روند
ضرورت جبهۀ فراگیر سیاسی
اوضاع کنونی ضرورت ایجاد یک جبهه فراگیر سیاسی را در دستور روز قرار داده است.
آنطوریکه معلوم است افغا نستان ازلحاظ سیاسی ونظامی وارد مرحلۀ حساس وجدیدی گردیده وسرنوشت حاکمیت ودموکراسی که ازخارج برده شده فاقد ثبات سیاسی ولرزان است. وجود چالشهای مختلف داخلی وخارجی بر پیچیدگی اوضاع افزوده ،طوریکه مشروعیت جهانی امریکا به شدت آسیب دیده وتأثیر گذاری آن درتحولات افغا نستان نسبت به قبل کاهش یافته است.
جنگ افغا نستان علاوه بر تحمیل حزینه های مالی وجانی به امریکا ومتحدانش، اهرم نفوذ دیپلماتیک آن را درسطح جهان تحت تأثیر قرار داده ودرحقیقت افغا نستان به گرداب عمیق برای ارتش وسیاست گذاران حامی خارجی آن تبدیل شده است.
چالشهای امنیتی ،قوماندان سالاری ، جنگ سا لاری ، تولید ترافیک مواد مخدره، فساد اداری فقر گسترده ضعف ناتوانی حکومت داری ازجمله مسایلی اند که سرا پا رژیم را در چنبرۀ محاصره قرارداده وگلوی آنرا می فشارد.
جامعۀ امروز افغا نستان جامعۀ تضاد ها وتبعیض های حاد است،مناسبات اجتماعی درکشور هیچ گاه مثل دورۀ کنونی سرمایه دارانه والوده به بهره کشی ، تبعیض وفساد پول پرستی نبوده است. درطول تاریخ هیچ گاهی دروغ وستم این چنین درجامعۀ ما انباشته نبوده است، جامعه تبعیضها وحق کشیها را می بیند وعدالت میخواهد،ولی رژیم موجود بنا بر وابستگی و عدم استقلالیت به اجرای دموکراسی و عدالت اجتماعی قادر نیست شعارمجرد دمو کراسی که رژیم سرداده برای استثمارو استعمارنواست که جیب خودرا پر می کند،شعار دموکراسی بدون تأمین عدالت اجتماعی معنی ومفهوم پیدا نمی کند واین یک شعار سرمایه دارانه است تأمین عدالت اجتماعی یکی از پیش شرطهای حاکمیت ملی است، بدین لحاظ رژیم کابل فاقد هرگونه پایه واساس وحقانیت است،این رژیم فقط به خاطر کمک های بیرونی بر مسند نشسته است این رژیمی است که بحران سیاسی در بد ترین حالت خود درشکل((بحران مشروعیت)) بروز کرده وبحران مشروعیت در حاد ترین شکل خود در((بحران رهبری نظام)) نمود یافته است.
برای غلبه آمدن بر اوضاع جاری به یک ارادۀ ملی، توانا ،پویا ودموکراتیک ضروراست. چیزی که هنوز درافغا نستان دیده نمیشود اما اوضاع بحرانزا شرایط نوین وداشتن آرمانها وارزشهای چون آزادی ودموکراسی وترقی وپیشرفت همه را به مبارزۀ سیاسی متحدانه فرا میخواند وضرورت مبرم را میان نیروهای سیاسی پراگنده جهت اتحاد و همبستگی وسرانجام ایجاد جبهۀ سیاسی فرا گروهی وفرا قومی بوجود آورده است.هرچند مدت ها است که تعدادی از شخصیت ها ی مستقل وآزاد اندیش ،گروه ها احزاب شعارهای فو ق را مطرح ودرین راستا به سهم خود چیزهای گفته ونوشته اند، ودر تحلیل های شان موفقیت وپیشبرد سیاستهای خود را درزمینه دفاع اصولی ازارمانهای ترقیخواهانه وعدالت خواهانه تحقق این امرراهبرد ی وکلیدی میدانند ولی درعمل نه تنها موضع گیری وسیاستها درین مسیرحرکت نمی کند ، بلکه با گذشت زمان دامنه وگستنرۀ اختلافات بیشتر شده میرود. به برداشت من تشخیص آسیب پذیری واسیب شناسی در پروسۀ حرکت به سوی اتحادها وحدت ها خیلی مهم وبا اهمیت است،هرگاه علت وریشه های این معضل به طور واقعیبنانه بررسی و آسیب شناسی نگردد همه تلاشها درین راه هرچند صادقانه وپیگیر هم باشد آب درهاون کوبیدن است.یک حقیت مسلم اینست که اکثریت احزاب نوپا طی نزدیک به یک دهه تحت نام وعناوین مختلف با شعارهای رنگارنگ شکل گرفتند که مبتنی برخاسته های اجتماعی مردم نبوده بیشتر دولت ساز ودولتی میباشند که هیچ گاهی تأثیری درامر تصمیم گیری های سیاسی دولت ندارد. درعقب تعدادی ازینها دستان نیرومند ونا مرئی خارجی، قرار دارند که سیاست واهداف خودرا بوسیلۀ آنها تعقیب وعملی مینمایند،ازسوی هم مفهوم سیاست نزد تعدادی ازین احزاب نه با ابتکار واندیشه برای پیشرفت وترقی بلکه برای ثروت اندوزی وشرکت دررژیم موجود است، اگردرقدرت سهیم شوند هیچگاهی از مخالفت، دمو کراسی، اصلاحات ..... حرفی به زبان نمی اورند، برخلاف نیروهای دمو کراتیک مترقی وملی که درمقایسه با حزاب سرکاری،پایه های اجتماعی نسبی واز توانایی فکری وتجربۀ مدیریت برخورداراست که نقطه ضعف آنها پراگندگی، نبود اتحاد وعدم اعتماد به همدیگر می باشند که این خود بزرگترین چالش درراه اتحاد ووحدت ها گردیده که آسیب پذیری را بیشتر وفاصله هارا ژرف نموده است.
به باورنگا رنده یکی ازدلایل که امروز نیروهای دموکراتیک ومترقی درافغا نستان متحد ویک دست نیستند. هرکدام ازین ها زاویه نگرش وبرداشت های خاص خودرا برمسایل اجتماعی سیاسی ورویدادهای کشور دارند، چنانکه موضع گیری شان در بارۀ حاکمیت، نظام ، استقلال،آ زادی حل مسئلۀ ملی،حضور نیروهای نظامی خارجی ازهم متفاوت ومغایر میباشد تا بدان قدرکه بعضاً در ظاهرامرتضاد وآشتی نا پذیر مینماید.ازین خاطر مشکل امروز این نیروها درمقابل اتحادها ووحدت ها بیش ازانکه ازلحاظ کمی وساختاری باشد کیفی ونظری است.
توجه نمایید بیش از هژده سال ازفروپاشی ((زوال)) حزب دموکراتیک(( حزب وطن)) می گذرد، درین سالها دگرگونیهای اجتماعی وسیاسی عمدۀ درجهان، منطقه وافغا نستان رخ داده است. بعضی سازمان های سیاسی برآمده ازبقایای حزب وطن وسایرین همراه با این تحولات کم وبیش تلاش کردند تا خودرا با آنها منطبق سازند ولی اولاً این سازگاری با دگرگونیها درهمه سازمانهای سیاسی که ازدموکراسی حرف میزنند یکسان پیش نرفته است، ثانیاً دردرون سازمان های سیاسی هم به یک سا ن پذیرفته نشده حاصل این پروسه امروز وجود سازمان های سیاسی با تنوع نظری سیاسی از یک سو واختلافات وتنا قضات درونی آنها از سوی دیگر است که پروسۀ اتحادها ووحدت را به دشواریها مواجه نموده است.
لذا میتوان نتیجه گرفت که درمجموع جنبش دموکراتیک افغا نستان نه تنها به لحاظ تشکیلاتی پراگنده است، بلکه با بحران پراگندهگی نظری روبه رو است که این اختلافات نظری بر دامنۀ پراگندگی وتنوع سازمانی انجا میده است ودامنۀ این تنوع بستگی تام بر دامنۀ پراگندگی نظری جنبش دموکراتیک افغا نستان دارد درهمچو حالت طبعی است تمام کسانی که برای غلبه برای پراگندگی تلاش می کند،بنا بر وابستگی سیاسی وبرداشت های مختلف که دارند، ارزیابی یکسانی از دلایل پراگند گی راه حل های مشابهی برای حل این مشکل ندارند،درچنین شرایطی است که باید از زاویۀ جدیدی به مسأ لۀ اتحاد ها ووحدتها نگاه کرد وازبرخوردهای فورما لیتی دگما تیستی،هژمونی طلبی وجدا کردن اتحادها ووحدت ها ازمبانی نظری برنامۀ آن اجتناب کرد وبه این مسئله باید توجه داشت که شکست چپ درعرصۀ جهانی ، اعتبار ایدیۀ چپ وجایگاه آنرا درجنبش های آزادی خواهانه وعدالت خواهانه کاهش داده است، درجنبش چپ افغا نستان این مسأله بی تأثیر و مستثنی شده نمیتواند،ازین رو،امروزبیش ازهرزمان دیگربازسازی ونوسازی جنبش چپ افغانستان چه ازلحاظ نظری وچه از لحاظ ساختاری یک پروژۀ بزرگ همگانی است ونیازدارد با شناسایی ازشرایط وواقعیت های سیاسی موجود کشور افق های دید وسیع تر گردد وازعام گویی ها واسارت تحلیلها ی قالبی وکلیشۀ دوری جسته شود وبرای ایجاد یک ثقل قدرت مند متشکل دموکراتیک وملی که همه ایدیه ها وارمانهای خودرادرآن ببیند دست بکار ودستان همدیگررا بفشارند. به عقیدۀ من این بازسازی ونوسازی از پروسه نگاه انتقادی بگذشته عبورکند وبا نگاه نقد گذشته راه آینده گشوده شود، طبعاً ازین بررسی ونقد وطراحی راه آینده، مفکوره های متفاوت ارایه خواهد شد روشن شدن تفاوت ایدیه های مختلف شناخت صحیح اختلافات ودادن یک سیمای روشن ازهر برنامه وپروژه برشفافیت جنبش چپ کمک نموده واین امکان را بوجود خواهد اورد که هر چهرۀ سیاسی ،هرفعال سیاسی با شناخت کافی راه مبارزه را انتخاب کند که نتایج این همفکری همسویی سرانجام اتحاد ووحدت نه بر اساس سابقۀ تاریخی، جناحی ورفاقت های قدیمی وعواطفی ، بلکه بر اساس تفاهم نظری وتوافق سیاسی بعمل خواهد آمد،چنین اتحاد ووحدت نه تنها پرثمروباحاصل است بلکه چنین اتحاد ووحدتی میتواند مشکل پراگندگی جنبش دموکراتیک افغا نستان را حل کند ودرآینده نیزمشکل را حل خواهد کرد وبرای نیروهای دموکراتیک جایگاه اجتماعی بااعتمادی راآماده می گرداند وحتی ازتعداد سازمانهای چپ خواهد کاست.شوربختانه بعضی از نهادهای سیاسی که خودرا بازماندگان ووارثان خانوادۀ بزرگ چپ می دانندعلی الرغم داشتن فرصت کافی درسالهای سپری شده نه تنها تا کنون قادر به بررسی اصولی و انتقادی گذشته درین دوران نبوده اند بلکه برخورد اینها از تاریخ ایجاد شان درمسایل نوع از بلا تکلیفی وفرصت طلبی است که امروز درجامعه چندان جاذبه وپایگاه اجتماعی ندارند ومشروعیت وتأثیر گذاری آنها درجنبش دموکراتیک محسوس نیست که علت وانگیزه های آنرادرعدم حضورعملی درصحنۀ مبارزۀ سیاسی وعدم قرار گرفتن درصف مقدم مطالبات وخواستهای جامعه میتوان دریافت نمود.درحالیکه ازراه مبارزۀ جدی سیاسی است که شرایط عینی وذهنی اتحاد وحدت میان سازمان ها وگروه های مبارز وابسته به جنبش دموکراتیک فراهم میشود. کنون به اساس فشار فعالین وکادرها تلاش دارند با محدود کردن دامنه اختلافات نظری وعمدی کردن نمایشات سیاسی به گونۀ پراگما تیستی وبدون توجه وپرداختن به پیش نیازها ی آن به یک وحدت فرما لیتی دست یابند ، البته ازقبل معلوم است وحدت براساس همچو عمل کردها جز زمینه سازی برای تکرار اشتباهات گذشته نتایج مطلوب نداشته که تجارب سالهای پیشین مبین این حقیقت تلخ تاریخی است. سازمان سیاسی که با بی توجهء به تعریف جایگاه وهویت مستقل خودکم بها دهد در مبارزۀ سیاسی درحضور نیروهای خارجی درصدد اخذ و چنگ زدن اهرم قدرت باشد وبا محدود کردن دامنه اختلافات نظری وعمدی کردن نمایشی سیاسی به یک وحدت فرما لیستی دست یابند فقط نمایش سیاسی است که اعضا و فعالان را جانشین مبارزه واقعی می کنند، نمایشی که سرانجانم در اختلافات وناکارآمدی تشکیلاتی دنباله روی فرصت طلبی وکم عملی را میدان خواهد داد که تنها میتواند اسباب سرگرمی ورضایت خاطر دست اندرکاران وبازیگرانش باشد. امادرسازمان هواوخون تازه درجریان نخواهدافتاد.بی هیچ تردیدی بخشی از عصیبت ها تفرقه و پراگندگی حاکم وبی برنامه گی درمسالۀ اتحادها ووحدتها درسالهای پسین ودرزمان حاضرنتیجه سیاستد های پنهانی ومداخلات آشکاربعضی ازپیشقراولان سازمان ها است که حرکت وعمل کرد آنها درزمینه های مختلف ( به آن اشاره گردید) درطول سالهای گذشته نشان سردرگمی ،انفعال سیاسی ودرنهایت حاکمیت بروکراسی عریض،طویل برسطوح گوناگون دارد وسیاست کنونی آنها بیش ازانکه به سازمان مبارزه شبه باشد که برای آزادی،عدالت اجتماعی ونظام دموکراتیک مبارزه کندبه حزب دولتی فرسوده وبیجان میماند. طبعاً سرنوشت همچوسازمانهاکه سردرگمی وانفعال سیاسی برآن حاکم باشد وبیشتربه کارهای نمایشی برآیدمعلوم است که چه میکند وبه کجا میرود.
به نظرمن درشرایطی که رژیم موجود سخت ترین روزهای حیات سیاسی اش را دریک دهه پشت سرمی نهد ومشروعیت مصنوعی وکذایی آن روز به روز بیشتر رنگ می بازد. گفتمان واحد سیاسی وموضع مشترک استنراتیژیک را درمیان احزاب سازمانها وگروه های دموکرات وسالم اندیش امرضروری واجتناب نا پذیر نموده است. باید به این واقعییت صحه گذاشت که خلا وفقدان یک جریان سراسری که رهبری مبارزۀ سیاسی را در افغا نستان به عهده بگیرد،کاملاً ملموس است.هرچند که احزاب،گروه ها در افغا نستان دارای تشکیلات وپایگاه سیاسی واجتماعی هستند اما درعین حال هیچکدام ازآنها به تنهایی قادر نیستند که مسئولیت رهبری سراسری مبارزۀ سیاسی را دروضع وشرایط ایجاد شده به پیش ببرند،چونکه برای امرمهم رهبری فاقد نفوذ وفاقد پتانسیل وتوان لازم یک حزب سراسری می باشند،چنانچه تجربۀ انتخابات دور دوم ریاست جمهوری وپارلمانی توان وپیوند آنهارا درمیان مردم وجامعۀ سیاسی عریان وبرملا کرد، آرزو مندم همه درسهای لازم را ازان گرفته باشند وبا عبرت گرفتن ازگذشته در تاکتیک ها واسترا تیژی ها وسیاست های تشکیلاتی خویش بازنگری نمایند.
به برداشت نگارنده روند سیاسی افغا نستان بویژه پس از انتخابات پارلمانی بیش ازبیش راهکار اساسی را بیک جبهۀ سیاسی تأکید ودر دستور روز گذاشته شده است که این اقدامات ابتکار والزامات خودرا دارد، یعنی اینکه مجموع نیروهای سیاسی باورمند به دمو کراسی ومردم سا لاری بدون خود خواهی وچانه زنی های تشکیلا تی وبا حقوق مساوی یکدیگر خودرا به رسمیت بشناسند. به اصل گفتگو ولزوم آن وفادارباشند.درگام بعدی توافق برسر میکانیزم جهت راهکارآینده یک تصمیم مشترک که همه در اتخاذ آن سهیم باشند وهمه ازان حمایت کنند مهم این است هر تصمیم باید از دل یک گفتمان وتوافق عمومی بر اساس خرد جمعی اتخاذ شود به شرط اینکه محدود به چند سازمان نمانده وهیچ نیروی سیاسی دیگررا ازخود دورنکند،پذیرش این شرط نه تنها گامی به سوی ایجا د جو اعتماد بلکه حرکت به سوی تشکیل جبهۀ سیاسی مورد بحث میباشد.
تشکیل این جبهه ازیک سو می تواند نیروهای سیاسی پراگنده را متشکل و زمینۀ مناسب برای شکل گیری ،رهبری واحد و کار آمد را برای یک مبارزه سیاسی فراهم آوردف از سوی دیگر تشکیل جبهۀ سیاسی امکان میدهد تا با استفاده از ظرفیت های سیاسی موجود تدابیر وا بتکارات موثری برای زنده نگهداشتن وتحقق خواسته ها ومطالبات جامعه اتخاذ کند ونشانه های از یک اپو زیسیون نیرومند ،پویا و دموکراتیک را برجسته سازد، تشکیل این جبهه درصورتی فراگیر می گردد که همه به عقاید وباورهای دیگران احترام بگذارند واز دگر اندیشی ودگر باشی استقبال کنند به تردید ها ، تخریبات وشایعه پراگنیها پایان دهند، واقعییت دیگران را که درعرصۀ سیاست وجامعه درخشیبده اند بپذیرند وبرای توافق وهمزیستی میان آنها تلاش نمایند تنها توافق ومیثاق اصولی وپایدار این نیروها می تواند این پروژه را تشکیل وتأمین کند وکشوررا از خطرات که امروز آن را تهدید می کند نجات دهند.