زلمی نصرت
کوه هر قدر بلند هم باشد بر سر خود راه دارد
اندیشهء مصالحهء ملی دګم نیست!
وحدت ملی ،ضامن و نﮔهبان حاکمیت ملی است!
به مناسبت چهاردهمین سالګرد شهادت دکتور نجیب ا لله
(عمق بحران ، فساد و بی ثباتی و مشکلات کشور به مراتب ګسترده تر ، پیچیده تر و عمیقتر از انچه است که تصور میشود و سرو صدا ها در مورد مسئله ای بر ګشت قوای ناتو از افغانستان ، مشکلات و پرابلم های موجود کشور را چند برابر ساخته است ، به همین دلیل است که ضرورت ساختن یک نیروی بزرګ سراسری ملی، به منظور رور کار امدن یک حکومت قوی و مقتدر و متمرکز ملی ، که بتواند اوضاع را تحت کنترول بګیرد، نسبت به هر زمان دیګر اولویت و اهمیت کسب میکند.)
در ای نوشته نمیخواهم ، کارنامه های حکمرانان، شا ه هان و امیران ﮔذشته ، چګونګی مسئله قدرت و زعامت ، جنګ در داخل دستگاه دولت بین وارثان قدرت ، جنگ امیران و شا ه هان بر سر اقتدار غرض اشغالگری و وسعت خاک در خارج از مرز های کشور«عمدتا» به منظور چور و تاراج ، و اما در ظاهر زیر نام «فتوحات اسلامی» و مساله جنگ علیه مهاجمین و اشغالگران خارجی در داخل مرز های کشور، را تول و ترازو و حلاجی نمایم ، میخواهم بطور مؤجز در مورد وضع موجود نقاط نظر خود را متمرکز بسازم .
اﮔر روند انکشافات حوادث سه دهه اخیر تا امروز با دقت و منصفانه به تحلیل ﮔرفته شود، و اوضاع جاری کشور عمیق درک شود ، به ﮔونه ای در شکل ﮔیری شرایط به میان امده امروز، هر یک در سطح خود کوتاهی ،اشتباه و غلطی های را مرتکب شده ایم، وضع موجود امروز محصول حرکت های ها و روش های کج ، غلط و شتاب زده رهبران سه ده اخیر تا امروزاست .
بنآ باید قبول کنیم ،که انکشاف حوادث امروز افغانستان ، که سرنوشت کشورما ، مردم ما و نظام سیاسی آن توسط دیګران رقم زده میشود ، عامل اصلی آن ما افغان ها استیم نه دیګران و در ﮔذشته هم چنین بوده است . وقتی حالت تشتت ، پراﮔندګی و در خود پیچیدګی نیروهای ملی دموکراتیک ، مترقی و ووطندوست وعملکرد شخصیت های سیاسی را، امروز با عالم از تجارب مثبت و منفی ﮔذشته ، مشاهده می کنیم ، که اکثرآ در منافع کوچک سیاسی، ګروپی، قومی و... بند استند، به خود جرئت میدهم اظهار نمایم ، که قضاوت در مورد ﮔذشته و درين مورد ، که چه چیز درست بود و چه چیز نا درست بود ، از انجائیکه در حوادث عملأ حضور نداشتیم ،کاریست دشوار و پیچیده ، شا ه هان و امیران سوال چه باید کرد دوران خود را نظر به شرایط زمان خود آن طور پاسخ گفتند، که گذشت، حال بر ماست که ما به سوال چه باید کرد در شرایط امروز چگونه پاسخ میدهیم؟!
بهتر است از خود بګوییم که ما درين سه دهه چه کرده ایم و حالا برای نجات وطن و مردم خود در شرایط امروز چه کرده میتوانیم .
خیلی مهم است تا به این مسئله :( امروز ،که سرنوشت کشور و مردم ما در وضعیت کاملآ بد و غیر قابل پیشبینی قرار دارد ، وطن به سوی بر بادی و غرق شدن و خانه جنګی در حرکت است ، افغانستان در حالت تجزیه است و فقط سوچ بکار است) توجه مان را معطوف کنیم ، که ما در ای راستا به خاطر نجات کشور مان افغانستان چه مکلفیت ها و رسالت داریم و برای ای امر بزرګ ملی [ که جامعه ، به یک تغیر کلی بنیادی ضرورت دارد، نه به اصلاحات و رفورم ها.! و تحقق ای تغیر بنیادی به یک نیروی قوی سراسری و مقتدر ملی ضرورت دارد، به وحدت ملی نیاز دارد ، و این هدف زمانی میتواند تحقق پیداکند که تمام شخصیت های سیاسی ، ملی و مذهبی ، رهبران احزاب و سازمان های سیاسی وطنپرست و میهن دوست با هوشیاری ، درایت وصداقت و با یک دید وسیع و درک عمیق اوضاع جاری کشور تشکیل و جبهه خود را بسازند و در ای راستا امکانات تمام اقوام و قبایل ، شخصیت های متنفذ و موسفیدان جلب و در پروسه شریک ساخته شوند .] چه کرده میتوانیم ، قسمیکه قبلآ به ان اشاره شد .
تشکلات چه نوع پروﮔرام و طرح و راه علاج اساسی برای خاتمه دادن به بحران و بی ثباتی و مشکلات و پرابلم های انباشته که مانند کوه در برابر ما استاده است ،در دست دارند ،تا جلو این همه نا بسامانی ها ﮔرفته شود، وحدت ملی، که ضامن و نﮔهبان حاکمیت ملی است، تامین ، حکومت قانون و یک نظام مشروع ، دموکراتیک و ملی،به میان اید، و بلاخره افغان ها صاحب خانه خود و سر نوشت خود شوند، چیزی که ارزوی همه است..؟!
همه فریاد میزنیم و مینویسیم ، که وطن برباد شد ،وطن در حالت غرق شدن است ، وطن به طرف طالبانی شدن در حرکت است ، کشور ما را بیګانګان تجزیه میکنند، حاکمان امروزی کسانی استند که کشور را به سوی بر بادی سوق داده اند ، از یاس و نا امیدی حرف میزنیم، از اصل دولت سازی بر مبنای ملت سازی حرف میزنیم ، از حاکمیت ملی حرف میزنیم ، از حفظ و تحکیم هویت ملی حرف میزنیم ، قبیله و قبیله سالاری را محکوم میکنیم ، از خطرات تجزیه کشور و پیامد های احتمالی ان حرف میزنیم
ولی وقتی مساله نجات و راه علاج مطرح میشود ، که بیایید که برای ایجاد یک اپوزیسیون قوی، بزرګ و متمرکزو نیرومند سراسرس ملی (فرا ملیتی ، قومی ، زبانی ، حزبی ، تنطیمی و ایدیالوژیک) که در حالت شکل ﮔیری در کشور است ،عملأ مشترک کار نماییم ، با انکه خوب میدانیم ، که تحقق اهداف فوق در وجود سازمان های کوچک پراﮔنده و پیچیده در خود ممکن وعملی نیست ، باز در عمل هیچ یک «ما» از مواضع و منافع ګروپی خود یک ملی متر هم عقب نشینی نمیکنیم و در تلاش جستجوی جایﮔاه خود در هر نوع اوضاع میشویم ، نیروهای همسو و برادر به خاطر رهبری و زعامت یک تشکیل کوچک سیاسی از امضای توافقات روی کاغذ اجتناب می کنند و مانند بهانه ګیر بهانه میګیرند ، از انحراف و سازش های غیر اصولی و انحرافی با عزت و بی عزت حرف میزنند. شهید دوکتور نجیب ا لله به خاطر وطن و مردمش و تامین صلح و ثبات از مقام و زعامت کشور ګذشت ، جان خود را به خاطر داعیه صلح و منافع ملی کشورش فدا کرد و تن به تجزیه کشورش و مردمش نداد .
ولی ما چی میکنم ، انچه را که کرده میتوانیم و از دست ما پوره است انجام نمیدهیم . روشنفکران ، پشتون پشتون شده ، هزاره هزاره شده ، ازبک ازبک شده ، تاجک تاجک شده است. وضع چپی های نو و یا نقاد و ادامه دهندګان مشی مصالحه ملی نیز اسف بار است ، تا حال موفق به ساختن یک « بلوک» نشده اند، مقصر هم شخصیت های حاکم بر سرنوشت همین تشکلات اند ، نه دیګران .! پس در این صورت چګونه و با کدام نیرو؟! میشود کشور را از این باتلاق و منجلاب بیرون کرد ، جلوی تجزیه ای کشور را که فقط یک سوچ بکار دارد ، ګرفت ؟!.
ایا در این صورت باز هم آن نیروهای ، که ما شعار مرګ بر انها را سر میدهیم و عامل تمام بد بختی ها در افغانستان در حقیقت هم همین ها استند، ابتکار کنترول اوضاع را به دست نه خواهد داشت؟!
در جریان دور دوم انتخابات ریاست جمهوری ، چند نفر ملا ی نکتایی پوش و بی نکتایی و روشنفکر«!» چپ و تکنوکرات غرب ، طرفداران و مدافعین حضور ناتو در افغانستان با هم یکجا شدند و فکر میکردند که بادادن شعار های « تغیر ، اصلاح و امید» میتوانند مردم را فریب بدهند و بار انباشته از مشکلات کشور را به ساحل« امید» کش کنند.! با دغدغه آپوزیسیون را به شکل تصنعی و ساختګی و به هدف رسیدن به قدرت ، نه به هدف، تغیر بنیادی ، خدمت به مردم و نجات کشور از بحران و بی ثباتی و انارشیزم ، تشکیل دادند.بعد از ختم دور دوم انتخابات ریاست جمهوری دیدیم که پرسوناژ های اصلی آن اپوزیسیون چنان در مسایل قومی ، زبانی و منافغ شخصی ګروپی حزبی و تنظیمی پیچیدند و کوچک شدند که اصلأ تصور نمیشد.
سخن اخر اینکه :
عمق بحران ، فساد و بی ثباتی و مشکلات کشور به مراتب ګسترده تر ، پیچیده تر و عمیقتر از انچه است که تصور میشود و سر و صدا ها در مورد مسئله ای بر ګشت قوای ناتو از افغانستان ، مشکلات و پرابلم های موجود کشور را چند برابر ساخته است ،به همین دلیل است که ضرورت ساختن یک نیروی بزرګ سراسری ملی، به منظور رور کار امدن یک حکومت قوی و مقتدر و متمرکز ملی ، که بتواند اوضاع را تحت کنترول بګیرد، نسبت به هر زمان دیګر اولویت و اهمیت کسب میکند.
بنآ تلاش و،سهم ګیری و اولویت دادن به تسریع پروسه ای ساختن یک اپوزیسیون بزرګ سراسری ملی (فرا، ملیتی و قومی و زبانی ، ایدیالوزیک، حزبی و تنظیمی) از جمله وظایف تاخیر ناپزیر است، که در برابر شخصیت ها و نیروهای ملی دموکراتیک ترقی خوا ووطندوست و مسئول قرار دارد ، چنین یک نیرو در اتکا با جماعت( ارزش های اسلامی) اداب و اخلاقیات مردم (ارزش های ملی) موقعیت تاریخی و جغرافیایی افغانستان میتواند از وقوع خیانت ملی و تجزیه حتمی کشور جلوګیری کند و بس ، نه کدام نیرو و یا وریانت دیګر .!
پایان