ا. پولاد

 

 

الف پولاد

اعدام افغانها درایران

معمی ذوجوانب

 

 

این نبشته دردید اول به یک قضاوت میماند، اما من که درجریان قضایا بطورکل قرار ندارم نمیتوانم قضاوت کنم، اما ازطریق قضاوت میخواهم روشنگری لازم را بنمایم. ممکن این روشنگری کمبود های فراوانی داشته باشد. اما میتواند ایده روشنی به جوانب کار بررسی کننده بی طرف بدهد، اگر همین منظورم برآورده گردد وقتی را که درنوشتن این مطلب صرف کرده ام به هدر نرفته است. بنا بران امید وارم که خوانندگان درموردم بعوض قضاوت درانکشاف و روشنی این راه یارهموطنان شوند.

اولتر باید جوانب قضیه را بررسی کرد. جوانب این قضیه عبارت اند از: اعدام وضرورت آن – هیروئین،قاچاق وسیاستهای پولی جهانی – محاکم ایران وقضاوت آن ازتجربه سی ساله-  دولت و محاکم افغانستان  و شفافیت آنها-  کشورهای غربی و درون هزار رنگ آنها – نهادهای حقوق بشر و استقلالیت آنها. این همه جوانب قابل تحمل و تحلیل است. درازی سخن مفهوم قابل برد اشت کمی درمورد می تواند بدهد. پس هرکدام را مختصرمینویسم وتمام قضایا رادرمجموع جمع بندی ونتیجه آنراازدیدگاه خود بشماارائه میکنم.  ..

اعدام درهیچصورتی حلال قضایا نیست. تربیه وتفهیم راه برد مثمرتری دارد. تربیه وتفهیم ظرفیت دوجانبه بکاردارد، تفهیم کننده و تفهیم شونده. اگریکی ازین دوجانب اساسات گرفتن و سپردن ویا توان برداشت و یا مغزبرداشت را نداشته باشد نتیجه کارصفرخواهد بود. به همین لحاظ است که کوتاه ترین راه را سراغ مینمایند. یعنی اعدام. اما اعدام درکدام شرطی با تمام نارسائی و بی منطقی آن راه حلی است. این راه حل به این توضیح بستگی دارد که ما دردوراهی تصمیم قرارداشته وبد را از بدتر بتوانیم بفهمیم. با عمل اعدام یک انسان را ازحق زندگی محروم میکنیم واین کار را آگاهانه میکنیم. امااگراعدام نه کنیم وراه تربیه را هم ندانیم گرگ تیزدندانی را در رمه سوق میدهیم. اینجاست که بخشش برای گرگ تیز دندان ستم گاری میشود برگوسفندان! این ستمگاری را در مختصر توضیح قضیه بعدی میتوانیم دریابیم و آن تریاک وقاچاق آن است.         .

تریاک،قاچاق آن وسیاستهای پولی جهانی بشمول دستگاهای قضائی هرم های شیطانی زمان اند. خوب دقت کنید، آیا سرمایه گذاری در راه رفع احتیاج دهقان فقیر ومصروف ساختن فامیل دهقان به کارتولیدی که با بکار انداختن فابریکه زود رس میتواند جبران شود باصرفه تراست ویا درراه سرمایه گذاری برای یک جنگ فرسایشی با دهقان، پروسس کننده تریاک و قاچاقبران آن؟  تاسیس و تکمیل یک فابریک تولیدی زودرس دو طرف را مفاد میرساند. سرمایه گذاروجامعه را. سرمایه گذار: ولو این سرمایه گذار دولتی باشد ویا شخصی، سرمایه گذاری شخصی که از جانب دولتهای بی غرض صورت گیرد بهترو بی خطر تر، مثمرتر وبا مسئولیت تراست. درین صورت تولید، احتیاج را رفع و کار انسان را از پناه بردن به راه قاچاق دورمی سازد. اما چرا این کار نمیشود؟ امروز درجهان بهترین عاید را فابریکه های بزرگ سلاح سازی دارند. این عاید در صلح و همزیستی تشکیل شده نمیتواند. برای بدست امدن این عاید باید جنگ ادامه داشته باشد. ورنه جیب وحساب سرمایه گذاران در راه تولید سلاح خالی و بی مفهوم میگردد. تولید کنندگان سلاح به طرفین درگیریعنی پولیس (دولتها) و قاچاقبران سلاح میفروشند. به عبارت دیگر همین سرمایه کذاران که تصمیم گیرندگان اساسی سیاسهای کشورهای صنعتی هستند حامی منافع قاچاقبران هیروئین، تروریستان وجنگ افروزان اند. هیروئین را این مهره هائی که اعدام میشوند انجام نمیدهند. بلکه آنها اجیران ویا بردگان تحت فرمان پلانگذاران قاچاق هیروئین اند. اعدام این مهره ها به هیچوجه به زنجیرمحکم تجارت وقاچاق هیرونین صدمه نمیزند، زیرا اینها مهره اند واهمیت این مهره ها به مراتب کمتر از یک دانه مرمی ای است که از فابریکه سرمایه داران سلاح تولید وبه بازارعرضه میگردد. سرمایه گذاری روی سلاح – کشت خشخاش- تجارت یا قاچاق هیروئین – سیاستهای تجارتی- دپلماسیهای جاری جهانی و دولت مداران،  دورتسلسلی است که  دربازار سیاست گردش مینماید. این زنجیر فاسد توان ملیونها انسان را مانند زمان برده داری به خوان یغمای فابریکه داران تولید سلاح سرازیر مینماید. پس گرفتن جلو این خیانت به انسان و انسانیت درگرو همین انسانهای کثیف است که جهان را به زندان همگانی و خوان یغمای، سرمایه داران سلاح، بانکداران، سیاست مداران ملوس و مراجع قضائی فاسد نموده است. اینها هستند که سرنوشت انسانهارا رقم میزنند، اینها اند که اسامه ها ، طالبها، شارونها، فیصلها، حمیدگلها، ضیاءالحق ها و هزارها مثل آنرا برای ادامه حیات طفیلی خود میسازند. همینها مسئول ملیونها طفل افریقائی، آسیائی، امریکائی و بطورکل انسانی هستند که ازگرسنگی استخوان و پوست شان می تکد و با هزاران رنج ازبدو تولد تا مرگ همراه هستند. اگر این مسابقات تسلیحاتی و فابریکه های سلاح که جیب طفیلیها را پرکرده است ازبین برده شوند. درروی زمین گرسنه ای باقی نمی ماند وحتی ده چند بالاتر ازین نفوس کره زمین را غذای کافی میسر میگردد. ازهمین سبب است که سرو صداهای توخالی بنام انسان و انسانیت، حقوق بشر، دموکراسی، صلح و همزیستی به جائی نمیرسد. وباید هم نرسد، زیرا این سروصدا ها نیز یکنوع پلان فریبکارانه همین دستگاه ها است. اگر همین دستگا ها در گفتار و رفتارخود صادق باشند جهان دیگرهیچ مشکلی نخواهد داشت. پس ما باید بدانیم که سرنوشت ما بدست دزدها ئی است که توان تغیر آن درشرایط کنونی برای ما میسر نیست. میتواند میسرگردد، بشرطیکه برده های زیر زنجیر سیا ست این طفیلیها بیدارشوند. بیدارشدن آنها نیز در آموزش و دانش است که با سیاستهای پولی جهانی امروز از اختیار بشریت کشیده شده و ازتوان این مردم گر فته شده است. 

اعدام یک دستیارویا اجیرشده ویا صریح تر گفته شود بنده این دستگاها مانع رسیدن حد اقل صدکیلوهروئین درطول حیات آن اعدام شده میگردد. اگرهمین اجیرشده ویا بنده سرمایه دار زنده بماند حد اقل هزارنفر را ذریعه همین صد کیلوهیروئین فرض شده که متعلق به صد ها فامیل میشود، آنهم زیرسلطه سرمایدارانش، فلح وازدوراقتصادی خارج وسبب مرگ تدریجی هزارها  نفروازبین بردن صد ها فامیل میگردد.  پس کدام باصرفه تراست؟ یکنفر یا صد ها فامیل؟ اما اگرهمین یکنفربتواند تربیه و فهمانده شود به مراتب بهتروقوی تر ازتعقیب کنندگان قاچاقبران مثمریت دارد. شما ازنظرخود تان، بین اعدام و تربیه چنین اشخاص شانس، برد و موفقیت  بهتری برای مجادله گران و مبارزین اصیل درمقابل قاچاق هیروئین کدام یک را میشمارید؟ بدیهی است تربیه وآگاه کردن این اجیران را. اینجاستکه مقامات قضائی حد اقل را همیشه درپیش گرفته اند، ما نیز نتوانسته ایم بدانیم که چرا؟ یعنی تا به حال نفهمیده ایم که بهترین راه مبارزه با مواد مخدر کدام است.  به اینصورت است که جوامع انسانی روزتا روز درفساد وبدبختی فرو میرود وطفیلیها با هزاران ناز و نعمت درجوامع فخر فروشی و گردن افرازی دارند. زیراسیاست روز، دولتها ومقامات قضائی و قانون گذاری حامی آنهاست. اگر این دایره شیطانی و دورتسلسل ملعونی را خوب درک کنیم تمام این سروصدا ها را میدانیم که چقدر دروغین اند و مسخره. این مسخرگی ها را ما خواهیم دانست اما درحقیقت دام شیطانی وبهره برداری همانهائی است که تا امروز با همین دستگاهای بزرگ انسانها را قاپیده اند.

محاکم ایران وقضاوت آن ازتجربه سی ساله:  محاکم ایران گذشته اززمان شاه که خیلی ها بد بود درین زمان سی سال سلطه آخندهای ایرانی چه نمونه ای را بما نشان داده است؟ صافی، صداقت، شفافیت، حق و عدالت را یا همه برخلاف آنرا به ما باز گو میکند؟ اگرما وشما به این امر دقت کنیم می یابیم که طلب درست کارکردن ازچنین دستگاهی فریب دادن خودما توسط خود ما نیست؟ تبانی حکومت آخندی ایران با پاکستان و آی اس آی که مشاء تولید، ترویج، تجارت و قاچاق هیروئین اند بما نشان نمیدهد که دولت آخندی ایران درین  خوان یغما چقدر سهیم است؟ پس از گرگها ودرنده خویان چه انتظاری بیشترازین دارید؟ همین محاکم بودند که با وسایل مدرن طبی انسانها را وادار به اقرارهای کردن به ناکرده های شان کرد. قتل های زنجیره ای را به راه انداخت. با تحمیق و فریب مردم ساده در راه رسیدن به بهشت ودادن کلید درهای بهشت به آنها، آنها را جهت حقظ و بقای چند روز زندگی طفیلی خود شان به کام مرگ فرستاد. دستگاهای دولتی و قضائی ایران با وجود قتل هزاران شیعه در پاکستان توسط سنیهای اجیر دستگاه آی اس آی، دولتهای پوشالی و نظام سرکوبگرارتش پاکستان که به اراده انگلیس دولتی درداخل دولت اند چرا سرگوشیهای مخفیانه و اغماضهای فریبکارانه دارد؟ این صاف وساده حفظ بقای ننگین خود شان است نه چیز دیگر. پس ازچنین دستگاه ملوث توقع پاکی و صداقت دوراز تعقل و انصاف است.

دولت و محاکم افغانستان و شفافیت آنها: این یک دیگربه تمام افغانها قابل دید و فهم است. اگررنج وعذاب بیست ساله جنگ، چباول، غارت، کشتنها، عذابدادنها و بی ناموسیها نمیبودهیچ یک فردی ازآن کشورحاضرنمیشد فریب دستگاهای خبیث غربی را خورده و به دست نشانده شان زن و مرد آنکشور رأی بدهند. چنانچه در دوم انتخابات ریاست جمهوری طشت این رسوائی نه تنها ازبامها بلک ازآسمانها فرو غلطید. مردم ما چرا زن و مرد صف بستند تا درسال 2004 به نماینده امریکا  کرزی رآی بدهند؟ مردم بیچاره و درمانده شده بود. آنها با آگاهی تمام و امید اینکه تحت حمایه نماینده امریکا خود را از گیر ودارجنگها طالبها و پولیس پاکستان نجات میدهند. ای وای برین آرزوی نا بجا! اما بدیل دیگری نیز وجود نداشت و ندارد. باهمین کثافت باید ساخت زیرا اگر گرگان ما را رها کنند ما بدست شغالان پارچه پارچه و ستمکش خواهیم شد. بنا بران مردم ما دریدن این گرگان را از ستمکش کردن شغالان بهترارزیابی میکنند و چاره دیگرهم ندارند. سرخ تنفر بار با شعارهای دروغین وبه رنگ زیبای سرخ که معنی خون برکف را میدهد چه پلانهای شومی که بسر نمی پرورانید. غلامان زیرشعار بیرق سبزبا کلیمه و اعتقادات مردم چه بازیهائی نبود که نکرد وچه خونهائی نبود که نریخت. میخ کوبیها برسرانسانهای این مرزبوم، سوختاندن اطفال درکانتینرهای پراز ریک وقیر داغ ثمره کار همین کلیمه گویان دروغگو زیر بیرق سبزو به اشاره عربستان سعودی و فرمانهای آی اس آی بود. وقتی عطش خبیثه آنها ارضا نشد. خود فروشهای طالبی را به میان آوردند و داروندارفرهنگی، زراعتی و انسانی این سرزمین را به نابودی بردند. مرکز این همه سازماندهیها درکجا بود و از کجا صادر شده بود؟ بدیهی است که از امریکا به کمک عربستان سعودی و پاکستان. حالا درین سرزمین کدام یک خود را حامی منافع آن میداند. امریکا و دیگر کشورهای غربی. پس میخواهید چنین دولتی برای شما شفافیت، قضاوت و صداقت را به نمایش بگزارد؟ هرگزنه وهرگز چنین نخواهد شد. همینها هستند قاچافبران هیروئین و زارعین و تشویق کنندکان زرع کوکنار. شما به گفتار شان نه بینید.  اعمال و کردار شانرا ملاک قراردهید. با تمام سلاح مدرن جهانی همه کشورهای غربی درین کشور آمده اند اما درطول نه سال بجز چند تعمیرخود ساخت نمایشی که توسط دزدان زمان چوروچپاول ساخته شده و چند سرک معمولی دیگرچه کرده اند؟ همان کمهای جهانی چه شد؟ مگر انجوها برای غارت و بازگرفت همان کمک ها به افغانستان نیامده بودند؟ همین ها اند که آی اس آی را تمویل نموده و ای اس آی طالبان را با سلاحی که همینها به اختیار شان قرار میدهند مجهزنموده وبرعلیه خود درجنگ پلان میکنند تا بودن خود را درین سرزمین توجیه کنند. ورنه طالب، آی اس آی و پاکستان کسان دیگری نیستند بجز انگلیس و امریکائی پیران و تمبان پوش. چرا این بازی را به راه انداخته اند؟ برای برون کشیدن سرمایه ازدست تیکه داران دین و شریعت غرای نبوی عربستان سعودی و توجیه حضوردوام دارخودها درآسیا و درکنارشرق میانه، تا پیشرفتهای چین، هند و درعین حال حرکات نظامی روس و پشرفت های تخنیکی جاپان را ازنزدیک زیر نظر داشته باشند. به همین سبب است که امریکا و دیگر کشور های غربی تمام آدم کشان، ناقضین حقوق بشر، تروریستان و فوندامیتالیستان را درین ساحه جهان زیر اراده و تسلط خود دارند. پس ما وشما با چنین توقعات خود را فریب نمیدهیم؟  حال چرا تلاش میشود تا سروصدا های بازگرداندن زندایان افغانی ازایران بالا کشیده شود؟ برای اینکه بین مردم ایران و افغانستان کشیدگی را دامن زده وحمله نظامی خودرابران کشورساده ساخته و توجیه بدهند. ورنه محاکم افغانستان کدام فیصله سالم را نموده اند که حالا ما زندانیان افغانی درایران را برای محاکمه درافغانستان طلب کنیم. آوردن زندانیان و دستیاران قاچاقبران هیروئین درافغانستان به آن می ماند که برای زالوئی چون دیوان قضائی افغانستان گاو شیری دیگری را خریده وبه اختیارشان قرار دهیم تا توسط پلانگذاران اصلی و اساسی تولید، پروسس ، تجارت و قاچاق هیروئین دوباره خرید شده و به کام مرگ فرستاده شوند. مرگ مرگ است با فرق اینکه مرگ اولی ختم شخص و بریدن کلک کوچک بدنه شیطانی قاچاقبران هیروئین. اما مرگ دومی همان مرگ است اما با معتاد ساختن و کشن چند فامیل و شخص دیگر. پس این سر وصدا ها همه گذابی است. الی اگرمدرسه دیگری بنا نهاده شده و آن زندانیان دران تربیت شوند.

 کشورهای غربی ودرون هزار رنگ آنها: کشورهای غربی درفکردلسوزی برای من و تونیستند. آنها از بی خبری، بیسوادی و جهالت من و تو استفاده برده کارهمیشگی خود را میکنند. اینها همان پشکهای زاهد هستند که تسبیح راهبه ای و صلیب عیسائی را برای فریب ما موشان بی عقل به گردن نهاده اند، وقتی زمان حمله و کاربرد ایشان برسد دیگر وقت ازدست ما رفته است. آنها درتلاش اند حاکمیت دولت دست نشانده یهودی (بنام اسرائیل) را که درحقیقت بجزنام نشان دیگری ازموسی و یعقوب ندارند برخاورمیانه تسلط دهند. آنها همان یهودیانی اند که همین غربیها آنها را قتل عام کرد وامروز ازآنها دستکش ساخته تا به قدرت آن طشت نفت را از شرق میانه بالا برده و به دهن کثیف خود برساند و سراپا آنرا بنوشد. بعد ازان است که فرصت محو قوم یهود باردیگر دربین کشور های غربی مطرح خواهد شد.

برای چنین یک پلان شوم آنهاست که مرکزتجارت جهانی تخریب و به بهانه آن دراول جهت فریب اذهان جهانیان طالبان خود ساخته وخود بافته خود را جهت تمرکز و جابجائی قوا درقلب آسا درحاشیه رانده و بعدا" سنگ اساسی سر راه خود را که صدام بود ازمیان بردند. درعین حال زمان لازم را برای تجدید قوای اجیر خود یعنی آی اس آی و طالبان مهیا نموده وحال در بازی با آن مشغول اند تا اساسات زیربنائی نظامی  خود را درین سرزمین کوهستانی اعمار نمایند. به همین سبب است که انجو های خود مختاربرای اعمار مخفی چنین دستگاها و بکاربرد کمکهای بنام افغانستان را دران راه غرق وغارت کنند. اسامه بن لادن بحد کافی درکوهای صعب العبور افغانستان محلهای مخفی برای سربازان و کارمندان غربی اعمار کرده است. حالا زمان آن رسیده تا خود شان دران مخقیگاه ها به کارهای تختیکی وسازوبرگ دادن وسایل ثابت جنگی وتعرضی که روی اسامه نمتوانست حساب شود، بکارمشغول شوند. سرمایه آنرا قبلا" بنام کمک برای دولت افغانستان فرستاده اند. بنا بران ما درشناخت رنگهای این پرطاوسی جهان استعماری با این فکروعقل کم نمیتوانیم کاری را انجام دهیم. هرقدرتلاش وطپش کنیم بیشترحلقه داری را که درگردن ما انداخته اند تنگترمیسازیم. بزرکترین تارهای این حلقه دارهمانا اختلافاتی است که بنام زبان ، دین و عقیده، قوم و تبارمنطقه و کشوردربین ساکنین این خطه جهان و بخصوص بین ما افغانها کاشته شده و چنان ریشه گرفته است که فکر نمیکنم ما با این تلاشهای بیجا، بی مفهوم و غیر علمی ازین مخمصه خودرا رهائی بخشیم. ما به جائی رسیده ایم که همین اختلافات را کم ساخته نمیتوانیم، چه رسد به جائیکه همه را درراه مبارزه با این بیداد متحد وسوق دهیم.

نهادهای حقوق بشر و استقلالیت آنها:  نهادی که خود محتاج کمک است چگونه میتواند تصمیم مستقل و عادلانه بگیرد؟ بزر گترین تمویل کننده دستگاه ملل متحد، شورای امنیت، مراجع قضائی بین المللی و تمام نهاد های مدافع حقوق انسان درگرو سرمایه جهان غرب است. به همین اساس است که دورنگیها و دو روئیهای آشکار امریکا وجهان غرب را نه تنها جهان جلو گرفته نمیتواند بلکه برروی آن اشاره کرده هم نمیتواند. نهادی که تا این سرحد به ملکیت شخصی سرمایه داران تبدیل شده است کجا میتواند شکم گرسنه وبه پشت چسپیده طفل و زنان و مردان جهان را منعکس کننده باشد؟ پس همه این سروصدا های حقوق بشر، بشردوستی، دموکراسی و آزادیهای سیاسی ، ازحلقوم سیر اروپا و امریکا برخواسته و انعکاس آن به همان مراجع برمیگردد. به همین لحاظ است که تمام سروصدا ها وجبی ازجای خود نمی جنبند زیرا مایع صداقت دربین این همه جامد گوئیها وجود ندارد تا آنرا سیالیت بخشیده و جهان را صاف، پاک و تنویز سازد.

حال بر میگردیم به جمع بندی و اعدام افغانها درایران: درچنین فضای تیره وتاربگذارید تا وجدانها خود شان قاضی شوند ورنه شما زره ای هم به عدالت نمیرسید. اگر افغانهای محکوم به اعدام را از ایران طلب کنید همان گاوی را میخرید برای قاضی صاحبان فوندامیتالیست و بی شعوری که تا امرموز یک قضاوت عادلانه قابل گفتن وقدم پاکی برای برداشتن درآنها سراغ نشده است. درایران با خون آنها بازی و تجارت میشود، اما درافغانستان و دستگاه قضائی آن با فامیل محکوم، انسانیت و کرامتش بازی و تجارت گردیده و در اخیر هم به همان بد راهه قرار داده میشود تا رزالت وپستی خود را به یمن چند دیناری که بدست قاضی خود فروخته شده بی همه چیزمیگذارد از سر گیرد. خوانندگان گرامی این عینک سیاه وبد بینی نیست که من آنرا بچشم زده باشم، این واقعیت تلخ زمان ماست. اگر شما با من موافق نیستید، چشم به انتظار شما می مانم تا برایم با دلایل غیراین را ثابت سازید.  با تشکر ازحوصله مندی شما  میخواهم راه های برون رفت را فکرکنید، فکرکنید نه اینکه تصور. امید وارم من نیز درتصورات خود غرق نشده باشم.

 


بالا
 
بازگشت