محمدعوض نبی زاده
شهیدغازی عبدالخالق,فریادبلندعدالتخواهی,علیه استبداد
تاریخ گذشتهء جوامع انسانی بسترخونین استبداد است که باریختاندن خون مظلومان قلب تاریخ را داغدارمیسازندچون ازسده های متمادی استبداد درافغانستان ادامه داشته ونادرخان برای بقای سلطنت،استبدادیش بقیمت,کشتن,قین وفانه وغول وزنجیروواسکت بریدنها وچشم ازحدقه درآوردنها،کشوررا بگورستان تبدیل کرده بودامادرآنفضای یاس آلودسیاسی انسانهای بودندکه نورامیدآزادی رادرروح آدمیان دربند نوید میدادندکه استبدادنابود شدنیست ولی فداکاری یکی ازقربانیان استبداد رامیطلبد که،به دادخواهی مظلومان،قلب پرکینه مستبد رانشانه رفته وبا تفنگ پولادینش،دژخیم رابه جزای اعمالش برساند.خداداد پدرخالق شهیددرمیان ده ها هزارخانوادهءمردم هزاره،که ازاثرمظالم امیرعبدالرحمن درسا ل 1271هجری-ش مجبوربترک زادگاه آبائی وتاراج هستی منقول وغیرمنقول خویش،جبراازدهراوود،به غزنی وازانجا راهی لوگرشده بود،تا برروی زمینهای غلام حیدرچرخی،سپهسالارقهار عبدالرحمن خان وسرکوبگرمردم هزاره جات به دهقانی پرداخته وازاینطریق امرارمعاش کند ،خداداد،با دختری ازمردم هزارهء ارزگان ازدواج کرد وثمره این ازدواج ،عبدالخالق بودکه درسا ل 1295خورشیدی درشهرکابل بدنیا آمد عبدالخالق جوان درشرایطی زندگی میکردکه،عقده هائی محرومیت,فشارواختناق نادری آنچنان تشدید یافته بودکه یکی ازجوانترین قهرمانان تاریخ درکوره فقرورنج توان فرسای پدرومادرش آبدیده میشد و وارث رنج بیکران مردمی بود،که اززادگاهش به ظالمانه ترین شکل آواره وبه اسارت رفته ودربازارها بفروش رسیده ودرمزارع وکارگاه ها به بیگاری کشیده شده ودرحرم سراها وکاخها،بعنوان غلام وکنیزبه نوکری گرفته شده وبردیوارهء زندانها وشکنجه گاه ها،نشانهءازگوشت واستخوان شکسته اش رایادگارمانده بود، اماخالق جوان همهءآنرادرخطوط چهره پرچین پدروسیمای رنج دیده مادروقامت خشکیده قربانعلی مامای یخ آب فروشش،بارهاخوانده بودوبا آگاهی ازمظلومیت مردمش به این نتیجه میرسید که باید برعلیه حاکمیت جورواستبدادنادری مبارزه نمود وخالق هزاره ازمولاداد عمویی تحصیلکرده،آزادیخواه ومشروطه طلبتش تاثیرپذیرفته بودکه اورا با برخی ازمحافل روشنفکری وگرایشات ترقیخواهانه معرفی واندوخته هایش رابه اوآموزش داده بودوخالق هزاره همراه با سایرمخالفان سلطنت استبدادی نادری یک حلقه سیاسی ضد استبداد راایجادنمود،که اینگروه روشنفکری اغلبا درپل باغ عمومی درقهوه خانهء یک هندی انقلابی بنام (مته سنگ)،جمع میشدندوبه صحبتهای سیاسی میپرداختندوخالق جوان،درین جلسات داستان حماسه ها ،استواریها وپایمردیهای جانبازان میهن را ونیزسازشها وخیا نتها وفرصت طلبیها وذلت پذیریهای خا ینان وبزدلان صف شکن را،با گوش وجان میشنید وازتجربه های مثبت ومنفی آنان کارمایهءگرانباری میاندوخت.عبدالخالق هزاره درمبارزهءدادخواهانه منادی وفریادبلندعدالتخواهی مردم ستمدیده علیه, این استبداد بودکه درتاریکترین شرایط ,استبداد نادری مبارزه علیه عما ل استبداد واستعماررابا قا متی بلند به بلندی کوه «بابا»برای رهایی زحمتکشان میهن وازبین بردن یکی ازنماینده گان آن را به پیش کشید وباالاخره قهرمان غازی عبدالخالق هزاره فرزندی ازتبارمحرومان تاریخ که با قامت استوار،بپا خاسته وقلب پرکینه نادرجلادرا نشانه رفت وازینطریق انتقام خونهای بناحق ریخته شدهءمبارزین آزادیخواه راازسردمدارآ ل یحیی،گرفت وبا کشتن نادرغدار،جان هزاران تن ازمردم بیگناه افغانستان ازشراین خون آشام نجات پیدانمودو تاحدودی معین ازبه سیاه چال انداختنها -تیل داغ کردنها - واسکت بریدنها تبعید کردنهای مبارزین ملی کمی کاسته شدند .گرچه جعل کنندگان درباری,تاریخ میخواستند خالق شهید راکودکی معرفی تا ادعای خویش مبنی براینکه وی توسط خانواده چرخی به کشتن نادرتحریک شده است راموجیه نشان دهند،درحالیکه پس ازکشته شدن غلام نبی خان چرخی،همهءخا نواده چرخی زندانی واموال شان مصادره ومربوطین انها تحت نظرقرارگرفتندوهمینها بودند که درپیشا پیش عسا کرروسی قسمتهایی ازشمال کشوررا درزمان حبیب الله کلکانی متصرف وطیارات روسی مزارشریف را بمباردمان نمودکه مورد انتقاد شاه امان الله خان نیزقرارگرفت.پس چه کسی ازخانواده چرخی میتوانست محرک خالق باشد؟ این دوسیه سازیها بخاطرانحراف ذهنیت مردم ومستورماندن هویت قومی اهداف واقدام سیاسی ضد استبدادی خالق و یارانش وگمراه ساختن جامعه ازدانستن انگیزه اصلی اقدام دادخواهانهء خالق شهید بوده است.محفلی سیاسیکه خالق عضویت آنراداشت مدتها قبل با تشخیص نادر،بعنوان عامل اساسی فلا کت وادبارمردم - نادر رامحکوم به اعدام نمو ده بود واعضای محفل منتظیر فرصتی بودندکه تصمیم خود راعملی سازندوقبلا این وظیفه را بدوش خالق شهید نهاده بود که این چهره جاویدان ملی افغانستان این رسالت دشواروخطیر ودینی راکه مردم ومحفل وطنپرستان کشوربدوشش گذاشته بودبطورشایسته وبدون ترس وهراس باشهامت وفداکاری انجام داد.درسالهای اخیرحکو مت نادری از طرف برخی از روشنفکران انقلابی اقدامات مشابه اقدام خالق شهید ،بخاطرقتل برخی دیگرازمهره های استبدادواستعمارصورت گرفت که،تمایل تروربعنوان یگانه شکل مبارزه با استبدادواستعماردرمیان جوانان،اززمینه های عینی وذهنی بهتری درآنزمان برخورداربودند که درماه جوزای سال 1312سیدکمال ،سردارعزیزبرادربزرگ نادررابه ضرب گلوله درآلمان ازپا درآ ورد.وچندی بعد محمدعظیم معلم لیسه امانی،به مقصد کشتن وزیرمختاربریتا نیا،درکابل به تعمیروزارت مختاری د اخل،که وزیرمختارموجود نبوداما سه نفرازکارکنان سفارت رابه قتل رسانید، خالق ویارانش بااین گمان که نادرشاه درمراسم بخاک سپاری وا دای نمازجنازه برادرش درمسجدعید گاه حاضرخواهد شد،اما نادربه مراسم نیامد،ودرماه ثور۱۳۱۲شمسی نادرشاه درتهداب گذاری سا ختمان بالاحصارشرکت کرد،که خالق شهید میخواست تصمیمش راعملی نماید، مجال نیافت ودرجشن استقلال نیزخالق شهید فرصت لازم بدست نیاورد ولی درروزشانزدهم عقرب سال 1312هجری، نادرشاه تصمیم گرفت تا شخصا بتوزیع جوایز طلاب ممتازمکاتب وورزشکاران تورنامنت خزانی، طی مراسمی درداخل ارگ بپردازد که واردین به هنگام دخول، تلا شی میگردید،وقتیکه خالق شهید با برخی دیگرازدروازه ارگ خارج و داخل شد وموردبازرسی قرارنگرفت،وبا شتاب تمام خودرابه چنداول رسانید تاسلاح مرگ نادررابا خود بیاورددرآغازمراسم موزیک نظامی به نواختن اغازکرد،بیرق ارگ به اهتزازدرآمدوهمزمان نادربا دبدبهء شاهانه،واردشد.که پس ازمصافحهء،مختصرسخنرانی کوتاهی برای طلاب ایرادوجوایزرا به مستحقین توزیع وبسوی صفوف منظم طلاب رفت ودربرابرهرستون ازشاگردان توقف کوتاهی میکرد،تا اینکه دربرابرخالق قهرمان توقف کرداسحاق ومحمودکه پیشروی خالق شهید ایستاده بودند براساس قرارقبلی،بسرعت ازهمدیگرفاصله گرفتند،خالق شهید باتفنگچه،اولین گلوله،را بردهان نادرکوبید،دهان پلید یکه جزدروغ،فرمان قتل وشکنجه وغارت مردم بیگناه ازآن نمی برآمد،گلوله دوم برقلب وی نشست وکانون قساوت وبیرحمی را منفجرنمود.وگلوله سوم مغزنادراین کانون توطه چینی راازهم پاشید ونادر،این محیلترین ديکتاتوروقت،بزانودرآمد.وهمگان گریختند وخالق راباجسد نادرتنها گذاشتند،خالق با،ازکارافتادن تفنگچه اش،انرامحکم برنعش دیکتاتورکو بید وبدون آنکه تلاش برای فرارنماید.گاردنادرخان به سوی عبدالخالق هجوم برده واورانزد سردارشاه محمود خان آوردند.عبدالخالق شهید با وجود آن که شکنجه های طاقت فرسارا تحمل میکردهیچ یک ازرفقای خودراافشاءنکردواودرهنگام شکنجه کردن میگفت که من پیش ازتولد چنین بوده ام.ودیگران نیزچیزی بهترازما ندارندمن باهمه چهره های تکیده این ملک به دنیا آمده ام وعادت کرده ام همیشه درانتظاریک مصیبت باشم وعادت کرده ام که وظیفه من راضی کردن دیگران باشد.دردوران تحقیر شدنها نمیتوان خواب خوش داشت ودر بسترعدالت ووجدان راحت خوابید.اول باید خود را باورکردوسپس دیگران را.و این را باید فهمید که چه کسانی این همه رنج والم رانصیب ما کرده است؟نه آنهمه کتابهای ناخوانده دردها ورنجهای چند صد ساله به دلتنگیهای من وتو خلاصه نمیشود.خالق شهید میگفت پدران ما سالها فرار کردند وگم شدند ودرملکهای مردم دیگرمردند وهرقدرفرارکنی، ظلم ونامردی رهایت نمیکند روز 26 قوس سال-1312 هجری. ش .برای اجرای حکم اعدام شهید خالق هزاره - نزدیکان ودوستان او،شانزده تن محکومین را با چهره های مضروب، دستها وپاهای پیچیده درقید وزنجیر،رهسپارمیدان عقب زندان دهمزنگ کردند. چوبه های داردرعقب محبس دهمزنگ برپا شده بودواعدامیها، خاموش،درمیان دیواری ازآدمهای هیجانی ایستاده وگاه مأیوسانه با یکدیگرنگاه هایی ردوبدل میکردند.ولی مجرمان عقده آلود، درجریان اعدام به خالق شهید، میگفت با کدام چشم سینهء شاه را نشانه گرفتی؟ وناگهان با تیغهء برهنه چشم عبدالخالق راازکا سه سربیرون میآ وردوباکدام انگشت ماشه تفنگچه راکشیدی؟وآنگاه انگشت عبدالخالق رابا تیغ قطع میکردوآن دیگری بینی اش رابه جرم استشمام نسیم آزادی جدا ومزدوری دیگرگوشهایش رابخاطرشنیدن فریاد مظلومان دربند،برید و مزدوران با چاقووکاردوتبربه جان اوافتادند خالق شهید مثله کردن اعضای بدنش را توسط کارد و خنجروبرچهء جلادان،بامردانگی وتحمل بینظیربه سخریه گرفته وتا اخرین رمق زندگی سرفرازانه اش،جلادان درباررا درحسرت گفتن یک آخ گذاشت ودراخرگارد شاهی با برچه ها بدن بیرمق خالق شهید را سوراخ سوراخ کردند وازبدن پاره پارۀ اوکه پیوسته دست بدست میشد،رشته های خون جاری بود.درلحظه های پایانی،جسد وی مانند یک پارچه گوشت - سرخ وخون آلود روی نوک برچه ها وسرنیزه ها بالا وتکان میخورد لحظاتی است که میدان دهمزنگ مقاومتگاه مردان آزادیخواه کشوررا به حمام خون تبدیل وکابل رادرآبشار،ازخون سرخ فرزندان بیگناهش شستشو میدادند.ازشهادت خالق قهرمان غازی بيش ازهفتاد وهفت سال ميگذرد؛که درطول این مدت حوادث گوناگون درافغانستان بوقوع پیوسته اماهنوزهم داعيه دادخواهانه ملی اودرشرايط دشوارکنونی کشوربرای هرروشنفکرعدالتخواه وآزادانديش سمت دهنده است.اقدام عبدالخالق ورفقایش یکعمل آ گا هانهءملی وسیاسی علیه دشمنان وطن ومردم بخاطردفاع ازعدالت وآزادی بود که برای رهائی مردم بخون تپیده ای کشورجام شهادت را نوشیدند.گرچه مشروطه خواهان سوم و دیگر مبارزین ملی ازاقوام گوناگون کشور درسالهای مختلف وبعد ازآن نیزتوانستند بنیاد ستم وبیدادگری ملی،خاندان مستبد نادری را به چالش بکشند وصدها انسان مبارزباشیوه ها وافکارگوناگون سیاسی علیه نظام استبدادی آل یحیی رزمیدند که هر کدام نقش جانبازانهء خودها را درین راه ایفاء نموده است،که میتوان از مبارزات دادخواهانهء برخی از چهره های پیشگام مردم هزاره درین مبارزه فداکارانه یاد آوری نمود که ازمشروطه خواهان سوم براتعلی تاچ وفرقه مشر فتح محمد خان میرزاد وابراهیم خان گاوسوارکه مالیه ظالمانه روغن را از بالای مردم رفع کرد وعلامه سید اسمعیل بلخی رهبرحزب اتحادوطراح نظام جمهوری و سید احمد شاه نوریکی دیگر از مبارزین ملی که بجرم طرفداری از خالق شهید چندین سال زندانی شد وهم چنان فرقه مشرغلام نبی خان چپه شاخ از قوم قرلوغ شیخعلی که بعد از چندین سال زندان به تالقان تبعید وبا وجود دادن امتیازرتبه اعزازی جنرالی ازمبارزه دست نکشید امامتأسفانه درمورد اولاده چپه شاخ اطلاعی دردست نیست وفرقه مشرغلام نبی خان گلگ ازقوم گلگ ترکمن سرخپارسا بوده که بعد از چندین سال زندان به دره صوف تبعید وبا وجود دادن امتیازرتبه اعزازی جنرالی از مبارزه دست نکشید که ازجمله اولاده گلگ طالب حسین قریه دارو نعیم انصاری اند که دردره صوف ازاعتبار و شهرت نیک برخوردارند هردوی این جنرالان قومی-چپه شاخ و گلگ اززمره مبارزین ملی بودند که تا آخرین روزهای حیات شان علیه استبداد نادری رزمیدند, متفکر- فیلسوف وسخنورتوانا د انشمند مبارز و و کیل پارلمان دردوره دوازده شهیدمحمد اسمعیل مبلغ که براساس حسد وکینه توزی سیاسی توسط حفیظالله امین جلاد به شهادت رسیدوشهید بابه مزاری یکی ازداعیه داران برابری ملی ومخالف انحصار قدرت بیک قوم که توسط طالبان مزدوربه شهادت رسانیده شد وهمچنان ازبرخی شخصیتهای دلسوز وخدمتگذارمردم ومخالف نظام خاندانی و قبیلوی نیز نام گرفته میشوندکه عبارتند ازحاجی نادرالله داد وکیل دوره سیزده پارلمان ازدره ترکمن سرخپارسا ,محمد اکبر خان نرگس چندین دوره وکیل پارلمان از ولسوالی پنجاب بامیان , خادم حسین بیگ وکیل دوره سیزده وهشتم ازولسوالی لعل وسرجنگل غور, محمد شریف خان پیلوت ازجاغوری غزنی فرقه مشرعلی دوست خان اصلاً ازولسوالی شهرستان ولایت دایکندی, محمد جعفرخان سرپلی , یوسف بیگ از ولسوالی شهرستان دایکندی, سید شاه تقی از پنجاب بامیان, سید اسمعیل لولنجی ازشیبر بامیان وغیره بودند.ازهفتادوهفتمین سالگردشهادت عبدالخالق شهید،درهنگامی تجلیل میشود که،باوجودهمه خوشبینیها بخاطرحضورگسترده سیاسی- نظامی جامعه جهانی وسرازیرنمودن دهها میلیارددالردرافغانستان خشونت وحملات انتحاری القاعده وطالبان درجنوب، شرق وجنوب غرب تشدید شده وجنگ به شمال ومناطق مرکزی افغانستان نیزدرحا ل انتقال یافتن است که هرروزده ها نفررا قربانی میگیرند.تیم قبیله حاکم درکابل ومخالفین آن همه بریک قبیله وتبارتعلق دارند که بازیهای خطرناک سیاسی راباغرب درباره سرنوشت مردم کشوربه پیش میبرند و درداخل کشورنیزهردوگروه قبیلوی تضیقات ومحدودیتهای سیاسی وجنگی راعلیه اقوام غیرپشتون اعمال مینمایند درحالیکه شرایط سیاسی کنونی نیازمندآنست که تبعیض وتعصب وانحصارقدرت وبرتری جویئهای قومی بایدجاي خودرابه برابري میان اقوام افغانستان خالي نماید وتمام اقوام مساویانه براساس شعاع وجودی خویش برسرنوشت سیاسی کشورحصه گیرندتا،عدالت اجتماعی تأ مین ویک نظام مبتنی بردموکراسی وحقوق شهروندی درافکارمردم مازنده گردد.امیدواریم که مردم مبارز پروروصاحب نظران درد رسیدهء سرزمین غمبارافغانستان،خاطرهءقهرمانان واقعی مردم افغانستان وبخصوص عبدالخالق"شهید را زنده نگهدارند. طوریکه یکی از شعرا درین باره میگوید
زخون خویش خطی میکشم به سوی شفق چه خوب عاشق این سرخی سرانجامم
نوید فتح شبستان دهم به راهروان سرود رزم پیام آوران شود نامم
منابع و رویکردها:-
- سایت کابل پرس زیر عنوان خالق در هفت پرده نویسنده رزاق مامون
-یادداشتها و مقالات صاحب قلم در مورد شهید عبدالخالق هزاره . پنجم -ماه – دسمبر – سال – 2010 – میلادی