در اين هفته كشور پرتگال
مهمان دار شخصيت هاي مهم ناتو بود راس موسن منشي ناتو و آقاي كرزي رييس جمهوري
افغانستان قرار داد مهم و سر نوشت ساز را به حضور داشت بان كي مون سر منشي ساز
مان ملل متحد امضا كردند هم آقاي كرزي و هم منشي ناتو مانند ديگر كنفرانس ها
همان تعهد ها همان عهد و پيمان و همان اطمينان خدشه نا پذير با يك ديگر و همان
تعريف و توصيف هاي كه طي ده سال گذشته مروج بوده و بس. در مورد ناتو بدون از
مشكلات اقتصادي و فشار مردمان اروپا و امريكا بالاي حكام شان بخاطر جنگ نا تمام
در افغانستان و تلفات فرزندان شان ديگر معلومات مشخص ندارم اما با تعهد سپردن
حكومت افغانستان كه تا سال 2014 مسوليت امنيتي تمام كشور را عهده دار مي شود
سوالات زياد وجود دارد كه بايد گفته شوند و راه حل جستجو گردد در اين نوشته مي
كوشم زيادتر روي مشكلات داخلي ابراز نظر كنم مداخلات همسايه ها و كشور هاي فرا
منطقوي را همه مي دانند اما در داخل كشورم همیشه صحبت از بحران است. بحران
یعنی رنج فرا گیر ودرد بی درمان ودودیکه چشم همگان را اشک آلود ساخته .همه ما
در حالت قرار داریم که بحران سر زمین مارا را مانند طوفان حوادث غمبار بخود
پیچیده است. راستی سر زمين ما مهد دردهاى بى پايان و رنجهاى بيکران است که
ازسالهاى طولانی به اينطرف در بستر طوفندۀ حوادث دردناك مجال آرامش را پيدا
نكرده است.کشوریکه در هر مقطع زمان جور ستم بی کفایتی وبیعدالتی روح وروان
آنرا در چنبره ستم خورد و خمير کرده است وبا گذشت هر روز در کوره داغتر وبدتر
از گذشته ذوب میشود.این سر زمین رنج آشنا وحائثه خیز هر زمانیکه با رشادت
ودلاوری های فرزندان صدیقش پوز جباران ستم را بزمین میمالد واز شر یک غول ستم
کیش و جفا پیشه نجات میابد ودارد تا با کوله بار نفاق، شقاق، ویرانگری وکشتنها
وداع گوید، نا گهان به مصیبت بس بزرگتروپیچیدتر از گذشته مبتلا میگردد، تو گوئی
دست قضا در دفتر مشیت رنج ومصیبت ودشمنی را دردرازنای حیات بشریت همقرین زندگی
مردم افغانستان ساخته است وبه هیچصورت برای شان مجال نفس کشیدن براحت را
نمیدهد.
این ملت در عمق بحرانها
زمانی حماسه می آفریند وبا شجاعت ودلاوری برای هر جبار ستمگر درس عبرت میدهد
واما گاهی بخاطر ادارۀ خانه خود بسوی هر قدرتمندی دست نیاز دراز میکند.با رشادت
ودلاوری ارزش آفرینی میکند اما در نهایت چون یتیم ناتوان به سراغ قیم وسر پرست
می رود وتمام انچه را در بستر زمان با شیره جان بدست اورده دو دسته تسلیم
دشمنان خود مینماید. ملت مظلوم افغانستان تمام انواع قهرمانی هارا دردوام تاریخ
خونبار خویش تجربه کرده است.فاتحین جنگ های دوامدار افغان وانگلیس، مجاهدان
سلحشور وپیروز در برابر اژدهای مهیب استعمار سرخ ومقاومتگران جان برکف وافتخار
آفرین علیه تهاجم خفاشان شبتاز وتاریک دل القاعده بوده اند اما، دریغ وافسوس
که این ملت با این همه فداکاری ها وشجاعتها تا هنوز که هنوز است در کوره داغ
وسوزان نفاق شقاق بد بختی بیعدالتی فقر ونا توانی وانواع نا بسامانی ها میسوزد.
*
در اصطلاح سیاسی امروز نام این همه نگون بختی هارا بحران گذاشته اند. بحران
نه، طاعون وخدای نا خواسته سر طان که در پیکر نحیف وزار افغانستانی افتیده در
بستر بیماری خانه گرفته. آنچه مسلم است این است که جامعه ما بیمار وعلیل است
اما تشخیص مغرضانه ای درد ها باعث شده تا داروی مفید برای بهبود آن تجویز
نگردد.کسانیکه خود ویروس وعامل مریضی اند نمیتوانند درد مریض را تشخیص و نسخۀ
سود مند را در جهت معالجه آن بکار بندند. کشور ما چون جسم ناتوان محل هجوم
ویروس های جانکاه است وباید اول این ویروس ها با موشکافی ودقت تشخیص وبا دلسوزی
تمام معالجه ومرحم گذاری شود.
هموطن:اگر من وتو چون برادر صاحب این خانه با شیم،
خودرا برادر وبرابر فکر کنیم ، یکدیگر را بدیگران نفروشیم ، چوب وستون این خانه
مشترک را به غارت نبریم ، این مأمن آزاده شیران دوران را پناه گاه برای دزدان
وغارتگران زمان وسنگر برای أهداف بیگانگان نسازیم، دیگر خانه معمور ومن تو
مفتخر وسر بلند خواهیم بود.نگذاریم سر زمین من وتو خانه من وتو تخته خیز برای
رسیدن به أهداف استراتیژیک دیگران باشد.افغانستان باید خانه مشترک من وتو باشد
نه تنها از تو ونه تنها از من بلکه از من وتو، نه کم ونه بیش .دوبرادر با هم
برابر.
بزرگترین مشکل بر سر راه
من وتو این است که دیگران مارا به هم معرفی میکنند وبین ما خط دوئی رسم میکنند
من وتو در داخل یک خانه یکدیگر را مانند یک برادر نه شناخته ایم ونه هم قبول
کرده ایم. من وتو زاده وتر بیت یافته خانه واحد این مهد شیران وسر زمین بازان
تیز پروازیم، من وتوبرادریم، من وتو با صحبت وتکلم با زبانهای مختلف، گلستان
شکوهمند افغانستان را رنگارنگ ساخته وزینت بخشیده ایم. من وتو با این همه داشته
ها زیور وزینت زمان و مکان افغانستانیم .بیا گل آزادی وعزتت را من ببویم
ونگذارم قبل از شگفتن بدست بیگانگان پرپر شوی! بیا برادرم لباس کهنه وچهره
آژده زده ام را عیب مگیر، بیا فصاخت کلام وادب آریا کهن را با زبانهای خارجی
ارزان مفروش وبیا بر آنچه از ما توست به آن بها وارزش بیشتر بدهیم. از خودرا
اول واز دیگران را در چایگاه دوم قرار دهیم.
بیا صحبت مان را دوستانه
بسازیم واز کنایه وعیب جوئی بپر هیزیم ، بیا عقل مارا سلیم ونقد مارا سالم
ومفید نگهداریم، بیا تحلیل های سیاسی را خدنگ نسازیم که پیوسته مغز ودماغ خود
مانرا نشانه گیرد ، بیا پهلو به پهلو بازو به بازو شانه به شانه قدم بگذاریم
وحرف یکدیگر را بگوش جان ودل بشنویم، بیا زهر خند خصمانه را به لب خند دوستانه
عوض کنیم، بیا خودرا از دیگران بر تر أحساس نکنیم،، بیا بزبان مردم خود صحبت
کنیم، بیا نصیحت را عاری از غرض سازیم:( نصیحت که
خالی بود از غرض * چو داروئی تلخ است دفع مرض)
من نمیخواهیم شمارا گیچ
ومطلب را طولانی بسازم میخواهم آنعده مشکلات را طور فشرده بر شمارم که همه دست
بدست هم داده بحران کنونی کشور را شکل داده اند. من افتخار دارم که عوامل بحران
را شناخته ام واما اینکه راه بیرون رفت را نمیدانم بر من خورده نگیرید چون در
توان من وهر فرد عادی دیگر نیست.من برحی از پدیده های بحرانساز ومشکل آفرین را
یاد آور میشوم.
1-
بحران بیما ری روانی. با آثار بی إعتمادی ، خود خواهی ،وحس بد بینی نسبت
به دیگران با نتیجه نفاق وشقاق.
توضیح: ملت ما در شرائط کنونی به یک بیماری مزمنی روحی
گرفتار آمده انگیزه های آن هر چه باشد بازهم زاده تحولات خونین است که صفحات
تاریخ کشور را رنگین ساخته. اگر به دور نگاه کنیم تاریخ خونبار این این میهن
شاهد یکسلسله اختلافات وخانه جنگی ها بوده واگر به نزدیک ببینم جنگ های چندین
دهه که نسل حاضر پشت سر گذاشته عامل اساسی در ایجاد بحران بی باوری پنداشته
میشود .بدون تردید این جنگ ها روحیه بی إعتمادی ودشمنی بین افغانهارا تقویت
بخشیده وخطوط نا مقدس در بین ایشان بنام گروه، قوم، سمت وزبان ترسیم نموده
وعملا صفوف مشخص را در بین جامعه ما شکل داده است. که بنام های استبدادی
سلطنتی، کمونست وطنفروش، جهادی وتفنگسالار، طالب والقاعده، تکنوکرات ووسوپر
اسکل جاسوس، وستمی وافغان ملتی وغیره ملت را پارچه پارچه وبه هم دشمن ساخته
است. این امر باعث رشد زمینه های عدم إعتماد وبی باوری در بین مردم ما شد داده
است. امروز درسطح ملی بر تری خواهی های گروهی، قومی، نژادی ،سمتی وزبانی مردم
مارا جدا ساخته وگرایش های تباری که در هیچ قانون جهان معیار بر تری نیست در
کشور بیداد میکند.واین دوئی بحران بس بزرگ است که باید برایش راه حل جستجو کرد.
2
سیستم سیاسی بحران آفرین، از لخاظ ساختار تشکیلاتی و تعین کادر های رهبری.
توضیح: سیستم سیاسی کشور که جلوه از قانون اساسی جمهوری
اسلامی افغانستلان است خیلی ها پیچیده وناقص به نظر میرسد. چون قانون اساسی ما
مجموعه از تضاد ها وتشابهات وتداخلات بوده که گاهی یک ماده ماده دیگر را نقض
میکند . مثلااسلام ودموکراسی غرب را دریک بستر نا مناسب خوابانده است وبه هیچ
کدام عمل هم نمیشود. ودر برخی مواد قانون آنقدر اجمال وجود دارد که نه مرجع
قانون گذار، نه رئیس جمهور ونه هم دادگاه عالی افغانستان قادر به تفسیر مواد
مجمل آن است که مثال های آن در زدو بندهای حکومت وپارلمان بار ها مشاهده شده که
نیاز به توضیح بیشتر نیست.
*
از لحاظ تشکیلات واداره خدمات ملکی، نه معیار وجود دارد ونه هم مرجع مسئول .
پارلمان مصروف تنقیص ورئیس جمهور در تلاش تزئید تشکیلات است. برای ساختار
تشکیلات وخدمات ملکی در کل کشور معیار وجود ندارد. طی نیم قرن که گذشت هرکس به
قدرت رسید عوض خدمت به ملت براي خود و فاميل خود خدمت گزاري كرد
3-
نبود استقلال در سیاست مدیریت در اداره کفایت در وظیفه .صیانت در قانون
.
بحران در سیاست گذاری مشکل
دیگریست که بر دست وپای دولت وملت گره خورده است.سیاست دولت ما از فعل
وانفعالات کشور های همسایه وکشور های دور ونزدیک رنگ میگیرد. هیچ ابتکار درین
راستا وجود ندارد،مسئولین و مبصرین سیاسی ما منتظر اند که در کشور های همسایه
چه تحول رخ میدهد تا روی آن صحبت کنند وکلیمات چون پالیسی واستراتیزی را ردیف
سازند که جز ایجاد فاصله بین افغانستان وکشور ها دیگر هیچ اثر ندارد..
* یا
سیاست صلح وجنگ با طالبان ومخالفین دولت: که متأثر از
هدایت وسیاست کشور های حامی افغانستان بخصوص ايالات متحده امريكا بوده ودریک
پرادکس کامل عیار قراردارد.در کشور ما شعار صلح وبمبارد همزمان ادامه دارد. صلح
مغشوش ومبهم .از حنجره هرکس مسئول ویا غیر مسئول فریاد صلح با مخالفین شنیده
میشود. آخر اول باید مخالفین معرفی وزمینه های صلح با آنها ارزیابی شود. آمریکا
بحاطر دستگیری شان جائزه میدهد و كميسون جديد تاسيس 67 نفري مصالحه افغانستان
چشم درد به سراغ شان میرود ؟ پس واضح است که سیاست صلح وآشتی با طالبان را
آمریکا تعین میکند ما چرا شعار های دروغین سر میدهیم.ممکن نیست ما ملا عمر
وحکمتیار را امتیاز بدهیم وآمریکا برای قاتلین شان جائزه بدهد. واگر منظور آشتی
با افراد زیر دست است این صلح برای همیش ناکام ونا پایدار خواهد بود..
بحران مدیریت ونبود کفایت در اداره:قبلا عرض شد که این
مشکلات نا محدود است که افغانستان را به یک بحران دامنگیر مواجه ساخته است.اگر
بحران امنیت را در نظر میگیریم می بینیم نبود مدیریت سالم حاکمان دلیل آن است.
اگر صعود گراف جرائم، از جمله کشت ، تولید وقاچاق مواد مواد مخدر را در نظر
بگیریم باز هم به ضعف مدیریت، نبود ابتکار وکفایت نهاد های مسئول بر
میخوریم.واگر به فساد اداری اختلاس و ارتشاه نگاه کنیم باز هم می بینیم که ضعف
حاکمیت ونبود کفایت مسئولین چه در ارگانهای امنیتی وچه در نهاد های قضائی دلیل
عمده آن است.
*
جالب اینکه جامعه جهانی فساد اداری را در نظام فعلی
بحران خطر ناک إعلام میدارد .رئیس جمهور هم حکومت خودرا به رشوه خوری وفساد
اداری متهم وشب وروز در تلاش تعویض مهره هاست.سارنوال و ریاست مبارزه با ارتشاء
وفساد نیز یکدیگر را به أخذ رشوه متهم میسازند وجلسات وسیمینار های پیهم
دانشمندان ،سیاستمداران وحقوق دانان کشور ما به راه های بیرون رفت ازین بحران
اختصاص میابد.اما اگر از هر وزیر صاحب پرسان کنیم میگوید الحمد لله ما که آمدیم
تیم منظم تشکیل دادیم و یک اداره سالم وخالی از فساد را ساختیم.آخر این اختلاس
وارتشاء در کجاست؟ در ارگانهای امنیتی نیست چون پولیس دخلکو خدمتگاردی، در
ارگانهای قضای نیست چون ممثل عدالت اند ونعوذ بالله نام سارنوالی را نگیر که
حافظ وضامن تطبیق قانون است وسنگر مستحکم جهاد ومبارزه علیه فساد؟؟؟ حقیقت این
است که در نظام بحران نبود کفایت ومدیریت به شدت محسوس است. ودر یک کلیمه نظام
فعلی خودش طور بنیادی از لخاظ تشکیل، ساختار واداره بحران افرین است.
اگر سیستم درست نباشد
نمیتوانیم راه های بیرون رفت را از فساد ،قاچاق وجنگ های داخلی سراغ نمائیم.
ما در حالیکه حاکمیت نداریم از عدم تطبیق قانون شکایت میکنیم.وقتی ساحه به
کنترول دولت نباشد هر مجرمی پناهگاه ومدافع مطمئن دارد وهرگز راه نجات وبیرون
رفت ازین بحران وجود ندارد .هر کس میتواند قتل کند، بانک را به سرقت ببرد، در
داخل به حاکمیت طالبان پناه ببرد ویا آسان از مرز ها عبور کند وبجمع مخالفین
دولت به پیوندد.
بحران اقتصادی:مشکل بیکاری که شاخه های بحران کنونی را
تشکیل میدهد ناشی از عدم ابتکار ومدیریت دولت است.یک حکومت بی کفایت وبی کاره
پیوسته مسئولیت را بدوش سیستم اقتصادی وارداتی ونا مأنوس بازار آزاد می
اندازد.افغانستان بستر این سیستم نیست.در کشور هائیکه سیستم بازار ورقابت آزاد
است .بالای سرمایه سرمایه داران کنترول شدید وجود دارد واز مدرک مالیه سرمایه
داران به فقراء ومساکین نیز کمک میشود.اما دولت افغانستان نیم افسانه را دیده
است. وبس. از اقتصاد بازار آزاد نیمش را شنیده ونمیداند که این غاصبین بلامنازع
سر مایه های افغانستان چه مسئولیت در برابر طبقه غریب فقیر ونا توان دارند.
راه
حل کلی: اگر جنگ خاتمه یابد صلح وبرادری جایگزین آن
شود، حاکمیت دولت بر همه ساحات کشور توسعه یابد. امنیت تأمین ، قانون تطبیق ،
قاچاق اسلحه و مواد مخدر کنترول ، بیکاری خاتمه وبساط رشوت واختلاس بر چیده
میشود .اینکه این آرزو از طریق آشتی با مخافین ویا مبارزه قاطع وفیصله کن ممکن
است.صلاح کشور خویش خسروان دانند.من درین زمینه کدام طرح ندارم. آنقدر میدانم
تا وقت جنگ ادامه داشته باشد و مناطق از کنترول دولت بیرون باشد ومرز های
افغانستان مشخص نباشد.دولت وقانون ضعیف،دزد، قاتل و قاچاقبر قوی وبحران فراگیر
ودوامدار میباشد.
.تا
وقتیکه راه درست واساسی سراغ نشود وهمه صادقانه احساس مسئولیت نکنيم این بحران
ادامه دارد.وما همیشه در کانفرانسها آنچچه كه وعده مي دهيم عملي كرده نمي
توانيم اميد واريم در تعهدات جديد موافق گرديم .