مساله ی اقلیت و اکثریت در افغانستان
میرویس عثمان
در تلویزیون بی بی سی صحبتی در باره ی اقلیت و اکثریت اقوام افغانستان بین محترم روستار تره کی و محترم مجیب الرحمان رحیمی را شنیدم. در ضمن در این مباحثه ی یک ساعته مساله ی کاربرد زبان فارسی دری و پشتو مطرح شد. در رابطه با این دو موضوع می خواهم دیدگاه های خود را روشن بسازم.
مساله ی زبان
اصلاً زبان وسیله ی افهام و تفیهم بین مردم است و آنچه که مربوط به کاربرد زبان می شود باید گفت که هر زبان مانند جوامع انسانی در حال رشد و گسترش است. بعضی زبان ها روز به روز غنی تر و پر رنگ تر می شوند و برخی دیگر فقیر تر و ضعیف تر. فارسی دری از قرن چهارم اسلامی یعنی قرن دهم میلادی تا ختم تیموریان هرات و مغولیه ی هند یکی از مهمترین زبان های عصر آنوقت بود. این زبان باری برای تقریباً شش قرن زبان اول و یا دوم جهان بود.(1-2)
و اما بعد از اینکه انگلیسها در هند، روسیه ، آسیای میانه و نیز زمانیکه اتاترک در ترکیه قدرت را بدست گرفتند زبان فارسی را از این مناطق کنار زدند(3). زبان فارسی دری محدود گردید به کشور های افغانستان و ایران و البته در این روز ها به تاجکیستان. بنا اً ساحه ی نفوذ زبان فارسی دری خرد و خرد تر شد و زبان پرتوان سخنوران چون بیهقی، غزالی، فخر رازی، خیام، مولای بلخ، حافظ، سعدی، نظامی گنجوی، سنایی و رودکی قدرت و غنای قرن های گذشته را از دست داد.
هرگاه تعصب را که از جهالت بر می خیزد کنار بگذاریم و بفکر کودکان آینده ی کشور خویش باشیم باید زبان علمی و بین المللی امروز را به اطفال خویش بیاموزانیم تا از قافله دانش عقب و عقب تر نرویم. زبان علم امروز زبان انگلیسی است و از حد اقل سه قرن به این سو است که دیگر اثر پربار علمی به زبان فارسی دری به نشر نرسیده است. به باور من تلاش فعالان اجتماعی و سیاسی افغانستان باید در این باشد تا از لغزش افغانها در گرداب جنگ پشتو و فارسی جلو گیری کنند و افغانها را برای فراگیری زبان علم امروز یعنی انگلیسی تشویق نمایند. فرزندان ما باید با حفظ زبان های ملی کشورمان با حفظ گنجینه های فرهنگی مان به زبان های معتبر امروز آشنا باشند و از آنها برای پیشرفت کشور استفاده کنند.
هرگاه ما به این باور باشیم که می توانیم یکی از زبان های افغانستان را از بین ببریم به خطا رفته ایم. فارسی دری که از بلخ و ماوراالنهر برخاسته است امروز ضعیف شده است ولی در هر کجایی که از بین برده شود در زادگاهش از بین برده شده نمی تواند (4). فارسی دری طی قرن های گذشته بار ها مورد هجوم مخالفان قرار گرفته است ولی هربار از اینگونه دست درازی ها نجات یافته است.
بنا اً فعالان اجتماعی و سیاسی ما باید بدانند که قدرت و غنای زبان های افغانستان در تضعیف این یا آن زبان نخواهد بود. چرا ما به تمام زبان های کشور مان ارج نگذاریم؟
موضوع اقلیت و اکثریت
اگر ما به این باوریم که می توانیم در همکاری با بیگانگان قدرت را در دست قوم خود قرار بدهیم به خطا رفته ایم. هر بیگانه ی که با ما یکجا اقوام برادر و برابر مان را مغلوب می سازد این کار را صرفا ً برای منفعت خویش انجام میدهد و بس. دوستان ما باید بدانند که طالبان امروز بزرگترین دشمن پشتو و پشتون ها هستند. وای به آن روزی که رهبری سیاسی و فرهنگی پشتونها به طالبان سپرده شود. نخبگان مان باید با درس های که از شاه محمود، نوه ی احمد شاه بابا گرفته اند به این بینش رسیده باشند که هیچ دایه ی مهربانتر از مادر نیست.
شاه محمود، برادر اندر زمان شاه، شاه جوان را بخاطر کسب قدرت و به تحریک انگلیس و حکومت فارس آنوقت کور کرد (5-6). حکومت های بعدی بعد از سقوط زمان شاه تا به قدرت رسیدن شاه امان الله غازی همه آله ی دست انگلیس بودند. اما انگلیس پس از به رسمیت شناختن شاه امان الله دیگر تحمل خواسته های او را نداشت. انگلیس ها شاه ترقی خواه را توسط امیر حبیب الله کلکانی از قدرت برکنار کرده و در قدم بعدی فرد مورد اعتماد خود، یعنی محمد نادر شاه را به کرسی قدرت در کابل نشاندند. نادر خان و هاشم خان سیاست های استبداد گرانه را پیشه کرده و به تحریک انگلیسها مشروطه خواهان دوم را زندانی و تعدادی را به قتل رسانیدند. به این شکل آواز آزادی و حق طلبی را در افغانستان خاموش ساختند.
در جریان جنگ جهانی دوم دو ایدیولوژی وارد افغنستان شدند، یکی فاشیزم و دیگری دموکراسی. نعیم خان، برادرزاده ی هاشم خان و برادر داود خان، زیر تاثیر ایدیولوژی برتری جویانه ی نازی های آلمان رفته و تخم نفاق را در بین اقوام افغانستان کاشت. بطور مثال نعیم خان به کمک و همکاری محمد گل خان مهمند زبان فارسی دری را در زادگاهش ملغی قرار داد. سیاستی که باعث بر انگیختن خشم مردم گردید و آنها را واداشت تا در هر جایی که بودند دست به اعتراضات گوناگون بزنند. قضیه به اندازه ی وخیم گردید که محمد ظاهر شاه عم خود هاشم خان را از قدرت کنار زده و عم دیگر خود شاه محمود خان را به کرسی صدارت نشاند. شاه محمود خان در اولین تصمیم سیاسی اش زبان فارسی دری را دوباره رسمیت بخشید. او با آوردن یک سلسله ارزش های دموکرا سی مطابق به اعلامیه ی حقوق بشر سازمان ملل متحد لقب پدر دموکراسی را کسب کرد. اما پس از چندی داود خان و نعیم خان بساط آزادی خواهی را در افغانستان بر چیدند. نتیجه ی این سیاست ها به کودتای داود خان انجامید و افغانستان را تا به امروز به بدبختی کشانید. البته به این دلیل که داود خان بخاطر کسب قدرت دست به دامن روسها زد و به این شکل به سلطنت 200 ساله ی درانی پایان بخشید. این مثال های تاریخی برای اینکه تقسیم عادلانه ی قدرت در افغانستان یگانه راه نجات همه ی باشندگان این سرزمین است.
افغانستان اقلیت همسایه های خود است. اگر ما یکصد هزار بلوچ داریم پاکستان بیش از چهار میلیون بلوچ دارد. اگر ما شش یا هفت میلیون پشتون داریم پاکستان بیش از بیست میلیون پشتون دارد. اگر ما شش یا هفت میلیون فارسی زبان داریم ایران و تاجیکستان بیش از چهل میلیون فارسی زبان دارند. اگر ما سه میلیون ترک و ازبک داریم ازبکستان و ترکمنستان بیش از بیست میلیون ازبک و ترک دارند (7). پس باید بسیار خردمندانه حرکت کنیم. مطرح کردن مساله ی اقلیت و اکثریت در کشوری که هیچگونه احصایه گیری بی غرضانه را تجربه نکرده است دور از خرد است. در قرن 21 که نمی شود با این گونه افسانه ها بنیاد یک ملت و یا حکومت را ریخت.
و اما اگر میخواهیم که مسا له ی اقلیت و اکثریت را حل کنیم پس باید علمی و بی غرضانه برخورد نمایم. باید نخست این موضوع روشن شود که آیا همه ی پشتو زبان ها پشتون اند؟ خیر. درانی ها که در عصر صفوی ها از ملتان هندوستان به قندهار آمدند (8-9) به قول احمد شاه بابا سلیمانی یعنی عبری هستند (10) و زبانشان در همنشینی با پشتونها پشتو گردید. مانند هزاره های افغانستان که در همنشینی با تاجیکان این سرزمین زبان مغلی خود را فراموش کرده و زبان فارسی اکنون زبان مادری آنها به حساب می آید. البته قابل یاد آوریست که زبان پشتو به قول جواهر لعل نهرو یکی از زبان های سانسیکریت هند می باشد(11). از سوی دیگر در رابطه با اصل و نسب وردکی ها آمده است که نصب آنها به سادات عرب می رسد و فرزندان سید احمد گیسو دراز می باشند. غلجایی ها که پشتون اند و زادگاه آنها نیز ملتان هند می باشد، مدتی پیشتر از درانی ها به مناطق افغانستان امروز آمده و هرگز اکثریت را تشکیل نمی دهند. به این اساس دور از انصاف خواهد بود اگر همه ی پشتو زبانان را پشتون حساب کرد ولی فارسی زبانان را به اقوام مختلف تقسیم نمود. کاری که تا به امروز در افغانستان رایج می باشد.
اینکه پاکستان توانست در لباس طالبان 90 در صد خاک افغانستان را اشغال کند نمی تواند دال بر این باشد که پشتون ها در جنگ های تباه کن داخلی پیروز شده و به این اساس اکثریت کشور را تشکیل می دهند. به همین شکل این ادعا که کشورهای حاضر در افغانستان و حکومت افغانستان علیه ی پشتونها اعلام جنگ کرده اند یک ادعای میان تهی است. امروز چوکی های کلیدی حکومت حامد کرزی و اکثریت پارلمان را پشتون ها تشکیل می دهند.
ولی اگر گفت که طالبان علیه مردم افغانستان چه پشتون چه غیر پشتون اعلام جنگ کرده اند و ابزار دست پاکستان شده اند، واقعیت را گفته ایم. نباید گذاشت که میراث احمد شاه بابا بدست طالبان، طرفداران و اربابان آنها از بین برده شود.
راه حل
نخست اینکه باید از حالت قبیلوی و طرز تفکر آن برایم و شهری شویم. هدف اساسی ما باید تبلیغ ارزش های چون وحدت ملی، فرهنگ شهروندی و برابری شهروندان باشد. بنا اً باید تعصبات قومی را کنار بگذاریم و با ارزش های دمکراسی بسوی وحدت ملی برویم. وحدت ملی و یک ملت واحد زمانی به وجود می آیند که خواسته های مردم کشور مان توسط احزاب قوی سیاسی پی گیری و تمثیل شوند. یعنی اینکه دو یا سه حزب قوی سیاسی تاسیس گردند، احزابی که براساس برنامه های سیاسی و نه دیدگاه های قومی برای تطبیق آرمان های خود مبارزه کنند. مردم در این صورت امکان اینرا خواهند داشت تا حزب مورد نظر خود را آزادانه انتخاب کنند و اگر این حزب نتوانست از علایق آنها بطور احسن دفاع کند به حزب دیگری رو آورند. به این شکل حزبی که اکثریت را بدست می آورد حکومت را تشکیل بدهد. بنا ا ً اگر این احزاب از تعصبات قومی، زبانی و یا مذهبی کار می گیرند هوادران خود را از دست می دهند، زیرا آنها بر خلاف وحدت ملی عمل می کنند. احزاب بزرگ می توانند چتری برای افراد مختلف با وابستگی های گوناگون قومی، زبانی و یا مذهبی باشند. مبارزه سیاسی مشترک در داخل یک حزب می تواند به مرور زمان تعصبات را از بین ببرد و از باشندگان یک سرزمین شهروندان یک برابر بسازد. و اما چون در افغانستان امروز احزاب مقتدر سیاسی وجود ندارند برگزاری انتخابات بر اساس تعصبات قومی صورت می گیرد که خود تیشه است بر ریشه ی وحدت ملی.
ماخذ
1. پارسی دری، گفتار های از دکتر رحیم مسلمانیان قبادیانی،صفحه ی 12 ، موسسه ی انتشارات امیر کبیر، تهران، 1383
2. تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، تالیف دکتر ذبیح الله صفا، جلد اول، صفحه ی 163-182،انتشارات فردوس، چاپ دوازدهم، تهران، 1371
3. دانشنامه ی ادب فارسی، جلد یکم، آسیای مرکزی، به سر پرستی حسن انوشه، صفحه ی 1-4 موسسه ی فرهنگی و انتشاراتی دانشنامه ی، تهران 1375
4. سبک شناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی، محمد تقی بهار، جلد اول، صفحه ی 19-25 چاپ سوم موسسه ی انتشارات امیر کبیر، تهران، 1349
5. سراج التواریخ، فیض محمد کاتب، صفحه ی 62، مطبعه ی حروفی دارالسلطنه ی کابل، 1331
6. افغانستان در مسیر تاریخ، میر غلام محمد غبار، صفحه ی 391، جلد اول، تهران
7. دانشنامه ی آزاد "ویکی پیدیا"www.wikipedia.com
صفحه ی انترنتی Cia- The world factbook
8. سراج التواریخ، فیض محمد کاتب، صفحه ی 9، مطبعه ی حروفی دارالسلطنه ی کابل، 1331
9. تاریخ احمد شاهی،محمود حسینی جامی، پاورقی های صفحه های 56-57، موسسه ی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول، 1384
10. اوستا، اکادمیسین دکتر عبدالاحمد جاوید، صفحه ی 118-121 چاپخانه همگان، استوکهولم، سویدن 1999
11. جواهر لعل نهرو، کشف هند، ترجمه ی محمود تفضلی، صفحه ی283 ، موسسه ی انتشارات امیر کبیر، تهران، 1361