مهرالدین مشید
فراخوانی برای استهزای مفسدین به مثابۀ عبور از "هفت خوان رستم"
افغانستان سرزمین بیمار و دردمندی که از سال های زیادی بدین سو در آتش استبداد جباران خونخوار ، خاینین غدار ، جنایت کاران بیباک ، زمامدران مزدور و مفسد پر رو و شطار به شدت تمام میسوزد هرگاه تاریخ خونین افغانستان را از زمان اخلاف سلطان طلایی این پرورده شده گان در آب وهوای دیر دون هند که به قول مرحوم غبار در آنجا شست و شوی مغزی شدند و با هویتی مسخ شده بوسیلۀ انگلیس ها به افغانستان پرتاب شدند . از این خانواده نادر شاه گزینۀ خوبی برای استعمار بریتانیا بود تا بوسیلۀ آن اهداف خویش را در افغانستان فراچنگ آورد . نادر در بعد از اخذ قدرت در راستای برنامه های انتقامکشی انگلیس ها گام های بلندی گذاشت . زمانیکه او نتوانست وعدههایش را برای شماری منگل ها به سر برساند . در عوض جهت ادای دین آنان 15 روز غارت خانواههای کابل را برای آنان مشروع پنداشت و آنان بر اساس دستور نادر 15 روز چه که اضافه از آن خانه های باشنده گان مطلوم کابل به تاراج بردند و ازادی خواهان کشور بویژه سلحشوران کهدامن را به جوخه های اعدام سپرد تا باشد که عطش انتقامجویی انگلیس ها را از مردم آزادۀ افغان اندکی فروکش نماید .
هنوز داغ های زخم استعمار بریتانیا و عمال آن از پشت و پهلوی آنان نرفته بود که فاجعۀ خانماسوز دیگری به سراغ شان آمد و مردم ما قربانی تهاجم بیرحمانۀ ارتش سرخ گردیدند . از همین رو سرنوشت مردم مظلوم افغانستان از سالهای زیادی بویژه از سه دهه بدین سو زیر سیطرۀ زمامدارن مزدور استعمار بریتانیا ، شوروی سابق ، روسیه ، ایران و پاکستان و امروز امریکا دشوار تر از هر زمانی ضجه میکشند . تن های زخمی واستخوان های چوبین آنان در زیر خشم انسان سوز مزدوران شوروی سابق ، رگبار ها و خمپارههای رهبران و فرماندهان آزمند و تمامیت خواۀ جهادی ، کیبل و شلاق بیرحمانۀ انسان بر انداز و زمین سوز طالبان و امروز تحت بمباردمان ها و شکار های غارتگرانۀ و خانه به خانۀ نیرو های امریکا سخت رنج می برند و شماری از آنان هنوز هم در زندان های گوانتامو ، بگرام و سایر زندانهای امریکا در جهان بدون هحاکمه به سر برده و حقوق انسانی شان بصورت بیرحمانه یی پا مال میگردد و فریاد رسی ندارند.
در این میان تنها آنانی سود بردند که زیر نام جهاد با آرمان های ملت مظلوم افغانستان بازی کردند و امید های خونین مجاهدان و راهیان آزادی را به استهزا گرفتند . امروزاین خاینین به آرزو های مجاهدان افغانستان ، در ویلا های زمستانی دوبی و هند و لندن و در کاخ های بهاری و تابستانی شیرپور بی شرمانه تر از هر زمانی به حیات ننگین خود ادامه داده و با اخذ پول های فراوان از امریکایی ها در بدل سپردن افغانستان برای آنان نه تنها به رویا های طلایی خود رسیدند ؛ بلکه با تاراج و غارت دارایی های مردم افغانستان با ایجاد موسسات مافیایی اقتصادی و همدستی با سایر مافیا های تاراجگر حتا از گرفتن لقمۀ نان خشک آنان هم دریغ نکردند و نمیکنند . این قماش جنایت کار تحت چتر حمایت حکومت حامد کرزی زمین های شخصی و دولتی را بصورت بیرحمانه یی در شهر های افغانستان بویژه در شهر کابل اشغال کردند که غضب زمین های کتابخانۀ عامه بوسیلۀ عزیزی بانک و غضب و اعمار زمین مقابل کتابخانۀ عامه بوسیلۀ گلبهار در کنار ده ها جریب زمین در قطعۀ 315 خیرخانه ، دو طرف کوتل خیرخانه ، زمین های تپۀ قروغ ، تپۀ مرنجان و دهها تپه و دامنه های دیگر در اطراف کوههای کابل را از نمونه های بارز آن می توان برشمرد . هرگاه قصۀ شهرک سازی ها به تفصیل به بحث گرفته شوند ، سر مافیا هایی از میان آنان بیرون خواهد شد که پا های شان در شکم مقامات بلند دولت اسفالت شده است . این غاصبان نه تنها بوسیلۀ حکومت کرزی توبیخ نشدند ؛ بلکه به پاس قدر دانی از تارجهای آنان به مقام های بلند تر هم برگزیده شدند . قوماندان های شمالی با همدستی با سایر فرماندهان و تفنگ سالاران در این گونه غارتگری ها و امتیاز گیری ها دست بالا تری دارند . شاید با نام های زیادی از این قماش تاراجگران آشنایی داشته باشید که چهرههای شناخته شده یی در غارت دارایی های عامهپ هستند . اینها در یک ساخت وبافت مافیایی با سایرین تمام زمین های دولتی را دزدیدند و فروختند . این دزدی های بیرحمانه لیبرال ها و تکنوکرات های غرب را که برای غارت کمک های خارجی به افغانستان یورش آوردند ، جرئت بیشتر داد تا در زیر حمایت کرزی و سکوت و بی تفاوتی سنگین او با موسسات خارجی و داخلی اعم از انجو های داخلی و بین المللی دست به سازش داده وملیون ها دالر را از آنان رشوت اخذ نمودند . شماری هم در یک زد و بند زیرکانه در ادارههای خود دست به اختلاس زدند ، به این هم بسنده نکرده و در برابر امتیاز دهی برای قرار دیان معادن افغانستان مانند مس عینک با موسسۀ چینایی ملیون ها دالر رشوت گرفتند . چنانکه پرداخت 30 ملیون دالر بوسیلۀ کمپنی چینایی برای ابراهیم عادل وزیر معادن قبلی بوسیلۀ رسانه ها افشا گردید . هر گاه تاراجگری های سازشکارانه و معامله گرانۀ مقامات دولت کابل در موجی از سکوت سنگین کرزی در وزارت حج و اوقاف ، در شاروالی کابل ، وزارت معادن ، وزارت ترانسپورت و سایر وزارت های سکتوری به تفصیل بررسی شوند . چنان دست مقامات وزارت های یاد شده به رشوت و اختلاس غرق است که هیچ وزیر کرزی به استثنای رحیمی از آن بری ذمه برآمده نمی توانند . این توسن رانی های عرادۀ فساد بر گلوی مردم بیچارۀ ما محدود به قضا و سارنوالی نگردیده و حتا دست پارلمان هم در راندن اسپ فساد از استین بیرون شده و با سازش هایی مانند سکوت در برابر ساختمان گلبهار سنتر گردونۀ فساد در کشور را سریعتر و رشوت خواران راچاقتر نمودند . در کنار این ها هرگاه ورشکستگی کابل بانک در نتیجۀ استفاده جویی های مقامات دولتی و اعطای ملیون ها دالر رشوت جهت دادن حق سکوت برای مقامات دولتی مانند اتمر وزیر داخلۀ سابق و زاخیلوال وزیر مالیه ، دوصد هزار دالر بخشی های مسؤولین این بانک برای انتخابات کرزی و استفاده جویی های مالی برادرش محمود کرزی ، برادر فهیم و احمد ضیا مسعود و سایرین به تفصیل نوشته شود و حساب کاخ های چهارده گانۀ آنان در شاخۀ نمیرای خلیج بررسی گردد ، شاید نظیر این گونه رسوایی های مالی و تاراج دارایی های ملی بوسیلۀ مقامات بلند دولتی در تاریخ کشور ها بی سابقه باشد . بدون تردید جزای چنین مقامات در سایر کشور ها شاید در چند روز تعیین گردد واما در افغانستان نه تنها مجازات نمی شوند ؛ بلکه از چنگال قانون ربوده شده و با دادن مقامات بلند تر تقدیر هم می شوند . از همین رو است که تاریخ افغانستان سراسر با خون نوشته شده و هرگاه تاریخ این کشور ورق زده شود ، در هر صفحۀ آن جز فریادی در گلو شکستگان افتاده در زیر ساطور استبداد در موجی از خون و آتش وهرگز پیامی از شگوفایی و رفاه را در آن نمی توان خواند که همه گواۀ خونریزی ها ، تاراجگریها ، قساوت ها و فساد پرویهای بیرحمانه است که رویداد های سنگین و وحشتناک آن را کمتر در حافظۀ تاریخ سراغ نمود .
در طول تاریخ بد نام ترین و فاسد ترین زمامداران و رهبران سیاسی دین را خیلی مظلومانه ابزاری برای برآورده شدن اهداف غیر انسانی خود گردانیده اند . دیروز صد ها مستبد و امروز دههای دیگر از شاخ افریقا تا شرق میانه و جنوب آسیا مانند زین العابین ها ، مبارک ها ، قذافی ها ، ملک فهد ها ، ملک عبدالله ها ، آل خلیفه ها ، علی صالح ها ، احمدی نژاد ها و شماری هم زیر بار شوم و سایۀ سنگین نیرو های امریکایی اسلام را پوششی برای برآورده شدن آرزوی های پلید شیطانی خود قرار داده اند . بعید نیست که دیر یا زود هجوم و رستاخیز کنونی به مثابۀ سیلابی گلیم استبدادی این ها را از روی گیتی پاک بردارد و بنده گان صالح خداوند را وارثان راستین زمین بگرداند . در پایان چنین رستاخیزی استهزا و محاکمۀ مفسدین امری حتمی و حیاتی است و اما تا آنزمان چه باید کرد . در حالیکه بدون تردید استهزا و به محاکمه کشاندن تمامی زمامداران فاسد گذشته امری ملی و تاریخی است ؛ اما آنچه مسلم است ، از گور کشیدن آنانیکه در خیانت ها و جنایت های دور دخیل اند و اکنون در قید حیات نیستند ، گرچه امری ناشایست چه که شایسته و بایسته هم است و اما از جمع آنانیکه در قید حیات اند ، قابل بخشش قطعی نبوده و محاکمۀ آنان بوسیلۀ افغان ها امری شرعی ، تاریخی و ملی است . این در حالی است که در کشور نه دولت مسؤول و مستقل و نه دادگاۀ عادلانه یی وجود دارد که به شکایات مردم برای مجازات جنایت کاران بصورت بیطرفانه بپردازد ؛ زیرا در نظامی که حاکمان آن خود به نحوی در غارت چه بصورت مستقیم و چه غیر مستقیم نقش دارند ، در جنایات سازمان یافتۀ مافیایی دخیل اند ، هیچگاهی محاکمۀ عادلانۀ آنان تحقق پیدا کرده نمی تواند . با آنهم نمی توان در برابر این همه جنایت های شاخدار حاکمان کابل لب به سکوت نهاد . ناگزیر باید کاری کرد و تا باشد که هر افغان با وقار دست کم دین تاریخی و ملی خود را اندکی بجا نماید . از این رو باید کاری کرد و اقدامی را پیشکش نمود تا باشد که مقدماتی را برای به محاکمه کشاندن تمامی خاینین ومفسدین و بویژه حامیان اصلی داخلی و خارجی آنان زمینه هایی را فراهم کرد . برای فراهم آوری چنین زمینه یی اسنادی لازم است که از لحاظ حقوقی محکومیت آنان را رنگ قانونی بدهد . رژیم کنونی که از محاکمۀ آنان عاجز است ، دست کم در آیندۀ نزدیک مقدماتی برای محکومیت آنان از پیش آماده باشد .
تحقق چنین امر مهم تاریخی و ملی برای هر افغان یک وجیبۀ فرهنگی و سیاسی - اجتماعی به حساب رفته و مردم افغانستان مکلفیت دارند تا این دین فرهنگی و وطنی خود را ادا نمایند و په بهتر اینکه زود تر بر آن بپردازند . برای تحقق این امر مهم فراخوانی نیاز است که در سایۀ آن تمامی مردم افغانستان اسناد ، چشمدید ها ، روایت های خود را از خیانت ها و جنایت های نابخشودنی تمام خاینین و مفسدین بعد از دهۀ هشتاد و بویژه بعد از 2001 را که حاکی از غارتگریها و فساد گستردۀ اداری زمامداران گذشته و حال کشور است ، هر چه زود تر ارایه و افشا نمایند . اسناد خود را می توانند حتا با در قید نوشته های ریخته و پاشیده به سایت های انترنیتی آریایی ؛ خاوران ، وسایر سایت ها بفرستند تا به جمع آوری و تدوین آنان پرداخته شود . و هم لازم است تا آنانیکه دسترسی به امکانات بالا را ندارند ، برای جمع آوری اسناد آنان تدابیری لازم است که دست کم ایجاد یک مرکزیت از مقدمات آن به شمار میرود تا این مرکز در همکاری نزدیک با رسانه های و جوامع مدنی کشور بتواند ، به اسناد جنایات خاینین و مفسدین و فساد پروران دسترسی پیدا کند ؛ گرچه دستیابی به همچو اسناد در کشوری مانند افغانستان خیلی دشوار است ؛ زیرا دراین کشور هر فاسد ، مجرم و خاین درجه اول چنان لباس مافیایی قدرت به بر کرده ، خود را در عقب جنایت چنان پنهان کرده است و برای توجیۀ تاراج خود سازمان یافته عمل میکند که رد پای آن برای سارنوالی و قضا حتا دشوار میگردد . چه رسید به اینکه خبرنگار و نویسندۀ بی دست و پا و بدون هر نوع امکانات به آن دست یابد ؛ زیرا این ها برای انجام خیانت از عمال تردست و ماهری استفاده میکنند که در پشت گام های او رد پای خود را محیلانه مخفی میدارند. هرگاه مطبوعات و رسانه ها هم گاهی به گونۀ جسته و گریخته بر سر کلافه یی از فساد آنان دست می یابد ، اطلاعات چنان مومیایی شده به بیرون درزی میکند که مجرم اصلی در درون لاک اسفالت شده باقی میماند . با این حال حقیقت آگاهی به بیرون درز یافته و افشا شده شاید اندکتر از تمثال های افلاطونی باشد ؛ زیرا قدرت بصارت و شناخت انسان از حقیقت افلاطونی خیلی مشکل بوده و تشخیص تصویر بار شتری در داخل یک غار که از مقابل سوارخ کوچک آن یک بار بگذرد ، خیلی دشوار و پیچیده است .
از سویی هم خیلی با تاسف که رسانه ها در افغانستان به نحوی داغ ننگین وابستگی را بر سر و دوش میکشند ، مصلحت اندیشی را بر اصول اندیشی و واقعی نگری ترجیح داده و برای برائت جنایت کاران بیشتر علاقمند اند تا نجات مطلومان . گویی بر دهان رسانه های افغانستان افساری "هفت منی" افگنده شده است تا توسن رسانه یی بر وفق مراد و منافع مشتی افراد فاسد و هرزه به مانور های تبلیغاتی به پیش بتازد ؛ اما باز هم در این فراخوان از آنها خواست شده تا در این شرایط حساس و بحرانی کشور مصلحت اندیشی و منافع نگری را کنار گذارده و منافع ملی و وحدت ملی قدم رنجه نمایند . با فرو ریختن کاخ وابستگی های گروهی ، مالی ، صنفی و شخصی هر آنچه در توان دارند ، برای افشا و استهزای مفسدین و خاینین از هر گرو، قوم ، صنف و سمتی که باشند ، خود داری نکنند تا باشد که بالاخره برای محاکمۀ نزدیک آنان اسناد کافی جمع آوری و در دوسیه های ویژه بخش بندی شوند ؛ گرچه عبور از این آزمایش به قول فردوسی بزرگ معنای گذشتن از "هفت خوان رستم " (1)را دارد که برای افشا و استهزای مفسدی عبور از این ها ارادۀ آهنین و عزمی استوار تر از رستم می خواهد . با تاسف که چنین اراده و عزمی را کمتر در خوان رسانه های کشور به تماشا نشست ؛ آنهم مفسدینی که گاهی خویش را در لاک دین ، زمانی در لاک قوم و وقتی هم در لاک سمت هویت اصلی خود را چنان مومیایی میکنند که گویی بر بایزید و بودردا فخر می فروشند .در حالیکه به گفتۀ حضرت سنایی : ازاین مشتی ریاست جوی رعنا هیچ نگشاید ---- مسلمانی زسلمان جوی درد دین زبودردا (2) . این ها در اصل به مرز های غیر قابل تعرض در حیطۀ خط قرمزی باور نداشته و دین ، قوم و سمت در واقع ابزاری هایی اند که زیر پوشش آن جنایات خود را پنهان میدارند . در حالیکه معتقدان ، اقوام و هم سمت های آنان خوب میدانند که این عاشقان قدرت و دل بستگان ثروت جز برای منافع شخصی خود به چیز دیگری نمی اندیشند و تنها زمانی دغدغۀ دینی ، قومی و سمتی در درون شان شراره میکشد که به مثابۀ دیوار های دفاعی از آنها استفادۀ ضد دینی ، ضد قومی وضد سمتی به نفح شخصی خود نمایند . هیاهو و وسوسۀ این ها نسبت به دین ، قوم وسمت در واقع ابراز نگرانی های کذایی و فریب آلود اند که مردم خود را بر آن فریب میدهند . زمانیکه بحث بر سر اخذ قدرت یا بدست آوری امتیاز سیاسی و اقتصادی باشد . این ها چنان خود را عاشقان دلباختۀ دین ، قوم و سمت خود جلوه میدهند که گویا از این ها نمک حلالتر در روی زمین کسی را نتوان سراغ کرد . در برابر مردم چم و خم نیرنگ آلود نموده و حتا اشک تمساح میریزند و به مانور های مردم فریبانۀ دینی ، قومی و سمتی دست می یازند ؛ اما زمانیکه بر سکان قدرت سوار شدند ، دیگر از مردم خود خبری ندارند و شکم های گرسنۀ آنان را فراموش کرده و با رژۀ موتر های لکس با بادی گارد ها و چاکران ونوکران بسیاری فقر و تنگدستی مردم خود را به استهزا گرفته ، برای غارت دارایی های عامه از سرعت موتر های خود هم سریعتر عمل میکنند . به اعمار کاخ ها ، مارکیت ها و شهرک ها پرداخته و گاهی هم برای خاک افگندن بر چشم مردم و پنهان کردن جنایات خود دست به اعمار مساجد میزنند و در امور خیریه و مسایل عبادی و اجتماعی سهم مالی و اقتصادی میگیرند تا باشد که از باور های پاک و بی آلایش مردم خود بهرۀ سیاسی بگیرند و با بازی های مافیایی به اعتقادات شریف ترین و مجرومترین انسانها گویا خود را نیکنام جلوه داده و سیاه رویی خود را پنهان نمایند .
این ها بودند که دیروز زیر نام جهاد مقدس ملت سلحشور افغان آرزوی های این ملت را قربانی معاملۀ استخبارات پاکستان و ایران نمودند . هزاران انسان بیگناه را بویژه بعد از سقوط نجیب قربانی آروزو های آزمندانۀ شحصی خود زیر نام مذهب و قوم نمودند و دست به چنان جنایت های نابخشودنی برضد ملت مسلمان افغانستان زدند که حتا یهود و نصارا تا هنوز در حق مسلمانی انجام نداده است که یاد دهانی آن مو بر اندام آدمی را راست میسازد انسان از شرم آب میگردد ؛ اما خمی هم بر ابروی بی آبروی عاملان آن وارد نمی شود . شگفت آور این است که این ها چگونه با پر رویی تمام از شرم در خود آب نمیگردند و با چشمان بی حیایی باز هم نه تنهات با قیافه های آراسته ؛ بلکه با موتر های مود روز در چشمان مردم می در آیند و ابراز برائت میکنند . در حالیکه هنوز هم نشانه های جنابات گذشته بر سیما های شرم آلود آنان خود نمایی دارند ؛ اما بر مصداق مفهوم آیت عظیم قرآنکریم این ها "ظلوما جهولا" هستند که در ظلم خود غرق گردیده و در جهل خود از خویش بیگانه شده اند . شاید در شمار این ها کسانی قرار داشته باشند که خود را عقل کل خطاب نمایند و خویش را از صد فقیه فقیه تر و از هزاران مجتهد مجتهد تر تلقی کرده و حتا با پر رویی و بی حیایی لاف روشنفکری دینی هم بزنند . در حالیکه این بیچاره ها نمیدانند که به قول مولانای روم غرق درعقل حسی شده و از عقل انسانی که به مثابۀ جان عقل است ، فرسنگ ها بدور مانده اند . نبود این عقل روسنگر در آنان است که روح وروان آنان افسرده و در برزخ گمراهی های (دین ، قوم و سمت ) گرایانه سخت ضحه میکشند و بی آ نکه بدانند ، چه فاجعه یی در درون آنان زبانه میکشد . به اصطلاح پهلوانانی را مانند که زنده خوش اند . از همین رو است که طوری می اندیشند که گویا مردم از جنایت ها و خیانت های آنان آگاهی ندارند به قول معروف از پیش چشمان مردم مظلوم ما "خرسوار "می گذرند و گویی بر جنایات خود فخر کرده و لاف پاکی و طامات می بندند . درحالیکه از درون آنان شرم دارد صد یزید .
این ها دین را دوکانی ساخته اند که از آن برای تجارت منافع سیاسی خود استفاده کرده وارزش های معنوی و جامعه ساز آنرا بیرحمانه نابود میکنند . با این رویکرد خلاف باور های اصولی اسلام که سیاست در آن به معنای فشردۀ عقیده تعریف شده ، برعکس عمل میکنند ، به عوض آنکه سیاست را اسلامی بسازد ، با زیر پا گذاشتن ارزش های اخلاقی اسلامی ، اسلام را سیاسی ساخته اند . در نتیجۀ این عمل شینع خود روح سرشار از انسانیت و پاکی را دین را در پای "لات" قدرت و "منات" ثروت افگنده اند . این ها با پررویی تمام فساد را به فرهنگ تبدیل کرده و گوی برای نهادینه شدن آن گام ها را برای مشروعیت بخشیدن آن برداشته اند . در حالیکه فساد کریه ترین جلوۀ استبداد بوده و آنقدر خطرناک است که بالاخره برج و باروی استبداد را نیز میریزد و کنگرۀ زمامداران مستبد را با خاک یکسان ساخته و صدای "کوکوی فاختۀ " و قار قار کلاغان آنان را نیز خفه مینماید .
این ها که نه تنها توانایی و مهارت دستبرد و تاراج ملیون ها دارایی بیت المال را دارند ؛ حتا بیشتر از این جرئت چپاول عظیم ترین و بزرگترین ارزش های دینی ، تاریخی و ملی را نیز دارند . بدون تردید محاسبه و حساب و کتاب با چنین تردستان ماهر نه چندان آسان که خیلی دشوار هم است و شاید حساب گیرنده مجازات شود و حساب دهندۀ فاسد برائت یابد ؛ بویژه در شرایطی که در افغانستان همه چیز بر مصداق این بین حکیم خیام " خود کوزه و خود کوزه گرو خود گل کوزه" است و فساد از سر تا پای آن فساد زبانه میکشد . چگونه می توان به محاکم کشاندن فاسدی را از آن انتظار داشت . مجرم اصلی از چنگال قانون فرار داده می شود و چه رسد به اینکه منتظر ماند تا محکمۀ فرمان جرم صادر کند و بر اساس آن در مورد شخصی به قضاوت نشست . پس دادخواهی در چنین کشوری جز معنای رفتن از عقب نخود سیاه را نخواهد داشت که فرجامش پشیمانی است . از همین رو است که مفسدان در چنین کشوری بهانه جو می شوند و به دنبال بهانه می روند تا با تمسک ورزیدن بر آن گویا خود را غسل تعمید نمایند . از همین رو است که کار این ملت مظلوم به روزگار کنونی رسیده است و فاجعه یی را استقبال مینمایند که در تاریخ نظیرش کمتر است . این در حالی است که مردم و جهانیان میدانند که مسؤول فاجعۀ کنونی این رهبران و فرماندهان آزمند و تمامیت خواه بوده که امروز مشتی از لیبرال و تکنوکرات را حرئت داده که تا دست های مردم ما را از بند ها چه که از شانه ها می برند .
منابع :
1 - هفت خوان رستم ، هفت مرحلۀ دشواری بود که رستم و اسفندیار در یک نبرد آزمونی آنها را پیمودند و فردوسی نامدار به گونۀ شگفت آوری آن مراحل را به تصویر کشیده است . خوان اول نبرد رخش با شیر بیشه ، خوان دوم طی کردن بیابان بدون آب ، خوان سوم جنگ با اژدها ، خوان چهارم رهایی از چنگال زن جادوگر ، خوان پنجم جنگ با اولاد مرزبان ، خوان ششم جنگ با ارژنگ دیو(یکی از سرداران دیو سفید) و خوان هفتم با دیو سفید (خود دیو سفید) بود
2 – حضرت سنایی این شهنشای فقر که استغنایش شهنشاهی هایعالم را به لرزه در می آورد .