درمحمد رادمرد
تاملی برهویت وهویت ملی
بحث هویت وهویت ملی امروز در سر زمین ما افغانستان چی در رسانه های جمعی اطلاع رسانی وجی درمباحث نهادهای تحصیلکردها،سیاسیون و فرهنگیان،نویسندگان ومتنقدان جامعه ما وچی درمباحث صفحات انترنتی وبویژه درمیان جوانان عزیز ما که تلخی های مهاجرت ودرد بی وطنی رادر دیارغربت متحمل شده اند، پی گرفته میشود. گاهی روشن کننده وصیقل کننده افگار وارتقا دهنده آ گاهی های شفاف ملی دربارور ساختن باورها و اندیشه ها بسوی نفی کدورتها ورنجشها جهت داده میشود. وزمانی نهایت زننده ،زشت ودورازادب ملی واخلاقیات اجتماعی تا سطح زهر پاشی ها بخاطر مسموم ساختن ذهنیت گروه های اجتماعی اتنیکی جامعه وایجاد درز وشقاق پیش میروند. واین مسله در پروسه ملت سازی ودولت سازی به معیارهای دقیق ازادی ،قانونیت وعدالت پذیری کشور عزیز ما افغانستان ازطریق مطبوعات ازاد وسایت های انترنتی بشکل بسیار متصبانه وخارج از تمام معیارها احترام گستروارزشهای ادبی ژورنالستیکی بیشترازپیش دامن زده میشود. که علت ومعلول ان راتعصب نگری دکماتیزم قبیلوی افراطی ونفی واقعیتها شکل میدهد. وچنین نگرشهای تب دارو دورازمحورعقلا نیت، تبر خصم ملی را دسته میدهد. واین متل مشهور مهاجمین امپراطوری استماری برطانیه درقرن نزدهم هویدا و واضیح میگردد:« تفرقه بی اندازوحکومت کن» یا« اب را خط کن وماهی بیگیر».
گشایش فرایند یحث هویت وهویت ملی ازمواضع شفاف گفتمان ملی، درکشورماکه مرحله گذاراز بحران چندین ساله راباوصف حادچالشهای درون مرزی وبیرون مرزی بسوی استقرار ثبات وامنیت پیگیری میکند. وروند دولت وملت سازی رابراصول وموازین دموکراسیهای معاصراغازنموده است. ازبعد شناخت وآگاهی دهی نهایت سودمند ودارای ارزش یابی ماهوی وصوری دراین بحبوحه تاریخی وسرنوشت ساز کشورمااست.اما چه شگوه افرین خواهد بودکه فرایند این گفتمان ها شفاف و برای صیقل نمودن اندیشه ها وباورهای کهنه وسنتی بازدارند، جزمیت قبیلوی رجحان داشته باشد. متاسفانه ازمیان عده ای محدود قشرهای،تحصلیکردهای اقوام نهایت شریف ونجیب سرزمین مشترک ما افغانستان این فرایند گفتمان هویت وهویت ملی به نوع تمامیت خواهی و افراطیت وباتعصبات وخلاف واقعیتهای پیشترازیک قرن زنده گی مشترک اقوام باهم برادر کشورما افغانستان که همگی برای زودودن درد وزنج ان چون تن واحد عمل کرده اندوقربانی داده اند و همه ازومیوه ان بهره گرفته اند. دامن زده میشود. نویسنده این سطور لازم می بیندکه اندرباب بحث هویت وهویت ملی باکمال امانتداری موجز وفشرده سخنی چندی را اززبان این قلم با مراجعه به ماخذ معتبرجامعه شناسی پیشکش خوانده گان محترم نموده تا باشد اندرین باب کمترین وظیفه ملی خویش را ادا نوده باشم.
خاستگاه واژه هویت وهویت ملی درگستره تاریخ ،سیاست ،فرهنگ،اقتصاد واجتماعات انسانی که دولت وملت را شکل داده اند ریشه دارد.ومساله هویت وهویت ملی منحیث یکی از ارزش های ماهوی وصوری شناخت ، دریک جغرافیای واحد ودربستر جغرافیای جهانی ازقاعده عرفی حقوقی وقانونی گفته شده است. و « هويت ملي در درواقع براي يك ملت، به منزله روح براي بدن است كه فقدان آن به منزله مرگ خواهد بود.پس هويت وهویت ملي، هم عامل همبستگي و شكلگيري روح جمعي در يك ملت و هم وجه مشخصه و معرفه آن درميدان ملل ديگر است. درواقع، قوام ودوام زندگي توأم با عزت وآزادي يك ملت، به هويت ملي آن درمعناي عام وگسترده گی اش بستگي دارد.»
کاربرد،واژه هویت وهویت ملی بیشترینه از مباحث علوم انسانی است.و دربسترزنده گی کشور های جهان با شکل گرفتن(حکومت - ملت - کشور) ازقرن 19میلادی بدین طرف مطرح شده است. ودرقلمروگفتمانها ی انسان شناسی، جامعه شناسی،روان شناسی وتاریخی بحیث یکی ازموضوعات اجتماعی وسیاسی قراردارد. بررسي هویت و هويت ملي که يكي ازمباحثي مهم تاريخي درفرایند( سیاسی، اقتصادی واجتماعی وفرهنگی) است،از سودمندی فراواني برخوردارمیباشد.
ارزش تاريخي ، اجتماعی وسیاسی هویت وهویت ملی دراين است كه: اولاً اين اصطلاح درفرايند زمان ومکان (جامعه) شكل گرفته و ازرويدادها، تغييرات ، تحولات و دگر گونیهای تاريخي سیاسی رنگ پذيرفته است. ثانياً هرهويتي كه امروزدرجامعه وميان گروههاي اجتماعي مشاهده ميشود،بازیافتهای ازجريانهاي مختلفه تاريخي است. از نظر جامعه شناختي هويت ملي به اين لحاظ اهميت دارد كه يكي ازعوامل مهم انسجام اجتماعي و وفاق ملي درهرجامعه تلقي ميشود.هراندازه که يك ملت از هويت محكمترومنسجمتري برخوردارباشد، به همان اندازه در تحكيم پايههاي اتحا د همبستگي ووفاق اجتماعي موفقترخواهد بود. پیش از اینکه بحث را بالای تعریف وعمق ابعاد تاریخی، سیاسی، فلسفی وفرهنگی هویت ملی پی بیگیریم ،نگارنده لازم به تذکارمیداند،که نخست سخنی چند ومختصری پیرامون نقش واژه هویت درشکل دهی شخصیت فرد درخانواده ،محیط پیرامونی وجامعه ارائه شود. دراین نوشتار نخست به تعریف هویت توجه شده وبعدا" هویت ملی ازگزینه ساختاری وتعریفی دررشته این تحریرپی گرفته میشود.
هویت:
هویت از لحاظ لغوی ومعنایی «از الهويه که كلمهاي عربي است برگرفته شده است. اين كلمه از "هو " به معني او كه ضمير غايب مفردمذكر است، ميآيد وازآن لفظ هوهو يا الهوهو را ساختهاند كه اسم مركب است ومعرفه به ال وبمعنی اتحادبه ذات ياانطباق به ذات است.اتحاد به ذات به معني اتصاف وشناخته شدن و يكي شدن موصوف با صفات اصل و جوهري مورد نظر است. وقتي از هويت پديدهاي سخن به ميان ميآيد، بايدآن سخن طوري باشد كه نشان دهدپديده مزبور به راستي گوياي هيئت وماهيت وجودي آن است، درغير اين صورت فاقد معناي ماهوي آن خواهد بود (الطائي، 1378). از نظرگاه ديگري هويت فرايند پاسخگويي آگاهانه هر فرد به يك دسته سؤالات در مورد خودش ميباشد؛ از گذشتهاش كه او چه كسي است، كجا بود، چه بود، چه هست و به چه قبيله، نژاد يا ملت تعلق دارد، منشا ابتدايي و اصلياش كجاست و در تمدن جهان چه نقشي داشته است (باوند، 1377). برخي از انديشمندان هويت را با تاكيد بر "وجه تشخص " تعريف كردهاند نظير آنچه كه شيخاوندي ارائه نموده است: "هويت مبين مجموعه خصايصي است كه امكان تعريف صريح يك شيء يا يك شخص را فراهم ميآورد " (شيخاوندي، 1380). برخي هويت را معناداري جامعه دانستهاند، يعني جامعه معنايي براي خودش قائل باشد و در چارچوب آن عمل كند و درصورت از دست دادن اين معنا يا به هر دليل گسستگي در معناداري با بحران هويت مواجه خواهد شد (رجايي، 1373). برخي ديگر ازجامعه شناسان مقوله هويت را با ديد جدلي و تقابلي آن تعريف نموده اند.در نگاه اين گروه اساساً هويت در مقابل غير قابل طرح است. اگر فضا يكدست باشد، عنصر هويت خود را نشان نميدهد. از اين منظر هويت به معني هستي و وجود است، چيزي كه وسيله شناسايي فرد باشد تا او را از ديگران متمايزكند. انسانها هويت خويش رادرحذف چيزي يادر برابر چيزي تعريف ميكنند (تاجيك، 1379).در اين نوشته منظور ما از به كار بردن كلمة هويت آنشناختي است كه مردم از خود دارند و به وسيلة آن خود را از ديگران متمايز ميكنند . »
بدون هویت (شناسه) زندگی اجتماعی غیرممکن وبی معنی است چرا که ،اگرمن دارای هویت فردی معین به خود نباشد که با آن شناخته شود ودیگران را بشناسد وخود را بشناساند،هرگزنخواهم توانست ارتباط وتعاملی صحیح و معنی داربا پیرامون خود برقرارکند. وبدون وجود چهارچوبی برای مشخص ساختن هویت اجتماعی و هویتهای فردی، من همان بود،که دیگری هست وهیچ یکی قادرنخواهدبود،که نسبت معناداری بین خودوغیرخودیا دیگری برقرارکند. درواقع ، بدون هویت، جامعه ای درکار نیست.
تعریف هویت :
ساده ترین تعریفی که به هویت داده شده است،چنین است:"هویت وجه متمایز من با غیر من است"به عبارتی دیگر هویت آن چیزی است که من را از دیگران باز می شناساند وبه من در زند گی اجتماعی معنی ومفهوم می بخشد.
بارجوع به فرهنگ لغات انگلیسی اکسفورد درمی یابیم که واژه هویت( Identity ) ریشه درزبان لاتین داشته که ازلغت(Idem) به معنی مشابه ویک سان ریشه میگیردودارای دومعنی اصلی است که اولی به مفهوم تشابه مطلق ودومی به معنای تمایز که با مرور زمان سازگاری وتداوم رافرض میگیرد.به عبارتی دیگر هویت شامل شباهت باخودی ها وتفاوت وتمایز با عیر خودی ها ودیگران است. بیان هویت های متمایز خودی دریک محیط جغرافیایی ، شکل دهنده هویت اجتماعی میگردد.
بعدازشناخت هویت دریافتیم که دریک محیط جغرافیایی هویت های متمایز خودی وغیر خودی،هویت اجتماعی راشکل وقیافه میدهد. واین هویت اجتماعی دربحث جامعه شناسی چگونه مطرح گردیده است که توضیح ان در این نگارش خالی از مفاد نیست.
هویت اجتماعی:
درباب هویت اجتماعی مفاهیمی مطرح ا ند که به واسطه آنها افراد و جماعتها در روابط اجتماعی خود از افراد و جماعات دیگر متمایز شده و امکان ایجاد ساختار نظام مند نسبت های شباهت و تفاوت میان آنها حاصل می آید.
به عبارتی دیگر هویت اجتماعی واضیح کننده درک ما ازاین مطلب است که "ما"چه کسی هستیم و "دیگران" کی هستند و از آن سو ، درک دیگران از خودشان وافراد دیگر ( از جمله خود ما) چیست.
طبیعی است که بدون درک این وجوه اشتراک و افتراق امکان ایجاد روابط متقابل صحیح و منطقی میان جوامع و افراد غیرممکن خواهد بود. از طرف دیگر وجود هویت واحد و مشترک که ریشه در تاریخ و زبان و فرهنگ یک جامعه داردوبه شکل طبیعی درطی زمان ومکان شکل یافته باشد.وحالتی جعلی ودروغین وفرمالیته نداشته باشد. پارامتری بسیار اساسی و مهم در حفظ انسجام جامعه خواهد بود وعاملی حقیقی دروحدت بخشی به افراد جامعه در مقابل تهاجمات از خارج می تواند باشد.
فرایند شکل گیری هویت:
پدیده مکان وزمان منحیث خمیر مایه درشکل گیری هویت وهویت ملی بصورت ماهوی وصوری اثر گذاربوده وبعنوان منا بع درساختن هویت در صحنه اجتما عی ،اهمیت نهادی دارند. چرا که هویتهای اجتماعی جمعی در چهارچوب سرزمین طی یک فرایند اجتماعی تداوم می یابدوتداوم اجتماعی مستلزم فرض کردن یک گذشته معنی داراست. گذشته به طور فردی خاطره و به طور جمعی تاریخ است.
در باب مسئله سرزمین ممکن است حتی حالتی ذهنی داشته باشد که باید طبق اسطوره به آن بازگشت ، یا آنکه یک ساختارسازمانی باشدکه نمودارآن مطابق با یک الگوی جایگاهی است. به عبارت دیگریک مجموعه انسانی خاص که ابتدابه شکل خونی وفامیلی باهم پیوند داشتند، در طول زمان دریک منطقه یا سرزمین معین(درصورت یکجانشینی)ویا سرزمین های معین ( درحالت کوچگری ) درتعامل باهمدیگر، کم کم روابط وتعاملات وابزار ایجاد روابط که مهمترین آنها زبان است رایاد میگیرند و شکل یک مجموعه انسانی با فرهنگ و زبان معین و مشخص به خود پیدا می کنند. به مرور زمان برای خود و سرزمینشان نام وعنوان یافته وبه دلیل تعاملات گسترده درونی احساس تعلق نسبت به همدیگروبه گروه که ممکن است حالت عشیره،طایفه یاقوم ودرنهایت باادغام درهم، شکل ملت به خود بگیرد،پیدامیکنندوبدین طریق دارای شناسنامه وهویت جمعی وگروهی میگردند.دراین میان باتوسعه جامعه مورد نظر مسئله تقسیم کار،طبقه اجتماعی و اقتصادی و . . . پیش می آید.وتحت تاثیر این روابط در داخل هویت بزرگ ملی، هویت های قومی ،طبقاتی ، صنفی ، خانوادگی وفامیلی ، شهری و . . . شکل میگیرد.
بدین ترتیب لایه های مختلف هویتی شکل یافته و فرد طی تولد و رشد در خانواده و اجتماع این لایه ها را درک و حفظ کرده و امکان تعریف خود با کمک این لا یه های هویتی در اجتماعات و مجموعه های انسانی را پیدا می کند وامکان ایجاد تعامل صحیح بادیگران برایش فراهم می گردد.حال اگراین هویت فردی ولایه های هویتی جمعی به شکل صحیح فرم نیابندویاتحت تاثیرعوامل خارجی یاداخلی مخدوش گردنداین امکان برای تعیین موقعیت خود در جامعه از بین رفته و فرد دچار آوارگی و سردرگمی می گردد .
ابعاد هویت:
هویت درنفس ساختار ی خود دارای ابعاد مختلف است که هر بعد ان زینت گرساختمان هویت بشمار میاید که مکث بالای هرکدام ان ضروری مینماید وشامل فلسفی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی..... می باشد. که درک هر کدام ان فهم هویت را روشنتر میسازد.
1- یعدفلسفی هویت:
انسان همواره درفکر واندیشه خود سوالاتی دارد وازخود میپرسدکه :من کیستم ، از کجا آمده ام ، به کجا خواهم رفت ، هدف از آفرینش من چیست و . . . ، اینگونه پرسشها بعد فلسفی هویت را میسازد این مسله را درنمونه شعر پر محتوای مولانا خوبتر وبهتر میتوان مشاهده کرد که می فرماید:
روزها فکر من این است وهمه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ازکجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
پاسخ به پرسشهای مطرح شده (کیستی) و (چیستی )انسان و جایگاهش در جهان هستی و یافتن دلیل زیستن اش به عنوان یک انسان ، بدون درک هویت وهستی معنوی وفرهنگی فردودرک موقعیت اودر جامعه ونسبت او با پیرامونش کاری تقریبا غیر ممکن است. درک این مسئله چنان مهم است که درمکتب اگزیستانسیالیسم یااصالت وجود ابتداموقعیت فردوهویت اودر جامعه شناخته شده وسپس بر اساس هویت وجودی آن ،فرد و کیستی او درک شرایط او، اهداف مطلوب برای او توسط خود او تعریف می گردد.
بعد فرهنگی هویت:
انسان که خود خالق ارزشهای( عرفی،سنتی، اداب،زبان وهنر....)دریک جامعه است.خواه مخواه ارزشهای یادشده تا حدودی هویت فردی ، قومی وملی اش را دریک جغرافیای قومی وملی شکل میدهد. وهمین مقوله فرهنگی سبب وجود مرزهای فرهنگی شده واین مساله بیان کننده تمایزازدیگری کردیده است.بعنوان مثال جامعه افغانی مامجموعه ای است ازفرهنگهای اقوام بزرگ وکوچک ( پشتونها ،تاجکها ،هزاره ها،ازبکها، ترکمن ها،پلوچها، پشه یی ها ،ایماقها، عربها، سادادت ،اهل هنود،... تا براهویها).به عبارتی دیگر، جامعه ای است، متکثرو چند فرهنگی Multy-culral) (ومردمان هر مجموعه با عضویت در جامعه فرهنگی خود از دیگران متمایز گشته و هویت قومی خود را دارا می باشند.ودرسر زمین افغانستان مجمع بزرگ فرهنگ ملی تشکیل داده اند.
بعد اجتماعی هویت:
تعاملات وروابط اجتماعی بین گروه ها اتنیکی یک جامعه Multy-culralبا چندفرهنگی براساس تفاوت در هویتهای افراد وگروه ها بشکل موثر تداوم میابد. وبر عکس در حذف پارامتر های هویت، اصلا امکان شناسایی وجودنخواهد داشت واجتماع وساختارهای جامعه درلغزش وفروافتاده گی واقع خواهد شد.به عبارتی دیگر،نظام های ارزشی وهنجارهای فردی ما،اصولهای اخلاقی وقوانین عرفی ماکه با پیروی از آنها، قوام اجتماعی نهادینه و زندگی فردی درجامعه مقدورمیگردد،که تماما ازلایه های مختلف هویتی ما،ازهویت فردی وخانوادگی وطبقاتی گرفته تاهویت شهری،قومی،ملی ومنطقه ای و حتی جهانی نشآت میکند..همچنانکه اشاره شد اگر هویت در کار نباشد و به عنوان مثال هویت فردی حذف گردد من همانی خواهم بود که شما هستید ، در این فضا اصلا امکان ایجاد ارتباط و تعامل پایدار وجود نخواهد داشت و اجتماع بی معنی می گردد.خلاصه اینکه وجود جوامع انسانی مستلزم وجود لایه های مختلف هویتی است.
بعد سیاسی هویت:
با نگاهی به پیدایش خانواده ،قوم ، قبیله،امپراتوریهاو جنگهای جهانی، منطقوی، بین القومی و آپارتاید(تبعیض نژادی) حرکتهای استقلال طلبانه ملی ،ازادی مستعمرات وایجاددولت شهرهاوملتها درجغرافیای جهانی ، هویت سیاسی شکل وسامان پیدا میکند. بطورمثال هویت افغانستانی، پاکستانی ،امریکایی، هندی و..... یکی از گزینه های روابطی درمعاملات وتعاملات سیاسی ملل دنیابشمارمیرود.ظهوراتحادیهای کشورهای عربی زبان، اتحادیه اروپا،اتحادیه کشورها ی امریکای لاتین و . . . که ازوجود هویتهای(عربی ، اروپایی یا لاتین و....)سخن دارد. و تاثیرات ویژه یی رادرایجاد این اتحادیهای سیاسی دارااست.ومهمترین پارامترهای روابط ومعاملات رادرتعاملات سیاسی ملل کشورهای جهان شکل میدهد.
گذرزمان و ورودبه هزاره سوم نه تنها ازاهمیت این مسئله (هویت وهویت ملی) نکاسته است. بلکه بادید وتحلیل مسائل و تنش های ملی، قومی، ازکانادا و امریکای شمالی و اروپای توسعه یافته گرفته تا افریقا ی عقب مانده و آسیاهمگی نشانگراین واقعیت استکه عدم توجه به هویت وهویت ملی ونادیده گرفتن ویاتکذیب وتخریب مرزهای هویتی میتواند آثارسووزیانباری درپی داشته باشد.فروپاشی شوروی سابق وایجاد دولتهای ملی،استقلال تیمور شرقی جدایی چک واسلواکی ازهم ، اتحاد دوآلمان و یمن ،حرکت استقلال طلبانه درخاورمیانه همه موید اهمیت بعد سیاسی مقوله هویت می باشد .
منابع هویت :
منابع کلان شکلدهی هویت درجوامع بشری بصورت عمده و پایه یی سه منبع (تاریخی، زبانی ،سرزمین) دانسته شده است.و منبع های خرد دیگر (خانواده ، قوم وقبیله ) تاثیر پذیر از منابع کلان هویت است.
الف- تاریخ:
تاریخ بحیث فرایند شکل گیری هویت فردی و جمعی درطول زمان و نه در یک لحظه شناخته شده است. به عبارتی دیگرمجموعه حوادث و اتفاقاتیکه درطول زمان برای یک قوم یاملت واقع شده و یک حافظه تاریخی معین رابوجود اورده،باعث ایجادهویت ملی،قومی واحددرمیان افرادآن مجموعه گردیده است.خلق اشتراکا ت قومی و ملی دردرازنای تاریخ ازاثر وقوع جنگها ،صلح ها ، کوچ کردنهاو مهاجرتهای جمعی و قحطیها و دیگر وقایع عمومی و تحت تاثیر آن، ایجاد،دردهاو شادیها و غمها و امیدهای مشترک و ... سبب شده است که شکل شعورجمعی وحافظه تاریخی مشترک سامان یابد.و درنهایت احساس تعلق به یک مجتمع نهادینه شده که درنتیجه ان هویت واحد بوجود امده است.
ب - زبان: در روند پیدایش هویت ،زبان منحیث یک منبع تاثیرگذار و شکل دهنده نیز شناخته شده است. وابزار گونه درانتقال ارزشهای حافظه تاریخی ازیک نسل به نسلی دیگر بمثابه واحدی مشترکی عمل نموده است. وبه عنوان وسیله اساسی ارتباطی زبان درانتقال وقایع وحادثه های( خاطرات ودردهاوشادی ها و احساسات و ارزش هاو . . . از فردی به فرد دیگر واز نسلی به نسل دیگر) دربعد زمان حرکت مستدام دارد. است. بلکه تاثیراسا سی در طرز اندیشیدن فرد و ساختارذهنی او دارد .
طبیعی است که اگر زبان و تاریخ ملتی را از او بگیریم هویت آن ملت در مدت زمان کمی از بین خواهد رفت وعمل الیناسیون ( از خود بیگانگی ) روی خواهد داد.
ج- سرزمین:
منبع دیگری ازساختارهویت وهویت ملی ،حدود جغرافیایی معیین( سرزمین معیین) است که ساختار هویت و هویت ملی از ان نشآت میکند. واستقلالیت هویت وهویت ملی را درمناسبات روابطی، معاملات وتعاملات بین المللی ومنطقوی منعکس میسازد . خصوصیات های تاریخی ،زبانی ،دینی ودیگر ارزشهای فرهنگی درقلمرو یک کشور، هویت های قومی که زیر ساختهای هویت ملی را شکل میدهد یک سرزمین را از سرزمینهای دیگر متمایز میگرداند. بابررسی هویت، کاوش درمورد هویت ملی نیزمنحیث یک مولفه کلان ملی از لحاظ ساختاری نهایت ضروری وقابل تامل است.
هويت ملي:
خاستگاه هویت ملی بر یستر شکل گیری ونهادینه شدن دولتهای ملی برمیگردد ، وبحیث یک اصل انفکاک ناپذیر درجغرافیای سیاسی واجتماعی کشورها ودرمجامع بین المللی مطمح نظر بوده وهست.
هويت ملي، هم عامل همبستگي و شكل گيري روح جمعي در يك ملت و هم وجه مشخصه و معرفه آن در ميدان ملل ديگر است. درواقع قوام و دوام زندگي توأم باعزت وآزادي يك ملت، به هويت ملي آن درمعناي عام وگسترده بستگي دارد.بايد توجه داشت كه هويت ملي مسأله اي انفرادي، شخصيتي و رواني... نيست، بلكه پديدهاي جمعي است كه به بنيادهاي فرهنگي، تاريخي و اعتقادي يك ملت مربوط ميشود، شكلگيري هويت ملي فرايند سادهاي نيست و زوال آن هم به آساني صورت نميگيرد. هويت ملي ريشه در اعماق تاريخ و فرهنگ يك ملت دارد و با سرشت تكتك افراد يك جامعه درآميخته است. آنچنان كه اگر جان برود، آن نميرود. اين كيفيت خاص يك ملت نيست، بلكه همهي ملتهاي بزرگ و صاحب تمدن چنين هستند. حتي در مواردي هم كه ملتي سرزمين خود را از دست داده و آواره شده است، همچنان هويت جمعي و ملي خود را حفظ كرده و بعدها بر مدار و محور آن خود را بازيافته است، مثل فلسطينيها، افغانها و... چنان كه گفتيم، تكوين هويت ملي، فرايندي طولاني و پيچيده دارد. عوامل جغرافيايي، قومي، زباني، اعتقادي، معيشتي، سرگذشت تاريخي، اعياد و رسوم... همه و همه طي اعصار و قرون دست به دست هم ميدهند و هويت يك ملت را ميسازند. سپس در قالب تعليم وتربيت وبطور كلي فرهنگ در معناي عام و گستردهي آن، از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشوند، مثل شير كه از مادر به فرزندداده ميشود. ازاين رواست كه كساني افغانی،کسانی ایرانی،كساني آلماني،كساني فرانسوي،چيني،هندي و .... دانسته ميشوند. هرچند كه همهي آنها در مفهوم انسانيت يكسان هستند.امابه اتكاي هويت خويش ازديگران بازشناخته ميشوند. اين عامل شناسايي و تشخيص معطوف به سجاياي ملي آنها است كه همان هويت ملي است. درشكل گيري هويت ملي، عوامل گوناگوني به صورت هماهنگ و ممزوج در يكديگر موثراند، حتي رنگها، نمادها و به طوركلي هنر و معماري نيز سهم بسيار مهمي دارند. ثبات سياسي و امنيت ملي كشورها نيز بامقولهي هويت ملي پيوند دارد. به همين لحاظ براي ما{ افغانها} نيزهويت ملي اهميت خاصي داردوبايد نسبت به تقويت وتحكيم آن با دلسوزی صمیمانه وباتهورعملابسیچ شویم ،وباکارهدفمندانه انراغنای پیشتر بخشیم.درهمه حال اين امرضروري است بخصوص درمواقعيكه جهان پيراموني ما بامشكلا ت و بحرانهايي مواجه است و دامنهي اين مشکلات وبحرانها صدمات وخرابیهای رادرسازمان جامعه مابوجود اورده است. این معضلات بحرانی ایجاب برخوردروحیه جمعی (روحیه ملی )رامینماید.درچنین فرایندچالشی،کار هدفدار عقلانیت درخط حفظ هويت ملي وصيانت ازآن به عنوان سرمايه ای كه بقاي وزبیست يك ملت را تضمين ميكند، بايد بيشتر باشد.
تاريخ نيز به صورت خاص نقش حساسي در هويت ملي يك ملت دارد. ريشههاي هويت يك ملت درتاريخ آن است و هويت ملي به مانند ساقهاي است كه همه اجزاي فرهنگي يك ملت براساس آن وحدت مييابند. تاريخ نشان مي داده كه چگونه سرگذشتي مشترك براي همه ما وجود داشته و چرا سرنوشتي واحد براي همه ما در پيش است. اشتراك درمنش و سرشت به ما متذكر ميشودكه تنوع صوري وتعدد ومظاهر زندگي اين مردم بر بنياد يك وحدت قرار دارد و درك و فهم آن نيز منوط به شناخت آن مباني مشترك و مبادي واحد است. در اين راستا، درس و علم تاريخ براي ما سرمايهاي گرانبهاست. هر ورق از تاريخ پرفراز و نشيب اين سرزمين وهرخشت از آثار باستا ني وتاريخي آن وهر بيت ازاشعار شعراي نامداراش وهركدام از عرفای پرآوازهاش براي مابه منزله گنجهاي پراز ارزشي است كه به آساني به دست نيامدهاند و به سادگي نيز نميتوان آن را از دست داد. اصلاً نميتوان و نبايد آن را از دست داد. عشق به ميهن و زاد و بوم با شيرهي جان مردم آميخته است.
تاريخ چند هزار ساله اين سرزمين و افتخارات علمي، ادبي، هنري، ديني و تمدني اين سرزمين، عامل بسيار تعيين كننده و مهمي در شكلگيري هويت ملي ماست. وعلمای جامعه شناسی اجتماعی هویت ملی را از لحاظ ساختاری چنین تعریف نموده اند.
هويت
ملي:
هويت ملي به معناي احساس تعلق و
وفاداري به عناصر و نمادهاي مشترك در اجتماع ملي (جامعه كل) و در ميان مرزهاي
تعريف شده سياسي است. مهمترين عناصر ونمادهاي ملي كه سبب شناسايي وتمايز ميشوند
عبارتند از:«سرزمين، دين و آئين، آداب و مناسك، تاريخ، زبان و ادبيات، مردم و
دولت» (يوسفي، 1380: 17). به عقيده اي يوسفي دردرون يك اجتماع ملي ميزان تعلق
ووفاداري اعضاء به هر يك ازعناصرونمادهاي مذكور، شدت احساس هويت ملي آنها را
مشخص ميسازد (يوسفي، 1380: 17).
به اعتقاد احمد اشرف اين پديده بجاي مفهوم كاراكتر ملي از نيمه دوم قرن اخير
رواج يافته و از ساختههاي علوم اجتماعي است (اشرف، 1378: 522). از نظر مكنزي
هويت ملي يكي از چهار نوع هويت است كه از قرن19 بر جاي مانده است و در كنار سه
نوع ديگر: هويت ديني، طبقهاي و نژادي، مشاهده ميشود. برخي از تعاريف هويت ملي
بر عناصر يكپارچه كننده واحد سياسي مستقل تاكيد دارند و آن را مجموعهاي از
گرايشات و نگرشهاي مثبت به عوامل و عناصر و الگوهاي هويت بخش و يكپارچه كننده
در سطح يك كشور به عنوان يك واحد سياسي تعريف ميكنند (حاجياني، 1379). برخي
ديگر به جنبه رواني آن تاكيد دارند. عدهاي نيز مشتركات ملي و دلبستگي بدان
راعنصر اصلي تعريف هويت ملي دانستهاند وآنرا به عنوان مجموعهاي از ويژگيها و
وابستگيها و پيوندهاي جغرافيايي، تاريخي و فرهنگي، اجتماعي و قومي كه زندگي
انساني را دربر ميگيرد و عضو جامعه به آن ميبالد و افتخار ميكند، تعريف
ميكنند (روح الاميني، 1379). اگر هويت ملي را نوعي از احساس ملي بناميم تعريف
آن عبارت خواهد بود از وجود احساس مشترك يا وجدان دسته جمعي در ميان عدهاي از
انسانها كه يك واحد سياسي يا ملت را ميسازند " (مطهري، 1363).
با توجه به انواع تعاريف درباره هويت ملي رزازي فر ميگويد: "هويت ملي از نظر
جامعهشناسي به مثابه نوعي احساس تعهد و تعلق عاطفي نسبت به مجموعهاي از
مشتركات ملي جامعه است كه موجب وحدت و انسجام ميشود و داراي ابعاد مختلف خرده
فرهنگ ملي، ديني جامعهاي و انساني است و ويژگي اصلي آن قابليت انعطاف اجزاء آن
و بومي بودن ابعاد تشكيل دهنده آن ميباشد " (رزازي فر، 1379).
در مجموع ميتوان هويت را مولفه ذهني و دروني دانست. هويت، احساس دروني
است كه با نمودها و نشانه هايي آنها را انسان درگستره زمان .مکان تحقق می
بخشد. هر انساني تمايل دارد كه هويت خود را آگاهانه در يك گروه خاص
جستوجو كند.هويت ميتوانددرچندين سطح ممكن باشد و هرفردي ميتواند به
صورت همزمان و به شكلي عادي چندين هويت را بپذيرد با وجود اين شمار
اين هويتها بنا بر سنتهاي اجتماعي گوناگون متفاوت است. براي نمونه
تعلقهاي گوناگون به خانواده، دين، طبقه اجتماعي، قوميت، ملت و تمدن
ميتواند در هويت هر انساني با يكديگرسازش داشته باشند وچنين فردي قادر
است ازخود وفاداريهاي متعددي كه ازلحاظ جغرافيايي با يكديگر تداخل
دارند، نشان دهد و اين تعلقها را در سلسله مراتبي از وفاداريهاي دروني و
پذيرفته شده جاي دهد. هويت ملي كه منبحث ازمفهوم هويت ميباشد ويژه گي
است كه ملتها را قابل شناسايي ميكند. هويت ملي، ابزاري براي تفكيك
يك ملت از ملت ديگر با تكيه بر آگاهي مشترك ازلحاظ مفهومی يا مفاهيم
تعريف شده جمعي است. و تا زماني كه آگاهي مشتركي براي تفكيك خود از
ديگري به وجود نيايد، هويت ملي، امكان شكلگيري ندارد. اما اين آگاهي
مشترك، از يك مفهوم مشترك چگونه به دست ميآيد وماهيت آن چيست؟ اساساً
مفهوم هويت ملي، پيچيده است و ابعاد عيني و ذهني را در بردارد.
منظور از ابعاد ذهني اين است كه يك ملت، متمايز بودن خود را داتماً مد نظر دارد و اين احساس تمايز، هميشه درناخودآگاه انسان قرار دارد. بعد عيني هويت ملي به تقسيم كار اجتماعي مرتبط ميشود.اين وضعيت درموقعيت فرد در شكل دادن به هويت فردي، نقش مهمي دارد و باعث ميشود تا فرد، وفاداري به هويت ملي را جايگزين هويت قومي نمايد.
عناصر هويت در واقع آنهايي هستند كه فرد را به يك مجموعه وسيع تر به نام ملت و يا مليت پيوند مي دهد و مليت "شكلي از احساسات مشترك برآمده از شور و شوق، صميميت و شكوه خاص مربوط به ميهن" است.
پس مي توان گفت كه اولين عنصر هويت، آگاهي است و دومين آن، علاقه مندي به مجموعه اي كه او به آن تعلق دارد. بنابراين چون هويت، جنبه ذهني پيداميكند، لاجرم از مقوله فرهنگي نيز جدا نيست. عده ای از دانشمندان با درنظر داشت هويت ملي بر دو عنصر ذهني و عيني ازجهت دیگرچنین بیان را ارائه کرده اند: «عنصر ذهني، بر وجود باورها تاكيد مي كند و هويت را محصول باور يك جامعه انساني به داشتن تعلقات و ويژگي هاي مشترك مي داند. با اين ديد، وجود باورذهني فارغ ازواقعيت هاي عيني، مبناي شكل گيري هويت هاي ملي و قومي واحد مي گردد. حال آنكه عنصر عيني بر نقش واقعيت هاي عيني در شكل گيري اين هويت ها تاكيد مي كند. عنصر ذهني تمايل افراد يك جامعه براي زيستن در كنار يكديگر است و به تعبير اميل بوترو "عرق يا حس ملي ازميل وعلاقه مردم به زندگي با يكديگر،به تجليل وستايش خاطرات مشترك وبه تلاش درراه هدف هاي مشترك سرچشمه مي گيرد. اما عنصر عيني از دو نگرش فرهنگي(فرهنگ محور) و سياسي(دولت محور) سرچشمه میگیرد.نگرش فرهنگ محور، ناظر برمتغير هاي فرهنگي مثل زبان، دين، فرهنگ، ادبيات، هنر ،آداب ورسوم واعتقادات يك ملت است كه زاييده ي دوران طولاني تاريخ است.اين نگرش باتكيه برعناصر ذهني هويت، وجود ارزش هاي فرهنگي مشترك و باور عمومي به آنها را موجب شكل گيري هويت مي داند.
ازلحاظ سياسي هويت ملي، مناقشهآميز است. چرا كه تعلق به يك واحد سياسي به عنوان يك عنصر ملي، مستلزم تعلق به دولت ،نظام سياسي وارزشهاي مشروعيتبخش حكومت تجلي مييابد.ازسوي دیگرهويت ملي در ساختار سياسي در صورتي شكل ميگيرد كه از لحاظ فيزيكي و قانوني، عضو يك نظام سياسي باشد و داخل مرزهاي ملي يك كشور زندگي كنند و موضوع يا مخاطب قوانين آن كشور باشند و از لحاظ رواني هم خود را اعضاي آن نظام سياسي بدانند. بنابراين علاقه و پيوند عميق و احساس تعلق به نظام سياسي و مباني ارزشي آن عامل عمدهاي در تقويت همبستگي و پيوند ملي ميباشد. همبستگي ملي به ميزان قابليت و توانايي حكومت براي اعمال نفوذ خويش در قلمرو كشور بستگي دارد.
هويت ملي ازعمدهترين تحول قرن بيستم ميباشد كه دراثرهمين تحول روند استقلال يافتن كشورها بيشتر سرعت يافت.وقتي ملت شكل گرفت خواهان استقلال، حاكميت و قدرت خواهد بودوهمين خواسته موجبات تشكيل حاكميت ملي و يا به عبارتي دولت ملي را فراهم مينمايد. از سوي ديگر، پشتوانه هويت ملي، فرهنگ ملي است بنابراين شناخت فرهنگ ملي براي رسيدن به هويت ملي ضروري ميباشد.
درپروسه جهانی شدن مولفه های اقتصادی ،فرهنگی و....كشورهاي جهان با تاسي از ماهيت دروني جهانيشدن و تاثيرپذيري خود غالبا بيشتربه تشكيل يك قطب قدرتمند جهاني تن ميدهند تابا حفظ هويت ملي و فرهنگ خودي روي پاي خود بايستند وبا ساير ملل رابطهاي منطقي و عادلانه داشته باشد.
عناصر تشكيل دهنده ي هويت ملي
داشتن زبان مشترك، بستگي هاي جغرافيايي و بستگي هاي مشترك اقتصادي، عواملي
هستند كه مردمي را كه زماني طولاني با هم زندگي كرده اند داراي تجربياتي يكسان،
جهان بيني و آرمانهاي - تقريباً - مشترك اند،یک جا میسازد،به طور معمول، اين
مردم با هم زندگي كرده اند، با هم احساس خوشبختي و شادماني داشته اند و با هم
رنج برده اند. اين همان چيزي است كه مي توان آن را «تركيب روان شناختي مشترك»
يا شخصيتی و هويت ملي ناميد. اين شخصيت براي مردم ثابت است. اشاره به شخصيت
ملي، كه ثابت و ايستا است، تغيير پذيري فرد را ناديده نمي گيرد بلكه حاكي از
گرايش و تمايلي در ميان مردم همبسته براي اعتلاي هويت جمعي است.
در برخي پژوهشها از چهار دسته ارزشهاي ملي، ديني، جامعه اي و انساني به عنوان
عناصر تشكيل دهنده ي هويت ملي، سخن به ميان آمده است.
ارزشهاي ملي، تمامي مشتركات فرهنگي اعم از سرزمين، زبان، نمادهاي ملي، سنتها و
ادبيات ملي را شامل مي شود. مراد ازارزشهاي ديني،تمامي مشتركات فرهنگ ديني
استكه درجامعه افغانی ما مد نظراست. جامعه ما نیز دارای ارزشها ي خاص خود است
وبه اصول و قواعد اجتماعي كه جهت استحكام پایه یی جامعه میگردد، توجه دارد .
وبه ارزشهاي انساني که كليه اصول و قواعد انساني را فارغ از هرگونه محدوديت
اجتماعي و جغرافيايي و... باشد توجه صورت گرفته و بقاي انسانیت راتامین
کند،بايد رعايت گردد.
نكته حائز اهميت در تركيب اين ارزشهاي چهارگانه مقدار سهمي است كه در اين تركيب
دارند. گاه يك امتزاج همطراز ميان آنان برقرار است و گاه سهم برخي از ارزشها
بيش از سايرين است.
شماري از انديشمندان سنتي در علوم سياسي، اجتماعي و جغرافيا، هر كدام عنصر ويژه
اي از عناصر تشكيل دهنده ي هويت ملي را اصل دانسته اند. جغرافيا، "سرزمين
مشترك" و "تاريخ مشترك" را در اين مورد اصل تلقي مي نمايد و علوم اجتماعي،
"زبان مشترك" و "دين مشترك" را. ولي علوم سياسي بر "ساختار سياسي مشترك"، "مليت
و ملت" و " جامعه مدني" تكيه مي زند. اصل مسلم اينست كه، هويت پديده اي مركب
از همه اين عناصر، به اضافه ديگر عناصر فرهنگي مشترك – همانند هنرها، آداب و
سنن- است.
برخي از صاحب نظران بر عنصر "اراده با هم زيستن در طول تاريخ" تكيه كرده اند.
يعني آنچه مردم را در طول تاريخ در رنج و شادي و جنگ و صلح با هم شريك كرده و
در كنار هم قرار داده و از طريق يك سرنوشت مشترك تاريخي به آنان هويت خاصي
بخشيده است «اراده با هم زيستن » آنان بوده است. در اين ديدگاه، عناصر مشترك
زباني، قومي ، مذهبي و...انكار نميشوند،امابه تنهايي نيز قابل اعتنا نيستند؛
بلكه احساس تعلق مردم يك سرزمين به يك گروه بزرگترمانند ملت واحساس وفاداري به
عضويت درآن گروه بزرگتراست كه باعث دوام مليتهاميشود . عناصر هويت در واقع
آنهايي هستند كه فرد را به يك مجموعه وسيع تر به نام ملت و يا مليت پيوند مي
دهد و مليت «شكلي از احساسات مشترك برآمده از شور و شوق، صميميت و شكوه خاص
مربوط به ميهن» است.پس مي توان گفت كه اولين عنصر هويت، آگاهي است و دومين آن،
علاقه مندي به مجموعه اي كه او به آن تعلق دارد. بنابراين چون هويت، جنبه ذهني
پيدا ميكند، لاجرم از مقوله فرهنگي نيز جدا نيست.
در چارچوب فرهنگي، مردمي كه داراي زبان، دين و
فرهنگ مشتركي هستند، بر اثر اشتراك در اين عناصر، داراي هويتي مشترك نيز مي
باشند. به تعبير ديگر، اين عناصر و علائم، نمادهايي هستند كه مي توانند به درك
عنصر ذهني هويت، ياري رسانند. از نظر "منتسكيو، روح كلي يك ملت هويت ملي آن است
که از: «شيوه اي بودن، عمل كردن، انديشيدن و حس كردن اجتماع خاص به شكلي كه
جغرافيا و تاريخ به وجود آورده است. اين روح كلي يك ملت، علتي جزيي مانند ديگر
علتها نيست؛ بلكه برآيندي از مجموع علت هاي جسماني، اجتماعي و اخلاقي است.»
چنان كه اهميت عوامل سازنده ي فرهنگ معنوي در ساختار هويت ملي را انكار نمي
توان كرد، نقش عوامل سازنده ي فرهنگ مادي(روابط اقتصادي) را نيز بايد با همان
اهميت پذيرفت. آگاهي معنوي، تعلق و تعهد معنوي با آگاهي اقتصادي و تعلق اقتصادي
در رابطه اند و با هم احساس تعلق و تعهد هويت ملی را مي سازند. ازنام آگاهي
وتعلق اقتصادي درادبيات سياسي ،آگاهي وتعلق طبقاتي است.نقش اهميت فرهنگ مادي
)روابط اقتصادي تعلق طبقاتي وآگاهي طبقاتي) درتركيب هويت ملي قدرت و ميزان
ثابتي نيست وبراثر تغيير شرايط اقتصادي تغيير مي كند. حتي در مواردي ممكن است
بر قدرت و اثر عناصر سازنده ي فرهنگ معنوي غلبه كند؛ در چنين وضعي نوعي آشفتگي
و تزلزل و بحران در هويت ملي ظهور مي كند. در اين رابطه مي توان گفت كه عدالت
اجتماعي از مهمترين مباني و عوامل تحكيم هويت ملي و مظالم طبقاتي مخرب هويت ملي
است. در جوامعي که رفاه مادي عامه مردم تأمين باشد هويت ملي نيز انسجام و ثبات
دارد.
مفهوم هويت فرهنگي كه هويت ملي را گاه با استناد و رجوع بدان تعريف مي كنند،
واقعيتي است كه در ژرفاي روح و جان ملت و قوم ريشه دوانده و از چنان ثباتي
برخوردار است كه گويي خلق و خوي مردم ياطبيعت ثانوي شان شده است. به بيان ديگر،
صورت ايدئولوژيك هويت ملي، پوست است و هويت فرهنگي، مغز. اولي مفهومي غالباً
مرامي وسياسي است ودومي ذات وجوهركه درقبال مفهوم نخست، حكم باطن به ظاهر را
دارد.واکثرآ هويت ملي بمثابه ابزاري براي تحكيم وحدت سياسي بكار مي رود وهويت
فرهنگي ركن ركين ومايه اي قوام و دوام قوم و ملت است و ناگفته پيداست كه ثبات و
استحكام شاياني دارد.
ويژه گی هاي هويت ملي
1- انسجام و همبستگي ملي:
بدون شک جوامع خالق هويتها اند.یا به سخنی
دیگرهویت فقط در جوامع وجودمیآبند وزمانيكه افراداز جايگاه خود در جامعه مي
پرسند، در واقع از هويت خود سؤال كرده اند.
هويت ملي با بهره گيري از توانايي هاي نمادين، مانند زبان، دين، گذشته تاريخي و
منافع مشترك، مي تواند به اعتماد ملی ، وفاق اجتماعي و همبستگي ملي ياري
رساند. مراد از اعتماد وهمبستگي، به هم پيوستن و مجتمع شدن تمام اتنی های خرد
وبزرگ يك جامعه در واحد، يك كل همبسته تر است؛ به گونه اي كه توان و نيروي تمام
اجزاوواحدهاي كوچك وپراكنده ومختلف انسانی، انباشته و متمركز شودواز طريق
اعتماد،همياري وهمكاري آحاد جامعه وحمايت آنان از نظام سياسي، بحران هاي حاصل
ازدوران گذار راحل كند. بدين ترتيب هويت ملي به دليل نقش تعيين كننده اي كه در
حوزه ي فرهنگ، اجتماع، سياست و حتي اقتصاد دارد، از مفاهيم بسيار فراگير و در
عين حال مشروعيت دهنده به نظم سياسي ،اجتماعي است و پيوستگي و انسجام دروني يك
واحد سياسي را در پي دارد.
ملت گرايي نيزكه پيوند وثيقي باهويت ملي دارد،براي حفظ وقوام پيوستگي يك ملت
وابقاي نيروهاي حيات بخش نمادهايش، برغم اينكه اين نمادها ريشه درگذشته دارد،
مي بايست افزون بر خلق مجدد نمادهاي قديمي، نمادهاي جديدي نيز پديد آورد تااين
پيوستگي وانسجام بحیث ظرفیتهای موثر دراستمرار زمان درجهت حفظ و تداوم یک ملت
که هویت ملی سازنده آنست کار آفرینی داشته باشد. وهیچ گزینه بهترتروموثریت
افزا درمیکانیزم یک ملت واحدویکپارچه بالا ترازهویت ملی نیست.
2- آگاهي ملي :
هويت ملي علاوه برايجاد همبستگي ميان افراد جامعه، مسير و هدف جمعي آنان را نيز
مشخص مي كند. دولتها با تكيه بر هويت ملي، نظام ارزشي مورد نظرخود رااز طريق
آموزش، تبليغات و ساير ابزارهاي جامعه پذيري به افراد جامعه القا مي كنند. در
اين ميان، هويت ملي، متغيري محوري در تعريف ارزشها و هنجارهاي جمعي افراد يك
جامعه است. در واقع هدف اوليه اي هويت ملي نيز كه همبستگي و انسجام ملي است،
بدون كار ويژه جهت دهي هويت ملي ممكن نيست، چرا كه انسجام و همبستگي ملي لزوماً
بايد بر محور "هدف مشترك" باشد و بدون هدف و جهت مشترك نمي توان همبستگي اعضاي
يك گروه را تامین کرد. و بطور كلي ساختار جوامع قومي و ملي را حفظ كرد.
3- فرهنگ سياسي:
فرهنگ سياسي، جنبه هايي خاص از فرهنگ عمومي جامعه است كه به بيان نوع رابطه ي
جامعه با نظام سياسي مي پردازد. زماني كه ازفرهنگ سياسي يك جامعه سخن مي
گوييم،به نظام سياسي خاصي اشاره مي كنيم كه بر اساس نگرش ها و ارزش هاي مردم آن
جامعه، دروني شده است. محيط نظام سياسي را مجموعه اي از ارزش ها، هنجارها و
نمادهايي فراگرفته است و آگاهي درباره ي نظام سياسي تا اندازه بسياري به ميزان
شناخت ارزشهاي حاكم بر آن محيط بستگي دارد. براين اساس، درك صحيح كنش هاي سياسي
در جوامع مختلف بشري نيازمند كوشش هايي است كه در فهم بسترهاي فرهنگي اين جوامع
صورت ميگيرد. در اين ميان، هويت ملي كه در بر گيرنده ي عناصر فرهنگ ملي جوامع
است، مي تواند ميان ارزش هاي فرهنگي محيط اجتماعي و اقدامات سياسي دولتها،رابطه
برقراركند .
دراین بحث هویت ملی ازلحاظ مفهومی واصطلاحی وچگونگی نحوه ساختاری ان درابعاد مختلفه اش واضیح
شد. اکنون مساله هویت ملی راازنگاه دیگری به
کاوش میگیریم تا باشد بصورت دقیقتر بر این مولفه اجتماعی ،سیاسی وملی پی برده
شود.
هویت ملی :
درکلامی ساده عبارت است از آن چه موجب شناسایی می شود ....ازاین رو هویت ملی مفهومی است ناظربه حالات واعما ل شخصی که ریشه در تربیت خانو اد گی ، آموخته های فرهنگی و باورهای اجتماعی دارد و تشخص و فردیت یک شخص یا جامعه را تشکیل می دهد . مؤلفه های عینی هویت ملی در سطح اجتماع که شکل نمادین را بخود گرفته ،ساختار های هویت ملی را شکل می دهند وآن را از دیگر هویت های ملی و ملیت ها ممتازمی سازند؛ هویت ملی براساس تغییر شکل نظام سیاسی،تحول درباورهای فرهنگی و گشوده گی آن بر روی دیگرآموزه های فرهنگی ، دچار تحول شده و به مقوله ای نسبی و عصری تبد یل می شود .
بنابراین ،هویت ملی به مجموعه گزاره هاونشانه هایی گفته میشود که از چیستی وچگونگی عوامل قوام بخش وشناسایی دهنده واحدسیاسی ومؤلفه های همبستگی آور آن علامت می دهد .
» میباشد. Nation - state هویت ملی از مبانی و مبادی اصلی مفهوم ( کشور- حکومت- ملت )«
هویت ملی به هرشکل وماهیئت که مطمح نظر باشد،درارتباط دیالکتیکی ومنطقی دولت( کشور،ملت وحکومت ) با مولفه ها و مبانی، تاریخ ، جغرافیه ، اجتماع ، سرزمین ، اقتصاد ، فرهنگ ، زبان ، سیاست ، دین ، مذهب و ... مورد کنکاوش دانشمندان ،صاحب نظران،جامعه شناسان ، پژهشگران و نظایر آن می با شد ، نه طور دیگر
فرق میان هویت ملی و هویت اجتماعی:
ساختار هویت ملی و هویت اجتماعی از هم متمایز است .و همچنان شناخت درست از هردومولفه مهم، در جامعه بدست میآید ، واجب است که در زمینه برخورد علمی و منطقی صورت گیرد .
هویت ملی در کشورما افغانستان به مفهوم هویت اجتماعی تلقی شده است . هویت ملی باهویت اجتماعی یکی نیست. وهویت ملی که ازرابطه افراد کشورو حتی اشیا با دولت ( حکومت ، کشور و ملت ) به وجود می آید ؛ به علت درک ناقص و کار برد نادرست این اصطلاح اکثرا وقتی هویت ملی گفته می شود ، این را به مفهوم هویت اجتماعی میگیرند، درحالیکه هویت اجتماعی زیرساخت هویت ملی است. وهویت ملی بازگوکننده شهروند سیاسی به دولت و وابسته گی به کشور و ملت دریک جغرافیا معیین میباشد .هویت ملی یعنی افغانی بودن ما د ر جوار ایرانی ، پاکستانی ، امریکایی ، چینانی و جاپانی ... بودن است .
هویت اتنیکی ( اجتماعی ) عبارت از هویت – نژادی یک جامعه با خصوصیات اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی ، زبانی ومذهبی آن است. دراین حال فلسفه وجودی هویت اجتماعی مارا نژادهای پشتون ،تاجک ،هزاره ....د ر مقابل نژاد های دیگر جهان ( زرد،سرخ،سیاه وسفید قرارمیدهد. با هویت ملی ، یک فرد ، یک جامعه و یا یک شئی شخصیت سیاسی و حقوقی خود را از انتساب به دولت کسب می کند.
وقتی می گویند « افغانی » ، یعنی شخصیت سیاسی و حقوقی فرد و جامعه ای را از لحاظ هویت ملی یا منسوب بودن آن به حکومت ، کشور و ملت افغانستان بیان می دارند؛این مفهوم هویت ملی ، خارج از اشکال مختلف روابط درسطح داخلی است .
هویت ملی ، از نحوه عملکرد و اشکال روابط افراد ، گروه ها ، طبقات و جوامع مختلف در درون روابط یک ملت درک می گردد . وقتی شهروند سیا سی در دولت است. این شهروند برای دولت مثل هر فرد دیگر ملت مالیه می پردازد ، مطابق به قانون اساسی آن زنده گی می کند ، خدمت زیر بیرق ( پارچه ای که به عنوان یک ارزش صوری وماهوی از بیان هویت ملی یک ملت،حکومت و کشور نماینده گی می کند ) را سپری می کند و تذکره نفوس را به عنوان فردی از افراد ملت در جیب دارد.اینها همه از لحاظ شکلی و رسمی هویت ملی مارا بیان داشته که درخارج قابل درک اند. مثلا" .در استد یومی ایستاده شده و پرچم کشور تان را بلند کنید ، همه میدانندکه هویت ملی شما چیست ومنسوب به کدام کشور ، حکومت ، ملت هستید . با گذاشتن پاسپورت تان در برابر پولیس هر کشور دنیا ، همان لحظه هویت ملی شما را درک می کنند . تذکره نفوس ، معتبر ترین سند برای معرفی هویت ملی هر باشنده یک ملت در سرزمین واحد و در تحت حاکمیت مشخص است . اینها همه نمونه هایی اند که هویت ملی فرد و ملتی را به شکل رسمی بیان می دارند ؛ اما هویت ملی واقعی را کدام زمان کسب نموده می توانیم ؟ درپا سخ به این پرسش تحلیل علمی جامعه شناسانه ضرورت است. تا درشناخت جامعه خویش به خطا نرفته باشیم،تفکیک ومعرفی هرپدیده اجتماعی واجب است .دراین صورت تفاوت روشن میان هویت ملی و هویت اجتماعی به ملاحظه می رسد . هرچند هویت اجتماعی ( اتنیکی ) جزء با اهمیت هویت ملی می باشد . اما ، هویت اجتماعی به تنهایی خود هرگز معرف هویت ملی واقعی شده نمی تواند . همان طوریکه هویت ملی به جایگاه هویت اتنیکی ( اجتماعی ) تنزیل نکرده و به نام و هویت آن معرفی شده نمی تواند . مثلا اگر زن را به صفت مرد و یا برعکس معرفی داریم ،آیا نقض خصوصیات هردورانکرده ایم؟ یعنی اگر هویتهای جامعه رامثل حاکمیتهای استبدادی وستمگران افغانستان به عوض یک دیگرآن معرفی نماییم،در واقع « سیرت » هویت ملی وهم « جوهر » هویت اجتماعی جامعه رابه پوچی کشانیده ایم که باچنین برداشت و شناخت اشتباه آمیز خویش به سرنوشت ملی و سیا سی جامعه افغانستان بازی زیانبار را نموده ایم .مثلا هویت ازبکی ، هویت تاجکی ، هویت هزارگی ، هویت پشتونی ، هویت بلوچی ، هویت قزل باشی ، هویت نورستانی ، هویت بیاتی ، هویت عربی ، هویت پشه یی و ... ، خلاصه هویت هر اتنیکی مسلمان وغیر مسلمان کشور ما ، در واقع امر به نام هویت اجتماعی در درون جامعه ما یاد می گردد که عینیت دارد. واین چنین هویت های تک اجتماعی از زمره مهمترین عناصر تشکیل دهنده دربافت تشکیل هویت ملی وهمچنان درامرمایه گذاری ملت، دولت سازی ونهادینه سازی پایه های وحدت ملی راستین نیز به حساب میآید .پس هویت ملی درمجموع ،آن هویتی استکه بطور کلی هویت ملی اسمی وهویت ملی واقعی را بیانگراست.که دربطن خود دارای هویتهای تاریخی،جغرافیایی ،اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی ، مذهبی- دینی ، نژادی ، زبانی و ... جامعه می باشد .
تفاوت فی مابین هویت ملی اسمی و هویت ملی واقعی :
در این راستا اگر دقیقا سیما و ذات هویت ملی اسمی و هویت ملی واقعی ازهم تفکیک نگردد،بازهم درشناخت خویش از مسأله به خطا رفته ایم . یعنی با شناخت نادرست خویش در امور جامعه مرتکب لغزش شده و در بستر انحراف فرسایشگر سرطانی دست وپا گیرخواهیم گردید .که بازده آن به بارآوردن یک بحران دیگر دربستر ملی چیزی دیگری نخواهد بود .
هویت ملی اسمی وهویت ملی واقعی درارتباط (حکومت،ملت وکشور )ازنگاه روابط و حقوق سیا سی ،اقتصادی ،اجتماعی ، فرهنگی ، تاریخی ،محیطی ، مذهبی ،زبانی و ... مطالعه و بیان شده میتواند. با آنهم نباید هویت ملی اسمی و هویت ملی واقعی را در عوض همدیگر فهمید و همچنان هویت اجتماعی را نباید به جای هویت ملی واقعی معرفی نمود .
اگرهویت ملی اسمی وهویت اجتماعی رادرنقش وجایگاه هویت ملی واقعی تلقی نماییم؛دراین صورت،مؤلفه هاوعناصرتشکیل دهندهء هویت ملی واقعی را از نعمت شناخت اساسی ،تکامل طبیعی وعلمی جهت ساختن لازم ملت،دولت که بنیان ان وحدت ملی وتحقق نظام خردمندانه دموکراسی است، محروم ساخته ایم اینک هویت ملی اسمی وهویت ملی واقعی رابه اساس طبیعت وصفت اش وهمچنان تفاوت های شان را به به بررسی می گیریم: 1- هویت ملی اسمی و یا شکلی :
هویت ملی اسمی،هویتی راگویند که ازمحتوای حقوقی ،تاریخی ،سیاسی ، اقتصادی ،فرهنگی ،تکاملی ، منطقی ، مدنی وغیره آن در نظام اجتماعی- سیا سی جامعه کاملا مبرامیباشد.مثلا داشتن تذکره نفوس، پرداخت مالیات به دولت ، خدمت نمودن زیر بیرق مقدس ، پاسپورت، پوشیدن لباس ملی ، نمایش ورزش بزکشی و ... بیانگر هویت ملی اسمی و یا شکلی بوده و رسمیت هم دارد که تعلق ملی به تمام افراد ملت افغانستان دارد . مثلا یک ازبک ، یک تاجک ، یک پشتون ، یک ترکمن ، یک نورستانی ، یک پشه یی ، یک هزاره و ... که منجمله مالیه داده ، عسکری نموده و خلاصه کلیه مقررات و قانون را نیز با تمام صداقت میهنی خود رعایت کرده است . و یا اینکه آقای پهلوان نجف را مد نظر بگیریم که در مسابقات بین المللی در خارج کشور شرکت می نماید . پهلوان نجف به طور خاص با هویت اتینکی هزارگی خود جهت بدست آوردن کپ قهرمانی درمسابقات بین المللی ظاهر نشده ، بلکه او اصلا باهویت عام ملی خویش واردمیدان مسابقه شده وکپ قهرمانی رابه نام افغانستان و برای مردم افغانستان صاحب شده نه مشخصا"بنام هزاره.از سوی دیگر،کسی دیگر هم در سطح جهانی پهلوان نجف را بنام قهرمان هزاره نمی شناسد ، بلکه اورا بنام هویت ملی افغانستان به رسمیت می شناسند،اوهم این کپ قهرمانی را مشخصا بنام هویت اجتماعی هزارگی کمایی نکرده ، بلکه پهلوان نجف این کپ قهرمانی را در بعد ملی و بین المللی به نام کل مردم کشورش وافتخار افغانستان بدست آورده که این امربیان کننده هویت ملی اسمی و رسمی اوبوده وبیان کننده هویت ملی واقعی اونمیباشد.
اما پهلوان نجف مثل سایر شهروندان ،محروم در داخل کشورش ازتوزیع عادلانه و برابرثروت های ملی بهره ندارد. اصل قضیه در این بعد افشاء می گردد که قهرمان نجف هم مثل کلیه هموطنان مظلوم خویش صرفادارای هویت ملی اسمی بوده و ازهویت ملی واقعی در بطن نظام جامعه افغانستان محروم است پس به این ترتیب هر شهروند افغانستان اعم از مسلمان و غیر مسلمان کشور ما فقط دارای هویت ملی شکلی و یا اسمی می باشد ، ومالک هویت ملی واقعی نمیباشد.
2- هویت ملی واقعی : هویت ملی واقعی از توزیع ثرؤت ملی به صورت مساویانه و دموکراتیک در نظام اجتماعی وسیاسی ما افغانستان وجود میابد. این مساله اشکارا واضیح میسازد که هویت ملی واقعی،ازداشتن جایگاه شایسته دردرون روابط سیاسی،روابط اجتماعی روابط اقتصادی و روابط فرهنگی ملت کسب گردیده که میتوان ازآن به حیث ماهیت درونی هویت ملی نام برد.وقتی ازاشکال مختلف روابط یک ملت درسطح ملی سخن می گوییم،درواقع از آزادی ملی ، برابری ملی ، برادری ملی ،اراده ملی، سرنوشت ملی وحاکمیت ملی حرف می زنیم.همانطوریکه گفتیم هویت ملی واقعی درارتباط توزیع عادلانه ودموکراتیک ثرؤتهای ملی و نعمات مادی درنظام اجتماعی- سیاسی جامعه درداخل افغانستان شکل میابد.بطور مثال:من که پرچم کشورم را در دست می گیرم و در درون کشور دیگری آن را بلند می نمایم ،آیااین پرچم به مفهوم واقعی ازآزادی ملی ، برابری ملی ، برادری ملی واراده آزادملی من درسطح روابط سیاسی ،روابط اجتماعی ، روابط اقتصادی ، روابط فرهنگی و روابط مذهبی با دیگر اجزای ملت نماینده گی کرده می تواند ؟اینجاست که مفهوم واقعی هویت ملی باید درک گردد .هرکسی که از افغانستان باشد افغان تلقی میشود. امامفهوم واقعی هویت افغانی درروابط عادلانه سیاسی،اجتماعی فرهنگی واقتصادی ودرحقوق مساوی دررابطه باحاکمیت سیاسی وقانونی اساسی دولت عرض وجود می کند .
هویت ملی از بافت های گوناگونی مادی ، اجتماعی ، معنوی ، زیستگاه ها و ... در چارچوب جغرافیایی مشخص سیاسی یک مملکت در ارتباط بستر تکامل ملت- دولت عرض اندام میکند که این امردر تاریخ تکامل تدریجی ، منطقی جوامع و ملت های مترقی و صنعتی غرب و غیره جهان کنونی به خوبی به مشاهده می رسد .
اما هویت ملی در کشورهای استعمارد یده ، مستعمره ، نیمه مستعمره وعقب مانده مانندافغانستان همانا هویت ملی اسمی عام میباشد.درواقع امرعناصر ابتدایی و متشکله هویت های تک اجتماعی درون روابطیی جامعه افغانستان را به طور پراگنده ، منفرد و مجزا از همدیگر تداعی می کند ،که بیان کننده اصل هویت ملی واقعی به مفهوم علمی و عصری ان نیست.
نبود اصل اگاهی بناء برفقر مستمر فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی ، مادی ، روانی ، جغرافیایی ، تاریخی جامعه ما و ... و به خصوص بر اساس بافت سیاسی- اجتماعی قدرت های سیاسی خودکامه و تسلط دکماتیزم تفکر قبیلوی و اندیشه ها و باورهای با فهم نادرست از هویت ملی در جامعه ما سبب شده؛ که هویت ملی یک نام بدون محتوا بوده و مبانی لازم هویت های خرده اجتماعی و اتنیکی درون مرزی کشور مابه صورت تدریجی و طبیعی در بطن خود جامعه رشد نیافته است و به هویت ملی واقعی تبدیل نشده است . از این روهویت های خرده تک اجتماعی ناسامان یافته جامعه را نیزآگاهانه ویا غیر آگاهانه به نام هویت ملی واقعی تلقی نموده ایم . وبه این صورت است که میتوان از بحران هویت ملی نام برد
در یک کلام باید گفت که هویت ملی واقعی بدون عقلانیت و خرد دموکراتیک و تحقق عادلانه جامعه مدنی ، برابری،عدالت اجتماعی ، پلورالیزم ، آزادی ، عقلانی ساختن تمام زیربنا و روبنای مادی ، اجتماعی و معنوی جامعه و بالاخره تحقق نظام مردم سالاری در جامعه ناممکن است. وازاین جاست که مردم افغانستان تا هنوز که هنوز است به هویت ملی واقعی دست نیافته اند.
متأسفانه ، عده یی هم غیر آگاهانه و اما برخی دیگری نیز چنان از روی شعوری و سامان یافته و هدفمند ، هویت اجتماعی را در عوض هویت ملی واقعی تبلیغ و ترویج نموده و می نمایند که از یک نگاه مسأله تحمیق نمودن جامعه راهدف قرارمیدهند وازسوی دیگر اهداف زیانبارسیا سی ، شخصی ،تک قبیلوی ،تک اتنیکی ، تک مذهبی ،تک خاندانی ،تک زبانی ، تک سمتی را درقلمروهویت ملی ترزیق مینمایند. اینهم یکی از واقعیت های درد ناک و فرسایشگر جامعه ما است که از دیدهء بی طرفانه تاریخ واقعی کشور ما و جهان بشریت هرگز به دور مانده نمی تواند.
نتیجه :
بحث هویت وهویت ملی دراین تحلیل واضیح ساخت که هویت در بستر زمان ومکان قاعده یافته وهویت ملی بانهادینه شدن ساختاردولتهای ملی(دولت- ملت)درجغرافیای جهان شکل وسامان یافته است. بنا"هویت فرد وافرادوگروه انسانی ازمتمایزشدن ارزشهای درونی اجتماعی،فرهنگی یک جامعه به ظهورمیرسد.وبآن میگویند هویت اجتماعی مانند هویتهای اقوام کشورما(پشتون،تاجک،هزاره....)میباشد. وهویت ملی ان ارزشهای صوری وماهوی مادی ومعنوی یک کشوردرمقابل ارزشهای کشورهای دیگر میباشد که انها راازهمدیگر متمایز میسازد. ازخط بررسی جامعه شناسی علمی( اجتماعی ، سیاسی ، تاریخی )هویت ملی ازلحاظ ساختاری به هویت ملی داخلی وهویت ملی خارجی رده بندی شده است.واز لحاظ فلسفه وجودی، هویت ملی به هویت ملی اسمی یارسمی وبه هویت ملی واقعی تصنیف بندی کردیده است. و با یک دیدگذار دریافتیم که هیچ انسانی وهیچ گروه وقومی وملتی وکشوری درروند تاریخی اش فاقد هویت وهویت ملی نبوده وپیوسته این ارزش انسانی درتحول ودیگر گونی قرار دارد. ومساله بحران هویت که ازطرف ایمل دروکیم جامعه شناس مطرح شده است.ازنظرنگارنده این سطور،بحران هویت دربسترزنده گی اجتماعی وسیاسی یک جامعه ازنبود بسترهویت ملی واقعی دریک سرزمین به ظهورمی پیونده که سبب اش، تقسیم ناعادلانه ثروتهاوعایدات ملی یک کشوردرمیان افراد ان است. پس دران کشوریکه تعادل وتوازن درتقسیم ثروتها وعایدملی بین کلیه افراداش وجود نداشته باشد.ومسا ویا نه ثروتها ی ملی وعایدات ملی تقسیم نگردد دراین صورت جامعه ازلحاظ (هویت ملی واقعی) تحت ستم واستبداد بوده وهویت ملی واقعی افراد جامعه نفی گردیده و بحران هویت بر بحرانهای دیگر در بسترجامعه ریشه میزند.
ماخذ:
( 1 ) - ص 15 و 16 / افغانستان و سازه های ناقص هویت ملی / مؤلف : حمزه واعظی / چاپ اول ، تابستان 1381 ایران
( 2 )- ص 55 و « شناخت اسارت ، خود آگاهی و اشکال مبارزه» / انتشارات فدراسیون آزاد ملی / شماره 3 / چاپ اول : دلو 137756
( 3 )- صفحات 56 و 57 « شناخت اسارت ، خود آگاهی و اشکال مبارزه» / انتشارات فدراسیون آزاد ملی / شماره 3 / چاپ اول : دلو 1377
زمينه هاي اجتماعي هويت ملي - شاپور رواسان
هويت ملي و هويت فرهنگي - جلال ستاري
ساحت معنوي هويت ملي ايرانيان - موسي نجفي
انقلاب اسلامي و هويت ملي - عليرضا زهيري اينترنت
- حميد بهزادي، ناسيوناليسم، انتشارات موسسه حساب، 1354.
- آنتوني گيدنز، جامعهشناسي، ترجمه منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، 1374، ص 807.
- رضا داوري، ناسيوناليسم و انقلاب، تهران: انتشارات وزارت ارشاد، 1365، ص ---88 81.- احمد گلمحمدي، - مطالعات ملي، شماره 6، فرهنگ تهاجم، تبادل، تحول، ص ---94 91.
- آلوين تافلر، جابهجايي در قدرت، ترجمه شهيندخت خوارزمي، تهران: ج 2، انتشارات بينام، 1370.
- ساموئل، هانتينگتون، نظريه برخورد تمدنها، مجتبي اميري، تهران: انتشارات بينا، 1374، ص 54 53.
- گيبر نامو تسرات، مكاتب ناسيوناليسم و دولت
ملت در قرن بيستم، ترجمه امير مسعود اجتهادي، تهران:
زمينه هاي اجتماعي هويت ملي - شاپور رواساني
هويت ملي و هويت فرهنگي - جلال ستاري
ساحت معنوي هويت ملي ايرانيان - موسي نجفي
انجنیر سخی ارزگانی ( آلمان )
ويت ملي - عليرضا زهيري اينترنت