جنرال سید عبدالقدوس سید

 

در بخش نخست برگهای از جلد دوم کتاب جنگهای کابل اثر، در دست تهیه زیر عنوان ( موزیم ها گنجی که مجاهدین نصیب شدند ) تقدیم گردید، اینک بخش دوم

 

 

 

سرنوشت، شگفت انگیز گنجینه های طلائی،

 

طلا تپه و آثار کم نظیر موزیم افغانستان

 

 

 سرنوشت کلکسیون 21618 عددی طلا تپه ( 1 ) که درنوع خود یکی از بی همتا ترین گنجینه های تاریخی جهان است و شماری دیگر از کم نظیر ترین آثار موزیم ملی با حوادث و اوضاع متشنج جنگ و جهاد؟ در کشور بگونه ئی شگفت انگیزی گره خورده است .

   بعداز خروج قوای شوروی ( 2) در سال 1368خورشیدی کشور روز های  پر التهابی را سپری میکرد، در تبلیغات دولتی که گفته می شد حضور قوای شوروی در افغانستان انگیزه، و علت اصلی جهاد؟ نیست آفتابی گردیده بود، از آن به بعد جنگ و جهاد ؟ با تجاوزات گسترده از دوکشور همسایه ( پاکستان و ایران ) ظاهرأ به بهانهء به قدرت رسانیدن مجاهدین؟ در کابل، اما در واقع اهدافی مزورانه را جهت در هم شکستن و پاره پاره گردانیدن افغانستان که ابزار تحقق آن را تنظیم های مجاهدین و القاعده که در گهواره پاکستان به بلوغ رسیده بودند، تشکیل میداد، دنبال میکرد .

   پاکستان در یکی از اقدامات، درست یک هفته بعد از خروج قوای شوروی، حکومتی را از جمع سران، تنظیم های مجاهدین که جانشین حکومت در کابل گردد، بتاریخ 3 تا 6 حوت سال 1368 در راولپندی تعین و درست ده روزبعد، جنگ های  پهناوری را جهت اشغال شهر جلال آباد، بحیث پایتخت حکومت مجاهدین که به مجرد اشغال، از سوی کشور های حامی مجاهدین بحیث حکومت گویا مشروع ؟ افغانستان به رسمیت شناخته می شد بتاریخ 16 حوت 1368 آغاز و رهبری کرد.

   در تلاش های بعدی، سازمان استخبارات نظامی ( آی اس آی – I .S .I)    مساعی را به ایجاد فضای همکاری و همآهنگی فعالیت های محاربوی میان فرماندهان چریک های داخلی که بنابر دلائل و اختلافات آماس کرده در رقابت و دشمنی ها بسر می بردند، جهت واژگون نمودن دولت جمهوری افغانستان متمرکز کرد . در یک اقدام همایش فرماندهان جنگ های داخلی را در پکتیا، مناطق سرحدی تحت کنترول جلال الدین حقانی و بعد ها همایش دیگر را در قریهء شاه سلیم ( یک قریه در منطقه زیباک ولایت بدخشان، جوار سرحد پاکستان ) با شرکت فرماندهان معروف جنگ های داخلی  « جلال الدین حقانی، عبدالحق، احمدشاه مسعود، امین وردک، سید جگرن ، قاری بابا، قاسمی، و بلال نیرم » که در هر دو همایش شرکت نمایندگان سازمان القاعده که حمایت سعودی ها را بازتاب میداد، تدویر کرد.

( آی اس آی – I .S .I)   در انسجام و تداوم فعالیت های فرماندهان چریکی مجاهدین، در رد سیاست مصالحه ملی، پیشنهادی دولت داکتر نجیب الله تشدید فعالیت های محاربوی و تخریبی در افغانستان، احمد شاه مسعود را که ازحرارت دوستی اش با کی جی بی شوروی، مناسباتش با آی اس آی از قبل به سردی گرائیده بود در سال 1990 میلادی1369 خورشیدی به پاکستان دعوت کرد. مسعود در این سفر بر علاوهء دریافت کمک های پولی و نظامی از پاکستان (" هری " آمر دفتر سی آ ای، در پاکستان برایش وعده سپرد که معاش ماهوار« مسعود » را از 50000 به یکصد هزار ازدیاد می بخشد (3 )

   بدین ترتیب جنگ های عظمت طلبی زیر چتر جهاد؟ با هیبت تازه از راه رسید، و مخرب تر وبسیار خونبارتر از گذشته ( زمان حضور نظامی شوروی ) با ابعاد سرکش آن شعله ور گردید.

دولت افغانستان در آن برهه زمانی تحت رهبری داکتر نجیب الله عمدتأ در دو محور ( حل سیاسی قضیه افغانستان بر مبنای سیاست مصالحه ملی با میانجیگری سازمان ملل متحد - و دفاع ستراتژیک، بسیج تمام امکانات در دفع و طرد بنیاد گرایی مهاجم ( مجاهدین و القاعده ) دفاع قاطعانه از زندگی شرافتمندانه مردم، حراست از ثروت های ملی، اقتصادی اجتماعی و فرهنگی به مساعی پرداخته بود. دراستراتیژی دولت تهاجم جایگاهی نداشت بلکه سیاست باز دارندگی و موازنهء قوا شرط اساسی بود .

در گیرودار احضارات دفاعی، شبح سنگین سیاست گذاری های دولت، بی تأمل بر موزیم ملی، فرود می آید و موزیم از بی همتا ترین داشته هایش بگونه مرموزی تهی میگردد. این مسئله شک و تردید های زیادی را مبنی بر دستبرد زدن به آثار کم نظیر و گرانبهای موزیم را بر می انگیزد.

یکی از تردید ها در مقاله آقای، شکر الله کهگدای چنین بیان شده است ( 4 ) :

ـ « در سال 1359 شاگردانم از صنف اول ژورنالیزم دانشگاه کابل، برای دیدن افتخارات تاریخی و یاداشت برداری از موزیم کابل واقع دارالامان به آنجا بردم، که بخش شرقی منزل دوم موزیم به آثار و زیورات منحصر به فرد طلا تپه شبرغان(*) اختصاص یافته بود، که متشکل از دستبند ها، گلو بند ها، گوشواره ها ، موی بند ها، پای زیب ها، کمر بندها، کلاه ها، جام ها، کاردها، بشقاب ها، غوریها و مجسمه های پرنده ها، سائر حیوانات جنگلی، گل های یخن و سرشانه و میخک های پردرخشش بود که همه از طلای ناب بوده و همه قطعات طلا و به قرار اخبار سرکاری، تعداد شان به چهل هزار می رسید ... گهگدای علاوه کرده است:

    درسال 1367 خورشیدی تعداد دیگری از شاگردانم را از دانشگاه به دیدن آثار موزیم کابل بردم که بیبینیم آنهمه آثار ارزشمند تاریخی موزیم که آوازهء غارت آن بوسیله یورش گران روسی گوش به گوش می رسد چه ؟ باقی مانده است. یکراست رفتیم به منزل دوم دهلیز شرقی که بیبینیم آنهمه زیورات طلا تپه سرجایش است یانه ؟ ولی با تعجب وتأسف زیاد دیدم که از آنهمه زیورات دیگر خبری نیست که نیست و جایش را به آثار گرانبهای ( آی خانم) داده اند ... همینکه از کار مندان موزیم پرسیدم زیورات طلائی کجاست؟ هر کدام با سیمای اندوهناک گفتند که همه زیورات را در گاوصندوق ها انداختند و از موزیم  کشیدند، از سرنوشت آنهمه زیورات ما دیگر اطلاعی نداریم .... خلاصه ..... زیورات طلاتپه یعنی چهل هزارپارچه های طلائی ناب دوره های تاریخی کوشانی ها، ... به غارت برده شد ».

   اما گذشت زمان بزودی واقعیت ها را صیقل داد. منزلگاه جدید آثار طلاتپه را که به ( کوتی باغچه ارگ )، آورده شده بود بر ملا کرد . زیورات طلا تپه و آثار بی همتای تاریخی دیگر که سی فیصد بی همتا ترین گنجینه های موزیم را تشکیل میداد، حدود سه سال در کوتی باغچه، ارگ که زلال گوهرش چشم ها را خیره میکرد، و تماشاگران و مهمانان خارجی را به نحوی شگیفت انگیزی شیفتهء خود میکرد، به نمایش گذاشته شده بود .

   ارگ دولتی در قلب کابل در آن سال های که بی همتا ترین آثار تاریخی را در خود جا داده بود، زیر غرش راکت ها و آتش های ثقیل مجاهدین و القاعده هر شب به یغما می رفت و صبح با تولد دیگر با بانگ صلح و دفع و طرد بنیاد گرائی جهادی بیدار می شد.

   سال 1370 خورشیدی بحیث یک مقطع تراژیک، هر روزی که می گذشت، اوضاع بیشتر در دام توطئه های سازمان یافته از خارج کشور اسیر می شد. اشغال خوست بتاریخ 11 حمل 1370 خورشیدی، در یک اوپراسیون محاربوی پهناور ( مجاهدین با پیش آهنگی آی اس آی IsI و القاعده ) نا قوس خطر اصلی جهاد افغانی، یعنی چور و چپاول تمام دارائی های ملی و دفاعی را به عنوان ثمرهء جهاد ؟ ) در حالی به صدا در آورد که شبح موحش جنگ در همه جا، در دورا دور کابل سایه انداخته و شهر دونیم میلیونی زیر رگبار آتش های راکتی دور برد، ترور و تخریب، بم و ماین گذاری، بوسیله فرماندهان جهادی والقاعده که در اطراف کابل حضور داشتند چون فرمانده عبدالحق که ( بوسیله طالب ها کشته شد ) انور جکدلک وزير دولت در امور پارلماني ( در حکومت کرزی) احمد شاه مسعود، بوسیله ( دو عرب شهادت طلب کشته شد ) معلم فرید کوهستان، ( در خیر خانه ترور گردید ) انور دنگر( کشته شد) و ملا عزت ودیگران بطور مداوم قرار داشته، روزانه دها شهروند مستمند را که در پی لقمهء نانی در شهر در تکاپو می بودند به شهادت می رساند. در چنین اوضاعی زیورات طلا تپه بگونه اسرار آمیزی ناپدید میشود. آنگونه که بسیاری ها شاهدش بودند، سکوت دولت شک و تردید های پرخاشگرانهء زیادی را بر انگیخت، مخالفان داخلی و خارجی دولت هم به یک صدا می گفتند که ( آثار طلا تپه و گنجینه های گرانبهای موزیم در یک یغما گری ماهرانه در بار جامه های آهنی جابجا گردیده بوسیلهء اهل بیت رهبری دولت بخارج انتقال داده شده است .

   شماری انتقال آثار را از موزیم ملی واقع دارالامان به کوتی باغچه ارگ در نهایت یک توطئه، سازمانیافته جهت غارت آثار قلمداد نموده و سکوت سر به مهر دولت را علامهء دزدی می دانستند، اندکی بعد دامنهء شایعات یغماگری، زیورات تاریخی طلا تپه واطلاع « یونسکو » از شایعات، برای دولت مانند طشت رسوائی بود که از بام بر زمین افتاده بود. برغم همه تلاش های که برای مخفی نگهداشتن، راز ناپدید گردیدن زیورات طلا تپه و گنجینه ها صورت گرفته بود، موج شایعات و فشار اوضاع سبب می شود که دولت و شخص داکتر نجیب الله کسی که « کوتی باغچه » را از گنجینه های طلائی تهی نموده بود،به پاسخ دهی ناگزیر گردد.

ادامه این داستان شگفت انگیز را از قلم « انیک کوژان » ژورنالست فرانسوی که شاهد قضیه بوده می خوانیم :

   « بعد از خروج قوای شوروی داکتر نجیب الله در شرائط حساس و دشواری مملکت را رهبری میکند. او نخستین شخصیت است،خطری که سرمایه ملی و کلتوری افغانها را تهدیدمی کرد، احساس میکند ... او همه آثار طلاتپه را تحت نظر مستقیم خودش به زیر خانه های بانک مرکزی جائیکه ذخیره طلای مملکت محفوظ است، منتقل و در اطاق مخصوص که تنها رئیس جمهور صلاحیت باز کردن آنرا دارد قرار میدهد.

     رئیس موزیم بنام افغانستان با سکرتر امور خارجهء دولت سویس در ترکیب یک  هیئت بنا بر دعوت  دکتور نجیب الله بکابل سفر نموده می گوید : رئیس جمهور نجیب الله ابتدا محل آثار فوق العاده زیبای راکه در داخل وترین ها در طبقه اول قصر کوتی باغچه ریاست جمهوری به نمایش گذاشته شده بود بما نشان داد. بعدأ او ما را بسوی زیر زمینی رهنمائی کرد که در آنجا هفت نفر منتظر مابودند، و هر کدام کلیدی باخود داشتند که به نوبت داخل قفل دروازه می چرخاند، وبالاخره دروازه باز گردید و ما توانستیم بیبینیم و عکس برداری نمائیم. چه شگفت انگیز است، آثار طلاتپه فکر میکنم، نخستین خارجی های بودیم که اجازهء دخول به همچو محل را یافتیم، حتی شوروی ها نتوانسته بودند هرگز این مانع را عبور کنند. ( کوژان ) اضافه می کنند، یکی از کارمندان بانک مرکزی که نمی خواهد اسمش افشا گردد ( آقای الف ) خاطراتش را چنین بیان میکند : ( هرقلم جنس را با پخته پیچانده داخل پاکت پلاستیکی گذاشته اطراف آنرا محکم کردیم، یک بیک آنها را داخل گاو صندوق ها قرار دادیم، صندوق ها لاک و مهر گردید، وبعدأ دربین جعبه های پول فرسوده و غیر قابل استفاده و باطل مخفی ساختیم، درب اطاق توسط هفت کلید با رعایت سلسله نمبر کلید ها قفل گردید و هر کلید به یک نفر معتمد تسلیم شد.

   جنک داخلی به وحشتناک ترین شکل   آن شروع گردید مملکت ویران و هزاران انسان بی گناه قربانی اهداف شوم جنگ طلبان گردیده است ... باند های مجاهدین بعد از چور و چپاول دارائی های عامه در کابل مرکز کشور به غارت برده شده منجمله کابل تخریب و مورد چور و چپاول قرار گرفته است، حال نوبت بانک مرکزی وزیر خا نه های اسرار آمیز آن فرا رسیده است . ( آقای الف ) میگوید، افراد مسلح مجاهدین ( مربوط احمد شاه مسعود و ربانی ) از من تقاضا کردند تا دروازهء زیر خانه راباز کنم، به ایشان گفتم، آنجا فقط پولهای کهنه و فرسوده و باطله ذخیره شده است، چیزی به درد بخوری وجود ندارد، موضوع را به احمد شاه مسعود گذارش میدهند که در آنجا چیزی نیست .

آثار موزیم کابل در بازار های خارج ذریعه قاچاق بران بفروش رسیده، " یونسکو " در جستجوی آثار طلاتپه درین بازار ها میباشد ولی در بازار های لندن، توکیو، پشاور و جا های دیگر اثر از آنها نمی بیند ... طالبان بعد از ورودشان بکابل در جستجوی آثار طلا تپه هستند، گروپی متشکل از پانزده نفر مسلح، داخل بانک مرکزی شده و مسئولین را تهدید می کنند، تا تمام تحویل خانه ها وزیرخانه ها را باز نمایند، اما در مورد زیر خانه مخصوص همه مسئولین متفق الرای، جواب میدهند که صلاحیت باز کردن آنرا شخص رئیس جمهور ( ملا محمد عمرآخند ) و هیئت رسمی آن دارد، و این کار، از عهدهء آنها نیست، ( آقای الف ) بخاطر می آورد ( ناگهان یکی از افرادطالب ها سلاحش را به شقیقه ام گذاشت و گفت زود ما را به زیر انه می بری، اطاق ها را باز میکنی، یقینم حاصل شد، در صورتی پافشاری بیشتر و ابا ورزیدن مرا بقتل می رسانند، چاره نداشتم آنها را به زیر خانه رهنمائی کردم، جائیکه بزرگترین ثروت ملی مخفی گردیده بود، بعداز وارسی چند اطاق بالاخره به اطاق مخصوص رسیدیم، به ایشان گفتم اینجا فقط پول های باطل و قابل حریق ذخیره شده است و کلیدش هم نزد من نیست ... اتفاقأ به حرفم باور کردند، محل را ترک داده رفتند، اگر آنها موفق به شکستن دروازه می شدند، ذخایر را تصرف می کردند

بدون شک مرا به قتل می رساندند، چون برای شان دروغ گفته بودم .

 لحظات سقوط طالبان فرا رسیده است ... نیرو های امریکائی مواضع طالبان را در شهر زیر ضربات خود قرار داده است، یونسکو نگران است و نقشه ئی را از نقاط مهم کلتوری در اختیار قوای ناتو و امریکا گذاشته تا از تخریبات بعدی آن  نقاط خود داری کند.  یکی دیگر از مسئولین بانک که او هم در مخفی نمودن ذخایر سهم داشته چنین می گوید :

« یک روز پیش از اینکه طالبان کابل را ترک دهند، گروپ افراد مسلح طالب ها داخل بانک آمده محتوای تمام گاو صندوق ها را تخلیه کردند و از ما خواستند تا تمام اطاق های زیر خانه ها را باز نمائیم، چون در آنروز ها نسبت خرابی اوضاع نظامی از جملهء معتمدین فقط یک نفر حاضر بود، برایشان گفته شد که ما همه کلید ها را در دست نداریم .... بعد از بدوبیراه گفتن زیاد کلید را از معتمد گرفته و اقدام به بازکردن دروازه نمودند، چون دروازه باید بوسیله هر هفت کلید با مراعات سلسله نمبر آنها باز می شد، و این یک از جمله هفت عدد کلید بود آنهم نه کلید اولی، بناأ کلید در داخل قفل دروازه قید ماند. و هر قدر تلاش کردند دروازه حاضر نشد تا کلید را واپس دهد، گویا اوهم از وقوع جنایت و خیانت عظیم آگاه گردیده بود . بعدأ طالبان سامان و لوازم ضروری به منظور شکستن دروازه را حاضر نمودند چهار ساعت متواتر تلاش آنها بی نتیجه ماند. و دروازه کوچکترین اثری از باز شدن را نشان نداد، بلاخره خسته شده و بعد از فرستادن یک مشت فحش و دشنام عنوانی داکتر نجیب الله ... محل را ترک گفتند .

   صفحه دیگری از زمان باز می گردد، پنج نومبر 2001 موافقتنامه های " بن " به امضا رسیده، دولت موقت به رهبری آقای حامد کرزی بقدرت می نشیند، چندین ماه لازم بود  تا بشکل رسمی از سر نوشت گنجینه های طلا تپه اطلاع حاصل نماید .

حکومت جدید هیئت را موظف می سازد که متشکل است از وزرا، رئیس بانک مرکزی، رئیس موزیم کابل، محقیقین باستان شناسی داخلی وخارجی و درین میان مردی با مو های سفید، روسی بنام ( ویکتور سریانیدی ) که 26 سال قبل یک زمستان بارانی این گنجینه ها را از زمین بیرون کشیده بود نیز دیده می شد، هیئت موظف و هفت نفر معتمدین با شش کلید ( یکی هم در داخل دروازه قید مانده بود ) حالا در زیر زمینی بمنظور باز کردن اتاق مخفیگاه حاضر اند، از آنجائیکه دروازه نسبت تلاش های غارتگران آسیب دیده و یک حلقه کلید هم در داخل آن قید مانده بود لازم افتاد تا از شرکت المانی که در سال 1930 دروازه را ساخته بود دعوت بعمل آید تا در باز نمودن دروازه همکاری نماید گنج در زیر خانه سوم ساختمان بانک مرکزی که یک راه آن از طریق ارگ ( قصر ریاست جمهوری ) بآن منتهی میگردید در عقب همین دروازهء سنگین اسرار آمیز با تجهیزات کاملأ پیشرفته، در انتهای یک دهلیز ناراحت کننده، در یک سکوت و تاریکی مطلق خوابیده بود، که اکنون در بهار سال 2004 این سکوت شکستانده میشود، در چند قدمی دهلیزآواز چکاچک کلید و چرخاندن آنها بداخل قفل و بعدأ باز شدن دروازه و انعکاس آواز آدم ها شنیده میشود، نفس در سینه ها قید گردیده  قلب هر یک از اعضای گروپ بشدت می تپید، و انتظار لحظهء حساس را می کشند، دقایق و ثانیه ها به کندی حرکت میکنند .. حالا گاو صندوقها را بیرون کشیده اند، هر صندوق با بوری مخصوص پوش گردیده است ( در داخل صندوق ها، یک جدول و پروتوکول، فهرست محتوای داخل آن با مهر و نامه ( 5 ) رئیس جمهور  وقت داکتر نجیب الله در یافت گردید ) گنج از همه تلاش های غارتگران نجات پیداکرده دست ناخورده باقی مانده است .... همه را تصور بر این بود که این گنجینه های بزرگ افسانوی میراث کبیر همه بشریت برای همیشه از دست رفته و مفقود گردیده است. درین لحظه انسان بچه پیمانه خوشی و راحتی مینماید وقتیکه می بیند همه چیز سرجایش است، همه بدون کم و کاست، اکلیل گل طلائی مجسمهء زیبائی با پستانهای بر آمده اش ( الهه عشق و محبت یونان باستان ) آئینه حنائی تاج طلائی که زمانی بر فرق ملکه ای می درخشید، دستبند های طلائی بشکل سر آهو حمایلی یاقوت فیروزه، هزاران قطعه زیورات دیگر، بلی همه سر جایش است، باوجود جنگ های داخلی متعدد، غارتگری، تغیر رژیم ها، توهین ها، تخطی های حقوق بشری، فرار ها ویرانی ها، آتش زدنها، کشتار ها وغیره وغیره بلی همه سرجایش بود . همانوریکه جهانیان در مجموع آرزو می بردند، گنج عظیم و مشهور طلاتپه .... دست ناخورده باقیمانده است . باستانشناس جوان امریکائی « هیبرک فریدریک» به چشمان « ویکتور سریانیدی» برای لحظهء می بیند و تبسمی بر لبهای هر دو ظاهر میشود او میگوید ( ویکتور، کسیکه من با او شناسائی کار در، ترکمنستان را داشته ام، علاوه بر اینکه استاد من است، قهر مان من نیز هست، و نام او برای همیشه با اثار افسانوی طلا تپه ضمیمه خواهد بود ... رئیس جمهور( کرزی ) باچندوزیرش در برابر خبر نگاران ظاهر شده اظهار می کند : « گنجینه های طلا تپه محفوظ و دست ناخورده باقی مانده است » « بدون کوچکترین توضیحات بیشتر » بلی میراث کبیر افغانها و ثروت بزرگ ملی از دست برد دزدان بی رحم و قاچاقبران حرفوی نجات یافته، آنهم به شهامت و هوشیاری یک شخص و یک رئیس جمهور دکتور نجیب الله، او که آخرین روزهای حاکمیتش بود، در لحظات سقوط دولت و حزبش قرار داشت، بفکر نجات بزرکترین ثروت ملی کشور می افتد و آنرا باهوشیاری کامل مخفی و نجات میدهد.» « مقاله انیک کوژان، در لوموند فرانسه» ( 6)

    محقق محمد اکبر امینی یکتن از باستانشناسان مجرب کشور نگاشته است : ( 7 ) « دروقت زمامداری داکتر نجیب در پهلوی تدابیر امنیتی دیگری که از حمله و رسیدن مجاهدین بکابل می گرفتند، آثار گرانبها موزیم ملی افغانستان را نیز در جاهای محفوظ کردند، تا در صورت رسیدن مجاهدین، بکابل و دستبرد به داشته ها، موزیم ملی در امان مانده بتواند که آثار ( طلائی و نقره ئی تپهء فلول بغلان که تقریبأ پنج هزار سال قدامت دارد، آثار طلا تپه شبرغان، دو هزار سال سابقه دارد، عاج ها و آثار برونزی و شیشه ئی بگرام ... که هزارو پنجصد سال قدامت دارد مجسمه های برونزی، مدال ها، زیورات و آثار قیمتی آی خانم با قدامت تاریخی دو هزار وسه صد سال و غیره مشمول این گنجینه مخفی ساخته شده میباشد. باقی آثار گرانبهای ملی افغانستان که درویترین های موزیم به نمایش گذاشته شده بود، یا در دیپو های آنموزیم جابجا گردیده بودند مورد دستبرد وحشیانهء غارتگران قرار گرفت، تقریبأ ( هفتاد فیصد) آثار موزیم ازبین رفت . فعلأ سی فیصد آثار باقی مانده موزیم از جمع آثار مخفی شده بوسیله دولت داکتر نجیب الله است.»

    علی الوصف ملاحظه میشود که در دهه هفتاد خورشیدی تصویر تاریخ در پرده های گونه گونی به نمایش در آمده است، دو واقعه  و عملکرد های متضاد و متفاوت از جملهء ویژه گی های تاریخی و فرهنگی این دوره است، اولی سرقت موزیم ها و دارائی های ملی، بوسیله فرماندهان مجاهدین دومی صداقت و امانت داری وحفظ ثروت های ملی، گنجینه های تاریخی از سوی دولت جمهوری داکتر نجیب الله، حقایقی که در برگ های تاریخ جاودانه باقی خواهد ماند .

هرگاه به درجه اهمیت تاریخی و ارزش های فرهنگی آثار سرقت شده و جایگاه بی همتای آن برای ملت افغانستان و جهانیان نگاه شود از یکسو حجم گستردهء سرقت ها و سر افگندگی تاریخی و از سوی دیگر مقیاس صداقت و امانت داری و سر افرازی تاریخی برجسته میشود، در تاریخ تقریبأ دوره یا حکومتی سراغ نمیشود که بدون تخطی و اشتباه از مرز های دولتمداری نگذشته باشد، اما سرقت موزیم ها ( خانه تاریخی ملت ) بمثابه جنایت بار ترین ( دوسیه دزدی) فاجعه ایست استثنی ئی محضر به فرد، سرشار از موقعیت های بحرانی که در آن فرماندهان و رهبران مجاهدین، سیما و سجایای واقعی خود را به نمایش گذاشته اند در تاریخ مقام و منزلت سیاسی، و اجتماعی هر شخص، گروه و یا سازمانی از توان خدمتگذاری صداقت او در راستای منافع ملی پیمایش میگردد. انسانها تنها به باور های سیای و عقیدتی شناخته نمیشوند، بلکه اعمال و خدمتگذاری به انسان و جامعه جایگاه ویژه ئی را در شخصیت آدمی احراز میکند .

   بدون آرایش حوادث باید گفت که در آن تلاطم جنگ و جهاد؟ مقابلهء زندگی و مرگ، با همه شکنندگی مرز ها میان خدمت و خیانت، دزدی و امانت داری، در واقع عملکرد های ستودنی دولت داکتر نجیب الله بود که از جمع یکصد هزار آثار موزیم ملی سی فیصد یعنی 30 هزار اثر، از بهترین و بی همتا ترین آن را طی اقدامات شگفت انگیز، و هوشمندی سیاسی که سیمای فاجعه را در چشمرس آینده تبین میکرد گوئی خطر فاجعه قبل از وقوع آن حس گردید بود ازسرقت و غارت نجات داده شد . بقیه هفتاد فیصد یا ( هفتاد هزار ) آثار تاریخی که در عمارت موزیم جابجا بود، بوسیله جنگ سالاران جهادی بسرقت برده شد. ( 8 )  تأثریکه این عمل منعکس میکند، تاثیرعینی وواقعی است، احساس آدمی را تهیج میکند، بچنین عملکرد های تاریخی، ارزش قایل گردیده، عکس العمل نشان دهد. دزدی و خیانت را محکوم، خدمتگذاری و صداقت را تقدیس نماید ، خدمت و ایثار در راه منافع ملی حتی در بی سرو صدا ترین، و گمنام ترین شکل آن در بیشهء زمانه گم نمیشود. هر باریکه ملت افغانستان به گذشته تاریخ فرهنگ و سر گذشت موزیم و گنجینه های آن بیندیشند ناگزیر آنرا بیاد می آورند.

نویسنده و هنرمند و امدار میراث های فرهنگی و تاریخی :

   جنگ های کابل بحیث « یکی از ثمرات جهاد افغانی » و تداوم فاجعه بار آن تا امروز، هم دلیل گستردگی قتل وکشتار انسانها، ویرانی و نهادینه گرداندن زهر خشونت های قومی و زبانی و عصبیت های مذهبی و هم به دلیل ضربت سهمگین آن سرقت، غارت دارائی های ملی، سرقت آثار و گنجینه های تاریخی موزیم ها، آرشیف ها که پشت تاریخ را شکسته است، حادثهء پر اهمیت تاریخی محسوب میشود .

در حال حاضر سیمای افغانستان با تداوم جهاد؟ بوسیله طالب ها و سرکوب جهاد توسط« ناتو» که مصیبت اصلی آنرا مردم شکیبا و مستمند افغان بدوش می کشند، وضع اسفناکی را باز تاب میدهد. افغانستان از حرکت به سمت اسلام مترقی که در دهه های پیشین آغاز کرده بود، بازمانده در سراشیب سقوط بسوی بنیادگرائی، میدان بازی متهمان به جنایات بشری، باطلاق فساد (سیاسی و اداری ) فقر، بیکاری، تریاک، ترور رها گردیده است .

   از یکسو دولت فعلی باتبلیغ رسانه ئی و منبری خشونتی بنام جهاد؟ مدرسه سازی های مذهبی ( 9) الگوی پاکستان که ( در دهه هشتاد بمنظور تربیت و پرورش ارواح خبیثه در کالبد جهاد گران به فعالیت آغاز کرد) و اکنون تنور جهادالقاعده و طالبان را گرم می سازد – مخدوش کردن اذهان با الصاق عناوین و القاب اعزازی که متهمان به جنایات جنگی و حقوق بشری . و سارقان ثروت های ملی را به قهرمانان، دودمان سلطنت را با تطهیر تبهکاری ها بحیث ناجیان ملت جا زده است، بااین حال گفته ( جان کایدل ) در ذهن تداعی میشود( باورکردن دروغی که انسان صد بار شنیده آسان تر از حقیقت است که یکبار نشنیده است ). و از سوی دیگر تشجیع شورشگری بنام جهاد فی السبیل الله؟ بوسیله طالب ها نه تنها به پیدایش یک نسل نو جهادی با اندیشه های افراطی، شهادت طلبی و تکفیر گرائی، باعث تداوم آشوب ها، جنگ و جهاد؟ گردیده، بلکه محیط زیست فکری، تحول طلبی ژرف اندیشی را به شلاق کشیده است. این ها در زمرهء چالش های اند که رشد تند روی مذهبی، جهادیسم،و تروریسم متشکلهء آنرا زیر ریش قشون ناتو و سیمای فاجعهء که افغانستان بطور جلوگری ناپذیر بسوی آن می لغزد هشدار میدهد.

   با این حال جامعه در محاصرهء شبکه تنیده از تبلیغات افراطی و دروغ قرار گرفته، جعل حقایق سراسر مباحث تاریخی را پوشانده است. در رسانه های حکومتی، و جهادی خارج از چهار چوب های معیاری، شعاری، تشجیع جنگ سالاران و تقدیس خشونتی که جهاد؟ خوانده میشود. جای برای بیان و نشاندادن واقعیت های تاریخی نیم قرن اخیر از جمله جنگ های کابل، کشتار، ویرانی و مصایب و سرقت های بوقوع پیوسته در آن وجود دارد.

   بقوم نوام چامسکی، حکومت ( وظیفه کودن سازی عمومی را بدوش گرفته است). تمام تلاش ها بر این است که جنایات وتراژیدی های گذشته، استادانه پاک سازی شود تا فهم آن برای آینده گان دشوار گردد.

همزمان بیان و به تصویر کشیدن واقعیت های تاریخ، نورتا با ندن بر حقایق مکتوم از جمله جنگ های سه ونیم دهه گذشته « جنگهای کابل»، تأثیرات فاجعه باریکه جنگ ها و جهاد، بر جوانب مختلف زندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و شخصی مردم بجا گذاشته ، به اصلی ترین بحث های انتقادی در ادبیات ما تبدیل نگردیده، درد ها، رنج ها و جنایات انجام شده در حق مردم فریاد زده نشده است . آنچه که منتشر گردیده، نگاه انتقادی به جنگ و جنکسالاری، و خشونتی که تا بحال جهاد؟ عنوان میشود، در آن جایگاهی چندانی ندارد.

رویداد ها در جنگ جهانی اول و دوم، جنگ های داخلی هسپانیه، جنگ ویتنام در آثار نویسندگان چون – تولستوی شلوخوف، مارگریت دوراس، گرهام گرین، فدریکو گاریسا لورکا، - گونترگراس و همینگوی،دستمایه تولید آثار برجسته در ادبیات جهان شده است . دلیل توفیق این آثار نگاه انتقادی به جنگ و پی آمد های آن بوده است .

فاجعهء سکوت و تاخیر در روشن کردن حقایق، رشد بنیادگرائی، جهاد؟ و ترور متشکلهء آن که « ناتو فرایند جهانی شدن آنرا در آغاز سال های 1980 میلادی با ایجاد تنظیم های مجاهدین افغان و سازمان القاعده موجب شده بود، واینک باورق خوردن دفتر ایام، و تکامل، زنجیره ئی جهاد و ورود آن به قرن بیست ویکم ( ناتو خود در لجن زاء آن گیر افتاده است ) از سوی آگاهان بويژه نظامیان فرهیخته آن برهه که یا شاهد صحنهء بوده و یا سکان مدیریت و مبارزه را در تقابل بابنیاد گرائی و القاعده بدست داشتند. کار های شاخصی که روشنگر تلخ ترین  وقایع آن دوران ( جهاد و پی آمد های فاجعه بار آن ) و مدافعهء شهیمانه، تاکتیک ها و ستراتژی های نظامی و ستودنی یک نسل ترقیخواه علیه آن ناگفته  های زیادی باقی مانده و باعث فرصت سوزی های جبران ناپذیر تاریخی و فرهنگی گردیده است. من این سکوت و از دست دادن زمان را چون فصل سیاه زندگی سیاسی و فرهنگی بر خود نمی بخشم .

   فقدان تفکر منسجم و ستراتژیک، نبود اتحادیه های پژوهشی و تحقیقی، پرداختن به مسایل روزمره مطبوعاتی، جزمگرایی ایدئو لوژیک یا فرو رفتن زیر چرخ خود خواهی های گروهی و دعوا های ایدئو لوژیک و نو ستالژیک غرق گردیدن درقشون نام های انتزاعی، کرنش با جنگ سالاران تبهکار، یورش بردوستان، تلالوی پهنهء پژوهش را فرانگرفته و انرژی سرشاری به نفع بازگوی حقایق، خاطرات وتفکرات به مصرف نرسیده است .

   در عصر پرشتاب کنونی که فرصت ها بسرعت باد از دست می رود، زندگی بی وقفه سقوط میکند فاجعهء سکوت و فراموشی باعث گم گشتگی بسیاری از وقایع عبرت آموز تاریخ برای نسل امروز فردا گردیده است .

این قلم درمقام و فضیلتی نیست که بکسی موعظه و ارشاد صادر کند، اما شایان ذکر است که هنوزفرصت ها برای سپردن دینی که تاریخ بردوش شاهدان صحنه های مبارزات میدانی علیه بنیاد گرائی. جهادیسم و پیشآهنگ القاعده آن گذاشته هیچگاهی از حافظه تاریخی فراموش نگردیده. در خاطره ها نفس می کشد، خلق آثار و بیان هوشمندانه خاطرات وچشم دیده ها از دوره های جنگ های عظمت طلبی که با استفاده ابزاری از دین جهاد خوانده میشود وپی مدهای فاجعه بار آن تا امروز یکی از وظایف روشنفکران، فعالان سیاسی، فرهنگی، اجتماعی است . این مسئله به تطهیراوراق تاریخ که امروزه انباشته از جعلیات و اکاذیب است مساعدت رسانده، راه تکرار و تداوم فاجعه و جهاد عظمت طلبی را که به خطر جهانی تبدیل گردیده، تا حدی زیادی مسدود مینماید ، هر که تاریخ خود را منتقدانه باز خوانی نکند دیگران تاریخش را ویرانگرانه باز خواهند نوشت . ذهن من شیفتهء کلام حضرت بیدل است که میفرماید :

چشم بند غفلت هستی تماشا کردنی است    _____       دهر شور محشر است و پنبه درگوشیم ما .

    درجهان گفته میشود ادبیات بازوی تفکر جامعه است، نویسندگان، هنرمندان وامدارمیراث های تاریخی و فرهنگی جامعه اند. بقول شیلر شاعر معروف المانی، نویسندگان و هنرمندان تربیت معنوی مردم را بدوش دارند. بنابر آن ادبیات امروزی بایستی در جادهء رسیدن به صلح، نجات جامعه از جنگ، بیان واقعیت ها و روشنگری و جلوگیری از رسوب اندیشه های جهادی،( که نطفهء آن از مقاربت نا مشروح عیسویت و اسلامیزم در اوایل دهه هشتاد میلادی به گیتی آمده بود ) سیر کند، شجاعت گفتن و به تصویر کشیدن هیکل واقعی تاریخ را کسب نماید، و افراد را به شناخت از خود و جامعه و ارزش های انسانی نزدیک کند.

جامعه جنگ زدهء ما به ادبیات راستین که حقیقت را از جعل، صادق را از سارق، روشنی  را از تاریکی تفکیک کند ضرورت دارد. بقول فروید، هرچه در راه فرهنگ بگوشید بر علیه جنگ نیز کوشیده شده است .

ادبیات راستین و هنر ضد جنگ و جهاد عظمت طلبی سبب میشود که جنکسالاران که مسئول و مقصر قتل و کشتار، ویرانی و غارتگری ثروت های ملی اند به اسطوره و قهرمان تبدیل نشوند. ادبیات ضدجنگ در المان و اروپا از هیتلر و موسولینی چهره های افتخار آمیز نساخت. ناپلیون بخاطر جنگ های تجاوز کارانه اش محکوم گردید.

   در ماتم از دست دادن گنجینه های تاریخی موزیم ها با این کلام قاصر چه میتوان گفت ؟ دو رخداد کم نظیر در عرصه فرهنگی یکی ( سرقت ثروتهای ملی و موزیم ها، ویرانی موسسات فرهنگی بوسیله فرماندهان جنگ های کابل ) و دیگری (حفاظت و صیانت دارائی های ملی، آثار و گنجینه های تاریخی و فرهنگی موزیم ها بوسیله دولت داکتر نجیب الله اوائل دهه هفتادم خورشیدی را بستر وقوع خود کرده است . 

صدای این دو واقعه بی نظیردرشاهراه سده های آینده خواهد پیچید، و بعنوان جاوید ترین حقیقت ها برپیکر تاریخ و فرهنگ کشور باقی خواهد ماند .عدم پیگیری بازیابی هفتاد فیصد آثار تاریخی بسرقت رفته، که رقم حدود هفتاد هزاری را نشان میدهد، و عدم به بازپرسی کشانیدن متهمان ( فرماندهان جنگ های کابل ) به سرقت موزیم ها خود گناه کلانی است بامکافات.

    سرقت آثار و گنجینه های تاریخی و فرهنگی موزیم ها و آرشیف ملی افغانستان مصداق بارز جنایت و خیانت نیازمند تعریف و اجراأت ويژه در چهارچوب جنایت علیه بشریت است .

پی نویس ها :

( 1 ) ـ طلا تپه در پنج کیلومتری شمال شرقی شهر شبرغان موقعیت دارد. در سال 1358 خ ( 1979 م ) حین کاوشهای باستانشناسی از شش قبر ( پنج خانم و یک مرد) که به احتمال از جمله شهزادگان دوران کوشانی ها بوده اند. به تعداد( 21618 ) پارچه زیورات طلائی که سابقه آن به بیش از دوهزار سال تخمین زده می شود. بوسیله باستانشناسان افغانی و متخصیصین اتحادشوروی تحت نظر ( ویکتور سریانیدی) بدست آمد. آثار متذکره در نوع خود یکی از بی همتا ترین گنجینه های تاریخی جهان است. که در سرا پای لباس مرده ها دوخته شده بود، گوئی اموات انبوه از طلا و جواهرات را بعنوان توشه منزل آخرت با خود حمل میکردند. در اثر توجهء دولت وقت( جمهوری دموکراتیک ) بوسیله دو نفر عکاس ماهر که از موزیم( ارمیتاژ شهر پطرزبورک شوروی ) دعوت گردیده بودند، تحت مواظبت باستانشناسان افغانی و مسئولان موزیم ملی عکس برداری شده . و البومی زیبائی از آن بکمک اکادمی علوم اتحادشوروی وقت ترتیب گردیده و آثار به موزیم ملی تسلیم داده میشود. مقایسه این گنجینه ها با آثار دیگر در سطح جهان کاری دشواری است. محقیقین با احتیاط زیاد آنرا با گنجینه های ( طوتانخامون ) آثار مصر باستان مربوط فرعون یازدهم از سلسله رامزس دوم مقایسه میکنند .

( 2 ) ـ روز نامهء گاردین بقلم جاناتان استیل در 14 فبروری 2009 نوشت :

در رابطه به علل و پیامد های خروج شوروی، وسقوط بعدی حکومت داکتر نجیب الله شماری از نادرست ترین برداشت های زمان جنگ سرد صورت گرفته است که بیشتر به افسانه میماند تا واقعیت ... ادعای که راکت های ستنگر ساخت امریکا روسها را وادار به تسلیم کرد و این حقارت منجر به سقوط شوروی شد، هیچگونه اساس و بنیادی ندارد .... واشنگتن و اسلام آباد نه تنها بادوام تسلیح مجاهدین قرار دادهای «ژنیو» رانقض کردند، بلکه آنها مجاهدین را تشویق کردند تا با تلاش های پیگیرانه نجیب الله برای تحقق مشی مصالحه ملی جواب رد بدهند .... خشم مردم از مجاهدین راکت باران شهر ها، بربادی وویرانی کابل، ملوک الطوایفی، زمینه را برای ظهور طالبان فراهم آورد .

( 3 ) ـ آصف برکی – مقالهء قتل بی نظیر بوتو و عواقب بحران بخش دوم . سایت آسمائی ماه جنوری 2008

(4) ارمغان امید جلد اول . چاپ ماه جولای 1998 لندن – صفحه 163 – مقاله آغای کهگدای .

(5) ـ تلاش های نگارنده برای دست یابی کاپی نامه به مهر و امضای داکتر نجیب الله که در داخل سیف های حاوی آثار موزیم گذاشته شده بود، به هدف نرسید. ارزش نامه متذکره در حد یک سند تاریخی با سرنوشت آثار و گنجینه های موزیم گره خورده است امید در آینده ها چانس دسترسی و ارایهء آن فراهم آید .

( 6) ـ نوشته انیک کوژان، منتشره در شمارهء 32 لوموند چاپ فرانسه 25 سپتمبر 2004 تحت عنوان ( گنجینهء در کابل، خزانه ای را که طالبان نصیب نگردیدند ) ترجمعه انجنیر حفیظ زریر . ( سایت انترنیتی " سپیده دم " 15/4/2008)

(7 ) ـ مقاله محمد اکبر امینی انتقال آثار موزیم ملی افغانستان از ( اوتا وا به جرمنی ) منتشرهء سایت انترنیتی " روزگار ") مورخ 29 می 2010 به سر دبیری رحیم الله جرمی .

(8 ) ـ مسئله سرقت 70 % آثار موزیم ملی در صحبت ها و اسناد زیادی بیان شده است. از جمله آقای عمران خان مسعودی آمر موزیم ملی و شخصیت سابقه دار در مصاحبهء خود با تلویزیون ملی کابل مورخ 21 ثور 1389 / نویسنده آنرا  مشاهده کرده است اظهار کرد : در موزیم ملی حدود یکصد هزار اثر تاریخی با اسناد ثبت و قید شده وجود داشت. که 70% آن یعنی ( 70 ) هزار آثار در جنگ های کابل بسرقت برده شده است . از آنجمله تا بحال 8500 اثر آن بکمک کشور های مانند ( جاپان، سویس، دنمارک، انگلستان، فرانسه، امریکا، و ایران .... دستیاب و به افغانستان تسلیم داده شده است. بدین محاسبه حدود ( 61000 )اثار موزیم تا بحال مفقود میباشد . 30% آثار و گنجینه های تاریخی ( طلا تپه و آثارکم نظیر دیگر ) که بوسیله دولت داکتر نجیب الله بگونه شگفت انگیزی مخفی گردیده در سال 2004 میلادی ( 1383 خورشیدی ) از زیر خانه های بانک مرکزی سلامت و دست ناخورده بدست آمد و نمونه های از همین 30% آثار بعنوان معرف تاریخ و فرهنگ گذشته در نمایشگاههای کشور های مختلف مانند ( فرانسه، هالند، ایتالیا، امریکا، کانادا، المان در فاصله سالهای 2006 – 2010 میلادی )، 1385 – 1389 خورشیدی ) با همه تنگناهای مخاطره آمیز آن ( احتمالات دزدی،جعل و تعویض، خطر های نقلیاتی و باربندی ) به نمایش گذاشته شد.

( 9) بر اساس آمار وزارت معارف افغانستان در سال 1388 خورشیدی تعداد مدارس دینی که در چوکات وزارت معارف فعالیت میکرد به 578 مدرسه با 135 هزار طالب و5631  آموزگار مذهبی می رسید . این ارقام قرار اظهار فاروق وردک وزیر معارف حکومت ( حامد کرزی ) در مصاحبه اش با تلویزیون آریانا، به یک هزار مدرسه و تعداد طالبان بیشتر در سال 1389 افزایش یافته است .


Exhibit of Treasures from Afghanistan - نمایشگاه گنجینه های طلا تپه و آثار گرانبهای دیگر که از سرقت فرماندهان جهادی نجات داده شده را  با یک کلیک از اینجا تماشا کنید


 

(*) نمونهء های ازآثارگنجینه های طلا تپه  و آثار بی همتای دیگر که بوسیله دولت وقت ( جمهوری افغانستان ) مخفی نگهداشته شده بود و در سال 2004 میلادی بدست آمد

 

 

 

 قبلی

 

 


بالا
 
بازگشت