر اقدام سریع و جدی دولت اسلامی افغانستان، از نوع اجرااتی که در مورد تلویزیون امروز صورت گرفت، هستیم. چون به شئونات ملی ما، قبلآ با بدترین نحوی تجاوز شده است ....

آیا ضرورنیست، که ریاست محترم دولت اسلامی افغانستان، روی این موضوع نیز، همانند تلویزیون «امروز» فکری کرده، و این موضوع را نیز  مورد بر رسی شان قرار بدهند. من عجالتآ از قانون ایکه چندی قبل گویا از جانب ولسی جرگه تدوین شده بود، که به موجب آن قرار بوده که رادیو- تلویزیون منحیث یک نهاد مستقل عرض اندام میکرد، حرفی نمیزنم.  

1      قسمیکه در بالا گفته شد، من نشرات تلویزیون «امروز» را نه دیده ام و نه شنیده ام. ولی، بعد از سقوط طالبان الی کنون، که نه سال مکمل می شود، هروقت که از مسئولین رژیم پرسیده می شود، که چرا به عوض خریداری برق از خارج، از منابع بالقوه داخلی افغانستان استفاده نمیگردد، که هم برق بدست آید و هم سیستم آبیاری تنظیم شود. جواب مسئولین محترم این بوده، که برای آن کار کلان پول و وقت کافی نداریم. حال اگر با این حجم و میزان کمک های بین المللی افغانستان نتواند، چند دستگاه برق آبی بسازد، بعد از خشکیدن این کمک ها افغانستان از کدام درک آن بند ها را خواهند ساخت؟ میگویند، که از گپ، گپ می خیزد. من فکر میکنم که نشود خدای نخواسته زیر کاسه نیم کاسه باشد:

 میدانیم، که همسایه ها، شاید سوای تاجیکستان، که خودش آب کافی دارد، دیگران بدون استثنآ، چشم طمع به آب این کشور دارند. بدین تفصیل:

·       ازبکستان که مناسباتش بر سر آب با تاجیکستان خیلی بحرانی است،و از اعمار بند راغون به انحآ مختلف جلوگیری کرده است، آیا حاضر است، که شاهد بستن بندهای آبی بزرگ و متوسط، نظیر بند راغون، روی دریا های آمو، کوکچه، قندوز و غیره باشد. که جواب منفی است.  اگرزیر کاسه نیم کاسه ای د رکار نیست، پس چرآ بند نیم کارهء "کیله گی" که تا همین اواخر موقعیت اش دارای امینت کاری بود،  تا کنون تکمیل نگردیده است؟

·       دریای هریرود و مرغاب که ترکمنستان و ایران به آب آن اشد ضرورت دارند، هیچ علاقمند نیستند، که شاهد اعمار بند های آبی، از نوع" بند سلما" روی آن باشند. خوب به یاد دارم، که  در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی و مراد نیازوف دیکتاتوراسبق ترکمنستان، روسای دو کشور بند آب مشترک را روی دریای هریرود، در خاک ترکمنستان افتتاح کردند. بند آب "سلما " که در زمان حکومت داوود خان مرحوم کارش نزدیک به ختم رسیده بود، در اثر حوادث و ناملایمات همان طور نیم کاره ماند، که ماند. در آن وقت مسئول ساختمان دستگاه ساختمانی هلمند، امور مشورتی با کمپنی واپکوس هند، و مالک آن ریاست آبیاری بود. این بند در دولت دولت اسلامی دارد سرنوشت برق اتمی ایران رابخود میگیرد. چندین سال است، که روی آن کار می شود، ولی هیچ از ختم کار خبری نیست.  

·       بعد از عرض حال و تقاضا های مکرر اهالی فراه، فکر میکنم، در همین اواخر امور یک بند کوچک در آن ولایت روی دست گرفته شده، که در قرن حاضر، مردم شاهد اعمار بند نباشند.

·       درمورد تقسیم آب دریای هلمند، و بند کمال خان باید عرض شود، که از گذشته های دور، بعد از خرابی های سیستم آبیاری سیستان تاریخی از طرف تیمور لنگ، بند کمال خان یکی از از اولین و آخرین  پروژهای کلان ملی بود، که درآن سرزمین آفتاب سوخته روی دست گرفته شده بود. اگراز ابتدای کار دولت اسلامی در اعمار و تکمیل آن کاری و توجهی میشد، شاید حالا به این مشکل مواجهه نمیبودیم. بازهم، "امور مملکت خویش خسروان دانند". مطابق گفته های یک نمایندهء محترم در جلسهء مورخ 10 اسد 1389 مشرانو جرگه، گویا برای اکمال بند کمال خان مبلغ 80 میلیون دالر درسال 1380 منظور شده بوده، که تا بحال از اجراات آن در زمینهء امور ساختمانی و اکمال بند خبری  نیست.

 ولی ایرانی ها تقاضای همیشگی شان اب است. حتی در خشکسالی های خطیر که اهالی محل، برای آب دادن به حیوانات شان، در بستر دریای هلمند چاه حفر کرده بودند، ایرانی ها افغانستان را به کار شکنی در ارسال اب متهم میکردند. نظر من چنین است، که اگر کدام نزاکت سیاسی مطرح نباشد، بر طبق همان معاهدهء زمان محمد ظاهرشاه، عمل شده و افغانستان با اعمار تاسیسات لازم تقسیم آب را عملی نماید.

·       در مورد آب ایستادهء غزنی معلومات ندارم. چون وضع امنیتی منطقه ثابت نیست، شاید در آیندهء نزدیک کار ی نتوان در آنجا انجام داد. در سال های 2003/2004، که در یک موسسهء بین المللی، امور کاریز پاکی را در بعضی ولسوالی های غزنی انجام می داد، حتی در آن وقت نیز  ازجلو گیری میگردید.

·       مردم ولایت پکتیا، که ازطریق رسانه های ملی/ بین المللی خیلی تلاش کردند، تا درمحل "مچلغو" بندی برای شان ساخته شود. وزارت انرژی و آب درچندی قبل گویا امورساختمان واعمار یک بند آب، شاید" کوچک" را درآن منطقه تکمیل نمود، و قرار داد اعمار آن را بست. این شاید درطی نه سال گذشته یک استثنآ باشد. خدا کند کمپنی سازنده بتواند کار را درموعد پلان شده تکمیل نماید.

·       دریای کابل و معاونینش: دریای کنر، علیشنگ/ الینگار و پنجشیر که وضعیت شان طور دیگریست. این دریا ها، همه به پاکستان میروند. شاید این کافی باشد، که بقیه داستان را حدس زده بتوانیم. در زمان رژیم طالبان، همه ساله در موسم بهار، که کشت و کار در پاکستان به آب نیاز اشد میداشت، آب بند نغلو، بطور فوق العاده، برای پاکستان ارسال میگردید. غیر از آبیکه بطور نورمال در طی پروسه تولید برق از بند برق سرازیر می شد.

اگر همه حرف های فوق را جمع بندی کنیم، این سوال خلق می شود که:

 نشود درعقب این همه ندانم کاری های ظاهری، پلان خطرناکی نهفته باشد و خدای نخواسته، مسئولین دولتی ما با کشورهای همسایه به نحوی به  تفاهم رسیده، و به این طریق ازاعمار بند های آب عمدآ جلوگیری نموده، آب این کشور فقیر را به کشورهای همسایه های طماع فروخته باشند؟

از شیوهء برق رسانی وزارت محترم انرژی و برق فعلآ صرف نظر میکنیم. فقط این قدر علاوه میکنم، که در گذشته دو سکتور؛ برق ومخابرات افغانستان را جرمنی اعمار کرده و تخنیک آنها عمدتآ جرمنی بود. البته در اعمار بعضی بند های برق، ازجمله نغلو، درونته، و بند دوم پلخمری و غیره، که اتحاد شوروی سابق، و دستگاه کوچک برق پروان و فیض آباد، به شمول بعضی سب ستیشنها را جمهوری هند؛ و بند برق کجکی را با لین انتقال و توزیع آن ایالات متحده امریکا ساخته بود. در بخش مخابرات، به استثنای دستگاه تیلفون میکروریان، که از آلمان دموکراتیک وقت خریداری شده بود؛ دیگر اکثریت تاسیسات برق/ مخابرات مارک جرمنی داشتند.

درین اواخر ایالات متحده امریکا با لطف فراوان، به اصلاح سیستم برق در افغانستان شروع نموده است. روی همین منظور از چندیست که سیستم برق رسانی شهر کابل از (15kv) به (20kv) تبدیل میگردد. بنآ، سامان و آلات برق رسانی؛ لین های ولتاژ بلند، متوسط و لین های (400V) همگی در حال تبدیلی اند. یک نکته ای که دراین جا قابل  تذکراست، اینکه اگر سیستم توزیع (20kv) واقعآ خوب است، که باشد. اما سامان و آلات قبلی، که مخلوطی ازجرمنی و روسی بود، با استفاده ازکمک امریکا با سامان – آلات هندی/پاکستانی تعویض میگردند، به نظرم تعمق بکار دارد.

آیا وسایل برقی ایکه از استفاده خارج می شوند، چه بر سر شان خواهد آمد. منظورم اینست، که هزاران پایه ترانسفارمرهای (15kv) که از شبکه خارج شده و یا میشوند، به کجا منتقل میگردند؟ آیا بازهم به قسم داغمه به پاکستان؟ یا چطور؟

موضوع ملیاردها دالر ارزش در بین هست. بیزنس خوبی میتواند باشد!!!

اینکه برج های برق شهر مزارشریف و غیره خلاف نورم ساخته شده اند و میشوند؛ می گذاریم به وقت دیگر.

من در حالیکه روی نظریاتم پا فشاری میکنم، ازهمه مقامات محترم مربوط، خصوصآ مشرانو جرگهء محترم، می خواهم تا این موضوع راعمیقآ بر رسی فرمایند.

2.   موضوع سوم ارتباط دارد به مسئله زیست محیطی/صحی/ و مصئونیت در شهر کابل، و احتمالآ در سایر ولایات. بدین تفصیل، که از مدت مدیدی، شاید برابر و یا بیشتر از عمر دولت اسلامی، شهر کابل در حالیکه مسکن خوبی برای شهروندانش(رعایا) نیست، ولی بطور طبیعی مسکن خوبی شده برای سگ های ولگرد. شاید در جهان هیچ شهری و یا محلهء مسکونی ای یافت نشود، که در آن یک تعداد سگ های ولگرد موجود نباشند. اما، وضعیت در شهر کابل طور دیگریست: تعداد سگهای ولگرد درین شهر به حدی رسیده، که اگر فکری و عملی جدی و فوری در زمینه صورت نگیرد، شاید پیامدهای وخیمی بدنبال داشته باشد. از طرف شب بدون احتیاط لازم خطرات گزیدن سگ دیوانه را در قبال دارد.  یک کار شناس صحت محیطی با یک رادیوی بین المللی صحبت داشت،  مصارف از بین بردن این سگ ها ی شهر کابل را به میلیون دالر وانمود میکرد. به نظر میرسد چندی قبل شهرداری کابل( ریاست تنظیف) برای از میان بردن این سگ ها بوسیلهء استعمال دوای مخصوص اقدام کرده بود. ولی بعد از آن که سگ های شکار شده در موتر بار می شوند، بر خلاف انتظار تا رسیدن به محل دفن شان، هیچ سگی در موتر باقی نمیماند. این زهر که از طرف هر مرجع تهیه شده بود، دست تقلب در آن دخیل بوده و در نتیجه سگ ها از مردن نجات یافتند؟!

تقاضای من از همه مراجع محترم ذیصلاح اینست، که درین زمینه به شدت دست به کار شوند و جان شهریان کابل را، قبل از آنکه کار از کار برود، نجات بدهند.

3.   این بخش پیشنهادم ارتباط میگیرد به همه کارمندان دولت، موسسات محترم ملی و بین المللی، شهرداری ها، موسسات خیریه، مخالفین دولت وغیره موسساتی که به نحوی از انحآ در افغانستان مصرف فعالیت اند. از چندی به اینسو شاهد تغییرات عمده در وضع جوی و زیست محیطی در سرتاسر جهان و منطقه هستیم. در همین لحظاتیکه مصرف نوشتن این سطور هستم، رسانه ها از قول منابع روسیه اطلاع دادند، که حادثهء جنگل سوزی و گرمای شدیدی که در روسیه واقع شده، در 130 سالیکه این وقایع در روسیه ثبت شده اند، بی سابقه است. سیلاب های پاکستان، بخصوص صوبه خیبر- پشتونخواه در طی 80 سال گذشته بی سابقه بوده است. در افغانستان نیز سیلاب های چند روز گذشته خسارات جانی/مالی زیادی بار آورده است. لذا، از تمام نهاد های یاد شده، بخصوص آن هایی که مستقیمآ در پروسه کمک رسانی دخیل اند، احترامانه تقاضا می شود، که در پهلوی کار شریفانهء کمک رسانی، به اهالی شریف قرآ و قصبات توصیه نمایند، تا من البعد خانه های شان را از مجرای سیلاب ها دور تر اعمار نمایند. در صورتیکه ممکن باشد توصیه های لازم برای استحکام، در حد توان، در برابر زلزله نیز اتخاذ گردد. شاید مافیای زمین این امکان را از دهاتیان/  شهریان افغانستان را سلب کرده باشد. ولی اگر ممکن باشد، حالا نیز دیر نشده تا مردم شریف این دیار در جهت خیر رهنمائی گردند. من دیگر امکانی ندارم جز اینکه:

بر رسولان بلاغ باشد و بس.

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت