دکتر اسد محسن زاده

 

دژ و انسان

بهانه ای برای یاد از حقوق بشر

 

نوشته : دکتر اسد محسن زاده

درجهان ستم بیکران و جنایت بی مانند در برابراولاد آدم  یاد از روزیست که بنام «  روزبین المللی حقوق بشر» رقم زده اند و هر سالی باز با هیهاهوی بی پایان  و دادن  جایزه صلح نوبل ، مدال ساخاروف ، جایزه حقوق انسانی ، نشر گذارش وضع حقوق بشر ( 1 )  و بر پایی همایش هایی ازحقوقی انسان در بسا کشور های جهان « یاد» میشود.

  در ۱۰ دسامبر سال ۱۹۴۸ ترسایی « اعلامیه عمومی  حقوق بشر » ( 2 ) در مجمع عمومی  سازمان ملل متحد  به تصویب رسید و درسالهای بعدی کشور و سازمانها زیادی از جهان به انجام آن پابندی خود را وعده دادند . اعلامیه ، سند مهم و مرکزی سیاسی  بعد از جنگ جهانی دوم میباشد که درونمایه آنرا اندیشه های عصر روشنگری « آزادی ، برابری و برادری » (3) دستاورد های مبارزه  نیرو های چپ و صلح دوست و واقعیت های پیدا شده  جهانی پس از جنگ دوم جهانی تشکیل میدهد. اعلامیه ها  ، قرار داد ها و فیصله نامه ها در مورد حقوق انسانی خواهان همکاری ، احترام ، برابری و تفاهم میان افراد خانواده بشر و تلاش در راه بر قراری آزادی ، برابری و صلح در پهنه جهان میباشند. در خور یاد است  که آنچه را امروز ما بنام حقوق بشر در اختیار داریم  خلاصه نمی شود به « اعلامیه جهانی حقوق بشر »  مصوب سال ۱۹۴۸ . در نزده ام  ماه دسامبر سال  1966 سازمان ملل متحد دوسند با اهمیت دگری « پیمان بین المللی در باره حقوق شهروندی و سیاسی » یعنی پیمان  مدنی و « میثاق بین المللی در باره حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی »  یعنی پیمان  اجتماعی را به تصویب رسانید. با پیوستن شمار بیشتر کشورها به این آیین نامه ها  در قدمه های بعدی « قرار داد در مورد رفع تبعیض در برابر زن ها » ، حق دسترسی  انسان  به آب نا آلوده  نوشیدنی و سایر قرار داد های گرانسنگ  ( 4 ) حقوق بیشتر انسانی را پذیرا شد .

پایه گذاری  « کمشنری عالی سازمان ملل متحد برای حقوق انسانی »  در پی کنفرانس جهانی حقوق بشر در سال 1993 در شهر وین ـ اتریش  از شمار اقدامات درخور یاد در گستره شناسایی و ایجاد میکانیزمی برای دیده بانی از چگونگی پیاده نمودن درونمایه اسناد بالایی به شمار میآید.

 

پایه های بنیادین  اعلامیه  جهانی حقوق بشر

مشخصه بنیادی اعلامیه را جهانشمول بودن ( ( Universalité، برابری ( ( Egalité و تقسیم ناپذیری) Indivisibilité )  آن تشکیل میدهد .

جهانشمول یا یو نیورسالیته بودن این اصول نشانه اعتبارجهانی آن است که ارزش آن رامحدود به جا ، نظام و باورهای دینی ، سیاسی  و قومی نساخته و درهمه جا و برای تمامی احاد بشر یکسان قابل اعتبار میباشد یعنی :

 شناسایی حقوق بشر و اعتبار یکسان آن برای همه.

 بر بنیاد این اصول، انسان ها با داشتن حقوق  بنیادین برای زنده گی در آزادی ، برابر ی  و صلح  موظف به احترام به حقوق انسانی سایر هم نوعان خود گردیدند. دولت ها  پذیرفتند تا برای پیاده نمودن و تضمین حقوق انسانی دستگاه ها  و اصول پذیرا را در مطابقت با درونمایه این اسناد ایجاد و آنرا در سیتم دادگستری کشور شان جا بجا سازند. با پذیرش  اصل برابری یا اگالیته دراین اعلامیه همه انسان ها را بدون تبعیض ، برتری و یا پستی  باهم برابر دانسته و برای برتری خواهی های سیاسی ، اقتصادی، فرهنگی ، جنسی ، قومی ، نژادی ، زبانی ودینی ، و کاستی های جسمی را بی اعتبار اعلام کرد. اصل سوم  تقسیم ناپذیری یا اندیویزیبلیته  خواستار آنست تا این اصول جهانی در مجموعه آن پیاده شده و  نباید آنرا بخاطر منافع خودی به مهم و غیر مهم و دست اول و دست دوم دسته بندی کرد . همانگونه که آزادی عقیده و بیان از ارزش بزرگ برخوردار است نمی توان حق ازادی های اقتصادی یا فرهنگی  و اجتماعی را زیر پا گذاشته و نادیده انگاشت.

از دیدگاه زمانی و پیوند اصول کلی «  حقوق بشر » را به کته گوری های  نسل اول ، دوم و سوم تقسیم و درونمایه آنرا چنین برجسته میسازند:

نسل یکم  به آن  اصولی  نام نهاده اند که مربوط به حقوق سیاس و شهروندی کلاسیک بوده و از دستاورد های انقلاب بزرگ فرانسه بر گرفته شده است. اصول نسل دوم نتیجه رشد تیز نیرو های مولده با انقلاب صنعتی در اروپا و مبارزه اوجگیرنده طبقه کارگر و سازمانها سیاسی و صنفی شان بوده و در بر گیرنده حقوق  و آزدای های  اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی میباشد. نسل سوم تکمیل کننده  نسل های پیشین بوده و زمینه های  صلح ، حق تعین سرنوشت ، منع شکنجه ، رشد ، آزادی و امنیت فردی ، پایان بخشیدن به نظام برده داری ،حفظ محیط زیست ، دسترسی به آب نوشیدنی  آلوده ناشده ، گشت و گذار آزاد  ، دسترسی به و سایل ارتباط جمعی و رسانش ، برابری در مقابل دادگاه ، آزادی اندیشه و گزینش دین ، گزینش سیاسی ، حقوق زن و کودک و...را در بر میگیرد .

پذیرش اصول یادشده دستاورد بزرگ انسان برای شناسایی  و ثبت برابر حقوقی وی در همه عرصه های حیات اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی بوده و نتیجه  رویارویی و تقابل  میان دولت ها ، سازمانها و گروه های اجتماعی ترقی خواه و انسان گرا با دستگاه های آزادی کش و ستم پیشه میباشد.

 بخاطر پیاده نمودن اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر و اسناد وابسته به آن در کنار دولت ها و سازمانهای  کشوری و منطقه وی ، « OHCHR » یا کمشنری عالی سازمان ملل متحد برای حقوق انسانی در ژنیو  و  شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد نیز وظیفه دیده بانی بر اجرا آنرا به گردن دارند.

در سطح قاره ها  کنوانسیون ها و قرار داد های جداگانه ای در مورد حقوق بشر و وظایف ومسوولیت ها شهروندان و شهریاران  مشخص  و کشور های وفادار به آن میکانیزم و ساختار های نظارتی خود را  پیریزی کرده اند. به گونه مثال در قاره اروپا در کنوانسیون حقوق بشر اروپایی یا  European Human Rights Convention حقوق شهروندان اروپا ثبت و مسوولیت دولت ها در پیاده نمودن این اصول فورمولبندی شده است. شایان ذکر است که  بنا بر مصلحت های منطقه وی ، در این کنوانسیون ها بگونه های  متفاوتی تکیه برخانواده ای ازحقوق انسانی صورت گرفته است .بگونه مثال در کشورهای افریقایی تکیه بیشتر بر حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی بیجا شده گان و مساله آب  و در کنوانسیون اروپایی حقوق بشر ، حقوق سیاسی و شهروندی وزنه بیشتر دارد.

دادگاه حقوق انسانی اروپایی دراشتراسبورگ فرانسه از تطبیق  پیمان اروپایی حقوق بشر، دادگاه حقوق بشر بین الامریکایی  (   Inter-American Court of Human Rights/Corte Interamericana de Derechos Humanos )  در قاره  امریکا و  داد گاه ویژه ای درافریقا از   « منشور حقوق بشرافریقایی و حقوق خلق ها  »  از سال 1981 ترسایی  به بعد از چگونگی وضع حقوق بشر دراین قاره ها  دیده بانی میکنند.

جنبه های انتقادی از وضع امروزین حقوق بشر

آموزه های وضع حاضر حقوق بشر در جهان نشاندهند کاستی های بیشمار در پیاده نمودن اصول جهانی حقوق انسانی  بوده و مایه نگرانی و مایوسی است. مایوسی وقتی بزرگتر و نامیدی  بیشتر میگردد که پای جنگ ، غارت و کژپیمانی در میان باشد. نقد و سنجش از آموزه های درد بار مساله های زیرین را بیشتر در این وضع دخیل  می داند:

یک :

 نبود تحرک پیشین در کارسازمانهای سیاسی ، دولت ها ، سازمانهای اجتماعی،« قدرتمندان بی مسند » (5) و واگذاری  سوال حقوق بشر و دفاع از آن به سازمان ها و یا سازمانک های « مدافع » حقوق بشر ، مراکز  حقوق بشر ، انستیوت های پژوهشی حقوق بشر و دادگاه های حقوق بشر.  

هنوز درونمایه اعلامیه جهانی حقوق بشر به شعار جنبش های اجتماعی و مردمی تبدیل نشده و شماری از انسان ها نا بجا انتظار آنرا دارند تا سازمان ملل متحد ، نهاد کشوری دفاع ازحقوق بشر و یا هم پاسداران «  مداخله انسانی !» با زور برجه این حق را به مردم باز دهند.                                                                                                       دو :

جنگ ، مداخله ، غارت ، بحران آفرینب ، فشار اقتصادی و گسترش ترش منحیث ابزار سیاست های                                                                                                                                                           نیولیبرالیستی باعث شد تا انسانهای بیشتری قربانی بی حقی و بیداد شوند. گسترش رقابت ، بی باوری و فرد گرایی ، ناهمترازی رشد یابنده درسطح زنده گی میان اقشار و طبقات مختلف اجتماعی ، به بیراهه کشانیده درونمایه مبارزه اجتماعی ، تصویب و پیاده نمودن آیین نامه ها و اقدامات آزادی کش بنام دفاع از ارامش و امنیت و ده ها اقدام دیگر بخاطر زیر پاگذاشتن حقوق و آزادی های انسانی. 

 سه :

کاستی در سیستم آموزشی و نبود آشنایی با حق انسانی در نتیجه جنگ روانی و حاکمیت سیستم امپریالیسم خبری .                                                                                                                                                             

نگاره ای از روز گار نا آرام  و بی باور موجود نشاندهنده  تقابل و رویا رویی هرچه گسترده ترمنافع  استراتیژیک نظام های غارتگر با انسان و حقوق آن میباشد. امروزه « صدور دموکراسی » و انتقال

« ارزش های فرهنگی غرب »  برای کشورها و مردمان « بی فرهنگ » و « فروتر» و « جنگ فرهنگ ها »  زخم های  سخت کشنده  و درد باری را بر پیکر انسان  بجا مانده است .

 با آنکه در کشورهای سرمایه داری  بیشتر برجنبه های حقوق سیاسی و شهروندی  تاکید دارند ، اما درنتیجه سیاست های نیولبیرال همه روزه حقی از حقوق شهروندی زحمتکشان این کشور ها مورد دستبرد قرار میگیرد. بدینگونه امپریالیزم از یکسو خلق ها را میچاپد و از سوی دیگر همه روزه حقوق انسانی را به بهانه  های گوناگون محدود تر میسازد.  

دلبندی نظام سرمایه سالاری  به جنگ ، غارت و لشکرکشی با حقوق بشر سازگاری ندارند چه این نظام درهوای غارت و ستم برای بهره کشی سود جویانه است و نمی تواند  تامین کننده حقوق بنیادین انسانی در راه برابری ، صلح و رفع ستم باشد.

این جهانخواران ، تاناتوس وار (6) به شکنجه ، تحقیر و مرگ دلبندی داشته که جنایت های بی مانند در ابوغریب ، بگرام ، دیگو گارسیا ، گوانتانامو  و شکنجه گاه های  بیشمارآشکار و پهنان در سراسر جهان نشاندهنده  احترام و باور آنها به انسان و حقوق انسانی میباشد. موجودیت بیداد گاه های بیشمار حکایت کننده بی سابقه ترین موج دست درازی بر حقوق بشر و  نمونه های  بی مانند شکنجه های فریکی و روانی در هزاره سوم میباشد.

افغانستان و عراق که بخاطر « دمکراتیزه شدن  !» از سوی امریکا ،ناتو و همپیمانان مورد هجوم های بلا خیز قرار گرفتند ، نمونه های درد بار و ناکامی از صدور دموکراسی بزور برجه و ریزش بم و خمپاره  هستند. در این کشور ها نه دموکراسی جان گرفت و نه حقوق بشر برآورده شد . زیرا دموکراسی وحقوق بشر باهم پیوند تنگاتنگ داشته و نمی توان بدون پابندی به حقوق انسانی دموکراسی را پیاده ساخت.

فرمانرویان تازه و وابسته در این کشور ها  سینه ها پیش کشیده و بخود میبالند که برای مردم  اینترنت و  آزادی رسانه ها را به ارمغان آورده اند. برای این ها  صلح ، حق تعین سرنوشت ، منع شکنجه ، رشد ، آزادی و امنیت فردی ، حفظ محیط زیست ، گشت و گذار آزاد  ، دسترسی به و سایل ارتباط جمعی و رسانش ، برابری در مقابل دادگاه ، آزادی اندیشه و گزینش دین ، گزینش سیاسی ، حقوق زن و کودک و سلامتی ، کار ، مسکن و شرکت در زند ه گی اجتماعی و مصونیت ، برابری جنسی و قومی و زبانی  ارزش افتخار به آوردن انترنت و گسترش رسانه های وابسته به امپریالیزم خبری را ندارند. یکی از نتیجه های درد بار اشغال و انسان ستیزی امپریالیستی  فرار بیشتری از مردم از کشور و پناه به دامن کشورهای غربی بخاطر زنده گی امن و بهتر میباشد. آنانیکه با قبولی هزار و یک مشکل خود را به « دژ آزادی !»  نزدیک میسازند ، تازه با بلاها و سیاست ها ی تبعیض گرانه ، ستم ، نابرابری  و صد ها  « بی حقی » دیگر در می افتند. انسان در بیرون این دژ در انتظار دستیابی به حقیست  که بنام آن جنگ و لشکر کشی ها صورت میگیرد.

***

پیکار انسان برای رهایی ، بهروزی و بهزیستی  ضامن قدرت وی برای غلبه بر دشواری ها و ناسازکاری های زنده گی است . پایان بخشیدن به اندوه و بی حقی های موجود و رهایی از ستم و بهره کشی ، فقر و بیداد در صورت میسر  است  که انسانها استعداد و توانایی  و خرد شانرا بهم بسته و متشکل در دفاع از انسان و خواست ومنافع آن تلاش نمایند.

 امروز، بویژه در افغانستان وجامعه افغانی مان بیشتراز هر وقت دیگر سوال به جنبش در آوردن مردمی در میان است که در پی تبلیغات اصحاب فریب وغارت به بیراهه کشانیده شده اند . تشکل مان بدورخواست ها و اندیشه های انسانی و دادن امید و اپتمیسم منطقی  به درونه مبارزه اجتماعی  خواست زمان و نیاز مبرم روز است.

 حقوق پذیرفته شده بشر، اصول انسانی و مورد قبول است .این انسان است که با تلاش و پیریزی  نظام سیاسی شایسته و مردم سالار میتواند این حقوق را تحقق بخشد.

 

10 دسامبر 2010 ترسایی

کلاگنفورت ـ جمهوری اتریش

 

آویزه ها :

1ـ  در دهم دسامبر در اسلو پایتخت کشور ناروی جایزه جنجال بر انگیز صلح نوبل و در پارلمان اروپا در همین روز جایزه ساخاروف در اشتراسبورگ توزیع می گردد.

سازمان عفوه بین المللی در این روز گذارش سالیانه در مورد وضع حقوق بشر را به نشر میرساند و گزارشگران بدون مرز در این روز جایزه حقوق بشر اش را تسلیم میدارد. ده ها سازمان ونهاد دیگر حقوق بشر نیز در این روز  جایزه ها و تقدیر نامه های شآنرا اعطا میدارند.

سازمانها و کشورها  پابند به ارزش های حقوق بشر و یایمال کننده گان آن ، هر دو با برگزاری همایش های از این روز یاد مینمایند.

امسال پارلمان اروپا تصمیم گرفت تا جایزه  ساخاروف و مبلغ 50000 ایرو را به شهروند کوبا گیولمیرو فاریناس هیرنانندس Guillermo Fariñas Hernandez  بسپارد. در خور یاد است که اقای

فرسناس در کوبا چندین بار بخاطر اقدامات جنایی و زیر پا گذاشتن « حقوق انسانی »  متهم به زندان شده است. وی در سال 1995 بخاطر حمله و زخمی ساختن همکاراش  به سه سال زندان و در سال 2002  بجرم تعرض بر پیر مردی  که در نتیجه حمله فریکی وی زخمی و  زنده گی اش به خطر افتاد متهم به شش سال و ده ماه زندان از سوی داد گاه متهم شد.

2ـ در این نبشته از متن المانی اعلامیه  جهانی حقوق بشر

 die Allgemeine Erklärung der Menschenrechte

 از نشرات کمیسیون حقوق بشر اتریش  و جزوه « متن اعلامیه جهانی حقوق بشر » از نشرات حزب توده ایران  استفاده شده است .

: اعلامیه در باره حقوق انسانی و شهروندی   Déclaration des droits de l'homme et du citoyen مصوب  26 اگست 1789 در پارلمان فرانسه  که  در آن  آزادی  ) لیبرته  (   Liberte  , برابری     )اگالیته   ( Egalite و  برادری    ( فراترنیته  Fraternite  ) درونمایه آنرا میساخت. 

4ـ کنوانسیون ژنیو در مورد پناهنده گان ، کنوانسیون کودکان  سازمان ملل متحد ، کنوانسیون در مورد بر کناری هر نوع  تبعیض در برابر زنان ، کنونسیون ضد شکنجه سازمان ملل متحد ، کنوانسیون بین المللی در مورد  برچیدن تمام اشکال تبعیض نژادی ، کنوانسیون بین المللی در مورد  کارگران دوره ای و خانواده هایشان ، کنوانسیون سارمان ملل متحد در مورد معیوبین .                                

 5 ـ در « رازدانی و روشنفکری  ودینداری » کریم سروش روشنفکران را چنین  خواند.

6 ـ خدای مرگ در یونان باستان

   

 


بالا
 
بازگشت