حسن پیمان
فدرالیسم دموکراتیک الترناتیف مثبت برای
ختم(سیطره جوئیهای قومی،قبیلوی وجنگ وفجائیع)در
دورنمای افغانستان
نهادینه سازی تدریجی دموکراسی فدرالی
درروند دگر گونیهای اجتماعی:-و
به شهادت عینی وگواهی تگذیب ناپذیر تاریخی ،تمامی تلاشهای"یونیتاریستها"وبرترجویان قبیلوی،بعد از تعغیر نام خراسان بنام افغانستان که(سراسرمورد بحث این قلم را تشکیل میدهد،نه سلاطین وزمامدارن قبل ازتشکیل افغانستان امروزی الا فرصت مساعد)،انست که ایشان درجهت حفظ قدرت سیاسی مرکزی مطلق العنانی با سوئ استفاده از بیسوادی جامعه،با برنامه های قبلا اماده شده،غیر دموکراتیک ویک جانبه وپنهان از دیدگاه واراده وازمشارکت مستقیم مردم،برای دادن مشروعیت سیاسی واجتماعی به ان که،مطلقا اغواکننده و"دیما گوژیک" وفریبنده میباشد،وتا کنون محیلانه ازمقامات بالائی یکجانبه صادرگردیده،وبالای این جامعه تحمیل وتعمیل گردیده است که،درتاریخ کشور ما اظهر من الشمس است.واین رژیمهای مرکزی همیش تحت تهدید اجانب ودشمنان خارجی قرارداشته وبا دامن زدن به نفاق ملی در درون جامعه ونهادهای ان،نتوانسته اند یک حاکمیت قوی مرکزی با اتوریته وبا انضباط را تا امروزبرقرار سازند.ودرکشوری چون افغانستان این تجربه همیش ناکام بوده است.وبا استفاده ازاعتماد وارائ وارادۀ خوشباورمردم ما،نسبت به این نوع رژیمهای ضعیف ونا توان قبیلوی سنتی استبدادی که دراینجا(حاکمیتدموکراتیک دراین مختصرالا فرصت مساعد مورد بحث نیست)،به تمام اعمال واهداف وشگردهای ضد مردمی خود مشروعیت داده اند،واکثرا ازطریق "مرکه ها"ویا"جرگه های قومی"ویا درمناطق خراسان زمین توسط (اق سقالان)و(*)یاریش سفیدان قوم که،ریشسفید به زبا اوزبیکی(تورکی)بنام(اق سققال)یاد میشود،درحلیکه در(بعضی اثار ومضامین ونشرات این واژه اوزبیکی تورکی را بنامهای((او سققال،ابسققال، افسقال و..))بطورنادرست نوشته اند که کدام بار معانیرابه زبان فارسی دری افاده نمینماید) .بنابر نبود دموکراسی درجامعۀ غیر مدنی عنعنوی قبیلوی،معضلات عمده ومهم ملی اجتماعی،تصاویب قانون اساسی وفیصله های مهمتر ازانرا درسطح محلی یا ملی کشور به شکل عنعنوی حل و فصل مینمودند ویا مینمایند،وشماری ازحکام وزمامداران به شکل تحمیلی ان ویک جانبه به نفع خود وتحکیم ه رژیم خود کامۀ خود ازان استفاده میبردند،وبه این نهاد اجتماعی عنعنوی شکل ورنگ سیاسی ودموکراتیک داده وازان مشروعیت میگرفتند وتا هنوز بااین بازیها مشروعیت میگیرند.ا؟ که این نوع جرگه ها ومرکه ها ویا حل مسائیل مهم ملی وسیاسی توسط اق سققالان ویا ریشسفیدان وسران قوم بیسواد یا کم سواد به این شیوه غیر دموکراتیک ان،واین نماینده گانیکه،اکثرأ ازسران اقوام وقبائیل،خانان ومتنفذین وثروتمندان تشکیل یافته ووابسته به طبقات ولایه ها واصناف واشراف وثروتنمد جامعه ومحافل حاکمۀ نظام ارباب رعیتی به شکلی ازاشکال بستگی داشتند ودارند،بیشتربه خدمت انان بوده،وازمنافع سیاسی،اجتماعی وفرهنگی واقتصادی واز منافع صنفی انان دفاع مینمایند،تا دفاع ازمنافع فقرا،زحمتکشان وموئلدین و سائیر اقشارمحروم وجوامع تحت استبداد رژیم فاشیستی،نمیتوانستند ویا نمیخواستند بنا براین وابستگیهای خود به اعیان واشراف ومحافل حاکمه مستبد،ازمنافع اقوام وملیتها واصناف تحت استبداد جامعه دفاع نمایند. وحرف خودرا به نفع طبقات پائینی جامعه به کرسی بنشنانند.وفیصله های انها نمیتوانست انعکاس دهند ۀ تمامی خواسته ها افکارواندیشۀ وارمانها ونظریات ونیازهای تمامی اقوام وملیتهای تحت استبداد باشد،ویا ممثل ارادۀ تمامی اقوام وقبائیل جامعه گردند.که این مأمول دران ایام،با توجه بانبود سواد،دانش،اگاهی سیاسی وبیداری در جامعه وسلطۀ طرازفاشیستی استبداد"طائیفۀ سلطنتی"،امری بوده مسلم،که حکام ورژیمهای مرکزی با بکار برد ازاین شیوه های سنتی عنعنوی برای پیشبرد اهداف نزدیک ودورنمائی وادامۀرژیم مطلق العان مرکزی تک قومی وبقا وادامۀ استبداد وغارت خود کار میگرفته اند.که البته با تعغییر اوضاع وشرائیط ودگرگونیها درعرصه های ملی وفرهنگی ورشدافگارواندیشه ها،شعوروذهنیتهای بستۀ سنتی جامعۀ قبیلوی وبا تجربۀ انواع دموکراسی واشنائی مردم تا یک مقدار به انها،این روشها ورفتارهای سنتی عنعنوی،دیگربی تأثیر وکمرنگ گردیده است.بویژه که برای پیاده نمودن دموکراسی،بایدان ان رفتارها وروشهای قبیلوی وقبیله سالاریکه،بجای نقش وارادۀ مردم،نقش متنفذین ،ونقش خانان دوسره وروئسای اقوام وقبائیل،ثروتمندان و روحانیون مداح ومرتجع،واستخاره چی وغیب گویان،فالبینان تعویذ نویسان بیسواد،تعبیرکنندگان خواب وسائیر خرافه پرستان،برای حمایت رژیمهای فاسد وزمامداران مستبدوفاشیست ان تا کنون تعین کننده بوده است که با وجودتلاشهای عنعنه پرستان قبیلوی که میخواهند بازهم بجای دموکراسی ونقش وارادۀ مردم در حل وفصل قضایا ومشکلات جامعه ازاین بازیهای سیاسی که پاسخگوی حل معضلات غامض وحلال واقعی پیچید گیهای ملی واتنیکی،اجتماعی وسیاسی وفرهنگی ومسلکی وتخصصی بوده نمیتواند وتا امروزهم نتوانسته اند که،جامعه سنتی قبیلوی ومناسبات وروابط مسلط وغیر عادلانه وظالمانۀ انرا دگرگون نمایند ویا مشکلات جا معه را به نحویکه لازم وشائیسته است،حل نمایند،وبویژه که اکثر فیصله های شان همیش به نفع طبقات حاکمه فیئودالی بوده است وبا ان دید گاه ان کاربرد نموده اند.که با ظهوردموکراسی نسبی ونیم بند"دهۀدموکراسی"دورۀ سلطنت مطلقه ونهادها واهرامها ی دموکراتیک دورۀ حاکمیت دموکراتیک،ودموکراسی لرزان ونامنهاد وبدنام وفاسد مافیائی وفاشیستی دورۀاقای کرزی،تغیرات لازم درنهاد ها بنیاد ها واهرامهای جامعۀقبیلوی ،اکنون دارد ناگزیر به دستورروزقرارگیرد،واگراوضاع وحالات وشرائیط نارمل وثابت میبود ویک حاکمیت که حد اقل دارای یک ماهیت ملی ودمو کراتیک میبود،امروزمیتوانست با تعقیب مشی ملی ودموکراتیک ،به یک فرصت وفاصلۀ زمانی لازم ومعین وبا این بلیاردها دالرسرشار وبی شمارکمکهای بین المللی،طبق یک برنامۀ علمی،پلان وپروگرامهای متودیک چهرۀافغانستان را دگر گون میساخت،یعنی نه بیش از دورۀ حکمروائی فاشیست وفاسد هشت سالۀ اقای کرزی وانهم به قهقرا وبه عقبگرائی وبه شیوۀ مافیائی،ضد ملی وضد دموکراتیک وبدنام کننده وشرم اور که خشتی را هم اگربالای خشتی گذاشته باشد وبه مردم ما لمس کننده باشد،رهبری نماید.ا؟ یعنی نتیجه انست،همان قسمیکه،مرکه ها وجرگه ها که اکثرا بی ثمر بوده وبه نفع توده های وسیع مردم نبوده است.این دموکراسیهای قلابی وفرمائیشی امروزی نیز درزیرپوشش ان،برای بد نامسازی دمکراسی واقعی دراینده ها،که دروجود یک رژیم سراپا فاسد-فاشیست ونمائیشی ومافیائی،ازطریق ایجاد کمیته ها وکمسیو نهای نامنهاد وکانفرانسها وجلسه بازیهای نمائیشی غیرعملی وبی نتیجه وبدنام وغیر مشروع وضد دموکراتیک مانند "بن ولندن و....ا؟"بمثابۀ یک سپر وحامی ومدافع منافع رزیم دست نشانده به نمائیش گذاشته شد که،ملت سازی ودولت سازی های امروزی نیز مطابق به میل ورغبت اجنبی ها وطبق دلخواه دشمنان خلق ما،چه در داخل باشد ویا به کدام کشور بیگانه،خلاف اردۀبالفعل مردم نیازها وخواسته های ملی ودموکراتیک ان بوده،که درحقیقت تحقیر واهانت وپشت گرداندن به منافع ملی ومصالح کشوروزیر پانمودن رأی مردم وپامال نمودن حق وحقوق مشروع ومسلم انها درجهت جلوکیری ازپیاده نمودن دموکراسی وارزشهای دموکراتیک وترقی خواهانه ودگر گون سازانۀان مطرح میگردد.که در تحت پوشش ان،افغانستان در واقعیت امربرای بهره برداری وبهره کشی استعماگران کهنه کار قرارداده میشود.؟-واین نهایت شرم اور وننگین است که ازجانب برترجویان سنترالیست.ویا مرکزیت خواهان درتحت قیادت اقای کرزی صاحب.ا؟وتیم فاشیستی ودنباله روان ان با طالبا نیکتائی دارش،برای خفه نمودن دموکراسی نیم بند ونیم کله ولرزان وبی پایه وبدنام سازدموکراسی واقعی برای خفظ قدرت قوم و اتنیکی این "بازی خطرناک سیاسی دراین مقطع حساس تاریخی به اثر مدا خلۀ پاکستان" ای-اس-ای"این دستگاه جهنمی ودوزخی استخباراتی وتروریستی که بهترین حامی وپناه گاه برای طالبان والقاعده است،باده ها دسائیس وتو طئه وبا ابعاد گستردۀان جریان دار د.تا ازروشهای دموکراتیک ملتسازی ودو لت سازی وسهم ومشارکت وسیع تمامی جوامع درکشور،که بمثا بۀکوبنده ترین سلاح وتهدید کنندۀچارچوبۀ سنتهای کهن وبستۀقبیلوی وقبیله سالاری پنداشته میشود.ممانعت به عمل می اید..وبه این ترتیب با هزاران توطئه ودسیسه تقلب وخیانت ودست بازیها ومداخلات وخرید وفروش رأی واعتماد صادقانۀ مردم شریف وخوش باور ما،افراد واشخاص نا مطلوب ومورد نظرخودرا تحت نام(انتخابات دموکراتیک،قانون وعدالت وشائیسته سالاری و...ا؟)،بهتر بگوئیم که درحقیقت انتصاب مینمایند.ا؟...))که تا حال با سر نوشت مردم ما بازی شده است.وبرای اغوا وفریب مردم یک نوع تغیرات صوری وشکلی اداری درروبنای سیاسی محافل حاکمۀ این جامعۀبی نقش،باتغیر وارائیش چهره هاومهره ها به شکل دیماگوژیک واغوا گرانۀان بالای مردم ما که ازدوران احمد شاه ابدالی به این طرف چنین ترفندها وسیاست بازیها با عمق وابعاد گونا گون وگستردۀ ان جریان دارد که،همه انها ریشه های اتنیکی وقومی دارد.،وبازهم بالای این مردم مظلوم بکرات تحمیل وتعمیل گردیده ومیگردد.وبازهم مردم این جامعه را طبق معمول درایجاد ودرساختن ملت ودولت ووحدت ملی واقعی وهمبستگی طبیعی ومشروع ملی ایشان میخواهند،انها را کاملا بی نقش وبی رول بسازند وبا این نوع( بازیها وسازیها .ا؟)که هنوزهم ازهمچو کمیته بازیها وکمسیون سازیها،کانفرنسهای فرمائیشی وناکام ونمائیشی وغیر عملی با عواقب وخیمتر ازپیشین ان که هیچ مشکلی ازمشکلات وظلمی ازظلمات ورنجی ازرنجهای بیکران این جامعۀبجان رسیده را،نتوانسته اند حل نمایند.وبه این تر تیب بازهم تجارب نا کام وشرم اور اسلاف پیشینۀ تأریخی واعمال ضد منافع ملی ومصالح کشوررا،درزبان وکردار ونبشتارخود ازان بی شرمانه زمزمه مینمایند تا مردمرا ازانتخابات دمو کراتیک شان جلو گیری نمایند..ا؟--اما سوال اساسی دراین جاست که:جرگه های امروزی که،پرزرق وبرق تر،مجلل تروبا مصارف کمر شکن تری،وبویژه با توجه به این جامعۀ فقرزده وگرسنه وبه جنگ فرسائیشی نا بود شده،نسبت به هرزمان دیگر ورژیمهای مطلق العنانی که با همه تب وتاب ان به کرات به قوانین اساسی خود،منحیث یک عنعنۀ ملی انعکاس دادند چرا نتوانسته اند مانند میرویس هوتکی که جر گۀ ملی خودرا حتی در خفا موئفقانه دائیرومردمرا برضددشمنان خود،بسیج نموده بود،چنین نمایند(1) که همچو رفتارصادقانۀ ملی را تعقیب مینمودند.ا؟( اگرچه که تمایل وروابط میرویس خان هوتکی نیزبا اشراف واعیان وخانان وسران قیبله وقبیله سالاران فیوئدالی بود)وقبل از انکه برای ختم جنگ،خونریزی وغارت،واین نشستها قبل از انکه برای ختم جنگ وخونریزی وقتل وغارت،برای تجاوز واشغالگریها وبرای نابودی وتباهی وطن،کوچکترین اثری داشته باشد،برای دخول خارجی واشغالگریها،وبرای نابودی وتباهی وطن وبرای تشدید نفاق وشقاق ملی،وجز اینکه برای دفاع ازمنافع طبقات ومحافل حاکمۀ مستبدبرترجوی قبیلوی ورژیمها قومپرست متعصب وفرهنگ ستیز وحمایت اززمامداران فاسد،ظالم،وغاصب ومنفعت جو،ودفاع ازانحصارقدرت تک قومی زمامدران قبیلوی،تا کنون کدام مفاد دیگری که به اتحاد،اتفاق،صلح وثبات وارامی وازادی مردم ما تأثیری داشته باشد،سراغ نمیگردد.ا؟واگرقوانین وفیصله های هم که این نوع جرگه ها به فیصله رسانده نیزاکثرا به نفع زمامداران وسلاطین جباررژیمهای مستبد خود محوربین بوده ،تا که به نفع مردم واتحاد وارامی جامعه باشد.واگرازموضع دگراندیشی و دیدگاه روشنفکری بدون حب وبغض وکین وخود برتربینی ارزیابی گردد ،دران صورت نیزاز،تمامی علل وعوامل این رفتارها وروشهای قبیلوی در سیاستهای تفرقه افگنانه ،نفاق ملی وشوئنیسم عظمت طلبانه وسکتاریستی زمامداران پیشینه وحال ریشه یابی میگردد،زیرا از طبقات واشراف تکنوکرات طبقات حاکمۀ بر سر قدرت ((پری فیوئدلی فیودلی ونیمه فیوئدلی طراز فاشیستی زمامداران پیشینه وحال ،نماینده گی مینمایند).و اگر این زمامداران همه ای این اقوام وملیتهای این جامعه را،یک سان ویک برابروبه یک چشم نگاه مینمودند،وتمامی قدرت حاکمۀ مرکزی را درانحصاریک قوم وتبار متمرکزنمینمودند،وطن فروش،اجنتوری ودست نشانده وصادرشده ازهند برتانوی ویا ملتانی وغیره بیگانه به مردم افغانستان نمی بودند وبه دشمنان مردم افغانستان خدمت نمیکردند وبرای ایجاد وتحکیم وحدت ملی واقعی ومشارکت وسیع ملی که ضامن هرگونه پیروزی مردم افغانستان است،صادقانه خدمت مینمودند،وبرای درد وغم مردم فقیر،بدبخت ومصیبت زده وافت دیده،گرسنه وشکم به پشت چسپیده،وبه اه ونا لۀ وزجۀ بیوه زنان ،طفلان ویتیمان وبه مردم هست وبود سوخته وبرباد رفت وبیغما بردۀما وبه این سیل بیکاران،واوارگان،احتیاج ومحتاج وبی روزگار،بیسواد ومحروم ومحکوم ومظلوم وبیچاره وتحت استبداد رژیم فاشیستی ومافیائی یک قومی،بمردم بی دوا بی داکتر وبیخانه،بینان، وبی کالا وپابرهنۀ ما اگر حد اقل توجه میکردند ومی انیشیدند،وحداقل ازکاخهای چندین مزله مرمرین واخر ین مودل عیاشی وفحاشی وتن پروری وساقی خانه های خود گاهی به زیربه این مردم بیگناه وبی دفاع وغرقه دراشک وخون ما،کمی نگاه میکردند.ا؟ازاین جرگه های نامنهای خود ساخته خود هر چند که پایۀ دموکراتیک ندارد،واگربا انتخاب شائیسته ترین نخبه گان وروشنفکران ووطنپرست ترین وا گاه ترین وبا سواد وبا دانشترین انهاوبا ایجادوحدت ملی ،حداقل ازاین بهران مزمن وکشنده وفرسائیشی یک راه بیرون رفت پیدا میشد.اما دریغا که نخواستند ونمیخواهند.ا- وازاین حکام ونماینده گان مافیائی وقاچاقبران وبیگانه به مردم افغانستان کدام توقعی دراین زمینه ها اصلا وجود ندارد،بلکه بنا بر ماهیت ضدملی وضد دموکراتیک خود،تحت عنوان این واژه های پرزرق وبرق"جر گه ،مرکه،وامروزهم تحت عنوان وخوشاهنگ کنفرانس وکمیته وکمیسیون و....ا؟"،بصورت اغواکننده ودیما گوژیک،به حکومت شوئنیستی یک قومی خود ادامه داده وادامه میدهند.واین یک واقعیتیست تکذیب ناپذیر دراین تاریخ ودردرون این جامعه که عملا جریان دارد.ا.ا-یعنی هر زمامامدار،بابا، وشاه وامپراطوریکه ،امده ورفته،صرف مهره ها وپرزه های ماشین استبدادی دولتی تغیر وتبدیل گردیده است امااستبداد با همان قوت خود به ابعاد وسیعتران درهمۀ نهاد ها وبنیادهای وزیر بنای جامعۀقبیلوی،همان طوریکه هست بدون تزلز ل وتکان ومسلط تر ازپیشینه باقی مانده است.وصرف مستبدین بوده اند که دراین تاریخ قبیله سالاری جای خودرابه یک دیگرعوض نموده اند.وجز ازشمشیربازی ولشکرکشی بر علیه یک دیگر وهرکسیکه زورداشت وبیشتر لشکر جمع کرد،همان فاتح وقهرمان است زوراست وبیشترقتل وغارت میکند وبیشتر به غارت یک دیگر میپردازد و بعد ازاینکه مردم وجامعه خودرا غارت کرد،حرص وازان دوچندان میگردد به قتل عام جامعۀ همسایه وبیرون ازان میپردازد،تا عطش کین وبغض ودشمنی خودرا فروکش سازد.اکه این زمامداران وحشی وغارتگرهیچگاه برای تأمین عدالت اجتماعی برادری وبرابری وبه محو عقب ماندگی وتأمین ارامی وازادی مردم خود هرگز توجهی نکرده اند.ا؟
که این رفتارها وروشهای کهن سنتی بی ثمروبی نتیجه،جز افزائیش بیش از حد فساد،فجائیع ونفاق ومنازعات ملی وخونریزیهای دوامدار،دیگر ارمغانی درپی ندارد.وتا کنون هم نداشته است،وبه مردم ما خسته کن ،دروغ،غیر عملی ومنفور واقع شده است.ا؟؟-چرااین برتر جویان ودنباله روان محافل حاکمۀ مرتجع وفاسد- فاشیستی،از دموکراسی،ورفتن دربین مردم ومحلات،ولسوالیها،شهرها وولایات برای تشکیل وایجاد شوراهای انتخابی خود،بدون مداخلۀ داخلی وخارجی،وبدون مصارف ملیونها دالرو خرید وفروش رأی مردم وتجارت بالای این ملت مظلوم،بیم دارند؟وچرابدون کدام به اصطلاح"دغدغه وکش وفش".ا؟ یعنی که(باجه خانۀان بیشترازفوج ان میباشد.ا؟)،توسط خود مردم وذریعۀ مردم وواقعا برای مردم صورت میپذیرد،ازان حرفی هم بمیان اورده نمیتوانند؟،نه در زبان ،نه درقلم ونه در گفتار وکردار خود،کوچکترین جرئتی درپیشگاه مردم ندارند که ارائه نمایند؟ومردمرابجای رفتارهای عنعنوی سنتی بیثمر،مطابق به مقتضیات زمان پیشروکنونی به شیوه های دموکراتیک تشویق نمایند تا به روشهای کهن ونا کارامد وغیر عملی ونمائیشی سنتی قبیلوی؟ واز نهایت بیم وجبن زیاد،ازنیروی سازندۀمردم جرئت حرف گفتن را دراین زمینه ها ندارند ونمیتوانند ارائه نمایند.ا؟ چونکه قدرت مردم وتأریخ،قدرت لا یزال وقدرت کوبنده است ونمیتوان با ان مقاومت نمود وبا خشم طوفانزای ان مواجه شد.یعنی که اقای کرزی باخرید چند فاسد بیمایۀ دنباله رو طالب نکتائیدار وبا چند تکنو کرات فاسد ومافیای مواد مخدر،خواب به قدرت رساندن"طالبان اجیررا"به مخیله دارد. وبه این ترتیب بازهم میخواهد که،همان دیگ، همان کاسه وهمان اش وهمان دور دسترخوان باشد.ا؟ وبااین روشهای طفیلیگرانه وروباه صفتانه دراین بازیهای موش وپشک مابانۀ خود،چندی دیگر قدرت انحصارسیاسی مرکزی را،بکام حاکمیت تک قومی خود بچرخانند.ا؟ومردمرااغفال نموده به سلطنت،امارت وریاست مرکزی خود همچنان برضد منافع مردم ومصالح کشور ادامه بدهند.ا؟اما امروز به همگان معلوم است که:یک معلم،یک داکتر،یک مختصص،یک حقوق دان ویک سیاست مدار ویک روشنفکر تحصیل یافته ودیگراندیش،شاید بمراتب ازیک محاسن وریش سفید کم تحصیل وبی سوادما،ویاازیک متنفذ بیسواد وثروتمند و ازیک اق سققال یا ریشسفید،ازیک روحانی وازیک اخوند کنج مسجد وملای مدرسه،ازیک طالب ونیمه طالب وشاگردان ملایان انگریزی دیوبندی که(خادم انگریزودشمنان خارجی مردم ما هستند).دربسا مسائیل سیاسی اقتصادی واجتماعی وفرهنگی وملی وغیره رشته های متعدد علمی وتخصصی که با خواسته ها ونیازهای دموکراتیک امروزی وبا رشد وتکامل جامعه درکلیۀعرصه های متذکره،حضورایشان درپارالمان ودرکابینه اشد مبرم ونیازاست.وواضح وروشن است که این نخبه گان نسبت به انان به مراتب اگاه تر وفهمیده تر وموئثر تر وعالمانه تروعاقلانه تر سهم ونقش برجسته تری نسبت به یک رئیس قبیله،ملای بی عمل وبی سواد ویا ازیک تروریست ونسبت به یک اجنت واجیر شبکه های جاسوسی واستخباراتی،مانند طالبان نیمه طالبان وطالبان نیکتائیدار وتکنوکراتهای فاسد وبیروکرات ومافیای مواد مخدروسائیر عناصر فاشیست وخودبرتربین،خوبتر وبهتر خودرا تبارز دهند،ودراین سیاست بازیها نقش مثبت داشته ومطابق به منافع ملی ومصالح کشور،اعمال وطنپرستانه انجام دهند وبا اتخاذ روشهای نوین ودموکراتیک وبا سیر حرکت تأریخ وتمدن امروزی بتوانند،خودرا نسبت به عقبگرایان خوبترعیار سازند،(حداقل دربین پارالمان ودرجریان کار خواب شان نبرد.ا؟؟؟)وازهمین لحاظ ضرورت عینی وتأریخی حساس کنونی،ایجاد واستقرار (نظام دموکراتیک فدرالی پارلمانی را)بمثابۀ الترناتیف مثبت که سهم ومشارکت وسیع تمامی جوامع ازطریق تقسیم قدرت انحصار مرکزی بطورمسالمت امیزبه شوراهای محلی،ولایتی وذونها ومراکز شهرها ازطریق انتخابات ازاد ودموکراتیک که درست مقابل رژیم فاسد فاشیستی و شرمندۀ تأریخی،دردستور روزقرار میگیرد.که دراین اواخر،اقای کرزی خود وتیم فاشیستی ودستگاه مافیائی وهم حامیان خودرا با مضعگیری اخیری خود که دامن یک دیگر را بالانموده،چهرۀ واقعی طالبی.ا؟ومذدوری چند بعدی خودرا به تماشای جهانیان نمایان نمود.وتشت لبریز رسوائی شان ازبام دموکراسی دیماگوژیک ایشان به زمین سقوط کرد.ا؟ وبه این ترتیب تمامی این گنا هان ،بحرانات وفجائیع کنونی خودرا بالای یک دیگر انداختند،واین واقعیت وقتی افشاگردید که ،اقای کرزی چندی قبل اعلان نمود واخطاردادکه:"اگرامریکا وحامیان بیشتربه وی فشاراورند به طالبان می پیوندد.ا؟...."به ،به.ا؟وعاقبت این(گدیگگ غربیها باید هم چنین میبود.ا؟)وعجب انست که،این نازدانه درمیان بلیاردها دالرکمکهای باد اورده،انقدرنازدانه وعزیزتربیت شده بوده که امروز بالای نازبردارانش، ،نازمیفروشد.ا؟ وحتی نصیحت وگوشمالی اندک انها هم اسباب اذیت ونا ارامی ونا رضائی خاطر وی میگردد وبه پرورشگاه وبه (اصل)پیشینۀخودیعنی به طالبان وبه اجیران(ای-اس-ای)این دستگاه دوزخی وجهنمی وتروریستی پاکستان،پناه میبرد.؟ وبه اینترتیب یک بار دیگر،چهرۀطالبی وضد میهنی وعدم علاقۀوی به میهن وبه میهن پرستی واعتلای کشورخودرا ثابت میسازد.ا؟ وبااین ترفندهای سیاسی واغواگرانه میخواهد دوباره گویا به اصل خود بپیوندد.که دراین ر ابطه" اقبال مبارز"پندی دارد:و
هرکه از بند خودی وارست ومرد هرکه با بیگنگان پیوست ومرد
بنأ نقش ان نخبه گان واشخاص چیز فهم روشنگر واگاه جامعه با اتخاذ روشهای تجدد پسندانه ودموکراتیک،درقبال سائیر بزرگان ومحاسن وریشسفیدان واق سققالان عزیز وکرام که ازاین نیروهاونسلهای پرشور وبا انرژی،مجرب وتیز بین وبادانش وبا استعداد واگاه وخلاق واراسته با علم ومدنیت وبا فرهنگ ورشد یابنده وبا دانش ودراک،نهفته دردل این جامعه،برای ایجاد افغانستان نوین ومترقی،واحد وتجزیه نا پزیر ودارای استقلال ملی واقعی که:(استقلال سیاسی جمع استقلالاقتصادی مساوی به استقلال ملی واقعی میگردد)،باید که کار برد درست به عمل اورد.که البته بخاطر جلوگیری ازکاروان تحول وترقی،تحرک ورشد فرهنگ ومدنیت.کهنه کاران وعقب گرایان ومرکزیت خواهان خود محوربین تک قومی ومبلغین ماهر ورنگارنگ انها برای مغشوش ساختن اذهان مردم نا اگاه وبی سواد ما شب وروز دست به تبلیغات ذهر اگین اتنیکی یازیده وپلانهای ارتجاعی وبازدارندۀپروسۀ تفاهم ومشارکتهای ملی وسد راه تکاملی وروند رشد جنبشها ونهضتهای ملی ومترقی درجامعه گردیده پروژه ها وپروگرامها سنتی قهقرائی ومحافظه کارانه کهن رابعضیها تحت نام روشنفکریا بیطرف ارائیش داده وبرای حفظ وبقای رژیم حاکم بی پایه وروبه زوال تلاش ورزیده وبه خورد مردم میدهند.بدون انکه برای بهبود ونجات جامعه ازاین بحران مزمن وکشنده،کدام بر نا مه ویا پیشنهادمشخصی به مردم وایندۀ امیدوارکنندۀوروشن به جامعه دراین زمینه ها ارئه نمایند.که این روشهای بیطرف معنا دارنیزبه مردم ما اظهرمن الشمس است.ا؟
روشنفکرنیز تحت شرائیط خاص وگوناگون وبویژه دشوار،دارای خصوصیات ویژۀ قشری خود بوده ودرهمان بررهۀ زمانی ازخود ظاهرمیسازد .بعض ازاین روشنفکران بیطرف نما بنا بر خصوصیات قشری ویا عقیدتی گاه از(ازسید قطب واحمد قطب نشخوارمیکند،گاهی هم ازمارکسیسم -لینینیسم به زعم خود تحلیل وتفسیر مینماید،وگاه درجا مۀ اسلام روحانی،گاه اخوانی،گاه مجاهد،گاه طالب ویاطالب نیکتائیدار،گاه به چپ وگاه به راست،مذبذب بی هدف، وبی ارمان،دلگیرومأیوس وپشیمان،گاه ازخودراضی وجامع الکمالات وجا مع المعلومات،وغیر مسئول وواجب الا حترام،متفنن وفضل فروش،مغرور وخود خواه،جاه طلب وخود محوربین میباشد.ا)که بااستفاده از جملات زیبا وواژه های خوش اهنگ ارائیش یافته ،بالای دیگران تاخت وتاز مینماید،مانند انکه تفنگ چره ئی دردست وبه هر طرفیکه دلش خواست نشانه میگیرد وفیر مینماید،شکار زاغ وکبوتر وگل وبلبل باگناه وبیگناه وخوب وخراب را یکجا به قل میرساند،که اغلبا روشنفکران ترقیخواه ودیگراندیشان دوره جنگ سرد بیشترقربانی این حملات میگردند.ا-که البته ،این نوع حملات زبانی وقلمی،درطول مبارزات ازادیخوا هانه ووطن پرستانۀ روشنفکران ترقی خواه وصادق وسر سپرده راه ازادی،عدالت وسعادت مردم افغانستان،هیچگاه تاز گی ندارد که همیش مبارزین واقعی باهمچو تبلیغات تعصب امیز وحسودانه مواجه بوده اند.واین طرزموضعگیری های بعضی ها،نیز از عقده کشائی کور ورسوب تعصبات پیشینه ای دوران جنگ سرد وکدورتهای نهفته در نهاد انها چیز دیگری را بیان نمیدارد.که بعضیها با استفاده از موضع بیطرفی برای کوبیدن دیگراندیشان وترقی خواهان بکار میبرد.واین شگرد وی ناشی میشود ازمصمم بودن به عقائید که به ان معتقد است،وازجانب دیگرناشی از یک برخورد دگم وجزمیت درتحلیل حوادث وپدیده های ماحول وشناخت ودرک وبرداشت سطحی ان را نمایان میسازد.ا؟که این نوع تبلیغ وترویج وتخریب سیستماتیک قلمی وگفتمان،بد ترازتخریبات رو درروی وبرخورد زبانی میباشد.ا-
بیدل ازشب پره کیفیت خورشید مپرس حق نهان نیست ولی خیره نگاهان کوراند
"حضرت ابولمعانی بیدل"
مختصراینکه برای دریافت راه ها وشیوه های تفاهم وعدم دسترسی به انرا درجامعۀقبیلوی وباید دردورۀ زمامداریهای پیشینۀ ان جامعه مثال گونه نظر اندازی نمود.زیرا تأریخ پیشینه ائینۀاعمال زمامداران وسلاطین که به تاریخ سپرده شده میباشد.
به قول محقق وتحلیلگر محمد نعیم کبیر،کشوریکه هنوز درتلاش بیرون شدن ازمرحلۀ فیوئدالی به سوی صنعتی شدن است،جامعۀ ایکه افکاروطرزقرون وسطائی هنوز درتمام عروق وشرائین سازمانهای مختلف ان درجریان است،کشوریکه ازروزظهوردرجغرافیای منطقه،تا هنوزدرنیافته است،تا به سرنوشت خود حاکم گردد،ودیگران بوده اند که سرنوشتش رارقم زده اند،تغیر وتعویض مهره های سیاسی ان بر مبنای ضرورتها ومصلحتهای ملی کشورهای دیگرصورت گرفته است،وجامعۀ که هنوز قادرنشده به حیث یک ملت تبارزکند ونیازمندیهای اولیۀ خودرا درچوکات نیازمندی تمام مردم ان به اساس مصلحتهای زبانی،قومی،منطقوی ومذهبی جمع بندی،وبه رفع ان اقدام نمایدو...(2)رتأریخ شاهد وگواهی میدهد که، بعد ازتشکیل کشوری بنام افغانستان ازدورۀ زمامداری احمدشاه ابدالی،همچنان مردم به سرنوشت واقعی خود حاکم نبوده اند ویا بنا بربعضی عوامل داخلی وخارجی نتوانسته اند نائیل ایند.و مسئلۀبرتر جوئی قومی قبیلوی،اتنیکی وزبانی ونژادی ومذهب درصدر همۀ مسائیل وعوامل قرارداشته است ،وعمدا وقصدا به ان دامن زده شده است..ا؟ بنا این حقیقت انکارنا پذیروعینی را نیز باید پذیرفت که هیچ پدیده بدون ارتباط با(گذشته،حال وایندۀان)مورد مطالعه،بررسی وشناخت وبرداشت درست علمی،قرار گرفته نمیتواند.تا زمانیکه ازتاریخ تشکیل افغانستان امروزی تمام وقائیع،حوادث وجریا نات انرا درپهلوی هم قرارداده وبه ارتباط یک دیگر،بطورجدا گانه واخص ومشخص وبطورعام درمجموع،مطالعه وارزیابی وشناخت وبرداشت درست ازان نداشته باشیم،دچار ذهنی گرائی ودگماتیسم میگردیم ونمیتوانیم به دریافت بیان حقیقی وقائیع عینی ان بصورت علمی پی ببریم.وبرای حل ان،راه ها وشیوه های بیرون رفت انرا جستجونمائیم که البته(دراین مختصر،صرف بخشهای اتنیکی مطابق به عنوان انتخابی که سیطره جوئیهای قومی وحس فاشیستی زمامداران درافغانستان که بخش عمدۀوتعین کننده ناکامی های رژیمای مرکزی وادامه استبدادرا تشکیل میدهد،در بر میگیرد)و
اگرما میگوئیم که ادامۀ جنگ وخونریزی وفجائیع تاریخی که امروز درجامعۀما در جریان است،الحق که ریشه درتاریخ پیشینۀ زمامداران رژیمهای تک قومی وتعصب امیز سلاطین،امرا وشاهان داردکه امروزدارد بکلی میراثی شده است.اگردوران زمامداریهای سلاطین جبارعظمت طلب دراین دوره،مورد نقد وبررسی قرارر میگیرند،مفهوم ان حمله بالای قوم ان نیست ونباید چنین تلقی گردد.ویا با انتقاد موئثق ومستند بالای عملکردهای زمامداران مربوط به یک قوم،نباید به شکلی از اشکال وبه نحوی از انحا،حملۀ قلمی بالای ان صورت گرفته وعقده کشائی شود.وباید بدون حب وبغض وکین،تعصب وجانبداری،حوادث وواقعیات تأریخی بر شمرده شود.یعنی انچه که تأریخ گواهی میدهد،کارکردها وکار نامه های که حتی برضد قوم خویش انجام دادده است،مورد بحث ونقد وبررسی علمی قرار گیرد.وچه رسد به سائیرجوامع که برخوردهای تحقیرامیز بالای انها بر پایۀ هیچ اسناد تاریخی که کاملا جفا وگناه است.ا؟واین نیز یک واقعیت است که،افشای واقعیتهای تأریخی که هنوزگفته نشده ویا کمتروتحت سانسور افشا گردیده است ودرطول این مدت بطور یک جانبه جعل گردیده ویا از دیدگاه مردم پنهان نگاه داشته شده است،به بعضی خوانندۀ که هنوز از گذشتۀ تأریخ وطن خود اگاهی کامل نداشته باشد،حساسیت بر انگیز وتعجب اوراست.زیرا تأریخهای جعلی ویک جانبه را به خوانش گرفته است.وبه این اساس درک عینی ازاصل حقائیق از واقعیات را دیرتر می پذیرد..واما هرکس باید نظر به توان خود واقعیتهای نهقته جعل شده وتکذیب شدۀ تأریخی را به هر قیمتی که تمام شود،باید بکرات انرا افشا نماید.تا راه وشیوه های تفاهم ومشارکت ملی جستجو گردد.//بگونۀ مثالی ازقول محقق وپژوهشگر اقای دای فولادی به کتاب گرانبهای خود بنام(افغانستان:قلمرو استبداد)اورده است که میگوید:"..احمد شاه درانی برای یک عده"بابا" است ،غرورسیاسی وملی این عده حکم میکند که اگردرجوارنام موصوف صلوات فرستاده نمیتوانند،حد اقل لقب"کبیر"راذکرکنند.ولی برای عدۀ دیگرهمین احمد شاه حکمروائی است که اسم وی،مرادف با قتل وغارت بوده وبه غیر از لشکرکشی وباجگیری چیز دیگری را درقدرت سیاسی وی تداعی نمیکند.این چهرۀ احمد شاه درانی مربوط به جوامع است که زیر شمشیرلشکری وی جان دادند وپس از عبور این لشکرازوطن شان،سوزن شانرا نیزبه یغما رفته دیدند که این یغماگری به حکم خود احمد شاه بود که فرمان میداد:"بدون برداشتن سوزن،درمسجد جامع جمع شوید...".ا-(3)و
علت اساسی که موئرخین اثارونوشتارخودرا بالای تأریخ احمدشاه درانی،یا امیرعبدالرحمان خان ویا "طائیفۀ "سلطنتی یا ال یحیا "متمرکز نموده اند ومنمایند،انستکه،نام این سلاطین جبار واگاه قوم پرست سیاسی جامعۀ قبیلوی بمثا به الگوی استبداد طرازفاشیستی،بیشترازهمه به تاریخ ثبت گردیده است،وتمامی دوران زمامداری انهارا درقبال سائیر علل ومعلولهای عقب مانی،جنگ وخونریزی،وتعصب ونفاق انگیزی،بد بختیها ومصیبتها وویرانیها وغارت هست وبود جامعه درهمه ای عرصه ها واهرامهای ،بیشترینه شگردها،اعمال وکارنامه های ه ایشانرا نسبت به بسا عوامل دیگری چون(تعصبات قومی،نفاق وشقاق ملی،ایجاد نام افغانستان شمالی وجنوبی،ایجاد خصومتها ودشمنی های قومی،تشکیل ومتمرکز سازی حاکمیت یک قومی علیه سائیر اقوام وضد وحدت ملی و...)،دربرمیگرفته است.و
تأریخ جوامع دیگر همیشه شاهد نفاق ملی،ویرانگری،اتشسوزی،یرغلگری،غارت وچپاول،اوباشی ویله گردی وباجگیری رشوت وحرامخوری ودزدی دراین زمامداریها بوده است که بالای این ملت بصورت غیر مشروع تحمیل گردیده است که،امروز نیزدرچهرۀ ملا عمر اقای کرزی،حکمتیار،حقانی وخالص وملا ربانی وغیره یک باردیگر دراین تاریخ ظاهر گردید. که برای عدۀ"بابا،امیر،کبیر ،مجاهد کبیروغیره"وبرای جوامع دیگر،متعصب(جنایتکار،چپاولگر،نفاق افگن،شداد ومستبد،وفاشیست مشهور است)واین تأریخ بیان میکند که:زمامدارهرجامعه برای خود همان جامعه قابل افتخاربوده است،واگر هرخیانت وجنایتی راهم که اگر مرتکب شود،ازطریق نهادهای کوروفاسد وبسته وفرهنگ خرافی جامعۀ قبیلوی ونظام ملیتاریستی طرازفاشیستی ان به شدت حمایت وحتی(بتی برای پرستیش این جامعه استبداد پذیزوبی نقش.ا)ازاین زمامداران ساخته میشود.ا؟
دراینجا به وضاحت میبینیمکه چنگیزخان با هجوم برق اسای خود جهانرا به لرزه می اورد وبه قتل وکشتار بیرحمانه دست یازیده داستانهای هولناکی ازخود بجا گذاشت هرامپرتوریکه نام انرا میشنید پشتش میلرزید،اما امروز در کشورمنگولیا بنام(فاتح،قهرمان وبابای ملت منگول)مجسمۀ ان ساخته میشود ویا اسکندر کبیر باهمه اتشسوزی ها وویرانگری های خود لقب کبیر را کمائی میکند ،وهمچنان که ازجوامع دیگر...وبه همین ترتیب غارتکران سفاک وجنایتکارافغانی بد ترازچنگیز یا چنگیزیهای ما نیز داریم که باهمه تفتینگریها،قوم پرستی وجنایت اتشسوزی وغارتگریهای فرهنگی وغارت ثر وت ودارائی جوامع دیگر(بنام بابا،ولقب کبیروبعدا بنام در درانی.ا؟)القابی بخود گذاشتند. -ویا امیر عبدالرحمان خان این قصاب انسان وجلاد بیرحم تاریخ وفاشیست سرسخت هنوزکه خط بروط نکشیده بود،درراس یک لشکرعظیم( پنج هزار انسان) بیگناه رادرصفحات شمال کشور،تحت عنوان( دشمن قطغن بدخشانی.ا؟) به دهان توپ خود میبندد ولقمه لقمه میسازد.این عمل فاشیستی وبیرحمی به این سن سال که به انسان کشی وانهم ازسائیر ملیتهای غیرافغانه تحت عنوان "دشمن"مهارت نشان داد مورد پسند پدر قرار گفته وفورا به منصب بالاترارتقا داده شده وبه تعقیب ان،صاحب تخت وتاج پدری میگردد.ا؟ وبعدا لقب"امیر"را کمائی نموده وبه تعقیب ان هرقدرکه به غارت جنایات وادکشی ونسلکشی وحس فاشیستی ان بیشتر میگردد لقب "امیر"اهنین"رابدست می اورد.ا؟ ویا نادرشاه غدار ملتانی"هند برتانوی" بعدازانکه همدست بااگلیس با ده ها دسیسه و توطئه شاه امان الله را بااستفاده ابزاری ازدین درجامه روحانیت بنام کفر والحاد ازوطن ابائی اش فرارمیدهد.ا؟هزاران لشکر غارتی را بامردم جنوبی یکجا بطرف شمالی ودرهزاره جات وبامیان،بصورت عمدی وقصدی بخاطر متفرق ساختن جامعه به دو قسمت شمالی وجنوبی ومرکزی،سرا زیر وبه قتل وغارت ونسل کشی وچپاول بیرحمانه دست یازیده خصومتها ودشمنیها را طبق دستور انگلیس دربین اقوام وملیتهای ساکن افغانستان واحد براه انداخته وبعدا نام"غازی ومحصل استقلال را"ازطریق این نهاد های کور وخرافی،اقتصاد بسته،جامعۀ بسته،سیاست وفرهنگ بسته وکوراین جامعۀ بی نقش سنتی قبیلوی بدست میاورد.ا؟ وتمامی اثار وعلائیم مدنیت کارکردها ،کارنامه های شاه امان الله غازی ومحصل واقعی استقلارا بکلی ازبین برده وبه اتش میکشد.ا؟ وبهمین ترتیب ،ظاهرخان،وزیرمحمد گل مهمندونژادپرست ونادرخان مستبد وفاشیست،که اگاه ترین وسیاستمداران کارکشتۀ قبیلوی بودند که فاشیسم ایدیوئلوژیک اگاهانه ازطریق درباردراین وطن عملاوبه شدت ترویج ودرتمام شرائین ماشین وادارات دولتی وتمامی نهادهای سیاسی واجتماعی،اقتصادی وفرهنگی ونظامی جامعه بطوروسیع گسترش داده میشود.واین سردارمستبد وقوم پرست وسیاست مداران اگاه بود که،بااین شگردهای یک دندگی نا بخردانۀ شوئنیستی خود،تحت تأثیر فاشیسم المان نازی"هیتلری"بخاطرپیاده نمودن فاشیسم ایدیو لوژیک از طرق دربار،مطابق به تحولات زمان ونوسازی مرحلۀ جدید ازاین اندیشۀ ترادژیک درتاریخ بشریت درزیر پوشش (جمهوریت،دموکراسی ازادی قانون وعدالت"عوام فریبانه درسیاست داخلی خود. وباسرکوب گروه تند رو اخوا ن المسلمین وفرار حکمتیار وربانی وغیره درپاکستان، تشکیل ،تنظیم ،حمایت وتقویت تنظیمهای جهادی ازطرف استخباراتی پاکستان این دستگاه جهنمی تر وریستی برعلیه افغانستان وادامۀ مداخلات مخفی پاکستان توسط تنظیمها ی جهادی ان. وبعد ازانکه کاملا بر ضد همه ای برنامۀ"خطاب به مردم"خودقرار گرفت،وایجاد خصومت ودشمنی دربخش سیاست خارجی را دراین منطقه با پاکستان که ازسیاست قومی وفاشیستی داخلی وی سرچشمه میگیرد ،تشدید بخشید که،گزینش این مشی فاشیستی را یکی از عمده ترین عامل عینی وتأریخی درپیامد همۀ این خونریزیها وفجائیع تلخ کنونی وطن ما میتوان برشمرد.ودران ریشه یابی نمود،که دررفتارهای فا شیستی زمامداران ارتباط میگیرد.-به زبان اوزبیکی(تورکی)یک متل است میگید:"اورال مه س ادم نینگ تیا غی کته دور" یعنی ادمیکه زده نمیتواند یک تیاق یا یک چوب کلان درازرا نیزبدست میگیرد.ا؟که متلی چون"زورکم قهر بسیار"را نیز میرساند..ا؟
به قول نقاد وتحلیل گر اقای دای فولادی:"...نام"داپشتو نستان زموژ"،اجتماعی کردن فاشیسم ایدیولوژیک بود که میتوانست،فاشیسم سنتی را مطابق به رشد باورهای جدید ودموکراسی در افغانستان،باز سازی کند،بعد ها به اثبات رسید که،داود خان هیچگونه تعهدی دربرابراین سیاست خود نداشت ودرزودترین فرست برای نجات حکومت خویش از سقوط؛با پاکستان اشتی کرد وفانۀ دوستی را به درون سر نای دشمنی"داپشتونستان زمونژ"ا.؟فروبرد.(4)و
وبه همین ترتیب سیاست فاشیستی حکومتهای افغانستان تحت نام داپشتونستان زمونژ این سیاست رادراین منطقه تشدید میکردند بهترین حلقۀ ضعف برای متفرق سازی مردم دردست پاکستان ازطریق تنظیمهای خود برای بهم انداختن ملیتها ، دست به نسلکشیهای وسیع زد ودشمنی وخصومت دیرپای تأریخیرا دربین ملیتها نهادینه ساخت.ا.ا که بعدا برای استقرار یک دولت سرا پا فاشیستی دائیمی درافغانستان،دولت طالبان را روی کاراورد. فاشیسم باظهورطالبان درحقیقت امر که یک لشکرفاشیستی یک قومی بود که ازطریق پاکستان برای تجاوز وغارت زن ومرد وناموس مردم،بخاطر تجزی افغانستان ونسلکشی در(جامۀاسلام وشریعت خشک طالبانی.ا؟)درکشورسرازیر گردید وبعد از قتل وغارت ونسلکشیهای پیهم وربودن زن ومرد از صفحات شمال کشور بویژه اوزبیک هزاره تاجیک وغیره واتش سوزی ونابودی اثاروتمدن تأریخی،دزدی وچپاول بانکها وثروتهای ملی وفرهنگی واتشسوزیهای باغات وجنگلات خرمندهای مزارع گندم دهاقین ومواشی وانفجار تندیسهای حدود سه هزار قبل سابقۀ تاریخی بامیان باستان توسط توپ وراکت وبمب نمونۀکوچکی ازجنایات وفساد وفجائیع دورۀ حکومت اسلامی طالبا است که بالاخره مردم بجان رسیده ووحشت زده ما متحدا به اثرمقاومت زن ومرد با صفحات شمال،ازکوچه وپس کوچه ها،ازدر ودروازه ها واز خیابنها واز سر بامهای خانه ها باسلاح وبیسلاح بابیل وشاخی،وبا سنگ وچوب وچماق،مردانه وار وشجاعانه بدون کوچکترین وهم وترس ازدشمن وحشی وبیرحم وبی فرهنگ،بپا خاسته و چون جنگهای افغان انگلیس تا اخرین رمق حیات مقاومت نمودند.ا-وبا این نیروی همبستۀ خود،خلقهای دلیروتسلیم نا پذیرصفحات شمال کشور،به کمک ائتلاف بین امللی ،ضد تروریسم ازطریق هوا،پوزایشان به خاک مالیده شد وبا کر نیلهای پاکستانی که توسط(ای-اس-ای-این سازمان استخباراتی دوزخی ومحورشرارت وفساد وتروریسم بین المللی)وسازماندهندۀ تمام جنایات درمنطقه وجهان،رهبری میگردیدند،که تا اسلام اباد سر کوب وبجایش شانده شد ند.ا؟-اما سیاست "طالبی"وسازش کارانۀ دولت اقای کرزی،وعدم بر نامۀ مشخص وشفاف وغیر عملی ومعما امیز وپراگنده ونبود یک قوماندۀ واحد وتعقیب سیاست فتنه جویانه وامتیاز خواهانۀ وعقده کشایانۀ انگلیس وزرنگی و هوشیاری در مواجه سازی امرکا وسائیر کشورهای ائتلاف درجنگ علیه تروریسم وتعقیب سازشهای کج دار ومریز دراین بازی های سیاسی عمدتا بنفع مزدورش پاکستان وای-اس-ای.که باعث رشد واحیای مجددگروه طالبان دوباره گردید.وافزون بران باخت امریکا ومتحدین دراین جنگ عبارت از تقویت وحمایت بیچون وچرا ازپاکستان منحیث یک تختۀ خیز دران منطقه بود وهست وزمامداران این کشورمزدور ونازدانه انقدر به بادران خود ناز فروخت وبه غلامی ایشان تعهد سپرد که درعمل خود همان بازی سیاسی دوپهلوئ کجدارومریز رابازی نموده ازیکطرف پلانهای شوم خودرا درداخل افغانستان تعقیب وموئفقانه تطبیق نمود وازجانب دیگر تحت نام جنگهای افغانستان تا دندان خودرا با سلاح اتمی که مرکز القاعده وتروریسم جهانی است،مسلح ساخت.ا؟ یعنی تازمانیکه طالبان والقاعده درمراکزخود ودرلا نه های خود که در پاکستان در پناه -ای-اس-ای قرار داده شده اند،سرکوب ونابود نگردند وتا زمانیکه مراکزتربیتی وتروریستی وبویژه تروریسم انتحاری که شکل پیشرفته تران توسط ملایان دیوبندیدرپاکستان تربیت وسازماندهی میگردد که سر چشمۀ محور شرارت وفجائیع است،محو ونابود نگردند،نتنها امریکا ومتحدینش در این جنگ بازنده خواهند بود،بلکه خطرتروریسم جهانی وبنیاد گرائی افراطی به زود ترین فرصت ممکن تقویه و حیات بشریت را جدا به مخاطره خواهند انداخت.ا؟
رژیم سرا پا فاشیستی اقای کرزی که به اثرنفوذ قوی پاکستان وتأثیر طالبان وطالبان نیکتائی دارو بشکل کاملا سازمان یافته توسط افغان نازی"افغان ملت"رهبری میگردد که سراسر دستگاه های دولتی ونهاد های اجتماعی وفرهنگی را تصفیۀ قومی نموده وطبق برنا مه های نوین طراز فاشیستی،تفرقه ونفاق ملی وبه شیوۀ مافیائی جامعه را رهبری مینماید.ا؟دراین مورد نشرات سایتهای انترنتی روزنامه ها جرائید اثار وکتبها بسا به نشررسیده که شاهد مدعای فوق است. پس به این نتیجه میرسیم که،تمامی این تلاشها،کشمکشها،خونریزیها ونسلکشها وقومپرستی ها وبا لا خره این همه پاچا گردیشیها فقط یک مطلب عمده را ثابت میسازد که همه ای اینها از یک منشأ تأریخی(اتنیکی،قومی،زبانی وفرهنگی وسمتی ونژادی)ناشی میشود وریشه میگیرد. ویا به عباره دیگرانحصار قدرت بدست یک قوم به یک عنعنه میراثی مبدل گردیده است که،برمیگردد به دورۀهمان سلاطین جبار،بیفرهنگ وغارتگران ودزدان اوباش،وغارتگران فرهنگ و تمدن،اقتصاد ودارائی جوامع وملیتهای تحت استبداد خراسان وافغانستان امروزی ما.ا.ا-
بعضی رجول سیاسی که ایجاد نخستین نظام شاهی قبیلوی مرکزی در خراسان رایکی ازخدمات مهم احمد شاه ابدالی میدانند درا ان جای شک نیست.اما این نکته را نیز باید توضیح داد که:این خدمت قومگرایا نۀ احمد شاه درانی که گویا با متشکل ساختن صرف قوم پراگندۀ خود،نخستین نظام سیاسی مرکزی را،بخاطرسیطره جوئی فاشیسم قبیلوی وانحصار قدرت قومی دربین جامعۀ خراسان،بنیان گذاری مینماید،انست که برای نخستین بارحس شوئنیستی وتفرقۀ ملی را با کنارزدن ومنزوی سازی سائیر جوامع وجلوگیری از وحدت ملی دربین جامعۀ خراسان ترویج وگسترش داد.ا؟وهدف ان این بود که با جمع اوری اقوام پراگندۀ پشتون باید نام خراسان را بنام یک قوم(افغانستان)تغیر ویک کشوری ازیک قوم وازیک فرهنگ وازیک زبان وازیک ملت را،بسازد،ودرپی تحقق این اندیشۀ خود نیز تلاش ورزید.وبه جامعۀ خود این خدمات را انجام داد،وبرای پراگنده سازی جوامع دیگر لشکرخودرا بسیج نمود.واگربرای ایجاد وحدت ملی نیات صادقانه میداشت،تنها درتنظیم قوم خود متوجه نبوده،بلکه تمامی اقوام وملیتهارا بشمول قوم خود به وحدت واقعی ملی دعوت مینمود.ا؟-وبه زخمهای پیشینۀ تاریخی دراین عرصه ها مرحم میگذاشت،نه نمک پاشی میکرد؟ وازجانب دیگرازیک خراسان بزرگ،یک افغانستان کوچک تشکیل نمیداد.وهمچنان دوران زمامدار مطلق العنان مرکزی شاهی وی نیز،جز ازنفاق ملی،قتل وغارت،سرقت وجنایت،فجائیع واتش سوزی وباجگیری بوده وبالاخره این نظام غارتی اش نا کام ورو به زوال ودچار انحطاط گردید،که کدام ارمغان دیگری در تأریخ این جامعه نیزنداشته است.ومهم ان است که،اگرزمامدار به یکی "قهرمان ملی وبابا وفاتح وغازی باشد وبه دیگری ،قاتل"مشکلات ملی را پیچیده وفاصله تفاهم ومشارکت ملی راعمیق تر ودشوارتر میسازد.ا؟
نیات درونی قوم پرستی احمدشاه ابدال را اقای دای فولادی دراثار گرانبهای خود(افغانستان:قلمرواستبداد)،چنین مینویسد:"...احمد شاه درانی فرزند دوسالۀ خویش را،بجای درویش علی خان هزاره حاکم هرات(5)مقرر میکند که این امر،بیانگر عدم اعتماد شاه به رهبری بیگانه درنظام شاهی مطلقۀ قبیلوی است...(6))ر
دراینجا میبینیم که،احمدشاه ابدالی میخواهد برای پراگنده سازی وعدم اتحادسائیراقوام وملیتهای دیگروایجاد بی اعتمادی،نفاق وجدائی انها وایجاد دشمنی بین ایشان،ازاین شیوه وروشهای بی اعتمادی دربین ملیتها که،یکی ا ازخصوصیات برجستۀ نظام قبیلوی وقبیله سالا ری وملیتاریستی-فاشیستی احمد شاه درانی است که،انرا به تدریج تنفیذ وگسترش میدهد،واین نمایانگرانست که:" حکمروائی طفل دوسالۀ احمدشاه(تیمورشاه)به شهر هرات الگوی رفتارسیاسی جامعۀ قبیلویرا بیان میدارد؛یعنی کوچکترین اثری ازارادۀ سیاسی جامعه درمقام حکمروائی ان نباشد.این مقام درزود ترین فرصت به اختیار،طفل دوسالۀ شاه درمی اید که صرف تر کردن را بلد است واما خشک کردن ان به عهدۀ بزرگان است.ا؟"(7)و
بنا احمد شاه ابدالی بااین شگردهای قومگرایانه وتفتین گرایانه دراین نظام متمرکز شاهی مطلق العنان خود،در ملک خراسان وبعدا افغانستان،اساس اندیشه های طراز قومی وسلطنت های "میراثی" مرکزی را،بنیانگذاری مینماید.ا؟-یعنی همان جنگ وفجائیع وخونریزی است که تا کنون ادامه دارد که،این جوامع تا حال با ان به توافق ویا به موافقه نرسیده اند.--اقای دای فولادی درهمین اثرخود هدف ازجمع اوری عساکرغارتی ازسائیر طوائیف واقوام احمد شاه را چنین ارزیابی مینماید:"..احمد شاه درانی نیروی لشکری خود را از(14)قبیلۀجامعۀ خود جمع میکند.این قدرت لشکری ستون اصلی یا ستون فقرات"دولت افغانی"را تشکیل میدهد،ولی وقتی درزمینداورقندهار،هزاره ها ازقوت اجتماعی قابل ملاحظۀ ای بر خوردار اند ویا وقتی صلاحیت مسلکی قزلباشها خدمت موئثری برای جنگ موئثرلشکر او مینماید.احمد شاه ناگزیر استکه درارتش فرعی جنبی خود ازنیروی اجتماعی هزاره ها وقوۀمسلکی قزلباشها استفاده کند..."(8)و
: دراینجا به وضاحت دیده میشود که :احمدشاه ابدالی بخاطری از جامعۀ به اصطلاح بیگانه عساکر خودرا ا تشکیل میدهد که:ازیک طرف با غارت وقتل عام به دستور خودش بین ملیتهای مختلف این جامعه عمدا خصومت ودشمنی خلق میکند،وازجانبدیگراین عساکری را که از جامعۀ غیر پشتون جمع نموده است انانرا تحت رهبری مستقیم ودستور خود،برای غارت وچپاول سائیر ملیتها بسیج وسوق نموده نام ایشان وملیتهای ایشانرا به تاریخ بد نام وبنام غارتگر،اوباش،چپاولگر وجنایت کار معرفی میکند.وافزون بر ان ،اقتصاد،فرهنگ وتمدن این جوامع محکوم وتحت استبداد را بکلی غارت ونها د های انرا نا بود میسازد وهوئیت ملی انان را مضمحل میسازد که ، این ارزیابیها،بعضی بینشها ودید گاه هارا ازاین تأ ریخ سطحی نشان میدهد.-درحالیکه ان عسکریکه تابع امر مستقیم شاه مطلق العنان ومستبد قرار دارد واین عساکر خودرا بخاطر غارت وچپاول وقتل عام هرطرف که دلش خواست،گاه به شرق وگاه به غرب سوق میدهد،چگونه میتواند این عسکر جرئتی به خرچ دهد که به فر مودۀ خود شاه،جرئت نموده بدون قوماندان وزمامدارش سوزنی را از زمین بر دارد.ا؟
احمد شاه درانی اگر به جامعۀخودش"مرکزیت سیاسی"ایجاد کرده به زعم خودش به قوم خود خدمت نموده که این تاریخ انرادامن زدن به نفاق ملی وبنیانگذارحاکمیت مرکزی میراثی بیان میکند،اما به فرهنگ ومدنیت سائیر جوامع غیر ازقوم خود،جزغارتگری،قتل عامها ونسل کشیها واتش سوزی ها،دست اورد دیگری نداشته است.
ودرهمین اثرگرانبها همچنان میخوانیم که:احمد شاه درانی درلشکرکشی اولش درمشهد بیشتر از(30)هزارسپاهی را به کشتن داده وبه هرات بر میگردد،ولی هیچگونه مرجع اجتماعی وجود ندارد که بخاطر این کارش مسئول قرار دهد.وبار دیگروقتی با لشکرش عازم ایران میشود وتا توان دارد قتل عام وغارت میکند،باز هم هیچ ضابطه دردرون جامعه وجود ندارد که ویرامسوئل این قتل وغارت بداند..."(9)و
فاشیسم خونین که به منظورنسلکشی ازطریق پاکستان بصورت منظم بد تر از دوره هجوم وحشیانۀ هیتلر به کشور ماداخل میشود،(4)هزارنفردریک شب وروز که اکثرا ازمردم هزاره بودند،درزیر ریش تیکه داران اسلام وجنت،تیرباران گردیدند،.بلخ وجوزجان قندز وتخار درزمان فاشیسم خشن طالبان به میدان کربلا تبدیل گردید.ویا قربانگاه جوزجان وسرپل وبه خمپاره بستن مردم بیگناه اوزبیک توسط جمعه خان همدرد والی فاشیست سابقجوزجان وازحزب اسلامی فاشیستی وتندروحکمتیار،ویابزکشی کردن بالای جسد دهاقین اوزبیک توسط اسحاق زی های ناقل تحت حمایت "طائیفۀ سلطنتی"،باجنایات فاشیستی پیشینۀ اسلاف شان چه تفاوتی دارد؟
موئرخ شهیروطن محمد صدیق فرهنگ درکتاب خود"افغانستان درپنج قرن اخیر"ازرشوت ،حرامخوری،ازجنایات ودزدی وقتل عام هندو ومسلمان،توسط احمد شاه درانی،چنین مثال می اورد:"...بارسیدن قوای لشکراحمد شاه به هندوستان،مردم لاهور اعم ازمسلمان وهندو"هیأتی"را نزد او فرستاده،خواهش نمودند تا دربدل مبلغ (30)لک روپیه ازغارت نمودن شهر واز قتل عام نمودن ساکنین ان صرف نظرکنند،احمد شاه این معا مله را قبول نمود...گرچه بعض از خانه ها ومحلات شهر غارت شدند..."(11)و
دراینجا.ا؟ به وضاحت دیده میشود که احمدشاه درانی درفساد،جنایات،قتل وغارت ونسلکشیها،دزدی واتش سوزیها،تجاوزو نابودی،اثار،تمدن وفرهنگ ودرایجاد بی اتفاقی وخصومت ملی وضدیت باوحدت ملی ودرحس انتقام جویا نۀ شوئنیستی وبه ویرانگری های خود،درتأریخ بشریت که،بطوراگاهانه مرتکب میشود،دستان اسکندرکبیر، صفویان وگورگان ایرانی،چنگیز ومغول وهلاکو وهیتلران وجهان سوزانرا،ازپشت سر بسته است.ا؟-چونکه احمد شاه درانی نسبت به هر کوچی بادیه نشین وصحرا گردواز هر یلغرگر بیابانی ودزد واوباش دیگر که از هر گوشه وبیشه به خراسان زمین هجوم می اوردند وغارت میکردند،نسبت به انان اگاهانه تر وکاملا ازدید گاه اتنیکی وقومی ونژادی عمل میکرد.ا؟ وعجب انست که این سرمایه های غارتی نیزبین قوم خویش وفامیل ومتعلقین ومنسوبین حیف ومیل میگردیده است تا به مردم واعمارافغانستان.ا؟ چنانچه اقای دای فولادی دراین ارتباط چنین ارزیابی مینماید:"..خراسان بعداز حملات چنگیزو"افغانستان"درمدت دوصدپنجاه سال حاکمیت سیاسی استبدادی"طائیفۀسلطنتی"برمبنای مناسبات جامعۀ قبیلوی،شاهد هیچگونه تکامل اقتصادی منظم،که بر شالودۀ نظام تولید احتماعی بنا شده باشد،نبوده است.صدها بارشتر سر مایۀغارتی که احمد شاه درانی ازهند وایران به قندهار اورد،به غیر از انکه فرزندان ونواسه هایش برای غارت ان به خون یک دیگر تشنه شوند،هیچگونه سود دیگری برای اقتصاد افغانستان نداشته است.درحالیکه همین سرمایۀغارتی درجهان غرب،چون صاحب نظام تولیدی واجتماعی تکامل کرده بودند،عامل تمدنهای اروپائی وامرکائی گردید..."(12)و
همین احمد شاه که لقب بابا ،در درانی وعادلرا ازطریق نهادها وفرهنگ خرافی جامعۀخود بدست می اورد اما درجامعۀ دیگر چنان وحشی وبیرحم میگردد که مردم برای جلوگیری ازخونریزی وغارت همین مسلمان وهندی اززور قران کارمیگیرند اما بسنده نمیکند ووقعی نمیگزارد .ا؟--که تحلیلگرموصوف چنین مینویسد:"..احمد شاه ابدالی زمانی درراس قدرت ولشکر قرار میگیرد،هم قتل وغارت میکند وهم اتش سوزی ونسل کشی را براه می اندازد وجامعه را به شرو نفاق سوق میدهد،یعنی دردرانی به مستبدی تبدیل میگردد که بمجرد رسیدن لشکرش به در وازۀ شهر،مسلمان وهندو قران بدست به پیش واز می ایند تا مگر بروی قران ازقتل وغارت احمد شاه درانی جلوگییر کنند ولی به ادمۀ جنایات وخونریزی خود بسنده نمیکند..."ا؟(13)و
دراینجا به وضاحت دیده میشود که چگونه کتاب مقدس اسمانی ازطریق تیکه داران اسلام وجنت.ا؟ به (جا مۀ(روحانیت،ملا،شیخ، استخا ره چی وفالبین و..)به دنبالۀ همان پالیسی انگلیسی است
که،یک روز بااستفادۀ ابزاری ازدین برای مشرورعیت دادن جنایت کاران،عیاشان،اوباشان وفاسدان وفاشیستان،یعنی گاه در خدمت احمد شاه ابدالی وگاهی در خدمت امیر عبد الرحمان جلاد ویا نادرشاه غدار ملتانی"هند بتانوی" طائیفۀ سلتنطی ویا در خدمت جنگسالاران مجاهد درمکۀ معظمه ویا امروزهم در خدمت اقای کرزی ورژیم مافیائی وی قرار میگیرد.ا؟وروز دیگراین شاهان،امرا وبا با ها به جنایت کاران ،به مستبدین وبه قاتل وغارتگر تبدیل میشوند که بازهم همین قران ودین است که به خدمت شان به عذروتزرع پیش کش میشود،تا جلو این همه جنایات وخونریزی وغارت انها را بگیرد.ا؟ویا هم ازطریق نهاد ها وفرهنگ خرافی جامعۀ قبیلوی،روزی هم برای برانداختن وسقوط شاهان وزمامداران قانونی،مسلمان ،ملی ومشروطه خواه ودموکرات چون شاه اما ن الله غازی ومحصل استقلال ویا شهید داکترنجیبالله وغیره تحت نام کفر والحاد،مورد استفادۀ ابزاری از دین صورت میگیرد.ا؟واما بازهم جلو این همه قتل وغارت وجنایات ونسلکشی ها که مسئول ان حکام مستبد ونژاد پرست رژیم مرکزی یک قومی است،همچنان ادامه دارد.ا.ا.ا.ا-به گونۀ مثال فشرده از اقای صدیق فرهگ موئرخ شهیر وطن به همان اثار گران بهای های خود ازقول میرعبدالکریم بخاری در مورد عیاشی وتن پروری تیمورشاه چنین اورده است:"تیمورشاه در حرم سرایش(300)زن وکنیز داشت...وهفتۀ یک دخترباکره نیز داخل حرمسرا میگردید...ودرهرهفته دوبار زنان حرم درمحلی برای تما شای شاه جمع میشدند..بازیورات ولباسهای قشنگ ونفیس ارائیش داده حضور میافتند وقتا که مورد توجه قرار میگرفتند،توسط خواجه سرایان اسمای زنان یادداشت وبه وقت شب انها دراتاق شاه داخل میشدند،بعضا واقع میشد که شاه تا ده نفررا درعین شب میپزیرفت،این مراسم در تمام دورۀ سال بطورلاینقطع ادامه داشت..."(14)واما به وضاحت میبینیم که شعار همه ای این ریا کاران جنایت پیشه (دینی )است.ا؟ وبااین همه ترفنئدهای سیاسی ودینی بافریب واغوا بالای این جوامع تاحال زمامداری فاسد- فاشیستی واستبدادی خودرا تحمیل نموده اند.ونصیب مردم ما دراین تاریخ بازهم صرف قربانی دادن بوده است.ا؟
یعنی دراین جامعۀ قبیلوی،خرافات وفرهنگ کورسنتی،از جنایات وفساد زمامدار دفاع وحمایت مینماید وبه زمامدار مشروعیت شرعی وقانونی میبخشد،وبالمقابل زمامدار فاسد وفاشیست ومستبد به نوبۀ خود،برای ادامۀ استبداد وبقای رژیم انحصاری مرکزی خود،ازنهاد های خرافی وازفرهنگ کور سنتی وجامد جامعۀ قبیلوی حمایت به عمل می اورد.یعنی خرافات اززمامدار وزمامدار ازخرافات دفاع وحمایت نموده،به دفاع وحمایت یک دیگر حیات به سربرده وبه بقای استبداد فاشیستی خود تا حال ادامه داده اند که ،شمۀ از ائینۀ اعمال زمامداران قومگرای جامعۀ قبیلوی را بیان مینماید..ا؟
واین همه مثالهای کوچکی بود از نماد استبداد فاشیستی رژمهای مرکزی یک قومی که حدود دوصد وپنجاه سال اینطرف با همچو نیرنگها وترفند های رنگا رنگ بخاطر حفظ انحصارقدرت قومی،بر گردۀ جوامع تحت استبداد تا هنوز سوارهستند.ا؟بناأ این واقعیتهای تکذیب ناپذیرتأریخی حکم میکند اذعان کنیم که:بگذارید این مردم سر نوشت خودرا خود تعین کنند وبه دست خود بگیرند.این مردم متدین ومسلمان خوشباوروباایمان وبه انتظارمانده،وحیران وبی حمایۀ ما،تا کنون بالای این زمامداران خائین ووطن فروش،دست نشانده وغیر مشروع،قاتل وجانی،مستبد وسرکش،متعصب وقاچاقبر،دزد وغارتگر وغاصب،بار بار ومکرر در طول این تأریخ کاملا صادقانه"اعتماد.ا.ا.ا.ا"نموده اند.اما امروز روز ان رسیده است که باید بالای این مردم صادق وبا ایمان وپاک طینت ما ممبعد حد اقل با گذست سده ها به این طرف برای یک بار"اعتماد"صورت گیرد،یعنی مردم ما میخواهند که درطول این تأرییخ پرخم وپیچ وراه گم وخشونت بار برای یک بار بالای شان اعتمادنمائید.ا.ا.ا-مردم میخواهند که تا دموکراسی از طریق خود مردم برای" تمثیل حکومت مردم را نیز".به تجربه بگیرند.نه حکومت مردم برضد مردم وضد منافع ومصالح کشوروبرای بد نام سازی دموکراسی واستفادۀابزاری برای سر کوب مردم.ا؟ این محافل حاکمه مرتجع وضد مردمی وطالبان دنباله رونیکتائیدارش،چرا ازمردم از ازادی ودموکراسی،ازخود بیم وجبن نشان میدهند وبا تبلیغات وافواهات گستردۀ بی پایه وفریبنده،برضد نظام فدرالی تحت عنوان واژه های چسپندۀ(تجزیه طلبی ویاغیگری.وضد وحدت ملی ا؟) به ذهن خواننده،اذهان توده ها را ازطریق تبلیغات گسترده وزرنگانه مغشوش میسازند.ا؟ بخاطر انکه دموکراسی وقدرت مردمی،تهدید کنندۀ قدرت انحصاری مرکزی تک قومی بوده که این قدرت انحصاری،یگانه باز دارندۀرشد وروند تکاملی در کلیه ای عرصه ها ونها های اقتصادی،اجتماعی، وتولیدی وسیایسی وفرهنگی غیر عادلانه درجامعه میباشد.وتر
س از مردم بخاطری وجود دارد که،قدرت انحصاری مرکزی فاسیشتی به تمام ملیتهای تحت استبداد درسراسر جامعه به شکل دموکراتیک وعادلانه انتقال وبصورت کاملا مسالمت امیز گزارمی نماید،درنظام فدرالی پارالمانی،پلانهای شوئنیستی وفاشیستی وسکتاریستی وبویژه نازیستهای افغانی"افغان ملت"حاکم برسر نوشت کنونی جامۀ ما کاملا بر هم میخورد،جامعۀ قبیلوی وقبیله سالاری روبه افول وزوال قرار میگیرد ومردم ما بسوی ازادیها وشگو فائیها با رقابتهای سالم بایکدیگر،گامهای سریع ورساتر بر میدارند.ا
دپلوم انجنیر حسن پیمان
....
رویکرد ها
" واژۀ(اق سققال)،اصلا اوزبیکی(تورکی)بوده(اق)بمعنی "سفید و(سققال)یعنی"ریش"است که اقسققال معنای ریش سفید را افاده مینماید.اما درااکثر اثار،مضامین ومقالات این واژۀ(اوزبیک-تورکی)را بنامهای(افسققال،ویا او سققال ویا ابسققال)مینویسند که،هیچگونه بار معانی را حمل وافاده نمی نماید.و.
اق سققالان نقش مهم درتاریخ داشته اند،بگونۀمثال:پدرکلان صاحب این قلم،مرحوم ومفغور،شخص با ر
سوخ وکلان قوم بنام مصطفقل بای اق سققال یا ریش سفید قوم که این نام ویا لقب(اق سققالی ویا حل وفصل کنندۀمعضلات ملی وقومی) را درزادگاه بومی پدری وابائی خویش در"شهر میمنه"مرکزولایت باستانی فاریاب،ازطرف مردم همان وقت حاصل نموده بوده که،طبق عنعنه درهر جائیکه دربین خوانواده ها واقوام وبین مردم کدام کدورت ومنازعه،خشونت مشکلات و معضلات وپیچیدگیهای ملی وقومی وکشیدگیها رخ میداد ویا به کارهای خیر وشر،تقسیم وترکه اموال ودارائیهای میراثی به ورثه های قانونی وشرعی حل ناشده قبل از فیصله های محکمه،به مراسم خوشی ومحافل شخصی ویا رسمی حضور ریشسفیدادن یا "اق سققالان"کرام مهم بوده است.واساسأ همچو جنجالها ومشکلات قومی ومسائیل اجتماعی اکثرأ قبل ازانکه به ماشین بیروکراتیک دولتی ودر پنجِه استبداد فاشیستی رژیمای ستم پیشه بافتد وعارضین سرگردان دردر ودروازۀ این دستگاه های زجر وشکنجۀ روحی وروانی ورشوت ورشوت ستانی جهنمی حکام جبارومستبد خرد وخمیر نشوند.مردم مظلوم ناگزیرا میکوشیدند توسط این اق سققالان اکثرمشکلات خودرا صادقانه حل وفصل نمایند وبه قناعت جانبین دعوای وقضایا میپرداحتند که،هنوز این عنعنۀملی واجتماعی دربین مردم ما مروج است.--یادداشتهای صاحب این قلم.
محمد نعیم کبیر-سوال ایندۀکشور- هفته نا مۀامید شماره 863و
دای فولادی- افغانستان:قلمرو استبداد-صص-504-3-323-667-325-323-
محمد صدیق فرهنگ میر-افغانستان درپنج قرن اخیر -چاپ دوم-1370-ص116-
دای فولادی -همان صص-114-597-321-283
صدیق فرهنگ-همان-165
یادداشت ها وخطرات صاحب این قلم
دپلوم انجنیر حسن پیمان