نصیر مهرین
میراث" فقط "
نزد امیر حبیب الله خان
امیرحبیب الله خان سراج الملة والدین،میراث بردارساختاراستبدادی عبدالرحمان خان، به نهاد مطلق العنانی پیشینه تعدیلاتی رونما کرد وازشدت عمل آن دربرابرمردم کاست. ادارۀ کلیۀ اموررا گرچه شخص خودش نظارت می نمود؛ اما اشخاص دیگری را برای پیشبرد امورنیزبه کار گماشت و جلسات مشورتی نیز دایرمی نمود. اما سخن آخر از او بود وتصمیم گیرنده هم غیر از شخص امیر کس دیگری نبود. به این ترتیب با وجود تعدیل گونۀ حکومتداری پدرش، ساختارقدرت استبدادی را همچنان نگهداری نمود . یکی ازمواردی که ازآن ساختار می تراوید، در نماد فقط گویی بود که دردورۀ حکومتداری او همچنان ادامه یافت. آن چه درپایان میاید، خطوط به درازا کشیدۀ همان میراث است.
. . . خواستگاری بروند. انشاالله تعالی . فقط .امیر حبیب الله
. . . همین نوشتۀ مرا هم جهت اسامی فوق نشان بدهید. فقط
امیرحبیب الله خان هم مانند پدرش، در پای بسا ازفرمان ها و اوامری که صادر می کرد، فقط می نوشت. تا صراحتی باشد از قاطعیت تصمیم وبرگشت ناپذیربودن آن تصمیم وسخنی که لازم دیده است. منظورما قاطعیت سلوک حکومتداری او دربرابرمردم و رفع نیازهای شخص وخانوادگی او است؛ نه دربرابربریتانیا که استقلال افغانستان را ربوده بود. دربرابرسیاستمداران بریتانیایی و صحبت ها وپیشنهادات آنها؛ پدروپسر،انعطاف داشتند. نمونۀ صحه گزاری به خط دیورند که مطابق پآرزوی بریتانیا عملی شد، از آن نمونه ئها است که عبدالرحمان خان در آنجا نیزفقط نوشت.
چندنمونه ازفقط نویسی های امیرحبیب الله خان رامیاوریم وبا مکث وتأمل پیرامون موضوعات خوابیده درپشت آنها اصل گپ ومضمون را بازتر می نگریم.
برای علاقمندان تاریخ و ازجمله علاقمندان زندگی امیرحبیب الله خان پنهان نمانده است، که وی شخص زن دوست به مفهوم خوشگذرانه و هوس بازانۀ آن بود. یعنی او نمی توانست به چند زن وهمسردرخانۀ شاهانه قناعت نماید. برای اثبات این ادعا مدارک ثقه وانکار ناپذیردردست است. اما ازجزییات وچگونگی ابرازآرزومندی ومیل امیر به همه زنان دختران وچگونگی ابلاغ خواهش او، مدارک اندک دراختیاراست. زیرا زنان حرم او بسیار بودند وپیرامون چگونگی به دست آوردن آنها، مدارکی که به آنها ضرورت احساس
محبوب سلطان ( علیا جناب)
می کنیم،دیده نشده اند. چند باری که درزمان امارت امیر عبدالرحمان خان ازدواح کرد،آن ازدواج ها به لزوم دیدها به معیارها ونحوۀ نگرش عبدالرحمان برای تداوم حکومتداری برمی گشت. عبدالرحمان خان آن معیارها را درتاج التواریخ آورده است.(1)
اما آن چه شخص او پس ازمرگ عبدالرحمان به زن ها ودختران روی آورد،یکی از نمونه ها تأثیر گزارتر و دارندۀ ابعادی ازصحبت ها تواند بود. موردی که می خواهیم به آن بپردازیم،دارندۀ سند است و پیامد های آن هم دارای اسناد. و آن گونۀ ازدواج امیر است با محبوب السلطان دختر سردارمحمد یوسف خان وخواهر محمد نادرخان.
سندی که خوشبختانه برجای مانده وازتصمیم ودلایل امیر،همچنان ازنحوۀ مراجعه طلبگاران به خانوادۀ دخترحاکی است، ودر فرجام مبین فقط او است،فرمان یا دستورنامه یی است که امیر برای ازدواج با" محبوب السلطان " می دهد. نخست آن متن فرمان را می بینیم :
متن فرمان مؤرخ سه شبه 20 ماه محرم الحرام 1320
هو الله
" عالیجا اخوی مقام سردارعبدالقدوس خان ایشک آقاسی را واضح باد، از آنجا که محبت من دربارۀ کل اهل اسلام خصوصاً با اهالی افغانستان علی الخصوص دربارۀ اقوام خودمن میباشد،لهذا خواستم که بااولادۀعموی مرحوم سردارسلطان محمد خان هم خویشی کنم، تا همانطوری که قوم واستخوان شرک هستیم ؛خون شریک هم شویم. بنابر آن می خواهم که دختر اخوی سردار محمد یوسف خان پسرعموی سرداریحیی خان را جهت خودبه نکاح شرعی بگیرم. اگرچه خودشما کاکای آنها میشوید،امااز طرف دامادخیل که من باشم،میباشید. فردا یوم سه شنبه 20ماه محرم الحرام 1320 با اسامی ذیل بعمل هفت ویا هشت بجه بجای عموی سرداریحیی خان رفته، دختر اخوی سردار محد یوسف خان نواسۀ سردار یحیی خان، مسمات محبوب السلطان را جهت من که یکی از بندگان شرمسار احسان حضرت الله، امیر حبیب الله هستم، خواستگاری کنید وبقرار رواج عالم جهت من مسمات مذکوره را بگیرید وبعمل ده بجه با اسامی مذکوره حاضر حضورمن شوید، در برج شمالی انشاء الله تعالی.
اسم اسامی که با خود شما جهت خواستگاری میروند .
اول خود شما، عموی سردارمحمد عظیم خان، سردارعبدالله خان توخی، میرزامحمد حسین خان برگد کوتولی،سردارنورعلی خان.چهارنفرملاهای دربار.ناظرمحمد صفرخان. سید احمد پادشاه کنری. علی محمد خان پسر سردار ولی محمد خان مرحوم.
اسامی فوق را امشب خبر بدهید، که فرداشش بجه بجای شماحاضرشوند،هفت بجه به اتفاق خود شمابجای عموی سرداریحیی خان جهت خواستگاری بروند.انشاء الله تعالی، فقط . دستخط
امیرحبیب لله تحریرشب سه شنبه 20ماه محرم الحرام 1320 همین نوشتۀ مراهم جهت اسامی فوق نشان دهید ."(2)
البته منابع دیگر به این آرزومندی امیرکه در فرمان حضور یافته،توافق ندارند. منابع دیگر، گفته اند که خانوادۀ سرداریحیی خان آرزو نمو ده بودند که امیر با محبوب السلطان ازدواج نماید. انگیزه را هم درین جسته اند که ازین طریق پای فرزندان ونواسه های یحیی خان بیشتر به درباریا حریم قدرت بازترمی شد. . . .(3)
این مسأله هرچه باشد، در آن وقت جوابگوی تصمیم امیر بود که آن را در فقط ابراز کرده است. چارچوب زمانی که از طرف امیرتعیین شده تنها از بیقراری امیربرای دسترسی به محبوب السلطان حاکی نیست، این هم است که ساعت هارا تعیین کرده تا اورا به وقت معیین با خود گرفته ودرزمان ومکان معین برای امیر ببرند. اما بیچاره محبوب السلطان!
که چون ابزار بی جان وبی اراده وبی تصمیم ناگزیر بوده است که تعدادی بروند اورا بگیرند وتحویل امیر نمایند. طلبگاری آمرانه که فقط ازحوزۀ قدرت زورمندان برخاسته است، به دنبال ایجاب وقبول هم نیست. طلبگاری را نتایج از پیش معلوم حمل میکند. از آنروست که امیر طلبگاران را می فرستد که ضمن رعایت جونب نمایشی وعرفی، در وقت معین "اسامی مذکوره محبوب السطان " را بگیرند و دریرج شمالی ارگ حضور امیر ببرند. . . .
امیردر فرمان خود،محبت به اسلام وافغانستان و قوم را دلیل میاورد.
در بارۀ ادعای نخستین امیر هیچکس را هم توان سوالی نبوده است، که بپرسد چرا امیر صاحب ازین طریق به اسلام خدمت می کند؟ امیرصاحب که دارای چند زن دیگرحتی بالاترازحدودمعینۀ است که دین اسلام حد نهایی آن را با شرایطی ،چهار زن تعیین کرده است.
از ادعا های امیر نمی توان بی توجه ومکثی گذر نمود. امیر حبیب الله کسی نبود که نداند بیشتر از4زن نباید داشته باشد. او این مطلب راحتا درزمانی که به پادشاهی رسید میدانست . ازهمن رو در آن هنگام از هفت زنی که داشت سه تن را طلاق نمود تا صورت شرعی را برجای بیاورد. اما پسان ها او مانند همه خود کامگان تاریخ برای ارضا نیازهای خود ،توجیهات وتفسیرهای به دست آورد، که مانع شرعی و دینی نمی دید. در واقع دین و روحانیون وفاداربه حاکمیت را درخدمت غرایزخویش به کمک طلبید.(4)
سوال خدمت او ازطریق آن ازدواج به اسلام به جایش؛ ببینیم که آن ازدواج چه خدمتی به افغانستان انجام میداد. منظور امیر درین قسمت هم روشن نیست. اگرمنظور اوشهزاده آوری بیشتردرافغانستان بوده ویا پنداشته بود که با افزایش شهزاده ها افغانستان گل وگلزار می شود!!، تیمورشاه و امیردوست محمد خان، آن گونۀ خدمت به افغانستان را پیشتر نشان داده بودند. . .
در بارۀ خدمت به قوم تأمل بیشترروا است.
ادامه دارد