نصیرمهرین

 

بازی لودین با دم شیر

 

                            ( قسمتی از کتاب استبداد شناسی نادرشاه )

 

      همه از استبداد نادرشاه گفتیم، نه از اشتباه لودین که در کنار حلقه­ی دام استبداد ایستاد و چنان زمینه­ی نامیمون را برای نادرشاه فراهم آورد. نباید فراموش کرد که لودین تصمیم مرگ و زنده­گی­اش را خود در اختیار شاه گذاشته بود. وقتی این موضوع را نیز درکنار اسباب و موجبه­ی مرگ لودین میاوریم، به­اشتباه او در ارزیابی استبداد نادرخان میرسیم؛ اشتباهی که از دست کم گرفتن نیازهای خونریزانه­ی نظام در چهره­ی تـَوَهُـم ناشی شد.

     تردیدی نیست که پاشنه­ی حکومت نادرخان بر نظام استبدادی- مطلقه و خاندانی می چرخید؛ اما لودین قربانی توهم خود و یاران خود نسبت به نادرخان نیز شده است. آنها به رغم مشاهده­ی بی­وقفه­ی بدعهدی شاه، توقیف و اعدام بیگناهان توسط او؛ راه همکاری با دولت و رابطه با یاران مشروطه­خواه و اصلاح­طلبان را با گونه­یی از ترصد و انتظار در پیش گرفته بودند. این اشتباه لودین و بازی او با دم شیر ریشه در بینش سیاسی و نبود قاطعیت اوعلیه نادرخان دارد. به این اشتباه او با خواندن گزارش صحبت­هایی پی می­بریم که چند تن از سیاسی اندیشان روزگار دیده­ی آن هنگام، در زمان ورود نادرخان بکابل، باهم داشتند.

     پس از آنکه نادرشاه خود را پادشاه اعلام نموده، گروه جوانان افغان درباره­ی شکل گیری نظام نادرخان و عواقب کار، به بحث پرداخته اند؛ ولی رهنمودهای مشخص عملی ایشان گنگ و دارنده­ی موقف دو پهلوست که زمینه­ی مساعد سرکوب را، هر دم در دسترس حکومت قهار و سرکوبگر می نهاد. لازم می افتد که پیش از همه، به ارزیابی آنها از نظام نادرخان توجه کنیم:

     شب اعلان پادشاهی نادرخان؛ جوانان افغان در منزل غبار گرد آمده بودند، تا تحلیلی از حرکت پادشاه جدید نمایند و در پرتو نتیجه­گیری­های آن، مسیر حرکی خویش را ترسیم نمایند. درین جلسه، غلام محی الدین آرتی این موضع را ابلاغ میدارد: «هر جمعیت و فردی که با دولت جدید کمک و همراهی کند، در معنی آنست که شریک جنایت بوده است.» ارزیابی آرتی از رویدادهایی که منجر به­سقوط نظام امانی، پیدایش  شورشها و آمدن دولت نادرشاه شد؛ چنین­است که «دست مخفی خارجی نقش بزرگی در تعیین مقدرات کشور داشته است» به­نظر او با آنکه علل سقوط نظام امانی در کم تجربه­گی و غرور بی­جای شاه امان­الله بوده است؛ ولی این «دست پنهان خارجی (انگلیس) بوده که به­وسیله­ی عمال خود دولت را منحرف ساخت.»

     درین گفتگو، غبار گامی جدی­تر پیش گذاشته و مدعی شده است که «عدم همراهی با دولت به تنهایی کافی نیست، زیرا بیطرفی، جمعیت را به یک دسته­ی تماشاچی مبدل می کند. پس لازمست که مبارزه بر ضد دولت نیز تصویب گردد»١٠ و تاج محمد پغمانی نیز ازآن شناختی حرف می­زند که از نادرخان به عنوان آدم نامطلوب دارد. اومبارزه با رژیم تحمیلی را مطرح میکند. فیض محمد باروت­ساز، ارزیابی عامل خارجی ـ انگلیسی را مانند آرتی دارد و پیشنهاد مبارزه­ی جدی را می نماید. عبدالرحمان لودین نیز درین جلسه گفته بود: «چیزهایی که رفقا گفتند، یک نظریه­است؛ و نظریه بایستی در تجربه و عمل تصدیق شود. برای اینکار صبر و انتظار، و مشاهده و تعقیب اوضاع اداری و مملکت، لازمست. تا آنوقت جمعیت بایستی در انتظار باقی بماند و افراد جمعیت در مقام­های حساس دولتی از قبیل عضویت کابینه و نایب الحکومگی وغیره اشتراک نه­نمایند . ( به روایت غبار، درین لحظه محمد اسمعیل خان به­کنایه گفت: خودش را در ده نخواهند گذاشت، و او اصرار دارد که اسپش را در خانه­ی ملک ببندند. گمان نه­میکنم که دولت موجوده پُست­های حساس را بجز از محمدزایی و هندوستانی بدیگری بگذارد. و لودین ادامه می­دهد:) بعد از آنکه دولت پروگرام خود را در محل تطبیق گذاشت، و خط مشی سیاست داخلی و خارجی آن آشکار گردید، ما و شما میتوانیم که خط حرکت جمعیت خود را معین و طرز مبارزه را مشخص نماییم.»١١ و بالآخره، ارزیابی نهایی و رهنمود این جلسه به­اکثریت آرأ فیصله کرد که: «مبارزه­ی مخفی ضد دولت جدید به شدت تعقیب گردد ولی مبارزه­ی علنی فعلاً بصورت مؤقتی معطل گذاشته شود تا دیگ این بحران افغانستان از غلیان بایستد؛ و دستگاه حاکمه­ی جدید چهره­ی حقیقی خود را به­مردم نشان بدهد. آنگاه جمعیت تاکتیک مبارزه­ی علنی خود را نیز به استقامت هدف غایی در داخل کشور تعیین خواهد نمود.»١٢ سوای این گزارش غبار، مدارک لازم دیگری که حاکی از مبارزه­ی مخفی منسجم آن مخالفین مترصد و منتظر باشد، در اختیار نه­داریم. شبنامه­ها و اعلامیه­های پراگنده­یی که در برخی از منابع به­آنها اشاره رفته است، به هسته های کوچک و یا افراد تعلق دارند. از مبارزه­ی علنی گفته اند که معطل گذاشته شود. در حالیکه نه تنها زمینه­های حد اقل آن وجود نداشت، بلکه غلبه­ی برداشت توهم آمیز نسبت به نادرشاه را میتواند برساند. به ویژه هنگامی که می­خوانیم، حالت انتظار را مطرح می­نمایند تا دستگاه حاکمه چهره­ی ثابت خودشرا به­مردم نشان بدهد، مشی منفعل و نظاره گرانه بر برداشت های دقیق چند تن غالب می­شود. چنانکه در ارزیابی های چند تن از جوانان افغان دیدیم، عبدالرحمان لودین نماینده­ی دیدگاه توهم آمیز بوده­است. در حالیکه دیگران از همکاری معذورند. در نتیجه­ی همان توهم که پهلوی ندانم کاری­ اش نیز برجسته بوده است، لودین پست شهرداری یا ریاست بلدیه­ی پایتخت را نیز عهده دار شد. زمانی را که توقع داشتند، حکومت چهره اصلی خویش را به­مردم نشان بدهد، دیری به درازا نکشید. دولت با عجله دست به گلوی آنان رسانید. نظام استبداد سلطنتي نادري مگر در بند تصمیم تعطيل مبارزه­ی علنی جوانان افغان، يا اهميت مقام و کرسی و ياهم جانفشاني هاي عبدالرحمان لودین بودند كه او براي زبان پشتو انجام داده بود ـ و به همين وسيله وي را به تار خام بسته بودند ـ تا از دفاع آشکارا و با سخنان جسارت آمیز و صریح وي در جلسه­ی محاکمه­ی جنرال محمد ولی بدخشی وکیل سلطنت امان­الله خان در گذرد كه در آنجا، بر آنانی که صحنه­ی ریاکارانه بوجود آورده بودند، سخت خروشـیده بود.

     درمتن چنان سردرگمی در مشی؛ و نداشتن رهنمود مشخص سیاسی در حالیکه لودین حاضر شده بود، با دولت نادرشاه همکاری کند، در آنسوی در جانب دولت بروز فاجعه یی برای او درکمین نشسته بود.  ترسی که هیولاگونه استبداد نوپای نادرشاهی را دنبال میکرد مانع از آن میشد که روی چنان همکاران اعتماد کند. درجه­ي اعتماد، عبور از مرز نوکری به­غلامی (به­تعبیرمرحوم عبدالرحمان پژواک) نیز برای آن دولت و نماد قهار و خودرأی آن بسنده نبوده است .استبداد نوپای، ترسو و ترسزای هیبت آفرین، در گذرگاه آزمونهای اشخاص، برای بستن ایشان بدستگاه دولتی افزون بر کسب اطلاعات از دیدار های آنها، به پیشینه­های شان هم بی­توجه نبود. با توجه به­همان پیشینه­های اشخاص سرشناس و تشخیص آنها با معیار حکومت مطلقه­ي خاندانی بود که عده­یی اعدام شدند وعده­ي دیگر روانۀ زندانها گرديدند.

     مسلم است که محمد نادرخان مانند هر خود کامه­ي دیگری، نمی­توانست تمام دستگاه­های ماشین دولتی را بوسیله­ي نزدیکترین اعضای خانواده­اش در گردش نگه دارد. چنین مأمولی برای آن چنان نهادهای خانوادگی و نهادهای با حاکمیت حزبی نیز ممکن نبوده است. پس درآغاز، از یکطرف برخی از آنانی را به وظایفی گماشت که دل خوشی از امان الله خان نیز نداشتند و از سوی دیگر تا آنجایی که میدید این افراد دارنده­ي ظرفیت های مخالفت آمیز و عقل و هوش جسورانه هستند، نمیتوانست بیشتر روی ایشان اعتماد کند. و این عملیه­ي جایگزینی را از همان آغاز با تصفیه­های خونین پیش برد و جان عزیزان بسياري را ستاند .

 

                                                                                       *----*

 

فرازهایی از زنده­گانی لودین

 

 

 تولد در شهر کابل:  ١٢٧٢خورشیدی.

فرزند سید احمد خان لودین معروف به کاکا، که یکی از مبارزین برجسته­ی ملی و از جمله­ی مشروطه خواهان نخست شمرده می­ شود؛ سی سال عمرش را در محابس سیاسی گذشتانده بود. او نخستین شیوه­ی عصری سوادآموزی را در زندان تدوین نمود و برای نخستین نصاب تعلیمات ابتدایی بنیان گذاشت که به طرز کاکا معروف بود. کاکا سیداحمد تنها در اردوی افغانستان با این شیوه اش دوازده هزار نفر را باسواد ساخته بود.

تحصیلات تا درجه­ی رشدیه­ی لیسه­ی حبیبیه.

عضوگروه "جوانان افغان"  که روشنفکران پیشتاز دیگر آن عهد چون میرغلام محمد غبار، عبدالهادی داوی و امثال شان نیز در آن عضویت داشتند.

عضو تحریریه­ی دومین نشریه­ی چاپی کشور ـ سراج الاخبار ـ از ١٢٩٠ تا زمان توقیف در ١٢٩٧.

آشنا با زبانهای: فارسی، پشتو، ترکی، اردو و اندکی عربی و انگلیسی .

زندانی سیاسی به مدت هشت ماه به­علت سوء قصد مسلحانه بر ­جان امیر حبیب الله  در ١٢ سرطان ١٢٩٧.

عضو هیأت تحریر روزنامه­ی امان افغان: پس از حصول استقلال سیاسی کشور در ١٩١٩م.

عضو نخستین مرکز قانونگزاری افغانستان.
عضو هیات سیاسی افغانستان در بخارا.
رئیس مرکه­ی پشتو.
عضو شرکت کننده در لویه جرگه­ی ١٣٠٣.
کفالت سرمنشی شاه ١٣٠٣، کناره گیری از کار در امور دولتی .
رئیس شهرداری یا بلدیه­ی قندهار ١٣٠٥.
رئیس گمرکات
كابل ١٣٠٦- ١٣٠٧.
زندانی سیاسی برای مدت کوتاه در دوره پادشاهی امیر حبیب الله کلکانی در ١٣٠٨.
رئیس شهرداری یا بلدیه­ی کابل در ١٣٠٩/١٩٠٣م.

همدرین سال در سن ٣٧ ساله­گی قرار داشت؛ به دستور نادرشاه در داخل ارگ شاهی تیرباران شد.  

 

 

 


بالا
 
بازگشت