پوهنیار بشیر مومن

 

 

اعراب بیابانگرد یا «روشنفکران» سازمانگرد!

 

چه نشه د استبداد لری په سرکی

ماته یودی که افغان دی که مغول دی

«خوشحال خان خټک»

 

بیابانگردان عرب همان طوریکه در گذشته افغانستان را مورد تاراج قرارداده ، امروز هم  با استفاده از اسلام وساده دلی وصداقت افغانها  در تلاش هستند ، تا هر نامبارکی خود را مانند منفجر ساختن خویش، تحت نام اسلام سر مردم بیچاره وبی خبر از دنیای ما تحمیل کنند. دولت شرورمردارستان(نه مردم شریف پاکستان)  در تبانی با ا ین بیابانگردان تبهکار از همان سالهای هشتاد عیسایی موفق شدند، تا حرکت های خودجوش افغانی راعلیه خارجیها ها  رنگ ورخ دیگر داده ، وآنرا از مدار اصلی خارج سازند تا اینک برای خود جای پادرست کرده باشند،آنرا جهاد اسلام علیه کفارنامیدند. اینها دیروز توانستند جهاد ملت  افغان را، با وجود آنکه جامعه ما در مقایسه با ایران وپاکستان « دین خوی » نبود  سمت وسوی جهاد امت اسلام دادند واکنون پی این هستند تااز طریق طالبان جنایتکار وبیگانه پرور که مسبب وزمینه ساز تجاوزجنسی از جانب خارجیها برناموس  مردم در جنوب در شرق و عامل عقب مانده گی ، بیسوادی در قدم اول از پشتونها وبعد  درمجموع  افغانستان  هستند، درجامعه میکروب القاعده را تزریق نمایند.

موازی با این قبایل بیابانگرد که روح وروان جامعه مارا طالبی ساخته ، روشنفکران سازمانگردهستند که در پی به اصطلاح یافتن « جایگاه خود» تمام سازمان ها واحزاب را  چکر میزنند ودر نتیجه از هم پاشیدن  گروه وحزب موسمی  شان خود را «شخصیت مستقل» مینامند، هدف ومرام  شان مانند  قبایل بیابانگرد هر روز زهر پراگنی واذهان برخی جوانان را مغشوش ساختن است..این لومپن ها که به هیچ قول وقرار جزمنافع شخصی خود پا بند نیستند،اکثراً در حالت سکر نقل مجلس شان مسایل قومی بوده و گاه گاهی هم  به منظور ستر واخفا سر به اندیشه های مارکسیزم - لیننزم میزنند، ولی در حالت نورمال از بازار آزاد  ولیبرالیزم مدح سرایی میکنند وهیچ چیز بنام منافع ملی کشور در مدار فکری شان نبوده، به قول ایرانیها اصلاً برای شان « خط قرمز » وجود ندارد ، با مطرح کردن مسله «تجزیه افغانستان» از طرف سفیر مالیخولیایی امریکا در دهلی ،به اصطلاح چاقوی شان دسته پیداکرد، گرچه در مقالات برخی دانشمندان مثل داکتر فاروق اعظم ، عبدالباری جهانی شاعر پر آوازه کشور و آقای سیلمان روش که در جواب  ویل نوشته شده  انعکاس مناسب یافته، ونظریات جناب سفیر احمقانه خوانده شده چون ریشه در واقعیت های افغانستان ندارد . با وصف آن هم، تن چند علناً در رسانه ها از این طرح پشتیبانی کردند،زیرا درگذشته تحت عنوان  فدرالیزم همین مسایل را نیشخوار میکردند، وچند دیگر که جرات  ویا توان نوشتن ندارند سرود تجزیه را در میخانه ها سردادند، زیرا این کار ساده وآسان است وبه ساده گی میتوان از آن منکر شد. گفتنی است که عملکرد این افراد از طرف هیچ کس وسازمان به جدیت گرفته نمیشودوعلت آن نداشتن حسن نیت ووابستگی این افراد چه در گذشته وچه در حال به دست های ناپاک پشت پرده وسرویس های جاسوسی ونیز سخن پراگنی در محافل برعلیه مردم وکشور خود  وبه سود بیگانه ها است، که احتما ل وجود هر گونه حسن نیت را از بین میبرد. به طراحان و هواداران « تجزیه افقانستان» باید گفت که افقانستان مانند ایران نیست که در آن ایالات آذربیجان ،کردستان ، خوزیستان ، بلوچستان و....وجود داشته باشد، وهر یک از این استانها از قدیم  دارای حزب خود بوده اند، برعکس در افغانستان اقوام چنان بافت یافته که اصلاً تفکیک کردن آن مشکل است ،  نمیدانم اینها کدام ولایت را به کدام قوم  خواهد داد ؟ بیاید کمی به گذشته نه چندان دور نگاه کنیم. بعد ازتراژدی  سال  1992 تنها درچهار ولایت شمال   سه «پاچاهی» اعلان موجودیت کردند: حیرتان ،( سرپل وقسمت های  از بلخ) و (جوزجان میمنه ومزار و سمنگان) به مجرد به قدرت رسیدن ربانی – مسعود سالنگ ودر یای کابل ار مرده های ازبکها  پرشد وحتی تا دیرها کس اجازه دفن اجساد شان را نداشت، در این میان«پاچای» حیرتان که مربوط جمعیت اسلامی بود توسط اکه دوستم «ترانسفر» گردید و حیرتان هم جز پاچایی جنبش شد (ناگفته های پاچایی حیرتان عنقریب نشر خواهد شد) . در جنگ افشار احمدشاه مسعود چنان روزی را سر مردم  بیجاره هزاره آورد که امیر عبدالرحمن خان «دیکتاتور  با کفایت » را فراموش کردند وعبدالعلی مزاری از سر نا چاری بطرف طالبان رفت. آنهای که می گفتند در مبارزه علیه پشتونها ، ازبکها وهزاره ها متحدین طبیعی تاجیکها( تذگر باید داد که نه اینها نماینده گی تاجیکها را کرده میتوانند ونه هم طالب از پشتونها را) هستند! کجا شدند آن متحدین؟ شگفت انگیزاست که امروز چنان وانمود میسازند که گویا دیروزهیچ چیزی نکردند  خیر وخیرت است، و فکر میکنند که مردم آنها را  فراموش کرده اند. به قول شاعر:

                           به سر مناره اشتر رود وفغان برآرد                  

                           که نهان شدم من اینجا مکنید آشکارم

 گذ شته از این به حوادث ریاست پارلمان بنگرید، محقق در مقابل قانونی طرف سیاف رامیگیرد . ویا حزب وحدت وجنبش اسلامی در برابر عبداله جانب کرزی را گرفت. خلاصه به اینها هیچ چیز دیگر نمانده ، حالا میخواهند فقط مسایل حقوقی را رنگ   قومی بدهند.  واقعاً این لومپنهای خارجی وداخلی یا  عقل خودرا از دست داده ویا هنوز به قول کانت در صغارت سیاسی قراردارند . روزگار نشان دادکه تمام باشنده گان این سر زمین متحدین  طبیعی همدیگر هستند، جمع همین باشنده گا ن ا ز هر قوم ، قبیله و طایفه وخیل که هستند ملت افغان راساخت اند وباهم سرنوشت مشترک دارند،وهمه باهم برادر وبرابر میباشند.

 نکته حایز اهمیت دیگر اینست که به دلیل وابستگی برخی افراد وگروه ها در گذشته به حزب دموکراتیک خلق افغانستان که می خواهند مشروعیت خود را از آن بگیرند، این را همه میدانند که حزب دموکراتیک خلق افغانستان با تمام  پرابلمهای که داشت، با هر گونه حرکت به سوی قومیت گرایی مخالف بود زیرا در ایدیالوژی  حزب انسان زحمتکش مطرح بود نه کدام قوم خاص ، ولی آن چیزیکه از سوی برخی رهبران وکادرها تحت نام قوم وسمت صورت گرفته ومی گیرد حساب شحصی شان است، ودقیق سوی استفاده ازحزب دیروزی است. این افراد با چسپاندن خود به جنبش چپ افغانستان باعث تخریب وزیر سوال رفتن اعتبار آن میشوند.متوجه باید بود که افغانستان همان گونه که نیازمند نیروهای وطندوست  ناسیونالیست و ملی است ، نیازمند نیروهای چپ نیرومند وسالم نیزهست.اما آنچه که هواخواهان تجزیه افغانستان از کوچه دوستی باجنبش چپ میکند بدون تردید که باعث لطمات جبران ناپذیر برپبکر چپ خواهد شد.    

 حرف  اخیر اینکه در هیچ یک از کشور های پیشرفته  جهان تشکل ها وافراد که قصداً در صدد نابودی اتحاد ملی کشور باشند وادعای تجزیه را بکنند چنین آزاد وبی باک نیستند که امروزدرافغانستان هستند.در هردولت وملت مفاهیم وارزشهای تحت نام منافع ملی در قانون اساسی تعریف شده که حتی بحث در مورد آن مفاهیم منتفی شمرده میشود ، ا چه رسد به بازنگری آن، یکی از این مفاهیم تمامیت ارضی است. برعکس در کشور ما کسانی هستند که بخاطر مقام و موقف چند روزه حاضر هستند تا آن سر زمین را توته توته کنند ، تا اگر کدام پست وزارت وریاست برایشان برسد و« جایگاه خویش را دریابند»، به همین دلیل اکنون با سرویس های اطلاعاتی ایران وپاکستان همکاری میکنند، بدون مشکل تحت نام فعالیت های فرهنگی تفرقه افگنی میکنند وبا استفاده از پول های جاسوسی دست به نشر وپخش کتب ومجلاتی میزنند که اهداف آن  از قبل برایشان نوشته شده است. اما وظیفه وطن دوستان وسیاسیون افغان است که با این گونه طرز فکر مقابله کنند. شاید وقت آن فرارسیده باشد که تلقی خودرا از آزادی بیان ودموکراسی بازنگری کنیم چون لازمه دموکراسی وآزادی بیان پرورش نیروهای بی اعتقاد به مبانی اجتماعی یک کشور نیست.

من از تمام کسانی که به راستی به افغانستان دلبستگی دارند و به آینده  تمامیت ارضی ، آزادی وپیشرفت آن می اندیشند میخواهم که  کافی نیست تا در لابلای نوشته های خود بگوییم که این اندیشه ها برای آینده افغانستان خطرناک است. باید بی مهابا به این گونه اندیشه ها بتازیم و کارزاری را برپا کنیم که اجازه ندهد، تا تجزیه طلبان، جنبش مدنی ما را که به همکاری جامعه جهانی برای دموکراسی، پیشرفت، حقوق بشر، عدالت اجتماعی و برابری همه شهروندان افغان مبارزه می کند و برآن است که افغانستان  متحد و نیرومند ،شرکت فعال در سیاست و اقتصاد جهانی داشته باشد، به بی راهه کشانده شود. دراین روزگار پربیم و هراس، باید بدون نگرانی از ناسزای دیگران، با  تجزیه طلبان گفت که خشم به حق مردم از تفنگ سالاری بی امنیتی  ودها پرالبم براستی موجود در جامعه چه در گذشته وچی حال رابه سوی حکومتها، رژیم ها  و دولتمردان  واحزاب متوجه کنید ، نه قوم وسمت ومذهب ، که این عمل فقط وفقط آب به آسیاب دشمنان یکپارچگی وتمامیت ارضی افغانستان ریختاندن است وبس.

 

 

 

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت