سيدموسی عثمان هستی

سیدموسی  عثمان هستی  مدیرمسوول ماهنامه طنزی وانتقادی بینام

پرده برداری نباشد کارهر نامرد روبرو

گرتومثل من مردی حرف خودگوروبرو

راست گفتندکه،زنامردان حقیقت رامجو

زانکه نامردان ترس دارند ازگفت وگو

 

آیاسکوت آقای جلالی نشانۀ تاییدنیست؟

 

نوشته محترم محمد طاهر اسلمیاررا خواندم. گرچه من با این  بزگوارملت مظلوم افغانستان نه از نزدیک اشنایی دارم ونه از دور ، ولی از لابلای نوشته شخصیت وطن دوست سرزمین من معلوم می شودکه او ماند من ودیگر هموطنان ،در جگر نه تنها داغ غربت وبی وطنی دارد بلکه  از ویرانی ونا بسامانی سر زمینش رنج می برد.  وی  در نوشته اش به قاچاقبران وجلالی خطاب کرده می نویسد ،   سید موسی عثمان هستی نیم کاسه های قاچاقچیانرا از زیرکاسه بیرون می کند وبا دستان قلم بالا می نماید ومیگوید که این نیم کاسه ها متعلق به فلان آقای نازدانه و فلان دستگاه جاسوسی ميباشد که شکل مثلث را گرفته، ازبالاحصارپشاور شروع تاقصرکرملین واز کرملین تاقصرسفید  امتداد دارد. آنها از این شیوۀ آدم کشی سود می برند ودیگردستگاه های جاسوسی دنیا وقدرت مندان وزمامداران خود فروخته جهان در این مثلث قاچاق جهانی کم وبیش سهيم هستند و به آوزا بلند ميگويد که لطفاً در برابر نوشته های هستی جواب بگوئید! من از آقای اسلمیار تشکر می کنم که دم خاموشی را در نوشته توانای خود تاب داده است.

 ضرور نیست که بنویسم غیراز این مثلث کدام نهاد دیگری است که قدرت دولتی ونظامی دارد ، درقاچاق  با مافيای هروئین و چرس،قاچاق  اطفال ، سنگهای قیمتی وغیره دست دارد.  من در نوشته قبلی خود نظر به شواهد ودلایل نوشته بودم که  آی اس آی و مجاهدین سر بکف در کودتای تنی  دست داشتند.  یکی از اعضای بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق که در آن کودتا ی نافرجام متهم بود ، به زندان رفت  و پس از سقوط نظام لباس پلنگی بر تن و پکول بر سر گذاشته بود ، توسط دوستی به من پیغام فرستاد وبا بی شرمی گفته است که من درآن کودتا متهم بودم ،  قبلاً با نوشته های زیاد من از خود دفاع کرده ام ولی روی حقایق کودتا تماس نگرفته ام حالا که شما میخواهيد حقایق را در آیینه غبار آلود کودتای  شهنواز تنی انعکاس ميدهم. وی ميگويد :  من هم گفتنی هائی دارم که نشاندهنده آنست که  تنها دارودسته  شهنواز تنی آغشته به قاچاق بودند ولی مامورين عاليرتبه دولتی درقاچاق دست نداشتند.  حالا نوشته های شما من ودیگر اعضای حزب دموکراتیک خلق را مجبور خواهد کرد تا اگر با نام خود چیزی نوشته نکنیم با نام های مستعاراز خود دفاع می کنیم.  من به جواب اين عضو بیروی سیاسی  حزب دموکراتیک خلق افغانستان گفتم ، من سیاست  مستقل دارم ولی افسوس که سایت مستقل از خود ندارم وبیم از آن دارم اگر ازتو نام  ببرم شاید سایت ها به پاس ریش سفید تو از نشر نام تو خود داری کنند. چنانچه قبلاً هم نام تو توسط سایتها از نوشته من ودیگران کشیده شده است. اين آقای بیروی سیاسی درهرپاچا گردشی حزب دموکراتیک خلق افغانستان سهم مستقیم داشت و تمام ملت افغانستان واعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، وی را مسئول هرانشعاب درون حزبی می دانند.  امروزگردانندگان سایت هائیکه متهم به عضویت حزب دموکراتیک هستند ، دروغ های شاخداراو را نشرنمیکنند.

ولی  بايد بگويم که تو هم آنقدر بی شرم هستی که خودت هم می دانی که به جز چند وطن فروش فرکسيون باز و سيکتريست ، مورد تایید هيچکس هم نیستی ، بازهم ديده درايی ميکنی . تمام احزاب افغانستان وملت  شریف افغانستان از تو ودار ودسته تو نفرت دارند.  اگر به این مشکل قلم من رو برو نمی بود ومی دانستم که نام تو از نوشته من کشیده نمی شود از تو نام می بردم ومی گفتم که ای نامرد اگر تو شرافت می داشتی واقعیت هارا به ملت افغانستان می گفتی ویا اگر هیئت تحقیق تو وجدان می داشت  ، به حزب خود وفادار می بود ،  خاین وبزدل نمی بود، واقعیت های آن کودتای شهنوازتنی را دیروزبیرون می دادند و امروزضرورت به بیرون  دادن جریان حقیقت کودتای تاریخ زده (شهنواز تنی ) هرگزدیده نمی شد . تنها داکتر زیری  کمی از واقعیت های درونی حزب دموکراتیک خلق نا خوداگاه در کتاب دست نویس خود صحبت کرده  است  ولی  دیگران بشمول خود شماخواستید که در نوشته های خود برف بام خود را بالای ديگران اندازید واز خود دفاع "مشروع " کنید . نوشته های شما نه  بدرد ملت افغانستان ميخورد و نه شما را برائت داده ميتواند بلکه با هر نوشته ، شما در لجنزار کثافت بيشتر غوطه ور ميشويد. آيا شما در انشعابات و تغيرات رهبری  حزب دموکراتیک خلق دست نداشتيد؟ آيا در قتل امين در محفل " سوپ " خوری دست نداشتيد؟ آيا شما در جنایات مجاهدین وطن فروش  وطالب وحشی  دست داشتید وسبب کشتن بیش از شصت هزارمردم بی دفاع کابل نشدید؟ شما مشاور سياسی و پسران تان بادی گاردهای " آمرصاحب" نبوديد؟  ایا ملا بورجان سکرترشهنواز تنی نبود مگر دست شما در خون داکتر نجیب آغشته نمی باشد؟  آمدن طالب وکشته شدن داکتر نجیب ریشه در کودتا شهنواز تنی ندارد؟ وهنوز هم مرداری را شورمی دهيد.

آنروز يکه مجید،باعث ، طاهر بدخشی ، زرغون وغیره کشته شدند ، شما در اوج قدرت نبوديد ؟ طاهر بدخشی زمانی دستگيرشد که از دفتر شما بيرون شده بود.  امروز با بی شرمی زیادتراز پیروان شان شما از انها یاد می کنیدولی نمی گوئیدکه من در مقام رهبری حزب و دولت بودم ودر کشتن اشخاص متذکره دست داشتیم.

 چرا امروز در سنگر دیروز تان مردانه قرار نمی گیرید ومردانه وار ازتمام مسوولیت خوب وبد دولت وحزب تان دفاع نميکنيد؟ آیا اعضای بیروی سیاسی ، شورای انقلابی ، کمیته مرکزی ، شورای ولایتی وشورای شهر دست شان در این جنایت ها دخیل نبوده است؟

باز هم سر وقت است به توو مستنطق تو پشنهاد می کنم اگر وجدان دارید بفرماید واقعیت هارا بگوئید . من اگر چیزی اشتباه نوشته بودم از ملت  خود معذرت میخواهم.  ولی می دانم که در کودتا های درون حزبی  ، کشتن  تره کی ، داکترنجیب ، حفیظ الله امین دست داشتيد . ببرک کارمل قربانی فرکسيون بازی های  شما بزدلان تاریخ گردیده است.

آری همه دولت های مزدور جهان در این آتش خانمان سوزقاچاق می سوزد عنقریب شانه چین هم زیر بارمافيای جهانی مانندروس خم می شود. زمامداران همسایه های افغانستان که (س ...) زنجیری استعمارگر جهان هستند ودم سیاسی شان زیرپای استعمارگران قراردارد بخاطر منافع خودوباداران شان گرجی های شکاری شده اند ودر کشتزارسیاست افغانستان با انرجی قاچاق تاخت وتاز دارند تا روزیکه صاحبان شان (استعمارگران) را دستوربرآمدن ازکشتزارهای کوکنار ،چرس وسیاست منطقه ندهد آنها منافع خود وباداران خود از صحنه بخاطر خارج نمی شوندو بخاطر شکم خود وبخاطر باداران خود"بودنه" یعنی کرک سیاسی می گیرند.

قبل از اینکه  به جواب سوالات آقای اسلمیار بشکل طنز آمیز بپردازم ، از آقای جلالی  خواهش می کنم که سکوت خود را بخاطر ملت مظلوم افغانستان وترس از محاسبه تاریخ  بشکنند  .

با وجودی که سوالات  آقای اسلمیار به من ارتباط ندارد ولی به احترام اینکه سوالات آقای اسلمیار بی جواب نمانده باشد من بشکل نیمه طنزجواب مختصر ارایه  وپیش کش می کنم واز آقای جلالی باز خواهش می کنم که  سکوت دیروز خودرا لطفاً امروزبا بزرگواری خود بشکنند، مسوولیت وجدانی وتاریخی خودرا رفع نمایند وبه  سوالات آقای اسلمیار بپردازند.  نظر به وعده که آقای جلالی  از طریق ميدیا به ملت افغانستان وجهانیان  داده بودبه عهد خود  وفا کند درغیرآن من لست رابه میدیا داده ام ومتباقی لست را هم بخاطرسالم بودن وجدان خود می دهم.   امامسوولیت  درست بودن ودرست نبودن لست را ندارم . اگرکسی قبول می کند یا قبول نمی کند ، من پروای آنرا ندارم. من نه نوکر خانجان هستم نه نوکر بادنجان . بزرگان گفته اند" خیله بسیار خانه آن تنها " وجواب گفتن به انتقاد احمق وخاین هم گناه بزرگ است که من نمی خواهم مرتکب چنین گناه کبیره شوم .

 بخاطریکه من نه امروز نه از دیروز  ، همکارقاچاقبران بوده ام ، نه وزیر داخله ، نه وزیرموادمخدر، نه رییس دفتر کرزی ، نه لوی ثارنوال ، نه رییس استره محکمه ونه وزیر عدلیه ، نه پولیس جنایی ، ونه  رییس وکارکن دستگاه جاسوسی . جلالی ها هم کوزه بودند هم کوزه گرو هم گل کوزه هم بر سر هر کوزه خریدار.

من نگفته ام که لستی را که من به ميدیا می دهم صد درصد درست ومورد قبول همه ملت افغانستان واقع شده است . اين لست ساخته دست من نیست.  ملت نبايد از من تشکر کنند  بلکه بدنبال لست قاچاقبران  بوزارت داخله ، وزارت مواد مخدر، وزارت عدلیه ، لوی ثارنوالی ، استره محکمه دستگاه های جاسوسی افغانستان  وجهان بروند ویخن این مراجع بزدل ووطن فروش را بگیرند وانها را مجبور کنند تا ثابت سازند که این لست دست داشته من درست است یا جعلی ؟ تعدادی  یخن من را گرفته ، مستقيم وغیر مستقیم از من می پرسند که این لست درست است یا جعلی است؟  کاکاجان این لست ساخته شده دست من نیست  قبول داری یا قبول نداری؟ غمت کم بگذار که من با قاچاقبران بخاطر مسوولیت وجدانی ام  مشت وگریبان هستم بگفته گدی پران بازان وطن ما چیلک قلمی نندازید ومن به هرا حمق جواب هم نمی گویم .  

من به خاطر رفع مسوولیت وجدانی خود اين  لست را بیرون دادم . حق قاچاقبران  وحمايتگران قاچاقبران داخلی وخارجی محفوظ است. آنها می توانند از دست من به داد گاه های خود وباداران شان مطابق قانون  شکایت کنند ومن به دادگا ه حاضرمی شوم پاسخ مثبت ویا منفی ميگویم ویادولت کابل ازدولت کانادا بخواهد که مرا به کابل بفرستند تا در برابر ادعای قاچاقبران ،گودتاگران ودولت کابل که حامی قاچاقبران است پاسخ بگویم.  من از پاسخ گفتن در برابر ميدیا ومصاحبه ها ترس ندارم ، هر رادیو وتلویزون واخبارومجله  اگربا من مصاحبه ميکند من حاضر هستم با پیشانی کشاده مصاحبه کنم.  شتر پالیدن به خم خم نمی شود .

چیزی که قابل ذگر است باید گفت . اينکه خواندگان نوشته های من را حقیقت می پندارند یا غیرحقیقت به خودشان مربوط است . تا اقای جلالی روزی سکوت خودرا نشکند خوانده حق دارند درمورد نوشته های من  هرچه فکر می کنند فکرکنند.  من به آنها حق می دهم و نمی گویم که غم شان به (پ...)  قلندر . تنها میگویم ،تا نباشد چیزکی مردم نگوید چیزها.  دوستان شما هم می دانید  زیر کاسه نیم کاسه ها است ومن هم .

 این شش سوال آقای اسلمیارسوال تمام ملت افغانستان است که نتنها از بوجود آمدن مجلس بن بلکه از زمان نادرخان تا امروزمطرح بحث ملت افغانستان بوده است. خصوصاً این سوال همیشه ورد زبان ملت ما در هر رژیم بوده واست

 ملت مظلوم افغانستان سالها فریاد کشیدند،  چطور سرمایداران افغانستان در یک شب شکمدارپول می شوند فردا پسر بی پدر پولداربدنیا می آورندوپول های شان در بانکها وتجارت کیک وخسک بی حساب می زایند ولی به اين شکایت ملت افغانستان کس گوش نمی دهد.

بخاطر رفع خستگی شما خوانندگان عزیز به جواب شش سوال آقای اسلمیار طنز گونه  می پردازم . لطفاًبه دقت نوشته رابخوانید اگر در خواندن نوشته من دقت نکنید بخاطر نیمه طنزی ، از آن مفهو م گرفته نمی توانید. این شش سوال در نوشته هفته گذشته آقای طاهراسلمیاربا نام من ذگرشده بود.

ترس ازآن دارم جوابت کس نگویدهموطن

من بتو پیش کردم با قلم ،جان این دُرعدن

است  قاچاقبر نامرد از جوابش  دل  برکن

با قلم رازصندق قاچاق هرجاهستی بشکن

 (1-     قبل از اجلاس بن ، این ذوات کدام دارائی های منقول وغیر منقول را در دسترس داشتند.

2-     اگر درجۀ تحصیلی داشتند، اسناد آنها نشر شود. زیرا اشخاص زیادی، فاچاق دیگری را برده وسند جعلی تجصیلی ساخته اند

3-     در مدت کار ووظیفۀ خود مصد ر چه کار و خدمتی برای مردم شده اند

4-      دارایی های در دست داشته را که پس ازفیصلۀ بن نصیب شده اند، ازکجا کرده اند.

5-     دارایی های موجودۀ خود واقارب شان چه حدود است . زیرا یک تعداد استفاده جویان پول ها را به نام نزدیکان خود دربانک ها ذخیره کرده ویا به نام آنها خانه ها خریده اند.

6-     چرا به زودی به رد ادعا نپرداخته اند)

آری آقای اسلمیارغیر این شش سوال بگفته شما شایدسوالهای زیاد بی جواب در دماغ ملت مظلوم ماوشما خطور می کند وبخاطر بی جوابی به سرطان های مختلف تبدیل میشود ودرجود هموطنان ما ریشه در آب مرگ می رسانند

1ــ گدایان را دیروزرا مشت خالی دیده بودیم امروزبادست پُراورا می بینیم می پرسیم دردست تواین سرمایه ازچه وقت است ، دیروز گدا بودی امروز این سرمایه  را از کجا کردی که نامش را کابل بانک ، عزیز بانک ، باختر بانک و..... بانک نام  کذاشتی ؟ او میگوید :

با خدادادگان ستیزه مکن      که خداداده را خداداده

این سوال رااز آقای کرزی کنید نه ازمن زيرا من درگوشه کشتی   برادران کرزی، برادران احمد شاه مسعود ،برادران فهیم ، برادرآن حاجی قدیر، شاه پرستان ، داوود پرستان ، حزب دموکراتیک خلق ، مجاهد ، طالب ، چپ وراست،  قاچاقبران وحمايتگران جنایتکار شان قرار ندارم.

2ــ سوال دوم آقای اسلمیارمرا بیاد دیپلوم مطبعه های شخصی فرانسه، سرچوک دهلی کهنه  وچوک یادگار پشاور انداخت. میگویند روزی مردشرقی از زیریک اپارتمان در فرانسه می گذشت دید که در لوحه یک اپارتمان نوشته شده از ليسانس تا داکتری دیپلوم به یک قیمت  فروخته می شود. مرد شرقی که سالها داغ دیپلوم در جگر داشت  با خود گفت چه لیلام بزرگ در قسمت دیپلوم.

 مرددیپلوم خر که در لفت  اپارتمان بالا می شد با خود گفت بخاطریکه روزی به سوالی روبرنشوم باید از بکلوریا تا داکتری دیپلوم بخرم. وی داخل اتاق دیپلوم فروش شد وگفت آقا من ازبکلوریا تا داکتری دیپلوم کاردارم.  دیپلوم فروش گفت ، شما اولین کسی هستید که دیپلوم بکلوریا هم کار دارید چون در غرب همه شهادت نامه صنف دوازده را دارند ، ما دیپلوم بکلوریارا نداریم ، از لسانس تا داکتری داریم.  زیاد ترين مراجعین ما  شرقی ها می باشند که این دیپلوم هارا از ما می خرند. مرد خریداربی درنگ گفت آقا من هم اهل شرق هستم این چطور آدمها بوده اند که دیپلوم بکلوریا داشته اند واز شما تنها لسانس، ماستری وداکتری گرفته اند.  او نام یکی از وزرای شاه ، سردارمحمد داوودخان  وکرزی را بشگل نمونه ياد آور شد.   آقای که دیپلوم می خرید هم صنف  ورفیق همین وزیران نام برده بود و می دانست از وزیرانیکه نام برده شد هیچ کدام شهادت نامه بکلوریا نداشته  وندارد سپس تشویشش رفع شده ، گفت: آقا اشکالی ندارد در وطن ما از بکلوریا، لسانس ، ماستری  کس نمی پرسد به من داکتری بدهد. به او شهادتنامه  داکتری دادند.  خريدارباخود گفت  ، من باید با دیگر خريداران دیپلوم  فرق داشته باشم و زمانيکه من در حضور دیگردیپلوم خران قرار می گیرم یک سروگردن بلند تراز آنها باشم وبگویم که نه تنها من داکتری دارم بلکه اسپ من هم داکتری دارد. وی  گفت :  آقا من بالای اسپ خود نام یکی از(وزیران کرزی ) را گذاشته ام.  میخواهم به اسپ خود هم یک دیپلوم داکتری بخرم.  در سر زمین ما کسی نمی پرسد که از کجا دیپلوم گرفتی می پرسد که دیپلوم داری يا نه؟  اگر زحمت نمی شود به اسپ من هم دیپلوم بدهيد تا با خود ببرم ودر شعبه ارزیابی دیپلوم در پوهنتون کابل ارزیابی شود و جو مسلکی اش کمی زیاترگردد. دیپلوم فروش مکثی کرد وبه دیپلوم خرگفت :  ما تا کنون به خرها  دیپلوم داده ایم نه به اسپ ها.

 دیپلوم فروش تقلب کاروارخطا گفت :کسانیکه این اسناد را ارزیابی می کند دو د م دارند.  دیپلوم خر گفت: آقا نگران نباشيد دودم ندارند یک دم ودوشاخ دارند.  لطفاً ، لطفاً به من دیپلوم داکتری بدهد ، دفترغیرقانونی شما افشا نمی شود ، به کارخود ادامه بدهد ، نترسید ،  به شما مشکل خلق نمی شود. کسانیکه این اسناد هارا ارزیابی می کنند از شما غربی ها وامریکایی ها دستور پذیر ومزدوران شما هستند ودر بربادی وبی سوادی ملت ما نقش داشتندودارند .

3ـ آقای محقق جهادی پريروز،  وزیر ديروزکابینه کرزی و وکیل امروزپارلمان و نماينده مردم  کابل  درپروگرام چای باشی آریانای کابل متعلق به تلویزون  آقای بیات اشتراک داشت

درين شبکه تلویزونی ، يک پُروگرام جالب و دیدنی است وگردانده آن یک برادر هراتی ما است وبا زبان زیبای هراتی حرف می زند وآن قدر ماهر است که از ریگ روغن می کشد ازبی دیپلوم ها وکوچه گردان شخصیت دفتری و نابغه می سازد. روزی دیدم وشنیدم که همین مرد چالاک وزرنگ   از آقای محقق مرد کشتار جهاد پرسید که شما را چرا استاد می گویند گفت من چند روزی معلم مدرسه  بودم مرا بخاطر که معلم بودم استاد می گویند.  محقق نگفت که من را ناخوانده سر منبر بالا کردند. استاد نام بزرگ است که من از کوچه این نام نگذشته ام من استاد نیستم تحصلات عالی ندارم این نام بر شانه من سنگینی می کنداین ملت ما مثلیکه از نغمه ومنگل استاد ساختند واز گلب الدین واحمد شاه مسعود مهندس وانجینر از محقق بیسواد بیچاره استادسرمنبر ساختند. نمی دانم که از فخرالقاچاقبر بزرگ وطن ماعطامحمد خان نوراستر جنرال کشتارهای دسته جمعی والی بلخ این گردانده تلویزون آریانا دعوت به چای سبز، سیاه وکافی می کند که عطا نوردر باره استادی و وظیفه سابقه خود چه خواهد گفت ببینیم خدا کند که روزی افشا شود که دیپلوم استر جنرال دوستم گلیم جمع با دیپلوم این آقا چه فرق دارد وکار سابق آقای دوستم وعطا نور قبل ازآمدن حزب دموکراتیک خلق چه بوده. 

4 ـــ میگویند که امیرامان الله خان زمانیکه به سلطنت رسید سر مرزا محمدحسین خان مستوفی ممالک پدر روان شاد استاد خلیلی قهر وعصبی بود از او پرسید :  شما قبل از اینکه بدر بار امیر عبدالرحمن خان مقررشوید مرزای خانگی ایشان میرعثمان پروانی بودید . دارایی دیروز بادارشما قسمت کوچک  دارایی امروز شما نمی شود. شمارا که بدربار جد من (امیر عبدالرحمن خان )بعد از زندانی شدن میرعثمان پروانی  مقررکردندجز یک کرتی برک که از بادارد به تن داشتی دیگر داری منقول وغیر منقول از تو در جایی دیده نشده این دارایی هارا از کجا کردید.

مستوفی ممالک گفت: بلی من مرزای خصوصی میرعثمان پروانی بودم. داریی های آن توسط دولت امیرعبدالرحمن خان ضبط شد.  دارایی های میرعثمان  به برادرآن ایشان میر غلام قادرمعروف بخاطر خدمتی  که  به جد شما امیرعبدالرحمن خان کرده بود ودرقریه  اوپیان ولایت پروان کمر امیررا بسته و به سلطنت رسانده بود داده شد. از آن دارایی ها بادارم به من چیزی نماندبود. دارایی ضبظ شدۀ میر عثمان بادار من  به  میرغلام قادربرادرش داده شد. زمانیکه جد شما به سلطنت رسید من در آن وقت  با بادار خود میرعثمان در غوربند نزد مریدان ایشان میرعثمان پروانی بودم  ما هر دو بعد از بقدرت رسیدن امیرعبدالرحمن خان  جد بزگوارشما به  قریه او پیان برگشتم. ایشان میرعثمان پروانی به برادر خود گفت :  "قادر" ، با گرفتن رای اعتمادبه امیر عبدالرحمن خان توملت افغانستان را از زیر چکک کشیدی به زیر ناوه ايستاده کردی.  امیر عبدالرحمن خان هم مزدور انگلیس مانند پدران خود است.  مقاومت من ،میر مسجدی خان  کوهستانی خسربره من ، علی خان تتمدره باجه من ، میربچه خان پسر خاله من ، مشک عالم وردک ، نایب امین الله خان لوگری ، رهبران قومی  وغیر مجاهدین چه شد.  چرا زیر باراستعمارقرار گرفتی؟

گفته اند که زبا ن سرخ سر سبز می دهد برباد.امیر عثمان را به جرم  زبان سرخ اش  زندانی کرد ومرا بخاطریکه تحت کنترول در بارباشم  وروابط  ایشان میرعثمان پروانی را فشا کنم به در بار راه دادند ومن صادقانه  در زمان  جد شما وپدر شهید شما تاروزیکه سرنوشت پدرتان توسط شما وهمفکران شما با تدبیر جنرال محمد نادرخان توسط شجاع الدوله بابه کر خیل غوربندی  ورق زده نشده بود ، در خدمت جد شما وباداران استعماری ان صادقانه قرارداشتم.  دارایی های من گردغبار دارایی خانواده شما است که بر روی سرمایه من نشسته است. دارایی های همکاران کرزی گرد غباردارایی های قاچاقبران  مواد مخدر است که مافيا بزرگ جهان امروزی  قدرتمندان دولت های استعماری هستند و می باشند. آفتاب با دوانگشت پت نمی شود . روان مستوفی ممالک شاد باد.

5ـــ  دوستی داشتم  بنام داکتر عبدالرحمن  مشهور به مغز متفکر شورای نظار. شبی در هند هردو سردرد وسر گرم بودیم.  من از آقای داکتر پرسیدم این دارایی های سر شاربعد از سقوط دولت داکتر نجیب از کجا شد؟ او خنده کرده گفت :  

"با خدا دادگان ستیزه مکن              که خدا داده را خدا داده"

من که به حکمت خدا عقیده دارم گفتم بی شک ،اولین دفعه بود که من دانستم خدا دستگیر جنایکاران تاریخ هم است . بعد پرسیدم اگر روزی  ازاین اشخاص که از راه غیر مشروع  در سه ونیم دهه سرمایه سرشار اندوخته اند دولت ویا مقام باصلاحیت خدا نا خواسته  پیدا شود وپرسان کند که شما بی پدارن این سرمایه را ازکدام پدرتان به ارث گرفتید چه جواب دارند؟ وی گفت: وطن ما چقدر بدبخت بود که شما ثارنوال ومستنطق جنایی آن مملکت بودید. نه شنیده اید که می گویند دزد یک قدم پیشتر از پولیس جنایی می باشد. دزد می رود وپولیس در جای پای آن پای خودرا می گذارد. این کسانیکه پول وزرنامشروع اندوخته اند ، مانند شاهان قبيلوی چاره آن را هم کرده اند این سوالها سودی ندارد. همه دارایی ها درنیفه تنبان کیک قدرت مندان زده شده است.  ماشین اکسری هم توان پیدا کردن آنرا ندارد .

همان طوریکه خاطر قاچاقبران جمع است خاطر تو هم جمع باشد. به دل تو وملت افغانستان این غوره بماند که قدرتی پیدا شود در قسمت داراییهای عامه وغیر مشروع تحقیق وکنجکاوی کند. تنها راه پیدا شدن این سرمایه های مخفی را خود قاچاقبران وباداران استعمار گرشان کس دیگر نمی داند . 

6 ــ دردوران مدرسه يک همصنفی داشتیم  که اورابنام پسر شاه حسین دزد یاد می کردند. هر کس که اورا بنام پسر شاه حسین دزد صدا می کرد او خنده می کرد. وی بی خیال بود  ، ولی دوستی داشت که با او می گشت واز صدا کردن به این نام رنج می برد.  روزی از رفیق خود سوال کرد و گفت اندیوال پدر شما شاه حسین خان دزد بود یا به پدر شما تهمت زده شده است.  پسر شاه حسین آه از دل پُردرد خودکشید و گفت من نمی دانم پدرم دزد بود یا نبود. من خورد بودم مادرم می گوید پدرشما خیلی دلاور بود ،  دیواری را شکاف می کرد ، میخواست داخل یک خانه شود ، بی انصاف صاحب خانه اورا دردهن غارناتمام شده به ضرب گلوله کشت.  من از شرم دفاع کرده نمی توانم.  ملا سخی جان که یک قمار باز است وشامل مدرسه شده او را من پول می دهم که هر کس مرا دیگر بنام پسر روان شاد شاه حسین  دزد صدا کنند اورا ملاسخی  جان به چاقو بزند که بداند یک نان چند فطیراست.  روزی ملا سخی جان که قمار را باخته بود لب خشک می گشت  وخمار پول بود ،  پسر شاه حسین دزد درک کرد که حریف تشنه پول است ، نزدش رفت و گفت ،  سخی جان من بشما پول می دهم خودم از شرم صدای خود را نمی کشم شما کمک کنید که کسی دیگر جرات نکند که مرا بنام پسر دزد صدا بزند. سخی جان که قمار را باخته بود خمار پول قمار بود در یک ورق سفید با خط زیبا نوشت ودر تخته اعلانات مدرسه میخ کرد.  در نوشتۀ سخی این جمله تذگر یافته بود (پسر شاه حسین دزد پسر خاله من می باشد بعد از این روز اگر کسی پسر خاله من را بنام پسر شاه حسین دزد صداکند من یخن آن را می گیرم  وآن را از صدايش پشیمان می سازم) ودر زیر نوشه  خود با احترام  امضاء کرد،  ملاسخی جان چاقوکش .

 اسلمیار صاحب  ناراحت نباشید اگر خود قاچاقبران وحمايتگران شان وآقای جلالی پیدا نشدند ودفاع از خود نکردند پسران خاله شان ملا سخی جان ها در ميدیایا وانترنت پیدا می شوند که سر من چاقو کشی قلمی کنند.

همچنان اسلمیارصاحب در نوشته  خود لطف کرده ونقل قول از کسانی کرده ونامی از آنها نبرده و گفته که می گویند این لست  لست حقیقی قاچاقبران نیست نوشته آقای اسلمیار مرا بیاد روزی می آوردکه :

دونفر را پولیس به دفتر ثارنوالی کابل آورد و گفت این آقا ادعا داردکه این آقای قره قلی پوش  یک شخص تقلب کار است. عوض چاقوی چهاریکاری چا قوی حیدر خانی لغمان را سر من فروخته است. من از چاقو فروش پرسیدم شما چاقو را بنام چاقوی چهاریکاری بالای این آقا فروختید او گفت بلی همین چاقو که در دست این آقا است من بنام چاقوی چهاریکاری به این آقا فروخته ام ،  حالا که این آقا ادعا دارد که چاقوی  حیدر خانی لغمان راسر من بنام چاقوی چهاریکاری فروخته ، چاقوی را به من نشان بدهد که مثل چاقوی من باشد. من چاقو ی  تقلبی را که بنام چاقوی چهارکاری نفروخته ام ،  اگرسر ميدیا فروخته ام اگردرست نیست این اقایانی که ادعای تقلب سر من کرده اند بگویند که قاچاقچیان اصلی کدام اند. آنها قاچاقچیان را سره وخشره کنند به ميدیا وانترنت لست آنهارا بدهند. من اگر آب نادید پا از موزه کشیده ام انها آب دیده پا از موزه بکشند ، ولی من یقین دارم اگر لست بدست من نمی رسید این اشخاص راکه ملت افغانستان به نام قاچاقبر می شناسند خودشان به نشر می رساندند.  درنشر نام شان بنام قاچاقبر نه تنها که اشتباه نکرده ام بلکه رفع مسوولیت وجدانی نموده ام نزد من وملت افغانستان از کسانی که نام برده ام قاچاقبر هستند .

کسانیکه بالای من انتقاد دارند که لست جعلی را من بیرون داده ام ،من ایمان دارم که در این قسمت با من همنوا  هستند که وطن ما در آتش قاچاقچیان می سوزدو از حرفهای شان معلوم می شود که نسبت به من معلومات بیشتر در قسمت قاچاقبران حرفوی داخلی وخارجی دارند ، لطف کنند نگویند که این لست تقلبی است بلکه  ثابت کنندو لست اصلی را  که آنها دارند به ميدیا خصوصاً به انترنت بدهند ورفع مسوولت بکنند.  ضرب المثلی است که هیچ کس نمی گوید دیگ من شور است  کسانیکه می گویند لست نشر شده من  تقلبی است ولست اصلی قاچاقبران را در دست دارند یا ندارند ولی شناخت از قاچاقبران دارند چون از قاچاقبران حمایه غیر مستقیم می کنند معلوم است که خود شان یا قاچاقبر هستند ویا در خدمت قاچاقبران قراردارند ، یا حمایتگر قاچاقبران هستند ویا میخواهند که چون آب زیر پلال شالی حرکت کنند ، آتش داغ واقعیت هارابا این حرفها کمرنگ وسرد ساخته باشند. آنها  این را باید بدانند که دشمنی امروز با من دشمنی با ملت نجیب افغانستان است .

همان آتش که ایزد برفروزد

کسی که پف کندریشش بسوزد

من می گویم

حقیقت رااگرکس وارونه نماید

خری باشد که در گل بند بماند

کسانی که این نوع تبلیغات را علیه نوشته های من بشکل شفایی  ویا قلمی بنام مستعار می کنند ومردانه وار به میدان حاضر نمی شوند ، قاچاقبرانی هستند که بعد از نوشته های من در گل خجالت وتاریخ زدگی بند مانند . خربند مانده اند. آنها درجستجوی  این هستند تا تاریخ زده دیگر مانند ملاسخی  جان پیدا شود، ازدم خران بگیرد آن را ايستاده کند ، تاچاقو سر من بکشد وراه خران تاریخ زدۀ سرزمین مارا باز کنند. ولی من به قاچاقبران خارجی وداخلی  وچاقو کشان حمایتگر قلمی وغیر قلمی آنها می گویم از دم خران قاچاقچی نگیرید وازآن خرها استاده نکنید .

من مانند کوه هندوکش هستم هرقدر برف بالای من ببارد بمن تاثیری ندارد،  بالاخره خود برف راکرم می زند. امید است که قاچاقچیان داخلی وخارجی وحمایتگران بدانند که بین من وملت افغانستان که من هم جز همین ملت با افتخارهستم ، اگر از من حمایت نمی کنند بگذارند وتماشا کنند که بین من وقاچاقبران وباداران شان  دال می پرد یا چپاتی .

محترم  اسلمیار صاحب من ترسیدم که به سوالات شما امکان دارد خفاشان قاچاقبر وکرگسان حمایتگر شان جواب نگویند من بشکل طنز به سوالات شما بزرگوار پرداختم معنی این جوابها این نیست که  من

خود کوزه وخود کوزگر وخود گل کوزه

خود برسر هر کوزه خریدار برآمد

وتاجر کوزه هستم

من کاری می کنم که روزی ملت افغانستان که من جز آن ملت هستم از خاک صداقت من کوزه بسازد ، حلق حسینی خودرا در کربلای افغانسان از آب آن کوزه تاریخی که از تار وپود جان من ساخته شده وپُر از آب حقیقت نماید.

 آقای اسلمیارآروزودارید که قاچاقبران از غیر قاچاقبران تفکیک شود بخاطریکه  تشویش شما بزرگواررفع شود خاطر نشان  می کنم گه موظفین وگردآورنده های لست نشر شدۀ من کوشش کرده اند که خشک وتریکجا نسوزند. بخاطریکه تشویش شما رفع شود از لست دست داشته خود یک مثال کوچک در این نوشته می آورم ( بخاطر طویل نشدن موظفین لست آقای جلالی گوشش کردند وچنین تذگر دادند ضرورنیست که  نام از تمام مافيای قاچاق که در پارلمان افغانستان بنام وکلای منتخب افغانستان حضور دارند نام برده شود در یک قسمت لست نوشته اند که غیر از ملالی جویا وداکتررمضان بشر دوست از زن  تا مرد پارلمان افغانستان از چپ تا راست از حزبی وغیر حزبی اعضای پارلمان  وسنای افغانستان به انواع قاچاق دست دارند واز قاچاقبران حمایت می کنند. وحمایتگر اعضای پارلمان موجوده در وقت انتخابات قاچاقبران خارجی وداخلی بودند ومثال ازقاچافبری های الماس وکیل پروان  ویک خانم که وکیل سمت شمال است ، در این لست دست داشته من نام برده اند. معلوم می شود که موظفین لست کوشش کرده اند تا مرتکب اشتباه نشوند.

در این اوآخرپارلمان افغانستان  بحث در قسمت کسانی که متهم  به قاچاق  مود مخدردر ایران هستند وانتظاراعدام  در زندان های ایران می کشند جروبحث  بخاطر تسلیم کردن متهمین قاچاق در ایران دربین اعضای پارالمان افغانستان بخاطرفریب ملت افغانستان صورت گرفت .

کسی انکار کرده نمی تواند که در بین قاچاقبران  شاید مردمان مظلومان هم  در خطر اعدام قرار داشته باشندوامکان زیاد می رود.

 یونس خان قانونی  که خودش  به اساس لست قاچاقبران در جمله مشهور ترین قاچاقبر مواد مخدر وسنگ متهم است ، بخاطریکه  تشت بدنامی خودش وهمسنگرانش از بام کثافت قاچاق به زمین نخورده باشد . ترس دارد  نام های خودش و اعضای پارلمان در آن دوسیه ها نباشد. وی غیر مستقیم اعضای پارلمان را در آخر جلسه مورد خطاب قرار داده گفت: رفقا تمام کسانیکه درایران بنام افغان متهم به قاچاق  است جنایتکاران حرفوی می باشد . دنبال رهایی از اعدام این اشخاص را رها کنید بگذارید که در ایران اعدام شود.

قانونی خواست با حرفهای مترقی نرم وچرب قاچاقبران  داخل پارلمان را زیرکانه متوجه سازد که  هرگاه این اشخاص تسلیم دولت کابل شوند چلوصاف قاچاق اعضای پارلمان در بین دوسیه ها برملا می شود .

چون مصونیت قانونی اعضای پارلمان عنقریب خاتمه می یابد اگردردوسیه های بسته شده ایران  که متهم به قاچاق هستند ،نام های اعضای پارلمان  دیده شود، ثارنوالی مجبور است مطابق قانون  بخاطر تکمیل دوسیه  اشخاص نام برده را  جهت تحقیق  توسط پولیس به ثارنوالی حاضر کند واز انها تحقیق نمایند . وقتیکه  تحقیق از متهم شود مانند حاجی علی اکبرها  وشیرخانها چلوصاف شان ازبام به زمین می خورد.

 قانونی ازترس محاکمه خود ورفقای خود ،  اعضای پارلمان که بی گوش بودند ، از طریق شارلتانی زبانی  گوش دار ساخت وبر حذر نمود. در حقیقت دو صید را به یک تیرکمان سیاسی  زد. هم خود ورفقای قاچاقچی خودرا برحذر ساخت وهم باداران ایرانی خودرا با این حرفها خوش ساخت  تا در ایند از آب کثافت کاری ایران ماهی بگیرد.

سکوت بشکن جلالی که

تیغ براستخوان است

سوار برسینۀ ملت

 قاچاقبران است

نمی دهد به فریاد من کسی گوش

کسانیکه بر

اسپ شیاطین سوار است

حقیقت پیش شان

 وارونه گشته

توبشکن سکوت سرد وخاموش

که تا

وژگون ها

سرراسته گردد

کسی گرنشکند

امروزسکوت اش

ملت از دست شان بیزاراست

به تاریخ  وطن شرم وساراست

ادمه دارد

 

 


بالا
 
بازگشت