حسن پیمان
ضرورت نهادینه سازی تدریجی دموکراسی فدرالی
درروند دگرگونیهای اجتماعی
بعضی حساسیتهای جامعۀ قبیلوی:--دریک جامعۀ سنتی قرون وسطائی قبیلوی وعشیره ای عقب مانده،نهادینه سازی دموکراسی(ازهر نوعی که باشد)با حساسیتها وبا نیروهای خرافی جامعه،نهفته درنهادها واهرامهای اقتصادی،اجتماعی وفرهنگی سنتی ان،خواه مخواه مواجه میگردد.وبویژه که اگر(دموکراسی بشکل تدریجی ومرحلۀ ای)مطابق به اهداف،وبرنامه های مطروحه علمی مشخص در عمل پیاده نگردد.ویا به عبارۀ شفافتر،باید بادرنظرداشت شرائیط عینی وذهنی جامعه،بافتهای اجتماعی وخصوصیات اتنیکی، قومی،زبانی،نژادی وسمتی وروح وروان جامعه،رسم ورسوم وعنعنات وطرز زیست وموقعیت جغرافیائی،موضوع اقتصادی واجتماعی وسیاسی،مناسباط وروابط تولیدی ان وبا استفاده از تجارب تلخ وشیرین پیشینۀ میهنی وبیرون مرزی،وبدون عدول وتخطی ازبرنامۀعمل مطروحۀ ان،باید درعمل ارام ارام وخزیده خزیده ،تطبیق ودر مرحلۀ اجرا قرار گیرد.ونطفه های رشد دموکراسی در بسترنهاد های بستۀ خرافی ورکود فرهنگی این جامعه،تدریجا زمینه سازی گردد.واین اهداف ازوظائیف ومسئولیتهای عمدۀ یک حاکمیت ملی ودموکراتیک درساختار نظام فدرالی است که،تا بستررشد(دموکراسی مرحله ای) را به کمک وسهم ومشارکت تمامی ملیتها واقوام در جامعه را بصورت گسترده مساعد میسازد.که بدون رعایت این رفتارها وشیوه های سنجیده شدۀ عقلانی دروجود نظام پارلمانی فدرالی،بازهم حتمیست که جامعه به دام جلادان خون اشام،تروریستان وقطائوالطریقان ادم کشان وشلاقداران بی فرهنگ وجاهل قرون وسطائی افتیده وعواقب ان بد تر ازپیشینه ها وحال خواهد گردید.وازهمین جاست که باید این پدیده هارا قبلا تحلیل وارزیابی وشناخت نموده وبعدا برداشت درستی ازان بدست اورده برنامۀ رهبری انرا با احتیاط کامل درعمل پیاده نمود. اما دست به علاشه نشستنها وانتظاربردن از اسمان وزمین وعقب نگریها،به بهانه های بی امنیتی ویا عدم صلح وثبات ویا عقبمانیها وبسا دلیل تراشیهائی که زادۀ مشی قدرت انحصارمرکزی رژیم فاسد فاشیستی است،با قبول این شیوۀ میراثی حاکمیت مرکزی سنتی یک قومی دوامدار، که مفهوم ان جز توده هارا( 250)سال دیگر منتظرماندن وجامعه را به عقب بردن،تکرار همان تاریخی است که باید از سر اغاز گردد،مگرنا ممکن خواهد بود.که چنین خیالبافیها وانتظاریهای مبهم وتاریک وعقب گرایانه نیزگناه نابخشودنی وجفای بزرگ به حق این خلق مظلوم وجنگزده وزجر کشیده خواهد بود،واین راست گرائیها وعقب گرائیها به همان اندازه به نهضتهای دموکراتیک مضرخواهد بودکه،بدون تحلیل وارزیابی وشناخت دقیق وموئثق ازاین پدیده ها وطفره روی وپررش از این مراحل ضروری تاریخی ان که،یا بسوی چپ روی ویا راست روی وافراط گرائیهای جبران ناپزیرکه حکم مرگ دموکراسی را دارد میگردد..ا
شناخت مشخص وموُجز
ازساختار مشخص جامعۀقبیلوی:_
افغانستان که عمدتا یک کشور کثیرالملیت است وازاقوام وملیتهای مختلف تشکیل یافته که دارای عنعنات رسم ورسوم وعادات مختلف ودرای زبان وفرهنگ جداگانه وقسما مشترک بوده،دشتهای بیپایان دره های زیبا وهیبتناک،جنگلات سر سبز دریاهای مست وخر وشان وکو ه های سر به فلک کشیده ان درطرز زندگی ومحیط جغرافیائی وبالای زندگی اقتصادی،اجتماعی وفرهنگی،اتنیکی واوضاع جوی ان فوق العاده،تأثیرانداخته است،وخصوصیات ووژه گیهای گونا گونرا باراورده است.که به تمام انواع خصیات مردم وملیتها واقوام خود،در شرق وغرب وشمال وجنوب کشورخود شناسائی کامل داریم وباید داشته باشیم.ا--وازجانبی هم دارای سه نوع فرماسیونهای(ماقبل فیئودالی،فیئودالی ونیمه فیئودالی) بوده ودارد در بستران بسوی صنعتی شدن وبرای ایجاد نطفه های رشد یابندۀ سرمای داری گذارنماید..ونمایانگران است که،دراین فرموسیونهای اقتصادی،اجتماعی وسیاسی،سه نوع روابط ومناسبات نیزبه درجات معین مسلط است که منجمله مناسبات فیوئدالی ان عمد ه وتعین کننده بوده که باعث زائیش تضاد های عمدۀ طبقاتی میگردد.درمناطق جنوبی نسبت کمبود زمین وسیستم ملاکی،مناطق کوهی ودارای جنگلات بوده ومناسبات ان به پری فیوئدالی یا ماقبل فیوئدالی میرسد.وهمچنان مناطق مرکزی نیز دارای سیستم ملاکی ضعیف میباشد.بیش از 75 درصد کل مساحت افغانستان را کوه ها وتپه زارهای سنگی تشکیل میدهد.ومناطق شمال کشور که دارای زمینهای وسیع للمی وابی وعلفچرها وجنگلات نیزمیباشد وهمچنان مناطق غربی وجنوب غربی که دارای زمینهای وسیع وحاصل خیز بوده،عمدتأ سیستم فیوئدالی رادردر ترکیب ساختار مناسبات اجتماعی تشکیل داده است.که به این اساس تضاد های عمده را بین طبقات ومحا فل حاکمۀ{ملاکین بزرگ ومتمول،سرمایه داران وثروتمندان قبائیل،قاچاق بران ومافیای تریاک،مافیای خرید وفروش سلاح به تروریستان وانسان ربایان وتکنو کراتهای اشراف وسائیر محافل مرتجع وفاسد برسر قدرت دررژیم فاشیستی ازیک طرف،وازجانب دیگر،بین "دهقانان متوسط، کم زمین وبی زمین وخرده مالکین وطبقۀ کارگر وسائیر موئلدین وزحمتکشانرا تشکیل میدهد که،قدرت حاکمۀان دردست مشتی ازهمین قبیله سالاران وقومگرایان وخوانینی که مناسبات وروابط ایشان در فرماسیونهای(پری فیوئدالی ویابه مناسبا ماقبل فیوئدالی)تعلق میگیرد،که تضادها و روابط انها دراین مناسبات قبیلوی وعشیروی،فرعی بوده اما بیشترین قدرت سیاسی را در دولت مرکزی انحصار نموده اند.که بنام دولت یک قومی یاد میشود}واکثریت جوامع تحت استبداد ومحروم دیگرازاین امتیاز وقدرت سیاسی بی بهره ساخته شده اند از اینکه (فرماسیونهای اقتصادی واجتماعی)و(مالکیتهای خصوصی بر و سائیل تولید) در این مناطق که دارای مساحت کوهی اند، دارای زمینهای کم ویا بی زمین بوده،ازطریق تجارت ازاد،مواد مخدر وقاچاق چوب جنگلات وغیره زدو بندهای د ران سوی خط دیورند مبادرت میورزند.ودرساختارمناسبات سیاسی جامعه حاکمیت سیاسی رژیم ان در سه شکل،قدرت سیاسی را غصب وپایه های خودرا مستحکم نموده است.:و
نخست:- این سیطره جوئی در قدرت انحصاری سیاسی،شکل اتنیکی،قومی وقبیلوی وزبانی ونژادی را دارد.-ودوی دیگر،(طبقات ومحافل حاکمۀ)ان نیز از ترکیب یک قوم تشکیل یافته است که انهم به شکل مافیائی وبه فساد رهبری میگردد وتحت عنوان دموکراسی برای حفظ قبیله سالاری وقوم سالاری تلاشهای مذ بوهانه صورت میگیرد که از رژیمهای اسلاف پیشینۀ خود به ارث اورده است.که،تا هنوز برای حفظ همان قدرت قومی وبرترجوئیها،خونریزی ها دراین سرزمین جاریست وادامه دارد..ا-چنانچه مثال گونه اذعان داشت که:صدای انفجار تجزیه طلبانۀ علم گل کوچی از پارالمان افغانستان بمثابۀ عالیترین مقام تصمیم گیرنده ومسند قدرت است.که تسلیح تدریجی وحملات تازه کوچیها به تعقیب حملات پیشینه درمناطق هزاره نشین وبویژه قتل عامهاونسلکشیها وغصب جایدادهای مردم شریف وزحمت کش هزاره دربهسود ودای میرداد دراین اواخر که با تلفات سنگین،غارت وچپاول همراه بود؛بهترین نمونۀ حس شوئنیستی وبد نیتی وبی اعتنائی حلقات فاشیستی رژیمرا برملا ساخت وبه نمائیش گذاشت که،این میراث بر میگردد بازهم به دو رۀ جنایات فاشیستی احمد شاه درانی وامیرعبدالرحمن خان که نسل بالنسل پلان اهداف ونیات ان در برابر ملیتهای تحت استبداد دراین جامعه به ذرائیع مختلف وتخطی نا پذیر باید پیاده گردد،که عمده ترین عامل این بحران مزمن دراین سرزمین را تشکیل میدهد.که البته سائیر عوامل وبحرانات دیگری را در قبال خود خلق نموده است وخلق خواهد نمود. که طرح وافشای صادقانۀ این حقائیق تاریخی اسباب حساسیتهای بعضی کوته نظران وحلقات متعصب وخود برتر بین میگردد.که همیشه جریانات وقضایا را قسما یک جانبه مطالعه وازان جانبدارانه برداشت نموده اند،وبه این واقعیتها تن درنمیدهند وافزون بران جرئت افشای انرا نیز ندارند،وبرای تبرئۀ همچو موقف محافظ کارانه ونگرش اتنیکی خود که بصورت ارثی قبول کرده امده اند،با استعمال کلمات قسما حقارت امیز وتخدیر کننده،همچو افشاگر یها ونوشتارهارا(تعصب امیز.ا؟)خطاب نموده بدون توضیح ونظریات سازنده واموزنده از پهلوی ان عبورنموده،از واقعیتهای عینی که امروز عملا میبینید ودر درون این جامعه درجریان است،اغماض مینمایندو از جانب دیگر با این ارزیابیها از ساختارهای اجتماعی اقتصادی وسیاسی در ذهن خواننده این سوال اساسی مطرح میگردد که،در همچو یک جامعۀقبیلوی وعقب مانده وبی نقش در سر نوشت خو دکه ازیک جهت ازطریق زیربناهای اقتصادی اجتماعی وسیاسی وروبنا های فرهنگی وخرافی وکور جامعۀ عنعنوی درسطح ملی وبین امللی ازرژیم فاسد-فاشیستی با هزینۀ مبالغ گزاف وبیشماری دفاع به عمل می اید.وازجانب دیگر معمای مذاکره ومصالحه با رهبران طالبان،تحت عنوان تقسیم قدرت وسهیم ساختن انان مطرح بحثهای جدی روز قرار گرفته است.درحالیکه طالبان همیشه رد میکنند وبه انها مفهوم شده است که این طرح،نا توانی رادر چهرۀرژریم نشان میدهد وعدم دوام ومقاومت وتسلیم را میرساندکه،بامجرد برامدن قوای امریکا ومتحدین،خونریزی های جدید وکوچه به کوچه،وارد مراحل جدید خود خواهد گردید.پس درتحت این شرائیط جنگی چگونه میتوان دموکراسی را دربسترکور وبسته سنتی وخرافاتی قبیلوی در این جامعه،نهادینه نمود؟صلح وثبات وامنیت ودمکراسی وعدالت را بر قرار ساخت؟ طبعیست که این حقائیق عینی که دربین این جامعه درجریان است،وکسانیکه ازتحقق صلح وثبات وامنیت تشویش ونگرانی دارند،نگرانیهای شان را بیشترمیسازد.ودررابطه به اینکه چرا صلح وثبات ودموکراسی تامین نمیگردد نیز باید نکاتی را برشمردوبه پرسشهای فوق افزود:اولا--درشرائیط کنونی رژیم که پشتیبانۀ مردمی نداشته وروز بروزفاسد ترشده میرود،که نظام خود برتربین جنگی -ملیتاریستی بوده، بجای محار نمودن جنگ انرابه شکل اتنیکی وقومی هرطرف شعله ور میسازد،ویاوقتی که با دشمنان سوگند خوردۀ افغانستان از در صلح وتقسیم قدرت وعذرو زاری پیش اید وانهارا پر وبال بخشیده بیشتر مغرور وجاهل تر بسازد این مشی اسباب تضعیف خود وتقویۀ مورال دشمن وقوای جنگی تروریستی ان میگردد.بااین رفتار ها وما هیت ارتجاعی وضد دموکراتیک خود،استقرار یک نظام دموکراتیک در وجود این رژیم نا ممکن بنظرمیرسد،بویژه اگر قوتهای بین المللی وامریکا از افغانستان بر ایند،رژیم در برابرطالبان اجیرولشکرپاکستانی بزودی سقوط منماید وسرنوشت این سرزمین باز هم بدست -ای-اس-ای-این دستگاه جهنمی ودوزخی پاکستان سپرده میشود.چنانچ با تعقیب مشی تعصب امیز فاشیستی درطی بیش ازهشت سال کوچکترین گام لمس کننده درراه تأمین صلح وختم جنگ وبر گشت ابرو مندانۀ مهاجرین وسائیر تحولاتی درعر صه های سیاسی اجتماعی واقتصادی وفرهنگی،جز ازدیاد ساحۀ کشت ،تولید،پراسس وقاچاق مواد مخدره و،کاهش ساحات کشت وزراعت وتولیدات ومحصولات کشاورزی ومالداری،که یکی از خدمات برجسته وقابل شایان دورۀ حاکمیت جناب کرزی را نشان میدهد.ا؟ که شاخص جهانی را باتاءمین 93 در صد مواد مخدر ضرورت جهانی را قائیم نموده است که بااین خدمات چشمگیر مانند اسلاف شان باید افتخار لقب"بابا.ا؟"رانیز کمائی کند.ودرسائیرساحات عقب مانی وناکامیهای چشمگیرایشان.ا؟ شاید دردوره های چهارم وپنجم وششم انتخابات که همیشه پرندۀ اقبال شان به پروازاست ودوباره رئیس جمهورشوند،تا انوقت مجرب وبا تجربه خواهند شد واگراحیا نأ بین کامیابی وناکامیها به نمرۀ کمکی ضرورت داشته باشد،خدا مهربان است.ا-چون نمره کامیابی استثناأبرای جناب شان لا یتناهی.ا؟ مجازاست ازجانب مشاورین واستاذان شان(پش)وکمک خواهند گردید.ا؟,واگر اقای مجددی را عمر دراز باشد بزوراستخاره ودعا ووحی و.... کامیاب خواهند شد که چندان قابل تشویش نیست.ا؟ومردم چون به قربانی ومحرومیتها ومرگ تدریجی عادت گرفته اند وزمامداران نیز به این ترتیب با لای شان نازل وتحمیل میگردند،وایشان هیچنوع مسئولیت ندارند یعنی باید غیر مسئول وواجب الاحترام باشند.ا؟ومردم باید بحق شان وبه طول عمرشان دعای خیر نیزبخوانند ، وزمامداران باید مصروف باغارت وعیش ونوش خود ارام وراحت باشند.ا؟
دوم:-تأمین صلح وثبات در یک جا معۀ جنگی ومتخاصم،نمیتواند با شعارمیسرگردد.ودر شرائیط جنگی وبی ا منیتی درصورتیکه زنده گی صلح امیزفرد فرد این مملکت تحت تهدید قرارداشته باشد.افراد این جامع(چگونه میتواند صلح را ازخود ویا ازفامیل خود اغاذ نماید.ا؟ قوای بین المللی واقای کرزی رئیس جمهور که با همه قدرت خود صلح راحتی در کابل وحومۀان وشهرها نتوانست صددرصد تأمین نماید،ما نمیتوانیم هر فرد وهر فامیل قربان شدۀ این جامعه را ملامت نمائیم که چرا صلح را نمی اورندوا زخود اغاذ نمایند.ا؟درحلیکه در باره عوامل وعلل های عینی ان ده ها کتاب ومضامین واثار به نشررسیده وصاحب این قلم نیز چندین مضامین ازطریق سایتهای وزین اریائی-جنبش ملی اسلامی و(ففتا)یعنی بنیاد فدراتیب فرهنگی تورکان افغانستان بادلائیل علمی وتأریخی به نشر سپرده است که سیطره جوئی فاشیسم قبیلوی وانحصار قدرت مرکزی وادامۀ این بحران میراثی درمحراق ان بحثها قرارداردکه حاجت به تکراران نیست.واما این نیز به این مفهوم نیست که افراد وخوانواده های این جامعه وظیفه ندارند ومکلف نیستند تا درجهت تأمین صلح وثبات به میزان توانائی خود،سعی وتلاشهای وطنپرستانه ومسئولانه ننمایند جز مشتی ازتروریستان اجیر ومزدوران پاکستانی.مردم افغانستان صلح جو وخسته از جنگ فرسائیشی مرگبار که نسبت به هرطرف دیگر جنگ، بیشتر تلفات وضایعات وکشتاررا متحمل میگردند ونسبت به هر کس به صلح وارامی احتیاج دارند وبیشتر ازهرکس دیگر درراه تامین صلح وثبات بیشتر میکوشند.هزاران هزار خانوار درراه صلح وازادی بابسا ارمانهای نهفته در دل قربانی داده اند واگربه این منوال ادامه یابد صدها هزارخا نوار دیگر نیز بیهوده قربانی خواهد داد که،این روشها نتنها راه تأمین صلح نیست،بلکه عمق خصومت ودشمنی ملی وبالاره به نابودی کامل افغانستان منجر خواهد گردید.وجامعه را بسوی نفاق وجدائی وبربادی سوق خواهد داد ودستگاه جهنمی استخباراتی(ای-اس-ای)پاکستان بیشتر ازهمه دراین بازیها طبق معمول بهره مند خواهد گردید.ا-
اما سوال اساسی دراینجا مطرح میگردد که ایا امید برای تأمین صلح وثبات دراین سرزمین در وجود همچورژیمها وجود دارد.؟ویا چگونه صلح وثبات ودموکراسی وعدالت اجتماعی را بر قرار نمود.؟ وبسا پرسشهای دیگری اند که،بی پاسخ نیستند.-برای ایجادواستقرار یک نظام مردمی ویا یک سیستم ملی ودموکراتیک وتامین صلح وثبات منحیث یک نعمت بزرگ دران،به(یک میکانیزم علمی وعملی وسنجیده شدۀ) ضرورت است که بتواند قابل قبول به تمام افراد،خانو اده ها،اقوام وملیتها درسراسر جامعه باشد ،سهم ومشا رکت عاد لانۀ انها درقدرت سیاسی در عمل لمس کننده گردد.میتواند زمینه های تفاهم، صلح وثبات وارامی را مساعد سازد،وبستر اعتماد وصداقت وصمیمیت واقعی را در ذهن فرد فرد این خا نواده ها ومجموع کل این جامعه هموارسازد،وتمامی رسانه ها، اطلاعات ونشرات در خدمت مردم برای بیداری ووحدت وهمبستگی مر دم وبرای تشریح وظائیف ومسئولیتهای خود دولت ومردم طبق قوانین نافذه باشد.ضروراست نخست درمجموع حکومت وکارمندانش باید حد اقل با قوانین ومقررات مضوعه معلومات و اشنائی داشته باشند ویا حد اقل با وظائیف ومکلفیتهای خود که برایشان سپرده شده است اگاهی واشنائی کامل ومعلومات کافی داشته باشند.و میکانیسم بدون انکه انکه با عقاعد وایدئولوژی وخطوط فکری وبا ازادی های سیاسی افراد،گروه ها وسازمانها، احزاب وانجمنها اتحادیه ها وسائیر نها دهای سیاسی-اجتماعی وفرهنگی در مباینت قرار بگیرد،وهدف ان وحدت وهمبستگی واعتلای کشوربایدباشد.که این میکانیزم ومعیارها،دروجود فدرالیسم پارلمانی وقوانین ان سراغ میگردد ودران تسجیل مییابد.-و
تأریخ شاهد است که،بویژه در سه دهۀ اخیر به چشم خود دیدیم که،هزاران هزار خا نوار در راه تأمین صلح بهترین فرزندان،زنان برادران واطفال وپیر وبرنای خودرا طعمۀ جنگ کثیف وشوم لعنتی نمودند وقربانیهای بیشمار وبیحسابی را متحمل گردیدند،وبویژه حتی در ان فامیلها وقرا وقصباتی که دران صلح وارامی تامین بوده،اما توسط دشمنان سوگند خوردۀصلح وارامی مردم به خاک وخون کشیده شد،وزندگی مردم مستقیما تحت تهدید وبه گرو گان قرارگرفت پاکستان وشبکه های جهنمی ان همیشه درطول تاریخ دشمن مردم ارامی وصلح ودشمن ترقی وپیشرفت کشورما بوده وهست که باید همیش محتاج ان باشیم که بر میگردد به عقده های تاریخی وخط دیورند که:همان قصه لحاف ملا نصرالدین گردیده است.ا؟درهرجائیکه صلح وثبات بوده قصدا ان جارا نا ارام ساخته است وقصدا به بی ثباتی وجنگهای تحمیلی کشانیده است.ولو که به قیمت خون ملیونها انسان هم تمام شود. واز جانب دیگر،رژیم حاکم یک قومی بنابر ماهیت سازش طلبانه بمثابۀ مدافع منافع جنگ غارتی در عمل نیز نمیخواهد صلح را تأمین نماید وبنا بر ماهیت ضد ملی ان بعید به نظر میرسد نه تنها خود برای تامین صلح صادقانه مبادرت نمیورزد،بلکه با دا من زدن به نفاق ملی دربین جامعه،اقوام وملیتها را ضد هم قرار داده برای ادامۀ حکومت استبدادی یک قومی نفاق وتفرقۀ ملی را در عمق این جامعه گسترس میدهد ،مگرانکه رژیم بگونۀدموکراتیک تغیر ماهیت نموده یک نظام نوع پارلمانی ویا طراز فدرالی دموکراتیک جا گزین ان گردد.و
خرافات جامعۀ قبیلوی باز دارندۀ دگرگونیها:-
درجامعۀ قبیلوی- عشیر ای قرون وسطائی،زیر بنائی نها دهای اقتصادی-اجتماعی وسیاسی وفرهنگی ان عاطل وبسته بوده که این عقب مانیها ازطریق زمامداران مستبدومطلق العنان،مستقیم ویا غیر مستقیم بخاطر جلوگیری از نفوذ دموکراسی واندیشه های دموکراتیک،حمایت میگردد،تا که از زمامدار ورژیم ان متقابلا حمایت به عمل اید،که به حمایت یک دیگر بقا وبه زنگی خود ادامه بدهند.ذهنیت تاریک درزیر بنای فرهنگی جامعۀ قبیلوی انقدرمسلط است که،این جامعه عقیده به تولید وتکا مل ندار،از بلا ها وابها مات افسانوی وحشت ادارد.افت وسیل وبار ان، جنگ وویرانی ،قتل وغارت را از قهر وغذب الهی میداند،نه از عاملین اصلی ان که ژیمها وزمامداران بی کفایت وبی اعتنای ان هستند.ا؟-جامعۀ قبیلوی نمادی از جامعۀ خرافاتی وعقب گرائی،،جامعه استبداد پذیر وشکر گزار ،خودبرتر بین وخود بر حق بین،مغرور وخود خاوه وجاه طلب وخرافه پرست بجای مذهب رهنمائی میشود.ویک جامعه انتقام جو وانتقام گیر میباشد که،با استفاده ابزاری از دین وده ها پدیده های مادی ومعنوی ناپسندیده سنتی خرافی که ازطریق نهاد های خرافی وفرهنگ تاریک وجامد ان مورد حمایت قرار میگیرد وبه زمامدارظالم ومستبد ان مشروعیت میبخشد،واورا به یک مرجع قدرت مطلقه ومستبد مبدل میسازدکه،به همین ترتیب،زمامدار نیز برای ادامۀبقا وحکمیت استبدادی خود ازاین نهاد ها وزیر بنا های خرافی ان باید حمایت به عمل اورد.ا؟
وافزون بر ان،جامعۀ قبیلوی سراسر به فساد،دروغ تقلب،ریا وتزویر وعوام فریبی رهبری گردیده وبه ابهامات بی پایه وبه ترس وبیم تهدید کننده رهنمائی میگردند.این جامعه کاهش حاصلات باغ وزمین وشیر گاو خودرا ازقهر وغذب پروردگارمیداند،با طلسم واستخاره،فال بینی، وتعویذ وکف شناسی،حاکمیت فاسد -فاشیستی مافیائیرا برای تحکیم وبقای خود ادمه میدهد.جامعه که به ملای انگریزی ودیو بندی معتقد، وتروریسم انتحاری را بر ضد قران کتاب مقدس سماوی وخدائی قبول و(کلید به اصطلاح جنت.ا؟)راحمل نموده ودربدل یک مشت پول حرام به بازمانده گانش،ازطرف دشمنان اسلام وانسانیت،جان صدها وهزازها انسان بیگناه ومسلمان را میگیرد،ترور وشهید میسازد،واین شهدای گلگون کفن اعم از اطفال پاک ومعصوم،زن ومرد،پیر وبرنای بی گناه را به زعم این ملا یان واخوند های انگریزی،تحت عنوان مجرم وگنهکار ودوزخی ویا کافرو...(کلید دوزخ.ا؟)به گردن های ایشان اویزان نموده وبه جهنم روان میکند.ا؟ یعنی قاتل وتروریست که گنهکارومجرم اصلی است،خودرا شهید تعبیرومعرفی میدارد،وان شهدای معصوم بیگناه رابنام مجرم و گنهکار به شهادت میرساند.ا؟ که همچو جهاد بیهو ده وبیمفهوم تا اکنون زیر سوال قرار دارد.ا؟ وجامعه که فقرو گرسنگی وفساد را بیا نگری از قهروغذب وخشم خداوندی میداند ویا زمامدارش چون امیر عبدالرحمان خان،هرقدرکه میزان فساد ووحشیگری وغارت ونسلکشی ان به مدارج عالی میرسد،ارتقا نموده وبه (امیراهنین.ا؟)ملقب میگرددوبه بازوی خود طلسم میبندد که از اسیب واصابت مرمی دشمن درامان بماند وبعدا با غلام بچه هایش در خلوتی خودرا راحت میسازدو...تیمورشاه که(300زن وکنیز)درحرم سرا داردوهر هفته یک دختر باکره نیز در پهلویش میخوابد.ا؟ وده ها مثال دیگر از فجائیع وفساد همچوزمامدان فاسد وبد کاره وبد فعل وجنایت کاری اند که درتأریخ جامعۀ قبیلوی چنین اعمالیرا مرتکب شده ومیشوند.اما این مفسدین به ملت شریف ومتدین ما ازطیق نهاد های خرافی وذهنیت بستۀ فرهنگ جامعۀ قبیلوی بنام(امیرویا سایۀخدا.ا؟و...)معرفی میگردند وتمامی این جنایات و کله منارسازی ونسلکشی های انها وسائیر گناهان کبیره ای را که مرتکب میشوند،درپردۀ این خرافات حمایت میگردند.که(شعار های انها بازهم دینی است.ا؟)و سنگ مسلمانی را به سینه میکوبند.واما انا نیکه ویا روشنفکران ودگر اندیشان ووطنپرستانی که به دوهل وسرنای این ملایان دیوبندی،طالبی والقاعده وبه خرافات قبیلوی ایشان نمیرقصند گویا مسلمان نیستند.ا؟-جامعه ایکه زمامدارش از دین استفاده ابزاری نموده وبه خصومتهای قومی،قبیلوی،زبانی ومذهبهبی وفرهنگی وجامعه سراپا جنگی،قتل وغارت ودزدی،رهبری نماید.وبه قول اقای دای فولادی در کتاب گرنبهای خود(افغانستان:قلمرواستبداد)،جامعه که اختیار ریش وناموسش وصلاحیتش به اختیار زمامدارش،تحت عنوان"شریعت اسلامی نوع طالبانی.ا؟"در دوره سیاه وننگین وفاشیستی طالبان مزدورباشد.ا؟وازهمه دست اوردهای جوامع پیشرفته با سوار اخرین مدل موتور،خودرا متمدن جامعۀمدنی معرفی نماید واما در مخیلۀ هیچ وپوچ خود،حرفی هم نداشته واز جامعۀ عقلانی واز علم وتمدن نیز کوچکترین بهره ای نداشته باشد ومدل(ریش ودرازی خشتک.ا؟)ان ازنماد مدل قبل از اسلام طرز عربی ویا پنجابی پاکستانی باشد.ا؟ اسلام را باید ازهمان دید گاه ها تحلیل وتفسیرنماید.ا
درجامعۀکه طفیلی گران ان به اخرین سطح وسویۀ زندگی از خون ملت مظلوم،ازدزدی وقاچاق واز غارت وچپاول وجنایات واز رشوت وسرقت،مالک قصرها وبانکها،باغها وزمینها،شرکتها ودارائیهای منقول وغیر وسرمایه های بی حساب ازکمکهای به اصطلاح باد اورده ،اندوختند،وازاین سرمایه های غارتی فرد فرد از منسوبین ومتعلقین،اقارب،خویشاوندان ودوستان خودراتأمین نمودند.ا اما اکثریت عظیم جامعه ،در فقر وغربت وشکم به پشت چسپیده،اواره وحیران،بیکارو تیره روز،بی نان وبیجای وبی خانه وبه ده ها مرض بیعلاج گرفتاروبه حالت بخور ونمیر بصورت برده وار حیات بسر میبرد و،جامعۀکه نقش خودرا در تعین سر نوشت خود نداند،وزمامداربنام عادل وصادق به هر وسیله وذریعۀ که گماشته میشود وبالای این جامعه نازل میگرددو،ازطریق این نهادهای بسته وذهنیت تاریک خرافی جامعه بااستفاده ابزاری از دین بالای این جامعه تحمیل میگردد.ا؟وروز دیگر این زمامداربه اصطلاح عادل وصادق ومسلمان انا 300 درجه چرخش میکند وفاسد -فاشیست-جنایت کار،قوم پریت،ظالم ومستبد میگردد ودست به خیانت به نسلکشی وقتل وغارت،مییازد.ا؟.وبازهم ازطریق همین ذهنیتهای کوروتاریک وخرافی،یا بنام کفر والحاد فرار داده میشودویا حواله به تقدیرمیگردد وانرا سایۀ خدا خطاب مینمایند.چونکه جامعۀقبیلوی در تعین سرنوشت خود ویا در انتخاب زمامداروزعیم خود،هیچ نوع نقشی ندارد،وبا همه جنایاتش وفسادش این زمامداررامی پذیرد وبه یک جامعۀ استبداد پذیر مبدل میگرددکه،دران صورت به قول اقای دای فولادی جنبه های عقلانی فرهنگ جای خودرا به جنبه های خرافی دین قبیلوی(دین نظام سیاسی حاکم)داده،نه (دین واقعی)، وفرهنگ دینی به زیربنای شعور علمی ،فلسفی،سیاسی جامعه تبدیل میگردد،وهمچون فرهنگ دینی است که در ان از" علما"جز "عالم جامعۀ دینی"کسی دیگری"عالم"محسوب نمیشود."انشتین"درجامعۀعقلانی عالم ودانشمند است وافتخار بشریت،اما درجامعۀ غیر عقلانی سنگسار ویا سرزنش شود ویا بالای گالیله باید خط بینی کشیده شود.(1)وروشنفکرودگراندیش ان باید محکوم به ملحد ویا به بیدینی متهم گردد.ا؟ازهمین سبسب طالبان مذدور به جامۀ دین قبیلوی درامده به دستور -ای-اس-ای-این دستگاه خون اشام دوزخی پاکستان وقاتل ملیونها انسان وپرویزمشرف رئیس جمهور شیطان ومنا فق پیشین ان که،سه هدف عمده را در عمق استرا تیژیک خودبرای مداخله وادامه جنگ در افغانستان گنجانیده بود میخواست پیاده نماید: اول-مردم افغانستان وبویژه مردم سمت شمال انرا، به زعم خود نیمه مسلمان می پنداشت ومیخواست سر از نو انانراگویا مسلمان سازد.ا؟-دوم:استقرار یک حکومت یک قومی طرفدار خودو،شعله ور نگهداشتن اتش نفاق ملی واتنیکی ومذهبی،قومی وقبیلوی که یگانه ارزوی انست.-سوم:-با استفادۀابزاری ازدین درهمه ابعاد وزیربنای اقتصادی-اجتماعی وفرهنگی وسیاسی وره کشائی ان بسوی اسیای میانه چون مارسیاه به گرد طلای سیاه.ا؟که این بخش پلان پاکستان وبازی سیاسی ان نقش بر اب شد،توسط مردم قهرمان وبا شهامت ما بویژه صفحات شمال کشور به یاری ائتلاف بین المللی ضد تروریسم،به فرق این ماران سیاه کوبیده شد وبا مارگیران شان بیرون رانده شدند.ا-و
که بادر نظرداشت همه ای این پدیده های منحط وخرافی وسدهای باز دارنده وترمز کننده که در تار پود ودرتمام وجود جامعه ای قبیلوی نفوذدارد وازطریق نهادهای فرهنگ تاریک جامعه قبیلوی نیز موردقبول قرار میگیرد،واین پدیده های عینی معلول بیسوادی وفقر دانش محصول جامعۀ قبیلوی بوده که ازطریق فرهنگ زورملیتاریستی حمایت وتقویت میگردد که مانع رشد دموکراسی دربسترفرهنگی جامعِۀ قبیلوی میشود. وبا استفاده ابزاری ازدین،تمامی نهاد ها باید جبرا صبغۀ دینی پیدا کند که،درواقع در"جامۀ"دین،شوئنیسم عظمت طلب باید در بسترجامعه رشد وگسترش داده شود.وپاسخ به ان سوالیکه دموکراسیرا دراین کوه معضلات چگونه نهادینه بسازیم، ارتباط میگیرد به چگونگی ماهیت نظام ومشی که تعقیب مینماید وعملیکه مطابق ان انجام میدهد.
وباز هم درتحت همچو شرائیط مسلط،به مأیوسی ره نداده(مراحل اولی وابتدائی دموکراسی)را ازاین سد های مستحکم فرهنگی خرافی باذهنیتهای تاریک سنتی ترمز کننده ومسلط دراین جامعه عنعنوی،چگونه عبورونفوذ داد.؟وانرا موئفقانه به نفع مردم وبه بیداری،اگاهی وهمبستگی انها پیوسته تلاش ورزید وبه مزایای دموکراسی ونظامهای دموکراتیک اشنا ساخت وبه تدریج پشتیبانی مردم را کمائی کرد.؟دران هیچ شکی نیست که دراین زمینه ها اشکالات بزرگی در پیش است.طریقه های مختلف پیاده نمودن دمو کراسی موجود است.اما دراین رابطه بطورعام راه رسیدن به دموکراسی دو طریقه به تجربه رسیده است:-یکی-ازراه قهروجبر،صدور ودیکته تحمیل وتعمیل میگردد که،بزورنیزه وملیتاریسم وزورگویانه وبدون اراده مردم،وبدون شناخت مشخص ازاوضاع وشرائیط مشخص،طفره روی ازبر نامه ومراحل ضروری تاریخی ومحیطی،صورت میگیرد که اغلبا منجر به ناکامی بوده،وبعدا دوباره به سنتهای جامعۀ قبیلوی وفرهنگ خرافی ان رجوع مینماید.تا مشروعیت سیاسی حاصل نماید.-دوم-ازطریق مردم سالاری به اراده مردم که طوراگاهانه که با درک عینی از ارزشها ومزایای دموکراسی،باسهمگیری وسیع وفعال از نماینده گان شائیسته تمامی ملیتها واقوام،اتحادیه ها واحزاب وسازمانها وانجمنها،طبق برنامه ها واهداف خود درکمپاینهای انتخاباتی اشتراک نموده،شائیستگی،صداقت،پاکی،وطن پرستی،عدم خود برتربینی وبسا معیارهای معین واجد شرائیط،حق انتخاب شدن واتخاب نمودن خودرا درعمل از مردم اخذ میدارد ومشروعیت پیدا میکند وزاطرف مردم پشتیبانی میگرددورژیم که به پشتیبانی مردم بوجود اید،درصورتیکه دچار فساد وانحطاط وبحران نگردد پایدارباقی میماند و تحقق دموکراسی وعدالت اجتماعی را در همه ای عرصه ها هموارمیسازد.که بهترین نمونه ان نظامهای فدرالی طراز پاراالمانی است که مطابق به اهداف وقانون ان که هیچگونه ضرری ومباینتی به عقاید پسندیده ملی،مذهبی،انسانی واتنیکی وسائیر ازادیها وحقوق مشروع ومسلم مردم نتنها ا سیبی نمیرساند،بلکه تمامی نیازها وخواستهای ملی ودموکراتیک انها به شکل دموکراتیک وعادلانه براورده گردیده ودررشد وانکشاف متوازن ان برای بهبود وضع اجتماعی واقتصادی وسیاسی وفرهنگی جامعه بنفع تمامی اقشار،اصناف وطبقات زحمتکش وملیتهای تحت استبداد ومشارکت وسیع وعادلانه انها در عمل میباشد.وبه مردم ارزشها ومزایای دینی ازطریق مساجد ونها دهای فرهنگی مطابق به هدایات قرانی به شکل درست ان بدون انکه مورد وسیله وابزارقراربگیرد،تفهیم میگردد.وخانه خدا مسجد وتکیه خانه در خدمت مردم مسلمان میباشد،نه
درخدمت رژیمهای فاسد وجنایت کار وغیرعادل وقومپرست ومنافق.ا؟
ریکردها
دای فولادی--افغانستان:قلمرو استبداد--چاچ اول-سال 1377
خاطرات ویادداشتهای شخصی صاحب این قلم
حسن پیمان
5/6/10