حسن پیمان
درود گرم بی پایان به شهدای گلگون کفن ولایت جوزجان که
بخاطر ازادیهای حق طلبانه از سیطره جوئی فاشیسم قبیلوی جان داده اند.ا.ا.ا
برمبنای شهادت وواقعیتهای عینی وتکذیب نا پذیر تاریخی،اوزبیکها(تورکان افغانستان)درتأریخ زمامداران جباروستم پیشه با بیرحمانه ترین وجابرانه ترین شکل فاشیستی ان،قتل عام غارت وسر کوبهای خونینی را متحمل شده اند واز هیچگونه ظلم وستم واستبداد قبیلوی رژیمهای تک قومی،ازدورۀ احمد خان ابدالی وامیر عبدالرحمان خان،این دو الگوی ستم واستبداد وفاشیستهای خون اشام ملیتاریستی در تاریخ کشور،به بعد،ازهیچگونه قتل وقتال،چور وچپاول،باجگیری،نسلکشی،ظلم واستبداد وشکنجه علیه تورکان افغانستان دریغ نورزیده اند وپیوسته به عنوان دشمن(قتغن بدخشان.ا؟)(1)درصفحات شمال کشور لشکرکشی وقتل عام مینموده اند.که این کشتاردستجمعی وجنایات اشکارای قوماندان منفورترین وافراطی ترین خزب اسلامی حکمتیار ووالی سابق ولایت باستانی جوزجان جمعه خان همدرد که،بمقابل تظاهرات واعتراضات داد خواهانه وقانونی این گلگون کفنان یکجا بااهالی شریف وغیرتمند ان ولا براه انداخته شده بود،با مرمی اتشین خمپاره پاسخ داده میشود که به اثر ان (13تن)ازاین اهالی شریف وبی گناه وبی دفاع که اطفال نیز شامل ان بوده است بیرحمانه شهید وبه خاک وخون کشانیده وبیش از(30تن)دیگری را زخمی مینماید.از ان رواین روز خونین کربلائی بنام(7جوزای خونین جوزجان 86خ)در تأریخ کشورثبت وازان همه ساله با اعتراضات شدید وتقبح اعمال جنایتکارانه وخائینانۀ رژیم نژاد پرست وعظمت طلب باید به شکل باشکوهی تجلیل به عمل اید.واین روزخونین غم انگیز واسفبار مانند سائیر جنایات فاشیستی ونسلکشیهای رژیمهای یک قومی پیشینه اش نیز بتاریخ سپرده میشودکه بویژه این قربانیها به تورکان افغانستان نیزکدام تازگی نداشته وسر نوشت ایشان دراین تاریخ با قربانیهاوجانبازیهای فراوان گره خورده وعجین شده است وبه جرم تورک بودن دسته دسته به کشتار گاه ها فرستاده شده وبطور نامدار ویا گمنام سر به نیست گردیده اند.ا-که بااینشگرد خائینانه،رژیم حاکم یک قومی مرکزی یکباردیگر چهرۀ نژادپرستی وماهیت(ملیتاری -فاشیستی)خودرا تحت عنوان دموکراسی برای بدنامسازی دموکراسی واقعی به نمائیش گذاشت،وباگماشتن ودیسانت نمودن کارمندان ویا کادرهای بیگانه به یک محیط بیگانۀ دیگر،یعنی بیگانه با همه چیز ان محیط که بویژه بیگانه بامردم ،با فرهنگ وزبان ان بوده وبجای خدمت،جز کشتار وغارت وجنایات وخیانت ورشوت وبا پیاده نمودن پلانها ورهبردهای طراز فاشیستی تفتینگرانه وشعله ورنگهداشتن نفاق ملی وتفرقۀ قومی،نژادی وزبانی،تشدید وتحریک عمدی ان بین ملیتهای شریف وچور چپاول بگونۀ اسلاف خود،کدام هدف دیگر ندارد..ا
نخستین هدف ورهبردهای فاشیسم وبر تر جویان قبیلوی،سر کوب ومضمحل نمودن فرهنگ ملیتهای تحت استبداد است که به مرورزمان از قوم ونژاد وزبان وهوئیت ملی انها صرف یک نام باقی میماند،زبان فرهنگ رسم ورسوم وعنعنات مختص به ملیت خودرا کاملا ازدست میدهند.چنانیکه دربسا نقاط افغانستان چنین کار صورت گرفته است وزبان مادری خودرا ازدست داده اند،هرزبان وفرهنگی که دران محیط مسلط بوده دران مزج ومدغم گردیده وبه زبان مادری ایشان مبدل گردیده است. .ا
تیم برترجوی رژیم یک قومی نیزدراین زمینه کاملا اگاهانه درپرتو ایدیو لوژی فاشیسم سنتی قبیلوی،کوشیده است تا برای(یک قوم سازی افغانستان.ا؟) شخصیتهای جامعۀ حاکم که هنوز مشروعیت انها زیرسوال ویا ازشهرت خوب دربین این جوامع تحت استبداد برخوردار نیستند وازکشته ها پشته ها ساخته اند،به تدریج وارام ارام،برای تسخیر اذهان ۀ عامه تحت القاب"بابا،امیر وشاه وغیره"درمناطق بیگانه،در حالیکه دردورۀ پیشینۀ زمامداری اش تحت عنوان غارتگر،جنایت پیشه،فاشیست،قاتل وباجگیر معروف هستند،نهادینه میسازند.وازجانبی بااین رفتارهای شوئنیستی قبیلوی به القاب وپیشۀ جنایات انها مشروعیت بخشیده،به زور ویا به رضا ویا ویا به اثر تبلیغات توسط مدح سرایان ریزه خور ودنباله روخود بطور میکانیکی ونمائیشی میخواهند که وحدت ملی بسازند ویا ملت سازی نمایند.ا؟ واگر این جوامع نپذیرفت الا سرحد قتل عامها وکشتارهای خونین این روش ورهبردهای فرهنگ زدائی رابزور میقبولا نند ؟آ
وتحمیل مینمایند.ا؟واین طرزتحلیل که به پایۀعلمی وتأریخی استواراست(انرا ملی گرائی وتعصب امیز.ا؟)میپندارندتا که چرندیات خود شان به کرسی واقعیت نشیند.ا؟واما این قلم به این باوراست،تا زمانیکه جامعۀقبیلوی . وتاریخ ان وعوامل درونی وبیرونی ان،نقش شخصیتها وتوده های ان ودر مجموع جامعه با همه پیچیدگی های سیاسی،اقتصادی واجتماعی ان مطالعۀ دقیق علمی وشناخت عینی صورت نگیرد،چنانچه که تا کنون این کار بشکل علمی،اکادمکی وسیستماتیک صورت نگرفته است،به علل ومعلول به وجود امدن استبداد درونی این جامعه،پی نمیبرد،تاریخ درهرزمان قابل تغیروتکامل است وبه اساس تجارب تلخ وشیرین پیشینه،حال واینده را داهیانه رهنمائی مینماید،تاریخ یک درس است ویک پند است وبحرعلم.وباید گام به گام تاریخ حرکت کرد،باتعریف وتوصیف چند زمامدار ویا اشخاصی که انهم با همه کارنا مه های منفی که جزظلم وستم وبدبختی وفساد وفجائیع را از خود بجا مانده باشد،برداشتی است کاملا ذهنی گرانه ودنباله روانه ونشخوارکنندۀ طرح وتبلیغات گردانندگان عظمت طلب پشت پردۀ که تا کنون ناکام بوده وبا زور ونظامیگری هرگز عملی نمیگردد،چانچه که تا حال نشده است..ا؟
،بناأاگر جمعه خان همدردوالی سابق جوزجان باتعغیرنامهای اصلی وبومی تاریخی،موئسسات علمی وفرهنگی "ویا بعضی جاده هارا،بگونۀمثال:چهارراهی بندرسرپل بنام"احمد خان ابدالی وچهارراهی اقچه بنام"وزیر محمد اکبر خان"وشاه راه بندرانخوی بنام "میرویس خان هوتکی"(2)،ویا بسا جاده ها وموئسسات در صفحات شمال ویا در مناطقی که باعث بر انگیختن حساسیتها میگردد،بنام شخصیتهای یک قوم حاکم برسرنوشت تمام ملیتها دراین بر رهۀ حساس تأریخی،نهایت نفاق انگیزانه بوده است نه مشر وعیت قانونی دارد ونه هم به اردۀ مردم صورت گرفته است،ونه این کا رعاقلانه است ونه هم سیاست عادلانه.ا؟ونه هم ضرورت به تعمیل وتحمیل وترویج نام والقاب این اشخاص دران مناطق دراین مقطع حساس تنشهای قومی واتنیکی که از طریق حلقات قوم پرست دررژیم حاکم وشبکۀ خون اشام ای-اس-ای- این دست گاه جهنمی ودوزخی پاکستان،جز شعله ورنگهداشتن نفاق ملی وحساسیتهای اتنیکی وتشدید تنشها ی قومی ونژادی،چه هدفی درا ن نهفته است؟؟؟؟
بگونۀ مثال،احمد خان ابدالی بهترین خدمتی که به قوم خود کرده برای پراگنده ساختن ملیتهای دیگر برای نخستین باربا متحد ساختن قوم خود وبا تغیر نام خراسان به نام یک قوم (افغانستان)یعنی افاغنه(افغان)یا پشتون،جائیکه تنها افغانان میتوانند زنده گی نمایند،ازان یک حاکمیت متمرکز یک قومی را بوجود اورد)ومخالفین این اندیشۀ فاشیستی خودراسربرید وقتل عام نمودوباایجادقوای نظامی برای سر کوبی وزراندوزی وغارت ملیتهای داخلی وسرزمینهای بیرون مرزی چون ایران وهندوستان که حتی جلو کشتارها وقتل عامهای اورا قران اسمانی نیز گرفته نمیتواند وگسترش ونهادینه سازی رهبرد های تبعیضی، وقوم پرستی ونژاد پرستی دربستر بی الائیش جامه که اهداف ان جز تجرید وتجزیه افغانستان،مفهوم دیگری ندارد.ا؟وبرا نخستین باراندیشۀ شوم عظمت طلبی قومی رابا تبدیل لقب "درانی" به"دردرانی.ا؟ " وباقتل عامها وکله منار سازی ها وغارت صدها شتر بار طلا ونقره وزیورات از هندوستان وایران وغیره تاراج وویرانگریها ی که تاریخ کمتر بیاد دارد،دردورۀزمامداریهای احمد شاه ابدالی ،این شاعر ومتفکرافسانوی .ا، وبا استعداد را بیان میدارد.ا؟(3)-(4)-(5).ادامۀ همان تنشها وتناقضات وخونریزیهای است که تا حال جاریست که برتر جویان وپیروان ان میخواهند به هر ذریعۀ ممکن این وحشت دوصدسال پیشینه را هنوزهم با کشتارهای دستجمعی خلاف همه قوانین وموازین حقوق بشربالای ان مناطق تعمیل و تحمیل نمایند.ا؟درحالیکه این جوامع نیزده ها شخصیت ملی،اجتماعی،تأریخی،نخبه گان وبزرگان علما ودانشمندان،شاه هان وامیران خودرا دارند که نتنها درسطح ملی بلکه درسطح جهانی شناخته شده اند وثبت تأریخها گردیده اند،نخست ضروراست که نام والقاب انها درمحیط ومردم ایشان که طی قرون متمادی همچو رژیمهای تک قومی کوشیده اند تا از حافظۀ تاریخ بزدایند وبه فراموشی بسپارند،باید جای های تاریخی وجاده هارا بنام شان نامگذاری نمایند تا باعث تحریک وحساسیتهای قومی واتنیکی نگردد که حق مسلم وقانونی انهاست.چونکه با تحمیل وتعمیل وتبلیغ وترویج رهبردهای بر تر جوئی وعظمت طلبی،زیرنیزۀفاشیسم سنتی قبیلوی"وحدت ملی.ا؟"وساختن"افغانستان یک قومی.ا؟"،نا ممکن است.واین(ملمع کاری ها.ا؟"وعوامفریبیها جائی را نمیگیرد.به گونۀکه(چپن وکلاه اوزبکی.ا؟)نفیس ابریشیمی که بسیار مقبول وزیبا است وپسندیده است دران کدام شکی وجود ندارد.اماچرامردمان تورک تبار درحقوق وامتیازات خود،تا حال کلک ششم محا سبه گردیده است،وامامانند لباسها وغذاهای متنوع ایشان مورد پسند این زمامداران نژاد پرست درطول تاریخ واقع نگردیده است.ا؟ وبطورنمائیشی این لباسهای شان رامیپوشند،واما به چشم این ملیتهای زحمت کش وبا فر هنگ خاک میزنند،حقوق وامتیازات قانونی انها را پامال نموده واز قدرت سیاسی محروم وفرهنگ خودرا باکشتارهای خونین بالای شان تحمیل مینمایند.وبه این ترتیب جهان وحامیان خودرا نیز فریب میدهند.ا؟تابا شد که برمبنای مشی احمد خان ابدالی افغانستان را"یک قومی.ا؟"بسازند،که راهیست بسیاردشوار،وبااین ملیت بیدار واستبداد شکن ومتحد،عاقبت این بازی ها جزپشیمانی وندامت دیگر سودی ندارد.وعاقبت این سیاستهای ملیتاری -فاشیستی نظامهای مرکزی شکست وناکامی بوده وجنایات وفجائیع دیگری رانیز همیش درقبال داشته است. واگرمیتوانست ،امیرعبدالرحمن که با همه قساوتکاری هایش مشی سیاسی ابدالی هارا بمثابۀ یک میراث سنتی قبلوی با سرسختی وبیرحمی تعقیب نمود،وکله منارها ساخت،اما نتنها موئفق نگردید،بلکه بنام منفورترین شخص در تاریخ ثبت گردید.ا؟ویگانه ارزوی که از خدای خودبرای فتح"وسر کوب جامعۀ"دشمن.ا؟"خواسته بودچنین نیائیش نموده بود:""...ای قادرمطلق،قدرت درید،قدرت قومی باشد"...(6)یعنی این امیر ادم کش وقصاب انسان هر قدرکه نسل کشی مینماید وکله منار میسازد ازطریق زیربنای حاکم وفر هنگ منحط جامعۀقبیلوی مورد حمایه قرار میگیرد ،چون شاه دراینجا محورومرجع قدرت است،بخاطر این جنایاتیکه اجام میدهد،لقب"امیر اهنین.ا؟"را بدست می اورد.وبا استفادۀ ابزاردینی ازخدای خود"قدرت درید قومی.ا؟"میخواهد.که با بستن "طلسم"به بازوی خود به قول خودش وبعد از انکه بالای یک گوسفند ازمائیش میکند گویا روئین تن میشود ومرمی بجانش کارنمیکند ودرامان میماند.ا؟ وبا این طلسم وقدرت درید قومی که ازخدا میخواهد درحقیقت امر،قدرت جنایت ، قتل وغارت،قدرت دزدی ونسلکشی وقدرت درید قومی را از خدای خود میخواهد.ا؟در اینجا به وضاحت دیده میشود که،چگونه استفادۀابزار دینی بالاتر ازهمه ای مقدسات وکتاب اسمانی بخاطرتامین منافع شخصی برای ادامه استبداد طراز فاشیستی-ملیتاریستی بوده واساسا،چیز دیگری نزد وی مقدس ومکرم نبوده ااست.ا؟
وبه همین تر تیب در دورۀ "دموکراسی تاجدار.ا؟"وقلابی نیز تحمیل وتحقق فاشیسم گاهی پنهان وبی سروصدا وگاهی علنی وعوامفریبانه زمان داوئد خان مستبد،که رهبردهای ایدئو لوژیکی برتر جوئی وعظمت طلبی رسما روی دست گرفته شد،به طرز قرون وسطائی ان ازطریق سرکوب خونین تورکان افغانستان بارها به تجربه رسیده است.ا بگونۀمثال،ناقلین اسحاق زی ها درشبر قان به حمایۀمستقیم"طائیفۀ سلطنتی"بااشغال بهترین زمینها وجا یدادهای مردمان بومی،(7تن)ازدهاقین اوزبیک"تورکان"درجوزجان را بالای زمینهای ایشان سر بریده وبالای جسد این شهدا بزکشی نمودند،وبعداپارچه های جسد بی جان ایشانرا به شعله های اتش بیرحمانه سوختاندند.ا.ا.ا(7)ر
تا بااین رفتار های وحشیانه وسرکوبهای خونین"مانور امیز"برای تهدید وتوبیخ وکشتن روحیۀرزمی،غیرت وشهامت مردمان سلحشوراین سر زمین مردخیز،بخاطر جلوگیری از شوروجنبشهای ازادیخواهانه ودموکرتیک انها،پیش از پیش جلوگیری به عمل اورده باشند و افغانستانرا بزور"لشکر وشمشیر.ا؟"وخونریزی ها" یک قومی بسازند.ا؟"وملیتهای تحت استبداد را با همه فرهنگ وزبان وهوئیت ملی وتاریخی ایشان دران مدغم ومضمحل نمایند که حلقات فاشیستی حاکم این ارزوهارا یکی پی هم بگور برده اند وبه گورخواهند برد.ا؟درحلیکه تاریخ پرشکوه این سرزمین شاهد پر جوش وخروش ترین قیامها وشورشها علیه زمامداران مستبد،غارتگر،ظالم وقومپرست ونژاد پرست بوده ومردمان غیور ودلیر وجانبازان راستین ان،باسینۀفراخ وبا گردن رسا ومردانه وبیبا کانه وبدن کوچکترین علائیم ترس وبیم در چهره ایشان،گروه گروه درپای توپ ودارمستبدین قرار میگرفته اند،بخاطر ازادی اززیر سلطۀ جابرانۀ ارتجاع،استبداد فاشیستی واستعمار،جانهای شیرین خودرا بیدریغ دراه میهن خود قربان مینمودند که امروز به تاریخ پرشکوه کشور با نام نیک وبا خط زرین ثبت گردیده اند.که این افتخارات تاریخی ما که با سهم مشترک تمامی اقوام وملیتها بدست امده است مربوط به هیچ قوم وقبیله مختص نمیگردد،که افتخارات ان مربوط به همه اقوام وملیتها وشخصیتهای ملی وتاریخی انهاست ومربوط تمامی جامعه منحیث المجموع است.پس صرفا ریکلام ومعرفی شخصیتهای ملی وتاریخی یک قوم وتبارخاص به جوامع سائیراقوام،بویژه در شرائیط واوضاع واحوال نا گوار ونا هنجارکه دشمن نیز مصروف تطبیق همین نفاق بازی وتفتینگری است،ضرورت ان چه احساس میگردد؟-وبه باور این قلم باید شخصیتهای ملی وتاریخی وفرهنگی هر منطقه ومحل بهتر است که به منطقه ومحل خود انها معرفی شوند تا از بروز حساسیتهای قومی وقبیلوی جلوگیری به عمل اید،ومجسمه های انان ساخته شود وازافتخارات تاریخی اگرداشته باشند یا داوری نموده وبه ان ببالند.ا-ونباید چنین کاری یا عملی را مانند جمعه خان همدرد به شکل تحریک امیز وحساسیت بر انگیزدربین اقوام قصدا برانگیخت که انها را به شورشها وقیامها واداشت.ا؟
،چنانچه به شهادت تاریخ وازقول تاریخ نگاران در دورۀ نظام متمرکزاستبدادی فاشیستی شدت ظلم واستبداد،بیرحمی نسلکشیها،قتل وغارت وچپاول وبرترجوئیهای قومی ونژادی درسراسرجامعه چنان گسترده میکردد که،کارد ظلم وستم بالاخره درمغز واستخوان مردم چنان فرو میرود،وکاسه صبر وحوصله تمام طبقات لبریز گردیده وتمامی ملیتها واقوام از هر منطقه به اشتراک دهقانان وسائیر موئلدین زحمت کش، به قیامها وشورشها وجنبشهای خود جوش به شکل گستر دۀ دست میازند..ا که به گونه مثال،چون قیامهای بلوچها به سر کردگی نصرالله خان بلوچ که توسط قشون احمد شاه ابدالی سرکوب میگردد.وشورشهای لقمان خان از قندهار که حتی از اقارب نزدیک احمد شاه بوده و(خان خانان) ان قوم بود که توسط احمد خان بخاطر حفظ منافع شخصی وقبیلوی وادامه استبداد بدست خودش بیرحمانه وبه شکل خونین ان سرکوب گردیده است.وقیامهای اهالی دلیرقندزکه عمدتا خصلت سیاسی واقتصادی داشت،نیزناکام ساخته شد.وبه تعقیب ان قیامها ی تورکستانی درتحت فرماندهی سهرا ب خان درسال(1354) اوج گرفت اما نامبرده درعرض راه جان داد،وپسرش مضراب با رهبری قیامرا به عهده گرفت وبا(4000)نیروی سوار جررار از نامداران کار ازمودۀ(اوزبیک) که با وی بودند،علیه فاشیسم احمد شاهی قیامرا متهورانه ودلیرانه پیشبردند با پیکارهای خونین وقهرمانانه،بدون انکه کوچکترین بیم وترس درجبین ایشان دیده شود،در مقابل توپ واتش دشمن غدار،مردانه وبیبا کانه قرار میگرفتند وجام شهادت مینوشیدند.واحمد شاه ابدالی بعدازسرکوبهای طراز فاشیستی،اموال ودارائی زیادی را غارت ودر حدود (50هزاررأس گوسفند.ا؟)را نیز باخود اوردند که بالاخره مضراب خودرا تسلیم نموده وقیام سر کوب خونین گردیده است.وبه ادامه این قیامها پژوهشگر محترم عبدالحمید محتاط در اثارخود(تاریخ تحلیلی افغانستان)9ازوحشیگریها وجنایات احمد شاه علیه اوزبیکها چنین مینگارد...ازکله های عساکر اوزبیک در جنگ علیه خان جهان خان(ازخانهای دوسره.صاحب این قلم)ازسر کوبی شورشیان تورکیستان فراغت حاصل کرد ومضررابا جمعی دیگر از روئسای تورکستان با (5000)قشون به رسم یورغه مال در جلو انداختند وبه نزد احمد شاه بردند..."(8).ا که به همین ترتیب شورشهای غلجائیهارانیزوحشیانه سرکوب نموده واز کشته ها پشته هاوکله منارها ساختند.ا-که بمثابۀ مشت نمونه خروار دراین جا صرف ازانها نام گرفته شد. وبسا شورشها قیامهاونارضائیتهای دیگری که ازسراسر افغانستان علیه رژیمهای طراز فاشیستی وملیتاریستی،درطول این تاریخ براه افتاده وهمه ای انها بانهایت بیرحمی وقساوت سرکوبهای خونین گردیده است،وبهترین ونخبه ترین واگاه ترین فرزندان راستین وسر سپرده گان راه ازادی ودموکراسی به توپها پرانده شده اند ویا حلق اویزگردیده اند،سربریده شده اند ودرزندانها ودر شکنجه گاه های مهیب ووحشتناک تیل داغ وپوسیده شده ویا نیست ونابود گر دیده اند..ا.اکه این مستبدین جباروستم پیشه دیگر هیچ پاسخی دربرابراین ازادیخواهان گلگون کفن تا کنون نداشته اند..ا.ا.ا
واگراین پدیده های پیشینه وحال وحوادث ووقائیع وجریانات تاریخی انرادرپهلوی هم قرار داده بصورت عینی وواقع بینانه وغیرجانبدارانه مورد بررسی قراربدهیم،به وضاحت میبینیمکه،براه انداختن اگاهانه این جنایات وکشتار دستجمعی توسط جمعه خان همدرد درجوزجان به سازماندهی همان چوچه فاشیستان المانی وانگریزی که درحلقه فاشیستی رژیم ازطریق افغان نازی(افغان ملت.ا؟)وهواخوهان ان یا در چهره طالبان نیکتائی دار ویا گلبلدینی به کمکهای سرشار القاعده وای-اس-ای- این سازمان جهنمی ودزخی خون اشام پاکستان،بدست مزدور خود چون جمعه خان همدرد ،در(7جوزای/1386)خورشیدی براه انداخته میشود.ا،وبازهم تاکید میگردد که ادامه همان خونریزیهای قومی ونژادی وزبانی است که از(زمان احمشاه ابدالی به بعد به میراث مانده تا افغانستانرا به هر قیمتی که باشد،با خون واتش باید یک قومی بسازند).ا؟-وحمایت اشکارای دولت برترجوی یک قومی نیز ادامه رهبرد های همان حکام قوم پرست است که در همین راستا باید تحقق وعملی گردد.ا؟
بنابرشواهد عینی تاریخی وچشم دید های مردم ورسانه های جمعی،جمعه خان همدرد که یکی از قوماندانان کم سواد حزب اسلامی حکمتیار وازجمله ناقلین که بعدا به صفت والی ولایت باستانی بغلان ازطرف اقای کرزی رئیس جمهور افغانستان تعین میگردد،بنا بر براه اندازی وبرتر جوئیهای قومی وتباری خود علی الرغم عدم رضائیتهای اهالی شریف هردو بغلان،دسته دسته به ناقلین غیر مستحق وبیگانه از بیرون مرزی کشور،به ان عده پاکستانیهائیکه تحت عنوان پشتونهای افغانی با توزیع تذکره تابعیت ویا شناسنامه افغانی طورجعلی داخل کشور میگردند ودر بغلان توسط جمه خان والی سابق ودرمناطق دیگربنابراتباطات مشکوک ومرموزکه دارند بهترین زمینهارا متصرف میشوند.(9)-وبرای یک قومی سازی افغانستان مانند وزیر محمد گل مهمند وسائیر فاشیستان بعدی ایشانرا مسکون ومتوطن نموده ومیزان نفوس طبیعی وترکیب اجتماعی وقومی ونژادی رادراین سر زمینهای نامدار وبا فرهنگ تاریخی به روز مبادای کشور برای یک قومی سازی،میخواهند برهم بزنند واز جانب دیگر چون اکثریت مطلق انها جواسیس ای-اس-ای-اند،وظیفه استخباراتی وجاسوس سازی افغانی را پیش برده وهم برای تشدید نفاق ملی ،قومی وقبیلوی ونژادی کاربرد های موئثر ودقیق عملی را براه اندازند. چنانچه به اثر خبرگزاری باخترازکابل(21جون/10) یک جاسوس افغان از ننگرها با کارت پلیس مخفی پاکستان وکارت تابعیت ان کشورویک نفر پاکستانی نیز درجریان عملیات پلیس در ولسوالی قره باغ کابل وبا سه نفر همکار افغانی اش گرفتار گردیده است.مصداق ادعای فوق است..ا؟
دراینجا به وضاحت دیده میشودوحساسیت موضوع دراین جا نهفته است که تیم فاشیستی ومعلومالحال مرکزی میبیند که جمعه خان از بتۀ ازمائیش موئفق برامد وحالا میتواند به هر نوع تفتین گری ونفاق ملی،خصومتهاوانجام موئفقانۀ اعمال وشگرد های فاشیستی وحتا درانجام جنایات فاشیستی به نفع حاکمیت قبیله سالار وانحصار گر مرکزی،دست بالائی دارد،بجای انکه تحت تحقیق وبازپرس قانونی قرارگیردو،بنا بر سیطره جوئیهای قومی وهمتباری ازوی حمایت به عمل امده،بخاطرحفظ وتحکیم قدرت انحصار قومی،قصدا وعمدا،این باربمنظوربرانگیختن بیشترحساسیتهاوتشدید بیشترتنشهاوبر خوردها طبق پلان انگلیس و مزدوران پاکستان،این قومانداجانی حزب اسلامی حکمتیار را،درولایتی که اکثریت مطلق ان اوزبیک(تورک)است به حیث والی ازمرکزتعین وبصورت غیر مشروع اعزام وتوظیف میگردد.بااین تشویق وترغیب این والی بیرحم وخون خوار،بیشترازپیش جرئت پیدا نموده وبه حمایت مستقیم رژیم نژادپرست انحصارگرمرکزی،مطمئینانه وبا دست ازاد به اعمال شئونیستی ونژادپرستی ،جنایات وفجائیع وفساد مطابق پلان پاکستان این مرکز شرارت وتروریزم درجهان،علیه مردم غیور این سرزمین باستانی کمرمیبندد،که بالاخره اتش خشم ونفرت مردم را بیشتربر علیه خودبر می افروزد ومردم دلیر و"طالب شکن.ا؟"ودشمن شکن ولایت باستانی شبر غان ،برضد اعمال فاشیستی ونژ اد پرستی والی بنابرنامگذاریهای غیر واقع بینانه وحساسیت برانگیزجاده ها علیه ان مظاهرات قانونی بدون حمل سلاح را براه انداخته اند که بجای ارائۀ پاسخهای مقنع وقناعت بخش به خواسته های قانونی ومشروع ملی وفرهنگی،بامرمی های داغ واتشین خمپاره پاسخ داده(13تن)ازاهالی شریف وبی گناه را به شهادت رسانیده وبیشتراز(30)تن انانرا زخمی ومعیوب میسازد.ا-وبویژه که این جنایات نا بخشودنی درزیرریش سازمانی تحت عنوان بزرگی بنام"حقوق بشر.ا؟"صورت میپذیرد،کدام توجه مثبت صورت نمیگیردو وقعی گذاشته نمیشود،بلکه این جانی به رتب دگر وبه مقامات بالاتردرمشاوریت حلقه تیم فاشیستی رژیم مرکزی وبعدا به حیث والی پکتیا تعین وتوظیف گردیده ازدیدگاه های همتباری واعتقادات فاشیستی از وی حمایت به عمل می اید،تا پرستیژ وسیاست بر ترجوئی های رژیم نزد ملت نیز تنزل ننماید.ا؟ -واین کشتارها با کشتار های که در پکتیا،قندهار،هلمند،ارزگان وننگرهار توسط طالب وحکمتیاروالقاعده وپا کستان واعراب مرتجع صورت میپذیرد وخون میریزد باهم هیچ تفاوتی ندارد.بنا مرگ انسان در نزد فاشیسم ملیتاریستی هیچ ارزش ندارد که خون انسان در کدام منطقه میریزد.ا.ا.ا وامادر اینجا خونیکه ازجان بیگناهان جوزجان مستقیما بدست والی نامنهاد رژیم فاسد فاشیستی میریزد مطلقا رنگ تعصب قومی ونژادی وسمتی دارد.ا؟-وخونهای سرخ بیگناهان اهالی شریف وبیباک قندهارکه بیش از (40تن)کشته و(70تن)زخمی را بجا گذاشت از طریق همچو اجیران ومزدورانی صورت میگیرد که ازیک شبکۀ تروریستی اب میخورند وتقویت می شوند ""واین تیرور ووحشت ونسلکشی بیبا کانۀ اقوام اوزبیک"تورکان افغانستان"بمثابۀ یک عمل ضدبشری وضد اصول وموازین حقوق بشر وضد قوانین وضوابط ملی وبین امللی،نگرانیهارا در بسی سطوح معین داخلی وبیرون مرزی کشور برانگیخت که منجمله شورای متحد ملی افغانستان(اپوزیسیون دولت)ابرازنگرانی نموده طی صدور اعلا میه ای،این اعمال جنایت کارانۀ فاشیستی وتجزیه طلبانۀ والی سابق جوزجان جمعه خان همدردرا محکوم نموده اند که در برخی از نکات این اعلا میه چنین اشاره میگردد:"...به نمایند گی از(57نفر)حزب سیاسی ونهاد مدنی وشماری از نمایندگان پارلمان وشخصیت های ملی،خودرا درغم قربانیان مظاهرۀ شبرغان شریک میداند وکشتارغیرنظامیانرا با هر توجه که انجام شده با شد،سرپیچی ازحقوق بشر دانسته وعاملین انرا محکوم میکند...."(10)-وافزون بران دراعلامیۀ روشنفکران خارج از کشور که ماهیت فاشیستی رژیم قومگرای حاکم را به نحو ر وشنگرانه وشفاف ارزیابی نموده،ازروپوشی با دمو کراسی قلابی در مشی سیاسی رژیم پرده بر داشته واین عمل جنایت کارانۀ ضد بشری را شدیدا تقبیح ومحکوم نموده اند.وهمچنان دراین اعلا میه امده است،که اقای کرزی بجای اتخاب ایجاد بر نامۀ اعتماد ووحدت ملی وفراهم ساختن زمینه های مشارکت ملی بر اساس منافع علیای کشور با کاربرد سیاست نا میمون"تفرقه بانداز وحکومت کن"حیات سیاسی افغانستانرا به مخاطره انداخته است.ادارۀرژیم کنونی،همه ای امکانات مالی،سیاسی واستخباراتی دولت را،در راه ایجاد کشمکش بین اقوام کشور...هرروزبا ایجاد فتنه ها وتوطئه های جدید خواهان فراهم کردن عدم اعتماد بین شهر وندان افغانستان وبخاطر حفظ وبقای رژیم تحمیلی حامیان خارجی ا میباشد.گروهک های تبارسالار،تمامیت خواه وانحصار طلب،حاکم بر اریکه قدرت درکابل...وبجای خموش ساختن اتش جنوب کشور وتأمین امنیت وحاکمیت مشروع ملی با سپردن مدیرتهای امور به نماینده های ملت،دامنۀ نا امنی وخشونت،دهشت ووحشت،خیانت وجنایت علیه ملت مارا با تعین اعضای سر سپرده ورهروان دهشت افگنان داخلی وخارجی،مانند جمعه خان همدرد،والی نام نهاد ولایت جوزجان به شمال کشور کشانده است... ومردم جوزجان اورا قوم پرست،عضو فعال گروهای دهشت افگن وتیروریست وهمکار با طالبان،وادامه دهندۀ مشی تبعیض طلبانه قومی زبانی ونژادی اسلاف پشینه،وضد عدالت ودموکراسی میدانند.ودراعمال جنایت کارانه وضد بشری جمعه خانرا شدیدا تقبیح ومحکوم نموده وازادارۀ مرکزی رژیم جدا تقاضا نموده اند که:ر
عاملین قتل(13نفر) شهید شهروندو(30نفر) زخمی دیگراین حادثه خونین هرچه زود تر به محاکمه کشانده شوند--وسربازان ونیروهای امنیتی که بروی تظاهرکنن ه گان قانونی اتش کشوده اند،به محا کمه وبه چنگال قانون سپرده شوند--جمعه خان همدرد بخاطر جنایاتیکه علیه مردم شریف وبیگناه مرتکب شده،رسما از ایشان معذرت بخواهدو--به بازمانده گان این شهدای گلگون کفن خسارت بپردازند--ووالیها باید بر اساس مشورۀ مردم هر ولایت وبا کسب رأی اعتماد شورای محلی وملی انتخاب وتعین گردند ووالیانیکه بر اساس روابط گونا گون د رپستهای شان مقرر شده ا ند وبرخلاف منافع ملی ما وبرعلیه اقوام تحت استبداد وحقوق شهروندی کشورعمل میکنند ازطریق شورای ملی به محاکمه وبه چنکال قانون بسپارند،وبه جزای اعمال خود برسند،تا که در اینده هیچ والی وحکم وزمامدار ویا هر مسئول دیگر ،نتواند به چنین خیانتها وجنا یتها دست یازد.ا؟-دراعلامیه نام شخصی بنام معین مرستیال(باجوری)تبیعۀ استرالیا ذکرگردیده که بعد از(25) سال دوری از وطن بطور مرموزبه صفت نمایندۀ مردم قندزسربا لا نموده ودرمجلس شورای ملی راه یافته است که توسط شورای ملی باید بازرسی ومورد پیگرد قانونی قرارگیرد.(11)،این شخص مرموز که تلاشنموده تا اصل قضیه را بپوشاند،ازقاتلین وجنایت کاران پشتیبانی نموده وتظاهر کنندگان بیدفاع وبی سلاح را متهم به سنگ اندازی بروی پلیس مینماید ودرجهت دفاع ازسرکو بگرانۀ رژیم فاشیست-ملیتاریستی وتبرئۀ این جنایات وقتل عام.ا این حرکت قانونی ومسالمت امیز مظاهره کننده گان را به(اخلال امنیت.ا؟)و(تحریکات.ا؟)ویا متهم به(سنگاندازی نموده است.ا؟) ،که روزها ی خونین تأریخی سوم عقرب (1343خورشیدی)،(حمله ای خائینانۀ سردارولی توسط غند ضربتی مشهور به(کلاه سفیدان )درحریم دانشگاه کابل ، ودر لیله ای دانشگاه کابل،درلیسه ای دارلمعلمین عالی ودرمکتب ابن سینا ودرسائیرجاده ها وخیبانهای کابل ودر پارک رزنگاروغیره وبویژه شش ماه راه پیمائیهابرای اتحادیۀمحصلین به اشتراک احزاب،سازمانها وگروه های سیاسی وبا جمع کسیرجوانان ومردمان ازهمه طبقات،ا قشار واصناف ولایه های اجتماعی را در ذهن انسان تداعی مینماید.ا.ا،که به شکل تحریک امیزاز طرف دولت پولیسی دردورۀ"دموکراسی تاجدار.ا؟""طائیفۀ سلطنتی"زمینه سازی برای سرکوب وتشدید تشنج وبدنا م وخنثی سازی نطفه های مترقی جنبش های نورسته ونوپای کم تجربه واحساساتی زادۀ همان شرائیط جامعۀ سنتی وخرافی قبیلوی،جاسوسهای فراوانی دربین این مظاهره کنندگان فرستاده میشدکه بعضی ازاین جواسیس توسط مظاهره کننده گان گرفتاروبنابراعمال تحریک امیز وماجرا جویا نه اش در محضر عام رسوا میگردیدند،واین مخبران مخفی در بین مظاهره کننده گان داخل گردیده ازدرون صف مظاهره بروی پلیس سنگ پرتاب مینمودند تا زمینۀ سرکوب را برای پولیس مساعد سازند،که ایام نهضتهای تحولطلبانه ودموکراتیک رادرذهن ادم تداعی مینماید که این مرستیال باجوری از کهنه کاران همان دوره تسلط استبداد وارتجاع بوده که برای وارونه سازی واقعیتهای عینی دراین رابطه نیزعین اتهامات را علیه مظاهره کننده گان جوزجان،نشخوار مینماید.ا؟وبی شرمانه مظاهره کنند گان را متهم به سنگ اندازی بمقابل پولیس نموده است وبه اصل قاتلین مردم بی گناه برائت داده است.ا؟ اگراحیانا بپذیریم که سنگ اندازی هم شده باشد ،واگرهدف پولیس سرکوب قصدی واگاهانۀ مظاهره کننده گان نباشد،چرا بروی مظاهرۀ مسا لمت امیز مردم که انهم بر سر یک مسئلۀ سیطره جوئی فرهنگی است اتش بکشایدوانهم تا سرحد قتل عامها.ا؟
بنا به وضاحت دیده میشود واعلامیه نیز تصریح میدارد که دستهای مرموزوپنهان از درون وبیرون مرزی کشور با ایجاد تنفرقومی وفراهم کردن عدم اعتماد بین ملیتها برای تجزیه ای کشوردرحال دسیسه چینی اند.ا؟(12)،در حلیکه این اعلامیۀ اعترضیه از طرف طیف وسیع از شخصیتهای علمی ونخبگان فرهنگی،سیاسی واجتماعی،تأئید وصادر گردیده است،اما نه جنایتکارمورد بازپرس قرارگرفت ونه حامیان ان،رژیم قومگرای مرکزی به تمامی اعتراضات قانونی مردم درسطح ملی وبیرون مرزی وقعی نگذاشت وگوش فرنداد،بلکه با حمایت از والی جانی وجنایتکار خود از دیگاه اتنیکی وهمتباری از همه جنایات وی چشم پوشید اورابیشتربه جنایت وفجائیع تشویق نمود.ا؟وبه این ترتیب به خونبهای این گلگون کفنان،باحمایت علنی از این جنایات ونصب دوبارۀ او بمقامات بالاتر که درنسل کشی بسیار موئفق است باهیچ معیاری که شائیستۀ ان نبود،صرف از نگاه اتنیکی ونژاد پرستی وقبیله سالاری برای تهدید وتوبیخ مردم ،دوباره به وظائیف بهتری گماشته شد.ا؟که این شوۀ قبیله سالاری وقوم پرستی،نماد دیگری ازسیطره جوئیهای فاشیسم سنتی قبیلوی،وتلاش برای گسترش جنگ ازجنو ب به شمال،بخاطر(یک قوم سازی افغانستان.ا؟)که درمحوراندیشۀ فاشیسم ادیولوژیک قراردارد ودر این قرن بیست و یکم ازدیگاه های تیزبین این تأریخ پوشیده نمی ماند.ا-وازنظر این تاریخ معیار"شائسته سالاری"درتعین وجابجا نمودن کادرها وکار مندان درنظام فرتوت قوم پرستی وقبیله سالاری(تعصب کور،کینه وبغض،خودبرتربینی ،خشونت،نژ اد پرست وقوم پرست وزبان پرست بودن،نفرتگرائی،نسلکشی وملیتاریستی وبنیاد گرائی افراطی از هر روشی که باشدوسائیرپدیده های منفی وعظمت طلبانه) تشکیل میدهد..ا؟
امیر عبدالرحمان خان که هنوزخط بر وت نکشیده بود(5000دشمن قطغن وبدخشانی .ا؟)را،تحت فرمان خودبه توپ بست،وپدرش به این جرئت نسلکشی پسرامید وارگردید که اینده اش درخشان است.ا؟فورا به افسران خود معرفی وبه منصب بلند تری گماشت که به تعقیب ان تخت وتاج پادشاهی رانیز نصیب گردید.ا؟(13)،و(14)که این به ذات خود معیاریست درست در محراق اندیشۀ خود بزرگ بینی وبرتر جوئی قومی وبرای"یک قومی سازی افغانستان.ا؟"قرارداردکه تا حال سیل خون جاریست وگناه این ملیتها ی تحت استبداد ومظلوم تا الحال معلوم نیست وصرف بخاطر حفظ وبقای رژیم استبدادی یک قومی وانحصار قدرت مرکزی،بیگناه قربانی میشوند.ا؟
وحاصل این همه فجائیع ونسلکشی وقبیله سالاری وانحصار قدرت سیاسی یک قومی مرکزی،جز شکست وخون ریزی،تلفات وضایعات وبر بادی کشور وندامت وپشیمانی وبویژه که ناکامی مطلق رژیمهای استبدادی یک قومی وتمرکزهمه ای قدرت بدست یک شخص،وعدم مشارکت ملی ومشروعیت سیاسی وجلوگیری از نهادیه سازی دموکراسی واقعی وحاکمیت دموکراتیک پارالمانی،پیامد دیگری هیچگاه در پی نداشته است.ا؟که حکام قوم پرست مرکزی که با صدورواعزام کادرها ی نا اشنا وبنا بر تعلقات گونا گون ونصب انها بدون اراده واشارۀمردم،برای شان بیگانه بوده وبالای مردم بزورنیزه وغیرمشروع تحمیل گردیده و باهمه بیگانگی ونااشنائی با محیط ومردم ان،وبا فرهنگ ورسم ورسوم وعنعنات مختص بخود ان وبا ده های نا اشنایهای دیگری که حساسیتها را بر می انگیزد،گماشته میشود وبخاطرحمایت وپشتیبانی که از مرکزدارد وبه ارادۀ مردم محل ومنطقه انتخاب نگردیده است،لذا به هر نوع جنایات وفساد وفجا ئیع وخیانتهای ملی واجتماعی وفرهنگی وبه تعصبات قومی واتنیکی،ازادانه دست میازد.واگرمردم استغاصه ونالان نمایند،به حمایت مر کزسرکوب خونین میگردند.یعنی از مردم ترس وبیم ندارد واگرازطرق مردم هرمحل ومنطقه به شکل دموکراتیک انتخاب ورأی مشروع بگیرد،انگاه توسط مردم محل ومحیط خود از قدرت به زیرکشیده میشود.ا.ا-ر
ودراینجا بوضاحت دیده میشود که علت اساسی این بحران مزمن تأریخی که دراخرین تحلیل سائیر عوامل را نیزتحت الشعاع قرارمیدهد،درطی قرون متمادی،همین کشمکشهای قومی وقبیلوی وسیطره جوئیها وبرترجوئیها ونابودی یک دیگراین اقوام درجامعۀ قبیلوی راتشکیل داده است،وهرکس که به قدرت رسیده وشمشیرش دراز لشکر ش بیشمار بوده تااخیرسر بریده است وکم زورهمیش قربانی داده است،اینست گوشۀ از قانون تکامل جامعۀ قبیلوی درافغانستان.ا؟ مگر،حاکمیتها مرکزی وقوم پرست به زور لشکروشمشیردرطول تأریخ زمامداریهای خودنیز به اثبات رسانیده است که هیچگاه موئفق نبوده وهمیشه ناکام بوده وبه این شیوۀ قبیله سالاری هرگزموئفق نخواهند گردید،مگربه اساس انتخابات دموکراتیک پارلمانی یا فدرالی که ازطریق شوراهای محلی تغیربنیادی نماید.ا
واما سوال اساسی دراین جا مطرح میگردد که،ایا یک اوزبیک،یک هزاره ویک تاجیک ویا ازسائیر ملیتهای تحت استبداد،میتواند درقندهار؛هلمند،ننگرها،پکتیاوپکتیکا وغیره مناطق پشتون نشین،به حیث والی قوماندان وبه مقامات کلیدی وامنیتی غز تقررحاصل کند؟ایا در برابر شکایات مردم محل این جرئت وحمایت را داردکه ده هانفر را دستجمعی قتل عام نماید؟ایا یک ناقل ازملیتهای تحت استبداد،جرئت سربریدن هفت انسان بیگناه وبز کشی نمودن بالای جسد بی جان انان وبه اتش سوختاندن وغصب جایدادهای شانرا دارد؟همه میدانند که نه.ا.ا یعنی جزقومسالاران ونژاد پرستان حاکم درطول تاریخیکه به قدرت بوده اند،با استفاده از قدرت سیاسی-نظامی،استفادۀابزاردینی،متکی به خرافات سنتی قبیلوی،این جنایات وفسادرا،بکمک همدیگر وبه ارتباط وبه حمایت تباری از یک دیگر وبیرون مرزی مرتکب شده اند،ادامۀ همان مشی پیشینۀ قبیلوی وسیطره جوئیهای قومی است که درعمق این جامعه گسترش وتعمیل گردیده است.وبه ملیتهای تحت استبداد، درحالیکه به محیط ومحلات خود ایشان اکثرا پستهای کلیدی که حق مسلم ایشان است،داده نمیشود چه رسد به این که به سائیر محیط بیگانه این حق را قائیل گردند.ا؟که یک امر ناممکن بوده ودر طول زمامداریهای قبیله سالاری غیر قابل باور بوده است.واگرهم طور نمائیشی وسمبولیک نصب شده باشند،موئقتی بوده وبا ده ها توطیه ودسیسه ه واتهامات گونا گون وناروای دیگر،از کاربر کنار،یا خانه نشین ویا نظربند وعزلت گزین ویا هم سربه نیست در گردیده اند،که درتاریخ حاکمیتهای قوم سالاری مثالهای زیادی موجود است..ا.ا.ا
بناأ بهترین راه حل این همه بحرانهای مزمن ؛غامض وپیچیده درهمه ای عرصه ها ونهاد ها که به ابعاد وسیع ان به عمق این جامعه گسترش ونفوذ داده شده انست که،کادرهای هرسمت ومحل ومنطقه به همان منطقۀ خودبه پیش کشیده شود،وبراساس شائیستگی ومعیارهای معین قبول شده از جانب شوراهای محلی انتخاب وگماشته شوند،ومشروعیت قانونی ودموکراتیک پیدا نموده،وبه این ترتیب جلو هرنوع فساد وفجائیع،جنایات،رشوت وخیانت وتبعیض وتعصبات برترجویانه گرفته شده ودرراه تأمین وحدت ملی واقعی،صادقانه گامهای اساسی وعملی بدون زورلشکروشمشیروبشکل طبعی ان گذاشته شود،که این رهبردها ازطریق تقسیم قدرت انحصارمرکزی یک قومی به شوراهای محلی وشهری بوده،هر قوم،هر گروه سیاسی،احزاب انجمنها واتحادیه ها بر اساس شعاع هستی وحضورشان در محل مربوطه،نمایندۀشائیستۀ خود را کاندید وبه رائ
گیری مردم به پیش میکشند.ودررقابت سالم هرکسی که نزد مردم شائیسته بوده ومطابق به معیارهای اصلی که معین میگردد از طرف مردم انتخاب میگردند.ا.ا
دپلوم انجنیر حسن پیمان
جون/30/10
ریکردها
اول --دای فولادی-افغانستان:قلمرواستبداد-چاپ اول-سال1377-ص11.و
دوم --اعتراض هیئت رهبری فدراسیون فرهنگی تورک تبارن"ففتا"،دررابطه به دسائیس نامگذاریهای عظمت طلبانه درشهر شبرغان،خون بهای جوانان شبرغان با تسمیه ای سوانح شهربنام ابدالی ها وهوتکها پرداخته شد-هفته نامۀ امید-841-2/مارچ/09-و
سوم--عبدالحمیدمحتاط-تاریخ تحلیلی افغانستان -سال-2004--ص436.و
چهارم--دای فولادی-افغانستان قلمرو استبداد-چاپ اول-سال-1377-ص291-و
پنجم--میرغلام محمد غبار-افغانستان در مسیر تأریخ-صص126،128 و129-و
ششم--امیرعبدالرحمان خان-تاج التواریخ-1373-ص193-و
هفتم--حسن پیمان مجل ای ژوندون صص60و61-وسال1357-و
هشتم--عبدالحمید محتاط-تاریخ تحلیلی افغانستان-سال-2004-صص-458،460،و461-و
نهم--هفته نامۀ امید-627-مصاحبۀ محمد قوی کوشان با خبرنگاررادیوی شهید-22/اگست/2005-و
دهم--هفته نامۀ امید-789-جنبش ملی توزیع سلاح را رد کرد-30/می/2007-و
یازدهم--هفته نامۀامید-790-اعلا میۀ جمع روشنفکران افغانستان مقیم خارج دررابطه با کشتار بیرحمانه(13تن)مظاهره کنندگان درشهرشبرغان--5/جون/2007و
دوازدهم--(همان)-و
سیزدههم--امیرعبدالرحمان خان-تاج التواریخ-سال 1373-ص34-و
چهادهم--دای فولادی- افغانستان:قلمرواستبداد-سال1377-ص49-و131--و
انجنیرحسن پیمان
جون/30/2001