حسن پیمان

 

نهادینه سازی تدریجی دمکراسی درروند

دگرگونیهای جامعۀ قبیلوی

تأثیرمتقابل قانون ودموکراسی در نظام فدرالی:

درنظامیکه از پیاده نمودن ونهادینه سازی دموکراسی حرف به میان می اید،باید در مرحلۀ نخست،این نظام یگ قانون دموکراتیک بخود بسازد.چونکه درنظام دموکراتیک،قانون دموکراتیک ودمو کراسی منحیث پدیده های سیاسی ،لازم وملزوم یک دیگراند وبا هم ارتباطات متقابل وتحت شعاع یک دیگرکار برد عملی داشته وبالای یک دیگرتاثیرگزارمیباشند.و در سایۀ یکدیگر،رشد وتحقق میابندو به حمایت ازیک دیگرراه رشد وتکامل رادربین جامعۀ قبیلوی پیدا میکنند ومتحدا چارچوبه وساختار های بنیادی جامعۀ جامد قبیلوی را شدیداتحت تحدید قرارمیدهند.اما در عکس این حالت با غیر متجانس بودن خود،از نظرماهیت خود بر ضد هم قرارمیگیرند.اگر"قانون"ماهیت دموکراتیک  و"دموکراسی"ماهیت قلابی یا دیما گوژیک باشد،دران صورت  در ساحۀ عمل وتطبیق،یک دیگررا نفی میکنند.ویا به عبارۀ دیگر،اگرمشی سیاسی دولت درعمل ارتجاعی و ضد دموکراتیک باشد،عملأبرضد قانون قرار میگیرد. وقانون زیر پامیگردد،واگرانتخاب خط مشی سیاسی دولت با  برنا مۀ دموکراتیک،وارد کارزار عملی گردد،وقانون ان اگرارتجاعی وضد دموکراتیک باشد،بازهم با هم درمباینت قرارگرفته وماهتأ یک دیگررانفی ودرتنا قض وتضاد قرار میگیرند که،در ان صورت،نه قانون زمینۀتحقق پیدا میکند،ونه هم دموکراسی در سایۀ قانون ارتجاعی میتواند در بسترخموش جامۀ سنتی وبستۀقبیلوی ره یابد.ونه هم جامعه میتواند،درحالت کورورکوداهرامهای سنتی قبیلوی وقبیله سالاری،راه رشد وتکامل سالم ونارمل وباثبات ومطمئن  رابرای خود دریابد،بل اسباب سرکوب دموکراسی ودوام بیشتر استبدادمیگردد.

اتباع در نظام فدرالی،درهمه عرصه ها سهم فعال میگیرند،گرفتن سهم فعال ومشارکت وسیع بدون تبعیض وامتیاز مطابق به قانون وشائیسته سالاری،در پروسۀ سیاسی وفعالیتهای سیاسی،پدیده دموکراسی زنده وقوام می یابد وجان میگیرد وگسترش میابد.وراه های گونا گون ووسیع برای سهمگیری ومشارکت فعال تمامی اقوام وقبایل درسراسرکشور،موجود ومیسرمیگردد.سهیم شدن درانتخابات دموکراتیک پارلمانی برمبنای ایجاد شورا های محلی ازکوچکترین واحدهای اداری،ولسوالی تا سطح شهری وولایات مرکزی براساس حق رأی ازاد هر فرد وحق کاندید شدن بشکل انفرادی از موضع مستقل ویا ازطریق حزب سیاسی،انجمنها ویا اتهادیه ها.ویا براساس اتحاد وائتلافها ویا ازطریق ایجاد یک جبۀ وسیع سیاسی بطوراگاهانه ،سهم فعال میگیرند.که با پیش کشیدن  نماینده های بر حق وشائیستۀ خود بدون در نظرداشت هیچگونه تبعیض وامتیازاز یک دیگر از نظرجنس(زن ومرد)در کمپاینهای انتخاباتی،بطوراگاهانه سهم فعال وشائیسته خود را ادا مینمایند.

 

نقش روشنگران در نهادینه سازی دموکراسی:

برای عده ای از روشنگران،بسا دشواراست،که درواقعیتهای درون جامعۀ قبیلوی،بدون جبن وهراس وواقعگرایانه وبدون جانبداریها،صادقانه اعتراف نمایند.همه ای واقعیتها وعوامل درونی وبیرونی وعلل ومعلول انرا از موقف دیگرانیشی واز موضع روشنفکری،تحلیل وارزیابی عینی نمایند وتمامی پدیده های  ما حول خودرا واقعبینانه مطالعه وبررسی نموده ودرواپسین نتیجه گیری بطرف(راست وچپ)افرطی،ویا به  انواع بیماریهایقومی،زبانی، ونژادی واتنیکی سر گران وگیچه میشوند.  بگونۀمثال،در قبال انواع ستمهای  طبقاتی وبهره کشی انسان توسط انسان،ورنج وزحمت فقرطاقت فرسا،(ستمهای گونا گون  ملی،مذهبی،نژادی،زبانی وقومی)از سده ها به این طرف که دربین این جامعۀقبیلوی موجودبوده وعملأ جریان دارد،وبه اوج خود نیزرسیده است،بمثابۀ واقعیتهای درون جامعه وکلیه ای مسائیل وپدیده ها را تحلیل وارزیابی مینمایند واما زمانیکه بالای مسائیل ملی واتنیکی میرسند،مقابل ان سکوت اختیارمینمایند وطفره میروندوازکناران با بیم وجبن،عبورمینمایند.که،دراین ارتباط روشنفکران نیزبه دسته ها تقسیم میشوند.

اول:-روشنفکران محفظه کار:-که درحقیقت اینها روشنگران دگر اندیش محافظه کار اند،افشای مسائل پوشیده  سیاسی ومسائیل ملی واتنیکی را وافشای عاملین تفتینگرتاریخی انرا،یک خطروضرربرای ایجاد وحدت ملی وتشدید نفاق ملی پنداشته ومحافظه کاری وحفظ حالت فعلی را که در حقیقت امرمشروعیت دادن به سیطره جوئیهای فاشیسم قبیلوی وتشویق بیشترمشی بر ترجوئیها وحل دموکراتیک انرا به صد ها سال دیگرهم  به ایندها.ها محول مینماید. میباشد.که اگرطالب وپنجابیها هم بیاید ،این وطن را دودسته به ایشان تسلیم میدهند،چون وطنفروشی در بازار سیاست(سیل)وارزان گردیده،ازان باک نیست که وطن ازدست میرود.ا؟مهم انست پلانهای برتر جویا نه ای که توسط ای-اس-ای-این محورشرارت و مرکزتیرورسم بین امللی که روی دست دارد،هرچه زودتر تطبیق گرددوکدام کرسی جدیدی به اقبالش مصادف شود.

دوم:-روشنفکرنقابدار(طالب نیکتائیدار):-

که از موجودیت واقعی وعینی تمامی پدیده های درون این جامعه،واز تحلیل وارزیابی ان بخوبی بدر امده میتواند،واگاه است،واما بنا بر( اخطار های نیات درونی برتر جوئیهای قومی وقبیلوی ونژادی وزبانی وسمتینهفته درنهاد خود.ا؟نمیتواند از موضع روشنفکری وواقعیت گرائی،به هستی وموجودیت عینی وتکذیب ناپزیرستمهای گونا گون"ملی واتنیکی" درون جامعۀسنتی قبیلوی،منحیث یک پدیدۀ شوم،وهیزومی برای شعلورنگهداشتن،جنگهای کثیف ولعنتی که تا هنوزادامه داشته است،برای یکبارهم نمیخواهد،منحیث یک روشنفکر به پیشگاه این ملت وملیتهای تحت استبداد،اعتراف نماید،وراه های مبارزه علیه این پدیدۀ شومرا   مردانه وروشنفکرانه مطرح سازد،اما دراین راه برتر جویا نۀ خود سخت مصمم است،بنأاین شیوۀ موضع گیری او،دنباله روانه نبوده،بل بطوراگاهانه وبا یک اطمینان کامل رسیدن به قدرت و"یک قومی سازی افغانستان.ا؟"سعی وتلاش مذبوها نه مینماید.افشا گری ومبارزه علیه سیطره جوئیهای قبیلوی ونژادی را متهم به "تجزیه طلبی وبه اصطلاح توته توته سازی.ا؟"افغانستان،میپندارد.که این طالبان نیکتائیدار،ظاهرا سالم وبه چهرۀ روشنفکرانه اراسته وپیراسته واما در باطن وطینت خود ، نیات واندیشۀ تفوق طلبی وحس بر تر بینی اتنیکی وزبانی ونژادی وسمتی وانهم جامۀ خرافی مذهبی او،برایش اجازه نمیدهد که از موجودیت انواع ستمها در این جامعه سنتی قبیلوی میراث بیش ازصد سال حاکمیتهای یک قومی ورژیهای بر ترجوئی ان بطورمردانه ووطنپرستانه اعتراف نماید.اما بر عکس با نهایت احتیاط ومحافظه کاری وارتجاعی اصل اندیشه های  بر ترجوئی خودرا بخاطر دفاع  ازبقاء وانحصار قدرت سیاسی یک قومی،بمقابل این واقعیتهای عینی وتکذیب ناپذیرتاریخی،سکوت  وخموشی را اختیارمیناید.تا که تا ریخهای جعل ویک جانبۀ پیشینه های درباری بدون تغیر واصلاح باقی   بماند.این نوع روشنفکران بجای اینکه،علل ومعلولی این همه جنایات وفجائیع وخونریزیهای که،تجاوزومدا خلاتیکه عملا برای تجزیۀ افغانستان ،تحت عنوان(جنوبی وشمالی.ا؟)ادامه دارد وهمه مسائیل در محورمسائیل ملی،اتنیکی وبر تر جوئی وانحصارقدرت سیاسی میچرخد،انرا بر ملا وافشا نماید،وراه های حل صلح جویانۀ  انرا پیشنهادنماید ،ویا علمأ انراردنماید، ویا طرد انرا عالمانه وعاقلانه، نه جانبدارانه ونفاق انگیزانه ووارونه سازی واقعیتهای تأریخی،بپردازد،ازهمه طفره میرود وبه ملیگرائی میلغزد.وتغیر موضوع مینماید که،درپروسۀرشد جنبشهای مترقی وپیاده نمودن ونهادینه سازی دموکراسی دربسترکهنه ونها دهای خرافی این جامعۀ قبیلوی،سدها وممانعتهای بزرگ وخطرات جبران ناپذیری را،ایجاد مینماید که از پیشینه ها ی بیشتر از صدسال است که چنین رفتارهای قبیلوی معمول بوده وطور سنتی ان ادامه داشته است.که بیان کننده  خصوصیات وویژه گیهای عمیق جامعۀ قبیلوی عقب مانده سنتی میباشد.ا.ا--بگونۀ مثال:درجامعۀکه حتا(مرده وزندۀ ان،درودیه وتسلیت نامۀ ان بروح" شهدای گلگون گفنانش...."" در اسارت ودر گرو برتر جویان قبیلوی ان،قرارگرفته باشد،ودرمقابل ان حساسیتها نشان داده شود،وقرار قرار وارام  ارام،ازهمچو مراسم جوامع تحت ستم،حق امتیازی و(باج.ا؟)نیزدرا ینده  گرفته شو د،ونویسندۀ ان"صاحب این قلم نیز تحت تحدید قرار گیرد که چراصرف به گلگون کفنان جوزجان درود فرستادی و"به "گلگون کفنان سائیر مناطق "درود نفرستا ده اید  ا؟)، که تبصره  نمودن بالای ان باعث ضیاع وقت است .به پاسخ  منقد محترم "محمد اقا شیرزاد"صرف همینقدرباید گفت که :"هر سخن جائی وهر نکته مکانی دارد.ا؟" یعنی هرواقعه وحادثه تاریخی در همان زمان ومکان معنی خود ش باید رسیده گی گردد وحرف ان بموقع ان زده شود.ا؟پس نمیتوان که کلیه ای حوادث تاریخی را دریک درودیه گنجانید.وهمینکه شما سوال میکنیدا"چرا دران منطقه وچرا دراین منطقه.ا؟ کفایت میکند،شما خود افغانستان رابااین سوال خود، به "منطقه ،منطقه وتوته،توته"تقسیم نمودید .ا؟ واین نشاندهندۀ انست که،ریشه های تعصب وزورگوئی واندیشه های باطل برترجوئی به حدی به عمق ونها دهای بسته این جامعه فرو رفته ونفوذ نموده وبه اهرامهای کور وتار پود این جامعه ریشه دوانیده است که،براستی هم نهادینه سازی دموکراسی برای درهم کوبیدن چوکات پوسیدۀ قبیله سالاری،به مشکلات ودشواریهای زیادی مواجه خواهد گردید.اما برای بر اورده ساختن این ارمان مردمی ،این دشواریها یک امرعادی وطبعی هست.اچونکه بدون افشا وبر ملا سازی جعلهای تاریخی وبدون اتکا به اسناد موئثق ومعتبر وعلمی ودست اول تأریخی،وبدون مطالعه وشناخت جامعۀ قبیلوی با علل ومعلولهای درونی ان وبدون اگاه سازی توده ها ازین واقعیتهای تأریخی،استقرار نظامهای دموکرتیک نا ممکن است.وافشای واقعیتهای تاریخی،مطالعه وشنیدن ان برای یک عده نهایت تلخ تمام میشود،امابرای تاریخسازی واقعی وبیان واقعیتهای نهفتۀ تاریخی وگوشه های سانسرشده ان به همه نویسنده گان به هر سطح وسویۀ که باشند،وبه همه تاریخ نگاران وپژهشگران،ضروراست انرا در برگه ها ی نوین وزرین تاریخ بیاورند ورفع مسئولیت نمایند تا بازهم بقسم جعل به نسلهای اینده به میراث نماند،واینکه کسی میخواهد یا نمیخواهد،خوش میشود ویا خفه این مربوط به خودش وپربلم خودش است ر .میتواند به رد ان هرچه اثار ومواد مستند دارد برای مطالعۀ خوانندگان عزیزبه نشربرساند ،ازاد است.

وهمین حالا ما به چشم سرمیبینیم که چه سیاست بازیها ودلقک بازیها وموضعگیریهای چند جانبه،روی پرده وزیرپرده برای تجزیه وخرید وفروش افغانستان بر سر تحقق منافع استراتژیک کشورهای مداخله گر،چه  کشمکشهای است که به سرعت جریان دارد .ودراینجا به وضاحت دیده شد ودیده میشود که کدام کشورها وبویژه از کشور های همسایه درزدو بند ،وبا همکاریهای شاه شجاع های داخلی وحلقات برترجوی ومتعصب وفساد پیشه وابسته به ان،پلان تجزیه "وتوته توته" سازی افغانستان(جنوبی وشمالی.ا؟)،عملا روی دست گرفته شده است؟این به"همگان معلوم است که ،پاکستان وشبکۀجاسوسی جهنمی ودوزخی ان"-ای-اس-ای-"بمثابۀ محور شرارت  وشیطانی وخون اشام ضد بشریت که به مرکز تیروریسم بین المللی مبدل شده است وبا هزاران جادوگری ومداری گری،چون اژدهای سیاه ،به گردن امریکا حلقه زده ودهان گشوده،ودرصورتیبکه رفتارهای امریکارا طبق میل ومنافع خود مشاهده نکند،ناگهان بایدهرکجا که دلش خواست نیش بزند وذهر خودرا بریزد.ا؟وبا این نیرنگ امریکا ومتحدین را به وسواس ودلهره وبه مخمسه انداخته وخواسته های خودرا بالای ان می قبو لاند.ا؟-درحالیکه اگربه طالبان از جانب پاکستان وشبکۀ استخباراتی جنایت کار پاکستان کمکهای نظامی  ولوژیستیکی وتربیۀ  سربازان  تیروریستی،بکلی قطع گردد،طالبان حدود بیستو چند هزار نفری بیشتراز دوهفته مقاومت را ندارند ،که این مطلب هیچگاه طورمسئولانه بمثابۀ یک راه حل مطرح ومورد بحثهای جدی قرار داده نشده است.تا بالای پاکستان ولانه های تیروریستی ان،فشارهای فوق العاده نظامی اورده شود،که پاکستان شارلتان  بارها در قضایای  افغانستان ثابت ساخت که هیچگاه  نه به در د امریکا ونه به درد متحدین ونه به درد افغانستان خورده ونه  میخورد چونکه زیاد وبیش از حد دروغ میگوید وفریب میدهد ودر هیچ گفته وکردۀخود صادق ووفادارنبوده ونیست.ا؟لذا،ایالات متحده بجای اعتماد زیاد بالای پاکستان که به تار جولا پیچانیده خودرا رها نموده،بجای ان با یداعتماد کشور های منطقه را بدست بیاورد ومناسبات خود را با کشورهای هند وچین وروسۀ فدراتیف وسائیر کشورها ی همسایه بیشتر ازپیش بهبود بخشد وزیمینه های تأمین صلح وثبات رایکجا با این کشورها دراین منطقه مهیا سازد ،وپاکستا نرابا طالبانش مهار وازادی واستقلال برحق وداد خواهانۀ پشتونها وبلوچهای تحت ستم انطرف خط دیورند را برایش حاصل کند وتمامی لانه های تروریسم انرا ازبین ببرد ودر افغانستان نیز یک حکومت انتخابی پارالمانی فدرالی راازطریق انتخابات ازاد ودموکراتیک مستقرسازد،وهمان کمکهائیک درجنگ خانمان سوز مصرف میگردد،به این کشورجنگ زده وویران وبه ابادی وبه باز سازی ان بمصرف برساند.ازجمله مسائیلی بودکه جدا قابل غورومباحثه بوده وبخاطر انکه، بدون تجزیه پاکستان تحمیلی  نیم قرن پیش درد سر دراین منطقه بویژه به افغانستان ،وضع وجو سیاسی منطقه وجهان همیشه غبار الود    وناارام وبی ثبات خواهد بود.ا.ا.ا درغیر ان میبینیم که بویژه دراین اواخر،باز هم به تعقیب جرگه های نمائیشی وکنفرانسهای فرمائیشی،از بن،لندن تا کابل،سیاست بازی وتر فند های پشت پرد ه که،بر ضد منافع ملی ومصالح کشور،ضد وحدت ملی واستقلال وتمامیت ارضی کشوردرجریان است،چیره میسازد که،باید افغانستانرا بعد از قتل عام وکشتار،تبدیل به قبرستان نموده،برسرمنافع ازمندانۀ خوش،کشورهای جهان بر خلاف تعهدات ووعده های خود،تحت سیاستهای دوگانه ونیرنک بازی های چند گانه وچند بعدی پاکستان وشبکه های جاسوسی ان،در سراسرپاکستان وجهان ریشه دوانیده است.مجبورشده اند که به خواستهای طالبان اجیر ،این (اجیر اجیران)که   نقش اساسی انگلیس ورفع وگشائیش عقده ها وکامپلیکستی های انتقام جویانۀ،متراکم شده سه جنگ افغان انگلیس که، دران پوزۀ استعمارگران بریتانیائی به خاک  ما لیده شده بود،دوباره به همان اجیرومذدور خود"پاکستان"که در همان برهۀ زمان بخشی از هند برتانوی بودو در  نهادانتقام  جویانۀ ان نهفته ،والان نیز خودراازغلامان حلقه بگوش انگلیس میداند،سپرده شود..ا؟

بنأ، اذعان باید کرد که:این جرگه های نمائیشی وکنفرانسهای فرمائیشی وبد نام کننده ازبن،لندن تا کابل بلا خره قسمیکه دیده میشود،جز اینکه ،منجر به تحقق پلانها وارمانهای-ای-اس-ای- برای اشغال افغانستان  وحزف نامهای رهبران طالبان ازلست سیاه که تخمین به (138)نفرمیرسد(1)که،بخاطرتأئید ومشروعیت بخشیدن پلانهای    شوم وخونین بعدی-ای-اس-ای- برای اشغال وپایمال سازی سراسرافغانستان که دران هیچگونه تضمینی ؟ا گر وجود نداشته باشد،که اسباب تشویش ونگرانیهای زیاد در منطقه وجهان اغاذ یک جنگ غیر پیشبینی شدۀ رادرگیرخواهد ساخت که جهان را به خطرات جدی وتباه کن مواجه  نموده.دراین عصر اتم وسلاح پیشرفتۀ وهولناک ان،نمودار همان قیامتی خواهد بود که در خیال خود پرورانیده وتا الحال منتظران بودیم،وغروب افتاب حیات وزندهگی بشریت ،دراین قرن بیستویکم میباشد .

  روشنفکر(مزبزب):-این روشنفکرچندان موقف قاطع وروشن دربرخوردبا مسایل وپدیده های ماحول خود نداشته وازچکیدۀ دستۀ روشنفکران فوق بوده،مسائیل را با محافظه کاری وبا یک بیم وترسی که،بنا برعدم حمایۀ  ان از طریق نهاد های سیاسی،واجتماعی واحزاب وعدم پایگاه اجتماعی،موقف های چند بعدیرا پیدا میکند،ویا هررژیمیکه بیاید به بهانه های مختلف در خدمت ان قرارمیگیردوخصلت ابن الوقتی پیدا مینماید.

 

روسنفکردگراندیش ومترقی:-رسالتمند وهدفمند وواقع بین بوده،که تمام پدیده های سیاسی،اجتماعی ،ملی  واتنیکی را،به شکل ریالیستیک و"ابجیکتیو"بررسی وارزیابی نموده،باسازش ومحافظه کاری جبن سیاسی هرگونه خیانت وبی عدالتیها وفساد ،سازگار وهمسو شده نمیتواند،وبا هرگونه نوع خیانت ومعاملۀ که بامنافع ملی ومصالح میهن مباینت داشته باشد،با ان اشتی ناپذیر میباشد.وبا جدیت وبا جرئت وبا شهامت وبا قاطعیت معقولانه،با پدیده های ماحول خود بر خورد اصولی ومنطقی مینماید،وتمام تلاشهای ان روشنگری واگاهی توده ها بوده،ودرنهادینه سازی دموکراسی در بستر کور وبستۀجامعۀ قبیلوی-سنتی ودفاع از موضع گیریهای  ،روشنگران ودیگر اندیشانۀ خود میباشد.این روشنفکران ودیگراندیشان،   نقطۀ امید ومیدیای تحول ونطفۀترقی،دموکراسی وازادی برای جامعه بوده که ازتمام طبقات واقشارواصناف مختلف جامعه نمایندگی مینمایند.وبا طرد کلیۀ ویژه گی های قومی قبیلوی،اتنیکی وملیگرائی افراطی ونژادی وغیره خصوصیات منفی ومضر،محافظه کاری،ابن الوقتی ،خیانت وجنایت وبیعدالتی هاراازوجود خوددور میسازد وبمثابۀ انسانهای روشنگرپاکنهاد وصادق وعاری ازتمامی انحرافات ،بطورمسئولانه وبا احساس وطنپرستی برخورد نموده  ودرموضع روشنگرانۀ خود قرار میداشته باشد.دردورنج جامعۀ خودرا به درستی درک ودررفع علل وعوامل عینی ان،مبارزۀ اشتی ناپذیر مینماید.روشنفکران ترقیخواه ومترقی در طول مبارزات شان همیشه مورد تحدید واتهامات نا روا ودسائیس وتوطیۀ های گونا گون،قرار گرفته است،وبه انواع وذرایع مختلف تیرورشخصیت گردیده ویا نیست ونابود گردیده اند ومانع حرکت،فعالیت،تبارز ومبازات ازادیخواهانه ودگر گون سازانۀ انها میگردند.وحتی این بیماری ها دربین خود همین روشنفکران نیز بمراتب بیشتر دیده میشودکه با بسا حسادتهای تنگنظرانه گروهی یا اتنیکی ویا حسادت همچشمی گری ، نمیخواهند به یک دیگرتن دهند،ودر همه ای عرصه های سیاسی اجتماعی فرهنگی و...جلوتبارز  حتی نخبه گان ورجلان ساسی اجتماعی خودرا نتنها حسادت مندانه میگیرند ،بل تا جائیکه میتوانند  به گروه های  سیاسی سابقه ویا ملحوظات دیگرمتهم نموده وهنوزهم در بستر بیماری خطوط قبلی خود جامد لمیده اند،تا که میتوانندازهمان دید گاه ها ی تنگنظرانه سیاسی یا اتنیکی میکوبند وتخریبویادهان کجی مینمایند،که به اسیاب دشمنان اب میریزند.ا؟ که البته این همه بیماریها وتیرورهای سیاسی شخصیتهای قابل اعتماد مردم،درمبارزات روشنفکران دیگراندیش،هیچگاه کدام تازه گی نداشته است،واما هیچگونه توطئه ها ودسائیس وممانعت ها وتحدید هانیز نتوانسته است جلومبارزات وطنپرستانه ودیگراندیشانۀ انها را درراه تحقق ارمانهای مردم وطن وازادی ودموکراسی تأمین عدالت اجتماعی،برای ایجاد یک جامعۀ ازاد ومرفع عاری از هرنوع ظلم وستم واستبداد وزورگوئی وبر تر جوئی های اتنیکی،رابیگرد.

..

 واما نیمه روشنفکر مزبزب وخود برتر جوی،در حالیکه خوب میداند،دموکراسی به مثابۀ الۀ تحدید کنندۀ  قدرت مرکزی درنظام فرتوت قبیلوی وقبیله سالاری سنتی وخرافی بوده،زمینه های گزینش سنگ بنای تحولات وترقی در بسترکوروجامد جامۀ قبیلوی است،ازان طفره میرود وازوقایع وتحولات عینی ودرونی جامعه که عملا جریان دارد،انکارمیورزد،وبخاطرحفظ حاکمیت برترجوئی وعظمت طلبی قبیلوی و"یک قومی سازی  افغانستان.ا؟ ازهمه چیزمیگزرد وهمه ارزشهای ملی اساسی واجتماعی وعقاید مردمی خودرا زیرپا مینماید،رول ملیگرائی افراطی ونقش منفی را در این راستا به بازی میگیرد.واین مرض غدۀ سر  طان مزمن(حل  دموکراتیک مسئلۀ ملی)را چون رژیمها قومپرست اسلافش به حل لانگ ترم ودورنمای تکامل جامعه که چندنسل دیگری را باز هم پشت سربگزراند،به عهدۀ نسل ایندۀ تاریخ میسپارد،واصلا یک امرمهم تلقی ننموده واین  سیلاب خونهای که درکشورجاریست،نیزبااین موضع گیری ها به ان برائت میدهد،ودرراه جنبشهای فکری ونهضتهای دمو کراتیک اینده نیز،سد های بزرگی ایجاد مینماید.گروه ازاین نیمه روشنفکران امروزی بنا برخصوصیات جاه طلبی ومقام پرستی در یک موقف  ومشی سیاسی کجدارومریز،درجریان تغیرات اوضاع وحالات سیاسی با بکاربردی از روشهای محافظه کارانه،بخاطرانکه کدام ضرری متوجه خود ایشان نشود تحت  شعاع سلطۀ نظام برترجوئی وجنگهای اتنیکی وقومی قرارگرفته،با مبارزینیکه برای افشای حقائیق تارریخی تلاش میورزند ممانعت مینمایند وحساسیتهای اتنیکی نشان داده،میکوشند ایشانرانیزازاین حرکت وطنپرستانه ورسالتمندانۀ تأریخی ایشان جلوگیری نمایند.وازجانب دیگرعملا خادم ودنبالورو،وریزه خوری همیشگی که داشته اند،وفاداری خودرابه رژیم یک قومی حاکم صا دقانه نشان بدهند. که این گروه یک  روز انقلابی،روزدیگر نیمه روشنفکر،روشنفکرنکتائیدار؛ویا روشنفکر دنباله رو وریزه خوار هردسترخوان،خان وملک،رئیس قبیله وقبیله سالار میگردند که،ازهمه  ارمانها وعقاید ومقدسات ملی اجتماعی انسانی واسلامی انرا بیشتر توجیه تر جیح میدهند"نیم نان راحت جان"رابهترمیدانند. وشب وروز دست به دعا ونیایش برده تا چشم کمک کدام قومپرست را متوجه خود سازد،تا خدمت شکم خودرا ادا نماید نه ازخلق  خدارا.ا؟

دراین جا به وضاحت دیده میشود که،روشن فکران ودیگرانیشان رسالتمند وهدفمند چه نقش مهمی را در تحقق ونهادینه سازی دموکراسی وقوانین دموکراتیک،در جامعۀ سنتی ودگرگون سازی ،فرهنگ وذهنیت کوروبستِۀ ان،بازی مینمایند.چونکه درحکومت فدرالی،قانون دموکراتیک باید حکومت کند،نه شخص.ا؟ وقانون است که حکومت رامیسازد وماهیت انرا بیان میکند وازحقوق اتباع دفاع وحراست مینماید،وقدرت وپشتیبانی خودرا از مردم میگیر.وقدرت حاکمۀ مرکزی را بین حاکمیت ملی مرکزی وایالتی تقسیم مینماید،که در حقیقت امر و.بطور ایجاز،همین پروسۀ تقسیم قدرت رابنام"فدرالیسم"نیزیاد می نمایند.که بعضی سیاسیون وبویژه ملیگرایان قومی وناسیو نالیستان افراطی به نسبت نبود اگاهی وفقر دانش ومعلومات کافی درزمینه های گونا گون وعرصه های "مختلف نظام فدرالی دموکراتیک ،انرا عامل پراگندگی نیروها وعدم همبستگی ویا تجزیه طلبی ویا یک طرح  تبعیض امیزوعدم مشارکت واحد وسهم مساوی تمامی ملیتها در مبارزات اجتماعی و..تعبیرنموده به نفع انحصار قدرت مرکزی یک قومی،اگاهانه ویا غیراگاهانه تبلیغ مینمایند.که اشتباه وانحراف وفقردانش درایشان  در ست درهمین نکته گره خورده است.

درحالیکه حکمتهای مرکزی بویژه در افغانستان همیشه ناکام بوده ومصروف کشمکشهای خونین قومی وقبلوی ودر بین خود جنگی هستند،وبه حمایت ومداخلات بین المللی ازاین حکومتهای یک قومی با جاری نمودن جویهای خون،دفاع به عمل امده ،اما منتج به ناکامی بوده است.واین واقعیت عملا در بین این جامعۀ سنتی نیزجریان دارکه؛افشای این واقعیت های تأریخی متکی براسناد وشواهد عینی را  نباید"جدائیطلبی وسمتی وقومی"تعبیرنمود واذهان پاک ونااگاه وبی الائیش وبی معلومات جامعه رامغشوش ومنخرف ساخت .ویا همچوروشنفکر ودیگراندیش،تمامی پدیده هاراازموضع روشنگری بدون لغزش بسوی قومگرائی،نژادگرائی وقبلی گرائی،تحلیل وارزیابی نموده وبه مثابۀ یک طرح جامع وپیشنها مفید ومثبت علمی بخاطر نجات ازاین معضله وبحران عمیق ومزمن امروزی به پیشگاه مردم  رسالتمندانه ارائه نماید.چونکه تاریخ گواهی میدهد  که طرهای برتر جویانه وعظمت طلبانه ولغزشهای سمتی وتباری عاقبتش جز جنایات وفجائیع،خصومت ونفاق،ندامت ر وپشیمانی،پی امد دیگری در جامعه نداشت وندارد.بنأ تمام اعمال،کردار وکفتاروروشهای یک روشنفکر،با قضایاوحوادث ازسنگرروشننگری نگریسته ودرنهادینه سازی دموکراسی نقش سازنده را، در قبال سائیراطلاعت ورسانه های جمعی نشراتی وتبلیغاتی درجهت گسترش وپخش اهداف نظام دموکراتیک وارزشهای دموکراتیک ان،تبلیغ وترویج مزایای دموکراسی در اذهان عامه بمثابۀ یک پدیدۀ رشدیابنده برای ازادی،عدالت،رفاه وترقی جامعه،نقش عمده وتعین کننده را میداشته باشند.

 بنأ،موئفقیت سیستم فدرالی پارالمانی منحیث یک نظام دموکراتیک،درهمبستگی، دروحدت ودرجوشش وخروش ودررقابت سالم،ودررشد وانکشاف عرصه های مختلف اقتصادی واجتماعی وفرهنگی ودر ایجادمحبت وصمیمیت بین ملیتها واقوام ورقابت سالم ومثبت در چگونگی تحقق عاملانه وموئفقانۀ دموکراسی در همۀ عرصه ها ونهاد های اقتصادی،اجتماعی،سیاسی وفرهنگی جامعه عقب ماندۀ سنتی قبیلوی،برای ترقی وتأمین عدالت اجتماعی وفرهنگ ملی سراسری کشور،ارتباط وهمبستگی تنگا تنگی دارد.که در همچو نظامها قانون پشتیبان مردم ومردم پشتیبان قانون ان میباشد،یعنی تمامی اتباع پیروی از قانون مینما یند.فردفرد جامعه نظربه درک وتوان خود ازقانون یا قوانین وموازین نافذه دولت مکلف به رعایت به تطیق ان میگردد وهیچ کس بالاتراز  نها قانون بوده نمیتواند،ازکوچکترین مقام تا علیترین مقامات دولتی ونهادهای سیاسی،فرهنگی واجتماعی وهرنهاد دیگری باشد،دربرابر قانون یکسان مسئولیت دارند،ودر تحقق وعملی ان یکسان تلاش میورزند وانرا رعایت وبه ان احترام میگزارند؛یعنی در مجموع رهبران تمامی ارگانها ونهادهای مسئول،ازقانون دموکراتیک دفاع به عمل اورده وانرا از جملۀ وظائیف تخطی ناذیر خود پنداشته اجرای عملی انرا در همه عرصه ها جدا مراعات مینمایند.

دموکراسی چگونه درسایۀ قانون رشدمینماید:-

 

 درنظام فدرالی دموکراتیک، قانون ازازادیهای بیان،زبان وفرهنگ ونشرات وازازادیهای مذهب وعقاید،ازحقوق بشروازازادیهای اعتراض امیز،اعتصابات واجتماعات  وتظاهرات قانونی علیه دولت وازازادیهای زبان وفرهنگ مربوط به همه اقوام وملیتها ورشد متوازن وبدن تبعیض وامتیازازیک دیگررا،دفاع،حراست وجدا ضمانت مینماید.

قانون دموکراتیک درنظام فدرالی دموکراتیک درتحت شعاع یکدیگروبه حمایت یکدیگررشد مینمایند متحدابرعلیه تبعیض وامتیاز وخود برتربینی،خود کامگی واستبداد ودکتاتوری،ازطریق وضع قوانین ومقررات فرعی،لوایح وپلانها ی متودیک وپروگرامهای عملی،بمثابۀ یک جرم وجنایت غیرقابل عفوسیاسی واجتماعی،ضدقانون ومنافع ملی ووحدت ملی شدیدا مبارزه مینماید.

ازسرکشیها وقدرت مندشدن یک بخش،وضعف وپاسیف ماندن وسهل انگاریهای،بخشها وعرصه های دیگری جوگیری نموده ودر برابربی تفاوتیها،روزگزرانیها،فساد،وساطت،ورشوت وسائیرخیانتهای ملی واجتماعی ر ،مبارزات پیگیر وسیستماتیک را تشدید میبخشد.وازطریق طرح وتطبیق پلانهای متودیک علمی در همه ای عرصه هاواهرامهای اقتصادی اجتماعی وسیاسی وفرهنگی وبا طرح وتطبیق پلانهای تدابیری وکنترولی وبا ارتقا سطح صلاحیتهاومسئولیتها مطابق به قانون،نه به شکل سمبولیک ونمائیشی که(صلاحیتهای یک امر ویا یک مسئول  اداره ویا یک کارمند اداره توسط امرین بلند پایۀ ان بروی  تعصبات ویا به بهانه های دیگرمحدود ساخته شده و بعدابادست و پابسته بدواند وبه اجرای وظائیفش عقبمانی رخ دهد که به این ترتیب نزدهمه مراجع مسئول وبی   صلاحیت وبی کفایت شناخته شده وبا این دسیسه وتوطئۀ کنارزده شودویا مجبوربه استعفاگردد.ا وهیچ مقام هم به داد او نرسد جزبه حرف امر توطیه گر او.ا؟که صدها مثال درتاریخ زمامداریهای یک قومی درزمینه وجوددارد.

درنظام فدرالی کوچکترین عمل ضد ملی وضد قانونی به  مثابۀ خیانت ملی جدا مورد بازپرس قانونی قرار میگیرد.

     پارالمان به یک نیروی ازاد وفعال وقدرتمند،در تحول ودر تغیر جامعۀ دموکراتیک تبدیل میگردد.مقامات ومسئولین دولت نزد پارالمان وشورای ملی مسئول بوده وازتمام فعالیتها واجراات مقامات دولتی وحکومت پیوسته درجریان قرار داده میشود.اعضای کابینه درشورا احضار واجراات انانرا طبق قانون مورد بررسی قرار داده،رهنمائی وهدایات لازمه صادر مینماید.ازتلف شدن حق وحقوق مردم ودارائیها واملاک،ازتجاوزوپایمال حقوق تلف شدۀ  انان وغیره...اعمال وشگرد های ضد منافع ملی ومصالح کشورومردم  جدا مورد باز پرس قرار کرفته وتفتین گران ضد منافع ملی، قومی زبانی ،سمتی وتجزیه طلبی وغیره پدیده های  شوم را جدا  تحت کنترول قرار میدهد.(2)

قدرت انحصارگرائی،قومگرائی ونژاد گرائی وسائیرپدیده های منحط وشوم اتنیکی از طریق پارالمان ملی  ودموکراتیک جدا باز خواست ومورد تحدید قرارمیگیرد وبه چنگال قانون میسپارد واین پروسه به یک سیستم پیوسته بر تعقیب وکنترول فعال،وایجاد تعادل وتوازن ،در دولت وجامعه مبدل میگردد. شورای ملی وسنا،باید ازحالت خواب وعطالت وتنبلی ،بیدار گردیده وبه یک نیروی فعال واکتیف،وبه یک نیروی بامسئول ،منحیث  عالیترین مظهر قدرت مردمی درجهت تحقق وظائیف ملی ودموکراتیک در نظام فدرالی که این بمثا بۀ نخستین مراحل ضروری تکامل جامعه بخاطر پایه گزاری نظام نوین وزمینه سازی گزارتدریجی بسوی یک جامعۀدموکراتیک وعادلانه،دربستر جامعۀ قبیلوی-سنتی را به سهولت هموار میسازد.

ارزشهای دموکراتیک نظام فدرال:

براه انداختن اتخابات ازاد ودموکراتیک،مستقیم،سری،علنی، وبه اشتراک وسیع وسهم فعال مردم،بدون تبعیض  وامتیاز،اعم از جنس(زن یا مرد)وعاری از امتیازات وبرتر جوئیهای اتنیکی وفرهنگی،مطابق  به معیارهای قانونی بمنظور اخذ رأی قانونی ازطیف وسیع مردم،بدون هر نوع تقلب،کارشکنی،رشوت وخرید وفروش رأی وارادۀ مردم وموئکل بدون هیچ نوع مدا خله داخلی وخارجی ،عملی میگردد.ومردم به شخص مورد نظروشائیسته خود که متعلق به هر قوم وقبیله ،ااحزاب وسائیر نهاد های سیاسی واجتماعی باشد،بنا بر" حضور وشعاع هستیکه"،درهر محل ومنطقه که دارند و یک(رکن اساسی دموکراسی را میساز )،تمثیل مینماید.به این معنا که،حداقل(حکومت مردم برای مردم،به ارادۀ مردم ودرخدمت مردم )را تشکیل بدهد.

تقسیم وگزاردمو کراتیک قدرت وصلاحیتهای متراکم شده وگیچ کنندۀ مرکزی بدست یک نفر(رئیس دولت.ا؟)به قوۀ سه گانه،بویژه به قوۀ اجرائیۀ ان(نخست وزیریا صدراعظم)به ایالتها،به شوراهای ولایتی ولسوالیها  وشهری وشاروالیها ومحلات،ازطریق انتخابات ازادوموکراتیک بوده وباتوجه به عدم رسیده گی ها ودسترسی های بموقع از مرکزبه محلات،وعدم رهبری با کفایت  ورسیدگی ازمشکلات مرکزی که پایتخت است ، وموجودیت سفا رت خانه ها و قونسل گریهاها ونمایندگی های دپلوماتیک بیش ازیکصدو چند مملکت که نمیتواند به همه مسایل مر کز وولایات رسیگی نماید. وبویژه عدم توانائی کنترول وبررسی از اجرای وظائیف وعدم دسترسی به اگاهی ومعلومات از تحقق پلانهای انکشافی-اقتصادی واجتماعی ازمرکزو محلات ودشواری تحقق وظائیف پلانی ونبود گزارشدهی منظم وسیستماتیک از مناطق دوردست وبویژه عدم رسانیدن به موقع تخصیصات وبودجه که عمده ترین مشکلات ولایات ومحلات را تشکیل میدهد،ونبود گزارشهای به موقع ازمصارفات بودجوی وچگونگی بازسازی،تکمیل وبکاراناختن پروژه های قبلی وپروژه های جدید طبق پلانهای انکشافی-اقتصادی از سراسر مملکت و راکد وبیکار ماندن کارمندان در ولایات نسبت ضرورتهای عاجل ایشان که مزکزبه ان توجه نمیکند،نتنها باعث عقبمانی دروظائیف پلانی میگردد بل فاصلۀعمیق بین مرکزوولایات را ایجاد وبی اعتمادی دولت را بالای  پرسونل وکار مندان واز کارمندانرا بالای دولت بیشترمیسازد ،بالاخره  در همه عرصه ها ونهادی که در فوق ذکر به عمل امد، رکود وسکوت سایه افگنده ودولت را به انحطات وفساد وسقوط مواجه میگرداند.ا

  بنأبخاطر رفع این دشواریها برای تسریع وظائیف پلانهای انکشافی-اقتصادی واجتماعی ورشد سریع عرصه های تولیدی وتحرک بزرگ درسراسرجامعه،طرح مسئلۀ انتقال قدرت وصلاحیتهای انحصاری تمرکزیافته بدست یک نفر"رئیس جمهورو.."به نخست وزیر(قوۀاجرائئیه)ومقننه وقضائیه ان وازطریق این هر سه قوابه ولایات ،دردستورروزقرار میگیردکه،ازعمده ترین وموئثرترین ارزشهای دموکراسی فدرالی  به حساب می اید.وتوازن صلاحیتها ومسئولیتهای رهبری مرکزی ومحلات را برای برای بهبود ورفاه ورشد انکشافات سریع ومتوازن وعادلانه،هموار میسازد.وانتخابی بودن تمامی ارگانهای قدرت وادارۀ دولتی از خردترین واحدهای اداری،الابلند ترین مقامات رهبری کننده،ورئیس جمهور،طبق مندرجات قانون انتخابات ومعیارهای تعین شده،برای شائیسته سالاری ومردم سالاری ان بصورت اگاهانه ودموکراتیک،ازطریق کمپاینهای تبلیغاتی وسیاسی با تشریح برنامه ها واهداف کاندیداتورها وبا سهم مستقیم خود انها،تشویق وترغیب همه جانبۀ مردم به کپاینهای انتخاباتی وبا سهم وسیع وگستردۀ ایشان دراین پروسۀ بزرگ وتعین کننده وسرنوشت سازدرکشور،مهمترین بخش دموکراتیک اتخاباتی را به نمائیش میگذارد.

ازانجائیکه عمده ترین ارزش دمکراسی در نظام فدرالی را ،تساوی حقوق وسهم مشترک وبرابر،تمام اقوام وملیتهای تحت استبداد درکلیه ای اورگانها ودستگاهها وواحد ها ونها های اداری،اجتماعی؛فرهنگی واقتصادی وسیاسی تشکیل میدهد،حقوق وازادیهای فردی ومدنی برای افراد جامعه ،طبق قانون یک سان ،تأمین وتضمین میگردد. واین اهدافها وارمانها برای اجرای عملی تخطی ناپزیر،در قانون اساسی وسائیر قوانین فدرالی ایالتها بطور شفاف درج میگردد.

طرح مقولۀ فزیکی ومیکانیکی"اقلیت واکثریت.ا؟" با ارزشهای نظامی فدرالی دموکراتیک، در مباینت کلی قرار  داشته ونما.ینده گان گروه ها واحزاب سیاسی وسائیر نهاد های تباری وطائیفوی وانجمنها واتحادیه ها که درترکیب اجتماعی بر اساس نفوس وشعاع هستی،وجود داشته باشند،بجای طرح اقلیت واکثریت،ارادۀ بالفعل وبالقوۀ مردم وارادۀ مردم و مردم سالاری ورأیگیری، حاکم میگردد..ا.اوبه این ترتیب حاکمیت دموکراتیک مردم سالاری به تدریج جاگزیین قبیله سالاری میگردد.

رویکردها

 

رحمت الا روان-سایت اریائی-جولای-2010

دتور لست چخه دنومونو دلیری کولو پروسه وقت نیسی.و

امریکا را بشناسید--ادارۀ مهاجرین.و

یادداشتهاو خاطرات صاحب این قلم.و

دپلوم انجنیرحسن پیمان

جولای/23/10

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت