مهرالدین مشید
مارجه و افسانۀ جنگ تریاک
اوباما در گرداب جنگ خونین و بی پایان "مواد مخدر" و در پرتگاۀ مرگ در سرزمینی راه گم کرده است که قبرستان مهاجمان تاریخ است و افغانستان خون چکانش خوانند . کشوری که در هر برهه یی از تاریخ برای هر متجاوزی به گونۀ زخم ناسورسیمای خونین خویش را نمودار گردانیده است . اوباما در افغانستان چنان درگیر و زمنیگیر شده است که نه راهی برای خروج از آن در پیش دارد و نه دورنمای روشن و امید وار کننده یی برای رهایی از دشواری های تن فرسا و روانکاۀ آن دارد . اکنون که بدنۀ این غول اقتصاد جهانی از هم پاشیده است و بیش از هر زمانی بر سیاه رویی های او افزوده است . با این حال رویا های لنگر اندازی کشتی توفان زدۀ خویش را در ساحل آرام " پایتخت هیرویین" جهان در اوجی از یاس به تماشا گرفته است و در موجی از حسرت ها پهلو تهی میکند و با هر پهلو تهی کردن راهبردی میسازد و در هالۀ استراتیژی های رنگارنگ خویش را گم کرده است .
هلمند سرزمین گلهای زیبای خشخاش که کشت زار های تماشایی اش گویی هر آن ناخون بر دل مافیای مواد مخدر و مافیای خون و سرمایه میزند و هوای تماشایی آن سردمداران زر و زور و تاجران جنگ و آتش را در گرما گرمی از نشه های نا چشیدۀ گذشته بخود کشانده است تا خمار های ناشکستۀ خویش را در موجی از کشتار های بیرحمانۀ دیگر بشکنند .
امریکایی ها از دیر زمانی آرزوی استقرار نیرو هایشان را به هلمند داشتند که بنا بر حضور بریتانیایی ها در این ولایت قادر به این عمل نبودند و برای توجیۀ حضور خود دراین ولایت بهانه یی را جستجو مکردند که لشکرکشی به مارجه حضور پررنگ آنانرا در این ولایت مشروعیت بخشید و اکنون در صدد بیرون راندن نیرو های بریتانیایی از این ولایت به ولایت پر آشوب قندهار هستند که اختلافاتی را میان آنان برانگیخته است و هرگاه اختلافی وجود داشته باشد، بر سر جنگ تریاک و سهمگیری از نفع هیرویین است ؛ زیرا احمد ولی کرزی خویش را وارث سنتی نفع هیرویین قندهار میداند که در این رقابت با حمایت کرزی در برابر نیرو های خارجی به ظاهر دست بالا دارد .
گرچه بریتانیایی در تهاجم ها به افغانستان بعد از جنگ اول افغان و انگلیس در نیمۀ اول قرن 19 نسبت به امریکایی ها پیشی دارند و تجربه های خویش را برای امریکایی ها وارث خویش انتقال دادند ؛ اما امریکایی ها در دهۀ شصت در زمان شاه محمود کاکای شاه سابق اولین پروژۀ 17 ملیون دالری در هلمند را در بخش زراعت با او امضا نمودند که این قرار داد با یک کمپنی مشهور امریکایی صورت گرفت و پایین آمدن قیمت پوست قره قل افغانی در بازار های امریکا ، این پروژه را به ورشکستی روبرو گردانید که سر و صدا ها را در شورای هفتم افغانستان بر انگیخت . پس از آن قرار داد پروژۀ کانال هلمند در دهۀ پنجای هجری شمسی بود که بدنبال پروژۀ قبلی تا پیش از سقوط محمد داوود ادامه یافت . از همین رو امریکایی ها بیشتر از انگلیس ها شیفتۀ فارم های زراعتی خشخاش آن هستند ؛ زیرا هنوز هم شهروندان مارجه در خانه های زنده گی میکنند که در آنزمان بصورت بلاک های معین ساخته شده بودند و پروژۀ یاد شده چنان در هلمند توسعه یافته بود که این ولایت لقب امریکایی کوچک را بخود گرفته بود .
بالاخره نیرو های امریکایی برای تحقق رویا های خود به سوی امریکای کوچک لشکر کشی کرده و وارد مارجه شدند . سربازان امریکا بعد از ورود به هلمند ده ها کارخانۀ هیرویین را ویران نمودند و با این کار شاهرگ اقتصادی باشنده گان مارجه را نابود نمودند . مارجه سهری که لقب "پایتخت هیرویین" جهان را به خود اختیار نموده و 40 درصد هیرویین جهان را تولید مینماید . امریکایی ها به قصد بهم زدن بخشی از منابع مالی طالان وارد مارجه شدند . جونز مشاور اوباما برای او گفته بود که وی تلاش خواهد کرد تا کرزی را برای مبارزه با فساد و تجارت هیرویین ترغیب نماید ؛ زیرا تجارت هیرویین منبع شرشار در آمد طالبان را تشکیل میدهد . از سویی هم یک کارمند سفارت امریکا در کابل برای مقامات امریکایی گفته بود : بدون مهار سازی تولیدات هیرویین در هلمند به جنگ پیروز نخواهید شد .
امریکایی ها میدانند که محصولات خشخاش برای 30 سال تمام رژیم ها را در افغانستان سرنگون کرده است و در جریان جنگ مخفی سیا در افغانستان در دهۀ هشتاد ، این تریاک بود که وسیلۀ تامین وجوۀ مالی مجاهدین در جنگ با شوروی گردید .
امریکا در تمام این مدت نه تنها رویداد های سیاسی و نظامی و فعالیت های استخباراتی کشور های مختلف را درافغانستان و منطقه زیر نظر داشت ؛ بلکه در تمام فعالیت های استخباراتی در منطقه بویژه در افغانستان دخیل بوده و از طریق استخبارات پاکستان رخداد های افغانستان را زیر نظر داشت .
امریکا پیش از آن ، همزمان به نیرو گیری جنگ سرد ، برای بار اول آزمایش مخفی را در شکم "کمونیسم آسیایی" به کار برد . پس از آن برای 40 سال جنگ های موفقانه را در این نوار کوهی رهبری و سازماندهی نمود . در سال 1950 در برما یا میانمار ، درسال 1960 در لاووس و درسال 1980 در افغانستان بسر رسانید . باری هم در یک تصادم تاریخی کشور کمونیستی چین و اتحاد شوروی در عین نوار کوهستانی این زون تریاک به طور همزمان قرار گرفتند که پای" سیا" را در میان متحدین مشکوک وجنگ سالاران پر قدرت منطقه کشانید ؛ البته با تفاوت این که سازمان استخباراتی امریکا در عملیات های مخفی در کشور های لاووس و ویتنام نقش مستقیم داشت ؛ اما برعکس دردهۀ هشتاد عملیات های خویش را برای استخبارات پاکستان محول نمود . این سازمان جهنمی با استفاده از دو ملیارد دالر کمک های امریکایی توانست ، نفوذ قابل توجهی در میان تنظیم های جهادی گردید . در این مدت حکمتیار اضافه تراز شصت در صد کمک ها و سایر گروه ها باقی ماندۀ آنرا دریافت میکردند که بعد ها استخبارات پاکستان زیر فشار امریکا بر نحوۀ توزیع کمک های مالی امریکا تجدید نظر نمود و بعد از آن هر تنظیم در حدود 17 در صد کمک های امریکا را دریافت نمودند . این کمک های به اصطلاح سخاوتمندانۀ" سیا" به مجاهدین افغانستان بود که به مثابۀ کوله باری از ننگ بر فضای جهاد افغانستان سایه افگنده سیمای آزادی خواهانه جهاد مردم افغانستان را مخدوش نمود . ناگزیری های نظامای و سیاسی مجاهدین و مقابلۀ آنان در برابر نیرومند ترین ارتش جهان سبب وابستگی های مالی ، نظامی و سیاسی آنان را به استخبارات بین المللی و منطقه یی فراهم کرد . این وابستگی ها نه تنها ارزش های اعتقادی و آزادی خواهانۀ جهاد مردم افغانستان را به یغما برد و از جهاد سالاران تفنگ سالاران و تاراجگران ساخت ؛ بلکه کارنامه های شماری رهبرنمایان به گونۀ سیلی محکمی بر روی فرزندان مومن این کشور وارد شد که مانند بزرگترین جفا های تاریخی لکۀ ننگینی بر پیکر جهاد برحق مردم افغانستان خود نمایی دارند .
گفتنی است که مجاهدین تنها به کمک های مالی امریکا و کشور های خلیج و اروپا بسنده نکرده و بخشی از هزینه های تسلیحاتی خود را از طریق تولید ، پروسس و تجارت مواد مخدر نیز بدست می آرودند . این درحالی صورت میگرفت که سیا جریان مواد مخدر را نیز تحت نظر داشت . زمانیکه عملیات سیا در سال 1990 دجار چالش گردید ، واشنگتن پست در سرمقاله یی نوشت : حکمتیار عملیات شبکۀ لابراتوار هیرویین را در داخل پاکستان تحت حفاظت استخبارات این کشور به پیش می برد . روند یاد شده بعد از تصرف مزرعه های خشخاش بوسیلۀ نیرو های مجاهدین در سال 1980 آغاز یافت و بعد از آن زرع تریاک در این ساحات رونق بیشترپیدا کرد که مجاهدین از آن تکس انقلابی اخذ نموده و تریاک را بصورت امن به کارخانه های هیرویین تحت حمایت استخبارات پاکستان منتقل می نمودند . در آنزمان گفته میشد که حکمتیار بر شماری کار خانه های هیرویین در هلمند و ننگرهار نیز تسلط دارد .
تولید تریاک افغانستان که در سال 1981 به 250 تن میرسید . در سال 1990 تولید آن به 2000 تن رسید . در همین سال دادستان کل امریکا اعلام کرد که پاکستان به کشور تامین کنندۀ 60 در صد هیرویین شهروندان امریکا مبدل شده است . بخشی از این هیرویین از راۀ کشور های آسیای مرکزی به روسیه و قفقاز میرسید . در سال 1979شمار معتادین در پاکستان به صفر میرسید که 5 سال بعد به 1. 2 ملیون تن معتاد رسید .
پس از آزاد سازی مناطق مختلف افغانستان از سیطرۀ رژیم دست نشاندۀ شوروی سابق کشت ، ترافیک ، قاچاق و تجارت مواد مخدر نیز رو به گسترش نهاد . محصول تریاک بعد از سال 1990 بیشتر شد و تولید آن از 2000 تن در سال بالا رفت .
امریکا بعد از سرمایه گذاری 3 بلیون دالر در جنگ مجاهدین با شوروی که ویرانی افغانستان را نیز در برداشت ، این کشور را در سال 1992 ترک نمود که پیامد این سرمایه گذاری یک ملیون کشته ، 5 ملیون مهاجر و ده تا 20 ملیون "مین" بود و امریکا افغانستان را به مثابۀ تل خاکی بحال خودش رها کرد . این زمان بود که استخبارات پاکستان بصورت مستقل وارد میدان گردید و بعد از ناکامی در حمایت حکمتیار که سبب کشته شدن 60 هزار شهروندان بیگناۀ کابلی گردید . دست به توطیۀ دیگری زد و جنبش طالبان را بوجود آورد . با وارد شدن طالبان در صحنۀ نظامی افغانستان جنگ در این کشور رنگ دیگری گرفت که گروه های رقیب هر کدام برای کنترول زمین های بیشتر بویژه مزرع های خشخاش با یکدیگر می جنگیدند ؛ گرچه گروۀ رقیب طالبان یعنی جبهۀ متحد شمال پیشتر کنترول خویش را بر زمین های تریاک از دست داده بود و با این عقب نشینی شماری هم پیمانان خود مانند حاجی قدیر را از عاید هیرویین محروم گردانیده بود ، کمتر علاقه به بازی هیرویین داشت ؛ زیرا گروۀ شمال از نگاۀ سنتی ساحات زرع تریاک را جدا از قلمرو های سنتی خود میشمرد .
پس از شکست جبهۀ متحد شمال و سقوط کابل بدست طالبان ، کشت خشخاش انکشاف بیشتری نمود و در سال های بعد از 1996 میزان تولید هیرویین در افغانستان به 4600 تن رسید که 20 در صد از عاید آن به زرادخانۀ طالبان میرفت . طالبان که در سال 1996 به قدرت رسیدند . کشت خشخاش را تا سال 1990 رونق بیشتری دادند تا آنکه رهبر این تحریک به اساس فرمانی زرع خشخاش را منع نمود .
ملاعمر در سال 2000 فرمان منع کشت تریاک را صادر نمود و تولید هیرویین از 94 در صد به 185 تن کاهش یافت و درست زمانیکه کشت و تجارت هیرویین از سوی رهبر آن منع گردید که امریکا از اشتباۀ ملاعمر بهرۀ کافی برد و با وجود عوامل دیگر صدور این فرمان را نمی توان بی تاثیر در سقوط شگفت آور طالبان توسط امریکا دانست .
. ممنوع شدن کشت خشخاش بعد از 2000در واقع اشتباهی بود که ضربۀ محکمی به اقتصاد وابسته به هیرویین افغانستان وارد کرد . امریکا بعد از اکتوبر 2001 با سازماندهی دوبارۀ تمامی قاچاقبران هیرویین و تفنگ سالاران توانست تا به سرعت شگفت آوری کشت خشخاش را در افغانستان رونق بدهد و بعد تر زرع کوکنار د رهلمند و ننگرهار انکشاف بیشتر کرد .
بعد از اشغال افغانستان از سوی امریکا در سال 2001 کشت و تجارت هیرویین دوباره رونق یافت که سبب تقویۀ طالبان گردیده که بر بیشتر ولایات کشور کنترول حاصل نمودند . در حالیکه محصول تریاک در سال 1979 بالغ بر 250 تن گردید ؛ اما در سال 2007 به 8200 تن رسید که 90 درصد هیرویین جهان را تشکیل میداد . فارم های خشخاش 20 در صد جمعیت کشور را تغذیه مینماید که در حدود 5000000 تن نفوس کشور را احتوا مینماید .
از جنگ های مخفی سیا در دهۀ هشتاد یعنی زمان جهاد افغانستان با شوروی سابق تا جنگ های تنظیمی سال های 1990 که در آغاز بوسیلۀ سیا 900 ملیون دالر هزینۀ مالی گردید و بعد از آن اشغال افغانستان بوسیلۀ نیرو های امریکایی در سال 2001 زیر نام مبارزه با تروریزم همه حکایت از نقش هیرویین در این درگیری ها دارد که امریکا هم به نحوی در آن درگیر بوده است . در واقع امریکا طی 30 سال گذشته به نحوی درگیر مواد مخدر در افغانستان بوده است . این در گیری امریکا نه تنها مبارزه با تروریسم را زیر سوال برده ؛ بلکه حضور امریکا در افغانستان را نیز به معمایی تبدیل نموده است که بر پیچیده گی این جنگ افزوده است .
مسألۀ هیرویین در طی سال های گذشته به نحوی روی اوضاع سیاسی ، نظامی و اقتصادی افغانستان تاثیر گذار بوده است . هر گاه به ارقام های منتشره از سوی سازمان های بین المللی در مورد عواید هیرویین توجه شود ، عاید سالانۀ هیرویین چندین برابر هزینه های انکشافی افغانستان در سال است . چنانکه تولید هیرویین در سال 2001 به 3400 تن رسید که عواید حاصله از آن به 14 ملیارد دالر میرسید . این در حالی بود که در کنفرانس توکیو در سال 2002 باید کمک کننده گان بین المللی طی پنج سال آینده 8 ملیارد دالر برای بازسازی افغانستان کمک میکردند . نه تنها بیشتر از 4 ملیارد دالر کمک های تصویب شده برای پنج سال آینده به افغانستان داده نشد . علاوه بر آن 22 ملیارد پول های کمکی امریکا از سال 2003 تا 2007 به بخش های نظامی هزینه شد که تنها 237 ملیون آن صرف انکشاف زراعت این کشور گردید . در حالیکه به گزارش سازمان ملل در سال 2007 میزان محصول تریاک افغانستان در حدود 20000 هکتار زمین به 8200 تن رسید که 53 در صد محصولات ناخالص افغانستان و 93 در صد تولید کل هیرویین جهان را تشکیل میدهد که عواید آن بیشتر از 70 ملیارد دالر در سال میرسد . بخش عظیم این پول به جیب مافیایی بین المللی میریزد که نظامیان نیرو های خارجی نیز در آن شریک هستند ، که قسمت ناچیزی از عواید هیرویین به جیب دهقانان افغانستان افتاده و بخش عظیم آن به جیب مافیایی بین المللی میریزد . چنانکه رییس فدرال سرویس مواد مخدر روسیه در ماۀ مارچ گذشته در یک کنفرانس مواد مخدر در کابل بصورت تخمینی گفت : میزان ارزش محصولات تریاک در افغانستان در حال حاضر به 65 ملیارد دالر ارتفا نموده است که از این جمله تنها مبلغ 500 ملیون دالر آن به جیب دهقانان افغان ، 300 ملیون آن به کیسۀ جنگجویان و 64 ملیارد دالر آن به جیب مافیای بین المللی سرازیر میگردد . این د ر حالی است که مردم افغانستان در زیر ادارۀ فاسد ، از پرداخت 2.5 ملیارد دالر رشوت رنج میبرند .
بر بنیاد گزارش سازمان ملل میزان تولید تریاک در سال 2009 از رقم 8200 تن یه 6900 تن رسیده است که کاهش 20 در صد را نشان میدهد که هنوز هم بیشتر از 90 در صد تریاک جهان را نشان میدهد و از سویی هم اکنون در بازار های جهان قیمت هیرویین بنا بر ازدیاد تولیدات آن و انبارشدن آن در مارکیت های جهان به 34 در صد کاهش یافته است ؛ درحالیکه به اساس آمار سازمان ملل مصرف سالانۀ هیرویین در جهان به 5000 تن تخمین گردیده است ؛ اما باز هم با توجه به کاهش تولید و کاهش قیمت هیرویین هنوز هم عاید هیرویین در سال بیشتر از 50 ملیارد دالر میرسد که رقم بزرگی را نشان میدهد . رقمی که اضافه تر 49 ملیارد از این عاید به جیب مافیایی جهانی ریخته است . به گزارش رسانه های بین المللی بخش عظیم این پول ها به جیب مافیا و شرکای سیاسی ، نظامی و اقتصادی آنان سرازیر شده است . این میزان دلچسپی های روز افزون مافیای نظامی را به ادامۀ جنک در افغانستان نشان داده و از یک سلسله جریانات مرموز پرده برمیدارد که حاکی از قربانی های درد بار مردم مظلوم افغانستان در این نبرد ویرانگر است . ارقام بالا دست دراز مافیای بین المللی را در هیرویین افغانستان نشان داده و بیانگر این حقیقت است که مردم مظلوم افغانستان قربانی مافیای نظامی و سیاسی و اقتصادی بین المللی است . شک و تردید ها در مورد نقش مافیای نظامی و سیاسی و مرفوع میگردد که گزارش ها و فلم های تحقیقی در مورد قاچاق هیرویین زیر پوشش تابوت های در برما و لاووس بوسیلۀ افسران امریکایی پرده برمیدارد . یاد آوری مطلب بالا بصورت آشکار نشاندهندۀ آن است که مردم افغانستان قربانی قاچاق هیرویین زیر نام "مبارزه با تروریسم " هستند .
اکنون که نیرو های امریکایی در مارجه بر سر راۀ تجارت هیرویین قرار دارند ، گفته می شود که طالبان به نسبت فصل تریاک و نشتر زدن آن علاقه یی به جنگ ندارند ؛ زیرا 20 در صد از عواید تریاک به جیب آنان رفته و هزینه های نظامی آنان را تمویل مینماید . از همین رو گفته می توان که هلمند صحنه یی برای رقابت نیرو های خارجی بویژه امریکا و بریتانیا و از سویی هم به میدان نبرد نیرو های خارجی و طالبان مبدل شده است . این رقابت ها و در گیری ها میان نیرو های خارجی و طالبان به گونه یی به فصل خشخاش وابسته گردیده است . در فصل حاصل تریاک موج جنگ ها در هلمند فروکش نموده و با برقراری یک نوع آتش بس موسمی میان نیرو های خارجی وطالبان فصل مدارای غیر رسمی و خاموشانه بوجود می آید . این مدارا و خاموشی حکایت از این نکتۀ دردبار مینماید که جنگ امریکا در افغانستان زیر نام "مبارزه با تروریسم " جنگ نبرد با القاعده و طالبان نه ؛ بلکه جنگ بر سر شکم انداختن بر مزرعۀ خشخاش در انبوهی از گل های زیبایش است که در یک ترفند زیرکانه یی در محور منافع امریکا به چرخش درآمده است و در راس استراتیژی های نظامی و سیاسی و راهبرد های بزرگ جهانی آن قرار گرفته است .